سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مقاله رویکرد نوین حقوق انگلستان به بزهکاری اطفال در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله رویکرد نوین حقوق انگلستان به بزهکاری اطفال در pdf دارای 42 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله رویکرد نوین حقوق انگلستان به بزهکاری اطفال در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله رویکرد نوین حقوق انگلستان به بزهکاری اطفال در pdf

چکیده  
مقدمه  
1اماره های عدم رشد؛ مبانی و انتقادات  
11انواع اماره های عدم رشد  
111اماره غیرقابل رد عدم رشد  
211 اماره قابل رد عدم رشد  
21انتقادات وارد بر اماره قابل رد عدم رشد  
121غیر ضروری بودن اماره قابل رد عدم رشد  
1121رشد سریعتر اطفال در دوران فعلی  
2121حذف مجازات‌های خشن  
221غیرمنطقی بودن اماره قابل رد عدم رشد  
321تبعیض‌آمیز بودن اماره قابل رد عدم رشد  
421مبهم بودن اماره قابل رد عدم رشد  
521لزوم مداخله زودرس  
2 دگرگونیهای بنیادین  
12از تغییر دیدگاهها تاتغییر ساختار  
112رویکرد حمایتی-تربیتی و رویکرد قضایی-کیفری  
212سیستم جدید دادرسی اطفال  
1212اهداف و ارکان سیستم جدید  
11212اهداف دادرسی اطفال  
22212ارکان جدید دادرسی اطفال  
22انواع قرارها  
122قرارهای غیر کیفری  
1122طرح ممنوعیت رفت و آمد شبانه:  
2122قرار حمایت از کودک  
3122قرار ویژه والدین  
4122قرار ویژه رفتارهای ضد اجتماعی  
222قرارهای کیفری  
1222قرار ارجاع  
2222قرار ترمیمی  
3222قرار برنامه اقدامات  
4222قرار حبس و آموزش  
3ارزیابی تحولات اخیر حقوق انگلستان در پرتو اسناد فراملی  
13کنوانسیون حقوق کودک  
23کنوانسیون اروپایی حمایت از حقوق بشر و آزادیهای اساسی  
نتیجه گیری  
فهرست منابع  

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله رویکرد نوین حقوق انگلستان به بزهکاری اطفال در pdf

 الف) فارسی

1 دوگلاس, گیلیان؛ حق کودک بر خطاکاری: مسوولیت کیفری و صغیر نابالغ, تلخیص و ترجمه نسرین مهرا, مجله تخصصی دانشگاه علوم اسلامی رضوی ـالهیات و حقوق, سال چهارم, شماره سیزده, پاییز

2 کاری یو، روبر؛ مداخله روان شناختی- اجتماعی زودرس در پیشگیری از رفتارهای مجرمانه، ترجمه علی حسین نجفی ابرند آبادی، مجله تحقیقات حقوقی، شماره36-35،

3 مهرا, نسرین؛ «ترمیمی» شدن عدالت کیفری در انگلستان و ویلز, علوم جنایی, مجموعه مقالات در تجلیل از دکتر محمد آشوری, تهران, سمت,

4 مهرا، نسرین؛ عدالت کیفری اطفال از منظر حقوق بین الملل، مجله تحقیقات حقوقی، شماره38،

5 میرمحمدصادقی، حسین؛ طبقه‌بندی اطفال بزهکار در نظام کیفری انگلستان، مجله تحقیقات حقوقی، شماره26-25،

6 نجفی ابرند آبادی، علی حسین؛ تقریرات درس جرم‌شناسی، دوره کارشناسی ارشد حقوق جزا و جرم‌شناسی، مجتمع آموزش عالی قم، نیم سال دوم سال تحصیلی82-

چکیده

در سال 1998 قانونگذار انگلستان با حذف اماره قابل رد عدم رشد در مورد اطفال 14-10 ساله، عملا این گروه را بصورت کلی واجد مسوولیت کیفری دانست. اگر چه ممکن است در وهله اول این اقدام ناقض جدی حقوق کودکان به شمار آید، اما قضاوت در این مورد نیازمند توجه به تغییرات دیگری است که همزمان با این اقدام صورت گرفت. همگام با این اقدام قانونگذار تحولات عمیقی در نوع واکنشهای اجتماعی که نسبت به بزهکاری اطفال صورت می‌گیرد پدید آورد که محور آن توجه به اقدامات اصلاحی-تربیتی و نیز پیشگیری زودرس بود. بدین ترتیب قانونگذار انگلستان به جای آنکه اطفال بزهکار را به حال خود رها نموده و منتظر رسیدن آنان به سن مسوولیت کیفری و اعمال واکنشهای سنتی شود، در فرایند رشد و جامعه پذیری آنان دخالت نموده و سعی در جلوگیری از ریشه گرفتن عادات مجرمانه دارد. ابزار این رویکرد انواع قرارهایی است که به وسیله قوانین اخیر معرفی شدند. در این مقاله پس از طرح اماره عدم رشد و انتقادات وارد بر آن، دگرگونیهای اخیرحقوق انگلستان و از جمله انواع قرارها مورد بررسی قرار می‌گیرند

 واژگان کلیدی: سن مسوولیت کیفری، رشد جزایی، اماره عدم رشد، پیشگیری زودرس، اقدامات اصلاحی-تربیتی، قرارهای کیفری و غیرکیفری

مقدمه

فرایند تحول تدریجی رشد جزایی ممکن است به دو صورت در قوانین کیفری مورد توجه قرار گیرد. در قالب اماره‌های عدم رشد؛ بدین ترتیب که تا سنین خاصی اماره غیر قابل رد عدم رشد لحاظ شود که خلاف آن قابل اثبات نبوده و طفل را به کلی از مسوولیت مبری می‌سازد. در مورد اطفال در سنین بالاتر نیز اماره قابل رد عدم رشد وضع شده و در صورتی که رشد جزایی طفل اثبات شود مسوول شناخته می‌شود. رویکرد دوم تدریجی نمودن نوع و شدت واکنش‌هایی است که در پاسخ به پدیده مجرمانه اتخاذ می‌شود. با توجه به تدریجی بودن فرایند رشد کیفری، قانونگذار می‌تواند واکنش هایی متفاوت و متناسب با هر مرحله، نسبت به رفتار مجرمانه ارائه نماید. بدین ترتیب به جای آنکه اطفال بزهکار در پس مصونیت ناشی از وجود اماره های عدم رشد از کنترل سیستم قضایی خارج شده و در جامعه به حال خود رها شوند، مورد مداخله زودرس قرار گرفته و اقدامات تربیتی و اصلاحی لازم نسبت به آنها به اجرا در می‌آید. اعمال صحیح اقدامات حمایتی و تربیتی اطفال را از محیط‌های جرم‌زا خارج نموده، آنها را با نتیجه اعمالشان روبرو کرده و احساس مسوولیت را در آنان تقویت می‌کند

در حقوق انگلستان از قرن چهاردهم رویکرد نخست مد نظر قرار گرفت. اماره عدم رشد”Doli Incapax” بزرگترین ابزار تضمین حقوق کودکان در دوران اعمال مجازاتهای سخت و خشن محسوب می‌گشت. در سالهای اخیر اماره عدم رشد مورد انتقادات فراوان قرار گرفت و نتیجه آن حذف اماره قابل رد عدم رشد ویژه اطفال 14-10 ساله و به جای آن تمسک به طیف وسیعی از واکنشهای اجتماعی نسبت به بزهکاری اطفال بود. هدف از این دگرگونی تمرکز بر برخی یافته های نوین جرم‌شناسی نظیر لزوم مداخله در فرایند رشد اطفال و تکیه بر پیشگیری زودرس بود. در این مقاله پس از بررسی اجمالی اماره عدم رشد، به بررسی و تشریح واکنش‌هایی که در رویکرد نوین حقوق انگلستان پیش بینی شده اند، می پردازیم

اگرچه در قانون مجازات اسلامی هیچ رویکرد علمی نسبت به بزهکاری اطفال اتخاذ نشده اما واکنشهای پیش‌بینی شده در لایحه رسیدگی به جرایم اطفال و نوجوانان که در دست بررسی است- اگر چه غالبا رونویسی از قوانین قبل از انقلاب اسلامی می‌باشند- تحول بنیادینی در حقوق کیفری اطفال ایران پدید می‌آورند. با توجه به اینکه لایحه مذکور مراحل نهایی تصویب را می‌گذراند، در زیرنویس این مقاله اشاراتی به آن صورت پذیرفته است. بررسی واکنش های موجود در سیستم حقوقی انگلستان که حاصل مطالعات گسترده قانونگذار انگلیسی است، می‌تواند به عنوان یافته‌های مطالعات تطبیقی راهگشای قانونگذار ما در جهت اصلاح قوانین موجود و وضع مقررات مناسب در مورد اطفال بزهکار باشد

 

1.اماره های عدم رشد؛ مبانی و انتقادات

11‌.انواع اماره های عدم رشد

تدریجی بودن فرآیند رشد جزایی از دیرباز در نظام کامن‌لا مورد توجه واقع شده و بدین ترتیب اماره های دوگانه‌ای در این نظام بوجود آمدند. اولین اماره «فرض غیرقابل رد عدم رشد» می‌باشد و مخصوص کودکانی است که در سنین عدم تمیز مطلق قرار دارند. دومین اماره «فرض قابل رد عدم رشد» است که در مورد کودکانی که دارای تمیز نسبی می‌باشند اعمال می‌شود. دو گفتار آتی، اختصاص به معرفی این دو اماره دارد

111‌.اماره غیرقابل رد عدم رشد

نظام کامن‌لا از قرن چهاردهم این اصل را که اطفالی که در سنین پایین قرار دارند، فاقد مسوولیت کیفری می‌باشند، مورد پذیرش قرار داد. در ابتدا مرزی برای این محدوده سنی وجود نداشت؛ اما بعدها سن هفت سالگی به عنوان حد بالای آن منظور گشت. بدین ترتیب، اطفالی که زیر 7 سال سن داشتند قابل تعقیب کیفری و محاکمه نبودند. نکته حائز اهمیت آن است که مطابق رویه اتخاذ شده در نظام کامن‌لا، نه تنها چنین اطفالی فاقد مسوولیت کیفری بودند، بلکه اصولاً اعمال این گروه جرم محسوب نشده و به عبارت دیگر فاقد «اهلیت جنایی» بودند و در حقیقت عدم مسوولیت آنها منتج از عدم اهلیت جنایی بود. چنین رویه‌ای منجر به اتخاذ تصمیمات غیرمنطقی از سوی برخی دادگاهها گشت که یک نمونه آن پرونده والترز علیه لونت است . در این پرونده، دادگاه عمل ربایش یک سه چرخه توسط طفل هفت ساله‌ای را سرقت محسوب نکرده و به دنبال آن عمل پدر و مادر طفل در گرفتن مال ربوده شده نیز مداخله در اموال مسروقه محسوب نشد

قانون اطفال و نوجوانان مصوب 1933 در ماده 50، مرز سنی عدم مسوولیت را به هشت سالگی ارتقا دارد و پس از آن ماده (1)16 قانون اطفال و نوجوانان مصوب 1963 این سن را به ده سالگی رساند. متن این ماده به شرح ذیل است

“It shall be conclusively presumed that no child under the age of ten years can be guilty of any offence”

«بصورت قطعی فرض می شود که هیچ طفل زیر ده سال مقصر در ارتکاب جرم شناخته نمی شود»

اشاره قانونگذار به اینکه نمی‌توان طفل را مقصر در ارتکاب جرم شناخت، تلویحا مبین آن است که بر خلاف رویکرد پیشین، قانونگذار عمل طفل را جرم دانسته ولی به علت فقدان مسوولیت کیفری وی را قابل مواخذه نمی‌داند

211 اماره قابل رد عدم رشد

همزمان با شکل‌گیری اماره پیشین، اماره دیگری در خصوص اطفالی که در سنین بالاتری قرار داشتند پدید آمد. در ابتدا محدوده سنی آن مشخص نشده بود؛ تا آنکه در قرن هفدهم، چهارده سالگی به عنوان حد بالای این اماره پذیرفته شد. حداقل این اماره نیز همانگونه که گفتیم ابتدا هفت سالگی بود که بعدها به هشت و سپس ده سالگی ارتقا یافت. به موجب این اماره، اطفال 10 تا 14 ساله فاقد اهلیت جنایی بودند مگر اینکه ثابت می‌گشت طفل در زمان ارتکاب جرم می‌دانسته که عملش خطاست. از نیمه اول قرن 19 این شیوه بیان اماره بکار رفت:‌

“ A child [over ten but] under fourteen is in law not capable of committing a crime unless it is proved that at the time of the act he knew that it was wrong”

«طفل [بالای ده سال] و زیر چهارده سال از لحاظ قانون ناتوان از ارتکاب جرم شناخته می شود مگر اینکه ثابت شود در زمان ارتکاب می دانسته عملش خطا است.»

معمولاً تعبیر دیگری از این اماره نیز بیان شده است که بدین شرح است:‌

“The child is presumed to be doli incapax”

“Doli Incapax” عبارتی لاتین است. Incapax در مقابلcapax بوده و به معنی عدم توانایی می‌باشد. Doli نیز منشعب از واژه لاتینDolus به معنی قصد می‌باشد. این اصطلاح از نظر لغوی عدم تحقق قصد مجرمانه در اطفال را می‌رساند

این شیوه بیان مورد انتقاد قرار گرفته است و چنین گفته‌اند که طفل می‌تواند اعمال خود را همراه با وضعیت ذهنی که دربردارنده “dolus” (قصد) باشد انجام دهد، در حالیکه لزوماً‌ علم به اینکه عملش خطاست نداشته باشد . در حقیقت آنچه در اماره قابل رد عدم رشد مفروض است عدم درک و شناخت اطفال نسبت به ماهیت خطاکارانه اعمالشان است و نه فقدان قصد. در هر حال این مساله مورد اتفاق همه حقوقدانان است و هیچ یک از نویسندگان از تعبیر”Doli Incapax” فقدان قصد ارتکاب جرم در اطفال را مد‌نظر قرار نداده‌اند و استفاده از این عبارت تنها به علت معمول بودن آن می‌باشد

بزرگترین مشکل حقوق انگلستان در اعمال این اماره ابهام در محدوده آن بود. دادگاه عالی در پرونده ج ام علیه رونکلس سعی کرد این ابهامات را رفع کند. در این پرونده اظهار شد طفل باید بداند عملش «کاملاً‌ خطا» و ماورای صرف شیطنت یا شرارت کودکانه است. در اینجا هیچ رهنمودی در خصوص معیار کاملاً‌ خطا بودن عمل و رابطه آن با درک ممنوعیت قانونی ارائه نشد. برخی اظهار داشته‌اند: «آن چیزی که لازم است طفل از قانون بداند این است که آیا پلیس وی را بخاطر عملش به دادگاه می‌برد یا خیر» بنا بر این عقیده، درک طفل نسبت به انواع مختلف جرایم و ماهیت آنها ضروری نیست. حتی برخی درک طفل نسبت به اصل ممنوعیت قانونی را نیز لازم ندانسته و علم وی به خطا بودن عمل (از نظر اخلاقی) را جهت رد اماره کافی می‌دانند

نکته مهمی که باید به آن توجه داشت این است که در مورد اعمال شیطنت‌آمیز کودکانه نیز ممکن است طفل نسبت به ماهیت غیراخلاقی برخی از این اعمال علم داشته باشد؛ اما دادگاه با تعیین معیار علم به کاملاً خطا بودن عمل سعی داشت میان این دو نوع بینش اطفال تفکیک قائل شود: جایی‌که طفل با علم به ممنوعیت اخلاقی عمل، با این تصور که حداکثر با تنبیه پدر و مادر مواجه می‌شود، مرتکب آن رفتار می‌گردد و جایی‌که طفل در می‌یابد که عملش با واکنش‌هایی فراتر از یک تنبیه ساده مواجه می‌شود

در کنار اماره عدم رشد ویژه اطفال، اماره غیرقابل رد دیگری در خصوص جرایم جنسی وجود داشت. مطابق این فرض، پسری که زیر چهارده سال سن داشت، به علت ارتکاب تجاوز به عنف یا جرایمی که مشتمل بر رابطه جنسی است -به عنوان مثال، رابطه جنسی با دختران زیر سیزده سال- مجرم شناخته نمی‌شد. مبنای این قاعده، عدم توانایی زیست‌شناختی اطفالی که در این سن قرار دارند بوده است. با این وجود اگر در پرونده‌ای خاص ثابت می‌گشت عملاً‌ رابطه جنسی برقرار شده است، باز هم چنین اتهامی وارد نبود. این قاعده تا حدودی با مقررات مدنی در تعارض بود چرا که در رسیدگی‌های مربوط به نسب، ممکن بود پسری که زیر چهارده سال سن داشت به عنوان پدر طفل شناخته شود

به جای اتهام تجاوز به عنف، طفل متهم به تعرض منافی عفت یا تعرض کمتر از زنا می‌شد. البته اگر طفل مرتکب معاونت در تجاوز به عنف می‌گشت، تحت همین عنوان قابل محاکمه و مجازات بود و نه معاونت در تعرض منافی عفت . همانگونه که گفته شد، فرض قانونی عدم امکان محکومیت اطفال زیر 14 سال به اتهام تجاوز جنسی، ریشه در تفکر عدم قابلیت زیست‌شناختی آنان در ارتکاب تجاوز جنسی داشت و نه عدم رشد فکری آنان؛ بدین لحاظ از بررسی بیشتر این اماره می‌گذریم. تنها این نکته قابل ذکر است که فرض مذکور در سال 1993 به موجب قانون جرایم جنسی ملغی گشت

در خصوص اماره غیرقابل رد عدم رشد ویژه اطفال زیر 10 سال ابهام زیادی وجود ندارد. نظیر این اماره در سایر کشورها وجود دارد و کلاً تمام سیستمهای حقوقی متمدن پذیرفته‌اند که اطفالی که در زیر سن مشخصی قرار دارند، باید بطور مطلق از مسوولیت کیفری مبری باشند. آنچه محل بحث است اماره قابل رد عدم رشد می‌باشد که خاص نظام کامن‌لا بوده و در حال حاضر نیز در برخی از کشورهایی که سیستم حقوقی آنها مبتنی بر کامن‌لا است وجود دارد . با توجه به اهمیت این اماره مباحث بعد را اختصاص به برخی از مسائل عملی پیرامون این اماره و نیز انتقادات وارد بر آن می‌دهیم

21انتقادات وارد بر اماره قابل رد عدم رشد

در سالهای اخیر اماره قابل رد عدم رشد در انگلستان مورد انتقاد بسیار قرار گرفت و اگرچه موافقین این اماره با رد دلایل مخالفان بر ادامه وجود آن اصرار داشتند، سرانجام تلاش مخالفان تفوق یافته و قانون جرم و بی‌نظمی مصوب 1998 در ماده 34 صراحتاً این اماره را کنار گذاشت. در این گفتار با بررسی دلایل مخالفان و پاسخهای ارائه شده به دنبال یک جمع‌بندی کلی در مورد صحت و سقم این اقدام قانونگذار انگلیسی می‌باشیم. با توجه به تعدد ایرادات و انتقادات وارد شده، آنها را در پنج گفتار به شرح ذیل بررسی می‌کنیم

121غیر ضروری بودن اماره قابل رد عدم رشد

مهمترین دلیل ارائه شده در رد اماره قابل رد عدم رشد، غیرضروری و غیرقابل استفاده بودن آن در زمان فعلی می‌باشد. مخالفان به دو دلیل عمده این اماره را غیرقابل استفاده می‌دانند

1121رشد سریعتر اطفال در دوران فعلی

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

تحقیق ژئوپلیتیک مرز ایران و کشور آذربایجان در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  تحقیق ژئوپلیتیک مرز ایران و کشور آذربایجان در pdf دارای 84 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد تحقیق ژئوپلیتیک مرز ایران و کشور آذربایجان در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه تحقیق ژئوپلیتیک مرز ایران و کشور آذربایجان در pdf

مقدمه:  
گفتار اول )مرز ومرزبانی:  
1-مفهوم مرز:  
2-اهمیت مرز  
گفتار دوم:برخی تعاریف واصطلاحات مرزی:  
الف:تعاریف واصطلاحات عمومی مرزی  
1-تعریف مرزبان  
2-تعریف مرز:  
3-انواع مرزهای زمینی:  
4-تعریف تجاوز مرزی:  
5-تعریف مرز نشین:  
6-تعریف تردد مجاز:  
7-متردد بین مرزی:  
ب)تعاریف واصطلاحات مربوط به رودخانه مرزی  
1-رودخانه مرزی:  
2-اصلاح مسیررودخانه:  
3-حفظ وتثبیت کناره وبستر رودخانه:  
ج)تعاریف واصطلاحات مربوط به معاهدات مرزی:  
1-تعریف معاهده:  
2-تعریف پروتکل:  
3-موافقنامه یا توافقنامه:  
4-قرارداد:  
5-یادداشت تفاهم:  
6-پیمان:  
7-مصونیت سیاسی(دیپلماتیک)  
فصل دوم  
گفتار اول:  
الف)وضعیت کلی مرزهای جمهوری اسلامی ایران:  
مشخصات کلی مرزها:  
مرزهای دریایی ایران شامل:  
ج)اطلاعات کلی راجع به کشور جمهوری اسلامی ایران:  
مرز ایران وجمهوری آذربایجان:  
1-مشخصات مرز:  
2-ویژگیهای مرز:  
هـ)اطلاعات کلی راجع به کشور جمهوری آذربایجان:  
گفتار دوم :مروری برژئوپلتیک استانهای آذربایجان شرقی،اردبیل وگیلان:  
الف)موقعیت جغرافیایی:  
ب)سابقه تاریخی مذهی و ویژگیهای ژئوپتیکی:  
ج)جغرافیای طبیعی:  
د)جغرافیای انسانی:  
هـ)شبکه ارتباطی:  
راهها:  
1-راههای برون کشوری:  
2-راههای درون کشوری:  
راه آهن:  
راه های هوایی:  
راههای ارتباطی آبی داخلی:  
و)بررسی نظامی:  
معابر ومحورهای نفوذی آذربایجان (دهیلز بندیها)  
بخش سوم:  
گفتار اول :رژیم حقوقی رودخانه ارس  
گفتار دوم :رژیم حقوقی دریای خزر:  
الف)پیشینه رژیم حقوقی  
ب)مواضع کشورهای ساحلی دریای خزر:  
1-جمهوری اسلامی ایران:  
2-فدراسیون روسیه:  
3-قزاقستان:  
4-ترکمنستان:  
5-آذربایجان:  
نتیجه:  
بخش چهارم:  
گفتار اول: ناپیوستگی آذربایجان با نخجوان:  
گفتار دوم :بحران قره باغ  
گفتار سوم: حضور آمریکا در منطقه وگسترش ناتو به شرق  
بخش پنجم:  
گفتار اول دلایل همگرایی وواگرایی اقوام ترک آذری زبان با ج .1 ایران  
گفتار دوم: ادعای ارضی قفقاز نسبت به مناطق پیرامونی  
گفتار سوم:وضعیت دفاعی آذربایجان:  
گفتار چهارم: مشکلات امنیتی آذربایجان با ایران:  
گفتار پنجم: بررسی دلایل اهمیت کشور آذربایجان برای ایران:  
1-آذربایجان بعنوان همسایه ای با اهمیت:  
2-آذربایجان  ،دومین کشور با اکثریت شیعه  در جهان:  
3-تاریخ وفرهنگ مشترک میان دو کشور:  
4-تاثیر گسترش روابط با آذربایجان بروجه سیاسی ایران:  
5-وجودمنابع مشترک انرژی در دریای مازندران:  
6-آذربایجان با بازارهای بکروپرلود:  
7-نیاز آذربایجان به ایران برای رسیدن به بازارهای جهانی:  
8-نیاز آذربایجان به ایران برای حفظ ارتباط وتدارک نخجوان:  
9-بهره گیری مشترک از رودخانه ارسی:  
10-اهمیت نحوه خاتمه وحل فصل بحران قره باغ:  
بخش ششم  
نتیجه گیری وپیشنهادات:  
ب-در زمینه های سیاسی،امنیتی ودفاعی:  
ج)در زمینه فرهنگی واجتماعی:  
فهرست منابع  

بخشی از فهرست مطالب پروژه تحقیق ژئوپلیتیک مرز ایران و کشور آذربایجان در pdf

1-افشردی ،محمدحسین (1381)،ژئوپلتیک قفقاز وسیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، تهران،انتشارات سپاه پاسداران

2-پیشقدم (1383) تحقیق ژئوپلتیک آذربایجان ایران

3-تقوی اصل،سیدعباس (1379) ،ژئوپلتیک جدید ایران از قزاقستان تا گرجستان ،تهران مرکز چاپ وانتشارات وزارت امورخارجه

4-رحمتی راد،محمدحسین(1374) مرزبانی ،گذرنامه واتباع بیگانه ،تهران انتشارات معاونت آموزشی ناجا

5-زنده دل ،حسن(1377)،استان آذربایجان غربی،تهران،نشر ایران گردان

6-زنده دل حسن(1377)  استان اردبیل،تهران،نشر ایران گردان

7-زنده دل حسن(1377) استان آذربایجان شرقی،تهران ،نشر ایران گردان

8-صفوی،سیدیحیی(1333)مقدمه ای بر جغرافیای نظامی ایران(جلد اول )شمالغرب و غرب کشور،تهران،سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح

9-عزیزی،علی(1385)تحقیق ژئوپلتیک آذربایجان دریای خزر

10-نامور،جعفر(1384) تحقیق ژئوپلتیک کشورآذربایجان ونقش آن بر پاین ترکسیم وامنیت ج.1ایران

مقدمه

سرزمینی که امروزه به نام جمهوری آذربایجان خوانده می شود به دنبال شکست ایران در جنگهای خود با روسیه وطی قراردادهای گلستان (1813 م) وترکمنچای (1828م) از ایران جدا و به روسیه ضمیمه گشت

در طول تاریخ هیچ کشوری به اندازه روسیه قلمروهای خاک ایران را برای همیشه به اشغال در نیاورده است ،قلمروهایی که طی دوره های درازمدت تاریخی زیرسیطره فرهنگی ایرانیان بودند یا دست کم خراجگذار ایران بودند بیشتر بخشهای اسیای مرکزی تقریبا به مدت سه هزار سال کانونهای ممتاز فرهنگ وتمدن ایرانی بوده واغلب اوقات تا اندازه ای تحت کنترل سیاسی ایران قرار داشته اند

در اوایل دهه 1990 شاهد تحولی عظیم در محو سیاست جهانی بوده ایم. برای نخستین بار یک امپراطوری بدون جنگ از درون متلاشی شد.خروج یکی از ارکان قدرت از گردونه نظام دو قطبی ژئوپلتیک جهانی را به گونه ای متاثر کرد که تثبیت نظام جدید بر مبنای روابط ومناسبات بین الملل نیاز به گذشت زمان دارد

گورباچف در 25 دسامبر 1991 از سمت خودکناره گیری کرد و اتحاد جماهیر شوروی نیز از حوقی در 31 دسامبر همچنین سال از بین رفت.فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی یک فرایند سیاسی بود که نتیجه آن تجزیه یک واحد یکپارچه به 15 واحد سیاسی با جغرافیای جدا از هم بود

در اطراف ایران دولتهای جدیدی بنامهای آذربایجان ،ارمنستان وترکمنستان ظهور کردند که قبلا روابط این جمهوریها از کانال مسکو انجام گرفت لیکن امروز آنها مستقلا می توانند با همسایه خود یعنی ایران تعامل داشته باشند

با توجه به وابسته بودن بحث آذربایجان به قفقاز لازم است اشاره ای به منطقه قفقاز و اهمیت آن از نظر ژئوپلتیک داشته باشیم

قفقاز بعنوان منطقه سرحدی ایران در تاریخ گذشته خود موضوع رقابت قدرتهای پیرامونی بوده ومدتها نیز جزئی از سرزمین وقلمرو وحاکمیت دولت ایران محسوب می شده است

این منطقه در محدوده ای به وسعت چهارصدوبیست وپنج هزار کیلومتر بین غرب دریای خزر وشرق دریای سیاه ودرهمسایگی شمال غرب ایران وشمال ترکیه واقع شده است. رشته کوههای قفقاز بزرگ به طور هزار ودویست کیلومتر در جهت شمال غربی از شبه جزیره تامان در تنگه کرچ(بین دریای سیاه ودریای آزوف) وجنوب شرقی تا شبه جزیره آبشوران در غرب دریای خزر در شرق جمهوری آذربایجان)کشیده شده است

منابع نفت وگاز دریای خزر جزء سومین ذخائر مهم جهان بعد از خلیج فارس و سیبری در شرق قفقاز است.پس از جنگ سرد غرب تمایل زیادی به نفوذ در قفقاز داشته است.علاقمندی پیمان ناتو هنوز در قفقاز وگسترش به آن برای حایل شدن بین شمال وجنوب وجداکردن ارتباط زمینی ایران وروسیه برای انزوای بیشتر ایران ونیز جداکردن روسیه از قفقاز صورت گیرد

وجود مناطق بحرانی بالفعل وبالقوه چچن ،قره باغ،آنجارستان واستقرار موشکهای اتمی بر چیده  شده از آلمان در ترکیو وفعال شدن نیروی هوایی ناتو در ترکیه وهمکاری نظامی ترکیه با اسرائیل وحضور فعال اسرائیل در منطقه را می توان بعنوان تهدیدهای منطقه نام برد

در این راستا جمهوری آذربایجان امنیت خود را در خروج از نفوذ روسیه و در محوره پیوستن به غرب و ساختارهای اروپای –امریکایی به ناتو جستجو می کند. در نقطه مقابل ایران در محور پیوستگی با روسیه ودوری از محور آمریکا حرکت می کند.بنابراین در این زمینه آذربایجان در تضاد با سمت وسوی حرکت ایران است ودر نهایت از سوی ایران احساسی عدم امنیت می کند

در این تحقیق تلاش بر آن بوده که ضمن بیان موارد مصطلح مرزی،اشاره به وضعیت کلی مرزهای میهن اسلامی داشته سپس مرز ایران وکشور جمهوری آذربایجان تبیین وعوامل ژئوپلتیکی آذربایجان وروابط این کشور با ایران بررسی تا درپایان به یک نتیجه گیری وپیشنهاد مناسب است یابیم

 

گفتار اول )مرز ومرزبانی

1-مفهوم مرز

در زمینی حدود وثغور حاکمیت کشور مهمترین عامل تشخیصی وجدا کشور از کشورهای همسایه عامل مهم بوجود آورنده ومدت سیاسی یا طبیعی وانسانی در کشور بزرگترین عامل موثر د رامنیت واستقلال کشور وحافظ موجودیت نظام عامل موثر در مناسبات سیاسی و اقتصادی کشور با کشورهای همسایه وبالاخره آخرین در قلمرو کشور

2-اهمیت مرز

تاثیرات مستقیم وگسترده مرزهای کشور بر استقلال وتمامیت ارضی حاکمیت ملی امنیت داخلی اوضاع اقتصادی،فرهنگ وایدئولوژی،دیپلماسی ونیروی نظامی ان کشور اهمیت ویژه مرزها یا آشکار می سازد. بدین لحاظ توجه به وضعیت مرزها همواره از اهمیت واولویت خاصی برخوردار بوده ودولتها برای کنترل مرزهای خودناچار به سرمایه گذاری می باشند. با بررسی چگونگی تاثیرات مرزها بر هر یک از عوامل فوق می توان به اهمیت مرزها بیشترپی برد

1-2 مرز استقلال وتمامیت  ارضی:خطوط مرزی که مشخص کننده حدود یک واحد سیاسی می باشد در واقع عامل مهم به وجود آورنده ودولت سیاسی در یک سرزمینی که ممکن است فاقد هر گونه وحدت طبیعی یا انسانی باشد نیز هست اصولا مرزهای هر کشور صرف نظر از اینکه حافظ موجودیت آن نظام است بزرگترین تاثیر را در وضعیت واستقلال آن مملکت دارد.بدین لحاظ هر گونه تغییر در خطوط مرزی با دقت بسیار مورد توجه قرار می گیرد

2-2مرز حاکمیت ملی: مرزهای هر کشور در واقع حدود وثغور حاکمیت آن کشور است وضعیت آنها نشان دهنده قوت یا ضعف آن حاکمیت می باشد لذا کنترل مرز اگر براساس سیاستهای صحیح ودقیق وبا مراقبت کامل انجام بگیرد موجب تثبیت حاکمیت دولت خواهد شد

3-2 مرز وامنیت داخلی: هر دولتی که بخواهد در داخل کشور امنیت برقرار کرده شرایط وامکانات سازندگی را فراهم کند باید از مرزهایی مطمئن برخوردار باشد.در غیر اینصورت اشکالات ناشی از ناامنی که از مرزها نشات می گیرد مانع هر گونه سازندگی وپویایی در کشور خواهد بود. امنیت داخلی کشور هنگامی به نحو مطلوب برقرار می شود که نسبت به مرز اهتمام شود و در تقدم اول اقتدار نظام در مرز تجلی یابد

 4-2-مرزهای هر کشور تاثیر عمیقی بر چگونگی فعالیتهای اقتصادی،روابط ومبادلات مرزی مرزنشینان ونقش برجسته ای در شکل دهی مناسبات اقتصاد میان دولتها به عهده دارد.وضعیت مرزها در اوضاع کلیدی وهدایت کننده داشته واز کاربرد وسیعی برخوردار است .بدین جهت سیستم مرز دارای هر کشور بعنوان یکی از مهمترین متغیرهای موثر در سیاست خارجی محسوب گردیده و مرزبانان وظایف حسابرسی را به عهده دارند.از طرفی اهمیت مرزها و ضرورت برقراری امنیت در آنها ایجاب می کند تا دولت ها سعی نمایند حتی المقدور در مرزهای کشور خود تشخیص نداشته باشند

گفتار دوم:برخی تعاریف واصطلاحات مرزی

الف:تعاریف واصطلاحات عمومی مرزی

1-تعریف مرزبان

مرزبان افسری است از نیروی انتظامی که با دریافت استار از وزارت امور خارجه د رمرز گمارده می شود تا علاوه بر استقرار نظم وامنیت در مرز وکنترل ومراقبت از خط مرز با استفاده به قراردادهای مشترک مرزی وبرقراری ارتباط باهمتای خود در آن سوی مرز نسبت به حل وفصل مسایل مرزی وحفظ واستیغای حقوق دولت ومرزنشینان اقدام نمایند

2-تعریف مرز

آخرین حد قلمرو زمینی ،هوایی،دریایی وتحت الارضی هر کشور را مرز آن کشور می گویند

مرز خط فرضی وقراردادی است که منظور تعیین حدود یک واحد سیاسی(کشور) روی زمین و اسناد مرزی مشخص می شود

3-انواع مرزهای زمینی

1-3-از نظر پیدایش وتطبیق آنها باگروههای قومی وزبانی شامل

- مرزهای پیشتاز ومرزهای پیش ازسکونت

- مرزهای تطبیقی

- مرزهای تحمیلی

2-3 از نظر تطاق با عوارض طبیعی

- مرزهای طبیعی

-مرزهای هندسی

-مرزهای پیشتاز وپیش از سکونت: خطوط مرزی که در نواحی خالی از سکونت پیش از این که اجتماعات انسانی پدید ایند ترسیم شده اند،مرزهای پیشتاز نامیده میشود مانند مرز میان کانادا وآلاسکا

-مرزهای تطبیقی: مرزهایی که با توجه به جغرافیایی انسانی نواحی ومنطبق با الگوهای فرهنگی قومی تعیین می گردد به مرزهای تطبیقی معروفند مانند خط مرزی هندوستان و پاکستان که در تیین خط مذکور کمال دقت شد تا خطوط مرزی ترسیم شوند که در حد امکان نواحی مسلمان نشین را از نواحی هندونشین جدا کنند

-مرزهای تحمیلی:به خطوط مرزی که بدون توجه به سیمان فرهنگی ناحیه وتنها در اثر سیاستهای بین المللی بوجود آمده اند مرزهای تحمیلی گفته می شود مانند مرز میان ایران وجمهوری مسلمان نشین آسیای میانه (شوروی سابق) که مردم هم زبان هم کیش را از یکدیگر جدا کرده است

مرزهایی که در امتداد خط اتشی بس کشیده شده اند نیز جز مرزهای تحمیلی می باشد. مانند خط آتشی بس میان اردن واسرائیل ویا مرز میان کره شمالی و کره جنوبی

-مرزهای طبیعی: مرزهایی هستند که با استفاده از عوارض طبیعی تعیین می گردند مانند مرزهایی که درامتداد رشته کوه کشیده می شود یا مرزاهیی که در امتداد مسیر رودخانه ،کانال و یا دریاچه علامتگذاری می گردند همچنین مرزهایی که از میان بیابان جنگل ویا باتلاق عبور می کنند

-مرزهای هندسی:در بسیاری از کشورها جایی که استفاده از عوارض طبیعی برای تعیین خط مرز ممکن نباشند از خطوط نصف النهار فمدارها ویا خطوط مستقیم ومدور استفاده می کنند. این گونه مرزها یا مرزهای هندسی گویند مانند مرز میان ایالات متحده آمریکا وکانادا که توسط مدار 49 درجه عرض شمالی تعیین شده است

-مرزهای هوایی: حاکمیت هر دولت در مرزهای خشکی ودریایی آن دولت پایان می یابد. این مرزها در واقع به صورت سطوحی نمایان می شوند که تا جو زمین امتداد دارند ودر عین حال قلمرو هوایی دو دولت مجاور را از هم جدا می کند

-مرزهای زیرزمینی:حاکمیت دولتها در اعماق زمینی تا مرکز زمینی نیز ادامه دارد یعنی سطوحی عمومی از مرزهای خشکی و دریایی به سمت پایین تا اعماق زمین

4-تعریف تجاوز مرزی

تجاوز عبارت است از توسل به زورعلیه تمامیت ارضی یا حاکمیت سیاسی یک دولت به منظور تحمیل ارداده بر آن کشور که بارزترین نوع آن کاربرد نیروی مسطح تهاجم زمینی،بمباران هوایی ویا محاصره بنادر وسواحل یک دولت به وسیله نیروهای مسلح دولت دیگر می باشد

غیر از مفهوم فوق که با استناد به مفاد منشور ملل متحد استخراج گردیده واصولا به نقص حریم زمینی،هوایی یا دریایی کشور (اعم از مسلح یا غیرمسلح) در شرایطی که بدون اطلاع وکسب مجوز قبلی صورت گرفته باشد تجاوز گویند

5-تعریف مرز نشین

مرزنشین به کلیه اشخاصی گفته می شود که عمق نوار مرزی سکونت دائمی داشته باشند(پرسنل نظامی و انتظامی وساکنین شهرهای بزرگ مستثنا می باشند

6-تعریف تردد مجاز

تردد از مرز وقتی مجاز شناخته می شود که با داشتن گذرنامه یا اسناد در حکم گذرنامه با رعایت شرایط مقرر در قوانین داخلی ومعاهدات دو جانبه صورت می گیرد

7-متردد بین مرزی

1-7-مسافر:به شهری اشخاصی اطلاق می شود که با داشتن گذرنامه یا اسناد در حکم گذرنامه از دروازه های مجاز کنتور تردد می نمایند

2-7-عابر مجاوز:به شخصی یا اشخاصی گفته می شود که اغلب سهوی وبعلت مشخصی نبودن مرز و یا عدم اطلاع از نحوه عبور خط مرز وارد خاک کشور همسایه گردند و معمولا فاقد مدارک واسناد معتبر جهت ورود به آن کشور باشند

3-7-متجاوز مرزی:به فرد یا افرادی گفته می شود که عمدی و با نیت هدف وبرنامه ریزی قبلی بدون در دست داشتن اسناد ومدارک لازم ویا حتی با در اختیار داشتن این گونه مدارک از مرز غیرمجاز عبور می نمایند

یادآوری:به کلیه اتباع غیرایرانی که عمدی یا سهوی بطور غیرمجاز از مرز عبور نمایند اصطلاحا متجاوز اطلاق می شود

ب)تعاریف واصطلاحات مربوط به رودخانه مرزی

1-رودخانه مرزی

به رودخانه هایی اطلاق می شود که تمام قسمت یا قسمتهایی از آن مرز مشترک دو کشور را تشکیل دهد

2-اصلاح مسیررودخانه

عبارت است از باز گرداندن رودخانه ،نهر یا مسیل در مسیر تعیین شده در معاهدات وموافقنامه ونقشه های مرزی که بر اثر جریان طبیعی یا عوامل دیگر تغییر مسیر داده است

3-حفظ وتثبیت کناره وبستر رودخانه

عبارت است از کلیه اقداماتی که مانع تغییر مسیر رودخانه می گردد

ج)تعاریف واصطلاحات مربوط به معاهدات مرزی

1-تعریف معاهده

معاده نوعی توافق بین المللی می باشد که بین دو یا چند دولت با یکدیگر ویا بین دولت و سازمانهای بین المللی منعقد می شود ومسئولیتها ووظایف وحقوقی برای طرفین ایجاد می کند

از نحوه کاربرد عنوانهای مختلف برای معاهدات مختلف عناوین زیر استناج می گردد

پروتکل، موافقنامه،بیانه،اختیار نامه قرارداد ،عهدنامه،کنوانسیون،اعلامیه،یادداشت تفاهم ،پیمان ،مقاوله نامه یا صلح نامه

2-تعریف پروتکل

پروتکل دارای معانی زیر می باشد

-       به متمنی  می گویند که به یک معاهده ،منخم ویا بعدا افزوده شود

-   به صورتجلسه کنفرانس یا اجلاس گفته می شود که نمایندگان کشورها موافقت خود را با آن اعلام نموده اند

-   سند امضا یک معاهده بین المللی را پروتکل امضاء می نامند که حاوی اعتبار نامه امضا کننده های واعلامیه ها وقیود وشروطی است که کشورها در هنگام امضاء مجاز به تضرع آن می باشند


3-موافقنامه یا توافقنامه

معاهده ای است که روابط در دولت را در زمینه های مختلف اقتصادی،تجاری،فرهنگی ،مالیاتی،حمل ونقل غیرتنظیم وتعهدات دو جانبه را ایجاد می کند

4-قرارداد

قرارداد توافقی است بین دولت یا چند طرف که اجباری را براجرا یا عدم اجرای موضوع بخصوصی ایجاد نماید

5-یادداشت تفاهم

به معاهده دو جانبه ای اطلاق می گردد که نماینده یا نمایندگان دو دولت بر سر موضوعات خاصی که معمولا مبادلات اقتصادی،صنعتی و غیره را در بر می گیرد به توافقنامه نایل می شود وبه موجب آن سایر معاهدات خود را منعقد ساخته و یا کمیسیونهای مشترک خود را در آینده تشکیل می دهند

6-پیمان

به بعضی از معاهدات که اهمیت زیاد و جنبه بین المللی فراوان دارد وبرای موضوع خاصی ومعینی منعقد می گردند اطلاق می شود

7-مصونیت سیاسی(دیپلماتیک)

مصونیت بدین معناست که دارنده آن از تعقیب قانون وماموران دولت در امان است .د رحقوق بین المللی عمومی،شخصی دیپلمات ونیز محل سکونت ومحل کار او از تعقیب وتعرض ماموران دولتی که نزد آن ماموریت دارند مضون است (مرزبانی،گذرنامه واتباع بیگانه رحمتی راد محمدحسین. تهران معاونت آموزشی چاپ اداره کل پشتیبانی 1374صفحات 25تا29)


فصل دوم

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله عشق در ادبیات در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله عشق در ادبیات در pdf دارای 23 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله عشق در ادبیات در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله عشق در ادبیات در pdf

عشق در ادبیات  
ریشه‌شناسی  
نگاهی به فردوسی  
بر‌آیند  
ریشه ی فارسی واژه ی عشق  
از نظر ادبیات  “عشق، بهانه ای برای زیستن”  
عشق چیست؟  
عشق حقیقی و مجازی  
باب پنجم گلستان سعدی حکایاتی در باب عشق و جوانی  
منابع  

عشق در ادبیات

واژه‌ی “عشق”، که در فارسی “اِشق” تلفظ می‌شود، در ادبیات فارسی و عرفان ایرانی جایگاهی برجسته دارد. شاید بتوان گفت که شاعران گوناگون فارسی‌زبان کمتر واژه‌ای را به اندازه‌ی عشق به کار برده باشند. با این حال چنین می‌نماید که تا کنون چندان پژوهشی که بر پایه‌ی دستاوردهای نوین زبانشناسی تاریخی استوار باشد درباره‌ی آن نشده است. در این نوشته‌ی کوتاه داتار (= مؤلف = author) این اندیشه را پیش می‌نهد که واژه‌ی عشق ریشه‌ای هند-و-اروپایی دارد. این پیشنهاد بر پایه‌ی پژوهش‌های ریشه‌شناختی استوار است. داتار امیدوار است که این نوشته انگیزه‌ای باشد برای جستجوهای بیشتر درباره‌ی این واژه و دیگر واژه‌های کم شناخته‌ی زبان فارسی، تا ایرانیان زبان فارسی را بهتر بشناسند و به ارزش‌ها و توانمندی‌های والای آن پی ببرند. این نوشته بر‌آیند ِ فرعی ِ پژوهشی است که نویسنده در پدید آوردن “فرهنگ ریشه‌شناختی اخترشناسی و اخترفیزیک (انگلیسی-فرانسه-فارسی)” دنبال می‌کند

ریشه‌شناسی

نویسنده بر این باور است که “عشق” می‌تواند با واژه‌ی اوستایی -i به معنای ِ “خواستن، میل داشتن، آرزو کردن، جستجو کردن” پیوند داشته باشد، که دارای جدا شده‌های زیر است: -aa “آرزو، خواست، جستجو”؛ iaiti “می‌خواهد، آرزو می‌کند”؛ -ita “خواسته، محبوب”؛ -iti “آرزو، مقصود”. همچنین پیشنهاد می‌کند که واژه‌ی عشق از اوستایی -ika* یا چیزی همانند آن ریشه می‌گیرد. پسوند ka- در پایین باز‌نموده خواهد شد. واژه‌ی اوستایی -i همریشه است با سنسکریت -e “آرزو کردن، خواستن، جُستن”؛ -icch “آرزو، خواست، خواهش”؛ icchati “می‌خواهد، آرزو می‌کند”؛ -ita “خواسته، محبوب”؛ -iti “خواست، جستجو”؛ واژه‌ی ِ زبان ِ پالی -icchaka “خواهان، آرزومند”. همچنین، به گواهی شادروان فره‌وشی، این واژه در فارسی ِ میانه به دیسه‌ی ِ ( = صورت ِ) it “خواهش، میل، ثروت، خواسته، مال” باز مانده است. — برای ِ آگاهی ِ بیشتر از واژه‌ی ِ “دیسه” = form به “فرهنگ ریشه‌شناختی اخترشناسی و اخترفیزیک” رجوع کنید. واژه‌های اوستایی و سنسکریت از ریشه‌ی هند-و-اروپایی نخستین -ais* “خواستن، آرزو کردن، جُستن” می‌آیند که دیسه‌ی اسمی آن -aissk* است به معنای “خواست، میل، جستجو”. بیرون از اوستایی و سنسکریت، چند زبان دیگر شاخه‌هایی از آن واژه‌ی هند-و-اروپایی نخستین را حفظ کرده‌اند: اسلاوی کهن کلیسایی isko, ito “جستجو کردن، خواستن”؛ iska “آرزو”؛ روسی ‘iskat “جستجو کردن، جُستن”؛ لیتوانیایی iekau “جستجو کردن”؛ لتونیایی iskt “جستن شپش”؛ ارمنی ‘aic “بازرسی، آزمون”؛ لاتین aeruscare “خواهش کردن، گدایی کردن”؛ آلمانی بالای کهن eiscon “خواستن، آرزو داشتن”؛ انگلیسی کهن ascian “پرسیدن”؛ انگلیسی ask. اما درباره‌ی ریشه‌ی سنتی ِ عشق. لغت‌نامه نویسان واژه‌ی عشق را به عَشَق (aaq’) عربی به معنای “چسبیدن” (منتهی‌الا‌رب)، “التصاق به چیزی” (اقرب‌الموارد) پیوند داده‌اند. نویسنده‌ی غیاث‌اللغات می‌کوشد میان “چسبیدن، التصاق” و عشق رابطه بر قرار کند: “مرضی است از قسم جنون که از دیدن صورت حسن پیدا می‌شود و گویند که آن مأخوذ از عَشَقَه است و آن نباتی است که آن را لبلاب گویند چون بر درختی بپیچد آن را خشک کند همین حالت عشق است بر هر دلی که طاری شود صاحبش را خشک و زرد کند.” از آنجا که عربی و عبری جزو ِ خانواده‌ی زبانهای سامی‌اند، واژه‌های اصیل سامی معمولا در هر دو زبان عربی و عبری با معناهای همانند اشتقاق می‌یابند. و جالب است که “عشق” همتای عبری ندارد. واژه‌ای که در عبری برای عشق به کار می‌رود احو (ahav) است که با عربی حَبَّ (habba) خویشاوندی دارد. واژه‌ی دیگر عبری برای عشق “خَشَق” (xaaq) است به معنای “خواستن، آرزو کردن، وصل کردن، چسباندن؛ لذت”، که در تورات عهد عتیق بارها به کار رفته است (برای نمونه: سفر تثنیه 10:15، 21:11؛ اول پادشاهان 9:19؛ خروج 27:17، 38:17؛ پیدایش 34:8). بنا بر ا ُستاد سکات نوگل، واژه‌ی عبری xaaq و عربی aaq’ همریشه نیستند. واک ِ “خ” عبری برابر “ح” یا “خ” عربی است و “ع” عبری برابر “ع” یا “غ” عربی، ولی آنها با هم در نمی‌آمیزند. همچنین، معمولا “ش” عبری به “س” عربی می‌ترادیسد و بر‌عکس. از سوی دیگر، همانندی معنایی این دو واژه در عربی و عبری تصادفی است، چون معنای ریشه‌ی آغازین آنها یکی نبوده است. خشق عبری به احتمال در آغاز به معنای “بستن” یا “فشردن” بوده است، چنانکه برابر آرامی آن نشان می‌دهد. همچنین، ا ُستاد ورنر آرنولد تأکید می‌کند که “خ” عبری در آغاز واژه همیشه در عربی به “ح” می‌ترادیسد و هرگز “ع” نمی‌شود

نکته‌ی جالب دیگر اینکه “عشق” در قر‌آن نیامده است. واژه‌ی به‌کار‌رفته همان مصدر حَبَّ (habba) است که یاد شد با جداشده‌هایش، برای نمونه دیسه‌ی اسمی حُبّ (hubb). همچنین دانستنی است که در عربی نوین واژه‌ی عشق کاربرد بسیاری ندارد و بیشتر حَبَّ (habba) و دیسه‌های جداشده‌ی آن به کار می‌روند: حب، حبیب، حبیبه، محبوب، و دیگرها

نگاهی به فردوسی

چنانکه می‌دانیم، فردوسی برای پاسداری و پدافند از زبان فارسی از به کار بردن واژه‌های عربی کوشمندانه خودداری می‌کند. با این حال واژه‌ی عشق را به آسانی به کار می‌برد با اینکه آزادی شاعرانه به او امکان می‌دهد واژه‌ی دیگری را جایگزین عشق کند. می‌توان پرسید، چرا فردوسی واژه‌ی حُب را که واژه‌ی اصلی و رایج عشق است در عربی و مانند عشق یک هجایی است، و بنابر‌این وزن شعر را به هم نمی‌‌زند، به کار نمی‌برد؟ نویسنده به این باور می‌گراید که خداوندگار شاهنامه با اینکه شناخت امروزین ما را از زبان و ریشه‌شناسی واژه‌های هند-و-اروپایی نداشته به احتمال می‌دانسته که عشق واژه‌ای فارسی است

بخندد بگوید که ای شوخ چشم             ز عشق تو گویم نه از درد و خشم
نباید که بر خیره از عشق زال             نهال سر‌افکنده گردد همال
پدید آید آنگاه باریک و زرد             چو پشت کسی کو غم عشق خورد
دل زال یکباره دیوانه گشت             خرد دور شد عشق فرزانه گشت

جالب است بدانیم که فردوسی خود واژه‌ی عشق را چگونه می‌نوشته است. به احتمال بی “ع”، به دیسه‌ی “اِشق” یا حتا “اِشک”! اما پی بردن به این نکته آسان نمی‌نماید، زیرا کهن‌ترین دستنوشت بازمانده‌ی شاهنامه به درحدود دو سده پس از فردوسی بر‌می‌گردد. دقیقتر گفته باشیم، نسخه‌ای است که در تاریخ 30 محرم 614 قمری رونویسی آن به پایان رسیده (برابر با دوشنبه 25 اردیبهشت 596 گاهشماری خورشیدی ایرانی و 15 ماه مه 1217 میلادی)

بر‌آیند

کوتاهانه، ما روال زیر را برای هست شدن واژه‌ی عشق پیش‌نهاد می‌کنیم: هند-و-اروپایی نخستین -ais* “خواستن، میل داشتن، جُستن”، -aisska* “خواست، خواهش، جستجو” > اوستایی -i “خواستن، آرزو کردن، جُستن” و > -ika* “خواست، خواهش، میل”. پسوند ka- در اوستایی کاربرد بسیار دارد و برای نمونه در واژه‌های زیر دیده می‌شود: -mahrka “مرگ”؛ -araska “رشک، حسد”؛ -aka “جامه، ردا، روپوش”؛ -huka “خشک”، -pasuka “چهارپا، ستور” (در پهلوی pasu و pah “چهارپا، گله، رمه”؛ در گویش تاتی کرینگانی “پس” = “گوسفند”؛ در فارسی رسمی “شبان” و “چوپان” از pasu.pn*)؛ -drafka “درفش”؛ -dahaka “گزنده(؟)، ضحاک (با -ai)؛ و دیگرها. واژه‌ی اوستایی به احتمال واژه‌ی ik* را در فارسی میانه پدید آورده است که به عربی راه یافته است. در‌باره‌ی چگونگی گذر این واژه به عربی می‌توان دو امکان به تصور آورد. نخستین آن است که ik* در دوران ساسانیان، که ایرانیان بر جهان عرب تسلط داشتند (به‌ویژه بر حیره، بحرین، عمان، یمن، و حتا حجاز) به عربی وارد شده است. برای آگاهی بیشتر از چگونگی تأثیر فارسی بر عربی در دوران پیش از اسلام رجوع کنید به کتاب خواندنی آذرتاش آذرنوش “راه‌های نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان تازی”، چاپ دانشگاه تهران، 1354. ترادیسی ِ واک ِ فارسی ِ “ک” به عربی ِ “ق” کمیاب نیست، چند نمونه: کندک > خندق، زندیک > زندیق، کفیز > قفیز، کوشک > جوسق، کاسه > قصعَه (به نوشته‌ی ِ المعرب جوالیقی، منتهی‌الا‌رب، اقرب‌الموارد)جالب است که در این واپسین واژه (قصعَه) نه تنها “ک” به “ق” ترادیسیده شده، دو واک ِ “ص” و “ع” هم، که ویژه‌ی ِ زبانهای ِ سامی‌اند، پدید آمده‌اند. نمونه‌ی دیگری از ترادیسی به “ع” را در نام ِ جزیره و شهر ِ آبادان می‌بینیم، که در عربی عبّادان خوانده می‌شود

 باید گفت که دیسه‌ی ِ کهن ِ آبادان، بنا بر بطلمیوس (Ptolemaeus)، اخترشناس و جغرافیدان نامور سده‌ی دوم میلادی Apphana یا، به نوشته‌ی مرسیان (Marcian)، جغرافیدان سده‌ی چهارم میلادی، Apphadana است. در اینجا نیز مصوت ِ نخستین به “ع” ِ عربی دگرگون شده است. بنا بر پژوهش زنده‌یاد فره‌وشی، دیسه‌ی اصلی نام این جزیره از فارسی ِ باستان ِ -pp گرفته شده است، از p به معنای “آب” و -p “پاییدن، نگهبانی کردن”؛ روی‌هم‌رفته به معنای “پاسگاه ِ (کرانه‌ی ِ) آب” (پاسگاه ِ ساحلی خلیج ِ فارس). و آخرین نمونه از این دست “قرقومعما” یا “قرقومعنا” است “دُرد ِ (کنجاره‌ی ِ) روغن ِ زعفران”، که دیسه‌ی ِ عربیده‌ی ِ واژه‌ی ِ یونانی ِ krokomagma است، از krokos “زعفران” و magma “دُرد، کنجاره، روغن”. این دارو در پزشکی ِ یونانی (جالینوس) به کار می‌رفته است

به کوتاهی، چند نمونه هم از جایگزینی ِ واک‌های ِ “غ” و “ط” در واژه‌ها‌یی که عربی از زبانهای بیگانه به وام گرفته، حال آنکه این آواها در زبان ِ اصلی وجود ندارند. از یونانی: فیثاغورث (Pythagoras)؛ قاطیغوریا (kategoria)؛ ارغنون (organon)؛ مغناطیس (magnesia-lithos)؛ اسطرلاب (astrolabos)؛ طالس (Thales)؛ ارسطو، ارسطاطالیس (Aristoteles). از فارسی: طاس (tat)؛ طسّوج (tasy)؛ طسق (tak)؛ طَبَق (tabk). از فرانسه در عربی ِ کنونی: غاز (gaz)، که در فارسی گاز است، حالتی از ماده (جامد، مایع، گاز)

باز‌گردیم به موضوع راهیابی واژه‌ی ِ ik* به عربی. همچنین ممکن است که این واژه در آغاز‌های دوران اسلامی به عربی وارد شده باشد. از آنجا که لغت‌نویسان و کاتبان از خاستگاه ایرانی این واژه آگاهی نداشته‌اند، که مفهوم “خواستن، جستجو کردن” را در بر دارد، آن را با عربی عَشَق، که “چسبیدن” است، در‌آمیخته‌اند

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله طبیعت در ادبیات فارسی در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله طبیعت در ادبیات فارسی در pdf دارای 68 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله طبیعت در ادبیات فارسی در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله طبیعت در ادبیات فارسی در pdf

مقدمه :  
ادوار شعر فارسی  
شعر ایران از آغاز تا قرن ششم هجری  
مختصات فکری سبک خراسانی  
شعر پارسی از قرن ششم تا قرن یازدهم :  
سبک آذربایجانی  
قرن ششم (شعرعرفانی)  
سبک هندی  
عناصر طبیعت در صور خیال  
خصایص عمومی عناصر طبیعت درصورخیال (عصرمنوچهری و فخر الدین گرگانی) 400 تا450 هجری  
خصایص عمومی عناصر طبیعت در صور خیال( عناصر معنوی شعر) 500 تا600  
طبیعت در شاهنامه  
طبیعت در شعر فرخی  
طبیعت در شعر منوچهری  
طبیعت در شعر اسدی طوسی  
همدلی با طبیعت در شعر دقیقی  
طبیعت در شعر عنصری  
تصاویر مربوط به طبیعت در شعر قطران تبریزی  
عناصر طبیعت در اشعار مولوی  
خیالبندی خورشید  
خیالبندی آب  
صور خیال باغ  
طبیعت در شعر نیما یوشیج  
مقایسه  
مقایسه تصاویر ابر در شعر منوچهری و فرخی  
مقایسه توصیف ابر در شعر فرخی و مسعود سعد  
مقایسه هماهنگی تصویرها  
مقایسه حرکت وایستایی در صور خیال  
مقایسه عنصر رنگ و مساله حسامیزی  
مسئله تشخیص  
جمع بندی  
منابع و مآخذ:  

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله طبیعت در ادبیات فارسی در pdf

براهنی.رضا.طلا درمس(درشعروشاعری). زریاب؛

حاکمی. اسماعیل. برگزیده اشعاررودکی. منوچهری. اساطیر؛

سید. جعفر. خلاصه سبک شناسی انواع شعر پارسی. تربیت؛

شاه حسینی. مهری. طبیعت و شعر در گفتگو با شاعران. کتاب مهناز؛

شفیعی کدکنی. محمدرضا. صور خیال درشعرفارسی. موسسه انتشارات آگاه؛

شمیسا. سیروس. سبک شناسی. طلوع فجر اندیشه؛

شیمل. آنه ماری. شکوه شمس(سیری درآثاروافکارمولاناجلال الدین رومی. شرکت انتشارات علمی وفرهنگی؛

طالبیان. یحیی. صور خیال در شعر شاعران سبک خراسانی. عمادکرمانی؛

نوبخت. ایرج. نظم ونثرپارسی در زمینه اجتماعی(ازآغازتانهضت مشروطه).ربیع؛

مولوی. جلال الدین.کلیات دیوان شمس. تدوین محمدحسین فروزانفر. بهزاد

مقدمه

طبیعت از ابتدا تا امروز همواره یکی از خاستگاه ها و سرچشمه های هنر بوده است. نقاشی مثلا”، از مینیاتورهای چینی و ژاپنی و نقاشی های هندسی آنها بگیریم تا نقاشی ها و مینیاتورهای عصر تیموری و صفوی و تا منظره سازی های نقاشان قرن هفدهم و هجدهم و اوائل قرن نوزدهم مثل “‌‌ترنر ” و ” کانستبل ” و تا نقاشان امپرسیونیست ون گوگ، گوگن،‌‌ مونه،‌ پیسارو و نیز امروزکه در کنار مکاتب گوناگون قرن بیستم آثاری هست که به صورتی نو از طبیعت مایه می گیرد. یا حتی در موسیقی که هنری است شنیداری و در وهله اول چنین به نظر می رسد که با طبیعت هیچ ارتباطش نیست. در صورتی که بسیاری از آثار معروف آهنگسازان نامدار جهان خاستگاهی طبیعی دارد. امثال سمفونی” پاستورال” بتهوون یا”در یچه قوی” چایکوفسکی یـــــا”چهارفصل” ویدالدی، که هر کدام به نحوی بر اثر تاثیر ویژه آهنگساز از طبیعت آفریده شده‌اند و از همه بارزتر در هنر شعر، که نمونه ها و نشانه های آن را از قدیم ترین ایام تا کنون، در آثار منظوم و شاعرانه همه کشورهای جهان می توان دید. از ترانه ها و شعرهای “سافو “و “‌بیلی تیس ” در سرزمین سرسبز و سواحل جادویی یونان بگیرید تا شاعران جاهلی عرب مثلا” ” امرء القیس ” در بیابانهای پر از « ربع و اطلال و دمن » یا تغزلات آغاز قصاید قصیده سرایان قرون پنجم و ششم، مثلا” ” فرخی ” و ” ازرقی ” و ” خاقانی ” و به ویژه ” منوچهری ” که اصلا” شاعر طبیعت نام گرفته است. تا کلا” همه شاعران رمانتیک قرن نوزدهم سراسر اروپا که دیگر زمینه اصلی و چشم انداز غالب آثار شعر آنها طبیعت رنگارنگ و رویایی است امثال ” لامارتین “، “‌ هوگو “، ” موسه “، “‌ هاینه “، ” بایرون ” و بسیاری دیگر، و تا شاعران امروز، مثلا”سن ژون پرس” و رابطه او با دریا و “رابرت فراست” و رابطه او با صحرا و جنگل یا “نیما”‌ و طبیعت مازندران یا “نرودا” که حتی به اجزای طبیعت نیز به چشم اعضای محبوب خود نگاه می کند

و جز اینان، شاعران دیگر هم. که البته مستقیما”‌ با طبیعت صرف روبه‌رو نیستند. یعنی صرف وصف طبیعت را در شعر آنان نمی توان دید، ولی آنها نیز به نحوی با طبیعت در آمیخته اند و در اشعار آنها، تصویرهای گوناگون طبیعت در حکم ما به ازاء های بیان اندیشه های آنهاست. و البته شاعرانی بوده اند و هستند که مطلقا” با طبیعت سر و کار نداشته اند و طبیعت همواره در حاشیه شعر آنها و در حقیقت تحت ااشعاع دور پروازهای تخیل و تفکر آنها بوده است. مثلاً “فردوسی”‌‌ و “مولوی” و “حافظ” یا “دانته” و “شکسپیر” و “گوته”‌. (طبیعت وشعر در گفتگو باشاعران شاه حسینی،87 و88)

شاید بتوان گفت که در یک دوره از تاریخ، همه انسانها شاعر بوده اند، در آن دوره ای که از رویدادهای عادی طبیعت در شگفت می شدند و هر نوع ادراک حسی از محیط برای آنها تازگی داشت، حیرت آور بود و نام نهادن بر اشیاء خود الهام شعری بود. دیدن صاعقه، با احساس جریان رودخانه و سقوط برگها بدون هیچگونه نسبتی با زندگی انسان، خودبخود تجربه ابتدایی و بیداری شعری و شعوری بود.کشف هر یک از قوانین طبیعت، خود نوعی بیداری است، نوعی تجربه است، نوعی شعر است

اشعار پر شور بزرگترین شاعر عبری، با تصویرهای وام گرفته از پرستندگان مشرک طبیعت که آنها را احاطه کرده بودند یا در دوران تبعید از دیاری به دیار دیگر می دیدند، سر زده است. در این شعرها هر نمود طبیعت، زنده به نظر می آید، چنان که در اشعار رمی، یونانی، مصری، بابلی و هندی. در ادب (ادبیات) بدوی هندی و در تصاویر اشعار چینی و ژاپنی، طبیعت به مثابه یک کل عظیم خدایی شده، جلوه می کند و در صورتهای جلوه، گر چه در مواردی گوناگون است،‌‌ اما به اشکال مشابه اشارت دارد. (طبیعت وشعر در گفتگو با شاعران شاه حسینی.62)

اولین بار که ادراک نسبی میان عنصری از طبیعت با عنصری دیگر از طبیعت یا زندگی بوجود می‌آید، آن نخستین ادارک کننده نسبت به آن تجربه یا بیداری، شاعر است و آنکه بار دیگر از آن تجربه به همانگونه سخن بگوید، در حقیقت از آگاهی خویش نسبت به آن بیداری اولی سخن گفته است.(طلا در مس، در شعر و شاعری براهنی )

ژراردونروال که می گوید : «آنکه برای نخستین بار روی خوب را به گل تشبیه کرد، شاعر است و دیگران مقلد او»

امروز ناقدان معاصر، بر اساس همین عقیده، می کوشند که شعر را وهنر را تجربه انسان بنامند و قدیمی‌ترین کسی که از شعر به عنوان تجربه یاد کرده است، یکی از ناقدان اسلامی، یعنی ابن اثیر است که در کتاب الاستدراک (1) از ارتباط شعر و تجربه سخن گفته است و در اروپا امیل زولا این تعبیر را رواج داده است

تجربه شعری چیزی نیست که حاصل  اراده شاعر باشد، بلکه یک رویداد روحی است که ناآگاه در ضمیر او انعکاس می یابد، مجموعه ای از حوادث زندگی اوست، به گفته الیوت : خواندن کتاب اسپیوزا وصدای ماشین تایپ و بوی غذایی که برای شام در حال پخته شدن است، همه اینها ممکن است تجربه یک لحظه باشد

از آنجا که هر کسی در زندگی خاص خود تجربه هایی ویژه خویش دارد، طبعا” صور خیال او نیز دارای مشخصاتی است و شیوه خاصی دارد که ویژه خود اوست و نوع تصاویر هر شاعر صاحب اسلوب و صاحب شخصیتی بیش و کم اختصاصی اوست و آنها که شخصیت مستقل شعری ندارند، اغلب از رهگذر اخذ و سرقت در خیالهای شعری دیگران آثاری بوجود می آورند. (کدکنی. صور خیال در شعر فارسی)

در رابطه با این موضوع و صور خیال و برداشت های شاعران از طبیعت دسته بندی های گوناگونی را می توان انجام دادو همانطور که در ادامه مطالب آورده خواهد شد نوع نگاه شاعر, دوره و زمان زندگی و مسا‌‌ئل اقتصادی وسیاسی و; یا برداشت از طبیعت باعث ایجاد این تفاوتها شده است. برای بیشتر آشنا شدن با این تغییرات در ابتدا به صورت کلی ادوار شعر فارسی و نوع سبکهای بوجود آمده توضیحات مختصری داده خواهد شد و در ادامه به بحث موردی در رابطه با نوع نگاه شاعرانی که بیشترین تاثیراز طبیعت در اشعار آنها دیده می شود می پردازیم : (ابن  اثیر. الاستدراک فی الرد علی رساله ابن الدهان، مصر 1958 ص 17 مقدمه.)

ادوار شعر فارسی

ادوار شعر فارسی بنا به آنچه معمول است به صورت زیر تقسیم شده است

سبک خراسانی، نیمه دوم قرن سوم، قرن چهارم و قرن پنجم

سبک حد واسط یا دوره سلجوقی، قرن ششم

سبک عراقی، قرن هفتم، هشتم و نهم

سبک حد واسط یا مکتب وقوع و واسوخت، قرن دهم

سبک هندی، قرن یازده و نیمه اول دوازده

دوره بازگشت، اواسط قرن دوازده تا پایان قرن سیزدهم

سبک حد واسط یا دوران مشروطیت، نیمه اول قرن چهاردهم

سبک نو، از نیمه دوم قرن چهاردهم به بعد (خلاصه سبک شناسی شعر فارسی، سید)

شعر ایران از آغاز تا قرن ششم هجری

در شعر پارسی این دوره که به سبک خراسانی یا ترکستانی معروف شده است معمولترین قالب شعری قصیده و مثنوی است و از نظر محتوانوع غالب در مثنوی حماسه است ودر قصیده مدح وستایش و وصف طبیعت است وهجو که مسائل اجتماعی و عواطف شخصی شاعر است رادرآن راهی نیست. در این دوره شاهنامه های منظومی چون شاهنامه دقیقی، گرشاسبنامه اسدی توسی، شاهنامه فردوسی و; تالیف شد. ( نوبخت. نظم ونثر پارسی در زمینه اجتماعی)

مختصات فکری سبک خراسانی

شعر این دوره شعری شاد و پر نشاط است و از محیط های اشرافی و گردش و تفریح و باغ و بزم سخن می گوید و دلایل آن یکی روحیه ایرانیان کهن و دوم زندگی شاعران بود که صله های گران می گرفتند و مرفه می زیستند و به دربارها رفت و آمد داشتند. با این همه از پند و اندرز و موعظه خالی نیست. روحیه حماسی بر اشعار این دوره حاکم است برونگراست و هرچند دقایق امور عینی را وصف می کند اما با دنیای درون و احساسات و عواطف و هیجان ها و مسائل روحی سر و کار ندارد. توصیف آنقدر غنی است و از جزئیات طبیعت از قبیل انواع گلها و پرنده ها و باغها و می و مطرب و باده انداختن و برف و تیغ و رنگین کمان توصیفات دقیقی شده است. عینی بودن شعر سبب شده است که شاعران به توصیف جزئیات طبیعت بپردازند و شیوه آنها در این زمینه تشبیه مرکب و تشبیه تفصیلی (تشبیه حماسی) است. (سبک شناسی، شمیسا)

شاعران معروف این دوره رودکی، فردوسی، عنصری، فرخی، منوچهری و ناصر خسرو هستند

شعر پارسی از قرن ششم تا قرن یازدهم

درسال 616 هجری مغولان بر ایران تاختند وچون آوار بر سر ایران فرود آمدند وتمدن ایران را به تباهی کشاندند آواره گی مداحان آوازه جو بیشتر شد این آواره گی آنان را با ناکامی ها و تباهی های جامعه آشنا کردو تلخکام و نومید و خیال بافشان ساخت شاعران که دیگر به ندرت خادم خان و امیری مقتدر بودند از الفاظ و معانی رسمی و زبان تشریفاتی آزاد شدند و به جای مفاهیم قالبی گذشته به درد دل پرداختند و به جای قصیده و قطعه که مفهوم ها را منظم و منطقی بیان می کرد متناسب با اوضاع واحوال پریشان روزگار به غزل و رباعی که فاقد تسلسل معانی است توسل جستند. مثنوی های حماسی، جای به مثنویهای روایی تغزلی، عرفانی و اخلاقی داد. نابسامانی ها در ادبیات غزل هم رخ نمود به طوری که هرچه از دوران حمله مغول پیش تر می رویم ابیات غزل مستقل تر می شود که اوج آن را در غزلهای حافظ می بینیم. حافظ خود به آن نظم پریشان می گوید. به جز آن دامنه زیبایی شناسی در غزل سبک عراقی گسترده شد. در کنار عناصری چون کمان ابرو و کمند زلف و ترک غارتگر و; که زمینه های اجتماعی آن در چپاولگری های هلاکویی و تیموری وجود داشت عناصر زیبایی شناسی برگرفته از طبیعت هم جای گرفت. شاعر زیبایی گلزار و آب و رنگ ارغوان را در چهره یار دید گل و سنبل و سرو و بوستان و پرندگان و آهوان و حالات آنها به جای آن که در تشبیت قصیده جای بگیرد وسیله ای شد برای وصف معشوق

در این دوره عناصر زیبایی شناسی مدام در حال دگرگونی است شاعر دیگر به کمند زلف قانع نیست از موی پیچش آن را می بیند و از ابرو اشارتهای ابرو را

در دوره مورد بحث (سبک عراقی) غزل عاشقانه و عارفانه در کنار هم می زیستند و یکدیگر تاثیر می گذاردند. هم عاشقان معشوق مجازی از تعبیرات عارفانه سود می جستند و هم شعرای عارف تعابیر مجازی را به طور نمادین برای بیان مقصود به کار می بردند. با آغاز نمادگرایی عرفانی در شعر عناصر زیبایی شناسی یاد شده به صورت نمادهای اسطوره ای جاودانه در آمد. کمند موی نماد عالم کثرت شد و خال که از اسباب حسن بود به عالم وحدت تعالی یافت و نمونه های دیگر از این دست. آن گاه عشق مجازی و حقیقی به هم پیوند خورد و شاعر عارف جلوه معشوق ازلی را در جمال معشوق زمینی دید و به آن تعبیر معروف ماه را در طشت خانه به تماشا ایستاد این ویژه گی سبب شده است که در بسیاری از غزلیات این دوره ,بدون آشنایی با جهان بینی شاعر نمی توان خط قاطعی بین آن دو کشید. (نوبخت. نظم ونثر پارسی در زمینه اجتماعی)

سبک آذربایجانی

به طور کلی از نظر تحول در فکر و مختصات ادبی شعر سبک آذربایجانی در اوج روند تکامل شعری قرن ششم قرار دارد. در شعر سبک آذربایجانی از نظر فکری فاضل نمایی و اشاره به علوم مختلف، تعلیمات گوناگون از جمله به آداب و رسوم مسیحیت (آران همجوار با ارمنستان)، اشاره به فولکور و عقاید عامیانه از جمله طب و نجوم و جانور شناسی عامیانه مطرح است به نحوی که شعر این مکتب غالب محتاج به شرح و تفسیراست. لحن حماسی در شعر این دوره تبدیل به مفاخره شده است و شاعران این مکتب معمولا درستایش خود داد سخن داده اند. شاعران دیگر را قبول ندارند و هجو می کنند و هم چنین نوعی عرفان نزدیک به شرع از نوع عرفان سنایی در اشعار این مکتب هست. دیگر از ممیزات فکری شعر این مکتب ایران دوستی و توجه به معارف ایران باستان است چنان که خاقانی در قصیده ایوان مدائن از مجد و عظمت گذشته ایران یاد کرده است و نظامی متهم به طرفداری از آیین گران و مجوسان بوده است

نمونه کامل اشعار این مکتب را در قصیده دردیوان خاقانی ودر مثنوی در آثار نظامی می توان جست.(سبک شناسی، شمیسا)

قرن ششم (شعرعرفانی)

بی توجهی شاهان سلجوقی در اوایل کار به شاعران (نسبت به دوره غزنوی) باعث شد که شاعران کم و بیش به غزل هم توجه کنند یعنی به جای مدح ممدوح به مدح معشوق و به جای توصیف طبیعت به بیان عواطف و احساسات خود بپردازند و به طور کلی از قصیده گاهی به تغزل آن بسنده نمایند. اما در دوره های قبل بازار قصیده و مدح و صله داغ بود. (سبک شناسی، شمیسا)

سبک هندی

در سبک هندی چگونگی برخورد شاعر با طبیعت سخت شایان است، شاعر به جای آنکه در طبیعت قرار بگیرد و آن را وصف کند طبیعت است که در روح شاعر تاثیر کرده و شعر بیان این تاثر است. در سبک هندی شاعر نقاش طبیعت نیست آنچه در عالم خارج واقع می شود برای شاعر مهم نیست بلکه مهم حالاتی است که این امور خارجی در ذهن شاعر به وجود می آورد برون نگری جای خود را به درون نگری می دهد. گل با در آغوش شبنم خفتن تر دامن می شود شاخه دشمن دوست نهایی است که زندان بلبل خواهد شد و آبشار دردمندی است که سر به دیوار می کوبد و می گرید اینگونه برخورد شاعرسبک هندی با طبیعت سمبولیستهای اروپا را تداعی می کند (شعر نقاشی نیست بلکه تظاهری از حالات روحی است و تا سرحد امکان باید ازواقعیت عینی به واقعیت ذهنی رسید. سمبولیستها می گویند : نظرات ما درباره طبیعت عبارت از زندگی روحی خودمان است. ماییم که حس می کنیم و نقش روح خودمان است که در اشیا منعکس می شود از دیگر ویژه گیهای سبک معروف به هندی ورود واژه ها و اصطلاحهایی است که تا آن زمان بار ورود به بارگاه شعر را نداشته اند. (سبک شناسی، شمیسا)

عناصر طبیعت در صور خیال

شعر فارسی را در فاصله سه قرن نخستین، یعنی تا پایان قرن پنجم هجری، باید شعر طبیعت خواند. زیرا، با اینکه طبیعت همیشه از عناصر اولیه شعر در هر زمان و مکانی است و هیچگاه شعر را از طبیعت به معنی وسیع کلمه نمی توان تفکیک کرد، شعر فارسی در این دوره به خصوص از نظر توجه به طبیعت، سرشارترین دوره شعر در ادب فارسی است. چرا که شعر فارسی در این دوره شعری است آفاقی و برون گرا. یعنی دید شاعر بیشتر در سطح اشیاء جریان دارد و در ورای پرده طبیعت و عناصر مادی هستی، چیزی نفسانی و عاطفی کمتر می جوید بلکه مانند نقاشی دقیق که بیشترین کوشش او صرف ترسیم دقیق موضوع نقاشی خود شود شاعر نیز در این دوره همت خود را مصروف همین نسخه برداری از طبیعت و عناصر دنیای بیرون می کند و کمتر می توان حالتی عاطفی یا تاملی ذهنی را در ورای توصیفهای گویندگان این عصر جستجو کرد

به گفته الیزابت درو : «شعری که از طبیعت سخن بگوید درهمه اعصار مورد نظر شاعران بوده است اگر چه نوع آن به اختلاف ذوق هر دوره و حساسیت شاعران، متفاوت بوده است» اما در شعر فارسی‌، با در نظر گرفتن ادوار مختلف آن، هیچ دوره ای شعر به طبیعت ساده و ملموس این مایه وابستگی نداشته ست و این قدر نزدیک نبوده است زیرا که در هیچ دوره ای شعر فارسی اینقدر از جنبه نفسانی انسانی و خاطر آدمی به دور نبوده است و این مساله آفاقی بودن شعر فارسی در این عصر‌، بیشتر به خاطر این است که در این دوره از نظر موضوعی بیشترین سهم از آن شعرهای درباری و مدحی است و یا حماسه ها و در هر دو نوع، «من» شاعر مجال تجلی نمی یابد تا شعر را به زمینه های انفسی و درونی بکشاند

طبیعت در شعر این دوره به دو گونه مطرح می شود نخست از نظر توصیف های خالص که وصف به خاطر وصف باید خوانده شود و اینگونه وصفها در قطعه های کوتاهی که از گویندگان عصر سامانی از قبیل شعرهای کسایی بر جای مانده به خوبی دیده می شود و بی گمان این شعرها شعرهایی است کامل و نباید تصور کرد که بریده هایی از یک قصیده  مدحی است مانند

آن خوشه های رزنگر آویخته سیاه

گویی همه شبه به زمرد درو زنند

و آن بنگ چزد بشنو در باغ نیمروز

همچو سفال نو که به آبش فرو زنند (عوفی. لباب الاباب، ص272)

و اینگونه قطعه های کوتاه وصفی در شعر شاعران تازی از قبیل ابن معتز و ابن رومی و سری رفاء نمونه‌های بسیار دارد و منظور از آنها وصف به خاطر وصف است و نوعی نقاشی

از این گونه شعرهای کوتاه که بگذریم قصایدی است درباره طبیعت که مستقیما” مطرح می شود اما به بهانه مدیح یا بندرت موضوعی دیگر در همین حدود، این دسته شعرها را نیز باید از مقوله وصف به خاطر وصف به شمار آورد، از قبیل بیشتر وصفهای منوچهری

در این گونه وصفها، که حاصل مجموعه ای از تصاویر طبیعت است، جز ترسیم دقیق چهره های طبیعت شاعر قصدی هنری ندارد و اینگونه تصاویر طبیعت گاه به طور ترکیبی در ضمن قصاید ترسیم می شود و گاه جنبه روایی و وصف قصه وار دارد و در این وصفهای قصه وار، اگر چه تنوع کمتر دیده می شود، اما حرکت و حیات بیشتر است، از قبیل بعضی قصاید منوچهری که درآن به طور روایی به وصف طبیعت می پردازد و نمونه دقیق تر آن را باید در مسمط های او جستجو کرد

درمجموع، همه این انواع توصیف ـ که باید انها را وصف به خاطر وصف خواند ـ تصویرهایی هستند بسیار ساده و آفاقی دور از هر ـ گونه زمینه عاطفی و در بحث ما مجال تحقیق درباره انواع و جزئیات این وصفها نیست، اما یک نکته را در باب اینگونه وصفها نباید فراموش کرد که عناصری که صور خیال را تشکیل می دهد به طور طبیعی از اجزای دیگر طبیعت و دنیای ماده است و این کار نتیجه طبیعی موضوع شعر است، اگر چه در همین نوع شعرها نیز ـ در پایان این دوره ـ گاه، یک روی تصویر طبیعت امور انتزاعی و ذهنی است آنگونه که در اواخر این دوره در شعر مسعود سعد می‌خوانیم‌

دوش گفتی ز تیرگی شب من

زلف حور است و رای اهریمن

زشت چون ظلم و بیکرانه چون حرص

تیره چون محنت و سیه چون حزن (دیوان مسعود سعد، ص 457 )

و با اینکه طبیعت یک چیز است برداشت شاعران از آن دگرگون می شود و یادآور آن سخن کالریج است که گفت : طبیعت هرگز تغییر نمی کند بلکه تاملات شاعران درباره طبیعت است که دگرگونی می پذیرد و پیرو احساسات و طبایع ایشان است

گذشته از وصفهای متنوع و گسترده که در شعر این دوره وجود دارد طبیعت به گونه ای دیگر در صور خیال گویندگان این عصر تجلی دارد که از نظر مجموعه تصاویر شعری این دوره قابل بررسی است، بدینگونه که گویندگان، گذشته از وصفهایی که از طبیعت می کنند، در زمینه های غیر از طبیعت ـ یعنی در حوزه بسیاری از معانی تجریدی و یا تصاویری که از انسان و خصایص حیاتی  اوست ـ باز هم از طبیعت و عناصر آن کمک می گیرند. در اینجاست که رنگ اصلی عنصر طبیعت در تصاویر شعری این دوره روشن تر و محسوس تر آشکار می شود، زیرا در وصف مستقیم طبیعت از طبیعت کمک گرفتن امری است بدیهی اما به هنگام سخن گفتن از چیزهایی که بیرون از حوزه طبیعت است اگر شاعری از طبیعت و عناصر آن کمک بگیرد در آنجاست که شعرش بیشتر عنوان شعر طبیعت می تواند پیدا کند و این نکته اغلب از نظر ناقدان و شاعران عصر ما نیز مورد غفلت واقع شده است که تصور می‌کنند سخن گفتن مستقیم از روستا، تصاویر یا دید شاعر را روستایی می کند. همچنین اگر گوینده‌ای درباره جبر یا اختیار یا مرگ و زندگی سخن گفت دید فلسفی دارد، در صورتی که در چنین مواردی، نفس موضوع است که روستا است و نفس موضوع است که فلسفه است

جستجوی عناصر طبیعی در شعر گویندگان این عصر نشان می دهد که دید گویندگان این دوره بیشتر دید طبیعی است و نه تنها در وصفهای طبیعت بلکه در زمینه های دیگر نیز توجه شاعران به طبیعت نوعی تشخص و امتیاز دارد و در هر زمینه ای از زمینه های معنوی شعر، در تصویرهای شعر، عنصر طبیعت بیشترین سهم را داراست. البته این طبیعت در این سه قرن تحولاتی دارد که نباید فراموش  شود زیرا در دوره نخستین تا نیمه اول قرن چهارم ـ بجز موارد استثنایی ـ ساده و زنده است و در شعر نیمه دوم قرن پنجم ـ بجز در موارد استثنایی ـ طبیعتی است مصنوعی، ولی در هر دو دوره، طبیعت امری آشکار است. چنانچه در مدیحه های منوچهری خصایل روانی ممدوح با طبیعت و عناصر طبیعت سنجیده می شود و تصاویری از اینگونه در شعر او و معاصرانش بسیار می توان دید

الا یا سایه یزدان و قطب دین پیغمبر!

به جود اندر چو بارانها، به خشم اندر چو آذرها

بهار نصرت و مدحی و اخلاقت ریاحینها

بهشت حکمت و جودی و انگشتانت کوثرها (دیوان منوچهری، 2)

که تصاویری از نوع «به جود اندر چو بارانها» و «به خشم اندر چو آذرها» و یا «بهار نصرت و مدح» و «ریاحین اخلاق» همه تصاویری هستند ساخته از عناصر طبیعت و معانی انتزاعی و این جنبه گسترش عناصر طبیعت را در تصاویر این دوره، در شریطه های قصاید بیشتر می توان احساس کرد چنانکه در این شریطه فرخی

همی تا در شب تاری ستاره تابد از گردون

چو بر دیبای فیروزه فشانی لؤلؤ لالا

گهی چون آینه ی چینی نماید ماه دو هفته

گهی چون مهره سیمین نماید زهره زهرا

عدیل شادکامی باش و جفت ملکت باقی

قرین کامکاری باش و یار دولت برنا (دیوان فرخی، 3 )

دیده می شود و در وصفهایی که فرخی و دقیقی و دیگر گویندگان این عصر از معشوق در تغزلهای خود دارند، رنگ طبیعت و زمینه عناصر طبیعی را در تصاویر ایشان به روشنی می توان احساس کرد

شب سیاه بدان زلفکان تو ماند

سپید روز به پاکی رخان تو ماند

به بوستان ملوکان هزار گشتم بیش

گل شکفته به رخساران تو ماند

دو چشم آهو، دو نرگس شکفته به بار

درست و راست بدان چشمکان تو ماند

ترا بسروین بالا قیاس نتوان کرد

که سرو را قد و بالا بدان تو ماند

دقیقی (لازار، اشعار پراکنده، 147)

که اگر چه به ظاهر طبیعت را با معشوق قیاس کرده ولی منظور ارائه تصاویری از زیبایی معشوق است و در همه این تصاویر یک روی ترکیب خیال، طبیعت است و این گسترش عناصر طبیعت در تصویرها به تصاویر شعرهای غنایی و مدحی محدود نمی شود حتی در حماسه نیز بیشترین سهم، از آن تصاویری است که اجزای آن را عناصر طبیعت تشکیل می دهد چه در تصویرهایی که به گونه اغراق ارائه می شود از قبیل

سپاهی که خورشید شد ناپدید

چو گرد سیاه از میان بر دمید

نه دریا پدید و نه هامون در کوه

زمین آمد از پای اسبان ستوه (فردوسی، شاهنامه، ج 2؛ ص117)

و چه در تصویرهایی که جنبه تشبیهی یا استعاری دارد مانند

زگرد سواران هوا بست میغ

چو برق درخشنده پولاد تیغ

هوا را تو گفتی همی برفروخت

چو الماس روی زمین را بسوخت

به  مغز اندرون بانگ پولاد خاست

به ابر اندرون آتش و باد خاست (فردوسی، شاهنامه، ج 1؛ ص123)

و از آنجا که شعر این دوره، بیشتر، آفاقی است و به ندرت نمونه شعری که گرایش به بیان انفسی داشته باشد می توان یافت ـ مگر در اواخر این عهد در بعضی شعرهای مسعود سعد و در رباعیهای خیام که بیانی کاملا” انفسی دارد ـ در شعر این دوره بیشترین عنصر، عنصر طبیعت است که دید گویندگان همواره در کار پیوستن اجزای آن است چه در وصفهای عمومی و چه در ساختن تصویرهای دیگر، از این روی هیچ جای اغراق نیست اگر بگوییم شعر فارسی در این دوره شعر طبیعت است هم از نظر وسعت عناصر طبیعت در تصاویر گویندگان این عصر و هم از نظر توجه به سطح و قشر ظاهری طبیعت که طبیعت را در شعر این دوره ملموس و ساده محفوظ نگه داشته و شاعر به هیچ روی در آن سوی تصاویر طبیعت امری معنوی را جستجو نمی کند

البته میزان دلبستگی گویندگان این دوره به طبیعت یکسان نیست و بر اثر همین اختلاف در زمینه دلبستگی به طبیعت است که تصاویر شعری بعضی از گویندگان از قبیل منوچهری در قیاس با گویندگانی از قبیل عنصری از نظر مواد طبیعت غنی تر است و این تفاوت در قیاس شعر گویندگان قرن چهارم با گویندگان نیمه دوم قرن پنجم نیز به خوبی آشکار است هم از نظر توجه به وصف طبیعت ـ چه وصفهای کوتاه که آن را وصف به خاطر وصف خواندیم، و چه از نظر وصفهای دیگر ـ و هم از نظر استفاده از عناصر طبیعت؛ مثلا” قیاس شعر فرخی سیستانی با ابوالفرج رونی می تواند نماینده خوب این اختلاف باشد که نخستین می کوشد مسائل بیرون از حوزه طبیعت را با کمک تصویرهای طبیعت حسی کند و دومی می کوشد طبیعت ملموس را از رهگذر تصویرهای انتزاعی تازگی و لطافت و رقت بیشتری ببخشد و این کوشش او شعرش را از جنبه ملموس بودن و حسی بودن دور کرده و به صورت مجموعه ای از تصاویر پیچیده و گاه نامفهوم در آورده است و همچنین مسعود سعد سلمان، در قیاس با منوچهری. اما هیچکدام از این گویندگان جز در موارد استثنایی نتوانسته اند مانند شاعران دوره های بعد نهفتگی درون انسان را در تصویرهای طبیعت کشف کنند و این خصوصیتی است که در شعر اروپایی نیز در دوره های خاصی تجلی دارد، مثلا” در ادب انگلیسی وردزورت و پیروان او چنین کوششی در شعرهای طبیعت از خود نشان داده اند

از ملاحظه شعر فارسی در این عصر، که به حق باید آن را دوره طبیعت در شعر فارسی خواند، به خوبی دانسته شود که با همه فراخی دامنه جغرافیایی محیط زیست شاعران و با همه اختلافاتی که از نظر  اوضاع طبیعی در هر ناحیه ای از نواحی مختلف نفوذ شعر فارسی وجود داشته، رنگ عمومی شعرهای طبیعت یکسان است و بهار یا پاییز یا هر پدیده دیگر از پدیده های طبیعت، در شعر مسعود سعد و معزی و قطران یکسان است با اینکه محیط زیست ایشان از یکدیگر جداست، مسعود در هند زیسته و معزی در خراسان و قطران در آذربایجان و بالتبع هر کدام از این نواحی از نظر طبیعت ویژگی های خاصی را داراست. (شفیعی کدکنی. صور خیال در شعر فارسی، خلاصه صفحات300تا326)

خصایص عمومی عناصر طبیعت درصورخیال (عصرمنوچهری و فخر الدین گرگانی) 400 تا450 هجری

 

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله سوسیالیسم در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله سوسیالیسم در pdf دارای 27 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله سوسیالیسم در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله سوسیالیسم در pdf

سوسیالیسم  
باور های سوسیالیسم  
ناکامی های سوسیالیسم و درسهایی از ان  
سوسیالیست در ایران  
سوسیالیسم و اسلام  
منابع  

سوسیالیسم

ادوارد برنشتاین متفکر سوسیال‌دموکرات و از رهبران بزرگ سوسیال دموکراسی در آلمان: «سوسیالیسم چیزی نیست جز اِعمال اصل دموکراسی در اقتصاد»

سوسیالیسم

 (سوسیالیسم اندیشه‌ای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است که هدف آن لغو مالکیت خصوصی ابزارهای تولید و برقراری مالکیت اجتماعی بر ابزارهای تولید است) ویکی پدیا

 (سو سیالیسم یا جامعه‌باوری این اصطلاح که از واژه‌ی «سوسیال»، به معنای اجتماعی، در زبان فرانسه، گرفته شده است،((درصفحه ی 189 کتاب در امدی بر ایدئولوژی های سیاسی  چنین گفته شده که واژه ی سو سیالیست بر گرفته از واژه ی لاتینی سوسیر sociare به معنای ترکیب یا سهیم کردن است))

معناهای بسیاری دارد، اما تعریف معمول این اصطلاح را در واژه‌نامه انگلیسی آکسفورد، چنین می‌توان یافت: «سوسیالیسم تئوری یا سیاستی است که هدف آن مالکیت یا نظارت جامعه بر وسایل تولید – سرمایه، زمین، اموال و جز آنها – بطور کلی، و اداره‌ی آنها به سود همگان است.» اما چنین تعریفی اختلاف نظرها و روشهای سوسیالیستها و مدعیان بی‌شمار هواداری از سوسیالیسم را در باره مفاهیم این تعریف، روشن نمی‌کند. بهرحال، یک تعریف بی‌چون و چرا از سوسیالیسم ممکن نیست، زیرا مفهووم «مالکیت و نظارت عمومی» بسیار کشدار است و بر سر آن همراییِ نهایی وجود ندارد)نگاه نو

 (نخستین کاربرد شناخته شده ان در 1827 در بریتانیا و در شمارهای از نشریه ی کو اپرا مگزین بود.) در امدی بر ایدئولوژی های سیاسی ص

سابقه ی این مسلک سیاسی به پیش از زمان افلاطون می رسد که سوسیالیسم را (( اتوپییک)) یا ((یوتوپیا )) می خواندند . زیرا افلاطون و هم عصرانش گفته بودند:(( ثروت متعلق به عموم مردم است و باید به مصرف عموم برسد. چون تمرکز ثروت راه تفرقه مردم را هموار می سازد.))) مبانی اندیشه های سیاسی ص

 (اگرچه سوسیالیست ها مدعی یک میراث فکری شده اند که قدمت ان به جمهوریت افلاطون یا مدینه فاضله تامس هابز بر می گردداما خاستگاه ان در قرن 19 قرار دارد.) در امدی بر ایدئولوژی های سیاسی ص

(وسوسیالیسم جدید، در واقع، فراورده‌ی مستقیمِ انقلاب صنعتی برای اکثریت جامعه است) نگاه نو

(پیدایش سوسیالیسم واکنشی بود به شرایط اقتصادی و اجتماعی در اروپا در اثر رشد کاپیتالیسم صنعتی . زایش عقاید سوسیالیستی پیوند تنگاتنگی با ایجاد یک طبقه ی جدید اما در حال رشد از کارگران صنعتی داشت که از فقر و تحقیری که غالبا یکی از ویژگی های اوایل عصر صنعتی شدن بود رنج می بردند.) در امدی بر ایدئولوژی های سیاسی ص

(نخستین سوسیالیستها کسانی بودند که به یک سیستم «اجتماعی» اعتقاد داشتند و آنچه همگی یکزبان با آن مخالف بودند نظام فردی اقتصاد موجود بود. این سوسیالیسها در زمینه‌ی پدید آوردن آرمانشهرها (یوتوپیاها) تجربه‌هایی نیز کردند. سوسیالیسم از آغاز پیدایش خود بر مدعاهای فرد در مقام عضو جامعه (نه در برابرجامعه) تکیه کرده است و این اندیشه‌ی اصلی صورتها و عنوان‌های بسیار گرفته است که از مهمترین‌ آنها آناراشیسم، سندیکالیسم، سوسیالیسم مسیحی، سوسیالیسم دموکرات و بولشویسم است. هریک از این مکتب‌ها اصولی خاص خود را دارند، اما هدف همه‌ی آنها پدید آوردن اقتصادی است که در آن جامعه، مسئولیت شیوه‌ی بهره‌برداری از ابزارهای تولید را داشته باشد

اما در روشهای رسیدن به این هدف میان مکتبهای مختلف وابسته به این عنوان کلی اختلاف نظر زیاد وجود دارد

پیدایش مارکسیسم در نمیه‌ی قرن نوزدهم نقطه تحول بسیار بزرگی در اندیشه‌ی سوسیالیستی است، زیرا از آن پس تا این زمان کمابیش همه جنبشهای سوسیالیست به نحوی و به درجه‌ای زیر نفوذ و تاثیر آن بوده‌اند.) دانشنامه سیاسی داریوش آشوری

باورهای سوسیالیسم

(سوسیالیست ها باور دارند که رابطه طبیعی میان انان به صورت همیازی است نه رقابت

از نظر ان ها رقابت باعث می شود افراد به جان هم بیفتند. هر یک رز انان را ترغیب به انکار یا نادیده گرفتن طبیعت اجتماعی شان می کند

نتیجتا رقابت باعث می شود  که صفات فردی کمتر رشد کرده و بر عکس موجب تقویت خود پسندی و پرخاشگری در انان می شود. اما هم یاری دارای یک بار اخلاقی و اقتصادی است

سوسیالیست ها باور دارند که افراد بشر قادرند علاوه بر انگیزه های مادی در اثر انگیزه های اخلاقی نیز به انگیزش در ایند.  انگبزه ی اخلاقی برای داشتن پشتکار همانا ارزوی سهیم شدن در نفع عمومی است

تعهد به مسائات یکی از ویژگی ها ی بارز ایدئولوژی سوسیالیسم هاست.مساوات همان ارزش سیایس است که که سوسیالیسم ها را از رقبایش به ویژه محافظه کاران و لیبرالیسم ها جدا می کند

محافظه کاران معتقدند که جامعه دارای سلسله مراتب طبیعی است و لذا اندیشه ی مساوات اجتماعی را کاملا واهی می دانند

لیبرال ها نیز در برابر مساوات متعهدند، ولی به این دلیل که  تمامی افراد از ارزش اخلاقی مساوی بر خوردار بوده و لذا حق بهره مندی از حقوق مساوی و عزت را دارند. اما افراد از نظر استعداد ها و قابلیت های مادر زادی متفاوتند و از این رو حق دارند که بر مبنای انها پاداش داده شوند .ان کسانی که سخت کوشند و قابلیت هایی دارند در خور ان هستند که ثروت مند تر از کسانی باشند که فاقد این صفات هستند. به همین جهت لیبرال ها طرف دار تساوی فرصت برای افرادند. اما دلیلی نمی بینند که این تساو فرصت باید یا طبیعتا منجر به مساوات اجتماعی و اقتصادی شود

بر عکس سوسیالیست ها بسیار اکراه دارند که نابرابری های افراد به لحاظ ثروت را بر حسب تفاوت های ذاتی افراد از حیث قابلیت ها تعیین نمایند

سوسیالیست ها باور دارند که درست همان طور که کاپیتالیسم رواج رقابت و رفتار خود پسندانه افراد شده است نا برابری بشری نیز به مقدار زیادی نشانگر ساختار نابرابر جامعه است

سوسیالیست ها باور دارند که مهم ترین شکل های عدم مساوات بشری ثمره رفتار نا برابر توسط جامعه است

نتیجتا سوسیالیست ها فقط به این که فرصت مساوی برای رشد مهارت یا استعداد ها در اختیار افراد گذارده شود بسنده نکرده و بلکه خواستار مساوات اجتماعی در قالب این تضمین اساسی هستند که تمامی افراد نه فقط افراد ممتاز بتوانند بیشترین قابلیت های خود را به ظهور برسانند

از نگاه سوسیالیست ها باید بین نیاز های یک فرد و خواست ها سلیقه های او تفاوت گذارد. یک نیاز ضرورتی است که احتیاج به براورده شدن دارد. ، فقط یک هوی و هوس زود گذر نیست. به همین دلیل سوسیالیست ها معتقدند که نیاز ها جنبه ی ضروری داشته و بر اوردن ان ها شالوده ی هستی کامل انسان را تشکیل می دهد در حالی که خواست ها یک موضوع قضاوت شخصی هستند و در اثر عوامل اجتماعی و فرهنگی شکل می گیرند. نیاز ها جنبه ی واقعی و جهان شمول دارند.و متعلق به تمامی مردم است

لذا جاذبه ی یک نظریه اجتماعی مبتنی بر تامین نیازها ؛ در این است که به اساسی ترین احتیاجات بشر می پردازد

دیدگاه یک سوسیالیست در باره ی ازادی ،مشخصا مثبت است زیرا ازادی را به معنای را به معنای رضایت خاطر یا ابراز وجود تعبیر مکند. از نگاه سوسیالیست ها ازادی نه تنها به معنای براوردن نیاز های اساسی فیزیولوژیکی مانند خوراک و سرپناه و; است،بلکه یک رشته نیاز مهم تر مانند نیاز به هم دلی و محبت و رضایت خاطر را که زاییده کار خلاق است شامل می شود. چون چنین نیازهایی در سراسر جهان یکسان است.از این رو منابع مادی باید اشکارا به ترزی توضیع شود که دست کم نیاز های اساسی هر یک از افراد بشر را بر اورده سازد

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :
<   <<   271   272   273   274   275   >>   >