سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مقاله مهندسی مجدد رویکردی نوین در مدیریت هزینه برای بهبود سازمان

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله مهندسی مجدد رویکردی نوین در مدیریت هزینه برای بهبود سازمانها در pdf دارای 11 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله مهندسی مجدد رویکردی نوین در مدیریت هزینه برای بهبود سازمانها در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله مهندسی مجدد رویکردی نوین در مدیریت هزینه برای بهبود سازمانها در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله مهندسی مجدد رویکردی نوین در مدیریت هزینه برای بهبود سازمانها در pdf :

مهندسی مجدد رویکردی نوین در مدیریت هزینه برای بهبود سازمانها

چکیده
یکی از ویژگیهای محیط امروزی افزایش سطوح رقابت است.مؤسساتی که خواهان افزایش سهم بازار خود و کسب سود و منافع هستند باید خود را با تغییرات محیط موجود وفق دهند.ازاین رو تغییرات بسیاری در روشهای کسب و کار در حال شکل گیری است یکی از آنها فرآیند مهندسی مجدد کسب و کار است که به عنوان بازاندیشی و طراحی دوباره و بنیادی فرآیندهای کسب و کار به منظور بهبود چشمگیر معیارهای عملکرد امروزی تعریف شده است. امروزه در سراسر دنیا این تغییرات انقلابی را با نام مهندسی مجدد می شناسند،مهندسی مجدد (BPR) روندی است ک

ه در آن وظیفه های فعلی سازمان جای خود را با فرآیندهای اصلی کسب و کار عوض کرده و بنابراین سازمان از حالت وظیفه گرایی به سوی فرآیند محوری حرکت می کند.همین امر موجب سرعت بخشیدن به روند کسب و کار و کاهش هزینه ها و در نتیجه رقابتی شدن سازمان می گردد .مهندسی مجدد در پی اصلاحات جزئی و وصله کاری وضعیت موجود و یا دگرگونیهای گسترشی که ساختار و معماری اصلی سازمان را دست نخورده باقی می گذارد، نیست بلکه به معنای ترک کردن روشهای دیر پا و کهنه و دستیابی به روشهای تازه ای است که برای تولید کار و خدمات به مشتری لازم است.

 

واژگان کلیدی : مهندسی مجدد، مدیریت هزینه، طراحی مجدد فرآیندهای کسب و کار

مقدمه
اکثر کتابها و مقالات علمی،سابقه مهندسی مجدد را در دهه 1980 دانسته اند در این دهه در بیشتر سازمانهای اقتصادی آمریکا یک نارضایتی فراگیر به علت عدم حصول ارزش افزوده بالا از

فناوری اطلاعات حاکم شد.این شرکتها با اینکه سرمایه عظیمی برای توسعه فناوری اطلاعات صرف کرده بودند اما این سرمایه گذاری تأثیر چندانی در افزایش بهره وری و عملکرد آنها نداشته است برای حل این مشکل نظریه های متفاوتی ارایه شده است که مهمترین آن مهندسی مجدد می باشد.مهندسی مجدد سازمانها از جهات مختلف محصول تکامل طبیعی و عملی استراتژی های کار بردی برخی از رویکردهای مدیریتی می باشد که تأثیر عمده ای بر نحوه نگرش مدیریت و دگرگونی سازمانها داشته است. مهندسی مجدد، تغییر هدفدار و برنامه‌ریزی شده است، یعنی پیش از آنکه تغییر از بیرون سازمان بر سیستم تحمیل شود، سیستم خود را بهبود می‌بخشد و لایه‌های اضافی خود را حذف می‌کند.مهندسی مجدد سازمانها یک رویکرد کل نگر است که طی فرآیندی،استراتژی رقابت سازمان را با پردازشهای درونی و کارکنان آن مرتبط می کند.

تاریخچه مهندسی مجدد

پیش زمینه مهندسی مجدد طرح مطالعاتی مدیریت در دهه نود دانشگاه انیستیتوی تکنولوژی ماساچوست بوده است.مایکل همر نخستین نظریه پردازی است که مفهوم مهندسی مجدد را مطرح کرد او با مقاله اتوماسیون کار ساز نیست،فعالیتهای زاید را حذف کنید، در مجله Harvard Business Review در سال 1991،مهندسی مجدد را به جهان دانش مدیریت معرفی کرد،سپس کتاب مهندسی مجدد،منشور انقلاب سازمانی را با کمک جمیز چمپی در سال 1993 نوشت و مهندسی مجدد را در قالب یک تئوری تشریح کرد.
به عقیده همرنظریه مهندسی مجدد فرایندهای کسب و کاربه اندازه اندیشه های آدام اسمیت در زمان خودش،انقلابی و دور از دسترس می نماید، از طرف دیگر افرادی چون داونیورت،شورت،هارسیون و فیوری معتقد به تعریف چارچوبی مشخص برای مهندسی مجدد هستند و استفاده از تجربیات در مهندسی مجدد را لازم می دانند و معتقدند برای انجام پروژه مهندسی مجدد،ارائه طرحها و برنامه های کاری به همراه آموزش و انگیزش افراد الزامی اس

ت.

مفهوم مهندسی مجدد

 

مهندسی مجدد ، برای اولین بار توسط همر و چمپی چنین تعریف شد: بازاندیشی بنیادین و طراحی نو و ریشه ای فرآیندها،برای دستیابی به بهبود و پیشرفتی شگفت انگیز در معیارهای حساس امروزی،همچون قیمت،کیفیت،خدمات و سرعت ،که چهار عنصر کلیدی این تعریف عبارتند از:
1) تفکر بنیادین:یعنی ترک پیش فرضهای پذیرفته شده در مورد کار،به فراموش سپردن نحوه انجام کار در گذشته و پاسخ به این پرسش اساسی که شرکت «چه کاری»را باید انجام دهد و «چگونه».
2) طراحی ریشه ای:طراحی ریشه ای یعنی کاری را از بن و دوباره طراحی کردن.
3) نتایج شگفت انگیز:هدف مهندسی مجدد دستیابی به جهش چشمگیر است.مهندسی مجدد از بهبودهای جزئی و تدریجی اجتناب می کند و بهبودهای عظیم در ظرف کمتر از یکسال را باعث می شود.
4) فرآیند:مجموعه گامهایی است که یک یا چند درونداد را به کار گرفته و بروندادی می آفرینند که برای مشتری سودمند و خواستنی است.
آقایان بپارد و رولاتد، مهندسی مجدد را یک فلسفه بهبود می دانند که هدفش دستیابی به بهبودهای مرحله ای در عملکرد به وسیله طراحی مجدد فرآیندهاست و در این طراحی مجدد،سازمان می کوشد فعالیتهای ارزش افزا را به حداکثر و دیگر فعالیتها را به ح

داقل برساند.
و از دیدگاه آقای اُبُلنسکی ، مهندسی مجدد مجموعه کارهایی است که یک سازمان برای تغییر فرآیندها و کنترل های درونی خود انجام می دهد تا از ساختار سنتی عمودی و سلسله مراتبی،به ساختار افقی،میان فعالیتی،مبتنی بر تیم و سطح تبدیل شود که در آن همه پردازشها برای جلب مشتریان صورت میگیرد.
باتوجه به این تعاریف، مهندسی مجدد تحولات تدریجی را نمی پذیرد و با درنظر گرفتن دگرگونیهای پرشتاب فناوری بازار و اقتصاد، دگرگونیهای بنیادین و شدید را مدنظر قرار می دهد. این دانش تمام روشهای سازماندهی، مدیریت تحول و ابزارهای مهندسی صنایع را مورداستفاده قرار می دهد. تا بر ویرانــه ســازمــاندهی بوروکراتیک (دیوان سالاری)، سازمانهای نوین فرایندگرا و انعطاف پذیر را بسازد. مهندسی مجدد با دگرگون سازی و طراحی جدید، ‌تغییر ذهنیت، فرهنگ و نظام ارزشی در ساختار فرآیندها و روش استفاده از منابع و امکانات تحول بنیادی ایجاد می‌نماید.
بطور خلاصه مهندسی مجدد بر اصول زیر استوار می باشد:
الف) آرمان محوری
ب) تأکید بر فرآیندهای دارای ارزش افزوده
پ) تغییر ریشه‌ای فرآیند محوری
ت) رقابت پذیری

ث) بازنگری در نحوه مصرف منابع و هزینه‌ها
ج) تأکید بر گسترش کاربردهای تکنولوژی اطلاعات
چ) تأکید بر اصل بهبود مستمر فرآیندها
با وجود این اصول، مهندسی مجدد زمانی با معنی خواهد بود که بهبود فرآیند، سازگار و هماهنگ با رسالت و استراتژی‌های سازمان باشد.

مقایسه طراحی مجدد و مهندسی مجدد

 

واژه های طراحی مجدد و مهندسی مجدد گاهی اوقات به جای یکدیگر بکار می روند. اگرچه نتایج مورد نظر این دو ظاهراٌ یکسان به نظر می رسند. اما این دو واژه تفاوت زیادی با یکدیگر دارند؛ فرایند طراحی مجدد روش سیستماتیک که در صدد تسحیل و ساده کرده فرآیندهای فعلی شرکت است در حالیکه مهندس مجدد فرایندهای جدیدی ایجاد می نماید و باعث تغییرات ریشه ای و نوآورانه در شیوه های کسب و کار می گردد، کارشناسان معتقدند که طراحی مجدد فرآیند هنگامی اتفاق افتاده است که ده الی بیست درصد جریان کار تغییر یابد و مهندسی مجدد هنگامی اتفاق افتاده ا ست که هفتاد الی صددرصد فرآیندهای کار تغییر یافته است.

اهداف مهندسی مجدد
اهدافی که مهندسی مجدد به دنبال آنها است اهداف جهشی هستندیعنی رسیدن به این اهداف سبب بهبود و ارتقاء چشمگیر و اساسی در عملکرد سازمان می شود. هدف مهندسی مجدد، بازنگری دوباره فرایند کسب و کار بصورت جامع است یعنی نمی توان واحد یا بخشی از سازمان را مهندسی مجدد کرد، زیرا یک واحد سازمانی مسئول کل یک فرایند نیست، بلکه تنها وظایف محدودی را انجام می دهد. بدون توجه به فرایند کار و داشتن دیدگاه فرایند گرا، هرگونه کوششی برای بهسازی کسب و کار ناموفق بوده و این گونه اصلاحات سیستم را پیچیـــده تر می کند.بر اساس دگرگونی‌های که مهندسی مجدد دنبال می‌کند همه ابعاد سازمانی از استراتژی و برنامه‌ریزی گرفته تا سیستم‌های سازمانی و نیروی انسانی و تحول تکنولوژیکی و مهندسی تشکیلات و سازمان را بر پایه نیازهای مشتری و سازماندهی بر محور فرآیندها را در بر می‌گیرد.

مراحل مهندسی مجدد

معمولا فرایند مهندسی مجدد از طراحی تا اجرا شامل چهار مرحله اساسی می با

شد:
مرحله 1- نیاز سنجی: اغلب ، فعالیتهای مهندسی مجدد زمانی شروع می‌شود که شرکتها ازوضعیت موجود ناراضی هستند یا از طرف فرایندها و سیستم های موجود جهت پاسخ به فرصتهای تجاری جدید یا به دست آوردن اهداف خاص تحت فشار هستند ، در حقیقت مهندسی مجدد به عنوان ابزاری برای به دست آوردن اهداف کسب و کار جدید یا نشان دادن مشکلات کسب و کار استفاده می شود.

مرحله 2- حمایت و پشتیبانی از سوی مقامات بالای سازمان: بدون حمایت فعال و مستمر مدیریت ارشد ، یک فعالیت بنیانی مثل مهندسی مجدد دیر یا زود شکست خواهد خورد .در مهندسی مجدد منابع انسانی مجریان رده بالای منابع انسانی نیاز به حمایت قوی از طرف مدیران ارشد سازمان دارند.بعد از کسب حمایت از طرف مدیریت ارشد سازمان معمولا در این مرحله تصمیمات لازم با توجه به ماموریت فعالیت مهندسی مجدد ، حوزه کاری این فعالیت و منابع مورد نیاز جهت کاراتخاذ می‌گردد.
مرحله 3- تشکیل تیم راهبری: تیم راهبری متشکل از مدیران ارشد منابع انسانی، مدیران MIS ، مدیران میانی و مشاوران خارجی معمولا در این مرحله تشکیل می‌شود. در این مرحله تیم راهبری می‌تواند مسیر کلی مهندسی مجدد را تعیین کرده و مشاوران و فروشندگان درخواستهای سخت افزاری و نرم افزاری را انتخاب کند.
مرحله 4- تشکیل تیم های اجرایی: تیم های اجرایی برای خلق راه حل جهت هریک از فرایند های هدف گیری شده تشکیل می‌شوند. در این مرحله افراد تیم ، فرایند موجود را شناسایی کرده و راه حلهای چندگانه برای فرایند ایجاد می‌کنند، برای هر راه حل تحلیل سود- هزینه انجام می‌دهند و در نهایت ساختار ،‌نیروی انسانی و نیازهای سیستمی فرایندانتخاب شده راتعیین می‌کنند.طرحهای عملی برای تست آزمایشی، نصب تجهیزات ، تغییر ،‌آموزش و استخدام نیز در این مرحله فرمول بندی و اجرا می‌شود.
در نهایت فعالیتها و فرایند های اصلی باید پیاده سازی و اجرا شوند تا پیشرفت و اثر تجاری فعالیتهای مهندسی مجدد نمایان شود.

متدولوژی های مهندسی مجدد
1-روش مهندسی مجدد کندور :گامهای این روش عبارتند از:
1-1-بهبود مستمر
2-1-درک فرایندهای موجود
3-1-ارزشیابی فرآیندهای مجدد
4-1-بکارگیری فرآیندهای مجدد
2-روش مهندسی مجددجوهانسون 1993
این روش توسط جوهانسون در سال 1993ارائه شد که گامهای تشکیل دهنده این روش عبارتنداز :
1-2-کشف:تنظیم استراتژی ها وچشم انداز برای کسب وکار
2-2-طراحی مجدد:طراحی مجدد کلیه فعالیتها ،مهارتهاوفرآیندها
3-روش مهندسی مجدد کوپرولیبرند 1994
1-3-تشخیص :فرایندهای فعلی مشخص می شوند

2-3-مدل کردن فرآیندهای جاری :باانجام این بخش ،نقاط قوت وضعف آنها مشخص می شود
3-3-اجرا:فرآیندهای طراحی شده به اجرا گذاشته می شوند
4-متدولوژی مهندسی مجدد پتروزو و استبر 1994
1-4- کشف: تشخیص مساله، تنظیم اهداف، تشخیص فرآیندها برای طراحی مجدد و شکل دادن تیم مهندسی مجدد
2-4- جستجو و جمع آوری: تجزیه و تحلیل فرآیند، مستندسازی، الگوبرداری و تشخیص نیازهای فن آوری اطلاعات

3-4- نوآوری و ساخت: تفکر مجدد در خصوص فرآیندها
4-4- سازماندهی مجدد، آموزش مجدد و ابزار سازی مجدد: اجرای فرآیندهای جدید و آموزش فن آوری نوین

مزایای مهندسی مجدد
با توجه به نتایج حاصل از بکارگیری مهندسی مجدد در سازمانهای و شرکتهای مختلف مزایای ذیل برای این رویکرد حاصل شده است:
1) کارمند محوری:شرکتهایی که مهندسی مجدد را بکار بسته اند فرآیندهای کار را نه تنها به صورت افقی بلکه به صورت عمودی به یکدیگر فشرده اند این فرآیند کار در دستیابی به تاخیر کمتر،هزینه کمتر،پاسخ گوئی بهتر و سریعتر به مشتری و تواناتر شدن کارکنان در انجام مسئولیتهایشان خلاصه می شود.
2) جریان طبیعی فرآیندها:مهندسی مجدد موجب می شود تا روند طبیعی پیشرفت کار، جایگزین دستورهای ساختگی و از پیش نهاده شود.این امر موجب می گردد که چندین مرحله همزمان با هم پیش روند،همچنین زمانهای از دست رفته میان پایان یک مرحله و آغاز مرحله بعد حذف می گردد.
3) افزایش رضایت مشتری:از طریق کاهش زمان فرآیند،بهبود کیفیت کالا،خدمات و کاهش قیمت محصول
4) افزایش سودآوری:در نتیجه کاهش هزینه ها،افزایش کارایی منابع سازمان،بهبود روشها و فرآیندهای انجام کار و حذف راکد ماندن سرمایه
5) کاهش موارد اختلاف:یکی دیگر از مزایای مهندسی مجدد کاستن از موارد حل اختلاف است،در این فرآیند،تماسها و دریافت اسناد گوناگون از بیرون به کمترین اندازه می رسد و در نتیجه امکان ایجاد اختلاف و برخورد کمتر می شود.

نقش فناوری اطلاعات در مهندسی مجدد

فناوری اطلاعات در مهندسی مجدد نقش عمده ای ایفا می کند،فناوری به تنهایی وبه صورت انتزاعی نمی تواند موجب تغییر و تحول باشد. با وجود این،فناوری می تواند تأثیر بسیار قوی و گسترده ای از خود بجا بگذارد،خصوصاً وقتی که به نحو صحیح و مطلوبی با یک برنامه مهندسی مجدد ریشه ای که قصد تبدیل سازمان سنتی مبتنی بر فعالیت به سازمان مبتنی بر تیم متمرکز،حول نیازهای مشتریان و تغییر نظام فعالیتی به نظام راهبری فرآیند را دارد،عجین شده باشد.مهندسی مجدد در پی نوآوری است.این فرآیند می خ

واهد با دستیابی به آخرین یافته های تکنولوژی به هدفهای کاملاً تازه ای برسد.یکی از دشوارترین بخشهای مهندسی مجدد،تشخیص توانمندیهای نو و بی سابقه تکنولوژی بجای بهره گیری از توانایی های شناخته شده آن است.خریداری تکنولوژی موجود کاری چندان برجسته نیست بلکه باید جنبه های نهفته و خلاقیت های تازه را کشف و استفاده کرد.پایگاههای اطلاعاتی نوین،امکان دسترسی به آگاهیهایی را که در گذشته ویژه مدیریت بود برای همه کارکنان فراهم کرده است.
فناوری اطلاعات به ایجاد تغییرات در سازمانها که آن هم عمدتاً تغییراتی در ماهیت کار،ادغام وظایف سازمانی و تبدیل نیروهای رقابتی است کمک می کند.فناوری اطلاعات می تواند در ایجاد تغییرات به مهندسی مجدد یاری برساند و از این رو می توان آن را در حکم تسهیل کننده مهندسی مجدد تلقی کرد.لذا طراحی مجدد فرآیندها اغلب به وسیله کمک گرفتن از فناوری اطلاعات صورت می گیرد.در اغلب حالات،فناوری اطلاعات مهمترین عامل توانایی بخش مهندسی مجدد است. همواره پروژه مهندسی مجدد به نیازهای اطلاعاتی جدید نیازمند است و شاید لازم باشد که به منظور رفع این نیازمندیها فناوری جدید به کار گرفته شود.امروزه اجرای فرآیند مهندسی مجدد منابع انسانی با استفاده از فناوری اطلاعات در بخشهای مختلفی همچون حقوق و دستمزد،گزینش و استخدام،آموزشی،ارزیابی عملکرد، پاداش دهی و پیاده سازی فرهنگ سازمانی نقش عمده ای را در راستای دستیابی اهداف ایفا میکند.

 

عوامل موفقیت و شکست مهندسی مجدد
در رابطه با موفقیت مهندسی مجدد 6 عامل کلیدی وجود دارد که به شرح زیر می باشد:
1) همراهی و حمایت مدیران ارشد سازمان:پشتیبانی مدیر اجرایی

ارشد سازمان نقش اساسی در موفقیت مهندسی مجدد دارد.براین اساس لازم است جلسات پی در پی و منظم با حضور مدیریت ارشد در طول این فعالیت برگزار شود.
2) چشم انداز و مدل واضح و روشن برای تغییرات در منابع انسانی:ارتباط روشن بین مدل کسب و کار و طراحی مجدد منابع انسانی ووضوح استراتژی های تجاری،ارزشها و موقعیت رقابتی سازمان نقش به سزایی در پیشرفت فرآیند مهندسی مجدد منابع انسانی دارد.
3) ارتباطات شفاف،صادق و پیاپی:برای اینکه افراد مرتبط فعالیت مهندسی مجدد با ماهیت کار آشنا شد،و آن را به خوبی درک کنند لازم است تا در موفقیتهای مختلف و به صورت حضوری و رو در رو در مورد آن بشوند و اطلاعات کسب کنند.
4) توانمند سازی کارمندان و مدیران:باید به مدیران و کارمندان اختیارات لازم داده شود تا مسئولیت نتایج کارهایشان و هدفهای مورد نظر را قبول کنند.
5) تغییر در سیستم های حمایتی:باید مدیران به عواملی نظیرپاداشها،ارزیابی،طراحی مجدد شغل جهت حمایت از پرسنل توجه نمایند.
دررابطه با عوامل شکست،فاکتورهای منفی بسیاری وجود دارند در صورتیکه به آنها بها داده شود،زمینه ساز ناکامی مهندسی مجدد خواهند شد،از جمله این عوامل می توان به موراد ذیل اشاره نمود:
1) کوشش برای اصلاح یک فرآیند بجای دگرگون کردن آن : روشهای

توسعه ای همواره مطلوب بوده و کمتر با مخالفت روبه رو می شوند ولی از سوی دیگر مطمئن ترین راه برای شکست در مهندسی مجدد هستند.
2 ) بی توجهی به فرآیندها.
3 ) بی اعتنایی به ارزشهاواعتقادات کارکنان.

4 ) به نتایج مختصرراضی شدن : تجربه نشان داده است که اصلاحات مقطعی دردراز مدت بی تاثیروحتی مخرب است .
5 ) انتظار به راه افتادن مهندسی مجددازپائین سازمان : به دودلیل مهندسی مجدد از پائین سازمان انجام نمی شود، نخست اینکه فشارمورد نیاز مهندسی مجددباید ازبالای سازمان تامین شود چرا که کارکنان رده پائین دیدگاه گسترده ای درمورد سازمان ومشکلات فرآیندهای آن ندارند.دوم آنکه مدیران میانی به دلیل ترس از به خطرافتادن توانایی هاونقوذ واختیارات کنونی ، دست به اینگونه دگرگونی ها نمی زنند.
6 ) طولانی شدن برنامه : مهندسی مجدد برای همه کارکنان شرکت با نگرانی همراه است ،تجربه نشان می دهد که زمانی حدود 12ماه بیشترین وقتی است که سازمان باید برای طراحی یک طرح جدید وآغاز به پیاده سازی آن صرف نماید.
7 ) تنگ نظری در تخصیص منابع : تخصیص منابع محدود این اندیشه رانیز در کارکنان تقویت می کند که مهندسی مجددمرحله ای گذراست.
با توجه به عوامل مختلف ذکر شده در بالا می توان گفت مهندسی مجدد یک شعار یا علامت مرغوبیت کالا و خدمات نیست،بلکه لباس مهندسی مجدد برای بنگاهایی برازنده خواهد بود که قابلیت پذیرش آن را داشته باشند در غیر اینصورت،علاوه بر اینکه مفید نمی باشد هزینه گزافی نیز بر بنگاه اقتصادی و یا نهاد اجتماعی تحمیل می شود.بنگاههای اقتصادی که انحصار کالا و خدماتی را داشته باشند و بازار آنها تضمین شده باشد و نخواهند وارد بازر جهانی شوند ، به هیچ وجه جائز نیست مهندسی مجدد کنند.البته به شرطی که پیش بینی برای ادامه انحصار وجود داشته باشد.
مهندسی مجدد شیوه ای از بهبود و اصلاح است که ایجاد

جهش می کند.بنابراین،بنگاههایی که نیاز به جهش ندارند می توانند از سایر روشهای بهبود و اصلاح بهره گیرند.بحث زمان در مهندسی مجدد بسیار حیاتی است و با توجه به شکل و موضوعهای مطرح،مدت زمان انجام اصلاحات به صورت جهنیاز دارد اگر در روش مهندسی مجدد در 5 سال صورت گیرد جهش محسوب می گردد و همین طور فعالیتی که با سایر روشهای بهبود و اصلاح5 سال زمان نیاز داشته باشد اگر در 2 سال صورت گیرد جهش به شمار می رود.
سازمانهایی که مشکلی به نام زمان ندارند و یا احتیاج به اصلاحات جزئی دارند بهتر است از سایر روشها استفاده کنند و یقیناً اگر چنین سازمانهایی از مهندسی مجدد استفاده کنند موفق نخواهند بود،زیرا مهندسی مجدد برای ترمیم آنچه که از پیش وجود دارد نیست.عامل دیگر عدم موفقیت مهندسی مجدد،تلفیق آن با سایر روشهای بهبود و اصلاح است.برخی گمان برده اند آغاز راه اصلاحات با مهندسی مجدد و ادامه اصلاحات با TQMاست .

نتیجه گیری
امروزه موفقیت هر سازمانی تا حد زیادی بستگی به انطباق فرای

ندهای کسب و کار آن با استراتژی، مأموریت و اهدافش دارد که در اغلب موارد، این انطباق مستلزم ایجاد تغییر در فرایندهای سازمان و طراحی مجدد آنهاست.
مهندسی مجدد، تغییر هدفدار و برنامه‌ریزی شده است، یعنی پیش از آنکه تغییر از بیرون سازمان بر سیستم تحمیل شود، سیستم خود را بهبود می‌بخشد و لایه‌های اضافی خود را حذف می‌کند.
لذا سازمانهای موفق به منظور فراهم آوردن شرایط ادامه حیات در محیط رقابتی امروز، به کمک مهندسی مجدد دست به دگرگونی و نوآوری می زنند که پیامدهای این اقدام ارائه خدمات و محصولات با کیفیت به مشتری‌، کاهش هزینه ،سرعت بخشیدن

به امور و در نهایت بهبود عملکرد سازمان است . بررسی ادبیات مرتبط با اجرای مهندسی مجدد مبین آن است که علی رغم تکامل مفاهیم و متدولوژی های مهندسی مجدد،بسیاری از سازمانها در اجرای موفق آن ناکام مانده اند.گوناگونی نتایج ناشی از اجرای مهندسی مجدد،این نکته را به ذهن متباور می کند که دلیل این شکستها چیست؟لذا زمینه سازی،توجه به چگونگی اجرا و شناخت مجموعه عواملی که اجرای مهندسی مجدد را تسهیل می کند از اهمیت خاص برخوردار است . به این ترتیب مهندسی مجدد تنها یک ضرورت برای بنگاههای اقتصادی نیست بلکه الزامی برای بقای هر نهاد اجتماعی است.

منابع

1) پرخوان. مصطفی ،” مهندسی مجدد کسب و کار” ، سمینار مدیریت صنعتی ، تهران 1380
2) چمپی . جیمز،1377 ،” طرح‌ریزی دوباره مدیریت . دستور کار رهبری نوین” ، ایرج پاد، تهران، انتشارات سازمان مدیریت صنعتی .
3)عیسی خانی ،احمدومیرقادری ،سیدهادی”مهندسی مجددفرآیندهای کسب وکار:مدل تحلیلی اجرایی” مجله تدبیر،شماره 165،بهمن 84
4) همر . مایکل،1375،” طرحی نو در مدیریت: مهندسی دوباره شرکتها، منشور انقلاب سازمانی”، عبدالرضا رضایی نژاد، چاپ اول ، تهران ، مؤسسه فرهنگی رسا .
5) نوده فراهانی. محمد رضا ، پرخوان رازلیقی . مصطفی ،” نقش فن آور

ی اطلاعات در فرآیند مهندسی مجدد کسب و کار “، ماهنامه تدبیر، شماره 133، تهران 1382

Hammer, M :Champy , J,

Redesign of the Business , Barcelona , Spain1994:Parramon(6

7) Kettinger, W. Teng, J. & Guha, S,.” Business Process Change, Mis Quarterly”, March 1997.
8)Yeung, Arthur ,” Reengineering through information technology”, Human resources planning , June 1995.
http://www.reengineering.com/articl;manresource.htm(9

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله تئوری محدودیت ها و حسابداری عملکرد سیستم (Throughput Accou

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله تئوری محدودیت ها و حسابداری عملکرد سیستم (Throughput Accounting) در pdf دارای 12 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله تئوری محدودیت ها و حسابداری عملکرد سیستم (Throughput Accounting) در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله تئوری محدودیت ها و حسابداری عملکرد سیستم (Throughput Accounting) در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله تئوری محدودیت ها و حسابداری عملکرد سیستم (Throughput Accounting) در pdf :

تئوری محدودیت ها و حسابداری عملکرد سیستم (Throughput Accounting)
رویکردی نوین در حسابداری مدیریت

چکیده
در این نوشتار سعی بر این است که ادبیات ، مفروضات و تکنیک اساسی رویکرد نوینی از حسابداری مدیریت با عنوان حسابداری عملکرد سیستم ، مبتنی بر تئوری محدودیت ها ،مورد بررسی و تحلیل قرار می گیرد.انواع تصمیمات استراتژیک شامل قیمت گذاری محصولات ، نحوهترکیب محصولات ، تصمیمات مربوط به تولید یا خریدو; بایستی به درستی اتخاذ شده و سازمان را در جهت رسیدن به هدف خود که همانا افزایش ثروت می باشد ، یاری نماین

د .در این خصوص معیارهای مبتنی بر TOC و نحوه استفاده از آنها در تصمیمات ارائه می گردد همچنین با توجه به اینکه تئوری محدودیت ها هرگونه حسابداری مبتنی بر بهای تمام شده را در ارائه اطلاعات مربوط جهت تصمیم گیری غیر اثربخش می داند ، چالش های اساسی عنوان شده در این رابطه نیز اشاره شده است.
واژه های کلیدی: تئوری محدودیت ها،حسابداری مدیریت ، حسابداری عملکرد سیستم ، محدودیت(گلوگاه) سیستم ، حسابداری بهای تمام شده‌، ارزیابی عملکرد، بازده

 

سرمایه گذاری و سود خالص.

مقدمه
امروزه ، رقابت پیچیده تر از همیشه شده است . این رقابت شدید باعث شده تا سازمان ها تغییرات را به عنوان یک اصل ، قاعده وضرورت انکارناپذیر بپذیرند . یک تغییر ، کافی نیست . به عبارت دیگر بهبود مستمر لازم است. سازمان ها برای رویارویی با این پدیده قبل از هر چیز باید تفکر و ذهن خود را تغییر دهند .
در این راستا ، باید درک خود را از سازمان و چگونگی مدیریت سازمان تغییر دهیم و سازمان را به منزله موجود زنده ای در نظر بگیریم که می باید همه اجزای آن هماهنگ با هم کارکنند تا به سمت هدف مورد نظر خود حرکت نماید.
برای ایجاد این الگو در سازمان ، می بایست مفاهیم و روش های مدیریت سنتی کنار گذاشته شوند و مفاهیم جدیدی مورد استفاده قرار گیرند . گلدرت ، همانند سایر افراد ، از لزوم تغییر نحوه اداره سازمان ، لزوم نگرش کلی و سیستمی به سازمان و لزوم ایجاد سازمان یادگیرنده صحبت می کند اما در ضمن ابزار ایجاد تحول را نیز در اختیار ما قرار می دهد . این ابزار ، فرآیند های تفکر گلدرت نام دارد . فرآیند تفکر ، اساس ایجاد انگیزه و حرکت در سازمان است تا سازمان در فرآیند بهبود مستمر قدم نهد . رضه محصول دلخواه مشتری با پائین ترین قیمت ، در عین حال دارای کیفیت مناسب و خدمات عالی به مشتریان(تحویل به موقع و;) می باشد .رقابت جهانی مستلزم تعادل میان کیفیت، قیمت تمام شده وزمان تحویل (کارکرد)است. در این خصوص یک مشکل اساسی ، اطلاعاتی است که توسط سیستم حسابداری بهای تمام شده فراهم می گردد . این اطلاعات به نحوی نیست که مدیریت را در شناسایی ، اولویت بندی و حل مشکلات یاری نماید .
مدیران کارخانه ها ، تصمیمات خود را بدون توجه به ” مربوط بودن” اطلاعات و فقط بر اساس اطلاعات “در دسترس” اتخاذ می کنند(برلینروبرایمسون ،1988(19: با وجود تغییرات بازار در طول یک قرن اخیر ، این رشته هنوز تغییر نکرده است و این سکون موجب ” نامربوط بودن ” اطلاعات فراهم شده توسط سیستم حسابداری مدیریت شده است . در واقع مفروضات حسابداری بهای تمام شده مبتنی بر پارادایم مدیریت علمی در ابتدای قرن اخیر است. با وجود تغییرات اساسی در محیط تجاری ،‌ پیشرفت های تکنولوژی و تغییر در روش های تولید و ساختار هزینه ها این مفروضات تغییر نکرده است. در واقع تکنیک های نوین هزینه یابی نیز کماکان مبتنی بر همان مفروضات ،‌ مانند تخصیص مخارج بر مبنای عوامل اختیاری با هدف بهینه سازی موضعی ،‌ هستند.
چندین روش پیشنهادی جهت رفع نقصان مربوط ب

ودن وجود دارد ؛ در ادامه متدولوژی پیشنهادی توسط تئوری محدودیت ها(TOC) که بیشترین هماهنگی را با رویکرد نوین تجارت یعنی رقابت پذیری دارد بیان خواهد شد .

تاریخچه :

تئوری محدودیتها (TOC) در دهه70 زمانیکه یک فیزیکدان به نام الیاهوگلدرت با مشکلات ناشی از منطق وتدارک تولید مواجه شد، آغاز گردید . گلدرت ، آشنایی قبلی با امور تجارت نداشت ، اما او از روش های حل مسئله در فیزیک جهت حل مشکلات منطق و تدارکات تولید بهره برد. بر همین اساس برخی از طرفداران وی (مانند کوربت ،1998( حسابداری مبتنی بر TOC را انتقال یک پارادایم در حسابداری مدیریت می دانند .
گلدرت یک روش کاملاً جدید در تدارکات تولید ایجاد نمود . او زمانی به شگفت آمد که متوجه شد روش های تولید سنتی فاقد کارایی منطقی در عمل هستند .
روش گلدرت بسیار موفقیت آمیز بود و توانست بسیاری از شرکت ها را جذب کند . سپس گلدرت خود را وقف توسعه،گسترش و انتشار این تئوری کرد . در ابتدای دهه 80 ، او کتابی در مورد تئوری خود نوشت این کتاب که”هدف” نام دارد ، مشکلات و چالش های مدیریت کارخانه را در قالب داستان بیان کرده است . در این داستان ، مدیران اصول تئوری گلدرت را کشف کرده و رقابت پذیری رادرسازمان احیاء می کنند .
بسیاری از شرکت ها که روش تدارکات تولید گلدرت را به کار گرفتند توانستند عملکرد تولید خود را بهبودبخشند بطوریکه مشکلات در بخش های دیگری مانند تدارکات توزیع و فروش و مدیریت پروژه ظهور پیدا کرد . وی معتقد است شرکت ها باید بیاموزند چگونه خودشان مسائل را حل کنند و بهبود مستمرداشته باشند تا آینده را تضمین نمایند .

فرض اساسی فرایند تفکر در TOC این است که برای تمامی معلول ها ، علت یا علت هایی وجود دارد و این علت ها نیز معلول علت های اساسی تری می باشند . این زنجیره علی کمک می کند تا دید سیستماتیک از شرکت پیدا کنیم .
گلدرت در سال 1994 کتاب دیگری به نام”این یک شانس نیست” را نوشت و در این کتاب با استفاده از فرآیند تفکر سعی در حل مشکلات استراتژیک شرکت

می نماید . او همچنین در دهه 80 ، حسابداری بهای تمام شده را با عنوان بهترین فراهم کننده اطلاعات جهت تصمیم گیری ، دشمن شماره یک بهره وری معرفی می کند .

مفاهیم اصلی تئوری محدودیت ها :
قبل از تبیین ارتباط حسابداری مدیریت و تئوری محدودیت ها ، به مرور کلی و اجمالی از مفاهیم پایه ای این تئوری در تدارکات تولید خواهیم پرداخت و سپس بیان می کنیم چطور این مفاهیم حسابداری مدیریت را پوشش می دهند
TOC، شرکت ها را به عنوان یک سیستم در نظر می گیرد که از مجموعه ای ازاجزاء به هم وابسته تشکیل شده اند و عملکرد کل سیستم وابسته به عملکرد همه این اجزاء می باشد .
یکی از اساسی ترین مفاهیم ، تشخیص اهمیت نقش “محدودیت سیستم یاگلوگاه” می باشد . مرحله اول ، تشخیص هدف سیستم می باشد که سیستم برای آن به وجود آمده است . قبل از اینکه به بهبود هر بخش از سیستم پرداخته شود ، باید هدف کل سیستم و معیارهای ارزیابی اثر هر زیر مجموعه و هر تصمیم جزئی بر هدف کلی سیستم تعریف شده باشند . محدودیت سیستم نیز چنین تعریف می شود :

“هر عاملی که عملکرد سیستم را در راستای اهدافش محدود نماید “
در حقیقت هر سیستم دارای تعدادی محدودیت است و در یک زمان مشخص هر سیستم حداقل دارای یک محدودیت می باشد(گلدرت،1990(4:،درغیراین صورت،سود شرکت بی نهایت می بود .
فرآیند بهبود مستمرو TOC از این تفکر ناشی شده که همواره بایستی تمام تلاش ها بر هدف سیستم متمرکز گردد . این فرآیند، اساس روش های مورد استفاده در تئوری محدودیت ها و نیز در حسابدار ی مدیریت می باشد .

این فرآیند دارای 5 مرحله به ترتیب زیرمی باشد :
1- شناسایی محدودیت(های) سیستم .
2- تصمیم گیری در مورد چگونگی بهره برداری از محدودیت سیستم تا حد امکان .
3- تابعیت و فرمانبرداری همه بخش ها از محدودیت جهت بهره برداری بیشتر از محدودیت .
4- افزایش سطح عملکرد محدودیت(های)سیستم .
5- اگر در مراحل قبلی محدودیت رفع شد ، به مرحله اول بازگردید ، امابه واسطه رفع یک محدودیت فرایندرفع محدودیت(های)سیستم نباید متوقف گردد .

مرحله 1 ) شناسایی محدودیت(های)سیستم
همواره حداقل یکی از منابع درهر کارخانه ای ، جریان و گردش تولید را درآن کارخانه محدود می کند . همانطور که در هر زنجیر حداقل یک حلقه وجود دارد که دارای ضعیف ترین استحکام است ، جهت بهبود جریان تولید در سیستم یعنی بهبود استحکام زنجیر بایدمنبع محدود کننده ظرفیت (CCR) یاهمان ضعیف ترین حلقه شناسایی گردد. در واقع جمله طلایی TOC بدین شرح است :
“قدرت زنجیر برابر با قدرت ضعیف ترین حلقه آن است”
البته محدودیت می تواند یک محدودیت فیزیکی در تولی

د، یک واحد سازمانی و یا یک عامل برون سازمانی به عنوان مثال بازار باشد .
مرحله2)تصمیم گیری درموردچگونگی بهره برداری ازمحدودیت( های) سیستم تا حد امکان :
اکنون که منبع محدود کننده جریان تولید شناسایی شد ، باید بیشترین استفاده از آن به عمل آید. به عبارت دیگر باید با ارتقای عملکرد منبع محدودکننده ظرفیت ،عملکرد کل سیستم را ارتقاء داد. هر دقیقه اتلاف در این منبع ، معادل یک دقیقه اتلاف در تولید محصول می باشد .
مرحله 3 )تابعیت و فرمانبرداری همه بخش هااز محدودیت جهت بهره برداری بیشتر از محدودیت :
همه منابع باید آهنگ حرکت خود را با محدودیت

تنظیم کنند ، نه بیشتر و نه کمتر،بطوریکه اجازه ندهند خطر کسری و فقدان موجودی مواد و قطعات، محدودیت و در نتیجه عملکرد کل سیستم را تهدید کند . در صورتیکه آهنگ حرکت منابع دیگر بیشتر از سرعت گلوگاه باشد ، میزان تولید سیستم افزایش نخواهد یافت بلکه فقط مقدار کار در جریان ساخت (WIP)افزایش خواهد یافت(همان،;) .
مرحله 4 ) افزایش سطح عملکرد محدودیت (های) سیستم
در مرحله دوم تلاش شد تا حداکثر بهره برداری از ” محدودیت ” صورت پذیرد . در این مرحله جهت افزایش ظرفیت تولیددر محدودیت،راه های مختلف جهت سرمایه گذاری از قبیل : افزایش شیفت تولید ، افزودن منابع تولیدو;بررسی وانجام می شود ، تا محدودیت ظرفیت رفع گردد .
مرحله 5 ) اگر در مراحل قبل محدودیت رفع شد ، به مرحله اول بازگردید ، یعنی اجازه ندهید سکون منجر به محدودیت سیستم گردد .
با تقویت ضعیفترین حلقه ، به نقطه ای می رسیم که دیگر حلقه مورد نظر به هیچ وجه ضعیفترین حلقه نیست ، البته این موضوع به این معنی نیست که دیگر حلقه ضعیف نداریم بلکه به این معناست که نیاز داریم مراحل 1 تا 4 را دوباره تکرار کنیم تا حلقه ضعیف جدید را پیدا کنیم.
یکی از مفروضات بنیادی تئوری محدودیت ها ، وجود حداقل یک محدودیت در هر سیستمی است ، بنابراین برای بهبود عملکرد سیستم نیاز به مدیریت محدودیت داریم . ” راه دیگری وجود ندارد . یا ما باید محدودیت را مدیریت کنیم و یا محدودیت ها ما را مد

یریت می کنند . محدودیتهاخروجی سیستم راتعیین می کنند،چه آنها را مدیریت کنیم و چه نکنیم”(نورین وهمکاران ،1995).محدودیت ها ذاتاً خوب یا بد نیستند ، آنها فقط وجود دارند . اگر آنها را نادیده بگیریم ، بد خواهند بود و اگر آنها را شناسایی و مدیریت کنیم،به یک فرصت بزرگ برای تجارت موفق تبدیل می شوند .

ارزیابی عملکرد وحسابداری عملکرد سیستم:
قبل از اینکه به بهبود بخشهای مختلف سیستم فکرک

نیم،بایستی هدف کلی سیستم را به روشنی بیان نمائیم . همچنین باید معیارهایی که ما را قادر به ارزیابی اثر هر تصمیم جزئی و فرعی بر هدف کلی سازمان می سازند،تعیین شوند (گلدرت ،4:1990). اکنون هدف شرکت را ایجاد پول در حال و آینده تعیین می کنیم. جهت برقراری ارتباط بین NP ، ROI وتصمیمات روزانه مدیران TOC از 3 معیار استفاده میکند . این معیارها کاملا مالی هستندو حرکت در راستای هدف شرکت را آشکار می سازند. برای ارزیابی حرکت شرکت در راستای هدف باید به 3 سوال ساده زیر پاسخ دهیم : 1) چه مقدارپول به وسیله شرکت ایجاد شده است ؟ 2)چه مقدار پول توسط شرکت تصرف شده است؟ و3) چه مقدار پول می باید جهت عملیات آن خرج گردد؟ بایستی این سوالات به تعاریفی عملیاتی تبدیل شوند و معیارها نوعا” متنوع هستند(گلدرت،19:1990).
معیارهای TOC عبارتند از :
عملکرد سیستم (Throughput) : نرخی است که سیستم با این نرخ و از طریق فروش ،پول یا واحد هدف ایجاد می کند .
سرمایه گذاری (Investment) : سرمایه گذاری عبارتست از تمام پولهایی که سیستم صرف خرید اقلامی که قصد فروش آنها را دارد، می نماید.
هزینه های عملیاتی(Operating Expense) : هزینه های عملیاتی تمام پولهایی است که سیستم صرف تبدیل سرمایه گذاری به تروپوت (عملکرد سیستم) می کند.
عملکرد سیستم (T) :

در تعریف عملکرد سیستم ، عبارت “ازطریق فروش”اهمیت ویژه ای دارد.همانطور که میدانید ممکن است سازمانی با دریافت بهره بانکی پول کسب کند ، این پول قطعا”عملکرد سیستم” است .پس چرا عبارت “ازطریق فروش” به تعریف فوق اضافه شده است ؟ برخی از

مدیران تولیدی بر این باورند که هر محصولی را تولید کنند ،سزاوار عملکردسیستم نامیدن است . اما عملکردسیستم هیچ ارتباطی با انتقال پول در داخل شرکت ندارد. عملکرد سیستم به معنای کسب پول جدید از خارج سازمان است و به همین دلیل عبارت “از طریق فروش”به تعریف اضافه شده است (همان).
عملکرد سیستم به عنوان تمام پولهایی که وارد شرکت می شوند منهای پولی است که به فروشندگان پرداخت می شود.این پولی است که توسط سیستم ایجاد شده است واز طرف دیگر پولی که به فروشندگان پرداخت می گردد، مرتبط با پولی است که توسط سایر شرکتها ایجاد شده است.این مفهوم با دیدگاه نوین کسب وکاریعنی ارزش آفرینی وخلق ثروت تطابق دارد.فرمول محاسبه تروپوت به شرح زیر است :
Tu = P – TVC
Tu: تروپوت هر واحد محصول
P: قیمت فروش هر واحد محصول
TVC:هزینه های متغیر کل ،هزینه هایی که با هرواحد افزایش در فروش محصول تغییر می کنند(دراکثرموارد فقط شامل مواد خام می باشد). به عبارت دیگر کل هزینه های متغیر شرکت اعم از تولیدی و غیر تولیدی به ازای هر واحد مد نظر است.

TTp = Tu * q
TTP:کل تروپوت هر محصول
q : تعدادفروش در یک دوره
TTP : کل تروپوت شرکت
برای مثال فرض کنید شرکتی دارای 2 محصول AوB است. جدول زیر مقادیر متغیرهای فوق را برای این شرکت ارایه می دهد:
جدول شماره 1- محاسبه T

B A
100 90 قیمت (P)

40 45 هزینه های متغیر کل (TVC)
60 45 تروپوت هرواحد محصول Tu (P-TVC)
3,000 4,500 کل تروپوت هرمحصولTTp (Tu*q)

عملکردسیستم دارای 2 بخش است ، درآمد وهزینه های متغیرکل(TVC).استفاده از کلمات “متغیر”و”هزینه” ممکن است با معیارهای مورد استفاده در حسابداری بهای تمام شده اشتباه شود.
بدون شک عنصر اساسی لغت “کل”( Totally ( می باشد که به معنای کلا” متغیر در ارتباط با واحدهای فروخته شده است. یک TVC مبلغ هزینه ایست که با یک واحد فروش بیشتر روی می دهد.مثال آشکار، هزینه های مواد خام می باشد. برای هر واحد فروخته شده اضافی ، شرکت با ارزش مواد خام برای آن محصول مواجه است . سایر موارد،بستگی به ماهیت عملیاتی که دارند ، ممکن است در طبقه بندی TVC قرارگیرند .
اگر تغییر هزینه مستقیما” به نسبت تغییر در حجم تولید باشد،آن هزینه یک TVC خواهد بود و بایستی از قیمت فروش محصول کسر گرددتا عملکردسیستم به دست آید.
سرمایه گذاری (I) :
تمام پولهایی که سیستم صرف خرید اقلامی که قصد ف

روش آنهارا دارد، می نماید.این معیار(که گلدرت آن را موجودی می نامد) ممکن است با معیار مرسوم دارائیها در حسابداری اشتباه گرفته شود ، اما

این دو معیار در محاسبات کار درجریان ساخت و موجودی کالای ساخته شده کاملا” بایکدیگر متفاوت هستند.
چه ارزشی را باید به محصول ساخته شده که در انبار نگهداری می شود ، منتسب کرد ؟باتوجه به تعریف فوق ، فقط می بایست مبلغ پرداختی بابت مواد خام و قطعات خریداری شده از فروشندگان را به محصول تخصیص دهیم و سیستم به خودی خود ارزش افزوده ای برای کالا ایجاد نمی کند(حتی دستمزدمستقیم)(گلدرت،23:1990).
ارزش مورد نظر جهت کار در جریان ساخت (WIP) و موجودی کالای ساخته شده همان TVC می باشد.یکی از اهداف ، حذف “سودهای ظاهری “درجریان فرآیند تخصیص هزینه می باشد.در این روش افزایش سود درکوتاه مدت از طریق افزایش کار در جریان ساخت و موجودی کالای ساخته شده غیرممکن است. به عبارت دیگرتاخیردرشناسایی برخی هزینه ها که منجر به افزایش سود دوره جاری و کاهش سود دوره های آتی می گردد،امکان پذیرنیست.
برطبق این معیار، اقلامی چون زمین ،ساختمان ،ماشین آلات ،وسائط نقلیه،اثاثه و کامپیوتر در این طبقه قرار می گیرند.
هزینه های عملیاتی (OE) :
تمام پولهایی که سیستم صرف تبدیل سرمایه گذاری به تروپوت می کند.باید توجه داشت که “حذف ارزش افزوده از موجودیها به معنای غیرپولی بودن هزینه های عملیاتی نیست “. در روش جدید ،ارزش افزوده ای برای محصول در نظر گرفته نمی شود.به عبارت دیگر هزینه های عملیاتی(OE)تمام پولهایی است که دائما” هزینه می شوند تا چرخ کارخانه حرکت کند . کلیه دستمزدها از مدیرعامل تا کارگر مستقیم ،اجاره ها ،انرژی وغیره . هزینه های عملیاتی عبارتست از همه هزینه ها به جزء هزینه های متغیر کل (TVC).
TOC هزینه ها را به ثابت ، متغیر، مستقیم وغیر مستقیم طبقه

بندی نمی کند.رایجترین اشتباه دراین تفکر، این است که TOC، هزینه های عملیاتی را ثابت در نظر می گیرد.TOC در پی طبقه بندی هزینه ها به ثابت و متغیر و نیمه متغیر نیست ، در این روش هزینه ها،یا TVC هستند یا نیستند.
در زمان تصمیم گیری نیازمند بررسی و ارزیابی اثر تصمیم بر هر 3 معیار هستیم.TOC بیان می کند که این 3 معیار جهت برقراری ارتباط بین NP، ROI و تصمیمات یا فعالیتهای روزانه مدیران کافی هستند. در زیر فرمولهای ایجاد این ارتباط بیان شده اند:
NP = T – OE
ROI = ( T – OE )/I

T: کل تروپوت شرکت (TTP)
OE: کل هزینه های عملیاتی شرکت
I: کل سرمایه گذاری
به وسیله3 معیار T، I وOE قادر به تعیین اثر هر تصمیم در کلیه سطوح شرکت هستیم . ایده آل زمانیست که تصمیم مزبور منجر به افزایش T و کاهش I وOE گردد.هرتصمیمی که دارای اثر مثبت بر ROI باشد ، در راستای اهداف شرکت نیزخواهد بود.قضاوت نهایی در تائید یا رد بودن تصمیم ، توسط ROIصورت می گیرد.
نیازی به محاسبه NP و ROI برای کل شرکت نخواهد بود ، با محاسبه NPو ROI در تمام تصمیمات و فعالیتها ، اگر این دو معیار مثبت بودند و ROI بزرگتر یا مساوی مقادیر ازقبل تعیین شده بود ، آنگاه تصمیم مزبور قابل قبول است. به عبارت دیگر در هر مورد بایستی ROI تفاضلی بر اساس روش پیش گفته محاسبه و با مقادیر مورد انتظار مقایسه گردد.

تصمیم گیری در TOC:
با استفاده از شباهتهای سازمان به زنجیر می توان برخی اصول TOC را بیان نمود. اگریک زنجیر کشیده شود ازضعیفترین حلقه شکسته خواهد شد.اگرهدف این زنجیراستقامت در برابر کشش باشد،بایستی ضعیفترین حلقه را استحکام بخشیدکه همان محدو

دیت سیستم می باشد.افزایش استحکام سایر حلقه ها قبل از ضعیف ترین حلقه چیزی جز اتلاف زمان و منابع نیست ، زیرا عملکرد کل زنجیر توسط ضعیف ترین حلقه تعیین می گردد.به این دلیل است که گام اول در فرآیند بهبود مستمر، “شناسایی محدودیت(های)سیستم یا ضعیف ترین حلقه “می باشد.
برای مثال پروسه تولید ساده زیر را در نظر بگیریدکه دارای 5 ای

ستگاه می باشدو تقاضای بازار نیز نامحدود است .مواد اولیه از ایستگاه A وارد می شود وپس از انجام فرآیند بر روی آن در ایستگاه E کامل شده و جهت فروش آماده می باشد.اعداد روی هر ایستگاه بیانگرمیانگین ظرفیت هرمنبع برحسب “قطعه درساعت” می باشند.زمان دردسترس این خط تولید 8 ساعت در روزو 22 روز در ماه یعنی 176 ساعت در ماه می باشد.بهای مواد اولیه 35 واحد پولی وقیمت فروش 100 واحد پولی می باشد.

منبع C به عنوان منبع محدودکننده ظرفیت (CCR) ، کل ظرفیت کارخانه را محدود می سازد.این منبع ظرفیت کارخانه را به 7 قطعه در ساعت محدود کرده است که منجر به 80080 واحد پولی تروپوت در ماه میگردد.
قطعه در ماه 1232 = 22*8*7 = ظرفیت در دسترس
واحد پولی درماه 80080 =1232 *(35-100)= تروپوت
جهت افزایش عملکرد کارخانه تمام تلاشها می باید بر روی منبع C تمرکز یابد.بهبود عملکرد سایرایستگاهها (حلقه ها) هیچ تاثیری در بهبود عملکرد سیستم ندارد. اکنون طرح زیر را با الگوی تصمیم گیری TOC و با معیارهای T ،I و OE بررسی وارزیابی می نمائیم:
فرض کنید منبعC بهینه گرددو تولید آن از 7 قطعه در ساعت به 71 قطعه در ساعت افزایش یابدکه این افزایش از محل ظرفیت اضافی منبع E به منبع C اختصاص یا

فته و تولیدمنبع E از 11به10 قطعه در ساعت کاهش می یابد.همچنین مبلغ مورد نیاز سرمایه گذاری 5000 واحد پولی می باشد.آیا این سرمایه گذاری سودآوراست؟
T: به میزان 1,144 واحد پولی در ماه افزایش می یابد.
قطعه 176 =01*176
واحد پولی در ماه 1,144=176*(35-100)ته است.
OE: به میزان 4167 واحد پولی در ماه بابت هزینه استهلاک ناشی از سرمایه گذاری جدید افزایش یافته است.(با فرض نرخ استهلاک 10%سالانه)
بنابراین NP ماهانه به مبلغ 1,10233 واحد پولی افزایش می یابد و درنتیجه ROI این تصمیم معادل 265% در سال خواهد بود.
واحد پولی در سال 9613,227=12*331,102
265%= 5000 /13,22796 =ROI
جهت اندازه گیری تاثیر انواع تصمیمات بر روی 3 معیار TOC ، باید اثر محدودیت روی این معیارها بررسی شود. هر تصمیمی که دارای اثر مثبت بر ROI است سودمند تلقی می گردد. برای اندازه گیری سود خالص و ROI ، نیاز به محاسبه بهای تمام شده محصولات نیست.
T: برای افزایش آن بایستی مبلغ و/یا تعدادفروش افزایش یابد و/ یا هزینه های متغیر کل (TVC) کاهش یابد.در این خصوص محدودیت سیستم نقش اساسی درافزایش T دارد.
I: برای کاهش آن بایستی مواد وقطعات خریداری شده توسط شرکت بدون افزایش در سایر سرمایه گذاریها به سرعت فروخته شوند.همچنین تمام عناصرسیستم بر این معیار تاثیرگذار هستند.
OE: برای کاهش آن بایستی هزینه ها تقلیل یابند.همچنین تمام عناصر سیستم بر این معیار تاثیرگذار هستند.
در یک نگاه کلی ، معیار T از سایرین مهمتر است.هدف هر سیستم

انتفاعی،افزایش Tاست و در سیستم تنها معیاریست که بهبود آن محدودیت ندارد ولی بهبود IوOE در نهایت به محدودیت صفر شدن آنها می انجامد.
تمرکز بر روی T به مدیران کمک می کند تا ازهر تلاشی جهت بهبود بخشهای مختلف سیستم بدون توجه به هدف کلی سیستم اجتناب کنند.T به طور مستقیم با محدودیت سیستم در ارتباط بوده وهرنوع بهبود آن نیازمند نگرش کلی به سیستم جهت بهبود محدودیت می باشد. بر این اساس ارزیابی برنامه ریزی و ارزیابی عملکرد سیستم از دیدگاههای مختلف نیز بایسستی با تمرکز بر این معیار باشد . به عنوان مثال سرعت گردش سرمایه گذاری را می توان با استفاده از نسبت زیر محاسبه نمود :
سرمایه گذاریT / = گردش سرمایه گذاری

 

بحث و نتیجه گیری
از دیدگاه روش شناسی ، به نظر می رسد برداشت های متفاوت از روش شناسی حسابداری مبتنی بر TOC انجام گرفته است . به عنوان مثال نتیجه گیری موسسه حسابداران مدیریت دریک گزارش 200 صفحه ای در سال 1995 در خصوص اجرای واقعی TOC در صنعت به شرح زیر است :
“حسابداری در TOC زمینه آشنایی برای حسابداران مدیریت است. با وجود آنکه عباراتی که در TOCبه کار می روندبا آنچه ما معمولا” استفاده می کنیم تفاوت دارند اما هزینه متغیر، استفاده از منابع کمیاب و حسابداری مسئولیت عباراتی هستند که از ده ها سال قبل در کتابهای حسابداری به کار می روند. از لحاظ تئوری مقدار کمی از TOC در عالم حسابداری جدید به حساب می آید. نکته در اینجاست که برخی مباحث ، به طور خاص استفاده ازمنابع کمیاب(محدودیت ها)،ازآنچه ما فکرمیکردیم مهمتربودند ودرTOC به آنهاتوجه بیشتری شده

است .”
این در حالی است که به عقیده هواداران این روش حسابداری مبتنی بر TOC از ابزاری مانند الگوی رفتار هزینه ها استفاده نمی کند و یا حتی تعریف آن از سرمایه گذاری و سود متفاوت است. به نظر می رسد که یک جنبه اساسی TOC و الگوی حسابداری مبتنی برآن تاکید بر بهره وری از عامل زمان است ، حتی در مواردی که محدودیت سیستم ظاهرا عاملی به غیر از ظرفیت زمانی عامل محدودکننده است.

منابع و ماخذ

1-Berliner and Brimson.Cost Mangement for Today’s Advanced Manufacturing.Boston:Harward Business School Press,1988.
2-Blocher,E.Chen,K.Lin,T.Cost Management,A Strategic Emphasis.Termeh,2007.
3– Corbett,T. Throughput Accounting, North River Press,1998.
4- Corbett,T. Throughput Accounting and Activity – Based Costing : The Driving Factors Behind Eeach Methodology, 2000
5-Goldratt,E.Self- Learning Kit.Production the TOC Way.Avraham Y.Goldratt Institute.
6-Goldratt,E.The Haystack Syndrom. Croton-on-Hudson:North River Press,1990.
7-Goldratt,E.What Is This Thing Called the Theory of Constraint and How Should It Be Implemented Croton-on-Hudson:North River Press,1990.
8- Goldratt,E.and Cox,j.The Goal.Croton-on-Hudson:North River Press,1986.
9-Hutagalung.N, Throughput Accounting = End of Cost Accounting and Activity – Based Management Approachs, 2003

10- Noreen,E. Smith, D. & Mackey, J.T. The Theory of Constraints and Its Implications for Management Accounting, Great Barington; MA : North River Press, 1995.
11-Wichmann,L.Profit Velocity Pumps up Revenue Potential.2006
12- www.maaw.info

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله گوشت و بازرسی گوشت در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله گوشت و بازرسی گوشت در pdf دارای 81 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله گوشت و بازرسی گوشت در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله گوشت و بازرسی گوشت در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله گوشت و بازرسی گوشت در pdf :

گوشت نیز همانند سایر غذاها دارای مخلوطی از اسیدهای چرب است.
میزان اسیدهای چرب اشباع در گوشتهای مختلف به شرح زیر است:
1- گاو، بره و خوک: کمتر از 50 درصد اسید چرب اسید
2- طیور: 30 درصد اسید چرب اشباع
مهترین اسیدهای چرب گوشت از دیدگاه تغذیه عبارتند از:
1- اسید پالمیتیک به فرمول c16:0
2- اسید استئاریک به فرمول c18:0
3- اسید میریستیک که آرومازاترین اسید چرب گوشت است.
به نظر می رسد که اسید پالمیتیک و اسید استئاریک، کلسترول خون را افزایش نمی دهد. اسید آراشیدونیک در مغزو کبد به مقدار بیشتری یافت می شود.
گوشت یکی از منابع عمده اسیدهای چرب غیراشباع با یک باند دوگانه و به ویژه اسید اولئیک به فرمول c18:1 است. حدود 40درصد اسید چرب گوشت، غیراشباع با یک باند دوگانه است. گوشت نشخوار کنندگان همچنین دارای اسیدهای چرب ترانس می باشد.

مواد ریز مغذی گوشت:
مواد ریز مغذی گوشت از نظر تغذیه ای بسیار مهم هستند زیرا گوشت منبع نسبتاً فشرده ای از ویتامینها، مواد معدنی، عناصر کمیابو تبرخی از ویتامین ها می باشد. که زیست فراهمی بعضی از آنها مانند آهن، مس و روی برای بدن نسبت به غذاهای گیاهی بیشتر است.
مهمترین ریزمغذی های گوشت از دیدگاه تغذیه عبارتند از:
1- اهن
2- روی
3- سلنیوم
4- ویتامینها

1-آهن:
گوشت و به ویژه گوشت قرمز و احشا، یکی از منابع غنی آهن است به طوریکه 100 گرم استیک تهیه شده از ران گاو، 3 میلی گرم آهن دارد. 50 تا 60 درصد آهن گوشت به شکل هم است که حاصل هموگلوبین می باشد و نستب به آهن غیر هموگلوبینی که تنها منبع آهن موجود در گیاهان است به شکل موثرتری جذب بدن می شود. علاوه بر این ممانعت کننده های متعدد جذب آهن مانند فیتات بر روی آهن هم تاثیری ندارند.
بنابراین جذب اهن گوشت به طور معمول 15 تا 25 درصد است که دو برابر جذب اهن در غذاهای با مناش گیاهی می باشد. گوشت همچنین نقش ارزنه ای به عنوان تسریع کننده جذب آهن موجود در غذاهای با منشا گیاهی دارد. بنابراین وجود گوشت در یک وعده غذایی، جذب آهن را از سایر ترکیبات موجود در غذا دو برابر می کند. سطح فریتین سرم که نشانگر آهن ذخیره بدن است، با میزان مصرف آهن هم شدیداً مرتبط است.
گوشت برای گروههای آسیب پذیر به ویژه کودکان نوپا، نوجوانان، زنان در سنین باروری و هنگام عادت ماهیانه برای پیشگیری از کمبود آهن بسیار ضروری است. آهن برای ساخت یاخته های قرمز خون که اکسیزن رابه تمام بدن حمل می کنند،لازم است.

2-روی:
گوشت و به ویژه گوشت گاو، بره و خوک بهترین منبع روی است.قابلیت زیست فراهمی روی نیز همانند آهن غیر هم توسط ممانعت کننده های موجود در برنامه غذایی مانند فیتات و اگزالات کاهش و هنگامی که با پروتئین حیوانی همراه شود افزایش می یابد. پایین بودن سطوح روی در پلاسمای گیاهخواران و خام خواران، علیرغم میزان بالای روی موجود در غذایی انهاف نقش مهم گوشت را بر وضعیت روی بدن نشان می دهد. تقریباً 20 تا 40 درصد روی بدن از طریق مصرف گوشت جذب می شود. کمبود روی سبب عوارضی مانند اختلال رش، اختلال نیروی جسمانی، اختلال رشد جنین، سقط جنین و کم اشتهایی می شود.

3-سلنیوم:
برای جلوگیری از ایجاد عوارض کمبود سلنیوم در حیوانات به غذای آنها افزوده می شود. گوشت چه به صورت خام و چه به صورت پخته از نظر زیست فراهمی، به اندازه سلنیوم فراهم می کند. هر 100 گرم گوشتب ه طور متوسط 10 میکروگرم سلنیوم فراهم می کند که این میزان حدود یک چهارم نیاز روزانه بدن به سلنیوم است.

4-ویتامین ها:
گوشت دارای تمام انواع ویتامینB به غیر از فولات و بیوتین است. گوشت و فراورده های تهیه شده از آن، منبع غنی از تیامین هستند و یک وعده آن، کل نیاز روزانه بدن به تیامین را برطرف می کند. کبد و کلیه، ریبوفلاوین را حتی بیش از نیاز روزانه بدن فراهم می کند. گوشت همچنین غنی ترین منبع نیاسین است هر100 گرم کبد گوساله، نیمی از نیاز روزانه به ویتامین B6 را برطرف می کند. گوشتهای احشایی همچنین منبع غنی از آهن و فولات است. اما برای دوران بارداری تجویز نمی شود. زیرا دارای مقادیر زیادی رتینول است که توانایی ایجاد ناهنجاری در جنین در حال تکامل را دارد. شکل فعال ویتامینA که رتینول نام دار فقط در غذاهای با منشا دامی یافت می شود. همچنین غذاهای با منشا دامی، تنها منبع مهم ویتامین B12 هستند. در افرادی که از گوشت و لبنیات پرهیز می کنند حتماً باید قرصهای مکمل ویتامین B12 تجویز شود. کبد و کلیه منبعی غنی از اسید پانتوتنیک هستند. تجزیه گوشت و کبد مقادیر مشخصی از 25- هیدروکسی کله کلسیفرول را نشان می دهد. که فعالیت زیستی آن 5 بار بیشتر از کله کلیسفرول است. همچنین گوشت و فراورده های گوشتی یکی از منابع اصلی طبیعی تامین ویتامین D غذایی به شمار می روند.

خواص ظاهری، فیزیکی و ترکیب شیمیایی و بیوشیمیایی گوشت
خصوصیات ظاهری گوشت:
خصوصیات ظاهری گوشت شامل: رنگ، بو، طعم، تردی و آبداری می باشد.

1-رنگ گوشت:
مهمترین ترکیباتی که موجب ظهور رنگ درگوشت میشوند رنگدانه هایی هستند که برخی طول موج های نور را جذب کرده، سایر نورها را منعکس می کنند. ساختمان و بافت عضلات نیز بر میزان جذب و انعکاس نور تاثیر دارد.

رنگدانه های گوشت:
1- پروتئین هموگلوبین یا رنگدانه خون
2- پروتئین میوگلوبین یا رنگدانه عضلات که در صورتیکه به خوبی انجام شده باشد. 80 تا 90 درصد رنگدانه گوشت را تشکیل میدهد.
3- انزیم کاتالاز
4- آنزیم سیتوکروم
آنزیم های کاتالاز و سینوکروم بر رنگ گوشت تاثیری جزئی دارند.

ساختمان میوگلوبین:
میوگلوبین دارای یک قسمت پروتئینی به نام گلوبین (پروتئین گلبولی) ویک قسمت غیر پروتئینی به نام حلقه هم می باشد. رنگ گوشت تا حدودی به حالت اکسیداسیون داخل حلقه هم بستگی دارد.

عوامل موثر بر مقدار میوگلوبین عضله:
1- نوع دام: به طور کلی عضلات گاو و گوسفند میوگلوبین بیشتری نسبت به عضلات خوک، گوساله شیری، ماهی و طیور دارند. تفاوت رنگ گوشت این حیوانات نیز به میزان میوگلوبین آنها مربوط است.
2- سن دام: دام های نابالغ میوگلوبین کمتری نسبت به دام های مسن دارند.
3- جنس دام: میزان میوگلوبین در دام های نر بیشتر از دام های ماده است.
4- نوع عضله دام: در طیور عضلات سینه میوگلوبین کمتری نسبت به عضله ران دارند.
5- فعالیت فیزیکی عضله: دام هایی که در مسابقات شرکت داده می شوند عضلات تیره تری از دامهای معمولی دارند.

عوامل موثر بر واکنش رنگدانه های گوشت با اکسیژن:
1- برش دادن گوشت
2- چرخ کردن گوشت
3- قرار دادن گوشت در معرض هوا
4- پوشش گوشت
5- شرایط بهداشتی گوشت
6- دمای نگهداری گوشت
7- میزان نور.

تغییرات رنگدانه های گوشت:
1- رنگدانه های متمیوگلوبین(قهوه ای): درشرایطی که مقدار اکسیژن محیط کم باشد(مثل بسته بندی گوشت در بسته های تحت خلا نسبی یا بسته بندی نیمه تراوا) آهن رنگدانه اکسید شده به رنگ قهوه ای در می آید. اکثر مشتریان، این رنگدانه را به عنوان محصولیکه برای مدتی طولانی نگهداری شده می پندارند.
2- رنگدانه اکسی میوگلوبین(قرمز روشن): وقتی گوشت در تماس کامل با هوا قرار گیرد، رنگدانه های احیا شده با مولکول اکسیژن ترکیب شده، تشکیل رنگدانه نسبتاً محکمی را می دهند که اکسی میوگلوبین نام دارد. رنگ قرمز روشن که مشتریان درمورد گوشت تازه انتظار دارند. مربوط به این رنگدانه است. پوششهای سلوفان، پلی وینیل کلراید و پلی اتیلن، اکسیژن را به حدی عبور می دهند که رنگ قرمز گوشت تا مدتی پایدار بماند.
3- رنگدانه سولفا میوگلوبین(سبز): به علت ترکیب سولفید هیدروژن حاصل از تجزیه پروتئین ها با میوگلوبین این رنگدانه ها ایجاد می گردد.
4- رنگدانه های صفراوی(زرد مایل به سبز): به علت ایجاد پراکسید هیدروژن حاصل از فعالیت باکتری ها و تبدیل میوگلوبین به رنگدانه های صفراوی ایجاد می گردند.
5- رنگدانه نیترید اکساید میوگلوبین(NOMb ): این رنگدانه به علت نمک سود کردن گوشت با نمکهای نیتریت ایجاد می شود.
رنگ طبیعی گوشت گاو و گوسفند صورتی مایل به قرمز روشن است و تغییرات رنگ به قهوه ای یا سبز نشان دهنده ماندگی گوشت، مسن بودن دام، تنش دام هنگام ذبح یا فساد گوشت است. معمولاً رنگ چربی گوشت از دید مصرف کنندگان باید سفید باشد.

2-بوی گوشت:
در اثر تجزیه ATP فرآورده هایی نظیر اینوزین منوفسفات(IMP) هیپوگزانتین(HX) تولید می شوندکه بوی گوشت ناشی از وجود این ترکیبات است.

خواص بوی گوشت:
بوی گوشت به ترشح بزاق و شیره های معدی کمک کرده، سبب تسهیل فرایند هضم، افزایش جذب مواد غذایی و افزایش میزان اشتها به گوشت می شود.
گوشت غیر سالم هرگز نباید بوی غیر طبیعی مانند بوی تعفن یا ترشیدگی بدهد و در صورتی که هنگام پختن، بوی نامطبوع از گوشت به مشام برسد. نباید مصرف شود.
باکتریهای بی هوازی نیز در گوشت، بوی گندیدگی ایجاد می کنند.

3-طعم گوشت:
مهمترین دلیل مصرف گوشت، لذیذ بودن آن است. نسبت عضله به استخوان و چربی، تاثیر قابل توجهی بر خوش طعمی گوشت دارد. عواملی که موجب طعم مخصوص گوشت می گردند ترکیباتی هستند که در آب محول بوده، وارد آب عضله می شوند. طعم متفاوت انواع گوشت حاصل از دام های مختلف، ناشی از برخی مواد آروماتیک محلول در چربی است که در اثر حرارت به حالت فرار در می آیند و بیشتر از ترکیبات کربونیل تشکیل شده اند. برخی ترکیبات معطر گوشت توسط باکتریها و مخمرها و در دراز مدت توسط کپکها تولید می شوند.
طعم دهنده های غیر فرار درگوشت عبارتند از: 1- اسیدهای آمینه 2- پیتیدها 3- اسیدهای کربنیک 4- مواد قندی 5- برخی از نمکهای آلی. برخی از ترکیبهای فرار موثر در ایجاد طعم گوشت عبارتند از: 1- الکلها 2- آلدئیدها 3- ستونها 4- استرها 5- فوران 6- لاکتون 7- مشتقات بنزول.
طعم های نامطلوب که در طی نگهداری گوشت به وجود می آیند مربوط به تغییرات اکسیداتیو در چربی می باشد. تند شدن چربی وقتی رخ می دهد که زنجیز اسیدهای چرب در نقاط غیر اشباع(پیوند مضاعف) از طریق اضافه شدن شیمیایی اکسیژن شکسته شوند. تشکیل کربونیل ها به ویژه آلدئیدهای با وزن مولکولی کم، عامل مستقیم طعم و بوی تند گوشت است/

ترشیدگی استخوان:
اگر لاشه دام به اندازه کافی سرد نشود و یا اگر پخت گوشت کافی نباشد، میکروبها رشد کرده و با تجزیه پروتئینها تغییراتی به وجود می آورند که اصطلاحاً به آن ترشیدگی استخوان و بافتهای مجاور آن گفته می شود.
وجود باکتری های هوازی باعث طعم نامطلوب در گوشت می شود. ترشیدگی و تغییر طعم گوشت نشانه ای مشخص از فاسد شدن گوشت است.

4-تردی گوشت:
تردی یکی از ویژگی های مهم در کیفیت گوشت است و عواملی در بروز و شدت آن تاثیر دارند که عبارتند از:
1- مقدارو ماهیت بافتهای پیوندی(کلاژن و الستین)
2- ویژگی های تارهای عضلانی انقباضی(اکتین، میوزین، تروبومیوزین، تیتین و نیولین)
3- ویژگی پروتئین های سارکوپلاسمیک
4- چربیهای موجود در بافت عضلانی

بافت پیوندی:
هرچه میزان بافت پیوندی گوشت کمتر باشد، تردی افزایش پیدا می کند. مقدار کلاژن درگوشت نشان دهنده سفتی گوشت است. اگرچه اکثر الیاف بافت پیوندی از کلاژن تشکیل شده اند. اما الستین و رتیکولین نیز در سفتی گوشت دخالت دارند. عواملی در میزان بافت پیوندی گوشت موثر می باشند که عبارتند از:
1- نوع فعالیت عضله در زمان حیات دام: برای مثال عضله یا به علت نوع کاری که انجام می دهد. قویتر از عضله پشتی است. بنابراین میزان بافت پیوندی قابل توجهی دارد.
2- سن دام: درحیوانات مسن به علت فعالیتهای بدنی زیاد که در طول حیات انجام داده اند، استحکام تار بافت پیوندی بیشتر است. بنابراین عضلات حیوان جوان خیلی تردتر از دام مسن است. در بعضی از حیوانات درمرحله رشد سریع، تردی با زمان افزایش می یابد. زیرا بافت پیوندی کمتر می شود. بنابراین تردی گوشت گاوهای 12 تا 18 ماهه اغلب بیشتر از گوساله های 6 ماهه است . سفتی عمده عضله در گاو در سن 30 ماهگی ظاهر می شود.

ویژگی های تارهای عضلانی انقباضی
عامل دیگر در تعیین تردی گوشت، حالت انقباض بعد از جمود نعشی است. به طور معمول تردی قسمت ابتدا و انتهای عضلات سینه ای از قسمت وسط آن بیشتر است. درجه کشش هر یک از عضلات توسط دستگاه استخوانی و همچنین دمای محیط قبل از جمود نعشی بر طول سارکومر و تردی نهایی گوشت تاثیر دارد. این تفاوت عضلات نسبت به یکدیگر، اساس تغییرای است که سبب می شود تردی یک قطعه گوشت، نسبت به جلوگیری به عمل آورد ولی تشکیل اتصالات عرضی سبب شدن گوشت می شود. فرایند ترد کردن لاشه را با نگهداری ان در دمای 18 تا 20 درجه سانتیگراد به مدت 24 ساعت انجام می دهند. دراین مدت میزان آبگیری پروتئین و واکنش های وابسته افزایش پیدا می کند.

چربیهای موجود در بافت عضلانی
چربیهای داخل عضلانی سبب ترد شدن گوشت می شوند. چربیها، جویدن گوشت را تسهیل می کنند و از این رو باعث بهبود تردی و سهولت فرایند بلعیدن می شوند. چربیهای موجود در گوشت به نوعی است که وقتی مصرف کننده گوشت را می جود، آنرا حس می کند. چربی داخل عضلانی به طور غیر مستقیم سبب تشدید ابداری گوشت می گردد. توزیع یکونواخت چربی در سراسر گوشت باعث جلوگیری از هدر رفتن رطوبت میشود در نتیجه گوشت چروکیدگی کمتری در طی طبخ پیدا کرده آبدارتر باقی می ماند. چربی زیر جلدی مانع از تبخیر آب خشک شدن گوشت در طی کباب شدن می شود.

آبداری
آبدار بودن گوشت عبارتند از: میزان نسبی غنی بودن، صافی و روشنی عصاره گوشت
عصاره گوشت در قطعه شدن و نرم شدن گوشت نقش دارد و به عمل جویدن آن کمک می کند. اگر گوشت آب نداشته باشد، به شدت از کیفیت و لذیذ بودن آن کاسته میشود. از ترکیب چربی ذوب شده گوشت و آب آن، عصاره ای تشکیل می گردد که وقتی گوشت جویده می شود از درون آن به بیرون تراوش می کند. این عصاره بزاق را تحریک کرده، کیفیت و مزه گوشت را بهبود می بخشد.

ویژگی های فیزیکی گوشت:
ویژگی های فیزیکی گوشت شامل: حجم و وزن مخصوص گوشت، مقاومت گوشت در مقابل عامل مکانیکی، آب فعال موجود در گوشت، قدرت هدایت الکتریکی گوشت و امپانس گوشت می باشد.

1- حجم و وزن مخصوص گوشت:
وزن، وزن مخصوص، حجم لاشه و قطعات گوشت بیشتر در صنایع گوشت اهمیت دارند. برای ارزیابی لاشه دستگاههای پیشرفته ای وجود دارند که قادر به عکسبرداری از زوایای لاشه بوده، سطح آن را اندازه گیری می نمایند. با در دست داشتن این اندازه ها و اندازه طول لاشه می توان حجم لاشه را به طور تقریبی به دست آورد.
وزن مخصوص گوشت برای تعیین مقدار چربی به روش فیزیکی دارای اهمیت است. وزن مخصوص جسم جامد توسط دستگاهی به اسم پیکنومتر اندازه گیری می شود. هرچقدر مقدار چربی گوشت بیشتر باشد، وزن مخصوص آن کمتر است.

2- مقاومت گوشت در برابر عوامل مکانیکی:
سفتی و استحکام، چگونگی سیلان، قوام و پایداری بافت گوشت جزو عوامل مکانیکی گوشت هستند. میزان قوام، غلظت و مقاومت گوشت در برابر عوامل مکانیکی درصنایع گوشت از اهمیت خاصی برخوردار است. اندازه گیری غلظت گوشت توسط دستگاه غلظت سنج انجام می شود.

3- آب فعال(aw) در گوشت:
آب فعال یک جسم، نسبت فشار بخار موجود در آن جسم به حداکثر فشار بخار آب در همان دماست. بنابراین آب فعال حداکثر برابر با یک است. برای اندازه گیری مقدار aw در گوشت، قوطی های اندازه گیری به کار گرفته می شوند که براساس روش رطوبت سنج عمل می کنند.

4- قدرت هدایت الکترولیتیک:
قدرت هدایت الکترولیتیک گوشت در صنایع گوشت اهمیت دارد. برهمین اساس دستگاه مخصوص اندازه گیری غلظت املاح در گوشت تحت عنوان نمک سنج ابداع گردیده است.
5- امپدانس گوشت:
امپدانس مقاومت ظاهری برق در مقابل جریان متناوب است که با در دست داشتن مقادیر مقاومت، ظرفیت و فرکانس برق قابل اندازه گیری می باشد. سنجش امپدانس درگوشت برای تعیین میزان تازگی ماهی و همچنین کنترل کمی میکروبی گوشت اهمیت کاربردی دارد.

ویژگی های شیمیایی و بیوشیمیایی گوشت:
ویژگی های شیمیایی گوشت شامل: PH ظرفیت اکسیداسیون و احیا(RH) و ظرفیت نگهداری آب می باشند.

1- PH گوشت:
سنجش مقدار PH گوشت نقشی مهم در صنایع گوشت دارد. گوشتی که دارای PH نهایی بالاست همیشه در معرض خطر آلودگی های میکروبی و فساد قرار دارد و بالا بودن PH نهایی در گوشت گاو، سبب تیره و بد منظره شدن آن می گردد.
عوامل موثر بر PH گوشت: این عوامل عبارتند از: 1- خستگی دام 2- تب دار بودن دام هنگام کشتار 3- کامل و یا ناقص بودن خونگیری در حین کشتار 4- روند تغییرات پس از کشتار 5- نواقص ژنتیکی دام 6- ظرفیت نگهدار و جذب آب در گوشت 7- مراحل رسیدن و نگهداری گوشت 8- میزان تردی گوشت 9- فساد گوشت.

روشهای نگهداری PH درگوشت:
PH گوشت با استفاده از روشهای رنگ سنجی و روشهای الکترومتری سنجیده می شود.
نمونه ها قبل از اندازه گیری PH باید کاملاً مخلوط و همگن شوند.

2- ظرفیت اکسید و احیا(RH) در گوشت:
داشتن ظرفیت اکسید واحیا در صنایع گوشت بسیار اهمیت دارد و د رحال حاضر در اکثر آزمایشگاه ها از محلول های معرف برای اندازه گیری RH استفاده می شود.

3- ظرفیت نگهداری آب در گوشت:
ظرفیت نگهداری آب(WBC) یکی از ویژگی های شیمیایی گوشت بوده و عبارت است از قدرت نگهداری آب در گوشت و همچنین آب افزودنی به آن در زمانی که گوشت تحت فشار قرار گیرد. این فشار ممکن است در اثر خردکردن، حرارت دادن یا فشارهای مکانیکی وارده بر گوشت(پرس کردن) ایجاد گردد.

عوامل موثر بر ظرفیت نگهداری آب در گوشت:
1- PH: میزان WBC در PH=7 به بالاترین میزان می رسد.
2- املاح: نمک طعام ظرفیت نگهداری آب در گوشت را در PH بین 5/5 تا 4/6 تا حدودی بالا می برد. پلی فسفاتها در بالا بردن ظرفیت نگهداری آب، بیشترین تاثیر را دارند.
3- ریز زیستمندان: ریز زیستمندان تا حدودی سبب بالا بردن ظرفیت نگهداری آب در عضله خواهند گردید. هر اندازه میزان آلودگی میکروبی بیشتر باشد افزایش WBC نیز بیشتر خواهد شد.
4- نوع دام: گوشت گوسفند دارای بالاترین WBC بوده و پس از آن به ترتیب گوشت خوک و گاو قرار دارند.
5- موقعیت تشریحی عضلات: در دستگاه عضلانی بدن یک حیوان ظرفیت نگهداری آب در ماهیچه ها، بسته به کار و فعالیت آنها متفاوت است. بطوریکه مقدار WBC درعضله پشتی طویل گاو نر بالاتر از میزان آن در ماهیچه های نیم غشایی و دوقلوی ران است. همچنین WBC درعضلات سینه مرغ بیشتر ا زعضلات ران مرغ می باشد. به طور کلی عضلات با الیاف نازک و ماهیچه هایی که کمتر فعالیت دارند WBC بالاتری نسبت به سایر عضلات دارند.
6- سن و جنس : در گوشت گاو ماده WBC کمی بالاتر از گاو نر می باشد. WBC درگوشت دام های جوان بیشتر از گوشت دامهای مسن است.
7- وضعیت دام قبل از کشتار: کلیه عواملی که سبب افزایش ph پس از کشتار دام می شوند مانند خستگی، گرسنگی و تنش که نهایتاً ذخیره گلیکوژن را پایین می آورند. در افزایش WBC موثر هستند.

مصارف خوراکی و غیرخوراکی قسمتهای مختلف لاشه:
از کشتار دام حدود 30 تا 40 محصول و نزدیک به 400 نوع دارو قابل استحصال است که در زیر بعضی از این محصولات ذکر می شود.
1- استخوانها:
میزان استخوان در لاشه پوست کنده گاو بین 12 تا 28 درصد وبه طور میانگین 15 درصد می باشد. از پودر استخوان توسط آب گرم ماده ای به نام ژلاتین استخراج می شود که برای مصارف آشپزی، شیرینی پزی و تهیه بستنی مورد استفاده قرار می گیرد. همچنین از چربی مغز استخوان نیز می توان برای صابون سازی استفاده نمود.

2- پوست:
پوستها را از نظر مورد استعمال به دو دسته تقسیم می کنند:
دسته اول: پوستهاییکه به دباغ خانه رفته پس از عمل دباغی به اشکال مختلف چرم درآمده برای ساختن زیره و رویه کفش، انواع لوازم سراجی، دستکش وغیره به کار می روند. این پوستها مربوط به حیوانات اهلی مانند گاو، گاومیش گوسفند، بز، فردسمان وغیره و یا مربوط به بعضی از حیوانات وحشی هستند.
دسته دوم: پوستهای تجملی که شامل پوست حیوانات وحسی مانند روباه، خز، سنجاب، خرگوش سگ دریایی، ببر، پلنگ، و یا پوست حیوانات اهلی پوست بره نژاد قره گل است.
مهمترین انواع پوستهای دباغی شده مربوط به گاومیش است. زیرا در ساخت زیره(کف کفش) باید از پوست ضخیم استفاده شود. پوست گوسفند برای تهیه بیش از آستری پوستین، تیماج، دستکش، رویه کفش یا شبرو به کار برده می شود. پوست بز که محکم تر و ضخیم تر از پوست گوسفند و میش است. برای تهیه انواع چرم، ساختن جیر و چرم مخصوص غیر قابل نفوذ به آب استفاده می شود. سالامبور یک نوع محصول نیم ساخته به شمار می آید که از پوست گوسفند و بز پس از چیدن پشم تهیه می شود و دارای اهمیت صادراتی است. پوست گوسفند و بز قبل و بعد از عملیات فرآوری بر روی آن به اسامی گوناگون خوانده می شود که عبارتند از:
الف: پوست خام(پوست سبز): پوستی است که تازه از لاشه جدا شده باشد.
ب: پوست مردار: پوستی است که از لاشه حیوان مرده جدا شده و فاقد هرگونه مرغوبیتی است به علاوه چرم حاصل از آن نیز خشک و نامرغوب می باشد. این پوستها د رصورتی که از دامهای تلف شده به دلیل بیماریهای مشترک انسان ودام مانند سیاه زخم به دست آمده باشند برای کارکنان دباغ خانه و افرادی که با آنها در تماسند خطرناک خواهند بود.
ج: پوست خشک: نوعی پوست خام است که در سایه و در معرض هوا خشک شده باشد. هدف از این کار جلوگیری از فساد است.
د: پوست نمک سود خشک: پوست خام نمک سود شده پوستی است که درمجاورت هوا، دور از نور مستقیم خورشید به شکل آویخته یاگسترده روی زمین یا به روشهای دیگر خشک می شود.
ه: پوست لوت: پوستی است که پوشش پشمی آن به طور نسبی چیده شده است. و طول الیاف پشم آن از 5/1 سانتی متر بیشتر است.
دو بیماری چرب و میاز جلدی اثرات نامناسبی بر روی پوست باقی می گذارند. بیماریهای عفونی و التهابی پوست و آبله نیز سبب بی ارزش شدن آن می شوند. در ایران پوست گوسفند و بز را در کشتار گاه های عددی (جلدی) معامله می کنند و پس از خشک کردن و نمک زدن بر حسب رنگ عدل بندی و با معیار کیلو صادر می نمایند. پوست گاو و گوساله به صورت کیلویی خریدو فروش می شود.
3- پشم:
پشم گوسفند علاوه بر جنبه صادرات در صنعت قالیبافی و نساجی نیز مورد استفاده قرار میگیرد. در ایران گوسفند داری به منظور بهره برداری انحصاری از پشم رواج ندارد. آلودگی های انگلی مانند کنه و ساس سبب کاهش ارزش اقتصادی پشم می شوند . محصول سالیانه گوسفندهی ایرانی به طور متوسط 5/1 کیلوگرم در سال است.
4- روده:
روده از نظر صادراتی اهمیت داشته و جزو چندکالای تعیین کننده ارز کشور است. روده گوسفند جهت تهیه پوش سوسیس و کالباس، آلات موسیقی(آرشه ویلن و بند تار) ، بند توپ فوتبال و کاتگوت(نوعی جراحی قابل جذب) استفاده می شود. واحد روده هنگ نام دارد که معادل 44/91 متر روده با قطرهای یکسان یامختلف است. عفونت دام با بیماری هایی مانند سالمونلوز و سیاه زخم سبب کاهش ارزش اقتصادی روده می شود.

5- گوشت:
گوشت گاو و گوساله چربی کمتری داشه از کیفیت و طعم خوشایندی برخوردار است. اغلب گوشت گاو گرانترین گوشت مورد مصرف مردم جهان است. همچنین تولید سوسیس و کالباس در ایران عمدتاً با گوشت گاو صورت می گیرد.
گوشت گوسفند از نظر درجه بندی به چهار نوع تقسیم می شود:
1- گوشت درجه یک یاکبابی: این نوع گوشت به نواحی راسته و ران گوسفند به شکل بدون استخوان اطلاق می گردد. مقدار راسته گوسفندان با وزن 55 تا 65 کیلوگرم حدود 9/3 تا 2/4 کیلوگرم است.
2- گوشت درجه دو یا گوشت خورشتی: قسمت اعظم گوشت گوسفند در ایران اختصاص به گوشت خورشتی (تحت عنوان گوشت با استخوان) دارد. ناحیه سرسینه، سردست، کتف، و میان پهلو که 60 تا 65% وزن لاشه را تشکیل می دهند. در برگیرنده گوشت درجه دو یا گوشت خورشتی می باشند.
3- گوشت درجه سه یا گوشت آبگوشتی: قسمتی از گوشت گوسفند است که در مجاورت یا لابلای مهره های گردن، دنده ها و نظایر آن قرار گرفته به علت عدم جداسازی آسان آن از استخوان از نظ کیفیت در درجه سوم قرار میگیرد و به نام گوشت آبگوشتی نامیده می شود.
4- گوشت پست یا خوش گوشت: عبارت است از تکه های گوشت به همراه رباطها، زردپی ها، پوششهای سروزی و رگ و پی که بیشتر اطراف امعا و احشا اعضای داخلی را می پوشانند.

6-زبان:
زبان گاو، گوسفند و خوک به صورت تازه و نمک زده یا پخته مورد مصرف غذایی انسان قرار می گیرد. اپیتلیوم زبان در تهیه واکسن و لوازم آرایش به کار می رود.

7-مری و معده:
معده گاو به عنوان گوشت برای تهیه سوسیس استفاده می شود. مری گاو برای پوشش سوسیس کاربرد دارد. از معده های گاو و گوسفند به نام سیرابی و هزارلا و شیردان در خوراک انسان استفاده می شود.
8-پنیر مایه:
از شیردان گوساله های شیرخوار تهیه شده درکارخانه های پنیر سازی برای تهیه پنیر از شیر مورد استفاده قرار می گیرد.

9-کبد:
کبد در درمان کم خونی کاربرددارد. و معمولاً به صورت تازه به فروش می رسد. نوعی عصاره دارویی نیز برای درمان کم خونی وخیم از کبد به دست می آید. صفرا به عنوان پاک کننده و نیز براق کننده د رصنایع چرم سازی استفاده می شود.

10-لوزالمعده:
لوزالمعده را قصابان، خوش گوشت روده می نامند که اغلب به عنوان تقلب به جای خوش گوشت حقیقی که غده تیموس است فروخته می شود. داروی انسولین که در درمان بیماران دیابتی به کار می رود بیشتر از لوزالمعده خوک به دست می آید.

11-طحال:
طحال معمولاً به عنوان غذای سگ و گربه مورد استفاده قرار می گیرد.

12-ریه(جگر سفید یا شش)
ریه در تغذیه انسان و نیز در تغذیه سگ و گربه مورد استفاده قرار می گیرد.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله کما چیست؟(عوامل و علائم و نشانه های کما) در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله کما چیست؟(عوامل و علائم و نشانه های کما) در pdf دارای 20 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله کما چیست؟(عوامل و علائم و نشانه های کما) در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله کما چیست؟(عوامل و علائم و نشانه های کما) در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله کما چیست؟(عوامل و علائم و نشانه های کما) در pdf :

کما چیست؟(عوامل و علائم و نشانه های کما)

کما حالتی از ناهشیاری است که طی آن فرد با دردناک‌ترین محرک‌های فیزیکی هم به هوش نیاید و به همان حالت تا مدتی پایدار بماند. کما، یک مریضی نیست، بلکه علامتی از یک مریضی یا واکنشی به یک حادثه است که برای بدن فرد اتفاق افتاده است؛ مثل یک ضربه شدید و سخت به سر که باعث ایجاد شوک عصبی و کما می‌شود. اکثر کماهایی که به این دلیل ایجاد می‌شود، بیشتر از 4 هفته طول نمی‌کشد. بعضی از کسانی که به کما می‌روند، پس از این مدت به سمت زندگی نباتی پیش می‌روند. زندگی نباتی یعنی فرد نفس می‌کشد، فشار خون نرمال دارد و حتی دستگاه گوارش آن‌ها درست کار می‌کند، بدون آنکه بدن بیمار نسبت به این کار‌ها آگاهی داشته باشد. زندگی نباتی ممکن است سال‌ها و حتی دهه های متمادی طول بکشد.

مهم‌ترین علامت مشخصه کما، ناتوانی در هوشیار شدن است یعنی خود فرد نمی تواند توسط محرکها هوشیاری‌اش را به‌دست آورد. البته علامتهای دیگری هم وجود دارند که از میان آنها می‌توان به نبود خود آگاهی، فقدان چرخه خواب و بیداری، نداشتن حرکت هدفمند و نداشتن کنترل بر روی تنفس اشاره کرد.

چه عواملی باعث کما می شوند؟
کما می تواند به دلایل مختلفی روی دهد. بیشترین علت آن هم صدماتی است که بر اثر ضربه و جراحت به سر صورت می گیرد. اما مصرف زیاد الکل(مسمومیت الکلی)، دیابت، مورفین و خون‌ریزی زیاد هم می‌تواند فرد را به کما ببرد. در مواردی خونریزی یا تورم بافت مغز آن‌قدر شدید است که حتما باید به نوعی فشار را از روی مغز برداشت.

 

در حالت کما چه اتفاقی می‌افتد؟
اعتقاد عمده ای که در بین مردم وجود دارد، این است که شخص در خواب بسیار عمیقی فرو رفته است. این عقیده به طور کامل درست نیست. البته ممکن است در بعضی از موارد این چنین باشد اما نه در همه موارد.
این جا بدنیست بدانید که درجه‌های کما توسط هوشیاری شخص بیمار نسبت به محرکهای خارجی، تعیین می شود. در بسیاری از مواردی که اشخاص در حالت کما به سر می‌برند، بیمار دریافت‌هایی از محیط نیز خواهد داشت و این حالت با توجه به بهبودی شخص بیمار زیاد تر هم می شود. مثلا ممکن است، حرکتهای جزئی از خود بروز دهد یا نسبت به صداها یا محرک‌ها پاسخ دهد. در بعضی موارد نیز ممکن است شخص به کما رفته عکس العمل‌های شخص هوشیار را از خود بروز دهد. مثلا در بعضی بیمار‌ها باید حتما این مراقبت به عمل آید که او نتواند سرم یا لوله های دیگر متصل به خودش را از جا در بیاورد که در نهایت به مرگش منجر بشود. همه این موارد باعث می شود تا درجات کما در افراد متفاوت باشد.
بیرون آمدن از کما
حالتی که شخص شروع به بیرون آمدن از حالت کما می کند، هنگامی است که او شروع به پاسخ دادن به محرک‌های خارجی می‌کند. هرچند به‌دست آوردن کامل هوشیاری، یعنی دو مرحله واکنش نشان دادن و تشخیص فکر،باید در او پدیدار شود تا بشودگفت که او از کما بیرون آمده است. زیرا وجود هر دوی این موارد در هوشیاری کامل، اجتناب ناپذیر است. حتی در بعضی موارد پس از به هوش آمدن بیمار باز آموزی و به خاطر آوردن بسیاری از چیزها از جمله حرف زدن و به خاطر آوردن خود شخص، ممکن است لازم باشد.
آمار
هر 10 دقیقه یک نفر بر اثر آسیب سر به حالت کما می‌رود. بد نیست بدانید آسیب‌های وارد به سر اولین علت به کما رفتن، مرگ و یا معلولیت افراد 1 تا 44 سال محسوب می‌شود. بین 5 تا 10 درصد از کسانی که به کما می روند، قادر به باز گردان حالت هوشیاری خود نیستند و در نهایت به زندگی نباتی که تنها علائم حیات در آنها وجود خواهد داشت، منجر می‌شوند. بسیاری از مردم فکر می‌کنند که این حالت همچنان کما نامیده می شود اما به این حالت مرگ مغزی گفته می‌شود.

تفاوتهای مرگ مغزی و کما
وضعیت کما با مرگ مغزی بسیار متفاوت است به گونه ای که فردی که به کما رفته، می‌تواند دوباره به زندگی عادی خود بازگردد؛ البته این وضعیت را باید متخصصان مغز و اعصاب تایید کنند. به طوری که اگر مغز هنوز زنده باشد، فرد دچار کما شده و احتمال برگشت آن حتی بعد از مدت طولانی و گذشت چندین سال هم وجود دارد. زیرا بیمار خودش به صورت طبیعی نفس می کشد و فقط مغز برای مدتی هوشیاری ندارد اما عمق مغز زنده است.

در مرگ مغزی، فرد به صورت طبیعی نفس نمی کشد و تنفس خود را از طریق دستگاه انجام می دهد که با قطع کردن دستگاه، می میرد بنابراین زنده ماندن نباتی فرد دچار مرگ مغزی، به دستگاه وابسته است چون تنفس وابسته به مغز است. اما قلب با مغز تفاوت دارد.

اگر مغز فردی بمیرد، قلب فعالیت دارد، البته به شرطی که اکسیژن از طریق دستگاه به فرد برسد و در صورت قطع دستگاه فردمی میرد، اما بازهم با وجود دستگاه هم بازنمی توان مدت زیادی چنین افرادی را زنده نگه داشت.

فاصله کما تا مرگ چقدر است ؟
سام تاجبخش را به خاطر دارید؟ پسر جوانی که 4 سال پیش بر اثر یک تصادف دلخراش به کما رفت؟ او هنوز به هوش نیامده اما پدر و مادرش با تمام توان و امید، از او مراقبت میکنند و منتظر روزی هستند تا او دوباره به زندگی باز گردد.
بیایید همه با هم، دست به دعا برداریم و از خداوند متعال بخواهیم زندگی دوبارهای را به سام تاجبخش عطا کند;
بیـرون آمــدن دختر 16 ساله بروجنی از کما بعد از چندماه، یکبار دیگر این پرسش را به ذهنها آورد
چند درصد از افرادی که به کما میروند شانس ادامه زندگی دارند؟ علت فرو رفتن در کما چه تاثیری در بازگشت بیمار دارد؟
مریم باباخانیان، دختر16 ساله بروجنی 29 مهرماه با واژگون شدن اتوبوس دانشآموزی به کما رفت.

سطح هوشیاری مریم در تمام این مدت به گونهای در نوسان بود که گاهی اشک شوق به چشمهای خانواده مریم میآورد و گاهی آنچنان آنها را ناامید میکرد که گویی این آخرین بار است که آنها مریم را میبینند.
با همه این اوصاف، اواخر آذر ماه این خبر منتشر شد: سرانجام هوشیاری مریم بالا رفته و او چشمهایش را بعد از چند ماه به روی پدر و مادرش گشوده است.

او در حال حاضر قدرت تکلمش را از دست داده اما برای به دست آوردن دوباره آن تلاش میکند.
مریم تلاش میکند تا عوارض ناشی از بیهوشی 2 ماههاش را از جسمش دور کند و دوباره سلامت از دست رفته خود را به دست آورد.
شاید برخی از ما در میان نزدیکان و آشنایانمان با چنین صحنههایی روبهرو بودهایم و این لحظات را تجربه کردهایم اما بیشک تعداد کمی از ما درباره وضعیت کما، شرایط بیماری که در کما فرو رفته و شرایط زندگی برای افرادی که از کما خارج میشوند، اطلاعات داریم.
در این گزارش درباره کما و عوارض آن و مشهورترین شخصیتهایی که در سراسر جهان به کما فرو رفتهاند، مطالبی را میخوانیم.
متخصصان چه میگویند؟
«کما» دقیقا چیست؟
فردی که به کما میرود، در حقیقت بیماری است که هوشیاریاش مختل شده و در بیهوشی به سر میبرد.
دکتر علیرضا یاراحمدی، متخصص مغز و اعصاب در اینباره به «سیبسبز» میگوید: «چنین فردی نمیتواند ارتباط کلامی، چشمی و حرکتی با دیگران برقرار کند.
توانایی باز کردن چشمهایش را ندارد و در مجموع هیچ پاسخی به تکانههایی که از بیرون دریافت میکند، نمیدهد.
در مورد بیمارانی که بر اثر تصادف و ضربه به کما رفتهاند معیاری برای سنجش میزان هوشیاریشان داریم که آن را با نامGCS یاد میکنیم.
وقتی بیماری بر اثر تصادف به کما رفت با چشمانی بسته روی تخت خوابیده است و هیچ پاسخی به محرکها نمیدهد؛ اگرچه برخی از بیماران میتوانند با تحریک دردناک تولید صدا کرده، چشمهایشان را باز کنند یا دستشان را به سمت موضع درد ببرند.
قرار گرفتن در وضعیت کما معمولا به دلیل ضربه مغزی و تخریب بافت مغزی و خونریزی یا به دلیل فشارهایی که ناشی از بزرگ شدن تومور در ناحیه مغز است به وجود میآید.»

GCS ابزاری برای اندازهگیری سطح هوشیاری
این سیستم سطح هوشیاری را از 3 تا 15 تقسیم میکند.
معیار بیداری در انسان 15 است؛ بنابراین اگر GCS بیماری عدد 15 را نشان دهد او بیدار است و به لحاظ سطح هوشیاری در شرایط نرمال قرار دارد و در مقابل آن، فردی که GCS او 3 باشد کمترین میزان هوشیاری را دارد و شرایط او به مرگ نزدیکتر است. دکتر یاراحمدی در اینباره میگوید: «برای بررسی میزان هوشیاری فردی که در کما فرو رفته، به واکنشهای کلامی و چشمی حرکتی او باید توجه کرد، فرد اگر بتواند چشمانش را حرکت دهد 4 امتیاز برای هوشیاری کسب میکند.

اگر بتواند به طور کامل بدنش را تکان دهد 6 امتیاز کسب میکند و در صورتی که صحبت کند، 5 امتیاز دیگر به دست میآورد.
بنابراین فردی که تمامی این امتیازها را کسب کند در مجموع 15 امتیاز هوشیاری و بیداری را کسب میکند.
از طرفی در شرایطی که بیمار در کما فرو رود و حداقل سطح هوشیاری را داشته باشد، امتیازش از هریک از محرکهای چشمی، بدنی و کلامی یکاست و در مجموع 3 امتیاز برای هوشیاری دریافت میکند.»
کمایی که به دلیل سکته، خونریزی، ضربه مغزی، خونریزی ناشی از بزرگشدن و فشار تومور مغزی به وجود میآید از نوع بدخیمترین کماهاست

مرگ مغزی چیست؟
دکتر یاراحمدی متخصص مغز و اعصاب درباره تفاوت کما و مرگ مغزی میگوید: در صورتی که پس از معاینه و بررسی نوار مغزی یا انژیوگرافی مغزی مشخص شد که فرآیندهای عالی مغز متوقف شده در این حالت بیمار دچار مرگ مغزی

شده است. تشخیص نهایی مرگ مغزی باید تمامی واکنشهای ساقه مغز بیمار هم بررسی شود و در حقیقت برخلاف وضعیت نباتی که فعالیت قسمتهای عالی مغز مختل شده و تنها بخش ساقه مغز فعال است در مرگ مغزی ساقه مغز بیمار هم در مقابل محرکها هیچ واکنشی نشان نمیدهد و آنژیوگرافی بیمار نیز هیچ گونه گردش جریان خون را در مغز نشان نمیدهد.

در این حالت امیدی به بازگشت بیمار به زندگی وجود ندارد.»
علت کما احتمال مرگ را تعیین میکند

علت کما تاثیر زیادی در افزایش امید خانواده به بازگشت بیماری که در کما فرو رفته، دارد.
برخی از کماها به دلایل ارگانیک مغزی به وجود میآیند که بر بافت و ساختمان مغز تاثیر میگذارند، این نوع از کما به دلیل سکته، خونریزی، ضربه مغزی، خونریزی ناشی از بزرگشدن و فشار تومور مغزی به وجود میآید که از نوع بدخیم آن است و اما کماهایی وجود دارند که از نوع غیرارگانیک هستند.

در این گروه از کماها، ساختمان و بافت مغز بیمار آسیب ندیده است و بروز اختلال در شرایط متابولیک بدن مانند بالا و پایین شدن یونها یا PH بدن، افزایش قند خون یا مسمومیت دارویی در فرد ایجاد میشود.

افرادی که در این شرایط هستند در گروه کماهای بدخیم قرار نمیگیرند و احتمال بازگشت آنها در مدت زمان کوتاهتری وجود دارد.

تفاوت کما با زندگی نباتی؟
دکتر یاراحمدی در ادامه صحبتهایش با اشاره به زندگی نباتی که معمولا توسط همراهان بیمار با وضعیت کما اشتباه گرفته میشود، به «سیب سبز» میگوید: « بیماری که به کمای عمیق فرورفته و از کما خارج میشود، چشمهایش را باز میکند اما هیچ فرآیندی که انسان را از زندگی گیاه متمایز میکند، از خود نشان نمیدهد. گاهی اطرافیان این بیماران تصور میکنند که این افراد متوجه عملکرد اطرافیانشان هستند در حالی که این گونه نیست.
اگر چه ممکن است با کف زدن کنار گوش این افراد شاهد چشم برهم زدن آنها باشیم اما باید بدانید که این واکنش از ساقه مغز صادر شده که مربوط به فعالیتهایی نظیر خواب و بیداری، گرسنگی و پلک زدن است و بخش عالی مغز و سلولهای خاکستری مغز دچار آسیب جدی شده اند.
تعداد اندکی از بیمارانی که در وضعیت نباتی هستند به زندگی عادی بازمیگردند.»
معروفترین شخصیتهاییکه به کما رفتند و برگشتند
بازیگران، هنرمندان و شخصیتهای سیاسی و فرهنگی بسیاری در یک دهه گذشته در سراسر جهان تجربه کما را از سر گذراندهاند.
برخی از آنها با موفقیت این دوره را پشت سر گذاشتند و دوباره زندگی را در آغوش کشیدند و برخی از آنها متاسفانه جان خود را از دست دادهاند.

پروفسور علیاصغر خدادوست، بزرگترین جراح چشم ایرانی مقیم ایالاتمتحده مردادماه 91، به دلیل عارضه قلبی در یکی از بیمارستانهای ایالاتمتحده بستری شد و پس از جراحی بایپس به کما رفت.
او بعد از یک ماه با روند بهبود از این وضعیت خارج شد.

 

بوریس ووکویچ، بازیکن 22 ساله تیم فوتبال هوفنهایم که 25 آبان ماه گذشته به دلیل تصادف با یک کامیون به کما رفت، پس از یک هفته از کما خارج شد.
او در زمان حادثه دچار افت سطح قند خون بوده و در حال حاضر روزانه 2 ساعت در هوشیاری به سر میبرد و با خانوادهاش ارتباط برقرار میکند.

شارون استون، بازیگر سینمای تجاری در سال 2001 به دلیل حادثه دچار ضربه و خونریزی مغزی شد. این مسئله موجب شد که او 9 روز به کما برود. او 7 ساعت تحت عمل جراحی قرار گرفت و با ترمیم عروق آسیبدیده دوباره به زندگی طبیعی بازگشت.

رضا ایرانمنش، بازیگر سینما و تلویزیون تجربه 17بار کما دارد. او که 50 درصد جانبازی دارد برای آخرینبار به حالت بیهوشی به بیمارستان منتقل شد و مدت یک ماه در کما ماند.
او پس از یک ماه از کما خارج و به زندگی بازگشت.

شاهعلی سرخانی، بازیگر سینما و تلویزیون مهرماه سال 90 از پلههای منزلش پایین افتاد و پس از چند ساعت بیهوش شد و به کما رفت.
او به بیمارستان منتقل شد و یکی، 2 روز پس از این حادثه درگذشت.

مارتین لارنس، کمدین آمریکایی در سال 1999 دچار گرمازدگی شد و این مسئله موجب شد تا به کما برود.
او 3 روز به کما رفت و بعد از آن با همراهی تیم پزشکی و مراقبتهایی که از او صورت گرفت دوباره به زندگی بازگشت.
عجیبترین تجربیات مردم بعد از کما
افرادی که از کما جان سالم به در میبرند اغلب مشاهدات و داستانهای جالبی از دورانی که در کما بودند، دارند یا با خروج از کما تغییرات زیادی در روند زندگیشان مشاهده میکنند.
آنچه میخوانید برخی از باورنکردنیترین خاطرات افرادی است که در نشریههای اینترنتی منتشر شده است.
لیلا توی سی، دختر خردسال انگلیسی است که پس از ابتلا به مننژیت به کما رفت و خانوادهاش امیدی به نجات او نداشتند.
لیلا 3 سال بعد از کما خارج شد و پس از به هوش آمدن، قطعه شعری را که مادرش در دوران کما برایش میخواند، زمزمه میکرد.
یا وین، دختر تایلندی در 3 سالگی بر اثر تصادف به کما رفت.
او بعد از یک ماه از کما خارج شد اما تغییرات زیادی در روند زندگیاش به وجود آمد.
پدر و مادر وین درباره دخترشان میگویند: او بعد از بیرون آمدن از کما روزی یک بسته سیگار میکشیده و با گریه از اطرافیانش سیگار میخواسته است.
لیز سیکیز، زن23 سالهای است که به دلیل آسیب بافت مغزی در اثر ابتلا به نوعی عفونت در سال 2008 به کما رفت.
او برای چند هفته در کما بود و بعد از آنکه از کما خارج شد، هیچ چیزی از زندگی گذشتهاش حتی دقیقهای را به یاد نداشت.
این زن حافظهاش را از دست داد.
تری والیس در سال 1984 در مزرعهاش با تراکتور تصادف کرد.
او از ناحیه سر و گردن آسیب دید و به کما رفت.
تری به مدت 19 سال در کما بود و وقتی بعد از 19 سال چشمانش را گشود،
مادرش را صدا کرد.
او امروز سلامتش را به دست آورده و تنها حافظه کوتاهمدتش کمی ضعیف شده است.

کما (اغما) چیست؟
کما کاهش شدید سطح هوشیاری است که در آن بیمار به محیط اطراف پاسخ هدفمندی نمی‌دهد و در نتیجه نمی‌توان او را بیدار کرد. در این حالت مغز به علت صدمات وارد شده هیچگونه تحریکی از حواس پنج گانه را دریافت نمی‌کند یا نمی‌تواند به آن پاسخ هدفمند بدهد. در اغما، هوشیاری دچار اختلال می‌شود که لزوما هم غیر قابل برگشت نیست.
کما دارای مراحل مختلفی است که معمولا با معیار کمای گلاسکو یا اصطلاحا جی.سی.اس )gcs( سنجیده می‌شود.در این معیار بر اساس بازکردن چشم‌ها ، واکنش حرکتی و تکلم نمره‌ای بین 3 تا 51 به بیمار داده می‌شود که 3 نشانگر وضعیت بحرانی ( کمای عمیق) و 51 نشانه حالت عادی است.بر اساس این معیار در ضربات مغزی بیماران به سه گروه ضربه مغزی خفیف (جی.سی.اس 31 تا )51، متوسط (جی.سی.اس 9 تا )21 و شدید (جی.سی.اس)8 تقسیم بندی می‌شوند.

علل کما
بیماران به دلایل گوناگونی می‌توانند به حالت کما فرو بروند. برخی از این عوامل عبارتند از: علل دارویی (مانند بسیاری از داروهای اعصاب و روان)، زیاده‌روی در مصرف الکل یا مواد مخدر، مسمومیت با مونواکسید کربن، سکته مغزی، خونریزی‌های داخل جمجمه، کاهش قند خون، دیابت، صرع و تشنج، اختلال عملکرد قلب،تومورهای مغزی، اختلال میزان آب و الکترولیت‌ها، مراحل پایانی بیماری‌های کلیوی و کبدی، آمبولی ریه، ضربه به سر، عفونت‌ها (مانند مننژیت.)

برای بیمار کمایی چه باید کرد؟
اولین قدم در درمان بیمار کمایی باز کردن راه تنفسی اوست. سپس تنفس بیمار برقرار می‌شود و در مرحله بعد از او رگ گرفته می‌شود. سپس در صورت نیاز لوله گذاری و عملیات‌ ‌احیا انجام می‌شود. بعد از این اقدامات عمومی اقدامات تشخیصی و درمانی با توجه به عاملی که پیش‌بینی می‌شود علت کماست صورت می‌گیرد. به اصطلاح پزشکان، از اینجا دیگر درمان علامتی می‌شود و بنا بر علائمی که بیمار از خود نشان می‌دهد و نیازهای او اقدامات لازم صورت می‌گیرد. به‌عنوان مثال در مواردی که کما در اثر مسمومیت مواد مخدر ایجاد می شود ابتدا به بیمار آمپول ضد مخدر (نالوکسان) تزریق می‌شود .ممکن است بیمار قادر به تنفس نباشد که در آن صورت به دستگاه تنفس مصنوعی (ونتیلاتور ) متصل می‌شود.اگر کما در اثر از دست دادن مایعات یا خونریزی باشد به بیمار سرم یا خون تزریق می‌شود. در مواردی هم که کما در اثر عفونت است بیمار آنتی بیوتیک دریافت می‌کند.

البته در کنار این کارها اقدامات پرستاری مانند شستشوی بیمار، تغییر وضعیت قرارگیری او (به منظور جلوگیری از ایجاد زخم بستر)، ماساژ و غیره نیز صورت می‌گیرد. قرار دادن سوند ادراری جهت خروج ادرار و کنترل میزان ادرار خروجی نیز از جمله اقداماتی است که برای بیمار انجام می‌پذیرد.

تغذیه فرد در حالت کما نیز نیازبه دقت و ظرافت خاصی دارد.در این موارد به چند شیوه عمل می شود اگر کوتاه مدت باشد به تجویز سرم مناسب اکتفا می‌شود ولی اگر کما طول بکشد به تغذیه کامل از راه ورید روی می‌آورند که در این حالت همه املاح و پروتئین‌های مورد نیاز بدن به علاوه قند و چربی از راه سرم به فرد داده می‌شود. حالت دوم این است که لوله‌ای را مستقیما از راه بینی وارد معده فرد می‌کنند به این روش گاستروستومی می‌گویند. از طریق این لوله مایعات و مواد غذایی به صورت له شده به فرد داده می‌شود.

 

کما با جراحی درمان می‌شود؟
همانطور که ذکر شد کما دارای علل گوناگونی است که برخی از این علل با جراحی قابل رفع است.به عنوان مثال فشار روی مغز به علت هیدروسفالی (جمع شدن مایع در مغز) می‌تواند سبب کما شود که با جراحی قابل رفع است. یا در موارد ضربه به سر که خونریزی موجب کما می‌شود با جراحی حال مریض بهبود می‌یابد. اما نباید این تصور ایجاد شود که هر کمایی با جراحی خوب می‌شود. کما اینکه در مورد پوپک گلدره نیز با اینکه حدس زده می‌شد جراحی کمک‌کننده باشد اما این اتفاق نیفتاد.

کما آخر خط است؟
بسیاری از مردم کما را پایان راه یک بیمار می‌دانند. در واقع آنان کما را با مرگ مغزی معادل فرض می‌کنند اما چنین باوری نادرست است.برای فردی که در اغما به سر می‌برد می‌توان امید بازگشت به زندگی طبیعی و حتی بهبود کامل را متصور بود و اقدامات درمانی موثری را در این افراد به کار برد. بسیاری از افراد حتی بعد از کماهای طولانی بهبود می‌یابند.البته لازم به ذکر است هر چه کما عمیق‌تر باشد و بیشتر طول بکشد شانس بازگشت بیمار کمتر می‌شود. این موضوع در بسیاری از موارد موجب اختلاف بیماران و پزشکان و حتی کشیده شدن کار به محاکم قضایی می‌شود.
به عنوان مثال چندی پیش قاضی یک دادگاه فدرال در آمریکا پس از رسیدگی به درخواست والدین یک بیمار در حال اغما برای از سرگیری تغذیه وی با استفاده از لوله با این درخواست مخالفت کرده است.
موضوع از این قرار بود که شوهر بیمار اعتقاد داشت که باید اجازه داد زندگی همسر وی که در خلال 51 سال گذشته در یک وضعیت گیاهی به سر برده است، پایان یابد.وی با مراجعه به دادگاهی در ایالت فلوریدا حکم خارج کردن لوله های تغذیه او را به دست آورد و پزشکان بیمارستان لوله‌های تغذیه را از بدن بیمار خارج کردند. اما والدین بیمار خواستار زنده نگه داشتن او بودند و به دادگاه شکایت کردند و از این حکم نیز فرجام خواسته‌اند. نظیر این شکایات بارها و بارها دیده شده است و جالب است که هر قاضی بنا بر تشخیص خود رفتار می‌کند و وحدت رویه‌ای در این خصوص دیده نمی‌شود. شاید علت آن این باشد که دانش پزشکی نیز در این موارد از دادن پاسخی صریح و دقیق عاجز است.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله انتقال قدرت در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله انتقال قدرت در pdf دارای 32 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله انتقال قدرت در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله انتقال قدرت در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله انتقال قدرت در pdf :

انتقال قدرت

کلاچ وسیله ایست برای انتقال حرکت چرخشی از یک شفت به شفت دیگر. کلاچ در واقع یک وسیله قطع کردن و یا وصل کردن است که در سیستم‌های انتقال نیرو بکار می‌رود. اصولاً در سیستم‌های انتقال نیرو، توان و نیروی تولید شده در موتور برای استفاده به شکلی دیگر و یا استفاده در جایی دیگر نیاز به جابجایی و انتقال دارد. حال برای آنکه بتوان بر روی این انتقال نیرو کنترلی را اعمال کرد. ساده‌ترین راه استفاده از یک کلاچ است تا هر زمان که نیاز به توقف انتقال نیرو باشد، این عمل انجام پذیرد.
کلاچ یک اتصال اصطکاکی میان موتور اتومبیل به عنوان منبع تولید توان و جعبه دنده اتومبیل برقرار می‌کند. در حالی که کلاچ اتومبیل درگیر است توان از موتور به جعبه دنده و از آنجا به چرخها انتقال می‌یابد. لیکن گاهی لازم می‌شود که دنده مورد استفاده در جعبه دنده ماشین بر حسب شرایط جاده و سرعت حرکت ماشین تغییر کند. برای آنکه بتوان این تغییر را به راحتی انجام داد، ابتدا لازم است که توان را از چرخ دنده‌های موجود در جعبه دنده قطع کرد. برای قطع کردن این ارتباط توانی میان جعبه دنده و موتور از کلاچ استفاده می‌شود. این کار برای راننده اتومبیل می‌تواند به‌راحتی فشاردادن یک پدال به کمک پای خویش باشد. لیکن فشار دادن این پدال پایی باعث فاصله گرفتن محور جعبه دنده از صفحه در حال چرخش موتور (فلایویل) خواهد شد. بوجود آمدن فاصله، معادل است با قطع ارتباط و انتقال توان. در این حالت راننده برای مدت کوتاهی پدال کلاچ را نگه می‌دارد و در حالی که جعبه دنده تحت هیچ نیروی خاصی قرار ندارد دنده مناسب را انتخاب کرده و جعبه دنده را در آن دنده مطلوب قرار می‌دهد و سپس پدال کلاچ را رها می‌کند. در این حالت انتقال توان از موتور به جعبه دنده دوباره از سر گرفته خواهد شد.
ویژگیهای لحاظ شده در طراحی بهینه کلاچ
جهت طراحی بهینه کلاچ باید موارد گوناگونی را در نظر گرفت که در زیر به آنها اشاره می کنیم:
– انتقال ماکزیمم گشتاور : طراحی کلاچ باید بگونه ای باشد که بتواند 125 تا 150 درصد ماکزیمم گشتاور تولیدی موتور را منتقل کند.
– درگیری و خلاصی تدریجی : کلاچ و سیستمهای عملگر آن باید بگونه ای طراحی شوند که حین خلاصی و درگیری صفحات کمترین تکان را به خودرو منتقل کند.
– پخش سریع حرارت تولید شده : حین درگیری کلاچ بعلت وجود لغزش در ابتدای امر، گرمای زیادی تولید می شود که باید به طرقی دفع شود.
– بالانس دینامیکی : چون کلاچ عضو دوار متحرک است، بنابراین در سرعتهای زیاد جهت جلوگیری از بوجود آمدن نیروهای جانبی باید از لحاظ دینامیکی بالانس باشد.
– استهلاک نوسانات : طراحی کلاچ باید به گونه ای باشد که سبب از بین رفتن نوسانات انتقالی از موتور به سیستم انتقال قدرت و نوسانات انتقالی از چرخها به موتور شود.
– ابعاد کلاچ : از لحاظ ابعادی، کلاچ باید کمترین فضای ممکن را اشغال کند.
– اینرسی : قطعات متحرک کلاچ باید کمترین اینرسی ممکن را داشته باشند.
– سادگی در تعویض و تعمیر : تعویض قطعات و تعمیر آنها باید به سادگی صورت گیرد.
– سهولت در عملکرد کلاچ نزد راننده : عمل کلاچ گیری و تعویض دنده نباید برای راننده حالت خسته کننده و طاقت فرسایی داشته باشد.
انواع کلاچ
بدون لغزش : این نوع کلاچها دو حالت دارند؛ حالت خلاصی و حالتی که کلاچ کاملاً درگیر است. بنابراین در این حالت لغزش یا سایش در کلاچ به هیچ عنوان مشاهده نمی شود. (شکل1-1)
یکطرفه : این کلاچها در گردش از یک طرف همانند کلاچ بدون لغزش عمل می کند، اما اگر چرخش در جهت مخالف صورت گیرد دو صفحه کاملاً روی هم سر می خورند و هیچگونه انتقال نیرویی صورت نمی گیرد؛ بنابراین در این کلاچها گشتاور تنها از یک طرف منتقل می شود. (شکل1-1)

شکل1-1 (الف)کلاچ بدون لغزش (ب)کلاچ یکطرفه
اصطکاکی : اساس عملکرد این کلاچها درگیری دو صفحه دارای ضریب اصطکاک نسبتاً بالاییست که این درگیری سبب انتقال نیرو از یکی از صفحات به صفحه دیگر می شود. انواع مورد استفاده این نوع کلاچها شامل دیسکی، مخروطی، صفحه ای و تسمه ای می باشد.
هیدرولیک : در این نوع کلاچها نیرو از یکی از صفحات به سیال و سپس از سیال به صفحه متحرک مورد نظر منتقل می شود.
از میان انواع کلاچهای فوق تنها دو نوع آخر در خودروهای امروزی مورد استفاده قرار می گیرد .
کلاچ اصطکاکی
این نوع کلاچها به پنج نوع عمده زیر تقسیم می شوند :
– کلاچ مخروطی
– کلاچ تک صفحه ای
– کلاچ چند صفحه ای
– کلاچ نیمه گریز از مرکز
– کلاچ گریز از مرکز

کلاچ مخروطی Con Clutch) )
در این کلاچها همانگونه که از اسم آن پیداست سطوح اصطکاکی به شکل مخروطی هستند. هنگامی که کلاچ در گیر می شود، گشتاور از طریق فلایویل که سطح داخلی آن به شکل مخروطی است به سطح مخروطی دیگری که درون فلایویل جای می گیرد منتقل می شود. (شکل1-2) برای خلاص کردن کلاچ نیز سطح مخروط خارجی کمی از درون فلایویل بیرون کشیده می شود تا تماس دو سطح قطع شود.

شکل1-2 کلاچ مخروطی
مزایا : برای فشار یکسان وارده بر پدال، نیروی اعمالی برروی سطوح اصطکاکی در این حالت بزرگتر از نیروی محوری اعمال شده نسبت به کلاچ صفحه ای است.
معایب : اگر زاویه مخروط کوچکتر از حدود 20 درجه انتخاب شود، ممکن است حالت خود قفلی پیش بیاید و جدا کردن دو سطحی که با هم در حالت چرخش هستند مشکل شود.

کلاچ تک صفحه ای (Single Plate Clutch)
در این نوع کلاچ، صفحه اصطکاکی بین فلایویل و صفحه فشارنده نگهداشته می شود و نیروی اعمالی توسط صفحه فشارنده سطوح را به هم می چسباند. این نیروی اعمالی از طریق یک پدال که بوسیله پای راننده فشرده می شود بوجود می آید. (شکل1-3) این نیرو سبب فشرده شدن انگشتی متصل به صفحه فشارنده می شود و بدین ترتیب نیرو از پای راننده به صفحه اصطکاکی منتقل می شود. (شکل1-4)

شکل1-3 کلاچ تک صفحه ای
مزایا : در این نوع کلاچ تعویض دنده نسبت به کلاچ مخروطی آسانتر است، زیرا جابجایی پدال در این حالت کمتر است و همچنین مانند کلاچ مخروطی مشکل قفل شدن در این حالت وجود ندارد.
معایب : فنرها در این نوع کلاچ نسبت به حالت مخروطی باید سختی بیشتری داشته باشند و در نتیجه نیروی فشارنده بزرگتری مورد نیاز است.

شکل1-4 (الف)اجزا یک کلاچ تک صفحه ای (ب)نمونه یک کلاچ تک صفحه ای با فنر فشاری
کلاچ تک صفحه ای با فنر دیافراگمی (Diaphragm Spring Clutch )
اساس کار این نوع کلاچها همانند کلاچ تک صفحه ای است با این تفاوت که در اینجا بجای فنرهای پیچشی از فنر دیافراگمی استفاده می شود؛ این فنرها در حالت عادی به شکل مخروط ناقص هستند، اما هنگامی که فشرده می شوند حالت تخت به خود می گیرند. (شکل1-5)

شکل1-5 فنر دیافراگمی و نمونه ای از کلاچ دیافراگمی
مزایا : به علت ذخیره انرژی در امتداد شعاعی طرح نهایی این کلاچ در امتداد محوری به مراتب کوچکتر و جمع و جورتر خواهد بود. فنر دیافراگمی در مقایسه با فنرهای تخت کمتر تحت تاثیر نیروی گریز از مرکز قرار می گیرند، لذا برای استفاده در دورهای بالاتر مناسب تر می باشند. در این طرح فنر دیافراگمی هم بعنوان فنر فشارنده و هم بعنوان قطعه ناخنی عمل می کند، لذا این قطعات از سیستم حذف شده اند و باعث کاهش وزن کل و سر و صدای سیستم می شوند. در مورد فنر مارپیچی رابطه نیرو و جابجایی فنر خطی است. لذا با سایش صفحات اصطکاکی، به نسبت مقدار نیروی فشارنده آنها نیز کاهش می یابد. در حالیکه در مورد فنر دیافراگمی این رابطه غیر خطی بوده و می توان آن را به نحوی طراحی نمود که حساسیت کمتری به سایش داشته باشد. (شکل1-6)
معایب: نیروی فنر دیافراگمی نسبت فنرهای پیچشی کمتر است، بنابراین فقط در ماشینهای سبک می تواند مورد استفاده قرار گیرد.

شکل1-6 منحنی نیرو-جابجایی برای فنرهای مارپیچی و دیافراگمی
عملکرد این کلاچ همانند کلاچ تک صفحه ای است با این تفاوت که در اینجا بجای یک صفحه کلاچ، به تناسب گشتاور انتقالی مورد نظر از چندین صفحه اصطکاکی استفاده می شود. (شکل1-7) این امر باعث می شود که کلاچ بتواند گشتاور بزرگتری را منتقل کند. بنابراین این کلاچها بیشتر در خودروهای سنگین یا خودروهای مسابقه ای که به انتقال گشتاور بزرگتری نیاز دارند، مورد استفاده قرار می گیرد.

شکل1-7 نمونه ای از کلاچ چند صفحه ای
کلاچ نیمه گریز از مرکز (Semi-Centrifugal Clutch )
در این نوع کلاچها، فنرها برای انتقال گشتاور در سرعتهای معمولی طراحی می شوند، در حالیکه در سرعتهای بالاتر نیروی گریز از مرکز به انتقال گشتاور کمک می کند. (شکل1-8) در این کلاچها نیروی گریز از مرکز از طریق وزنه هایی بوجود می آید که همراه سایر اجزا دوار کلاچ می گردند. (شکل1-9)

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :
<   <<   56   57   58   59   60   >>   >