سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مقاله هنر قلم زنی و چگونگی انجام آن در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله هنر قلم زنی و چگونگی انجام آن در pdf دارای 35 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله هنر قلم زنی و چگونگی انجام آن در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله هنر قلم زنی و چگونگی انجام آن در pdf

 

فصل اول (تاریخچه)
تاریخچه
فصل دوم (ابزار و مواد قلمزنی)
لوح مسی
خواص فیزیکی مس
خواص مکانیکی مس
قیر
میزچوبی یا تنه‌ی درخت
چکش
انواع قلم
رنده
مشعل
تیزاب
بورس سیمی
خاک اره
فصل سوم (شرح طرح کار)
شرح طرح کار
فصل چهارم (شرح انجام کار)
قیرگذاری
پیاده کردن طرح روی کار
نیم بر کردن
برجسته کاری
رنده کاری
روسازی
جدا کردن فلز از قیر
پرداخت
خشک کردن کار
پتینه‌ی کار
فهرست منابع و ماخذ

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله هنر قلم زنی و چگونگی انجام آن در pdf

1- پاکباز، رویین. دایره‌المعارف هنر (نقاشی، پیکره‌سازی و هنر گرافیک) تهران، فرهنگ معاصر، 1379
2- ستاری، محمد، مجموعه هنرهای سنتی ایران (قلمزنی، تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ اول، 1367
3- لینتون، نوبرت، هنر مدرن، ترجمه‌ی علی رامین، تهران، نشر نی، 1382
4- رمضانی، ولی‌الله، آموزش قلم‌زنی، تهران، انتشارات آذربرزین، 1380
5- یاوری، حسین، فلزکاری، تهران، انتشار سازمان صنایع دستی، 1365

 

تاریخچه

درباره اینکه هنر مدرن دقیقاً از چه زمانی آغاز می‌شود و کدام اثر هنری، سبک هنری، جنبش هنری یا حتی گفتمان هنری را می‌توانیم در توالی زمانی تاریخ هنر، نقطه شروع هنر مدرن بدانیم، اختلاف‌نظرهایی میان مورخان و پژوهشگران هنر وجود دارد. برخی هنر مدرن را حدوداً هنر قرن بیستم می‌دانند و سال 1905، یعنی زمان گشایش نمایشگاه فووها در سالن پاییز در پاریس را نقطه عزیمت خود قرار می‌دهند. برخی دیگر، از جمله کریستوفر ویتکومب، پژوهشگر آمریکایی هنر، معتقدند که هنر مدرن در دهه 1860 با نمایش تابلوی ناهار در سبزه‌زار اثر ادوارد مانه در سالن مردودهای پاریس آغاز می‌شود و حدوداً تا دهه 1970 ادامه می‌یابد

اصطلاح هنر مدرن در پیشینه تاریخ‌نگاری هنر در قرون گذشته نیز به کرات به کار رفته است و کاربردش در قرن بیستم به هیچ‌وجه تازگی ندارد. چنینو چنینی (حدود 1370-1440) نقاش فلورانسی در اثری با عنوان کتاب هنر که در 1437 تألیف کرده است توضیح می‌دهد که جوتو چگونه نقاشی را «مدرن» ساخته است. جورجو وازاری (1511-1574) نقاش، معمار و تاریخ‌نگار ایتالیایی هنر در 1550 کتابی را با عنوان زندگی هنرمندان تألیف کرد که تا به امروز به عنوان یکی از معتبرترین منابع اطلاعاتی درباره هنر و هنرمندان دوره رنسانس، مورد رجوع قرار گرفته است. وازاری نیز در این کتاب هنر عصر خویش را هنر «مدرن» می‌خواند. او در این کتاب مهم، که در واقع الگو و سرمشق بسیاری از مورخان هنر و خاطره‌نویسان دوره‌های بعد قرار گرفته است، بر این اندیشه تکیه می‌کند که هنر دارای ماهیت تکامل یابنده است و هنرمندان نسل‌های متوالی از دستاوردهای پیشنیان خود بهره‌ می‌گیرند و سیر تکاملی هنر را دنبال می‌کنند. همچنین بد نیست که بدانیم معیار هنر راستین در نگاه وازاری، تقلید مخلصانه و شورمندانه طبیعت است که باید با مهارت دستان هنرمند و قالب آرمانی (یا فرم ایده‌آل)ی که پیشاپیش در ذهن او شکل گرفته است به تحقق درآید

آنچه را که وازاری معیار هنر راستین می‌داند بازتابنده دیدگاه مسلط در فضای هنری رنسانس است. این معیار در دوره‌های بعد نیز همچنان اعتبار خود را حفظ می‌کند و در قرن هجدهم، اساس نظریه‌پردازی‌های نوین فلسفی درباره چیستی هنر و به تبع آن، تعریف هنر واقع می‌شود. شارل ‌باتو، روحانی و متفکر فرانسوی، در 1746 مقاله مهم و دوران‌سازی را با عنوان هنرهای زیبا تحویل شده به اصلی واحد به رشته تحریر درمی‌آورد و «نظام مدرن هنرها» را براساس همان اصل واحد تدوین می‌کند. این اصل واحد یا مشترک هنرهای زیبا چیزی جز «تقلید از طبیعت زیبا» نیست. نظریه تقلید طبیعت یا بازنمایی واقعیت قابل شناخت تا ‎آغاز نیمه دوم قرن نوزدهم نافذیت خود را حفظ می‌کند و تا آن زمان همچون گفتمانی مسلط بر همه جنبش‌های هنر بصری سایه‌افکن است

تحولات بزرگی که در نیمه دوم قرن نوزدهم در سه حوزه فناوری (از جمله اختراع و تکامل صنعت و هنر عکاسی از 1839 به بعد و تکامل سیستم‌های ارتباطی) علم و فلسفه، و نیز اقتصاد و سیاست صورت می‌گیرند عمیقاً جهان‌بینی هنرمندان را تحت تأثیر قرار می‌دهند. این تحولات هم وضعیت مادی هنرمندان را دگرگون می‌سازند و هم بر ارزش‌ها و آرمان‌های معنوی آنها تأثیر می‌گذارند. نظام جدید ترویج، عرضه و فروش آثار هنری، آزادی نویافته‌ای را برای هنرمندان به ارمغان می‌آورد. هنرمندان اکنون بعد از قرن‌ها وابستگی به حامیان از جمله پادشاهان،‌ شهریاران، پاپ‌ها و اسقفان‌ و اشراف هنردوست و هنرپرور، خود را آزاد احساس می‌کنند وبر پای خود می‌ایستند. ولی آزادی همیشه با مسئولیت ملازمه دارد. هنرمند در این روزگار دیگر آن هنرمندی نیست که در قصرهای مدیچی، فیلیپ، چارلز و لویی به سر برد و یا به ولی‌نعمتان خود در کلیسا و نهادهای حکومتی تکیه کند و به زعم جورجو وازاری، با بهره‌گیری از دستاوردهای اسلاف خود، سیر تکاملی هنر را پی بگیرد و با مهارت هر چه بیشتر «طبیعت زیبا» را تقلید کند. هنرمند اکنون باید با آگاهی‌ها و آزادی‌های نویافته خویش، زیست بوم خود را از نو بنگرد، باطن خویش را بکاود و کاشف افق‌های نوینی در عرصه برونی حیات باشد. در چنین فضایی، هنرمند نه تنها به جست و جو و ابتکار مضامین بدیع و یافتن نکته‌های نغز در لایه‌های مغفول زندگی فردی و اجتماعی می‌پردازد بلکه عمیقاً خود را نیازمند جستن و پروراندن زبان و بیان و قالبی نو احساس می‌کند

بنابراین هنرمند، به ویژه هنرمند تجسمی، می‌بایست خود را از قید سنت‌های ریشه‌دار و آیین‌های قوام گرفته هنر کلاسیک و آکادمیک رها می‌ساخت و معیارها و هنجارهای آن را به چالش می‌گرفت. چه گفتن و چگونه گفتن، هر دو می‌بایست نو می‌شدند. این چرخش گفتمانی، هر چند حاصل تحولات کلان نیمه دوم قرن نوزدهم در حوزه‌های فلسفه و علم و فناوری، اقتصاد و سیاست، و روابط اجتماعی بود، شخصیت‌هایی به طور اخص در میان خود هنرمندان و خارج از جامعه هنری در زمینه‌سازی و شکل‌گیری آن، نقشی برجسته داشته‌اند. نیچه، کروچه، برگسون، داستایوسکی، اسکار وایلد، والتر پیتر، گویا، کوربه، ترنر، رودن و بالاخره فروید از جمله این بزرگانند. البته ناگفته نگذارم که کلمنت گرینبرگ، منتقد نامدار آمریکایی، ریشه هنر مدرن را در فلسفه کانت و به طور اخص در نقد سوم او می‌جوید و آن را شالوده اصلی آموزه‌هایی چون اصالت زیباشناسی، هنر برای هنر و خودمختاری هنر و جز اینها می‌داند

اینکه دهه 1860 یا نخستین دهه قرن بیستم را زمان شروع تاریخ هنر مدرن بدانیم، یا به طور مشخص‌تر، امپرسیونیسم و پست امپرسیونیسم را هنر مدرن به شمار آوریم یا آنها را زمینه‌ساز هنر مدرن محسوب کنیم، در ادامه این بحث مقدماتی ما تأثیر چندانی نخواهد داشت. در موارد بسیاری تعیین مقاطع تاریخی شروع و پایان جنبش‌های هنری بیشتر براساس ملاحظات کاربردی و یا آموزشی صورت می‌گیرد تا معیارهای زیباشناختی. مثلاً وزارت فرهنگ فرانسه در تقسیم وظایف موزه‌های عمده پاریس مقرر کرده است که آثار هنر نقاشی و مجسمه‌سازی تا پایان دوره کلاسیک (به مفهوم گسترده آن) یعنی پایان نیمه اول قرن نوزدهم در موزه لوور، آثار امپرسیونیست و پست‌امپرسیونیست مربوط به نیمه دوم قرن نوزدهم در موزه دورسه، و هنر مدرن یعنی آثار پدید آمده از 1905 تا زمان حاضر در موزه مرکز ژرژپمپیدو و موزه شهر پاریس نگهداری شوند. نوربرت لینتون، نیز حدوداً همین ترتیب را دنبال کرده است،‌ یعنی ضمن اشاره به نام نقاشانی همچنین داوید، کانستبل، ترنر، گویا، انگر و دلاکروا به عنوان پیام‌آوران هنر مدرن، نگاهی اجتمالی به کار نقاشانی چون مونه، سزان، گوگن، ون‌گوگ، سورا، هدلر و مجسمه‌سازی چون رودن می‌افکند و سپس بحث خود را به طور مبسوط با نقاشانی چون ماتیس، رئو، ولامنک و کیرشنر و دیگران که آثارشان را بعد از سال 1900 یعنی در قرن بیستم آفریده‌اند دنبال می‌کند و چنان که پیداست هنر مدرن را حدوداً همان هنر قرن بیستم به شمار می‌آورد

ولی ویژگی مهمی که قرن بیستم را از قرون پیشین ممتاز می‌کند حجم عظیم تغییرات و تحولاتی است که در این قرن صورت گرفته است. واحدهای زمانی مانند هزاره، قرن و دهه در دوره‌های مختلف تاریخی، دلالت‌های معنایی مختلفی دارند. در سنت تاریخ‌نگاری غرب رایج‌ترین واحد زمانی برای تعیین مقاطع مهم تاریخی، قرن است. با این همه مورخان فرهنگ و تمدن بشر بررسی خود را از دوره‌هایی آغاز می‌کنند که واحدهای زمانی آنها هزاره است. دوره پارینه سنگی که نخستین آثار هنری شناخته شده طی آن پدید آمده است از حدود چهل هزار سال قبل از میلاد آغاز می‌شود و تا حدود ده هزار سال قبل از میلاد ادامه می‌یابد. مجسمه ونوس ویلندورف در اتریش و نقش برجسته ونوس لوسل در فرانسه، ساخت‌شان بین سی‌هزار تا پانزده هزار سال قبل از میلاد تخمین زده می‌شود. همچنین تصاویر گاومیش در غار التامیرای اسپانیا و اسب چینی در غار لاسکوی جنوب فرانسه، ترسیم یک حکاکی‌شان به حدود پانزده هزار تا ده هزار سال قبل از میلاد باز می‌گردد. دوران میان‌سنگی از حدود ده‌هزار تا هشت‌هزار سال قبل از میلاد و دوران نوسنگی از حدود هشت‌هزار تا چهار هزار سال قبل از میلاد را دربرمی‌گیرند. هنر باستانی مصر و بین‌النهرین از حدود چهار هزار سال قبل از میلاد آغاز می‌شود و تا حدود هزار سال قبل از میلاد ادامه می‌یابد. در این دوره‌ها قرن چنان واحد خرد و کوچکی است که در بررسی‌های تاریخی نقش چندانی ندارد

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله تأثیر برنامه های ماهواره ای بر رشد اجتماعی نوجوانان در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله تأثیر برنامه های ماهواره ای بر رشد اجتماعی نوجوانان در pdf دارای 91 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله تأثیر برنامه های ماهواره ای بر رشد اجتماعی نوجوانان در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله تأثیر برنامه های ماهواره ای بر رشد اجتماعی نوجوانان در pdf

چکیده

«فصل اول»

مقدمه

بیان مسئله

اهمیت وضرورت پژوهش;

اهداف پژوهش;

پرسشهای پژوهش;

فرضیه های پژوهش;

تعاریف نظری پژوهش;

تعاریف عملیاتی پژوهش;

«فصل دوم »

رشد اجتماعی نوجوان 1

مفاهیم ارتباط اجتماعی

رشد اجتماعی نوجوان2

رشد اخلاقی و اجتماعی جوانی

رشد اجتماعی

تصمیم دشوار برای ماهواره

تاثیر مادر در رشد اجتماعی کودک;

رشد بدنی تند

رفتارهای ناهنجار نوجوان

الف) نادیده گرفتن ترس

ب) اجبار تماس با موقعیت ترسناک

ج) دور نگه داشتن از موقعیت ترسناک

راه حل مثبت

راه های تشخیص حقارت

رشد اجتماعی

چرا رشد اجتماعی ضروری است؟

چرا رشد اجتماعی اهمیت دارد؟

رشد و تکامل اجتماعی

نخستین علایم رشد اجتماعی

معیارهای سازش اجتماعی را می توان چنین خلاصه کرد

مظاهر اساسی رشد اجتماعی در نوجوانی

تغییر رفتار اجتماعی در نوجوانی

الف- دگرگونی رفتار اجتماعی پسران نوجوان

ب ـ دگرونی رفتار اجتماعی در دختران نوجوان

دیدگاه های مختلف در مورد رشد اجتماعی

دیدگاه پیاژه

دیدگاه کولبرگ;

1)اخلاق پیش عرفی

2) اخلاق عرفی

3) سطح پس عرفی

دیدگاه هاویگرست و تابا

تعریف برنامه

تعریف ارتباط

کارکردهای وسایل ارتباط جمعی

کمک به ایجاد ارزشهای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و نقشهای اجتماعی

وضعیت تلویزیون ایران

جهت گیری به حرکت جامعه یا تغییرات اجتماعی

اثرات و و سایل ارتباط جمعی

نقش آموزشی و آگاهی بخشی

نقشهای تفریحی و پر کردن اوقات فراغت

رسالت و وظایف ارتباط جمعی

عوامل موفقیت رسانه ها در جلب مشارکت مردم

نقش رسانه های ارتباط جمعی در روابط بین الملل

نقش رسانه ها در شکل گیری افکار عمومی

ارتباط: عالی ترین دستاورد بشری

موثر نبودن بیشتر ارتباط ها

درد تنهایی

موانع ارتباطی رایج

موانع، به عنوان پاسخ های دارای احتمال خطر بالا تلقی می شوند؟

قضاوت

ارائه راه حل

اجتناب از نگرانی های طرف مقابل

قضاوت: مانع مهم

انتقاد

نام گذاری و برچسب زدن

تشخیص گذاری

ستایش همراه با ارزیابی

ارائه راه حل می تواند یک مشکل باشد!

دستور دادن

تهدید

اخلاقی سازی

سوال های زیاد و نا مناسب

نصیحت کردن

منحرف سازی

بحث منطقی

اطمینان آفرینی

احساس گناه، پشیمانی، تاسف

«فصل سوم »

جامعه آماری مورد مطالعه

تعیین حجم نمونه و روش نمونه گیری

ابزار سنجش;

مقیاس رشد اجتماعی و اینلند

شیوه ارزیابی

روش اجرای پژوهش;

روش های آماری پژوهش;

«فصل چهارم »

مقدمه

یافته ها

«فصل پنجم»

بحث و نتیجه گیری

محدودیت های پژوهش;

پیشنهادات پژوهش;

فهرست منابع

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله تأثیر برنامه های ماهواره ای بر رشد اجتماعی نوجوانان در pdf

1ـ احسانی ـ مریم 1382،  میزان گرایش نوجوانان به برنامه های تلویزیونی ماهواره ـ  پایانامه کارشناسی دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز چاپ نشده

2ـ بولتون رابرت ، 1384 روانشناسی روابط ارتباط انسانی، ترجمه حمید رضا سهرابی  تهران ،انتشارات رشد

3ـ جانسون چالمرز،  1373 تحول انقلابی،  ترجمه حمید الیاس، تهران انتشارات امیر کبیر

4ـ جیمز دبیلو کری،  1376 ارتباطات و فرهنگ،  ترجمه مریم داداشی،  تهران انتشارات آسیا

5ـ حسینی حسین،  1380 مجموعه مقالات بررسی مسائل مطبوعات جلد 2 ، مرکز مطالعه و تحقیقات رسانه ها

6ـ جعفری آسیه،  1379 بررسی نقش و رزش در رشد اجتماعی دانش اموزان پایانامه کارشناسی اداره آموزش و ÷رورش تهران

7ـ رجایی مهرنوش 1381 دغدغه گذران اوقات فراقت روزنامه همشهری  شماره 2785

8ـ ساروخانی باقر 1377 جامعه شناسی وسایل ارتباط جمعی تهران انتشارات اطلاعات

9ـ شریفی علی 1380 تاثیر ماهواره بر بروز مشکلات شخصیتی پایانامه کارشناسی دانشگاه آزاد واحد رود هن

10ـ شعاری نژاد علی اکبر 1380  روانشناسی رشد تهران انتشارات اطلاعات

11ـ قشلاقی محمد 1371 روانشناسی رشد در دوره نوجوانی مولانا اصفهان

12ـ کارنو ژان 1376 جامعه شناسی وسایل ارتباط جمعی ترجمه باقر ساروخانی و منوچهر محسنی تهران انتشارات اطلاعات

13ـ کازنو  ژان قدرت تلویزیون 1380 ترجمه علی اسدی تهران امیر کبیر

14ـ کوهانی مهری 1379 بررسی سیاسی و اجتماعی وسایل ارتباط جمعی پایانه کارشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد نهران مرکز

15ـ گلد تروپ جی ام 1370 جامعه شناسی کشورهای جهان سوم و نابرابری و توسعه ترجمه جواد ظهوریان مشهد آستان قدس رضوی

16ـ گورانلو راحله 1372 انتقال ارزشی از طریق برنامه های تلویزیون ایران پایانامه کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد رودهن

17ـ محسنیان راد مهدی  1378 ارتباط شناسی سروش تهران

18ـ مولانا حمید 1371 جریان المللی اطلاعات گزارش تحلیل جهانی ترجمه یونس شکر خواه مرکز مطالعات و تحقیقات وزارت فرنگ و ارشاداسلامی

19ـ وایزمن الیس 1371 رشد اجتماعی برای جوانان و خانواده ها ترجمه سیما نظیری تهران انتشارات اولیا و مربیان

20ـ هاشمی اکبر 1381 تنفسی به سوی آزادی روزنامه همشهری شماره

21ـ هاشمی فرحناز 1381 تغییر در قانون ممنوعیت استفاده از ماهواره روزنامه همشهری شماره 2779 

رشد اجتماعی نوجوان

در دوره نوجوانی به خصوص در اواخر این دوره، احساس عدالت مقایسه ای شکل می گیرد و فرد علاقمند رفتار عادلانه افراد نسبت به خود می باشد. نوجوانان معمولا در این رابطه، والدین دوستان خود را برای پدر و مادرشان مثال می زنند و در این زمینه با آنها به بحث و گفتگو می پردازند. مثلا رفتار آنها، وضعیت شغلی، اقتصادی آنها، وضعیت ظاهری آنها را به رخ والدین خود می کشانند. یا رفتار والدین خود را با خواهر و برادران و خود وی مقایسه می کنند و خواهان عدالت و رفتار درست والدین و اطرافیان می باشند

به این ترتیب شکل گیری مفهوم عدالت در محیط خانواده شروع شده و در زمینه های دیگر اجتماع رشد می یابد

در مرحله سوم نوجوانی) ورود مجدد به اجتماع( نوجوان سعی بر کاهش روابط شدید گذشته با گروه همسالان را دارد و این موجب ایجاد ارتباطات دیگری در زمینه های مختلف اجتماعی می گردد و چنانچه این روند به خوبی پیش برود شاهد هویت منسجمی در پایان نوجوانی خواهیم بود و پس از طی مراحل نوجوانی، تمرینات زیادی انجام داده، کسب تجربه نموده، مهارتهای لازم برای برقراری ارتباطات اجتماعی را بدست آورده و می تواند نقش های مختلف اجتماعی از قبیل همسر، دانشجو، سرباز، شاغل و ; را ایفا نماید.

مفاهیم ارتباط اجتماعی

نکته مهمی که در شکل گیری هویت اجتماعی، انسجام هویت و فردیت اجتماعی مطرح است یادگیری می باشد. همه رفتارها یاد گرفته می شوند و از طریق تمرین تجربه مهارتهای بسیاری را به دست می آورد. این یادگیری در تعامل با شخصیت و خلق و خوی فرد قرار می گیرد و موجب روابط اجتماعی بسیاری می گردد. مثلا چنانچه نوجوان دارای رفتار شادی باشد دیگران نیز وی را مورد پذرش قرار می دهند. نوجوانان هنگام برقراری روابط اجتماعی، به طرز تفکر و اندیشه دیگران در مورد خود اهمیت بسیاری می دهند، به همین علت خود را طوری آماده می کنند تا دیگران بپذیرند

مفاهیمی که در ارتباطات اجتماعی تشکیل می شود عبارتند از

مفهوم نقش خود، ترکیب اجزا خود انگاره، دوستی با همسالان، چگونگی برخورد با جنس مخالف، ایفای نقش در ارتباط با والدین، مدرسه و سایر بزرگسالان و فعالیت های گروهی

این مفاهیم تاثیر بسزایی بر تصورات نوجوان از پذیرش خود توسط دیگران به جای می گذارد. بنابراین در پایان دوره نوجوانی، رشد اجتماعی کامل می شود و نوجوان به عنوان یک جوان اجتماعی وارد اجتماع می شود در صورتی که این مفاهیم خوب در ذهن نوجوان شکل بگیرد هویت اجتماعی مناسبی پیدا می کند. چنانچه هر یک از مفاهیمی که ذکر شد دچار مشکل باشند. و در نوجوان به درستی شکل نگیرند موجب ایجاد ناهنجاریها و انحرافاتی در نوجوانان می گردند. مثلا عضویت در گروه های ضد اجتماعی می تواند به عنوان رفتار ناهنجاری مطرح گردد که یکی از آثار آن ایجاد فاصله زیاد بین والدین و نوجوان است. زیرا عضویت در گروه مستلزم فراموشی خود و جایگزینی خود در گروهی به جای خود   واقعی است

یا به طور مثال نوجوانی که در پایان نوجوانی که می باید روابط شدید قبلی با گروه همسالان کاهش یابد، سعی بر فاصله گرفتن از والدین و ارتباط شدید با دوستان دارد و نمی تواند با افراد دیگر و والدین ارتباط مناسبی برقرار نماید، دچار مشکلاتی از جمله مشکلات اجتماعی خواهد شد و نیاز به استفاده از روشهای درمانی و ارائه راهکارهای مناسب به وی جهت فاصله گیری از دوستان است

یا در مورد افرادی که دچار نقص عضو هستند نیز ممکن است مشکلاتی در این دوره پدید آیند. زیرا همانطور که گفته شد دوره نوجوانی دوره ای است که فرد به نظرات و گرایشهای اطرافیان و جامعه در مورد پذیرش خود اهمیت بسیاری می دهد و حساسیت بسیاری نسبت به رفتارها و برخوردهای جامعه نسبت به نقص خود پیدا می کند

در این زمینه باید افراد را تشویق نمود که نواقص خود را با یکسری توانای های دیگر جبران کنند تا احساس عزت نفس و اعتماد به نفس کافی را بدست آورده، جامعه بتواند آنها را بپذیرد و به هویت اجتماعی دست یابند. نگرش، دیدگاه و فرهنگ مردم نیز نسبت به نقایص باید تغییر کند و مردم باید همه را به یک دید بنگرند و به تواناییهای افراد توجه کنند نه به نقایص آنها. زیرا در صورت عدم نگرش مثبت اجتماع نسبت به معلولیت فرد قادر نخواهد بود در جامعه ابراز وجود کند و در نتیجه هویت اجتماعی وی با مشکل مواجه می شود

مثلا نوجوانان معلول جسمی می توانند با تقویت تواناییهای فکری و ذهنی خود، نگرش مثبتی در خود نسبت به توانمندیهایش ایجاد کنند، به خود باوری برسند و بدون حساسیت بی مورد به نگرش جامعه سهی بر برقراری روابط با جامعه و رسیدن به اهداف خود داشته باشند

رشد اجتماعی نوجوان

یکی از ویژگی های بارز روند نوجوانی، اجتماعی شدن است. نوجوان مراحل مختلفی را طی می کند تا به اجتماعی شدن دست یابد. این مراحل عبارتند از

فاصله گرفتن از خانواده، به منظور کسب استقلال: در این مرحله، نوجوان در حالت خود میان بینی قرار می گیرد و سعی می کند خود را پیدا کند. در این مرحله ابتدا از مادر سپس از پدر فاصله می گیرد. تواناییهای ذهنی جدیدی از خود نشان می دهد و به سطح خود می رسد. تغییرات گسترده ارتباطی خود را درونی می کند. نوجوانی که ارتباط عاطفی شدیدی دارد و والدین نیز تمایل به فاصله گرفتن او ندارند در زمینه شکل گیری هویت اجتماعی با مشکل مواجه خواهند شد

مرحله دوست یابی: روابط با دوستان هم جنس قوی می شود که این آغاز شکل گیری هویت اجتماعی است. دوست یابی و همانند سازی با دوستان موجب شکل گیری مناسبات اجتماعی و کشف هویت اجتماعی است. ارتباط و همانند سازی با بزرگسالان تا حدی برای او مشکل است زیرا در این روابط نمی توانند اسستقلال عمل خود را بروز دهند

نوجوانان در این مرحله دوستانی را انتخاب می کنند که در بسیاری از زمینه ها به شکل هم وجه مشترک داشته باشند و با آنها راحت بتوانند همانند سازی نماید، به عبارت دیگر نوجوان در زمینه ارزشها، باورها، نگرشها و اعتقادات با دوستان خود همانند سازی می کند تا با کمترین تضاد با آنها همخوانی داشته باشد. از این طریق نوجوان نشان می دهد که خواستار فضای آرام و در محیط دوستانه است. در زمینه سرگرمیها و اوقات فراغت نیز با هم وجه مشترک دارند. صمیمیت و وفاداری نسبت به دوستان در این دوره از اهمیت بسزایی برخوردار است ) برخلاف دوره کودکی. ( نوجوان با بینش و آگاهی با دوستان خود صمیمیت برقرار می کند ولی کودک: اولا آگاهی ندارد. دوما: دوستان برای او نقش همبازی دارند

بنابراین دوست یابی و همانند سازی با دوستان موجب شکل گیری مناسبات اجتماعی و کشف هویت اجتماعی نوجوان خواهد شد، یعنی تمرین ارتباط اجتماعی و اجتماعی شدن، از طریق گروه همسالان صورت می گیرد. هویت اجتماعی بخش مهمی از هویت نوجوان می باشد. نوجوان از طریق هویت اجتماعی در دوره جوانی به موفقیتهای بسیاری دست می یابد و نداشتن هویت اجتماعی موجب انزوا و عدم توفیق او در دوره جوانی خواهد شد

به طور مثال شخصی که فرصت شغلی بدست آورده می تواند با هویت اجتماعی خود وارد اجتماع شده، با همکاران ارتباط صمیمی برقرار کند، با دوستان و اقوام ارتباط داشته باشد و همکاری مناسبی با دیگران داشته باشد

در این مرحله والدین باید به نوجوان فرصت ارتباط با دوستان را بدهند تا هویت اجتماعی نوجوان شکل بگیرد و به خود میان بینی نوجوان احترام بگذارند. زیرا نوجوان از طریق خود محوری هویت خود را می شناسد، تجزی و تحلیل ارتباطات خود با والدین و اطرافیان می پردازد، به تثبیت موقعیت خود می پردازد و در نتیجه بر اساس موقعیت خود به برقراری ارتباط با دیگرا ن همت می گمارد. در اینجا باید اطلاعات کافی به نوجوان عرضه شود

از آنجا که رشد شخصیت تاثیر بسیاری در شکل گیری هویت اجتماعی فرد دارد، باید به تاثیر گروه در شخصیت نوجوان توجه بسیاری نمود. مثلا شخصیت های برون گرا به راحتی با دوستان ارتباط برقرار می کنند و خود را باآنها هماهنگ می کنند. بنابراین شکل گیری هویت اجتماعی آنها نسبت به دیگران سریعتر شکل می گیرد. در حالی که شکل گیری هویت اجتماعی افراد درون گرا به کندی صورت می گرفت

بنابراین خانواده و مدرسه نقش بسیار مهمی در شکل گیری هویت اجتماعی نوجوان ایفا می کنند. خانواده باید اطلاعات کافی در زمینه مسائل اجتماعی  را به نوجوان انتقال دهد و مدرسه گامهای موثری در هویت اجتماعی نوجوان بردارد

 رشد اخلاقی و اجتماعی جوانی

رشد اجتماعی جوانی با رشد اجتماعی نوجوانی متفاوت است. جوان از حالت درون گرایی خارج شده، روابط اجتماعی خود را با دیگران بهبود بخشیده و سعی بر نزدیک بودن موازین و هنجارهای اجتماعی با ایده آلهای اجتماعی دارد

در شکل گیری افکار و ایده آلهای اجتماعی جوانان سه عامل بسیار موثرند که عبارتند از

1ـ ایده آلهای اجتماعی

2ـ ادراک انتزاعی مسائل اجتماعی

3ـ واقعیتهای زندگی اجتماعی

جوانان به منظور استحکام روابط اجتماعی خود و شکل گیری شخصیت اخلاقی، دائما معیارهای اخلاقی را با خود مرور می کنند و به منظور قضاوتهای اخلاقی، معیارهای مناسب اجتماعی و هنجارها را در نظر می گیرند

رشد اجتماعی در دختران و پسران متفاوت می باشد. البته این تفاوتها به موقعیت های افراد نیز بستگی دارد. چنانچه پسر با دختری قصد ادامه تحصیل را داشته باشد، نسبت به کسی که خواستار ورود به بازار کار است، رشد اجتماعی متفاوتی خواهند داشت. در واقع سطح فرهنگی وی افزایش یافته، به اطلاعات و آگاهی بیشتری دست می یابد و به مراتب توقع وی از جامعه بیشتر خواهد شد

دختران بیشتر به مسائل عاطفی، صمیمیت و دوستی توجه می نمایند و پسران بیشتر به مسائل شغلی، مسئولیت پذیری و مسائل واقعی زندگی اهمیت می دهند

رشد اخلاقی و اجتماعی جوانان تابع عوامل گوناگونی می باشد

از جمله این عوامل می توان موارد زیر را نام برد:

هوش، تفکر انتزاعی، میزان رشد اخلاقی ـ اجتماعی دوره های قبلی فرد، میزان تجارب رشد عقلانی در مسائل اجتماعی، موقعیتهای قبلی و بعدی فرد، اهداف میزان دستیابی فرد به آزادی در تفکر و تصمیم گیری، میزان اطلاعات، مهارتها، نوع شغل، محل زندگی، انگیزه شخصیت و هویت فرد، علائق و رغبتها، خانواده، مسائل اجتماعی ـ فرهنگی ـ سیاسی ـ اقتصادی. البته تمامی عوامل فوق با یکدیگر ارتباط متقابل داشته و تاثیر متقابل آنها تعیین کننده رشد اخلاقی ـ اجتماعی افراد می باشد

رشد اجتماعی

 یکی از پایه های واقعی رشد اجتماعی، اعتماد به نفس است. عدم سازگاری با محیط، نتیجه بی اعتمادی و ضعف نفس است. اشخاصی که می بینید خجول و کم رو، یا بی حیا و پرخاش جو، یا ساکت و خموش، یا پرگو و فضول، یا سرد و بی تفاوت یا بی تامل و سبک سرند همه مردمانی هستند که به خود اعتماد ندارند. این افراد برای رهایی از احساس حقارت به گوشه گیری و انزوا روی می آورند اما فشار روحی و فرار از معاشرت و سازش به مراتب از خود کم بینی به مراتب بیشتر است

تصمیم دشوار برای ماهواره

»آنچه در ارتباط با ماهواره دارد اتفاق می افتد بر یک نگاه قابل دفاع مبتنی است. نیروی انتظامی به عنوان ضابط قانون می گوید قانونی وجود دارد که بر ممنوعیت استفده از ماهواره تاکید کرده است. این قانون حالا به حق یا نا حق وجود دارد. و مربوط به هر سالی هم که کم باشد مورد احترام است . «  سخنان بالا از آن وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی است. این روزها از سخت گیری نیروی انتظامی در برخورد با ماهواره سخن می رود. در واقع » سخت گیری«  از آن جهت معنی می یابد که هر از چندی موضع دولت از حالت بی تفاوتی یا بی توجهی به بحث ماهواره با تحرکی مقطعی منجر می شود که عبارت است از مراجعه محترمانه به درب منازل و درخواست جمع آوری دیش های پشت بام منازل مردم. اینکه پلیس تلاش می کند تا اقدام به جمع آوری ماهواره ها در فضایی دوستانه و محترمانه صورت پذیرد علاوه بر حفظ پرستیژ به مسئله مهم تری نیز مربوط است. مخالفان قانون ممنوعیت استفاده از ماهواره ساکت نمی نشینند. به خصوص آنانی که با نظام جمهوری اسلامی از سر خصوت می گویند هر اقدام محدود کننده ای را به منزله نقض حقوق شهروندی یا سخت گیری نظام تعبیر کرده و دست به تبلیغات منفی به سطح جهانی می زنند. در واقع پلیس با توجه به انتقادات داخلی دارد این انتقادات از سوی اشخاص و مراجعی که نگاهی آسیب شناسانه به کلیت مسئله دارند، بیشتر توجه خود را معطوف به جریاناتی ساخته است که به دنبال بهانه هستند و در کنار آن تلاش می کند تا ماموریت اجرایی اش و مفهوم ضابط قضایی را به مخاطب توضیح دهد. شاید بتوان گفت پلیس رضایت چندانی از نقشی که به او واگذار شده ندارد. فرمانده نیروی انتظامی نیز چندی پیش توضیح داد که آنها تنها مجری قانون هستند و همین سخن از زبان وزیر ارشاد نیز شنیده می شود. نارضایتی پلیس از آنجا نشات می گیرد که تصمیم گیرنده کس دیگری است و به تعبیر عامیانه، دردسر ماجرا بر عهده نیروی انتظامی است. نیرویی که بیشترین اصطکاک را با جامعه دارد و کوچک ترین اشتباه، علاوه بر لطمه بر وجهه اش به پای نظام نوشته می شود، از این رو پلیس بسیار مراقبت می کند تا نیروهایش تخلف حتی در کوچکترین سطوح نداشته باشند

سخنان شخصیتی چون صفار هرندی به روشنی موید این مطلب است. آنجا که می گوید »:   ; این قانون حالا بحق یا ناحق وجود دارد  «; در واقع احتمال خطا در آن را می پذیرد. او بومی شدن و استفاده از ماهواره  همراه با نظارت در کنار تجربه مالزی را پیش می کشد. هر چند در این راه حل با شک و تردید می نگرد»:  ; البته من هنوز نمی توانم بگویم این کار چقدر شدنی است«; محمد حسین صفار هرندی به غیر از موقعیت حقوقی اش شخصیتی است فرهنگی که از دریچه ایدئولوژی به مسائل نگاه می کند، شخصیت فرهنگی او حکم به استفاده از مزایای رسانه به ویژه شبکه های ماهواره ای می دهد و نگاه ایدئولوژیک وزیر او را از تبعات ماهواره هراسان می سازد. این دقیقا همان چالش یا علامت سوالی است که ذهن سیاستگزاران فرهنگی را به خود مشغول داشته است. آنان هنوز نمی دانند با ماهواره چه باید کرد علاوه بر محدود بودن زمان برای تصمیم گیری، اشتباه در محاسبات و وضع قوانین به دنبال آن مشکل ساز خواهند بود. با توجه به فراگیری روز افزون ماهواره در بین مردم و از آن طرف سرعت عمل و سیاست های هدفمند و مخرب سیاستگزاران شبکه های ماهواره ای هر چه در تعیین تکلیف نهایی تعلل صورت گیرد اوضاع از آنچه که هست بدتر خواهد شد. تصویب قوانین بدون کارشناسی لازم ممکن است نتایج معکوس به بار آورد. قوانینی که صرفا در اثرات نامطلوب ماهواره و پاسخ فوری به مخاطبان و رایدهندگان سنتی جامعه که باز خوردهای فرهنگ وارداتی از طریق شبکه های ماهواره ای را روزانه در کوچه و بازار شاهدند و لب به اعتراض می گشایند به صحن علنی مجلس راه می یابند. شتابزدگی در تصمیم و اجرای قوانین بهانه جویی مخالفان را به دنبال خواهد داشت و استفاده کنندگان از ماهواره در برخوردهای پلیسی و قضایی بدون توجیه قبلی و بعضا تحت تاثیر تبلیغات یا اعتقادات شخصی، ناراضی خواهند بود. این نارضایتی کار ضابط قضایی را سخت تر می کند. به نظر می رسد تصمیم گیری در مورد ماهواره هر روز که می گذرد دشوارتر می شود. چاره کار البته اراده جمعی است که در پایان کار مسئولیت پذیر نیز باشد یعنی آنجا که تدبیر، پاسخ مناسبی دریافت نکرده عده ای مدعی و عده ای مقصر به صف نشوند. گروهی حق به جانب مقابل مجلس تجمع نکنند تا نمایندگان را به اهمال و خطا کاری متهو کنند در این میانه سیاستگذاران و مسئولین فرهنگی از قبیل نمایندگان مجلس، نیروی انتظامی، شخصی چون وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و حتی نهادهایی چون شورای عالی انقلاب به فرهنگی در تنگنا قرار گرفته اند. نوعی تشتت در جامعه دیده می شود. با چنین دور  نمایی، پرسشی که به ذهن می آید توان مدیریت جامعه را مخاطب خود می سازد. آیا آنان می توانند راهی برای برون رفت از اوضاع حال حاضر پیدا کنند )نصرتی (1385

تاثیر مادر در رشد اجتماعی کودک

سه نظریه عمده درباره رشد اجتماعی کودک بر رابطه بین کودک و مادر به عنوان عاملی بسیار مهم تاکید می کند. طبق نظریه روانکاوی، کشش کودکان برای دست یافتن به لذت حسی سبب می شود تا انرژی عاطفی خود را صرف افرادی کنند تا از طریق رفع نیازهایی مانند رفع گرسنگی یا تشنگی در آنها موثرند. نظریه ی دیگری که از نظریه روانکاوی نشات گرفته است، بر پی ریزی حس اعتماد در دوران کودکی است دورانی که مادر از کودک مراقبت دائمی می کند و پیوند عاطفی بین آنها مستحکم می شود. در نظریه کردار شناسی مطالعاتی در زمینه دلبستگی کودکان به مادرانشان انجام شده است و نظریه پردازان چنین مطرح کرده اند که نوزاد انسان به طور ژنتیکی آماده است تا به افرادی که از او مراقبت می کند دلبسته شود، و این دلبستگی ها از لحاظ تکاملی دارای ارزش هستند، به دلیل اینکه به کودک کمک می کنند تا خود را با محیط سازش دهند از این رو این دلبستگی ها سبب می شود که بزرگسالان از کودک مراقبت کنند و او را از خطر دور نگه دارند. بر اساس این نظریه دلبستگی عامل بسیار مهمی در سلامت و رشد عاطفی و اجتماعی کودک دارد. بنابراین او به دلیل دلبستگی به والدین خود، ارزش ها و معیارهای آنان را می پذیرد

رشد بدنی تند

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله بیداری اسلامی؛ خیزش تمدنی اسلام تبیین نظریه مقام معظم رهبر

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله بیداری اسلامی؛ خیزش تمدنی اسلام تبیین نظریه مقام معظم رهبری در باب بیداری اسلامی در pdf دارای 28 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله بیداری اسلامی؛ خیزش تمدنی اسلام تبیین نظریه مقام معظم رهبری در باب بیداری اسلامی در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله بیداری اسلامی؛ خیزش تمدنی اسلام تبیین نظریه مقام معظم رهبری در باب بیداری اسلامی در pdf

چکیده  
مقدمه  
تبیین مفاهیم کلیدی نظریه خیزش تمدنی اسلام  
1 بیداری اسلامی  
2 خیزش تمدنی  
روند شناسی جریان بیداری اسلامی  
مرحله اول: فریاد و مبارزه  
مرحله دوم: تجربه و عملکرد  
مرحله سوم: خیزش تمدنی  
انقلاب اسلامی و غلبه بر گفتمان یأس و ناامیدی  
انقلاب اسلامی حلقه اتصال گذشته و آینده تمدنی اسلام  
بسیاری از کشورها، که پس از انقلاب اسلامی:  
متفکران جهان اسلام:  
انقلاب اسلامی، افق گشایی و احیای ظرفیت های تمدنی  
نتیجه گیری  
منابع  

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله بیداری اسلامی؛ خیزش تمدنی اسلام تبیین نظریه مقام معظم رهبری در باب بیداری اسلامی در pdf

جمعی از نویسندگان، 1377، چیستی گفتگوی تمدن ها ( مجموعه مقالات)، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی

جمعی از نویسندگان، 1391، مقالات برگزیده همایش نظریه بیداری اسلامی در اندیشه حضرت آیت الله العظمی امام خمینی ره و حضرت آیت الله العظمی خامنه ای، تهران، انقلاب اسلامی

حاجتی، میراحمدرضا، 1381، عصر امام خمینی ره، چ پنجم، قم، بوستان کتاب

حسین عارف، علیرضا، 1390، بهار عربی: در پرتو بیداری اسلامی، قم، سنابل

حسین عارف، علیرضا، 1390، بهار عربی: در پرتو بیداری اسلامی، قم، سنابل

خامنه ای، سیدعلی، حدیث ولایت، تهران، مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی، حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله خامنه ای

داوری اردکانی، رضا، 1379، اوتوپی و عصر تجدد، تهران، ساقی

ـــــ ، 1382، تقابل سنت و تجدد چه وجهی دارد؟، نامه فرهنگ، ش49، ص 4

دوانی، علی، 1340، زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیع علامه عالیقدر آیت الله بروجردی، قم، حکمت

روحانی، سیدحمید، 1376، نهضت امام خمینی ره، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی

طاهرزاده، اصغر، 1388، انقلاب اسلامی بازگشت به عهد قدسی، اصفهان، لب المیزان

مجیب الرحمان شامی ـ روزنامه نگار، مجله حضور، ش 34

مظاهری، ابوذر، 1391، منطق فراز و فرود فلسفه سیاسی در اسلام و غرب، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره

ـــــ ، 1393، افق تمدنی آینده انقلاب اسلامی، اصفهان، آرما

موسوی خمینی، سیدروح الله، بی تا، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ره

ـــــ ، 1373، کوثر (پیام ها و سخنرانی ها)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ره

نبوی، سیدعبدالامیر، 1389، بهار دموکراتیک عربی؛ بررسی ویژگی های موج چهارم دموکراسی در خاورمیانه عربی، مهرنامه، ش9، بخش علم سیاست، پرونده جهان عرب

نجفی، موسی، نظریه بیداری اسلامی براساس اندیشه سیاسی مقام معظم رهبری، فصلنامه مطالعات انقلاب اسلامی، س 9، ش28، 1391

بی نام، 1380، نگاه شرق شناسی به فلسفه اسلامی، ترجمه علی مرادخانی، نامه فرهنگ، ش41، ص 105

هانتینگتون، ساموئل، 1378، برخورد تمدن ها و بازسازی نظم جهانی، ترجمه محمد علی حمید رفیعی، تهران، دفتر پژوهش های فرهنگی

چکیده

براساس نظریه «خیزش تمدنی»، بیداری اسلامی نهضتی است احیاگر و هویت‌بخش که به صورت مستمر از یک‌ونیم قرن پیش در جهان اسلام به راه افتاده است و مراحل متعدی را طی کرده است. منشأ این بیداری اراده خداوند، تعالیم دین اسلام و مجاهدت علما و مصلحان اسلامی است و عمق آن تا بعد تمدنی اسلام پیش رفته است. این حرکت مستمر، از فریاد و مبارزه در مقابل استبداد و استعمار گرفته تا دوران تجربه و عملکرد و تا خیزش تمدنی اخیر، دورانی از بیداری، استقلال‌خواهی و هویت‌جویی را شکل داده است. انقلاب اسلامی در میانه این دوران و با بیش از سی‌سال تجربه و عملکرد موفق خود، توانست این حرکت را از سطح مبارزه و قیام و انقلاب، به سطح نظام‌سازی و حرکت در مسیر تکامل با افق تمدن اسلامی ارتقا دهد. بر این اساس، جنبش‌های اخیر نوپای جهان اسلام، با نظر به انقلاب اسلامی در یک منازعه تمدنی به وقوع می‌پیوندند؛ منازعه‌ای که میان تمدن غربی و بزرگ‌ترین نامزد تمدن آینده یعنی اسلام به نمایندگی انقلاب اسلامی در جریان است

کلید‌واژه‌ها: بیداری اسلامی، خیزش تمدنی اسلام، انقلاب اسلامی، تمدن اسلامی، بین‌الملل اسلامی، هویت اسلامی

 

 

مقدمه

بیداری اسلامی، بیداری انسانی[1]، انقلاب آزادی[2]، بهار عربی[3] و موج دموکراسی خواهی[4]، مفاهیمی هستند که یک واقعه بزرگ خیزش های اخیر مردمی در کشورهای اسلامی را توصیف می کنند. اما به راستی کدام یک از این مفاهیم و نظریه ها می تواند بیانگر ماهیت واقعی این خیزش ها باشد؟ اساساً این منازعه در چه سطحی صورت گرفته است؟ آیا صرفاً یک منازعه سیاسی و ملی است؟ اگر این یک حرکت اسلام خواهانه باشد آیا سطح این مطالبه سیاسی و ملی است؟ این پرسش ها، حول محور دو مسئله مطرح شده اند؛ یکی، ماهیت این خیزش ها و دیگری، سطح و میزان عمق آنهاست. این نوشته تلاش می کند پاسخ این مسائل را براساس دیدگاه های مقام معظم رهبری، درخصوص بیداری اسلامی بیابد. دیدگاه های ایشان را می توان در قالب یک نظریه و یا چارچوب تحلیلی ارائه کرد[5] و براساس آن، پاسخ مناسبی به این مسائل ارائه کرد

عنوان نظریه خیزش تمدنی اسلام است. در این چارچوب، اجمالاً سخن در این است در عصری که سخن از برخورد و جنگ تمدن ها (هانتینگتون، 1378) است و یا به تعبیر بهتر، عصر صف آرایی و منازعه الگوهای کلی است، نباید حرکت هایی مانند بیدرای اخیر کشورهای اسلامی را تنها در چارچوب ملی و قومی و نیز در سطح اجمالی و روبنایی تعریف و تحلیل کرد. شاید بتوان گفت: در دوران کنونی کشمکشی مشابه کشمکش های دوران جنگ سرد برقرار شده است. کشمکش و جنگ سردی میان دو الگوی بزرگ تمدنی، یعنی اسلام و غرب. درواقع، می توان گفت: خیزش های اخیر، جلوه گسترده تر و دور جدیدی از رویارویی اسلام و غرب هستند (خامنه ای، 25/04/1369). این سطح از رویارویی، از نظر این دیدگاه محصول عبور جریان بیداری اسلامی از مرحله ای است که دوران تجربه و عملکرد نام دارد؛ دورانی که انقلاب اسلامی آن را رقم زده و بر اثر آن، نوعی بیداری تمدنی را که اسلام در مرکز آن قرار دارد، ایجاد کرده است

این نظریه بر یک دوره بندی مفهومی، از جریان بیداری اسلامی از صد و پنجاه سال پیش تاکنون مبتنی است. جریان بیداری اسلامی در این نظریه، حرکت یک پارچه و مستمری تصور شده است که با گذشتن از مراحل فریاد و مبارزه و بعد تجربه و عملکرد، به مرحله خیزش تمدنی رسیده است

در میان این مراحل، مرحله دوم، که بر سه دهه تجربه و عملکرد انقلاب اسلامی مبتنی است، مانند یک خط فارق، حرکت بیداری اسلامی پیش و پس از انقلاب اسلامی را از یکدیگر تفکیک می کند. وقوع انقلاب اسلامی و استمرار و پیشرفت آن، یک نمونه عینی و زنده ای پیش روی جریان بیداری اسلامی خلق کرده که این جریان را از آرمان دست نیافتنی تأسیس حکومت اسلامی و پایداری آن، در دنیایی سرشار از سلطه کفر و الحاد عبور داده و افق و آرمان جدیدی در سطح تمدنی برای آن ایجاد کرده است. به عبارت دیگر، جریان بیداری اسلامی را به تفصیل رسانده و الگویی زنده و متفاوت از یک مدنیت و تمدن جدید، به جهان اسلام ارائه کرده است

شرایط و وضعیت جنبش های کنونی، بسیار متفاوت از شرایطی است که انقلاب اسلامی در آن به وقوع پیوست. انقلاب اسلامی و جنبش های دو قرن گذشته در جهان اسلام، زمانی واقع شدند که هیچ الگوی متفاوتی از مدنیت، جز آنچه تمدن غربی ارائه کرده، وجود نداشت. جریان بیداری اسلامی تا انقلاب اسلامی، بیشتر در نفی خلاصه می شد. اگرچه برخی مباحث اثباتی در مقام نظر تولید شده بود، اما حرکتی که بتواند خود را در مقام عمل اثبات کند، وجود نداشت. به تعبیر یکی از روشنفکران جهان عرب، ما قبل از انقلاب اسلامی می دانستیم که چه نمی خواهیم، اما این امام خمینی ره بود که به ما یاد داد که چه بخواهیم و چگونه بخواهیم (حسین شریعتمداری به نقل از فهمی هویدی، ر.ک: مصاحبه با دکتر بی ریا، نقش مؤسسه امام خمینی ره در بیداری اسلامی، فرهنگ پویا، ش 21، ویژه بیداری اسلامی). انقلاب اسلامی با وقوع خود و نیز اثبات و تثبیت خود، بیداری اسلامی را نیز از نفی به اثبات و از اثبات به تثبیت کشاند و تداوم و استمرار انقلاب اسلامی، تداوم و استمرار بیداری را تا تمدن سازی اسلامی به دنبال خواهد داشت

 

 

تبیین مفاهیم کلیدی نظریه خیزش تمدنی اسلام

1 بیداری اسلامی

در چارچوب این نظریه، بیداری اسلامی به رستاخیزی اسلامی (خامنه ای، 10/03/1369) و یک حالت برانگیختگى و آگاهى اى در امت اسلامى (همان، 26/6/1390) گفته می شود که احساس هویت و شخصیت را در [ملت های مسلمان] باز آفریده است (همان، 07/04/1369 و 01/12/1380)، به گونه ای که احساس مى کنند که مى توانند در دنیا، در وضعیت بشر، در سرنوشت خود، اثرگذار باشند. وقتى این احساس در ملت ها به یک نقطه معینى برسد، تبلور و تجسم خواهد یافت و تبدیل به واقعیت ها خواهد شد (همان، 27/12/1380). و می توانند در پرتو آن، ابتدا خود را از خمودگی و سستی و خواب آلودگی برهانند و سپس، حصارهاى استبداد و استکبار را ویران سازند (همان، 26/06/1390) و محدودیت های فرهنگی، دینی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را که توسط عوامل داخلی یا خارجی بر آنها اعمال شده، از بین ببرند

خودآگاهی این ملت ها، نسبت به هویت اسلامی خود، اسلام را در دل آنها زنده می کند و اسلام برانگیزاننده و احیاکننده (همان، 18/03/1368) نیز حیات مجدد به آنها می دهد. اسلام هم در گذشته با ظهور خود مرده هاى اجتماعى و سیاسى را زنده کرد: اذا دعاکم لما یحییکم (انفال: 24)؛ اسلام ملت هایى را که خاک مرگ بر روى آنها پاشیده شده بود و چیزى از حیات حقیقى و سرافرازانه مجتمع انسانى نمى دانستند، حیات و آقایى بخشید و پرچم انسانیت و دفاع از انسان ها را به آنها داد (همان، 09/11/1376). و نیز امروزه توانایی این را دارد که به ملت های مسلمان زندگی و حیات مجدد ببخشد. نمونه اش ایران کنونی است که

قرن های متمادی در زیر فشار استبداد ; هویت و قدرت تصمیم و قدرت عمل خودش را از دست داده بود. در این صد سال اخیر هم در زیر فشارهاى مضاعف استعمار و استکبار و دخالت خارجى، اعتماد به نفس خود را به کلى از دست داده بود. اسلام این ملت را به یک ملت پیشرو، مقدم در میدان علم، در میدان عمل، در میدان سیاست، در میدان تفکر، در میدان تعقل و تأمل و در ابتکارات زندگى تبدیل کرد (همان)

روشن است که این توانایی از داشته های یک اسلام واقعی و ناب است و اسلامى که نتواند آرزوهاى خفته و فروکشته قشرهاى مظلوم را در سطح دنیا، نه فقط در سطح کشور خودمان، زنده و احیا کند، شک کنید در اینکه این دین، اسلام [واقعی] باشد (همان،10/12/1368)

در این نظریه، حرکت بیداری اسلامی اخیر، نه بریده و بی ارتباط با حرکت های قبلی است و نه چیزی است که در صورت کنونی متوقف شده و به نتایج فعلی بسنده کند. حرکت بیداری اسلامی یک جریان به هم پیوسته است که از حدود صد و پنجاه سال پیش آغاز، و پس از طی مراحلی، به مرحله کنونی که یک نوع خیزش تمدنی است، رسیده است. باز شدن افق تمدنی اسلام پیش روی این حرکت ها و نیز بسته شدن چشم انداز تمدن مادی غرب، موجب شده که این حرکت ها از یک جریان مستمر درونی برخوردار شوند که تا دستیابی به تمدن اسلامی خاموش نمی شود

همچنین، براساس فلسفه الهی تاریخ، که از پیش فرض های این نظریه به شمار می آید، بیداری اسلامی و استمرار آن اقتضای تاریخ است (مظاهری، 1393). ازاین رو، با اطمینان کامل می توان گفت: این حرکت تداوم خواهد یافت و تحقق کامل وعده الهى، یعنى پیروزى حق بر باطل و بازسازى امت قرآن و تمدن نوین اسلامى در راه است (همان، 17/09/1387)

نشانه این وعده تخلفناپذیر هم در مرحله اول پیروزى انقلاب اسلامى در ایران و بناى بلندآوازه نظام اسلامى بود که ایران را به پایگاه مستحکمى براى اندیشه حاکمیت و تمدن اسلامى تبدیل کرد. سربرآوردن این پدیده معجزه آسا ; آنگاه مقاومت و استحکام آن در برابر ضربات سیاسى و نظامى و اقتصادى و تبلیغاتى که از همه سو نواخته مىشد، در دنیاى اسلام امیدى تازه برانگیخت و شورى در دل ها پدید آورد. هرچه زمان گذشته، این استحکام، به حول و قوه الهى، بیشتر و آن امید ریشهدارتر شده است. در طول سه دههاى که بر این ماجرا مىگذرد، خاورمیانه و کشورهاى مسلمان آسیا و آفریقا، صحنه این هماوردى پیروزمندانه است (همان، 17/09/1387)

2 خیزش تمدنی

خیزش تمدنی یک برانگیختگی تمدنی است؛ یعنی آنچه موجب تحرک و انگیزه خیزش ملت های اسلامی در این دوره تاریخی شده است، چشم اندازی از تمدن نوین اسلامی است. نه یک چشم انداز تفصیلی و همراه با در اختیار داشتن کلیه لوازم تمدن سازی، بلکه به نحو اجمالی. این مسئله اساساً درباره اسلامی نامیدن این حرکت ها نیز صادق است؛ یعنی اسلامی خواندن آنها به معنى این نیست که همه ملت ها و همه آحادى که در این بیدارى سهیم اند، به صورت منطقى و استدلالى مبانى فکرى یک نظام اسلامى را شناخته اند، بلکه به این معناست که احساس هویت اسلامى در میان توده هاى مسلمان، در همه جا، به وجود آمده است (همان، 07/04/1369) و مسلمانان به آینده اسلام امیدوار شده اند (همان، 22/06/1368)

پرسشی که مطرح می شود، اینکه چگونه می شود ملت هایی که هنوز به یک نظام سیاسی اسلامی نرسیده اند، با چشم انداز تمدنی به حرکت در بیایند. اینجاست که مسئله الگوی خیزش مطرح می شود. انسان با داشتن الگوی کامل می تواند افق خواسته های خود را ارتقا ببخشد. هرچند که با آن افق فاصله زیادی داشته باشد. انقلاب اسلامی هنوز به یک الگوی کامل تمدنی تبدیل نشده است. به تعبیر رهبری، ما زمانی می توانیم الگوی تمدنی جهان اسلام باشیم که مرحله کشور اسلامی را پشت سر بگذاریم و الگو که درست شد، نظایرش در دنیا به وجود می آید (همان، 12/09/1379)، بلکه الگوی خیزش انقلاب اسلامی، تمدنی است؛ چراکه حرکت انقلاب و خیز انقلاب اسلامی ماهیتاً تمدنی است

ما در حال پیشرفت و سازندگى و در حال بناى یک تمدن هستیم. ; ملت ایران، همچنان که شأن اوست، در حال پدید آوردن یک تمدن است. ; ما در این صراط و در این جهت هستیم. نه اینکه ما تصمیم بگیریم این کار را بکنیم، بلکه حرکت تاریخى ملت ایران در حال به وجود آوردن آن است (همان، 01/01/1373)

به عبارت دیگر، ما در بیداری اسلامی اخیر با یک نوع خودآگاهی تمدنی روبه روایم؛ یعنی آنچه این ملت ها را به حرکت در آورده است، اسلام تمدن سازی است که در روند انقلاب اسلامی در حال آشکار شدن است

از سوی دیگر، جنبش های اسلامی اخیر در یک منازعه تمدنی، که میان تمدن غربی و نامزد های تمدن آینده که بزرگ ترین آنها اسلام است[6] ایجاد شده اند (ر.ک: جمعی از نویسندگان، چیستی گفتگوی تمدن ها، ص 3). در این منازعه لازم نیست، همه نیروها در یک سطح باشند. در جهان اسلام، انقلاب اسلامی پرچمدار این منازعه است. سایر کشورهای اسلامی عمدتاً با توجه به ملت ها و نه دولت هایشان در اردوگاه انقلاب اسلامی قرار دارند

روند شناسی جریان بیداری اسلامی

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله چرا درباره خدا بحث می کنیم؟ در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله چرا درباره خدا بحث می کنیم؟ در pdf دارای 22 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله چرا درباره خدا بحث می کنیم؟ در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله چرا درباره خدا بحث می کنیم؟ در pdf

چرا درباره خدا بحث می کنیم ؟  
اشکال نخست: با کشف علل طبیعی نیازی به «خدا» نیست!  
با این اشکالات چگونه به خدا ایمان بیاوریم؟  
پاسخ این اشکال:  
اشکال دوم : اگر هر پدیده ای آفریننده ای دارد پس خدا که آفریده است؟  
مثالی روشن تر  
اشکال سوم : چرا برخی از دانشمندان علوم طبیعی به مادیگری گرایش دارند ؟  
علل گرایش به مادیگری در میان غربیها  
1- معرفی های غلط ، از خدا  
2- فقدان یک مکتب فلسفی صحیح  
3- غوغای داروینیسم  
اینک پاسخ به مطلب الف:  
پاسخ به مطلب ب :  
منابع و ماخذها:  

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله چرا درباره خدا بحث می کنیم؟ در pdf

1- کتاب« خدا و نظام آفرینش» نوشته جعفر سبحانی

2- کتاب «آفریدگار و آفریده» نوشته دکتر محمد صادقی

3- و مقاله ای به نام« تولد خدا در جان انسان» نوشته امیر حسین مصداق

چرا درباره خدا بحث می کنیم ؟

بشر در تمام ادوار زندگی به وجود صانعی برای جهان اعتقاد داشته و این عقیده از عقاید کهن و راسخ او بوده است که هیچ گاه در صحت و استواری آن به خود شک راه نداده است

دانشمندانی عالیقدر، فلاسفه گرانمایه ، محققان و کاشفان و مخترعانی بزرگ که در پی ریزی تمدن و پدید آوردن علوم و آرا بشری سهم به سزایی داشته و دارند چنین می گویند

« نظامات کافی آفرینش، اثر یک اندیشه بزرگ و آفریننده ای توانا است، زیبایی طبیعت و رنگ آمیزی حیرت آور ، و نقش و نگار ظاهر جهان اثر نقاش چیره دستی است که از روی حکمت و دانش بی کران خود به جهان هستی بخشیده و هر جزئی از اجزا آنرا روی نقشه و اندازه گیری خاصی آفریده است»

و نیز در طول تاریخ مردانی پاک و دور از هر نوع آلودگی را می شناسیم، که خود را سفیران و پیامبران الهی معرفی نموده اند ، و در انجام رسالت خود از هر نوع فداکاری و جانبازی دریغ نکرده اند ، تا آنجا که گروهی از آنها جان و زندگی خویش را در راه ارشاد و هدایت مردم از دست داده اند. بدیهی است که یک چنین فداکاری همه جانبه حاکی از اعتقاد راسخ آنان به صدق گفتار خود می باشد

اینجا این پرسش پیش می آید که : آیا اعتقاد چنین جمعیتهای انبوه که در میان آنها متفکران بزرگ و پی افکنان علوم و مردانی صالح و پاک وجود دارد، کافی نیست که ما را به صحت اعتقاد آنان معتقد سازد! حقیقت اینست که پاسخ داده شود

آری ، ولی اگر کسی بگوید : نه، از او سوال می شود که آیا اتحاد و اتفاق اکثریت افراد بشر به وجود خدا، لااقل باعث نمی شود که احتمال دهیم که عقیده آنان صحیح بوده و برای جهان خالق و صانعی باشد. هرگز  نمی تواند این احتمال را انکار کند بلکه با مراجعه به وجدان خود به خوبی میابد که وجود چنین احتمالی را نمی توان نادیده گرفت

در اینجا انسان دچار تردید و دو دلی و اضطراب می گردد، زیرا اگر بخواهد این احتمال را نادیده بگیرد و راه تحقیق و بررسی را برخود ببندد همیشه این نگرانی و ترس را دارد که شاید گفتار آنان راست باشد و من در اثر سهل انگاری گرفتار عذابهای دردناک شوم

برای رفع این اضطراب و نگرانی به حکم عقل لازم است به بحث و بررسی بپردازد تا روح و روان را از فشار شکننده شک و تردید آزاد نماید . و خود را برای همیشه از نگرانی نجات دهد و از یک آرامش و سکون مخصوصی برخوردار گردد

هر عاقل و خردمندی می داند که اجتناب از هرگونه ضرر مهم گرچه آن ضرر احتمالی باشد نه قطعی، لازم است و اصولا اجتناب از ضرر قطعی و محتمل فطری بشر است و لذا گاهی انسان به گفتار یک کودک و یک فرد عادی ترتیب اثر می دهد و به فکر تحقیق و جستجو می افتد پس چطور می تواند به گفتار پیامبران و دانشمندان بزرگ که بر فرض صحت ، ضرر آن قابل جبران نیست ترتیب اثر ندهد و حتی از مطالعه و بررسی و تحقیق هم خودداری کند

اشکال نخست: با کشف علل طبیعی نیازی به «خدا» نیست!

با این اشکالات چگونه به خدا ایمان بیاوریم؟

برخی از انسان ها می گویند: اعتقاد به خدا از بابت جهل بشر بوده است زیرا وی از یک طرف از علل بسیاری از پدیده ها و حوادث مانند زلزله ، طوفان ، ماه گرفتگی ، خورشید گرفتگی و علل بسیاری از بیماری ها آگاه نبود از طرف دیگر به حکم عقل و تجربه که برای هر پدیده ای علتی قائل بود از این جهت ناچار شد که برای هر یک از پدیده ها علتی فرض کند ، ولی چون به علل واقعی برای هر یک از پدیده ها راه و آشنائی نداشت ناچار شد برای همه آنها علتی به نام خدا فرض کرده و او را سرچشمه همه حوادث بداند اکنون که علل بسیاری از حوادث و پدیده ها روشن گردیده است و بشر در مسیر کشف علل بخش دیگر از مجهولات خود گرفته است دیگر، برای این عقیده     ( که علت همه چیز خداست ) محلی باقی نمی ماند. کسانی که چنین اعتقادی مبنای کارشان است مادیها نام دارند

اینک گفتاری از آنان

روزهایی که بشر از سرچشمه علم و دانش دور بود و روابط علل و معلولات طبیعی را هنوز کشف نکرده بودبا هر موضوع پیچیده ای که روبرو میشد  و از درک علل مادی آن عاجز می گردید فورا دست به دامن علتهای غیر مادی می زد و علت تمام انها را خدا می نامید. مثلا میدید که قطرات شفاف باران و دانه های شش گوشه برف از آسمان   می بارد و یا صدای غرش رعد و شعله برق گوش و چشم انسان را خیره می کند ولی نمی دانست که علت باریدن باران و برف تابش آفتاب بر سطح دریاها و تبدیل شدن بخارهای آن به قطرات باران و دانه های برف است یا اینکه رعد و برق نتیجه تبادل الکتریسیته های مثبت و منفی بین دو توده ابر می باشد لذا یک سلسله علل غیر مادی برای آن می پذیرفت ولی چیزی نگذشت که روابط موجودات جهان یکی پس از دیگری کشف شد و جایی برای آن قوای غیبی و خدایان غیر مادی باقی نگذاشت

پاسخ این اشکال

اصولا باید از گویندگان این کلام پرسید که شما به چه دلیل می گویید کوشش برای به دست آوردن علل پدیده های جزئی ، منشا توجه بشر به خدا گردیده ، اما کنجکاوی درباره علت نظام هستی و سراسر جهان آفرینش منشا پیدایش این فکر نشده است ، در صورتیکه دومی برای پیدایش این فکر مناسب تر می باشد زیرا بشر نخستین با فهم و ادراک طبیعی خود می دید که مجموع جهان هستی با نظام خاصی آفریده شده و علم و تدابیر و اندازه گیری در آفرینش به کار رفته است ، چطور شد که توجه به نظام هستی او را به خالق و آفریدگار جهان هستی و پدید آورنده جهان خلقت رهبری ننموده و فقط جستجوی علل برخی حوادث جزئی ، باعث پیدایش این فکر گردیده است؟

گذشته از این، تفسیری که مادیها برای خدا ذکر کرده اند یک تفسیر غلط و صد در صد باطل است و هیچ یک از خداپرستان به چنین خدائی معتقد نیست زیرا معنای خدا پرستی این نیست که زمام برخی از حوادث را به دست علل مادی بسپاریم و برخی دیگر را که به کشف علل آن موفق نشده ایم به خدا نسبت دهیم ، زیرا موجودیکه علت برخی از حوادث باشد نه همه جهان ، و یا در ردیف علل مادی قرارگیرد خدا نیست بلکه مخلوقی هست بسان مخلوقات دیگر

مقصود خداپرستان از خدا، همان حقیقتی هست که سراسر جهان هستی از او سرچشمه گرفته و نسبت او به تمام علل و معالیل و به تمام جهان یکسان است و تمام جهان هستی با همه روابط طبیعی خود از آن او می باشد و در حقیقت او« علت العلل » است نه علت برخی از حوادث و پدیده ها

و به عبارت دیگر خداپرستان با این که هر پدیده ی مادی را معلول مادی می دانند و جهان ماده را توده ای از علل و معالیل می دانند ولی با این حال برای مجموع جهان ماده و پیدایش این نظام بدیع ، و تنظیم علل و معلولات طبیعی ، علت بالاتری قائل هستند که از روی علم و ادراک با نظم و ترتیبی خاص این نظام شگفت انگیز را پدید آورده است

اگر بنا باشد عقیده به خدا را فرضیه بنامیم باید این فرضیه را این طور بیان کنیم

خداپرستان معتقدند که مجموع جهان مادی مجموعه ای است از اسباب و مسببات و علل و معالیل مادی، که همگی ، پرتوی از طبیعت واجرائی از ماده بودخ و همگی در عرض هم و متناسخ یکدیگر می باشند ولی بالاتر از همه این جلوه ها و علتها ، « علت العللی » وجود دارد که به این جهان مادی هستی بخشیده و نظام بدیع و شگفت آوری در آن پدید آورده است اعتراف به یک چنین فرضیه نه تنها مانع از اعتراف به علل بیشمار طبیعی نیست بلکه نظم شگفت انگیز و اندازه گیری دقیقی که در دستگاههای جهان ماده وجود دارد وجود یک چنین علت العلل را تحکیم و ثابت می کند وگرنه ماده فاقد شعور و درک هرگز نمی تواند به خودی خود نظم و ترتیب ببخشد

اشکال دوم : اگر هر پدیده ای آفریننده ای دارد پس خدا که آفریده است؟

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله جبـر و اختیار از دیدگـاه ابـن عـربــی در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله جبـر و اختیار از دیدگـاه ابـن عـربــی در pdf دارای 36 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله جبـر و اختیار از دیدگـاه ابـن عـربــی در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله جبـر و اختیار از دیدگـاه ابـن عـربــی در pdf

چکیده

جبر و اختیار از دیدگاه ابن عربی

قضا و قدر

نفی توحید افعالی از نظر ابن عربی

رابطه اعیان ثابته با اسماء و صفات الهی

منابع

پاورقیها:

جبر و اختیار از دیدگاه ابن عربی

نظریه جبر و اختیار ابن عربی را بی‏شک در مبانی تفکر عرفانی او می‏توان یافت. بارزترین و مهمترین ویژگی تفکر او نظریه وحدت وجود است. او قائل است که حقیقت هستی، حقیقتی واحد است که تنها احکام آن مختلف می‏گردد. به تعبیر دیگر، عین واحده وجود به صور مختلفی که از یکدیگر ممتاز می‏باشند، ظهور می‏کند. براساس این بینش، بینونت میان حق و خلق رخت از میان برمی‏بندد و تمامی موجودات ظلی وامکانی، پرتو ذات حق و مظهر اسماء و صفات الهی می‏گردند. یعنی همانگونه که واحد با اعداد بینونتی نداشته، بلکه موجد اعداد و با آنهاست، با آنکه خود عدد نیست، حق نیز موجد اعیان اشیاء و با آنهاست، اما خود آنها نیست

«و ما خلق تراه العین‏إلا عینه حق»

و یا در جای دیگری از همان فص: «فالقرب الإلهی من العبد لاخفاء به فی الإخبار الإلهی (و نحن أقرب إلیه من حبل الورید) فلا قرب أقرب من أن تکون هویته عین أعضاء العبد و قواه، و لیس العبد سوی هذه الأعضاء و القوی، فهو حق مشهود فی خلق متوهم. فالخلق معقول و الحق محسوس مشهود عند المؤمنین و أهل الکشف و الوجود.»

و باز در همان فص آمده است: «و اذا کان الحق وقایه للعبد بوجه و العبد وقایه للحق بوجه فقل فی الکون ماشئت: إن شئت قلت هو الخلق و إن شئت قلت هو الحق، و إن شئت هو الحق الخلق و إن شئت قلت لا حق من کل وجه و لا خلق من کل وجه، و إن شئت قلت بالحیره فی ذلک، فقد بانت المطالب بتعیینک المراتب.»

همین نکته را با تعابیری دیگر می‏توان چنین بیان کرد که فیض مقدس که همان وجود است به شرط اطلاق، فعل حق بوده و جامع کلیه آثار در نزول و صعود وجود است و هیچ امری از حیطه آن خارج نیست (و رحمتی وسعت کل شی‏ء)، این

فیض عام و رحمت واسع بوجه وحدت و اتصال به حق دارای حکمی است، و از حیث سریان در موجودات دارای حکمی دیگر؛ از حیث اول است که حق تعالی فرمود: «ما أصابک من حسنه فمن الله» و از حیث دوم است که فرمود: «و ما أصابک من سیئه فمن نفسک» و از آن حیث که نهایتا کلیه وجوه و عناوین و احکام به تجلی حق بر می‏گردد، فرمود: «قل کل من عندالله، و ما تشاؤون إلا أن یشاء الله.»

این خلاصه بینش عرفانی ابن عربی در این زمینه است. اما تفصیل این طرز تفکر را در مسأله جبر و اختیار، چنانچه بخواهیم از آثار ابن عربی جستجو کنیم، بی تردید به جهت ارتباط مستقیم آن با علم و اراده حق تعالی، بحث درباره اعیان ثابته ـ که علم پیشینی حق به اشیاء را تبیین می‏کندـ ضروری می‏نماید

اعیان ثابته: اعیان ثابته که علم حق به اشیاء در مرتبه ذات است، هیچ علتی ندارند، بلکه اشیاء تنها در «وجود» خود محتاج به حق می‏باشند، نه در اعیان و امکان و فقر خود. در این باره ابن عربی چنین گفته است

«و ذلک أن فی مقابله وجوده، أعیانا ثابتا لاوجود لها إلا بطریق الإستفاده من وجود الحق، فتکون مظاهره فی ذلک الإتصاف بالوجود و هی أعیان لذاتها ما هی اعیان لموجب و لا لعله کما أن وجود الحق لذاته لا لعله، کما هو الغنی لله تعالی علی الإطلاق، فالفقر لهذه الأعیان علی الإطلاق إلی هذا الغنی الواجب الغنی بذاته لذاته; و هذه نسبه لا عن أثر، إذ لا أثر لها فی کون الأعیان الممکنات أعیانا و لا فی إمکانها; و لهذا لا نجعله تعالی عله لشی‏ء لأن العله تطلب معلولها کما یطلب المعلول علته، و الغنی لا یتصف بالطلب.»

همچنین در فص آدمی، «وجود» اعیان موجودات به حق، و «ظهور احکام» آنها به حقایق معقوله کلیه، نسبت داده شده است: «ولو لا سریان الحق فی الموجودات بالصوره ما کان للعالم وجود، کما أنه لولا تلک الحقائق المعقوله الکلیه ما ظهر حکم فی الموجودات العینیه، و من هذه الحقیقه کان الإفتقار من العالم إلی الحق فی وجوده.»

 نیز در فص ابراهیمی آمده است که عالم صرفا تجلی حق است در صور اعیان ثابته‏ای که وجودشان بدون وجود حق محال است و تجلی حق بر اساس تنوع این اعیان و احوال آنها تنوع می‏یابد

«و إن العالم لیس إلا تجلیه فی صور أعیانهم الثابته التی یستحیل وجودها بدونه و إنه یتنوع و یتصور بحسب حقائق هذه الأیان و أحوالها.»

آنچه از عبارات فوق مستفاد است بطور خلاصه این است که اعیان ثابته معلول حق نیستند، اما وجودشان هم چیزی جز وجود حق، که در آن صورت خاص متجلی شده است، نیست. اینک با توجه به این نکته و به ضمیمه این مطلب که ابن عربی، در مواضع متعددی، علم حق را تابع معلوم دانسته و علم حق به عباد را تابع استعدادات و احوال و اعیان ثابته آنها می‏داند، و نیز اینکه اراده حق هم تابع علم اوست یعنی اراده حق به «معلوم» تعلق می‏گیرد، این نتیجه ضروری خواهد بود که ما لا اقل از حیث اعیان ثابته خود، مکلف و مسؤول خواهیم بود؛ زیرا افعالی که از ما سر می‏زند از آن حیث است که مقتضای عین ثابت ازلی ماست و عین ثابت ما مجعول حق نیست، بلکه تنها وجودش منسوب به حق است، پس بدین لحاظ، فعل فعل ماست. اما از سوی دیگر «وجود» این عین ثابت به وجود حق است؛ پس بدان لحاظ (لحاظ وجود) فعل ما و همه موجودات، منسوب به حق است
همین مطلب را در عباراتی از فص یعقوبی آنجا که درباره معانی «دین» سخن می‏گوید، می‏یابیم. ابن عربی می‏گوید از جمله معانی دین، معنای انقیاد و جزاست و در توضیح آن چنین گوید که مکلف یا منقاد است بالموافقه و یا مخالف است و در هر صورت، حق منقاد عبد است لإفعاله و ما هو علیه من الحال، پس این حال عبد است که تأثیر می‏کند، و از همین جاست که دین معنای جزا و معاوضه می‏دهد. اما باطن امر آن است که همه اینها در مرآت وجود حق، اما به مقتضای ذات عباد، تجلی یافته است

«لکن الأمر یقتضی الإنقیاد و بیانه أن المکلف إما منقاد بالموافقه و إما مخالف; فعلی کل حال قد صحّ إنقیاد الحق إلی عبده لأفعاله و ما هو علیه من الحال. فالحال هو المؤثر فمن هناکان الدین جزاء، أی معاوضه بما یسر و بما ل

یسر فبما یسر، هذا جزاء بما یسر، «و من یظلم منکم نذقه عذابا کبیرا» هذا جزاء بما لا یسر; و هذا لسان الظاهر فی هذا الباب و أما سرّه و باطنه فإنه تجلی فی مراه وجود الحق، فلا یعود علی الممکنات من الحق إلا ما تعطیه دواتهم فی أحوالها، فإن لهم فی کل حال صوره، فیختلف صورهم لإختلاف أحوالهم. فیختلف التجلی لإختلاف الحال، فیقع الأثر فی العبد بحسب ما یکون. فما أعطاه الخیر سواه و لا أعطاه ضد الخیر غیره، بل هو منعم ذاته و معذبها، فلا یذمّنّ إلا نفسه. ولا یحمدن إلا نفسه، «فلله الحجه البالغه» فی علمه بهم، إذا العلم یتبع المعلوم.»

بدین ترتیب آنچه از خیر و شر متوجه عبد می‏شود، اثر و مقتضای عین ثابت اوست و اراده حق که به تبع علم حق به چنین امری تعلق گرفته است، تابع معلوم (یعنی همان عین ثابت عبد) است

در فص ابراهیمی نیز با ذکر این نکته می‏گوید در برابر عالم دو کشف رخ می‏دهد، یکی آنکه حق، خود، دلیل بر خویش و الوهیت خویش است و عالم چیزی جز تجلی حق در صور اعیان ثابت نیست، و دوم آنکه بعضی از ما برای بعضی دیگر ظهور پیدا می‏کنیم البته در حق و بدین ترتیب به خود معرفت پیدا می‏کنیم، سپس می‏افزاید که به هر دو کشف، آنچه بر ما حکم می‏شود، سببش خود ما هستیم

قضا و قدر

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :
<   <<   46   47   48   49   50   >>   >