سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مقاله دیدگاه امام در مورد دانشجو و دانشگاه در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله دیدگاه امام در مورد دانشجو و دانشگاه در pdf دارای 19 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله دیدگاه امام در مورد دانشجو و دانشگاه در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله دیدگاه امام در مورد دانشجو و دانشگاه در pdf

چکیده  
اهمیت دانشگاه  
اسلامی‏ شدن دانشگاه  
منظور از اسلامی ‏شدن دانشگاه چیست؟  
خودباوری و اتکا به‏ خود  
راه حل  
جهت اول (تخصّص)  
جهت دوم (انسان‏سازی)  
جدیت و فداکاری  
مانع اصلی و راه‏حل آن  
وجود آرامش در دانشگاه  
نمونه‏ شدن دانشگاه برای ملل دیگر  
نتیجه  
منبع:  

چکیده

این مقاله با توجه به برخی بیانات امام خمینی(رحمت الله علیه)درخصوص دانشگاه ها، استادان و دانشجویان نگارش یافته است. نظر کلی معظم‏له این است که مبداءِ همه تحولات و مقدرات یک کشور، دانشگاه است؛ و دانشگاه است که یک کشور را اصلاح یا تباه می‏کند؛ و لذا متذکر می‏شوند که «ما باید دانشگاه اسلامی داشته باشیم.»، بدین معنی که دانشگاه ها باید استقلال داشته باشند و وابسته به شرق و غرب نباشند. و این مسأله را به استادان و دانشجویان توجه می‏دهند که دانشگاه ها و درنهایت مملکت به‏دست اجانب و منفعت‏طلبان نیفتد. درضمن بیان می‏دارند که دانشگاه ها دو کار عمده دارند: یکی، تربیت و اصلاح انسانها؛ و دیگر، تربیت دانشمندان و متخصّصان. به‏نظر امام (رحمت الله علیه)هر دو کار باید در کنار یکدیگر انجام شود. در پایان، ضمن اشاره به توسعه مراکز علمی و تحقیقاتی و تهیه امکانات و تشویق مخترعان و مکتشفان و متخصّصان متعهد، جوانان را به پایداری در تحقق این امور و ایستادگی دربرابر انحرافها از این اصول وامی‏دارند

امام خمینی(رحمت الله علیه)برای دانشگاه، دانشگاهیان و دانشجویان، پیامها و سخنانی بیان فرموده‏اند که اگر با دقت و از ابعاد گوناگون تجزیه و تحلیل شوند، راه نجات یک ملت و کشور در دنیا و آخرت مشخص و در صورت عمل به آن رهنمودها، این نجات محقق می‏شود

اهمیت دانشگاه

ایشان در بیانات متعدد خویش با عبارات گوناگون این مطلب را متذکر شده‏اند که «دانشگاه، مبداءِ همه تحولات است». هم چنین در مواردی دیگر با بکارگیری اصطلاحات «مقدرات» و «سرنوشت»، دانشگاه را منشاءِ این مقدرات و سرنوشت می‏دانند و آن را در رأس امور می‏خوانند؛ از جمله: «مقدرات این مملکت، دست این دانشگاهی‏هاست»، «از دانشگاه [است که] باید سرنوشت یک ملت تعیین شود» و «دانشگاه که رأس امور هست و تقدیرات یک کشوری، مقدرات یک کشوری بسته به وجود آنهاست، باید جدیّت کنند که روی خودشان را از غرب و شرق برگردانند»

دانشگاه از دیدگاه امام خمینی(رحمت الله علیه)آن قدر اهمیت دارد که اگر نقش واقعی خود را نداشته باشد، همه چیز مملکت ازدست خواهد رفت. ایشان در جمله‏ای این اهمیت را گوشزد کرده‏اند: «اگر دانشگاه را ما سست بگیریم و از دست برود، همه چیزمان از دستمان رفته است». بنابراین، می‏توان نتیجه گرفت که دانشگاه هم منشاءِ دردها و فسادهای موجود و هم منشاءِ اصلاح کشور است و بسته به اینکه دانشگاه ها، استادان و دانشجویان چه جهت‏گیریهایی داشته باشند، ثمرات آن نیز مشخص خواهد شد. امام خمینی (رحمت الله علیه)در کلامهای خود، به این دو جهت‏گیری کاملاً مجزا و مشخص، بطور صریح اشاره فرموده‏اند. درباره جهت‏گیری اوّل چنین اظهار می‏دارند: «امیدوارم احساس کرده باشید که همه دردهای ایران از دانشگاه شروع شده است». و در خصوص جهت‏گیری دوّم می‏فرمایند: «دانشگاه یک کشوری اگر اصلاح شود، آن کشور اصلاح می‏شود». آنگاه در بیاناتی دیگر، این دو جهت‏گیری متضاد را در کنار هم قرار می‏دهند و نتیجه هر یک را گوشزد می‏کنند: «دانشگاه خوب، یک ملت را سعادتمند می‏کند و دانشگاه غیراسلامی، دانشگاه بد، یک ملت را عقب می‏زند» و در جای دیگر می‏فرمایند: «این افرادی که از دانشگاه می‏آیند، یا مخرّب یک کشوری هستند یا سازنده آن کشور هستند» و «هر چه از خوبیها و بدیها برای یک ملتی تحقق پیدا می‏کند: وابستگی یا استقلال، در قید و بند بودن و اختناق یا آزادی، تابع تربیتهای دانشگاهی است»

پس اگر متولّیان دانشگاه افرادی خوب و صالح باشند، نسلهای حاضر و آینده درست تربیت می‏شوند و اگر افراد غیرصالح باشند، این نسلها نیز غیرصالح تربیت خواهند شد. از این جهت است که امام می‏فرمایند: «دانشگاه است که امور کشور را اداره می‏کند و دانشگاه است که نسلهای آینده و حاضر را تربیت می‏کند. و اگر چنان چه دانشگاه در اختیار چپاولگرهای شرق و غرب باشد، کشور در اختیار آنهاست»

اسلامی‏ شدن دانشگاه

اکنون که بر اساس بیانات امام خمینی(رحمت الله علیه)مشخص شد که منشاءِ همه تحولات و مقدرات کشور، دانشگاه است و این که با توّجه به جهت‏گیری خاصی که در دانشگاه گرفته می‏شود، تحولات و مقدرات نیز در دو جهت صلاح یا فساد شکل می‏گیرد، باید درپی یافتن راهی باشیم که این مقدرات و تحولات در مسیر صلاح صورت پذیرد که اگر چنین کنیم، کشور خود را تا همیشه بیمه کرده‏ایم. امام خمینی(رحمت الله علیه)می‏فرمایند: «اساتید دانشگاه بدانند که اگر چنان چه دانشگاه را بسازند، کشورشان را بیمه کرده‏اند تا آخر». در اینجا ضروری است به این سؤال پاسخ داده شود که این ساخت و اصلاح دانشگاه چگونه باید صورت گیرد و راه آن چیست؟ امام(رحمت الله علیه)این مطلب را هم بدون پاسخ نگذاشته و راه آن را نشان داده‏اند. ایشان تنها راه را اسلامی‏شدن دانشگاه ها می‏دانند؛ و در این‏باره می‏فرمایند: ما «باید این مسأله را دنبال کنیم که دانشگاه اسلامی شود تا برای کشور ما مفید گردد»

منظور از اسلامی‏ شدن دانشگاه چیست؟

با این بیان، آنچه به ذهن خواننده و شنونده خطور می‏کند، این است که با توجه به برداشتهای مختلفی که در این خصوص وجود دارد، منظور از اسلامی و دانشگاه اسلامی چیست؟ امام خمینی (رحمت الله علیه)به این مطلب هم پاسخ داده و دانشگاه اسلامی را با بیانی خاص تبیین کرده‏اند: «معنی اسلامی‏شدن دانشگاه این است که استقلال پیدا کند، و خودش را از غرب جدا کند و خودش را از وابستگی به شرق جدا کند. و یک مملکت مستقل، یک دانشگاه مستقل، یک فرهنگ مستقل داشته باشیم». و در جمله‏ای دیگر نیز به مسأله استقلال اشاره می‏کنند و می‏فرمایند: «باید دانشگاه ها بیدار شوند. باید از همین دبستان تا آن آخر دانشگاه از این افکار غرب‏زده تهی بشوند، و شرق روی پای خودش بایستد»

در جمله اخیر، ضمن اینکه ممکن است «شرق» را به‏معنای کشورهای کمونیست قلمداد کنیم، می‏توانیم به این نتیجه هم برسیم که منشاءِ اصلی فسادها، ناشی از غرب و غرب زدگی است که شرق به مفهوم عام را که شامل کلیه کشورهای غیرغربی است، نیز تحت تأثیر قرار می‏دهد. پس باید از چنین فرهنگی دوری جست. به همین دلیل است که امام(رحمت الله علیه)در جایی دیگر، از کشور و رژیمی نام می‏برند که مظهر این غرب جهانخوار و چپاولگر است و به عبارتی شیطان بزرگ است؛ و روشنفکران و متفکران دانشگاهی را از این موضوع آگاه می‏فرمایند؛ و اظهار می‏دارند: «گویندگان و روشنفکران و متفکران و دانشگاهیان و دانشمندان، همه توان خود را صرف قطع امید از دشمن اصلی ما امریکا کنند»

بنابراین، از دیدگاه امام خمینی (رحمت الله علیه)معنی «اسلامی‏شدن»، «استقلال» است؛ و استقلال یعنی عدم وابستگی به مظاهر استکبار، چپاولگری، جهانخواری و فساد و به عبارتی دیگر، داشتن استقلال فکری برمبنای اصول و عقاید اسلامی. پس کلیه عوامل دخیل در دانشگاه ها، خصوصا استادان، باید به این نکته توجه داشته باشند و در راه قطع وابستگی و کسب استقلال و درنهایت اسلامی‏شدن دانشگاه ها بکوشند

خودباوری و اتکا به‏ خود

به این ترتیب، باید قید و بندها و دلبستگی به غرب و یا مظاهرِ دیگرِ شبیه به آن را رها کنیم و از آنها آزاد شویم. امّا ممکن است این سؤال به ذهن خطور کند: بعد از قطع این رابطه، چه می‏شود؟ آیا پس از آن، در خلأ، تنهایی، بی‏یاوری و بدبختی قرار نخواهیم گرفت؟ آیا همه چیزمان نابود نخواهد شد و به هلاکت نخواهیم افتاد؟ برای رهایی از این ذهنیت ــ که ممکن است در افکار برخی از مردم، بویژه استادان و دانشجویان، رسوخ کند ــ باید برای این سؤالها پاسخی یافت. آن پاسخ، براساس گفته‏های امام (رحمت الله علیه)«خودباوری» و «اتکا به خود» و «خویشتن‏یابی» است؛ که خلاءِ موجود را به بهترین وجهی پر خواهد کرد. ایشان در خطاب به دانشجویان می‏فرمایند: «شما دانشجویان عزیز! خودتان درصدد این باشید که از غرب‏زدگی بیرون بیایید. این گمشده خودتان را پیدا کنید. گمشده شما، خودتان هستید». امّا این خود را چگونه می‏توان پیدا کرد؟ و آیا چگونه‏بودن و چگونه‏شدن، خودپیدا کردن است؟

طبیعتا اصطلاح «خود را یافتن» باید مفهومی خاص داشته باشد. آنچنان «خودی» که نه تنها جایگزین خلأ و قطع وابستگی شود، بلکه حالتی رشدیابنده داشته باشد و استاد، دانشجو و دانشگاه را به بهترین وجه بسازد و آنها را از جهات مادی و معنوی، به صلاح و ساحل نجات و رشد و ترقی برساند

راه حل

از بیانات امام(رحمت الله علیه)می‏توان به این نتیجه رسید که این «خود را یافتن» و «متکی به خود بودن» باید در دو جهت مختلف، امّا در کنار هم، جامه عمل بپوشد. یکی از این دو جهت، دانشمند و متخصص‏شدن افراد و تهیه و توسعه ابزارهای رسیدن به این مرحله است؛ و جهت دیگر، ساخته‏شدن افراد ازحیث معنوی و انسانی است. این دو جهت، به‏خوبی و صراحت در بیانات مختلف امام(رحمت الله علیه)مشخص شده است

جهت اول (تخصّص)

در راستای جهت اول می‏فرمایند: «اگر دانشگاه ها خالی از مردانی دانشمند و متخصص شوند، اجانب منفعت‏طلب چون سرطان در تمام کشور ریشه دوانده و زمام امور اقتصادی و علمی ما را بدست می‏گیرند و سرپرستی می‏کنند». در بیانی دیگر اظهار می‏دارند: «مهمترین عامل در کسب خودکفایی و بازسازی، توسعه مراکز علمی و تحقیقات و تمرکز و هدایت امکانات و تشویق کامل و همه‏جانبه مخترعین و مکتشفین و نیروهای متعهد و متخصصی است که شهامت مبارزه با جهل را دارند و از لاک نگرش انحصاری علم به غرب و شرق بدر آمده و نشان داده‏اند که می‏توانند کشور را روی پای خود نگه‏دارند». و نیز می‏فرمایند: «باید دانشگاه ها خودکفا شوند که احتیاج به دانش غرب نداشته باشند»

پس ملاحظه می‏شود که در یک کشور اسلامی، از یک سو باید افراد به فکر متخصص و دانشمندشدن بیفتند و در این راه بکوشند و از سوی دیگر دولت نیز وسایل و امکانات چنین کاری را به انحای مختلف فراهم آورد و با هدایت و تشویق لازم، کارها را جهت دهد

اگر چنین اقدامی صورت نگیرد و دانشگاه ها در این راستا عمل نکنند، دوباره کشور به اجانب منفعت‏طلب وابسته می‏شود و آنها زمام امور علمی، اقتصادی و بالأخره سیاسی و فرهنگی ما را دردست می‏گیرند. امّا این جهت و این کارها برای «خودشدن» و «خود را یافتن» کافی نیست، بلکه باید با عامل دوم ترکیب شوند و در کنار هم به پیش روند

جهت دوم (انسان‏سازی)

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله جمهوری اسلامی ایران و حق شرط بر معاهدات بین المللی در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله جمهوری اسلامی ایران و حق شرط بر معاهدات بین المللی در pdf دارای 57 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله جمهوری اسلامی ایران و حق شرط بر معاهدات بین المللی در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله جمهوری اسلامی ایران و حق شرط بر معاهدات بین المللی در pdf

چکیده  
مقدمه  
الف. حق شرط  
ب. شروط اعتبار و آیین پذیرش یا مخالفت با شرط  
1 نظام سنتی حق شرط  
2 نظام حقوقی حق شرط بر اساس کنوانسیون وین 1969 حقوق معاهدات  
1ـ2 شروط اعتبار حق شرط  
2ـ2 نظام حقوقی پذیرش یا مخالفت با شرط  
ج. نظام حقوقی حق شرط بر معاهدات بین المللی حقوق بشر  
1 دیدگاه کمیته حقوق بشر  
2 دیدگاه کمیسیون حقوق بین الملل  
3 دیدگاه حقوقدانان  
1ـ3 ملاک اعتبار شرط بر اساس کنوانسیون وین- در مورد اعتبار شرط  
2ـ3 آثار مترتب بر احراز بی اعتباری شرط- صرف نظر از موضوع  
د. حق شرط جمهوری اسلامی ایران بر کنوانسیون حقوق کودک  
1نظر شورای نگهبان در مورد کنوانسیون حقوق کودک  
2 اعتراض کشورها نسبت به شرط کلی جمهوری اسلامی ایران  
3 ضرورت تجدید نظر در شرط کلی و مبهم  
نتیجه گیری  
یاداداشت ها:  
منابع:  

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله جمهوری اسلامی ایران و حق شرط بر معاهدات بین المللی در pdf

1- کتاب ها :

حسین مهر پور ، نظام بین المللی حقوق بشر، چاپ اول، انتشارات اطلاعات، تهران ، 1377

(Louis Cavare, Le Droit International Public Positif, Tome II, Paris,

2- مقالات

عمادزاده محمد کاظم، استفاده از حق شرط در معاهدات بین المللی، مجله حقوقی شماره 8، بهار- تابستان 1366، ص 202

طاهری شمیرانی صفت الله، حق شرط به معاهدات ، مجله سیاست خارجی، سال سیزدهم، ش 1، بهار 1378

(Baratta Roberto, “Should Invalid Reservations to Human Rights Treaties Be Disregarded”, E.J.I.L., vol. 11,

Bowett D.W., “Reservations to non- Restricted Multilateral Treaties”, B.Y.I.L. 1967-

 Clark Belinda, “TheVienna Convention Reservations Regime and the Convention on Discrimination against Women “, 85 AJIL,

Goodman Ryan, “Human Rights Treaties, Invalid Reservations, and State Consent”, A.J.I.L., vol. 96:531,

Imbert P.H., “Reservations and Human Rights Conventions”, (1981) VI: 1 Human Rights Rev

Marks, “Reservations Unhinged: The Belilos Case before the European Court of Human Rights”, (1990)39 I.C.L.Q

Redgwell Catherine, “Reservations to Treaties and Human Rights Committee’s General Comment No 24(52)”, I.C.L.Q., vol. 46,

Redgwell Catherine, “Universality or Integrity Some Reflections on Reservations to General Multilateral Treaties”, 1993, B.Y.I.L., pp. 245-

3- اسناد بین المللی

کنوانسیون وین حقوق معاهدات 1969، چاپ شده در مجله حقوقی، دفتر خدمات حقوقی بین المللی، شماره 8، بهار – تابستان 1366

گزارشات کمیسیون حقوق بین الملل در مورد حق شرط بر معاهدات،

چکیده

دولت جمهوری اسلامی ایران از 25 معاهده بین المللی در زمینه حقوق بشر، ده معاهده را تصویب و دو مورد را فقط امضاء نموده است. از میان معاهداتی که ایران تصویب کرده است، دو معاهده با اعلام "شرط" و بقیه بدون قید وشرط و به طور مطلق پذیرفته شده اند. در خصوص نوع دوم (مانند کنوانسیون حقوق کودک) دولتهای دیگر طرف کنوانسیون و نیز کمیته حقوق بشر سازمان ملل متحد شرط ایران را به دلیل کلی و مبهم بودن آن، مغایر با موضوع و هدف کنوانسیون تلقی نموده اند. این مقاله به بررسی نکات زیر اختصاص دارد

1- آیا علاوه بر دولتها، کمیته حقوق بشر و دیگر ارکان نظارتی از صلاحیت ارزیابی مشروعیت "حق شرط" برخوردار هستند؟

2- آثار مترتب بر مغایرت "شرط" با موضوع و هدف معاهده چیست؟

3- آیا "شرط" بر معاهدات بین المللی حقوق بشر از نظام کلاسیک "حق شرط" تبعیت می کند، یا نظام حقوقی خاصی را می طلبد؟

4- راهکارهای پیش روی دولت ایران برای برخورد مناسب با این گونه معاهدات کدامند؟


مقدمه

دولت جمهوری اسلامی ایران علاوه بر منشور ملل متحد که برخی مواد آن به موضوع حقوق بشر اختصاص دارد، بسیاری از معاهدات بین المللی حقوق بشر را امضاء و تصویب نموده است. از تعداد 25 معاهده بین المللی حقوق بشر، ایران دو معاهده را فقط امضاء و ده معاهده دیگر را تصویب کرده است که از بین آنها دو معاهده با اعلام شرط پذیرفته شده و بقیه بدون قید و شرط به طور مطلق تصویب شده اند. دو معاهده مزبور عبارتند از

یک.کنوانسیون مربوط به وضع پناهندگان که مجلس شورای ملی در زمان تصویب آن به تاریخ خرداد ماه 1355 برخی مواد آن را مشروط پذیرفت. بدین صورت که در متن ماده واحده مصوب مجلس شورای ملی، دولت ایران این حق را برای خود محفوظ داشته که پناهندگان را از مساعد ترین رفتار معمول نسبت به اتباع دولی که با آنها موافقتنامه های ناحیه ای، اقامت، گمرکی، اقتصادی و سیاسی دارد، بهره مند نسازد و از سویی دیگر مقررات مواد 17، 23، 24 و 26 مربوط به مزد، اشتغال، آزادی انتخاب محل اقامت و جا به جایی در داخل کشور را " صرفا به صورت توصیه تلقی می نماید"

دو.کنوانسیون حقوق کودک 1989 که دولت جمهوری اسلامی ایران هم در زمان امضاء آن در شهریور ماه 1370 و هم در زمان تصویب آن در اسفند ماه 1372 شرط کلی بر آن وارد کرده که در ادامه بحث خواهد شد

جمهوری اسلامی ایران، نظامی است که با رای ملت ایران و بر اساس موازین اسلامی استقرار یافته و طبق قانون اساسی کلیه قوانین باید بر اساس موازین اسلامی باشد «این اصل بر اطلاق یا عموم همه اصول قانون اساسی و قوانین و مقررات دیگر حاکم است.» ( اصل 4 قانون اساسی ). بر اساس اصل 125 قانون اساسی کلیه معاهدات بین المللی باید پس از تصویب مجلس شورای اسلامی به امضای رییس جمهور یا نماینده قانونی او برسد و مطابقت مصوبه مجلس با قانون اساسی و موازین اسلامی توسط شورای نگهبان ارزیابی می گردد(اصل 96 قانون اساسی). بدین ترتیب دولت جمهوری اسلامی ایران به دلیل لزوم ابتناء کلیه قوانین و مصوبات مجلس شورای اسلامی بر موازین شرعی و اصول قانون اساسی نمی تواند به هنگام تصویب معاهدات بین المللی تعهداتی مغایر با موازین اسلامی و قوانین داخلی خود بپذیرد

به هنگام تصویب معاهدات بین المللی حقوق بشر در نظام قانونگذاری قبل و بعد از انقلاب اسلامی نوعی افراط و یا تفریط صورت گرفته است ( مهرپور، 1377، ص415). برای مثال میثاقین بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی 1966 بدون هیچ قید و شرطی و بدون توجه به مغایرت برخی از مقررات آنها با قوانین موضوعه به تصویب مجلسین سنا و شورای ملی رسیده است.[1] بعد از انقلاب به دلیل لزوم مطابقت قوانین مصوب مجلس با قانون اساسی و موازین شرعی، در مورد تصویب کنوانسیون حقوق کودک برخورد احتیاطی صورت گرفته و کنوانسیون با یک شرط کلی مبنی بر عدم مغایرت آن با موازین اسلامی و قوانین حال و آینده داخلی تصویب گردید. در این میان آنچه بیش از همه مشکل ساز به نظر می رسد لزوم عدم مغایرت کنوانسیون با قوانینی است که احتمال دارد مجلس شورای اسلامی در آینده تصویب کند. کشورهای زیادی شرط ایران بر کنوانسیون حقوق کودک را به دلیل مبهم و کلی بودن آن، مغایر با هدف و موضوع کنوانسیون ارزیابی و با آن مخالفت نموده اند

این نوشته در صدد پاسخ به سئوالات زیر است: معیار اعتبار شرط و آثار مترتب بر بی اعتباری آن چیست؟ چگونه می توان راه حلی برای مغایرت برخی از قوانین داخلی ایران با برخی مقررات معاهدات بین المللی مربوط به حقوق بشر به ویژه میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی یافت؟ آیا علیرغم اینکه برخی از کشورها شرط ایران بر کنوانسیون حقوق کودک را غیر مجاز می دانند، عضویت ایران در کنوانسیون مزبور تداوم دارد؟ و آیا می توان شرط کلی ایران را تعدیل نمود؟

الف. حق شرط

حق شرط در ماده 2 کنوانسیون وین 1969 حقوق معاهدات به صورت زیر تعریف شده است: " حق شرط عبارت است از بیانیه یکجانبه ای که یک کشور تحت هر نام یا به هر عبارت در موقع امضاء ، تصویب، قبول یا الحاق به یک معاهده صادر می کند و به وسیله آن قصد خود را دایر بر عدم شمول یا تعدیل آثار حقوقی بعضی از مقررات معاهده نسبت به خود بیان می دارد" ( مجله حقوقی، ش 8، 1366)

بدین تریتب دولتها می توانند به هنگام امضاء، تصویب، پذیرش یا الحاق به معاهدات بین المللی بعضی از مقررات آنها را که با قوانین داخلی خود مغایر می دانند و در صورت اجرا می تواند مشکلاتی را برای نظام حقوقی داخلی آنها به وجود آورد، نپذیرفته یا آثار حقوق آن را نسبت به خود تعدیل نمایند. اصولا فلسفه حق شرط تسهیل عضویت دولتها و گسترش دامنه الحاق کشورها به معاهدات است. چنانچه دولتها در مورد اصول اساسی و تعهدات اصلی مندرج در معاهده توافق نمایند، اختلاف نظر آنها در مورد مسایل فرعی و نه چندان اساسی قابل اغماض بوده و مانع عضویت و مشارکت آنها در معاهده نمی باشد و در هر حال عضویت مشروط و محدود دولتها ، بهتر از عدم عضویت آنها در معاهده است( عمادزاده، مجله حقوقی، ش 8، ص 202)

ب. شروط اعتبار و آیین پذیرش یا مخالفت با شرط

نظام حقوقی حق شرط با تحولاتی روبرو بوده است که به طور اجمال بررسی می شود

1 نظام سنتی حق شرط

در نظام سنتی دولتها نمی توانستند بر معاهدات شرط وارد کنند مگر با موافت همه دولتهای دیگر طرف معاهده. چنانچه حتی یکی از اعضای معاهده با " شرط " مخالفت می نمود، دولت قائل به شرط، دو انتخاب بیشتر نداشت: عضویت در معاهده بدون اعلام شرط و قبول کلیه تعهدات مندرج در معاهده یا انصراف از عضویت. در این نظام حقوقی، تمامیت و وحدت معاهده از اهمیت خاصی برخوردار بود

با افزایش تعداد کشورها و ضرورت عضویت آنها در معاهدات بین المللی نظام حقوقی مبتنی بر قاعده اتفاق آرا پاسخگوی نیازهای جامعه بین المللی نبود. در ضمن تنظیم و تدوین معاهدات در کنفرانسهای بین المللی اصولا بر پایه قاعده اکثریت آرا صورت می گیرد. بدیهی است وقتی درباره متن اصلی معاهده با قاعده اخیر تصمیم گیری می شود، اجرای قاعده اتفاق آرا در مورد شرط غیر واقع بینانه است

تحول اساسی در موضوع حق شرط با رای مشورتی سال 1951 دیوان بین المللی دادگستری راجع به کنوانسیون منع و مجازات جنایت نسل کشی تحقق یافت (Reservations, p.21 1951,.ICJ Rept). دیوان معیار خاصی را در مورد اعتبار شرط مطرح نمود که عبارت است از عدم مغایرت آن با موضوع و هدف معاهده. دیوان اعلام کرد در صورتی که حتی یک دولت شرط اعلام شده را با موضوع و هدف منطبق دانسته و آن را بپذیرد، دولت شرط گذار به عضویت معاهده در می آید. به موجب رای دیوان، قاعده ای در حقوق بین الملل وجود ندارد که بر اساس آن اعتبار شرط منوط به موافقت صریح یا ضمنی تمامی دولتهای عضو معاهده باشد (Cavare. 1969, p.122)

2. نظام حقوقی حق شرط بر اساس کنوانسیون وین 1969 حقوق معاهدات

نظام حقوقی کنوانسیون وین در مورد حق شرط با الهام از رای مشورتی دیوان بین المللی دادگستری تدوین و در مواد 19 تا 23 کنوانسیون تبیین شده است

1ـ2 شروط اعتبار حق شرط

در مواد 19 و 23 کنوانسیون وین 1969 شروط ماهوی و شکلی " حق شرط " مقرر شده است. به موجب ماده 19، چنانچه معاهده ای در مورد حق شرط مقررات صریحی داشته باشد، دولتها باید در زمان اعلام شرط بر اساس مقررات مزبور عمل نمایند. بعضی از مقررات که به روش وفاق عام تهیه و تنظیم شده اند مانند کنوانسیون 1982 حقوق دریاها، و یا ویژگی خاصی دارند مانند اساسنامه دیوان بین المللی کیفری رم، اصولا اعلام " شرط" را منع کرده اند. بدیهی است دولتها نمی توانند بر این معاهدات شرط وارد کنند. بعضی از معاهدات مقررات اساسی خود را استثناء نموده و مواردی را که نسبت به آنها اعلام شرط مجاز است، مشخص می کنند. در این صورت فقط در مورد مقررات خاص و مشخص امکان اعلام شرط از سوی دولتها وجود دارد

بر اساس بند ج ماده 19 چنانچه معاهده ای در مورد حق شرط سکوت کرده باشد، شروط اعلامی نباید با " هدف و موضوع معاهده" مغایرت داشته باشد. این شرط معیار اعتبار و قابلیت پذیرش " حق شرط " است که در جریان کنفرانس وین با الهام از رای مشورتی فوق الذکر دیوان، وارد حقوق موضوعه گردید

 نکته اساسی در مورد شرط اخیر مشخص نبودن مرجع صالح برای تشخیص مطابقت یا مغایرت شرط با هدف و موضوع معاهده است. طبق نظام حقوقی موجود ارزیابی مشروعیت و اعتبار شرط به عهده طرفهای دیگر معاهده است و قاعده مطابقت شرط با هدف و موضوع معاهده، معیار ارزیابی و راهنمای آنان است. دولتهایی که به نظر آنها شرط با موضوع و هدف معاهده مغایرت ندارد، آن را می پذیرند. نظام انعطاف پذیر کنوانسیون وین که موجب مشارکت گسترده دولتها در معاهده می گردد، نگرانیهایی را در مورد انسجام و تمامیت معاهده به وجود آورده است. با این وجود ، برخی از حقوقدانان و نیز کمیته حقوق بشر سازمان ملل معتقدند که مواد 19 و 20 کنوانسیون وین دو مرحله جداگانه در ارزیابی اعتبار شرط محسوب می شوند

2ـ2 نظام حقوقی پذیرش یا مخالفت با شرط

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله جنبش دانشجویی در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله جنبش دانشجویی در pdf دارای 42 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله جنبش دانشجویی در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله جنبش دانشجویی در pdf

مقدمه:  
فصل اول : تفکر جامعه شناسی آلمان :  
فصل دوم:تاریخچه مکتب فرانکفورت  
فصل سوم:یورگن هابرماس  
1-3-زندگینامه  
2-3-اندیشه های هابرماس  
2-مفهوم معرفت شناسی :  
فصل چهارم : هابرماس در مقابل اثباتگرایی  
1-4-مکتب اثبات گرایی  
2-4-انتقاد از اثبات گرایی  
3-4-دفاع هانس آلبرت  
4-4-پاسخ هابرماس  
فصل پنجم : هابرماس و جنبش دانشجویی  
1-5-تشکل جنبش دانشجویی  
2-5-جنبش در نگاه هابرماس  
3-5-اظهارات دوتچکه  
4-5-انتقاد بر هابرماس  
فصل ششم : هابرماس و سیستم  
1-6-نظریه سیستم  
3-6-پاسخ لومان به هابرماس  
فصل هفتم : هابرماس و مارکسیسم  
1-7-بازسازی ماتریالیسم تاریخی  
2-4-نقد نظریه تکاملی مارکس  
فصل هشتم  
نتیجه:  
منابع :  

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله جنبش دانشجویی در pdf

1-یورگن هابرماس، نقد در حوزه عمومی، رابرت هولاب، ترجمه حسین بشیریه، نشر نی، چاپ دوم

2-جامعه شناسی معاصر آلمان، ریمون آرون، ترجمه مرتضی ثاقب فر، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی تبیان، چاپ اول، 1376

3-نظریه اجتماعی مدرن از پارسونز تا هابرماس، یان کرایپ، ترجمه عباس مخبر انتشارات آگاه چاپ دوم،

4-نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر ، جورج ریتزر، ترجمه محسن ثلاثی، انتشارات علمی، چاپ پنجم، 1380

5-سید علی حسینی و عبدالباقی روشنی، «در آمدی بر اندیشه‌های یورگن هابرماس»، پایان نامه کارشناسی، دانشکده زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه شهید بهشتی، سال-

 1-بابک احمدی، مدرنیته و اندیشه انتقادی، نشر مرکز، تهران 1373، چاپ اول

2-ریمون آرون، مراحل اساسی اندیشه در جامعه شناسی، باقر پرهام، انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، تهران، 372، چاپ سوم

3-Pusey, Micheal- Jurgan Habermas(1987:Tavistock) publication and Ellis Horwood (limited, London and new York)

مقدمه

در هر زمانی، جامعه شناسی خاصی شکل گرفته است که یا جمع گرا بوده، مثل نظریات دورکیم و یا فردگرا مثل اسپنسر، و یا بر تسلط ساختار وهنجار، تأکید می‌کردند، مانند پارسونز. آنچه مشخص است، هر گروه، ضمن بررسی یک بعد، ابعاد دیگر را فراموش کرده است. اما در عصر حاضر،تلفیق ابعاد مطرح است . از جمله:تلفیق فرهنگ و عاملیت، توسط مارگارت آرچر، جامعه شناسی چند بعدی جفری الگزندر، تلفیق کنش با نظام، توسط یورگن هابرماس که عضو برجسته‌ای از مکتب فرانکفورت می‌باشد

مکتب فرانکفورت، مکتبی انتقادی است، که در آلمان، پایه ریزی و تشکیل شد. مبنای اندیشه این مکتب بر اساس نقد و بررسی نظریات متفاوت، شکل گرفت. آن بر سرمایه‌داری ، اثباتگرایی، مارکسیسم و حتی خود جامعه شناسی هم ایراداتی وارد کرده است. در ضمن، بعضی از عناصر فراموش شده، مثل دیالکتیک و ذهن گرایی را دوباره مطرح نموده است . هابرماس اگرچه وارث این مکتب است، ولی در آن، تجدید نظرهایی را اعمال نموده ، وی از اندیشه های مارکس شروع کرد، تا به کنش ارتباطی رسید. او با انتقادات مختلف، نظرات خود را بسط داده است. وی نظریه اثباتی، جزم‌گرایی مارکسیسم، ایدئولوژی گادامر، نظریه سیستم پارسونز، جنبش دانشجویی و جوامع مدرن را مورد انتقاد قرار داده است. هابرماس، نقش بسزایی در جامعه شناسی آلمان ومکتب فرانکفورت و بقای آن داشته است. گرچه بینش انتقادی او، موجب شده که بعضی از فعالیت ها و اقدامات وی را نادیده گیرند

تحقیق انجام شده، به حول تفکر انتقادی هابرماس می‌چرخد و از انتقادات او، نقد اثباتگرایی، مارکسیسم، جنبش دانشجویی و نظریه سیستم را برگزیده و به توصیف و تشریح آن، پرداخته است


فصل اول : تفکر جامعه شناسی آلمان

نویسندگان آلمانی عادت دارند، جامعه شناسان دایره المعارفی قرن 19، جامعه شناسان تحلیلی قرن 20 را از هم جدا کنند. عبارت دایره المعارفی به اثباتگرایان اطلاق می‌شود، از جمله اگوست کنت و دورکیم، اندیشه دورکیم . بدلیل واقعیت جوهری که برای جامعه قائل بود و مفهوم آگاهی جمعی(واجدان جمعی)، مشاجرات بسیاری را بر‌انگیخت «اما بر عکس او، نظریه پردازان فردگرا، این مفهوم را ارایه می‌کنند که انسانها کارکرد جامعه خود را تأمین می‌کنند، اما جامعه‌ای را که عضو عمل کننده آن هستند، نمی‌شناسند.(جامعه شناسی معاصر آلمان ص 6)

تا اواخر قرن 19، چندان اثری از جامعه شناسی در آلمان، به چشم نمی‌خورد. حقوق‌دانان و اقتصاد دانان با مسایل مطرح شده در جامعه شناسی، بطور حاشیه‌ای رفتار میکردند. اما از آغاز قرن 20، بخصوص از جنگ جهانی اول به بعد، آلمانی ها کوشیدند تا علمی‌بنام جامعه شناسی را ایجاد کنند. جامعه شناسی از فرانسه و انگلستان به آلمان کشیده شد

یکی از خصوصیات متمایز جامعه شناسی آلمان، گرایش فلسفی آن است

«زومبارت، جامعه شناس غربی ، طبیعت گرایی را در مقابل روح گرایی آلمانی قرار می‌دهد»(جامعه شناسی معاصر آلمان ص 15)او عقیده دارد، که جوهر و اساس اندیشه آلمانی، قادر است تا پس از مرگ افراد هم باقی بماندو مارکسیسم ذره‌ای از روح آلمانی در خود ندارد. آنها تفاهم بکار گرفته شده را با شیوه علوم تجربی، مقایسه می‌کنند و جامعه شناسی را برابر با علم به قوانین می‌دانند. بر عکس آلمان ، جامعه شناسی فرانسوی، به تحصل گرایی تمایل دارد. آلمانی ها جامعه شناسی خود را، علم معرفت‌النفس یا ذهن شناسی می‌دانند . بطور کلی جامعه شناسی آلمان به تفاهم گرایش دارد، که نماینده بارز آن را میتوان ماکس وبر دانست. اندیشه وبری، حتی بعد از مرگش، در سالهای بین دو جنگ جهانی، حاکم بود. «تمام آنها طرز فکر وبر را قبول دارند که یک رابطه آماری ، هر قدر هم قانع کننده باشد، برای ارضای کنجکاوی کافی نیست، ما می‌خواهیم پیوند میان انگیزه و کردار را که رفتار انسانها و در نتیجه خود رابطه آماری را تبیین می‌کند، بفهمیم»(جامعه شناسی معاصر آلمان ص 152)تفهیم، غالباً، آلمانی ها را از پژوهش قوانین معاف می‌دارد، آنها بدنبال تبدیل تاریخ به علم نیستندو علاوه بر تاثیر نهادهای اجتماعی ، کنش احتمالی افراد را در نظر دارند

دومین خصوصیت جامعه شناسی آلمان، دغدغه های روشی، جستجوی بنیادی فلسفی و انگیزه خود شناسی است. بطوری که این تفکر بصورت یک بیماری ملّی، تجلی یافته است.(جامعه معاصر آلمان ص 159)بعنوان مثال، خود تحلیلی و خودشناسی به فهم و درک بیشتر علوم اجتماعی، کمک می‌کند و دوراندیشی فرد را تقویت می‌کند. از نظر جزموین، نگرانی روش، هیچ ثمری ندارد

همین نگرش تفهمی، اساس نظرات وانتقادات اعضای مکتب فرانکفورت را پایه ریزی کرد.عقاید هابرماس و روشنفکران ، بیشتر در دوران نازی شکل گرفت، و با روی کار آمدن هیتلر، توسعه مکتب ها و تألیف ها ، با روش خشونت باری متوقف شد

فصل دوم:تاریخچه مکتب فرانکفورت

سال 1922 فلیکس وایل، سردمدار تأسیس مؤسسه پژوهشهای اجتماعی آلمان گردید. این مکتب، پس از جنگ جهانی اول و بحران های فکری که بر روشنفکران و نگرش سوسیالیستی حاکم بود، به فعالیت پرداخت. هورکهایمر و پولوک، موثر ترین افراد این مکتب به شمار می‌روند. این مؤسسه بطور رسمی‌در 3 فوریه 1923 تأسیس یافت. گرونبرگ در سخنرانی خود در افتتاحیه ساختمان مؤسسه در سال 1924، به جنبه پژوهشی فعالیت های مؤسسه تأکید کرد، هر چند خلاف وضعیت آن زمان آلمان بود، که آموزش را بر پژوهش ترجیح می‌داد. وی سخنرانی خود را با اعتراض مستقیم به مارکسیسم، به پایان برد. سپس مؤسسه شروع به جذب استادیاران جوان نمود، که اکثراً، درگیر سیاستهای چپ بودند، گرچه مؤسسان سعی می‌کردند، آنها را از حزب‌گرایی دور نمایند

کارل آگوست و تیفوگل، فرانتس پورکنا، ویولیان گومپرز عضو حزب کمونیست بوذند، ولی در مورد عضویت هورکهایمر در این حزب ، جای تردید است. وی در یکی از آثار خود«مدهوشی طبقه بندی کارگر آلمان» علت های تردید خود، در مقابل حزب کارگر را توضیح داده بود

ابتدا این مؤسسه، نسبت به بازنگری بنیادهای مارکسیسم سنتی، بی علاقه بود، اما با تلاش هورکهایمر، در این زمینه، دیگران نیز با او همراه شدند

در اواخر سال 1972، پولوگ که بخاطر سکته قلبی گرونبرگ، بسیار پر مشغله بود، در سمینارها به نفع هورکهایمر سخن می‌گفت. در اواخر سالهای بیست، دو نفر دیگر، لئولو ونتال و تئودور ویزن گروند- آدورنو به او پیوستند که در سالهای بعدی نفوذ بسیاری یافتند. آدورنو در سال 1983، رسماً به مؤسسه پیوست. علاقه هورکهایمر، او را بطرف ادبیات و علاقه آدورنو، او را بسوی موسیقی سوق داد.سال 1931بود، که هورکهایمر به ریاست مؤسسه منصوب شد. او در سخنرانیهایش، ابتدا به نظریه فردگرایی ایده آلیسم کلاسیک آلمان و سپس به فروپاشی ایمان، که شوپنت هاور، آنرا بیان کرده بود، پرداخت و همچنین بررسی نظریه پردازان دوران اخیر، از جمله نوکانتیان مکتب ماربورگ و اوتماراشپان، از مکتب فراگیر زندگی اجتماعی. وی فلسفه اجتماعی را نظریه‌ای مادی می‌دانست، نه یک رشته علمی . ‌اساس کار مؤسسه را، پژوهش درباره رفتار کارگران، متکی بر روشهای آماری و پرسشنامه و تفسیرهای مختلف اعلام نمود

یکی دیگر از اقدامات مؤسسه با ریاست هورکهایمر، توقف نشریه «بایگانی گرونبرگ» بود ومؤسسه در طی دو سال بعد، آثار خود را به شکل مقاله در «مجله پژوهشهای علمی» منتشر کرد. با ورود روانکاوی به مؤسسه، دوران گرونبرگ، سرانجام سپری شد. این تحولات با ورود هربرت مارکوزه، در سال 1932، شتاب بیشتری گرفت.با به قدرت رسیدن نازی ها در سال 1923، این مؤسسه به خطر افتاد

هورکهایمر در سال 1932 بیشتر بیمار بود، او قبل از روی کار آمدن هیتلر به فرانکفورت بازگشت و به بحث درباره آزادی پرداخت . هنگام بستن مؤسسه، وی به سوئیس رفت . بخش بزرگی از کتاخانه مؤسسه به مکانی دیگر منتقل شد و همچنین سرمایه آن . هورکهایمر، تیلیش، هوگوزیستهایمر، رسماً از دانشگاه اخراج شدند. این مؤسسه، افرادی مثل پل باران را تربیت کرده بود که مؤثر بر علوم اجتماعی امریکا بودند

مؤسسه، با حمایت های مالی فلیکس وایل و پدرش می‌چرخید، و با این پشتوانه، توانست در ایام تبعید به حیات خویش ادامه دهد. و عامل این حمایت، ضرورت بررسی یهود آزاری، در آلمان بود، که مقداری از زمینه فکری مؤسسه را، در بر می‌گرفت، که در این نقطه با نظرات کارل مارکس، مشترک بودند

هورکهایمر در همان اثر اولیه‌اش، سرمایه داران یهودی را که بخاطر به خطر افتادن سرمایه خود با یهودستیزی مخالف بودند، سرزنش می‌کرد. اعضاء مؤسسه، در امریکا نسبت به مسائل یهود، بیشتر حساسیت نشان می‌دادند

علاوه بر تأثیر ایده الیست بر این مکتب، انتقال این مکتب و ورود اعضاء آن به امریکا، تأثیر زیادی بر جریان فکری آن داشت. چون فرانکفورتی‌ها در آنجا با شرایطی روبرو شدند که طبقه کارگری وجود نداشت و پایه های بورژوایی، قوی تر بود.این مکتب، در مراحل تکوینی بعدی خود، کاملاً از نظرات مارکس فاصله گرفت. ولی با سخنان یورگن هابرماس، دوباره جلوه هایی از مارکسیسم پدیدار گشت.هابرماس اظهار داشت، که شباهت بسیاری بین برخی خصوصیات سنت فرهنگی یهود و ایده الیسم آلمان مشاهده می‌شود و مورد اصلی ، این نکته است که یهودیان ، راه نزدیکی به خدا را کلام می‌دانستند

عواطف انقلابی اعضاء مؤسسه، در اثر هورکهایمر«هاینریشرگیوس» که او این نام را استعاره گرفته بود، کاملاً مشهود بود

این مکتب می‌توانست بسیار غنی‌تر و قوی‌تر باشد، اگر به سیاست علمی‌خود، بیشتر می‌پرداخت، می‌توان گفت که تبعید افراد آن ، قبل از اخراج توسط نازی ها، آغاز شده بود

پس از شکست انقلاب آلمان، تعدادی از آنها نسبت به گروهبندی های چپگرا، بیگانه بودند

انتقال سرمایه مکتب به هلند در سال 1931، یک اقدام زیرکانه بود . مؤسسه توانست در طی چندین سال با شخصیتهای برجسته امریکایی ارتباط نزدیکی برقرار کند. سال 1934 در طی ملاقات هورکهایمر با نیکلاس مورای ‌باتلر، پیشنهاد پیوستن مؤسسه به دانشگاه، از طرف وی، مطرح شد . پس از آن، مارکوزه، لوونتال، پولوک و تیفوگل به امریکا آمدند. موقعیت اعضا این مؤسسه، در مقایسه با اعضاء«دانشگاه در مهاجرت» خیلی بهتر بود و اختلاف این دو علاوه بر عامل ایدئولوژیکی، بیشتر از لحاظ اقتصادی، شدت یافت

تفاوت فکری بین فرانکفورتی‌ها وعلوم اجتماعی امریکا، به دور محور فلسفه گرایی آنها و عینیت گرایی امریکایی می‌چرخید ، البته این تجربه گرایی در بین فرانکفورتی‌ها رسوخ کرد

مؤسسه با پیشنهاد همکاران امریکایی، مبتنی بر نشر مجله به زبان انگلیسی مخالفت کردند ، آن هم جهت پاسداری از یک فرهنگ رو به زوال وهمین موجب شد ، تا مقداری از جهاد دانشگاهی امریکا ، فاصله بگیرند

مؤسسه، پژوهشهای خود را در مورد بحران سرمایه داری، درهم شکستن لیبرالیسم سنتی، خطر پیدایش خودکامگی، به شدت دنبال کرد، تا سهمی‌در شکست نازی داشته باشد، در همین جا بود ، که بازپرداخت مارکسیسم سنتی، اهمیت یافت

افراد برجسته این مکتب، هرکدام به جنبه خاصی اشاره می‌کنند. آدورنو و هورکهایمر، دو نظریه صنعت و فرهنگ را مطرح کردند، آنهامعتقدند، که سرمایه داری از طریق فرهنگ، سلطه خویش را ثبات می‌بخشد. هایدیگر، طرفدار نظام فاشیست بود و بر تکنولوژی تأکید داشت. مارکوزه، مؤثرتر از هایدیگر بوده است، و نفس تکنولوژی را بد نمی‌دانست. هورکهایمر در آثارش از تحلیل هرمونتیک استفاده کرده است. هابرماس و دیگر اعضای فرانکفورت، متأثر از روش تفهمی، پدیدار شناسی هوسرل و فلسفه هایدیگر، دیلتای و هربرت مید بوده‌اند. همه افراد فرانکفورت به آلمان بازنگشتند


فصل سوم:یورگن هابرماس

1-3-زندگینامه

یورگن هابرماس، سال 1929 در دوسلدورف آلمان بدنیا آمد. پدرش، رئیس دفتر صنعت و تجارت شهر بود. وی در دانشگاه های گوتینگتن، بن و زوریخ تحصیل کرده است. سال 1949، وارد دانشگاه گوتینگتن شد و رساله دکترای خودش را بنام «مطلق و مفهوم تاریخ» به پایان رسانید. او سال 1950 به مطالعه آثار گئورگ لوکاچ پرداخت و تأثیر زیادی از او گرفت. سال 1956، دستیار آدورنو در دانشگاه فرانکفورت شد. از سال 1961 تا 1964 در دانشگاه هایدلبرگ، فلسفه تدریس می‌کرد. بعد از آن، به تدریس فلسفه و جامعه شناسی در دانشگاه فرانکفورت پرداخت. اولین اثر خود را سال 1962 بنام «تحول ساختاری در گستره همگانی» به چاپ رسانید

از سال 1971 تا 1983، ریاست مؤسسه تحقیقاتی«ماکس پلانگ» را به عهده گرفت، ولی استعفا داد، و به فرانکفورت بازگشت، و سپس اثر بزرگ خود«نشریه کنش ارتباطی» را در دو جلد منتشر کرد و پس از آن در دانشگاه جان ولفانگ گوته، به تدریس مشغول شد

او فردی بسیار خوشفکر و فعال بود، تقریباً از سال 1954 تا 1988 حدود 26 اثر به چاپ رسانید.تا سال 1989، سیزده اثر وی به انگلیسی و دوازده اثرش به فرانسه، ترجمه شده است. بنا بر اظهار شخصی ، بنام گورستن، تا سال 1982، نهصد اثر درباره هابرماس و دیدگاه های وی، به چاپ رسید که او آنها را در یک کتابشناسی فهره کرده است . این تعداد در سال 1990 به 3000 اثر رسید . وی سه فرزند دارد

2-3-اندیشه های هابرماس

از نظر بسیاری از صاحبنظران، یورگن هابرماس، شخصی بود که مکتب فرانکفورت را از مرگ حتمی‌نجات داده است. هرچند، هدف او در ابتدا، دفاع از نظریه مارکس و رد جزم اندیشی بوده، ولی بعدها، نظراتش را با انتقادات مختلف، بسط داده است

بطور کلی میتوان چنین گفت، که اندیشه های او حول چند محور و مفهوم می‌چرخد

1-مفهوم کنش ارتباطی

2-مفهوم معرفت شناسی

3-تلفیق نظریات(کنش با نظام)

4-تأکید بر رهایی بخشی ، از طریق کنش ارتباطی

1-کنش ارتباطی: او از نقد مفهوم کار، در نظریه مارکس، به کنش ارتباطی می‌رسد و کار را جزئی از کنش ارتباطی می‌داند، وی سه نوع کنش را مطرح کرده است

الف)کنش پارامتریک(وسیله ای):در این نوع، یک کنش و یک کنشگر وجود دارد

ب)کنش استراتژیک:حاوی چند کنش و چند کنشگر می‌باشد

ج)کنش ارتباطی:معطوف به تفهیم موضوع و رسیدن به مفاهمه است

در دو کنش اول، هدف، چیرگی وتسلط است. و شکل ابزاری دارد. اما سومی که در مورد نظر هابرماس است، ایجاد کننده ارتباط و ادراک است. او در کنش ارتباطی، خود را از قید عباراتی ، مثل شناسنده و شناسا، رها می‌سازد و این همان عباراتی است ، که لوئی آلتوسر بکار برده است. هابرماس معتقد است، آن قید و بندها، موجب عقلانیت ابزاری است. وی دو نوع عقلانیت را معرفی می‌کند، یکی عقلانیت صوری که بدنبال تسلط ابزاری است و دیگری، عقلانیت ذاتی، که بدنبال تسلط عملی است. از آنجا که او عامل ارتباط را کلام می‌داند، در مورد آن بسیار بررسی کرده است. از نظر او، زبان ، عامل تغییر محیط است، که موجب شکل گیری دانش عملی می‌گردد و در نهایت به علم هرمونتیک می‌رسد، که علم تفسیر است. وی به انحراف کشیدن وخطا رفتن انسان در این جریان تفسیر و ارتباط، اشاره می‌کند و حتی نظریه را محصول کنش انسانی می‌داند و وسیله‌ای برای آزادی بیشتر انسان

تفاوت او با آدورنو و هورکهایمر در این موضوع است که آنها دانش را با اعمال سلطه، مربوط می‌دانند. او در این حیطه، به مفهوم موقعیت گفتار آرمانی، اشاره دارد ، مبتنی بر آن که در شرایط مختلف، باید استدلال برتر حاکم شود، مفاهمه بر اساس مباحثه است، نه قدرت. وی در جستجوی آن است، بداند چه چیزی ارتباط متقابل را مختل می‌کند، بنظر وی چیزی ارتباط را تحریف کرده است و آن ایدئولوژی و مشروع سازی است که توسط سرمایه داری اعمال می‌شود

2-مفهوم معرفت شناسی

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

تحقیق راز و رمز نوشتن در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  تحقیق راز و رمز نوشتن در pdf دارای 68 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد تحقیق راز و رمز نوشتن در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه تحقیق راز و رمز نوشتن در pdf

پیشگفتار:  
نوشتن برای خواندن  
نوشتار به جای گفتار  
ویژگیهای یک نوشته:  
آیین نگارش  
برای نویسندگی چه باید کرد؟  
آرایش کلام (کاربرد آرایه‌های ادبی در نگارش)  
تشبیه  
استعماره  
مجاز  
کنایه  
ایهام  
تلمیح (اشاره)  
انواع نوشته‌ها:  
نامه نگاری:  
الف: نامه‌های خصوصی (دوستانه)  
ب: نامه‌ی اداری  
ج: نامه‌های اجتماعی  
مقاله نویسی  
خلاصه نویسی  
زندگی نامه  
نشانه‌گذاری و اهمیت آن در نگارش  
تاریخچه نامه نگاری  
گزارش نویسی  
1- انتخاب موضوع  
2- گردآوری اطلاعات  
3- طرح‌ریزی مطالب  
4- عرضه کردن اطلاعات جمع‌آوری شده  
انواع گزارش  
مشخصات یک گزارش خوب  
داستان نویسی  
قصه  
داستان  
داستان کوتاه – رمان  
ویژگیهای داستان نویسی  
معیارهای ارزیابی  
ویرایش  
ویراستار یا ویرایشگر:  
مراحل ویرایش نوشته‌های اداری:  
به گزینی واژه‌ها:  
رعایت قواعد املای فارسی:  
رعایت آئین جمله‌بندی:  
برطرف نمودن کمبودهای نوشته:  
حذف زواید و موارد تکراری:  
رفع نارسائی و برشهای غیرلازم:  
مراقبت در کفایت منطقی اجزاء در نوشته:  
بررسی نحوه‌های استفاده از منابع و مآخذ:  
پردازش:  
حاشیه‌گذاری مناسب:  
مراحل نامه‌های اداری:  
یک نوشته چگونه شکل می‌گیرد:  
تنظیم عنوان نامه:  
تنظیم متن نامه:  
طبقه‌بندی نامه از نظر نوع خبر آنها:  
انواع خدمات ویرایشی به چند اعتبار تعیین می‌شود:  
زبان، گفتار و اندیشه  
روش نگارش  
مراحل هفت گانه نگارش  
آشنایی با مراجع تحقیق  
یادداشت‌برداری ضمن مطالعه  
بعضی اصطلاحهای مرحله آماده‌سازی و چاپ کتاب  
نکاتی پیرامون نگارش  
برخی از اصطلاحات ادبی در نثر و نظم  
منابع:  

بخشی از منابع و مراجع پروژه تحقیق راز و رمز نوشتن در pdf

 نام کتاب: نگارش و ویرایش- محل انتشار: تهران- مؤلف: احمد سمیعی سال

نام کتاب: ادب و نگارش – محل انتشار: تهران- مؤلف: حسن احمدی گیوی سال 1379 نشر قطره

نام کتاب: آیین نگارش و روش آموزش انشاء – سال اول مراکز تربیت معلم- شرکت چاپ و نشر ایران

نام کتاب: شیوه نگارش-  محل انتشار: تهران- مؤلف: مرتضی کاخی – سال انتشار

نام کتاب: برگزیده متون و نشر فارسی- محل انتشار: تهران – مؤلف: مهدی ماحوزی- سال انتشار: 1369، انتشارات اساطیر

نام کتاب: گزیده متون ادب فارسی و آیین نگارش- محل انتشار: تهران- مؤلف: دکتر حسین بهزادی اندوهجردی – ناشر: انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرکزی

نام کتاب: نگارنده متون فارسی- محل انتشار: مشهد- مؤلف: محمدرضا باقری- ناشر: انتشارات مشاور توس سال

نام کتاب: چشمه خورشیدها- محل انتشار: نیشابور- مؤلف: عباسعلی حلاجی- ناشر: شهر فیروزه سال

نام کتاب: راهنمای کل نامه نگاری محل انتشار: تهران- مؤلف: اکبر مرتضی پور، ناشر: انتشارات عطار سال

نام کتاب: آیین و نگارش اداری، محل انتشار: تهران، مؤلف: جمشید غلامی نهاد- ناشر: نشر نیایش سال

پیشگفتار

مقصود از تحقیق متون و آیین و نگارش فارسی این است که دانشجویان رشته‌های مختلف با قواعد نگارشی و مقاله‌نویسی، داستان‌نویسی، نامه نگاری و ; بیشتر آشنا شوند

در این مطالب پاره‌ای از مباحث، داستانها، مقالات و مقاله گونه‌ها و مطالب دیگر آمده است

و در آخر تحقیق منابعی از کتابهای متعدد است که در زمینه آیین نگارش آورده شده است که دانشجویان و پژوهشگران برای مطالعه بیشتر از آنها منابع برای بیشتر شدن اطلاعات خود استفاده می‌کنند


نوشتن برای خواندن

خواندن نیمه دوم نوشتن است. در آغاز خواندن شفاهی بود. آدمی نخست رمز گفتاری کلام را آفرید و سپس رمز نوشتاری آن را. به همین سبب راه تفهیم و تفاهم و اساس همه یادگیریها زمانی بس دراز زبان سمعی یعنی گفتن و شنیدن بود. هنگامی که آدمی رمز نوشتاری کلام را آفرید، تفهیم و تفاهم و یادگیری از راه زبان بصری، یعنی نوشتن و خواندن، نیز برایش امکان‌پذیر شد. در زبان بصری همان نشانه‌های زبان سمعی به صورت نشانه‌های بصری الفباء که جانشین نشانه‌های صوتی هستند، به کار می‌روند

بیسواد کاربردش در تفهیم و تفاهم زبان سمعی است و با سواد هم زبان سمعی و هم زبان بصری. اگر در روزگاران بسیار دور از سخن قصه‌گو و شاعر و دانشی که سینه به سینه به ما رسیده بود و به زبان می‌آمد لذت می‌بردیم، هنوز هم لذت این خواندن شفاهی را، چه از شنیدن سخن گویندگان و چه برنامه‌های رادیو و تلویزیون و تئاتر و سینما و مانند آن نه تنها از دست نداده‌ایم، بلکه بر آن افزوده‌ایم

در ادبیات شفاهی، یا خواندن از راه گوش، هنگامی که گوینده و شنونده رو در روی یکدیگر باشند، ارتباطی مستقیم میان آن دو برقرار می‌شود. برای مثال، در صحنه تئاتر این ارتباط میان بازیگر و بیننده شنونده دو جانبه است. بازیگر احساسات و معنی و مقصود نویسنده را درک کرده است و آن را بازگو و مجسم می‌کند. در همان زمان احساسات و برداشت بیننده و شنونده را هم در می‌یابد و نسبت به آنها واکنشی پیدا می‌کند و به آنها پاسخ می‌دهد. اما این به آن معنا نیست که همیشه گوینده بیان کننده احساسات و عواطف و معنی و مقصود گفته‌هائی است که شنیده است  یا خوانده است. بسیاری از کتابهای مورد علاقه مردم سالهاست که به وسیله باسوادی برای گروهی بیسواد خوانده می‌شود. چه بسیار پیش آمده است که خواننده این کتابها بر حسب سواد و فهم و درک و ذوق و برداشت خویش نوشته نویسنده‌ای را برای شنوندگان ترجمه و تشریح و تفسیر کرده است که با معنی و مقصود و احساسات نویسنده تفاوتی فاحش داشته است

وقتی که نوشته به زندگی اجتماعی ما راه یافت، دیگر ارتباط گوینده و شنونده به صورتی که بیش از آن بود امکان‌پذیر نشد. هرگز نمی‌توانیم یقین داشته باشیم که آنچه خواننده می‌خواند همان قصد نویسنده است. هر خواننده از آنچه می‌خواند برداشتی خاص خود دارد. نویسنده‌ای را موفق می‌دانیم که این برداشت متفاوت را تا آنجا که می‌تواند به حداقل برساند. به همین سبب است که می‌گوئیم خواندن نیمه دوم نوشتن است. نوشتن وسیله‌ای است برای فرستادن و دریافت پیام. نوشته‌ای که آسانتر خوانده شود، درست فهمیده شود، و بیشتر خوانده شود، به هدف نزدیکتر است

برای اینکه به اهمیت و راز و رمز نوشتن پی ببریم، ناگزیر باید بدانیم نیمه دوم آن یعنی خواندن، چگونه صورت می‌گیرد و کمی دقیقتر و از دیدی علمی هنگام نوشتن به خواندن توجه داشته باشیم

منظور از خواندن و مطالعه چیزی جز درک مطالب نوشته شده و شناخت ارزشها و معانی و مفاهیم کلمه‌ها و عبارتها و جمله‌ها و دریافت دانستنیها و معنی و مقصود و پیامی که نویسنده با رمز کلام نوشته است، نیست. قصد این است که خواننده به اندیشه‌ای که در نوشته پنهان است پی ببرد. اگر هنگامی که مشغول مطالعه هستید کتاب یا نوشته را کنار بگذارید و اندکی به آنچه سبب شده است بتوانید مطالعه کنید بیندیشید، بهتر درخواهید یافت که چگونه بنویسید

هنگامی که مشغول مطالعه هستید، کاری بس پیچیده انجام می‌دهید که حاصل سالها تجربه و دانش‌اندوزی است

1- با یک نگاه واژه‌ها را باز می‌شناسید. چرا؟ چون هر یک را صدها بار پیش از آن شنیده‌اید، دیده‌اید، و شناخته‌اید. شکل آن واژه در ذهنتان به صورت آوای واژه شناخته می‌شود. زیرا با قراردادهای رمز گفتاری زبان از پیش آشنا بوده‌اید و رمز نوشتاری، که در زبان بصری به جای رمز گفتاری به کار می‌رود، برایتان بیگانه نیست و ذهنتان به آسانی کشف رمز می‌کند

2- معنی هر واژه از ذهنتان می‌گذرد. چرا؟ چون معنی آن واژه را پیش از آن می‌دانسته‌اید

3- از مجموعه معانی واژه‌هائی که خوانده‌اید معنی تازه‌ای از ذهنتان می‌گذرد. چرا؟ چون تجربه‌ها و دانشهای قبلی شما برای یافتن این معنی تازه، که در ضمیر عبارت یا جمله است، به شما کمک می‌کند تا پیام نویسنده را از مجموعه واژه‌هائی که برای بیان اندیشه‌ای بکار برده است دریابید

4- درباره آنچه خوانده‌اید واکنشی نشان دهید. چرا؟ چون تجربه‌ها و دانشهای قبلی شما را به تفکر وا می‌دارد تا درباره آنچه خوانده‌اید اندیشه کنید و به داوری برخیزید

این گونه خواندن پیشرفته‌ترین نوع مطالعه است، و نوشته‌ای ارزش خواندن دارد که سرانجام خواننده را به اندیشیدن و تفکر برانگیزد. اگر نوشته‌ای دست‌انداز و دشواری خواندن و فهم و درک نداشته باشد، و اگر خواننده‌ای راه درست خواندن را از کودکی آموخته باشد، و به تندخوانی- یعنی مهارت در خواندن- خو گرفته باشد، با میدان دید وسیعتری گروهی از واژه‌های یک جمله را یکجا خواهد دید و خواهد توانست همه یک جمله یا قسمتی از یک جمله را ببیند و بخواند. چنین مهارتی در تندخوانی یکسویه نمی‌تواند باشد. سوی دیگر دستیابی به این گونه خواندن نوشته نویسنده است که راه را با دشواریهای نوشته بر خواننده نبندد

چشم در هنگام خواندن به صورت خطی مستقیم و پیوسته روی واژه‌ها حرکت نمی‌کند، بلکه حرکت آن بر روی هر سطر از نوشته از لحظه‌های پی در پی مکث و جهش تشکیل شده است. لحظه‌ای توقف می‌کند، سپس با سرعت به چپ یا به راست (بسته به جهت خط) جهش دارد و دوباره مکث می‌کند. چشم فقط وقتی که مکث می‌کند می‌تواند ببیند و زمانی که در حال جهش است قدرت بینائی ندارد. چشم در حدود 90% زمانی را که صرف خواندن می‌کند در حال مکث است. مهارت در خواندن را اگر به درجه‌هائی تقسیم کنیم چشم یک خواننده ماهر در خواندن یک سطر معمولی (در حدود 12 سانتیمتر) 3 تا 4 بار، یک خواننده نیمه ماهر 7 تا 8 بار، و یک خواننده ناتوان 11 تا 12 بار مکث می‌کند

نویسنده‌ای که با توجه به میزان مهارت خواننده نمی‌نویسد. حتی خواننده ماهر و تندخوان را ناگزیر به کندخوانی می‌کند. به همین سبب است که می‌گوئیم به نوشته‌هائی نیاز داریم که گذشته از محتوا، راز و رمز نوشتن در آنها درست به کار برده شده باشد و به معنی درست کلمه خوانده شود، نه اینکه فقط نگاه خواننده از روی آنها بگذرد. نوشته‌ای به درستی خوانده می‌شود که به راستی نوشته شده باشد، نه اینکه فقط بر کاغذ نقش یا چاپ شده باشد

نوشتار به جای گفتار

گفتیم که اگر کسی سخنی برای گفتن داشته باشد و راز و رمز کاربرد نشانه‌های بصری کلام را بداند، سخنی هم برای نوشتن دارد. پس نوشتن برای آنها که می‌دانند چه بنویسند و چگونه بنویسند ساده و آسان است. گفتار تبدیل اندیشه است به نشانه‌های صوتی برای انتقال به دیگری. نوشتار هم تبدیل اندیشه است به نشانه‌های بصری برای انتقال به دیگری. آنها که نوشتن را دشوار می‌دانند، اگر ریزه‌کاریهای تبدیل اندیشه به کلام مکتوب را بیاموزند، امکان دارد که جرئت نوشتن را از دست بدهند، ولی دیگر می‌دانند که در تاریکی قدم بر نمی‌دارند. نوشتن هم، چون گفتن، آن قدر لذتبخش است که کمتر می‌توان پس از پیروز شدن در نخستین نوشته دست از نوشتن برداشت. نوشتن گونه‌ای از خلق کردن است و انسان همیشه از خلق کردن لذت می‌برد

تفاوت میان اندیشیدن و گفتن، اندیشیدن و نوشتن، همان نشانه‌هائی است که برای بیان و تجسم اندیشه به کار می‌بریم. اگر نوشتن را دشوارتر از گفتن می‌دانیم، به این سبب است که این دو عمل را از دو مقوله جداگانه می‌دانیم. حال آنکه نوشتن همان گفتن است، با تفاوتهای زیر

1- در گفتن، رمزها و نشانه‌های سمعی کلام را به کار می‌بریم، و در نوشتن رمزها و نوشته‌های بصری را. هر چه این رمزها برای خواننده آسانتر کشف شود، نوشته زودتر و بهتر خوانده و فهمیده می‌شود

2- در گفتن گاهی عبارتها یا جمله‌ها را تکرار می‌کنیم. در نوشتن از تکرارهائی که به آنها نیازی نیست پرهیز داریم

3- در گفتن، به سبب محدودیت زمان، گاه برای یافتن بهترین و مناسبترین واژه که بیانگر اندیشه‌مان باشد فرصت کافی نداریم، به همین سبب واژه‌های مترادف فراوان در بیان به کار می‌بریم. در نوشتن این فرصت را داریم که مناسبترین واژه را برگزینیم و از آوردن واژه‌های مترادف، که گاهی فهم اندیشه را پیچیده می‌کند، بپرهیزیم

4- در گفتن، زبان محاوره به کار می‌بریم، یعنی واژه‌ها را به صورت مخفف و شکسته به زبان می‌آوریم. در نوشتن واژه‌ها را بصورت کامل می‌نویسیم و حروف اضافه را حذف نمی‌کنیم

5- در گفتن گاهی حاشیه‌روی می‌کنیم و از محور اصلی موضوع بیرون می‌رویم. در نوشتن دقت می‌کنیم که از حیطه موضوع خارج نشویم

6- در گفتن گاهی برای بیان اندیشه یا موضوع نظم و مراتب خاصی در نظر نمی‌جگیریم. به همین سبب زمانی بیشتر طول می‌کشد تا به نتیجه برسیم. در نوشتن می‌توانیم برای بیان آنچه در اندیشه داریم طرحی دقیق بریزیم و مقدمه و متن و نتیجه در نظر بگیریم و اجزا و میزان هر یک را معین کنیم

7 در گفتن فرصت مراجعه به منابع و مراجع نداریم. بیشتر با اشاره از شاهدها و مثالها می‌گذریم. در نوشتن فرصت داریم تا از منابع و مراجع گوناگون بهره بگیریم و به دقت و اعتبار بیان بیفزائیم

8- در گفتن، شنونده را پیش رو داریم و از واکنش او درمی‌یابیم که زبان و بیان ما در خور فهم و درک او هست یا نیست، و گاهی به تعبیر و تفسیر بیشتر بیان می‌پردازیم. در نوشتن واکنش خواننده را از راه شناخت قبلی او و نیازها و میزان درک و فهمش حدس می‌زنیم

9- در گفتن پرسشهای شنونده ما را برمی‌انگیزد تا فهم موضوع را با شرح و تفسیر بیشتر برای او آسانتر و روشنتر کنیم. در نوشتن ناگزیریم پرسشهای اجتماعی خواننده را حدس بزنیم و به آنها پاسخ بگوئیم

10- در گفتن با تغییر آهنگ کلام و مکثهای زمانی و تغییر حالت چهره و حرکات بدنی فهم مطلب را برای شنونده آسانتر می‌کنیم. در نوشتن از رنگها، تصویرها، درشتی و ریزی حروف و نشان‌های نقطه‌گذاری و صفحه‌آرائی نوشته برای رسیدن به این مقصود بهره میگیریم

11- در گفتن واکنشهای شنونده به ما هشدار می‌دهد که چه وقت زمان دم فرو بستن فرا رسیده است. در نوشتن خواننده رو در روی ما نیست تا از واکنش و ظرفیت تحمل او آگاه شویم. انصاف و منطق و شناخت قبلی که از خواننده داریم به ما حکم می‌کند هنگامی که یقین داریم آنچه را می‌خواسته‌ایم بگوئیم نوشته‌ایم، نقطه پایان را بگذاریم

ویژگیهای یک نوشته

درباره محتوای یک نوشته پیش از این به اشاره سخن گفته‌ایم. می‌توان راهنمائی برای چگونه نوشتن به دست داد، ولی چه نوشتن را نمی‌توان به کسی آموخت. نوشتن بازگوئی اندیشه‌ها و احساسات و عواطف و آفریدن اثری نو است. به ندرت می‌توان کسی را یافت که اندیشه‌اش را بر روی کاغذ بیاورد و آن نوشته را از دیگران پنهان کند. بیشتر آنها که می‌نویسند هدفشان این است که آن نوشته را دیگران بخوانند. انسان اجتماعی نیاز دارد با دیگران در ارتباط باشد، و نوشتن یکی از ابزارهای این ارتباط است، یکی از مهمترین راههائی است که به یاری آن اندیشه‌ها، احساسات و عواطف، افکار و عقاید، و آگاهیهایمان را به یکدیگر انتقال می‌دهیم

به طور کلی در نوشتن فقط یک هدف داریم و آن این است که آنچه را می‌دانیم با دیگران در میان بگذاریم. نوشتن یک نامه دوستانه، یک داستان، یک گزارش، مقاله و کتابی در زمینه‌های گوناگون یا سرودن یک شعر در پی رسیدن به همین هدف است، و انگیزه همه این نوشته‌ها انتقال آگاهیهاست، یعنی آنچه برای زندگی دیگری سودمند باشد

آیین نگارش

نیاز و احتیاج انسان به ایجاد ارتباط با دیگر همنوعانش، اهمیت و ضرورت نگارش را مشخص می‌کند؛ زیرا آدمی ناگزیر است که برای رفع احتیاجات روزمره‌ی زندگی خویش با دیگران ارتباط حاصل نماید و یکی از راه‌های عادی این ارتباط به وسیله نوشتن صورت می‌گیرد. اکثر مردم اگر چه بتوانند درست و خوب سخن بگویند، به سادگی از عهده‌ی نوشتن برنمی‌آیند، فن نویسندگی و نگارش از جمله فنونی است که هر انسان با آن در زندگی سر و کار دارد و در این صورت طبیعی بوده که چنانچه در این کار مهارت حاصل نکند اشکالات و خلل‌هایی بر امور زندگی او وارد خواهد شد؛ پس بر هیچ صاحب درک و معرفتی پوشیده نیست که اگر آدمی فاقد این نعمت بزرگ بود چه مشکلات بر اثر تبادل افکار خویش با دیگران پیدا می‌کرد. و روابط انسان به شکل بایسته و شایسته‌ی امروزی امکان‌پذیر نبود و در کل شاهد بالندگی و رشد و ترقی کنونی وی اکنون نبودیم. پس با توجه به این احساس نیاز لازم است که هر دانش پژوه و دانشجویی با اسلوب و شیوه‌ی نویسندگی آشنایی بیشتر پیدا کند تا از نوشتن باکی نداشته باشد. در این بخش کتاب سعی گردیده به صورت اختصار و مفید به قواعد درست‌نویسی در نگارش اشاره، و همچنین به شناخت انواع نوشته‌ها و خصوصیات آنها پرداخته شود

در ابتدا باید به ارزش اندیشه و سخن پی برد؛ زیرا اگر آدمی اندیشه نداشته باشد نمی‌تواند سخن بگوید و اگر سخن نباشد، نوشتن معنایی پیدا نمی‌کند

بحث و مقوله گفتار پس از اندیشه برای اکثر مردم زبان زد گردیده اما مشکل آن زمانی است که خواسته باشند این سخن ارزشمند را به نوشتار تبدیل نمایند که ذکر شد گاهی دانشجویان و نسل تحصیل کرده را هم به مخاطره می‌اندازد، اما اگر به مقوله و بحث نگارش به شکل جدی نگریسته شود افراد دچار اضطراب نوشتن نمی‌گردند، و اجتناب از نوشتن نمی‌نمایند

برای نویسندگی چه باید کرد؟

گام‌های نخست در فراگیری نگارش و نویسندگی عبارتند از

الف: اراده‌ی استوار و عزم راسخ برای یادگیری اصول و قوانین نگارش

ب: اختصاص ساعاتی جهت مطالعه و خواندن کتاب و مقالات لازم و مناسب در این جهت

ج: از نوشتن هراس نداشته باشیم و لو که نوشته‌ی ابتدایی ما کاری صحیح و مناسب نباشد

د: به موضوعی در نگارش توجه گردد که مورد علاقه‌ی ماست. آن گاه کار در آن خصوص لذت‌بخش خواهد بود

ه: اندیشه و تفکر در مورد موضوع نگارش که شالوده و اساس نگارش آن است

 آن چه ذکر شد، موضوعاتی بود در خصوص فراگیری نگارش و اما هر نوشته را دو موضوع کلی رهبری می‌کند نخست موضوع و محتوی درونی آن، که نتیجه صورت‌های ذهنی و اندیشه‌ی نویسنده است و موضوع دیگر فرم و یا قالب کلی نوشته می‌باشد که آن اندیشه و موضوع درونی در آن ریخته می‌شود؛ در این خصوص در بخش انواع ادبی به صورت مفصل بحث گردید، در این قسمت به مثالی کفایت می‌کنیم؛ مثلا یک نوشته از نظر محتوی گاه ادبی و هنری است و گاه تاریخی و یا موارد دیگر که این صورت و درون مایه باید برای خواننده مشخص باشد و دارای خصوصیات لازم بوده باشد؛ یعنی اگر نوشته اخلاقی است، خصوصیات یک نوشته‌ی اخلاقی در آن وجود داشته و چنان چه نوشته، انتقادی و طنزی بوده، مشخصات نوشته‌ی طنزی در آن وجود داشته باشد

ولی به طور کلی هر نوشته باید دارای ویژگی و اختصاصات ذیل باشد

الف: رعایت وحدت موضوع در کل نوشته، یعنی از لحاظ معنی و محتوی و پیام، تمام متن هدف واحدی را دنبال کرده و کلمات تناسب معنایی با یکدیگر داشته باشند

ب: از آوردن جملات طولانی یا دارای «اطناب» پرهیز شود: زیرا نوشته‌ای که طولانی باشد خواننده را ملول و خسته می‌سازد

ج: رعایت آیین سجاوندی یا اصول نقطه‌گذاری از ویژگی‌های مهم دیگر بوده؛ زیرا چنانچه نوشته‌ای خالی از نقطه‌گذاری باشد امکان اشتباه خواندن خوانندگان فراوان است

د: هر نوشته باید از غلط‌های املایی مصون و عاری باشد و درست‌نویسی و انتخاب املایی درست و مناسب هر کلمه از موضوعات مهم نگارش است

ه: مرتب و خوانا نوشتن هر نوشته موضوع قابل توجه دیگر بوده که در هر نوشته بایستی رعایت شود

و: اجتناب از کاربرد کلمات عامیانه و محلی در نوشته‌های رسمی، همچنین استفاده از کلمات دشوار و بیگانه در نوشته امری ناپسند و مردود است

ز: ساده و روان بودن هر نوشته از خصوصیات بارز آن نوشته محسوب می‌شود. پس بایستی در این موضوع دقت شود

ح: با توجه به این که هر نوشته با آرایه‌های ادبی آرایش می‌یابد. اما افراد در کاربرد آرایه‌های ادبی باعث ملول شدن خواننده از نوشته می‌شود

آرایش کلام (کاربرد آرایه‌های ادبی در نگارش)

ذوق و سلیقه‌ی انسان وی را واداشته که او دنبال زیبایی‌ها و مظاهر پررمز و راز طبیعت برود هر نویسنده و اندیشمندی هم می‌خواهد زیباترین قالب و مفاهیم را در نوشته خود به کار ببرد تا خوانندگان بیشتری را جذب کند و این است که از قریحه و ذوق و زیورها استفاده می‌کنند و نوشته‌ای پررمز و راز و زیبا تهیه می‌گردد، در این قسمت به شناخت آرایه و آرایش‌های کلام می‌پردازیم

تشبیه

به مانند کردن چیزی به چیز دیگر که در صفاتی با یکدیگر مشابه می‌باشندع تشبیه گفته می‌شودک مثلا زمانی می‌گوییم: قد او در خمیدگی چون کمان می‌باشد که در آن قد و کمان را در صفت خمیدگی مشترک آورده‌ایم. هر تشبیهی از چهار رکن تشکیل می‌شود که عبارتند از: مشبه، مشبه به، وجه شبه، و ادات تشبیه. در این مثال قد او در خمیدگی چون کمان می‌باشد: قدک مشابه، کمان: مشابه به، در خمیدگی: وجه شبه و چون: ادات تشبیه» است

در تبادل افکار و بیان معانی، تشبیه از ساده‌ترین موضوعاتی به شمار می‌آید که از آن استفاده می‌شود؛ زیرا برخی موارد را نمی‌توان تعریف کرد پس آنها را به موضوع‌هایی که آشناتر و شناخته‌تر می‌باشند، تشبیه می‌کنند. در این ابیات توجه گردد که

تو شبنمی، تو بهاری، سپیده سحری                تو عطر پونه‌ی عشقی، نشاط گلهایی

(دکتر اشرف زاده)

شاعر از کوتاه‌ترین صورت تشبیه استفاده و معشوق را به آنها مانند و تشبیه کرده است

استعماره

همان تشبیه است که یکی از ارکان آن (مشابه یا مشابه به) ذکر نشود و این که استعماره معنی عاریت گرفتن هم می‌دهد؛ زیرا کلمه‌ای در استعاره به کار گرفته می‌شود که مفهوم جدیدی دارد و این گونه هم تعریف شده است که استعاره مجازی می‌باشد که در آن علاقه‌ی مشابهت وجود داشته باشد

مجاز

به کار بردن کلمه‌ای در غیر معنی حقیقی خودش، شاعر و نویسنده در نوشته‌ی خویش کلمه‌هایی را به کار برد که در غیر معنی اصلی کلمه آمده باشد مثلا گل من خندید. گل در غیر معنی حقیقی خود به کار رفته است (آن کودک چون گل خندید)، یا شیر وارد کلاس شد. علی است که به معنی جای او، کلمه‌ی شیر را به کار برده‌اند

کنایه

بیان مطالب و سخنی را به طور پوشیده «کنایه»، گویند و در اصطلاح فن بیان این است که مطلبی چنان بیان شود که معنی حقیقی آن موردنظر نباشد بلکه معنی دوم و دیگر ملاک باشد. مثلا در این جلمه که «دست او کج است»، مقصود اصلی گوینده، معنی مجازی آن می‌باشد؛ یعنی «او دزد است» کلاه او پشم ندارد؛ «او ابهت و نفوذی ندارد» و ; او فردی است که زیاد دود چراغ خورده است؛ به این معنا که «وی مطالعه زیاد داشته»

ایهام

در معنی به گمان و هم افکندن را گویند و آن کاربرد کلمه و جلمه‌ای است که از آن دو معنی استفاده شود؛ مثلا حکایت شیرین را شنیده‌ای، معلوم و مشخص نیست که آیا منظور نویسنده حکایت و داستان شیرین و خوب بودن آن است یانه، منظور داستان خسرو و شیرین یا شیرین و فرهاد بوده است

یا در این بیت

غرق خون بود و نمی مرد ز حسرت فرهاد          خواندم افسانه‌ی شیرین و به خوابش کردم

آیا افسانه‌ی شیرین و خوب را خوانده یا افسانه‌ی شیرین، معشوق فرهاد را گفته است

تلمیح (اشاره)

نویسنده در نوشته خویش اشاره به داستان، شعر، یا حکایت می‌نماید؛ مثلا در این بیت، عطار نیشابوری اشاره دارد به داستان حضرت ابراهیم و موسی

گاه گل بر روی آتش دسته کرد                      گاه پل بر روی دریا بسته کرد

یا این بیت که اشاره به داستان پیامبر اکرم (ص) در غار ثور دارد

عنکبوتی را به حکمت دام داد                       صدر عالم را در او آرام داد

انواع نوشته‌ها

چنانچه از نظر گذشت، نوشته‌ها بر اساس نوع محتوی و قالب و زبان به انواعی تقسیم می‌شوند؛ مثلا می‌توان از جهت کاربرد زبان در نوشته، آن را به علمی، ادبی، محاوره و گفتاری، کودکانه تقسیم کرد، و یا از لحاظ طرز بیان به جد و طنز اشاره کرد و از جهت نوع قالب نوشتاری آنها را به انواع ذیل تقسیم نمود

1- مقاله          2- گزارش 3- نامه 4- نمایش نامه 5- قطعه 6- داستان 7- سفرنامه 8- رساله، ;

که در این قسمت به چند نمونه از قالب‌های نگارشی اشاره‌ای مختصر می‌شود

نامه نگاری

نامه نگاری یکی از راه‌های اظهار و ایجاد روابط انسان‌ها با یکدیگر است؛ اشخاص با توجه به ضرورت انتقام پیام‌های خود و اظهار درخواست‌ها و مقاصد ذهنی، نیاز به نوشتن و فرستادن نامه دارند؛ برای مثال: این ضرورت‌ها شامل کسب اطلاع از احوال یکدیگر، خانه ساختن، طلب کار، تحصیل کردن، ازدواج، معاملات، ;

نامه‌ها اقسامی دارند که به چند نمونه آن اشاره می‌شود

الف: نامه‌های خصوصی (دوستانه)

ب: نامه‌های اداری

ج: نامه‌های اجتماعی (اخلاقی، فرهنگی، علمی، تاریخی و ;)

الف: نامه‌های خصوصی (دوستانه)

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

پایان نامه جرم مستمر و جرم آنی در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  پایان نامه جرم مستمر و جرم آنی در pdf دارای 77 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پایان نامه جرم مستمر و جرم آنی در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه پایان نامه جرم مستمر و جرم آنی در pdf

جرم مستمر  
فواید تقسیم جرایم به آنی و مستمر[5]  
پی نوشت ها  
نفقه چیست ؟  تعریفی از نفقه:  
نفقه ی زن پس از مرگ همسر یا طلاق همسر  
نفقه چه طوری نقد میشود  
نفقه دارای سه مبنای شرعی زیر است :  
مقدار نفقه  
شرایط وجوب نفقه  
موارد سقوط نفقه  
ویژگی های نفقه  
ضمانت اجرایی نفقه چیست؟  
نفقه ، تمکین خاص ، تمکین عام  
.  نفقه در قانون مدنی  
موادی در مورد نفقه  
نظر برخی علما در مورد نفقه  
احکام نفقه در قرآن کریم  
تفصیل احکام:  
اولویت نفقه با زن است  
بخش اول: قتل شبه عمد  
قتل در حکم شبه عمد در قانون مجازات اسلامی  
مبحث اول : کلیات
مبحث دوم _ هدف , مبنا و عناصر قتل در حکم شبه عمد.  
نتیجه گیری  
بخش دوم: ضرب و جرح  
در چه مواردی قطع یا جرح عضو عمدی محسوب خواهد شد؟  
چه عملی دفاع و مشروع تلقی می شود؟  
پی نوشت:  
منابع  

بخشی از منابع و مراجع پروژه پایان نامه جرم مستمر و جرم آنی در pdf

1- قرآن کریم

2-  سیاح، احمد؛ فرهنگ جامع عربی – فارسی؛ ذیل کلمه جرم

3-  شامبیاتی، هوشنگ؛ حقوق جزای عمومی، تهران، انتشارات ذوبین با همکاری انتشارات مجد، چاپ دوازدهم 1384

4-  منصور، جهانگیر؛ قانون مجازات اسلامی، تهران، نشر دیدار، چاپ چهلم، 1385

5-  اردبیلی، محمدعلی؛ حقوق  جزای عمومی، نشر میزان؛ چاپ هیجدهم،پائیز 1386

6- استاد دکتر آزمایش تقریرات دوره لیسانس سال تحصیلی 63 _
7-  شهید ثانی , شرح لمعه , انتشارات دار العالم الاسلامی بیروت , ج 10 , ص 106 _ 105 و محقق حلی شرایع الاسلام , چاپ نجف , ج 4 , صفحه
8-  سید محمد حسین شیرازی , کتاب القصاص , انتشارات دار القرآن , قم
9 _ امام خمینی تحریر الوسیله موسسه انتشارات دار العلم , قم بیتا , ج 2 , صفحه 566 _
10-  هوشنگ ناصر زاده آرا وحدت رویه قضایی , انتشارات دیدار , تهران 1373

جرم مستمر

جرم در لغت به معنای گناه است.[1] و در اصطلاح حقوق کیفری تعاریف مختلفی از جرم شده است و یک تعریفی که بتواند بر سایر تعاریف غلبه یابد و مورد قبول همگان واقع شود وجود ندارد چون هر یک از این تعاریف اغلب از گرایشهای نظری مکتبهای خاصی ملهم شده و دارای مبانی نظری مختلف هستند.[2]

در قانون مجازات اسلامی هر فعل یا ترک فعلی که در قانون برای آن مجازات تعیین شده باشد جرم محسوب می‌شود.[3]

اگر وقوع فعل یا ترک فعل مجرمانه را از حیث طول مدت تحقق آن در نظر آوریم جرایم را می‌توان به دو گروه جرم آنی و جرم مستمر تقسیم کرد

جرم مستمر یا متمادی جرمی است که فعل یا ترک فعل در یک لحظه و مدت کوتاه تحقق نیافته بلکه لازمه تحقق آن استمرار مادی در زمان است. به سخن دیگر، استمرار جرم ناشی از اراده و عزم مرتکب به گونه‌ای است که در هر لحظه جرم با تمام عناصر تشکیل دهنده آن تکرار می‌شود و سوء نیت فاعل هر آن تجدید می‌شود. مثل موضوع ماده 556 قانون مجازات اسلامی «هر کس بدون مجوز و به صورت علنی از لباسهای رسمی ماموران نظامی یا انتظامی جمهوری اسلامی ایران یا نشانها، مدالها یا سایر امتیازات دولتی را بدون تغییر یا با تغییر جزئی که موجب اشتباه شود مورد استفاده قرار دهد در صورتی که عمل او به موجب قانون دیگری مستلزم مجازات شدیدتری نباشد به حبس از سه ماه تا یک سال و یا جزای نقدی از یک میلیون و پانصد هزار ریال تا شش میلیون ریال محکوم خواهد شد». و توقیف یا حبس غیر قانونی موضوع ماده (583 قانون مجازات اسلامی، تعزیرات) یا اخفای مال مسروقه، موضوع ماده (62 قانون مجازات اسلامی، تعزیرات) که به صورت فعل مثبت هستند و نیز ترک انفاق موضوع ماده (664 قانون مجازات اسلامی) که به صورت ترک فعل می‌باشد.[4]

فواید تقسیم جرایم به آنی و مستمر[5]

1- از حیث مدت مرور زمان: آغاز مرور زمان در جرایم آنی از لحظه‌ای است که جرم تحقق یافته است در حالی که مرور زمان در جرایم مستمر از زمان انقطاع رفتار مجرمانه آغاز می‌شود برای مثال در جرم توقیف یا حبس غیر قانونی[6] آغاز مرور زمان از لحظه‌ای است که شخص بازداشت شده آزادی خود را باز یابد یا در جرم اخفای مال مسروقه آغاز مرور زمان از لحظه کشف مال نزد بزهکار آغاز می‌شود.[7]

2- از حیث تاثیر قانون جدید: جرم معمولاً تابع قانونی است که در زمان وقوع آن حاکم است. و جرایم آنی نیز تابع این قانون است و در واقع اصل بر عطف به ما سبق نشدن قوانین کیفری است منظور از عطف به ما سبق نشدن قوانین کیفری اجمالاً این است که قاضی نمی‌تواند حکم قانون لاحق را به مصادیق سابق تسری دهد و افعالی را که پیش از تصویب این قانون جرم نبوده به استناد آن مجازات نماید.[8]

ولی در جرائم مستمر چون جرم لحظه به لحظه و تا زمان حکومت قانون لاحق پی در پی محقق می‌شود مشمول مقررات جدید قرار می‌گیرد هر چند این قانون شدیدتر از قانون سابق باشد

 3- از حیث صلاحیت دادگاه: دادگاهها صلاحیت خود را در رسیدگی به جرائم به قلمرو جرم محدود می‌دانند. از این رو، رسیدگی به جرم آنی که در یک زمان و مکان معلوم می‌شود در صلاحیت دادگاهی است که جرم در قلمرو آن ارتکاب یافته است. مانند صدور چک پرداخت نشدنی در شیراز که رسیدگی به آن در صلاحیت دادگاههای این شهر قرار دارد ولی در جرائم مستمر که ممکن است فعل مجرمانه در مکانهای متعدد دوام داشته باشد همه دادگاههایی که جرم در قلمرو آنها استمرار داشته صالح برای رسیدگی هستند لیکن تقدم با دادگاهی است که زودتر شروع به رسیدگی کند.[9]

 4- از  حیث اعتبار امر مختوم: در جرایم آنی اگر حکم محکومیت قطعی از دادگاهی صادر شد، رسیدگی مجدد به همان دلایل و دعوی دیگر ممکن نیست و پرونده مختومه شده، ولی در جرایم مستمر چون فعل مجرمانه مبین‌ بقای اراده ارتکاب است، پس از قطعیت محکومیت نخستین، تعقیب و رسیدگی و محکومیت مجدد فاعل بلااشکال است حتی اگر محکومیت نخستین مشمول عفو قرار گیرد و مجرم همچنان بر قصد خود باقی باشد می‌توان بار دیگر او را به همان دلیل تعقیب و محکوم کرد.[10]

نفقه چیست ؟

تعریفی از نفقه:

طبق ماده ی 1107 ق.م ایران نفقه عبارتست از همه ی نیازهای متعارف و متناسب با وضعیت زن از قبیل مسکن .البسه .غذا .اثاث منزل و هزینه های درمانی و بهداشتی و هر آنچه را به صورت عادت یا احتیاج لازمه ی زندگی وی باشد
البته قانون میزان دقیقی برای نفقه مسخص نکرده و بیان نکرده که مثلا نفقه ی روزانه ی زن بیست هزار تومان باشد بلکه نفقه را بر مبنای نیاز های متعارف و متناسب با وضعیت زن و منطبق با عرف زمان و مکان زندگی زوجین دانسته است
اگر چه در قانون مدنی و کیفری ایران نسبت به پرداخت نفقه تاکید بسیاری شده است تا به این وسایل مردان ملزم به پرداخت حق و حقوق شرعی و قانونی همسر خود باشند اما در مواردی نیز به آنها اجازه داده شده است که از پرداخت آن خودداری کنند و مهمترین چراغ سبز قانون مدنی برای ندادن نفقه به زن ماده ی 1108 ق. م است که میگ.ید هرگاه زن بدون مانع مشروع از ادای وظایف زوجیت امتناعکند مستحق نفقه نخواهد بود
طبق این ماده عدم تمکین مجوزی برای ندادن نفقه است البته تمکین تابع عرف اقوام و نزدیکان است
در اصطلاح قانونی یا حقوقی تمکین عبارتست از براوردن نیازهای شوهر واجابت کردن خواسته های مشروع او
یکی از موارد داشتن رابطه ی زناشویی است که در این مورد تنها به جز موارد خاص شرعی و بیماری یا درخواست های خلاف شوون اخلاقی یا مغایر با سلامت جسم و روح زن باید با همسر خود تمکین کند
از موارد دیگر تمکین اقامت دراقامتگاه دایمی شوهر است یعنی زن برای دریافت نفقه باید در خانهی شوهر زندگی کند مگر یک استثنا و آن اینکه در خود عقد ازدواج شرطی غیر از آن شده باشد که زن در منزل دیگری یا خانهی دیگری زندگی کند
اگر زن بدون دلیل موجه و بدون موافقت شوهر خانه را ترک کند و حتی در خانهی پدر یا مادر خویش اقامت کند مرد میتوتند ازدادن نفقه ی وی امتناع کند و ان را پرداخت نکند
مورد دیگر الزام زن به حسن معاشرت با شوهر خویش است زنی که بدون دلیل موجه از تمکین خودداری و رن ناشزه یعنی نافرمان و خاطی نامیده میشود و در این صورت علاوه بر اینکه مرد از دادن نفقه معاف خواهد بود بلکه میتواند تقاضای طلاق وی را نیز از دادگاه بخواهد و میتواند تجدید فراش ( زن دیگر اختیار کند ) کند
سوء رفتار زن یا انتخاب شغلی مغایر با شوون اخلاقی و وظایف زناشویی و داشتن معاشران فاقد صلاحیت اخلاقی از دیگر موارد نشوز محسوب خواهد شد .البته تمکین به معنای تسلیم بی چون چرای زن در مقابل مرد و پاسخ دادن به خواسته های نا مشروع وی نیست. چنانچه زن به دلیل عذر شرعی یا مسایل پزشکی قادر به ایفای وظایف زوجیت نباشد یا برای انجام واجب شرعی ناچار باشد به مسافرت برود واز شوهراجازه نگیرد ناشزه محسوب نمیشود و نفقهی وی بر عهده ی شوهر است
دومین چراغ سبز قانونی ازدواج موقت یا همان چیزی که در اصطلاح عامه به آن صیغه می گوییم
طبق ماده ی 1113که میگوید : در عقد منقطع زن حق نفقه ندارد مگر اینکه شرط شده باشد یا اینکه عقد مبنی بر آن جاری شده باشد نفقه تنها منحصر به زنی است که به عقد دایم در آمده است در عقد یا ازدواج موقت زن مستحق نفقه نخواهد بود مگر اینکه در موقع عقد شرط شده باشد یا اینکه طرفین ابتدا با هم توافق کرده باشند

نفقه ی زن پس از مرگ همسر یا طلاق همسر

آیا زن پس از طلاق هم مستحق نفقه است یا انکه نفقه ای به وی تعلق نمیگیرد
ماده 1109 ق.م پاسخ این پرسش را به این صورت میدهد : زنی که طلاق رجعی گرفته (طلاقی که تا مدتش تمام نشده است مرد میتواند رجوع کند ) در زمان عده اش که عده ی آن سه طهر است نفقه اش بر عهدهی مرد است مگر آنکه طلاق در زمانی واقع شده باشد که زن تمکین تمکین نکرده باشد (نشوز کرده باشد ) اما اگر طلاق به دلیل فسخ نکاح یا طلاق باین رخ داده باشد زن تنها در صورتی که حامله باشد تا زمانی که فرزندش به دنیا خواهد آمد حق نفقه دارد و در غیر از این مورد حق دریافت آن را ندارد
قبل از آنکه قانون مدنی در سال 1381 اصلاح شود زن س از مرگ شوهرش نفقه ای دریافت نمیکرد اما با اصلاحیه ای که درهمین سال 1381 طبق ماده 1110 زن در ایامی که در عده ی وفات شوهرش است نفقه دریافت میکند و این نفقه در صورتیکه مرد خودش دارایی داشته باشد از دارایی خودش و در غیر این صورت از اموال اقارب (اشنایان و خانوادهی فوت شده ) که پرداخت نفقه بر عهدهی آنان است تامین خواهد شد
نفقه حق زن است و در صورت تمکین وی باید به می پرداخت شود و قانون ایران در این مورد به شدت سخت گیری میکند چرا ؟ چون که در صورت عدم پرداخت آن زن ممکن است دچار عسر و عرج شده و خدای ناکرده به فساد بیا فتد یه این دلیل قانون این حق را به زن داده است که مطابق ماده 1111ق.م درصورت استنکاف شوهرش از دادن نفقه به دادگاه مراجعه کرده و دادخواست دریافت مهریه بدهد که در این صورت دادگاه میزان نقطه را توسط کارشناسی که دادگاه تعیین می کند و مرد یا زوج ر را به دادن آن محکوم می کند
طبق ماده ی قانون1129 قانون مدنی در صورتی که شوهر پس از شکایت زن از دادن نفقه خودداری کرد و بی خیال حکم دادگاه که بازهم که باز هم نفقه نداد که در این صورت دادگاه در صورت عدم پرداخت برای اول اجباربعد توقیف اموال و بعد زندان و در صورتی که این مراحل را طی کرد یا اصلاَ در مرحله اول خوداری و امتناع از ان زن میتواند تقاضای طلاق بدهد و دادگاه شوهررامجبور به طلاق دادن زن میکند و علاوه براین در صورتی که شوهر به دلیل بیماری یا از کار افتادگی از دادن نفقه عاجز باشد قاضی میتواند او را مجبور به طلاق همسرش کند
برای دریافت نفقه زن باید باید حتماَ در خانه شوهرش باشد واگرخانه شوهری را بدون اجازه شوهرش (به جز مواردی که قانون مشخص کرده)ترک کند شوهر می تواند به او نفقه ندهد ماده 1114 در این باره می گوید زن باید در منزلی که شوهرش تعیین میکند سکنی گزیند مگرانکه اختیار تعیین منزل به زن داده باشد اما مواقعی است که قانون و دادگاه این حق را به زن می دهد یا اینکه بدون اجازه شوهر از خانه خارج ودر خانه دیگری ساکن شود اما بتواند نفقه اش رامطالبه کند ماده1115 قانون اساسی به این مساله اختصاص دارد ومیگوید اگر بودن زن یا شوهر در یک منزل متضمن خوف ضرربدنی یا مالی یا شرافتی برای زن باشد زن میتواند مسکن جداگانه ای اختیار کند ودر صورتی که خطربازگشت به خانه ثابت شود دادگاه حکم بازگشتبه منزل شوهررا نخواهد داد اما در تمام این مدت نفقه به عهده ی شوهر خواهد بود البته نکته مهم این است که که طبق این ماده تنها در صورت وجود ضرر و خطر از ناحه ی شوهر،دادگاه حکم سکونت در خانه دیگری را صادر نمی کند بلکه چنانچه از خانواده و دوستان شوهرنیز خوف ضرربدنی یا مالی یاشرافتی وجود داشته باشد هم زن میتواند در خواست خانه جداگانه بکند درچنین مواردی زن با تقدیم دادخواست از دادگاه می خواهد به وی اجازه سکونت در منزل و مسکن جداگانه بدهد و در صورتی که دادگاه حکم را به نفع زن صادرکند زن نفقه اش را هم میگیرد
یکی دیگر ازمسایل مهم درباره ی نفقه این است که پرداخت نفقه از سوی شوهر هیچ ارتباطی با ثروتمند بودن یا فقیر بودن شوهرش ندارد و بدون توجه به جیبش باید مخارج او را بدهد و از ویژگیهای دیگر نفقه ی زن مقدم بر اقارب است یعنی اول باید نفقه ی زن را هم نسبت به گزشته وهم نسبت به آینده داد اما اقارب فقط نسبت به آینده حق مطالبه ی نفقه را دارند و اینکه نفقه ی زن جز طلب ممتازه است یعنی اگر شوهر ورشکست شد اول باید نفقه ی وی را پرداخت کنیم بعد بدهی های وی را وهمچنان که ماده 1118 ق.م بیان کرده که زن مستقلاْ میتواند در دارایی خود هر تصرفی که را که میخواهد بکند زن میتواند از مالی که به اوارث به وی رسیده است یا از شغل مستقلش بدست آورده است هر طوری که میخواهد استفاده کند و حتی در صورت ثروتمند بودن زن و فقیر بودن شوهر شوهر از پرداخت نفقه معاف نخواهد بود

نفقه چه طوری نقد میشود

برای نقد کردن نفقه زن میتواند دو نوع شکایت حقوقی و کیفری مطرح کند
یکی دادخواست حقوقی ودیگری شکایت کیفری است
که دادخواست حقوقی : وقتی زنز از شوهرش تمکین می کند اما شوهر از دادن نفقه خودداری می ورزد زن میتواند با مراجعه به دادگاه خانواده و طرح دعوی حقوقی برای گرفتن نفقه محکومیت شوهرش را به پرداخت نفقه از دادگاه بخواهد .در این صورت دادگاه پس از بررسی ادعای زن حکم به پرداخت نفقه خواهد داد .در این شرایط اگر ورد پزیرفت قضیه ختم و آتش بس میشود
اما اگر محکوم به پرداخت نفقه شود اما مرد امتناع کرد یا واقعا در فقر باشد یا به قول خودش حال گیری نماید زن میتواند درخواست طلاق نماید و قاضی مرد را مکلف و مجبورخواهد کرد که وی را طلاق دهد
اما راه حل دیگر برای نقد کردن نفقه شکایت کیفری است که علاوه بر دادخواست حقوقی از آنجا که عدم پرداخت نفقه در قانون ایران جرم است زن در صورتیکه نفقه اش پرداخت نشود میتواند با مراجعه به دادسرای عمومی تعقیب جزایی شوهرش را از دادگاه بخواهد و در این صورت با اثبات عدم پرداخت نفقه مرد علاوه بر پرداخت نفقه به مجازات مقرر در قانون نیز محکوم خواهد شد
ماده 642 ق.م.ا(قانون مجازات اسلامی) مقررمیدارد که:هر کس با داشتن استطاعت مالی نفقه زن خود را در صورت تمکین ندهد یا از تادیه نفقه دیگر اشخاص واجب النفقه امتناع کند دادگاه او را از سه ماه و یک روز تا پنج ماه حبس محکوم خواهد نمود

نفقه دارای سه مبنای شرعی زیر است

1) آیات

2) روایات

3) اجماع

 

مقدار نفقه

مقدار نفقه با توجه به استطاعت مرد برابر میزانی است  که موجب گذران زندگی زن شود و تقریباً مایحتاج اولیه زندگی زن را اداره کند  که شامل خوراک، پوشاک ، دارو، درمان و وسایل آرایش است

 اگر زنی در منزل پدر خود خادم داشت مرد نیز موظف است برای او خادمی استخدام کند. مرد موظف است که در بیماری های سخت برای زن خدمتکار بگیرد. اثاث منزل در حد عرف و ، مسکن هم در حد شئون زوجه است

شرایط وجوب نفقه

1) ازدواج دایمی

2) تمکین

در ازدواج موقت، زن استحقاق دریافت نفقه را ندارد مگر اینکه در حین عقد شرط کرده باشد، اما در ازدواج دایمی به محض تمکین، زن مستحق دریافت می شود، نفقه یعنی نفقه فرع بر تمکین است

 موارد سقوط نفقه

1) نشوز زن

2) عقد موقت

3) فوت مرد

4) طلاق بائن: یکی از ویژگی های طلاق بائن این است که رابطه زوجیت کلاً قطع می شود و بالطبع نفقه نیز پرداخت نمی شود

 ویژگی های نفقه

1) نفقه زوجه مقدم بر نفقه اقارب واجب النفقه است، زیرا پدر و مادر در مقابل فرزند تکلیفی ندارند در حالی که زن در برابر شوهر تکلیف  دارد

2) تقدم نفقه بر سایر دیون

3) شرط نفقه اقارب، ناتوان بودن والدین است. اما  اگر زن استقلال مالی نیز داشته باشد، مستحق نفقه است

4) نفقه گذشته زن، دِین است و مرد باید بپردازد در حالی که دین گذشته اقارب دین به حساب نمی آید و فقط نفقه حال است

5) نفقه ای که مرد به زن می دهد یا به طوری هزینه های زندگی است یا به صورت وجه نقد می باشد . در صورتی که نفقه صورت نقد از سوی مرد پرداخت شود و زن پس از مخارج خود چیزی از آن را پس انداز کند ، مرد حق مطالبه این مازاد مخارج نفقه زن را ندارد

6)  تنها در یک صورت زن بدون انجام وظایف زناشویی می تواند طلب نفقه کند، آن هم زمانی است که به عقد مردی در آمده است و هنوز عروسی نکرده است .در این زمان  برای مطالبه مهریه خود می تواند  از حق حبس استفاده کند و استفاده از حق حبس موجب مسقط نفقه نخواهد بود

ضمانت اجرایی نفقه چیست؟

طبق ماده 1129 قانون مدنی اگر مردی ترک نفقه کند، زن می تواند با مراجعه به دادگاه، تقاضای طلاق بدهد و دادگاه پس از اثبات عدم پرداخت نفقه، حکم طلاق را صادر خواهد کرد

اگر مردی مرتکب عدم پرداخت نفقه حال همسرش شود، طبق ماده 642 قانون مجازات اسلامی به سه ماه و یک روز تا پنج ماه حبس محکوم می شود

اگر رابطه زوجیت به کلی قطع شود ،نفقه به آن تعلق نمی گیرد، مگر اینکه زن حامله باشد. در باره این نکته که نفقه به زن حامله تعلق می گیرد یا به فرزند او، دو نظریه وجود دارد: عده ای معتقدند که نفقه به زن تعلق می گیرد و برخی می گویند به حمل، ولی نظر غالب این است که این نفقه مربوط به فرزند است

نفقه ، تمکین خاص ، تمکین عام

از آنجا که در مراجعه به آمار وبلاگ مشاهده کردم تعدادی از عزیزان بواسطه بررسی موضوع تمکین و نفقه به وبلاگ وارد میشوند بر آن شدم که مطالب اجمالی تری را در مورد آن جمع آوری کنم

در ارتباط با معنای تمکین عام و خاص ابتدا باید عرض کنم که مفهوم تمکین خاص اطاعت از نیازهای غریزی مرد از طرف زن میباشد و مفهوم تمکین عام فرمانبرداری در تمام امور کلی زندگی میباشد و زن موظف به پیروی و اطاعت از شوهر است قانون هم اشاره کرده ریاست خانواده از خصائص مرد است

بحثهایی که در مورد نفقه و مهریه و تمکین میباشد بلحاظ درگیر بودن این مفاهیم است یعنی اینکه زن بعد از عقد و با عقد نکاح به چه حقوقی میرسد و حقوق مرد چیست و اگر زن تمکین کند و یا نکند حقوق هر کدام چگونه است

در مقابل این سوالات باید گفت که بصورت مشخص در صورت وقوع عقد نکاح زن مالکیت مهریه را دارا میشود و بر اساس قانون هر دخل و تصرفی در آن میتواند بکند و بخاطر همین شرایط است که مردان جوان گاهاً بدرخواست همسرانشان به زندان هم میافتند

اما نفقه حقیست که با تعریف اکثریت تعاریف حقوقی، در صورت عدم نشوز به زن تعلق میگیرد و این جمله یعنی صرف ادعای زن و در خواست زن او صاحب حق است و نیاز به اثبات اینکه به او نفقه تعلق میگیرد نیست و این امکان بواسطه رابطه زوجیت فراهم شده ، اما این مفهوم تعلق نفقه وابسته به تمکین کامل است یعنی تمکین عام و خاص بهمراه هم باید وقوع پیدا کند

لذا با تحقق تمکین عام و سرپیچی از تمکین خاص و یا بر عکس نفقه تعلق نمی گیرد و هر کدام از شرایط یاد شده معنای تمکین کامل را تداعی نمیکند و بنابر این حق نفقه زوجه ساقط میشود .در کل اثبات انفاق در صورتی که دلایل و شواهد مشخصی بر عدم تمکین زوجه نباشد با مرد است و همینطور زمانی که ادعای عدم تمکین وجود دارد مرد باید ادعای خود را با مدارک و شواهد و اسناد به اثبات برساند

 اما در شرایطی هم که زوجه حاضر به تمکین کامل بوده و زوج سرپیچی نماید هر چند تمکینی وجود ندارد بلحاظ وفای زوجه به حقوق قانونی مرد مستحق نفقه میباشد و باید توجه شود مفهوم نشوز و عدم تمکین دو مفهوم جدا هستند

بحث دیگر حق حبس برای زن است که طبق این قاعده حقوقی که در قانون نیز به آن اشاره شده مادام که مهریه زن به او تقدیم نشده او میتواند از تمکین خودداری کند و این عدم تمکین مسقط حق نفقه نیست

در شرح این قانون و قاعده فقهی قبلاً توضیح دادم ولی بصورت خلاصه طبق نظرات و آراء مطرح شده منظور از این عدم تمکین فقط محدود به تمکین خاص است و در موارد دیگر تمکین ،مثل خروج از منزل ملزم به اطاعت است

به این مفهوم که زنی که از حق حبس استفاده میکند فقط از تمکین خاص میتواند خودداری کند و اگر در بقیه امور سرپیچی کند حق نفقه نخواهد داشت

و بدیهیست که اثبات تمام این شرایط با مدعیست لذا به محض درخواست نفقه از طرف زن مرد ملزم به ارائه ادله مبنی بر عدم تمکین زن است که این کار با روال معمول حقوقی جامعه ما از طریق ارسال اظهارنامه صورت میگیرد .البته فقط به همین یک روش خلاصه نمیشود بلکه هر چیزی که نشان دهنده درخواست تمکین زن و عدم اجابت این خواسته از طرف زن باشد همین مفهوم را تداعی خواهد کرد .بعنوان مثال دادخواست تقابل مبنی بر الزام به تمکین زوجه که در مقابل درخواست نفقه زوجه صورت میگیرد همین مفهوم را دارد و نشان میدهد مرد در زمانی که زوجه تمکین کند قانوناً حاضر به پرداخت حقوق او میباشد

در توضیحی دیگر باید اشاره کنم که این حق نفقه بواسطه فرمانبرداری زن از مرد است بنابر این اگر زنی بدون اجازه شوهر از خانه خارج شود برای مرد این ادعا ایجاد میشود که قصد بر درخواست تمکین داشته و زن امکان اجابت را از بین برده لذا خروج بدون اجازه نفقه زن را خدشه دار میکند . همچنین است زمانی که زنی به شغلی مشغول میشود

بدیهیست با داشتن شغل از طرف زوجه، زوجه از اعمالی که در خانه داشته باز میماند و وقت خود را صرف در آمدی میکند که مرد و خانواده حقی در آن ندارد لذا با این استدلال میتوان نتیجه گرفت که در صورت اشتغال زن بلحاظ قانونی او هم باید در دادن نفقه و تامین نیازهای خانواده اقدام کند و دیگر حق نفقه کامل ندارد و این در شرایطی است که مرد با اشتغال همسرش موافقت کند اما با توضیحاتی که دادم اگر زن برای خروج از منزل شوهر حتی برای لحظاتی اگر دلایل موجهی مثل بخطر افتادن جان و مال و اعمال دیگری مثل اقدام به حج واجب که مستثنی شده و . . . .نداشته باشد ناشزه میشود و حق نفقه ندارد

بلحاظ شرایط نشوز امکان ارائه ادله از طرف مرد بازه وسیعی دارد که در نظرات علما مشهود است اما من از عنوان دلایلی که میشود بعنوان نشوز زن نام برد خودداری میکنم چون کمکی به استحکام بنای خانواده ها نمیکند اما این موضوع بدیهیست که خواسته های حقوق مدنی در ارتباط با خانواده اکثراً به درخواست زنان است که جامه عمل به خود میگیرد و اکثراً مردان با تقاضاهای مختلف زنان به خواسته مهریه و نفقه و طلاق به دادگاه می آیند و مدتها ممکن است این مسائل در دادگاه ادامه یابد

اما اثبات نشوز زن در دادگاه حقوق مشخصی مثل قطع نفقه ، اجازه ازدواج مجدد با توجه به تمکن مالی مرد برای اداره دو خانواده ، اجازه طلاق برای مرد با پرداخت حقوق قانونی زن (مهریه در هر صورت تعلق میگیرد اما حقوقی مثل نصف دارایی مرد اگر در شرایط ضمن عقد  مورد توافق بوده ساقط میشود) را باعث میشود آراء کلیدی که لازم است مورد توجه عموم قرار بگیرد:  رای شماره 633 مورخ 14/2/1378 است این قانون تاکید میکند زمانی که زوجه از حق حبس خود استفاده میکند نمیتواند بواسطه نپرداختن نفقه از زوج شکایت کیفری ترک انفاق بکند و فقط بواسطه حق خود میتواند اقدامات حقوقی را پیگیری کند

نفقه در قانون مدنی

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :
<   <<   256   257   258   259   260   >>   >