سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مقاله نقش دولت در توسعه از دیدگاه امام خمینی (ره) در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله ‌نقش‌ دولت‌ در توسعه‌ از دیدگاه‌ امام‌ خمینی‌ (ره) در pdf دارای 26 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله ‌نقش‌ دولت‌ در توسعه‌ از دیدگاه‌ امام‌ خمینی‌ (ره) در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله ‌نقش‌ دولت‌ در توسعه‌ از دیدگاه‌ امام‌ خمینی‌ (ره) در pdf

مقدمه‌  
-1 چشم‌انداز تاریخی‌  
-2 مفهوم، ابعاد و عناصر توسعه‌  
-3 مفهوم‌ و ویژگی‌های‌ دولت‌ اسلامی‌  
-4-1 تأسیس‌ بنیادهای‌ قانونی‌  
‌حضرت‌ امام‌ در بیان‌ فلسفه‌ مالکیت‌ خصوصی‌ می‌گوید:  
-4-4 توسعه‌ مشارکت‌ مردم‌  
-4-5 دخالت‌ مسئولانه‌ حکومت‌ در بازار  
-4-6 تأمین‌ اجتماعی‌  
الف) از طریق‌ مردمی‌  
ب) از طریق‌ حکومتی‌  
-4-7 تعادل‌ اجتماعی‌  
5 – جمع‌بندی‌  
پی‌نوشت‌ها:  

مقدمه‌

‌        ‌تبیین‌ رهنمودهای‌ بنیان‌گذار انقلاب، یکی‌ از گام‌های‌ اساسی‌ در تداوم‌ و تعمیق‌ نظام‌ اسلامی‌ ایران‌ به‌ خصوص‌ در شرایط‌ امروز جهان‌ است. در آستانه‌ قرن‌ بیست‌ و یکم‌ تحولات‌ گسترده‌ای‌ را در زندگی‌ بشر از جنبه‌های‌ مختلف‌ شاهد هستیم؛ یکی‌ از مهم‌ترین‌ جنبه‌های‌ این‌ دگرگونی، تحولی‌ است‌ که‌ در مورد نقش‌ دولت‌ در توسعه‌ و توسعه‌ اقتصادی‌ پدید آمده‌ است. بدین‌ خاطر، بازبینی‌ و ترسیم‌ خطوط‌ فکری‌ سیاسی‌ – اقتصادی‌ امام‌ راحل‌ در شرایط‌ کنونی‌ درباره‌ نقش‌ دولت‌ اسلامی‌ در توسعه‌ و توسعه‌ اقتصادی‌ اگر چه‌ کار آسانی‌ نیست، اما قدمی‌ مهم‌ به‌ شمار می‌رود. هدف‌ دولت‌ اسلامی‌ از دیدگاه‌ حضرت‌ امام‌ همان‌ هدف‌ نهایی‌ ادیان‌ آسمانی‌ یعنی‌ «توسعه‌ معرفه‌ا» است‌ و قرار است‌ انسان‌ با همه‌ ابعاد ماد‌ی‌ و معنوی‌اش‌ ساخته‌ شود، بنابراین، ماهیت‌ دولت‌ اسلامی‌ با دولت‌های‌ دیگر اعم‌ از استبدادی، لیبرال‌ و سوسیالیست‌ که‌ هدفشان‌ حداکثر کردن‌ رفاه‌ مسئولین‌ و کارمندان‌ عالی‌رتبه‌ دولت‌ یا حداکثر کردن‌ رفاه‌ مادی‌ جامعه‌ است، تفاوت‌ اساسی‌ دارد

-1 چشم‌انداز تاریخی‌

‌        ‌درباره‌ نقش‌ مناسب‌ دولت‌ برای‌ اعتلای‌ توسعه‌ و توسعه‌ اقتصادی، توافق‌ زیادی‌ بین‌ مکاتب‌ مختلف‌ اقتصادی‌ وجود ندارد. در واقع، تعیین‌ حدود دخالت‌ دولت‌ در حوزه‌ فعالیت‌های‌ اقتصادی‌ مهم‌ترین‌ مسئله‌ای‌ است‌ که‌ از بدو شکل‌گیری‌ اندیشه‌ اقتصادی‌ جدید، مدنظر اقتصاددانان‌ بوده‌ است. در تاریخ‌ اقتصادی‌ غرب، بعد از رنسانس، از جهت‌ میزان‌ دخالت‌ و نقش‌ آفرینی‌ دولت‌ در حوزه‌ اقتصادی‌ چهار دوره‌ را می‌توان‌ در نظر گرفت

‌        ‌-1 از قرن‌ شانزدهم‌ تا اواخر قرن‌ هجدهم‌ که‌ دولت‌های‌ مرکانتالیست‌ اروپا در زمینه‌ اقتصاد و تجارت‌ نقش‌ عمده‌ای‌ ایفا کردند

‌        ‌-2 قرن‌ نوزدهم‌ عصر دولت‌های‌ لیبرال‌ بود که‌ وظایف‌ دولت‌ را تأمین‌ امنیت‌ عمومی، دفاع‌ از تمامیت‌ ارضی‌ کشور و سرمایه‌گذاری‌ در بخش‌هایی‌ می‌دانستند که‌ به‌ تولید کالاهای‌ عمومی‌ نظیر آموزش‌ و پرورش‌ می‌پردازد

‌        ‌-3 در نیمه‌ اول‌ قرن‌ بیستم، دو واقعه‌ انقلاب‌ اکتبر روسیه‌ و بحران‌ اقتصادی‌ 1929 سبب‌ افزایش‌ نقش‌ دولت‌ و ایجاد «دولت‌ رفاه» گردید

‌        ‌-4 در ربع‌ پایانی‌ قرن‌ بیستم، رویکرد نئولیبرالیسم‌ توانست‌ اندیشه‌های‌ دولت‌ محور سوسیالیستی‌ و کینزی‌ را از صحنه‌ خارج‌ کند. پایان‌ جنگ‌ سرد و فروپاشی‌ اقتصادهای‌ متمرکز و تحت‌ کنترل، بروز بحران‌های‌ مالی‌ در دولت‌های‌ رفاه، به‌علاوه‌ بحران‌ دولت‌های‌ ناتوان‌ در افریقا و جاهای‌ دیگر و فروپاشی‌ دولت‌ها و انفجار ضرورت‌های‌ انسانی‌ در این‌ نقاط، همه‌ و همه‌ مفاهیم‌ و تصورات‌ موجود پیرامون‌ جایگاه‌ دولت‌ در جهان‌ و نقش‌ بالقوه‌ آن‌ در تأمین‌ رفاه‌ بشری‌ و توسعه‌ اقتصادی‌ را به‌ چالش‌ طلبید

‌        ‌درباره‌ رد‌ نقش‌ دولت‌ در توسعه‌ و توسعه‌ اقتصادی، و طرفداری‌ از ساز و کار بازار و جایگزینی‌ جامعه‌ مدنی‌ به‌ جای‌ دولت‌ گفتنی‌ است: تجربه‌ چهارصد ساله‌ غرب‌ و تجربه‌ پنجاه‌ سال‌ اخیر کشورهای‌ در حال‌ توسعه، این‌ درس‌ را به‌ ما می‌دهد که‌ هر چند توسعه‌ اقتصادی‌ دولت‌ محور با شکست‌ مواجه‌ شده، توسعه‌ اقتصادی‌ بدون‌ دخالت‌ دولت‌ نیز با بحران‌های‌ اجتماعی، اقتصادی، انسانی‌ و زیست‌محیطی، مواجه‌ شده‌ و خواهد شد

‌        ‌بدین‌ ترتیب، به‌ یقین‌ می‌توان‌ گفت‌ که‌ توسعه‌ همه‌ جانبه‌ و حقیقی‌ تنها با وجود یک‌ دولت‌ کارا، سالم‌ و مؤ‌ثر، ممکن‌ است

‌        ‌در همین‌ رابطه، امام‌ خمینی‌ عامل‌ اصلی‌ عقب‌ماندگی‌ مسلمین‌ را «عدم‌ تشکیل‌ حکومت‌ حق» دانسته‌ و می‌فرماید

اگر گذاشته‌ بودند که‌ حکومتی‌ که‌ اسلام‌ می‌خواهد، حاکمی‌ را که‌ خدای‌ تبارک‌ و تعالی‌ امر به‌ تعیین‌اش‌ فرموده‌ است، رسول‌ اکرم‌ تعیین‌ فرمود، اگر گذاشته‌ بودند که‌ آن‌ تشکیلات‌ پیش‌ بیاید، حکومت‌ اسلامی‌ باشد، حاکم، حاکم‌ منتخب‌ منصوب‌ مِن‌ قِبلَ‌ ا تعالی‌ باشد، آن‌ وقت‌ مردم‌ می‌فهمیدند که‌ اسلام‌ چیست‌ و معنی‌ حکومت‌ اسلامی‌ چیست

‌        ‌ایشان‌ وجود حکومت‌ شاهنشاهی‌ را در طول‌ تاریخ‌ ایران، و شاهان‌ جنایتکار و خیانتکار سلسله‌ پهلوی‌ که‌ سر سپرده‌ استعمار خارجی‌ بوده‌اند، عامل‌ عقب‌ ماندگی‌ و انحطاط‌ ایران‌ و ایرانیان‌ می‌دانند2 و معتقدند، رژیم‌ پهلوی‌ به‌ عنوان‌ آلت‌ دست‌ اجانب‌ و استعمار، آسیب‌های‌ فرهنگی، مذهبی، سیاسی، آموزشی، اقتصادی‌ و نظامی‌ فراوانی‌ را بر ایران‌ و ایرانی‌ وارد آورد

‌        ‌مسئله‌ وابستگی‌ رژیم‌ها، مؤ‌لفه‌ مهمی‌ در توسعه‌ نیافتگی‌ به‌ حساب‌ می‌آید. سیمون‌ کوزنش‌ در کتاب‌ «رشد نوین‌ اقتصادی» می‌نویسد

بی‌ شباهت‌ به‌ تمام‌ کشورهای‌ توسعه‌ یافته‌ کنونی‌ جهان، اکثر کشورهای‌ در حال‌ توسعه‌ امروز، با مشکلات‌ رشد اقتصادی، بعد از یک‌ دوره‌ طولانی‌ وابستگی‌ و عدم‌ استقلال‌ سیاسی‌ رو به‌ رو می‌شوند. در حالی‌ که‌ در مقابل، کشورهای‌ پیشرفته‌ امروزی‌ جهان، توسعه‌ اقتصادی‌ خود را در شرایط‌ استقلال‌ سیاسی‌ آغاز کردند

‌        ‌این‌ برنده‌ جایزه‌ نوبل‌ در جواب‌ این‌ پرسش‌ که‌ چرا در میان‌ کشورهای‌ اروپای‌ غربی، انقلاب‌ صنعتی‌ در بریتانیا آغاز شد و نه‌ کشورهای‌ بزرگ‌تر و پرجمعیت‌تر مثل‌ روسیه‌ و فرانسه، می‌نویسد

‌        ‌شاید بزرگ‌ترین‌ دلیل‌ وقوع‌ انقلاب‌ صنعتی‌ در بریتانیا، موقعیت‌ جغرافیایی‌ آن‌ است‌ که‌ مردم‌ آن‌ توانستند اتحاد سیاسی‌ به‌ دست‌ آورند و راه‌ را برای‌ پیدایش‌ یک‌ چهار چوب‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ منظم‌ و سازمان‌یافته‌ هموار ساخته‌ تا در آن‌ مبتکرین‌ بتوانند با استفاده‌ از قوه‌ ابتکار و خلاقیت‌ خود زمینه‌ را برای‌ تغییرات‌ اقتصادی‌ و فنی‌ مهیا سازند

‌        ‌و در جای‌ دیگر می‌گوید

توسعه‌ اقتصادی‌ و توسعه‌ صنعتی‌ کشورهای‌ توسعه‌ نیافته‌ منوط‌ به‌ تحولات‌ سیاسی‌ و جابه‌جایی‌ نیروهای‌ اجتماعی‌ در آن‌ کشورها می‌باشد

‌        ‌در این‌ باره‌ و در خصوص‌ ایران، پرفسور جکوبس‌ از دانشگاه‌ هاروارد تحقیقی‌ در مناسبات‌ اجتماعی، اقتصادی، و فرهنگی‌ ایران‌ در سال‌های‌ 1346 – 1349 انجام‌ داده، و نتایج‌ آن‌ را در یک‌ کتاب‌ هفتصد صفحه‌ای‌ به‌ نام‌Iran: A Case Study  گرد آورده‌ است. نتیجه‌ نهایی‌ کتاب‌ دو مطلب‌ است

‌        ‌-1 ساختار زیربنایی‌ اقتصادی‌ رژیم‌ شاه‌ به‌ صورتی‌ است‌ که‌ سال‌ 1980 را نخواهد دید

‌        ‌-2 ساختار سیاسی‌ – اجتماعی‌ رژیم‌ شاه‌ به‌ گونه‌ای‌ است‌ که‌ نه‌ تنها عاملی‌ برای‌ توسعه‌ اقتصادی‌ ایران‌ نیست، بلکه‌ خود بزرگ‌ترین‌ مانع‌ توسعه‌ اقتصادی‌ ایران‌ می‌باشد

‌        ‌حضرت‌ امام‌ نیز شرط‌ اول‌ و قدم‌ اساسی‌ برای‌ رشد و توسعه‌ کشور را تغییر زمامداران‌ وابسته، تشکیل‌ حکومت‌ اسلامی‌ و تحصیل‌ استقلال‌ دانسته‌ و می‌فرمود

جمله‌ کلام‌ آن‌ که‌ این‌ زمامداران‌ خائن‌ ; باید عوض‌ شوند تا کشور عوض‌ شود

‌        ‌انقلاب‌ اسلامی‌ در ایران‌ به‌ تغییر ساختار سیاسی‌ نظام‌ وابسته‌ منجر شد و آغاز تحول‌ بزرگی‌ بود که‌ می‌بایستی‌ خسارات‌ و آلودگی‌ها و ساختارهای‌ اقتصادی‌ و فرهنگی‌ کشور را دگرگون‌ می‌کرد، لیکن‌ به‌ دلیل‌ شروع‌ جنگ‌ تحمیلی‌ در سال‌ 1359 عقب‌ ماندگی‌ مضاعفی‌ از لحاظ‌ اقتصادی‌ بر کشور تحمیل‌ شد

‌        ‌بنابراین، آغاز فراگرد مستقل‌ توسعه‌ همه‌ جانبه‌ در ایران‌ بعد از جنگ‌ و بعد از فرمان‌ امام‌ (ره) برای‌ سازندگی‌ و تدوین‌ برنامه‌ پنج‌ ساله‌ اول‌ می‌باشد، هر چند مقدمات‌ فراگرد توسعه‌ با تدوین‌ قانون‌ اساسی‌ و ایجاد محیط‌ سیاسی‌ آرام‌ و حفظ‌ تمامیت‌ ارضی‌ و وحدت‌ ملی‌ از قبل‌ فراهم‌ شده‌ بود. حال‌ سؤ‌ال‌ اساسی‌ این‌ است‌ که‌ از نظر حضرت‌ امام‌ (ره) نقش‌ دولت‌ اسلامی‌ در ایجاد توسعه‌ و توسعه‌ اقتصادی‌ چگونه‌ می‌تواند باشد؟ چه‌ کاری‌ را باید انجام‌ دهد و از چه‌ کاری‌ پرهیز نماید و بهترین‌ راه‌ انجام‌ وظایف‌ و نقش‌های‌ دولت‌ چیست؟

‌        ‌قبل‌ از پاسخ‌ گویی، مناسب‌ است‌ به‌ طور مختصر مفهوم‌ توسعه، ابعاد و عناصر آن، ویژگی‌ها و تمایزات‌ دولت‌ اسلامی‌ و اهداف‌ آن‌ شناخته‌ شود، تا در پرتو آن‌ نقش‌ دولت‌ در توسعه‌ روشن‌تر گردد

-2 مفهوم، ابعاد و عناصر توسعه‌

‌        ‌توسعه‌ فرایندی‌ است‌ اجتماعی‌ و مبتنی‌ بر عقلانیت‌ عمل، که‌ در این‌ جریان، جامعه‌ از وضعیت‌ غیرعقلانی‌ نامطلوب‌ به‌ سوی‌ وضعیت‌ عقلانی‌ مطلوب‌ گذر می‌کند.5 این‌ فرایند در غرب‌ بدون‌ برنامه‌ریزیِ‌ خاصِ‌ ناظر به‌ کل‌ جامعه‌ و بدون‌ کوشش‌های‌ سنجیده، به‌طور تدریجی‌ و با تغییر و تحول‌ در ساختار فرهنگی، سیاسی، اجتماعی‌ و اقتصادی‌ به‌ وقوع‌ پیوست‌ و هدف‌ آن‌ رفاه‌ مادی‌ و افزایش‌ مداوم‌ درآمد سرانه‌ بود. این‌ افزایش‌ مرهون‌ به‌کارگیری‌ روش‌های‌ تولید مبتنی‌ بر دانش‌ و منشأ عقلانیت‌ عمل‌ اقتصادی‌ و اجتماعی‌ است

‌        ‌اما فرایند توسعه، در کشورهای‌ در حال‌ توسعه، بعد از جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ روندی‌ متفاوت‌ داشت. توسعه‌ این‌ کشورها که‌ با هدف‌ رسیدن‌ به‌ پیشرفت‌ها و خط‌ مشی‌ صنعتی‌ شدن‌ و با تأکید بر انتقال‌ تکنولوژی‌ و انباشت‌ سرمایه‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ هدف‌ فوق‌ آغاز شده‌ بود، روندی‌ تند و سریع‌ داشت‌ که‌ با کوشش‌های‌ برنامه‌ریزی‌ شده‌ از طرف‌ سازمان‌ها، حرکت‌های‌ اجتماعی‌ و به‌ ویژه‌ از طرف‌ دولت‌ها همراه‌ بود. از آن‌جا که‌ ساختارهای‌ فرهنگی، سیاسی‌ و اقتصادی‌ این‌ کشورها با این‌ تحول‌ سازگاری‌ و همخوانی‌ نداشت‌ و اغلب‌ این‌ کشورها هدف‌ اصلی‌ را رشد اقتصادی‌ دانسته‌ و توسعه‌ اقتصادی‌ را به‌ منزله‌ مهم‌ترین‌ جزء توسعه‌ تلقی‌ می‌کردند، از عدالت، انسانیت، ارزش‌های‌ متعالی، مشارکت‌ سیاسی‌ و محیط‌ زیست‌ غفلت‌ نمودند، و بدین‌ ترتیب، از اواخر دهه‌ هفتاد تا کنون‌ بحران‌ فکری‌ همگانی‌ و شایعی‌ در حوزه‌های‌ نظری‌ مرتبط‌ با مسائل‌ توسعه‌ اتفاق‌ افتاد که‌ بیش‌تر ناشی‌ از ناتوانی‌ در ارائه‌ تعریفی‌ قابل‌ قبول‌ از مفهوم‌ توسعه‌ است

‌        ‌گروهی‌ از اندیشمندان، رفع‌ وابستگی‌ و مسئله‌ ضرورت‌ ایجاد نظم‌ نوین‌ بین‌المللی‌ را عامل‌ اساسی‌ توسعه‌ و نظام‌ سرمایه‌داری‌ سلطه‌گر را مانع‌ تحقق‌ آن‌ دانسته‌اند و از جنبه‌ داخلی‌ روابط‌ استثماری‌ را محکوم‌ و نظام‌ مالکیت‌ جمعی‌ را پیشنهاد نموده‌اند. از سوی‌ دیگر، بعد از شکست‌ مکتب‌ نوسازی‌ (نظریه‌ غالب‌ توسعه) به‌ خاطر بروز نابه‌سامانی‌های‌ اجتماعی‌ و آسیب‌های‌ فرهنگی‌ و محیط‌ زیستی‌ و رشد قارچ‌ گونه‌ حلبی‌ آبادها و زاغه‌ها، عده‌ای‌ از اقتصاددانان، رفع‌ فقر مطلق‌ را هدف‌ بنیادین‌ توسعه‌ تلقی‌ کرده‌ و برای‌ تحقق‌ آن‌ «راهبرد نیازهای‌ اساسی» را پیشنهاد کرده‌اند. در سال‌ 1974 در اعلامیه‌ «کوکویوک» تصریح‌ شد که

‌        ‌هر فرآیند رشدی‌ که‌ نیازهای‌ اساسی‌ را ارضا نکند یا – حتی‌ بدتر – ارضای‌ آن‌ها را مختل‌ سازد، صرفاً‌ کاریکاتوری‌ از توسعه‌ می‌باشد

‌        ‌به‌ هر تقدیر، ناکامی‌ اکثر کشورهای‌ کم‌تر توسعه‌ یافته‌ در دستیابی‌ به‌ توسعه‌ از یک‌ سو، و میوه‌های‌ تلخ‌ توسعه‌ غرب‌ (از قبیل‌ افزایش‌ شکاف‌های‌ طبقاتی، از خود بیگانگی‌ انسان‌ در اثر بت‌وارگی‌ و شیئی‌ شدن‌ روابط‌ انسانی، قدرت‌ بی‌مهار شرکت‌های‌ بزرگ‌ و احزاب‌ و دستگاه‌های‌ دولتی، عقلانیت‌ ابزاری‌ و تسلط‌ افسانه‌ای‌ تکنولوژی‌ بر انسان، افزایش‌ هزینه‌های‌ اجتماعی‌ ناشی‌ از خودمحوری‌ و نفع‌طلبی، و مهم‌تر از همه، تخلیه‌ نظام‌ محتوایی‌ جوامع‌ غربی‌ از فلسفه‌ زندگی‌ و مرگ)، از سوی‌ دیگر، موجب‌ شد که‌ در دو دهه‌ اخیر مباحث‌ توسعه‌ پایدار، توسعه‌ انسانی، و توسعه‌ حکیمانه‌ به‌ نحو گسترده‌ای‌ در ادبیات‌ توسعه‌ طرح‌ و رایج‌ شود. اگر زمانی‌ عنصر اصلی‌ توسعه‌ رشد اقتصادی‌ بود، امروزه‌ چهار موضوع: رشد اقتصادی، عدالت‌ در توزیع، مشارکت‌ سیاسی، و ارزش‌های‌ متعالی، عناصر اصلی‌ توسعه‌ انتخاب‌ شده‌اند. اگر در ابتدای‌ دهه‌ شصت‌ میلادی‌ بیش‌تر بُعدِ‌ اقتصادی‌ توسعه‌ مورد توجه‌ بود، امروزه‌ به‌ ویژه‌ بعد از انقلاب‌ اسلامی‌ ایران7 و ابطال‌ نظریه‌ «افیون‌ بودن‌ دین‌ برای‌ توده‌ها» و بعد از چالش‌ جدی‌ دین‌ با سکولاریسم، ابعاد دیگر توسعه‌ نیز مورد اقبال‌ قرار گرفت؛ به‌ نحوی‌ که‌ در سال‌ 1986 متخصصان‌ توسعه‌ در همایش‌ «موضوعات‌ اخلاقی‌ در توسعه» در کلمبوی‌ سریلانکا به‌ این‌ توافق‌ دست‌ یافتند که‌ تعریفی‌ کامل‌ از توسعه‌ باید شش‌ بعد: اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، الگوی‌ زندگی‌ کامل‌ و زیست‌محیطی‌ را مد‌ نظر قرار دهد

‌        ‌حضرت‌ امام‌ در مورد توسعه‌ فراگیر می‌فرماید

این‌ مسلم‌ است‌ که‌ از نظر اسلامی‌ حل‌ تمامی‌ مشکلات‌ و پیچیدگی‌ها در زندگی‌ انسان‌ها تنها با تنظیم‌ روابط‌ اقتصادی‌ به‌ شکل‌ خاصی‌ حل‌ نمی‌شود و نخواهد شد. بلکه‌ مشکلات‌ را در کل‌ نظام‌ اسلامی‌ باید حل‌ کرد و از معنویات‌ نباید غافل‌ بود[که] کلید دردهاست. ما معتقدیم‌ تنها مکتبی‌ که‌ می‌تواند جامعه‌ را هدایت‌ کند و پیش‌ ببرد، اسلام‌ است‌ و دنیا اگر بخواهد از زیر بار هزاران‌ مشکلی‌ که‌ امروز با آن‌ دست‌ به‌ گریبان‌ است‌ نجات‌ پیدا کند و انسانی‌ زندگی‌ کند، انسان‌گونه، باید به‌ اسلام‌ روی‌ بیاورد

‌        ‌از دیدگاه‌ ایشان، مشکل‌ اصلی‌ توسعه‌ غرب‌ و شرق‌ غفلت‌ از معنویات‌ و عدم‌ اعتقاد واقعی‌ به‌ خداست، در خطابی‌ به‌ گورباچف‌ رهبر شوروی‌ سابق‌ می‌گوید

جناب‌ آقای‌ گورباچف! باید به‌ حقیقت‌ رو آورد؛ مشکل‌ اصلی‌ کشور شما مسئله‌ مالکیت‌ و اقتصاد و آزادی‌ نیست. مشکل‌ شما عدم‌ اعتقاد واقعی‌ به‌ خداست، همان‌ مشکلی‌ که‌ غرب‌ را هم‌ به‌ ابتذال‌ و بن‌بست‌ کشیده‌ و یا خواهد کشید

‌        ‌توسعه‌ غرب‌ که‌ با پیشتازی‌ طبقه‌ متوسط‌ و حرکت‌های‌ اجتماعی‌ سازمان‌ یافته‌ از سوی‌ آن‌ها و نخبگان‌ فکری‌ عصر روشنگری‌ به‌ ثمر رسید، چون‌ درک‌ ناقصی‌ از خداوند داشت‌ و بهشت‌ مادی‌ را هدف‌ قرار داده‌ بود، میوه‌های‌ تلخی‌ به‌ بار آورد که‌ از همه‌ مهم‌تر فقدان‌ محتوای‌ زندگی‌ است‌ و این‌ همان‌ ابتذال‌ و بن‌ بست‌ غرب‌ است

-3 مفهوم‌ و ویژگی‌های‌ دولت‌ اسلامی‌

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله فیزیولوژی ورزشی در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله فیزیولوژی ورزشی در pdf دارای 33 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله فیزیولوژی ورزشی در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله فیزیولوژی ورزشی در pdf

مقدمه :  
نیروی ماهیچه  
استقامت ماهیچه  
انعطاف ماهیچه  
استقامت قلبی و ریوی  
فیزیولوژی ماهیچه  
در بخش عضلات مخطط 2 مطلب را بررسی می‌کنیم :  
منابع انرژی  
سامانه ATP-Pc  
سامانه اسیدلاکتیک  
سامانه هوازی  
برگشت به حالت اولیه و وام اکسیژن  
فیزیولوژی گردش خون  
فیزیولوژی تنفس  
حجم جاری و تهویه ریوی  
فیزیولوژی ورزشی و اندام ها  
انقباض عضله :  
فیزیولوژی سازگاریهای در ارتفاع  
منابع :  

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله فیزیولوژی ورزشی در pdf

1- اصول بنیادین تمرینات ورزشی در «فیزیولوژی ورزش » ،

نوشته : دکتر فرهاد رحمانی‌نیا و مریم بخشی

اصول بنیادی فیزیولوژی ورزشی (2) : آزمونها و موضوعات ویژه ورزشی ،

نویسنده :  رابرت آ. رابرگز ، اسکات ا. رابرتس

 مترجم : دکتر عباسعلی گائینی ،‌ دکتر ولی ا; دبیدی روشن

مقدمه

فیزیولوژی ورزشی به 4 بخش عمده تقسیم می‌شود

1-آمادگی جسمانی

2- فیزیولوژی عضلات

3-فیزیولوژی گردش خون

4- فیزیولوژی تنفس

بدن انسان برای اینکه بتواند نقش خود را به طور مؤثر در زندگی ایفا کند باید از آمادگی جسمانی خوبی برخوردار باشد یعنی به طور مداوم انرژی لازم را در اختیار داشته باشد تا بتواند وظایف خود را به نحو احسن انجام دهد. وقتی سخن از آمادگی جسمانی به میان می‌آید مقصود از آن داشتن چنان قلب ، رگ‌های خونی و شش‌ها و ماهیچه‌هایی است که بتوانند وظایف خود را به خوبی انجام دهند و با شور و نشاط تمام در فعالیت‌ها و تفریحات سالمی شرکت کنند که افراد عادی و غیر فعال از انجام آنها ناتوانند. عوامل متعددی در آمادگی جسمانی مؤثر است اما چهار عامل بیش از عوامل دیگر در این میان ایفای نقش می‌کنند این عوامل عبارت‌اند از (نیروی ماهیچه، استقامت ماهیچه، انعطاف ماهیچه و استقامت قلبی ریوی)

نیروی ماهیچه

همانطور که می‌دانید حدود 40 درصد وزن بدن را ماهیچه تشکیل می‌دهد این عضلات در خود تولید انرژی می‌کنند که این نیرو، نیروی ماهیچه نامیده می‌شود که البته قابل اندازه‌گیری نیز هست. مهم‌ترین عامل شناخته شده در آمادگی جسمانی استعداد و توانایی عضلات در وارد کردن نیرو یا مقاومت در برابر آن است. تمرینات قدرتی از عواملی است که سبب حجیم شدن تارهای عضلانی می‌شود و توانایی فرد را در کاربرد نیروی تولید شده افزایش می‌دهد. قدرت ماهیچه اهمیت بسیاری در ورزشهای مختلف و البته فعالیت‌های روزانه دارد بسیاری از مردان و حتی زنان از عضلات بازو و سرشانه ضعیفی برخوردار هستند که باعث ضعف در فعالیت‌های ورزشی و روزانه و ایجاد درد و بیماری در سنین بالا می‌شود

استقامت ماهیچه

عضلات در خود انرژی ذخیره می‌کنند. این عمل به ماهیچه‌ها امکان می‌دهد که مدت زیادی به فعالیت خود ادامه دهند. این عمل عضلات را استقامت عضلانی گویند. استقامت عضلانی عبارت است از ظرفیت یک عضله یا گروهی از عضلات برای انقباض مداوم. معمولاً استقامت عضله را با قدرت عضلانی اشتباه می‌گیرند ولی باید توجه کرد که معمولاً استقامت عضلانی عبارت است از توانایی در کاربرد قدرت و نگهداری این توانایی برای مدت نسبتاً طولانی. برای مثال در فعالیت‌هایی چون: برف پارو کردن، چمن زدن، نظافت و یا حرکات ورزشی چون دراز و نشست، بالا کشیدن بدن در حالت بارفیکس و . . . استقامت عضلانی نقش اساسی دارد که می‌شود با تمرینات منظم ورزشی آن را افزایش داد

انعطاف ماهیچه

توانایی در کاربرد عضلات در وسیعترین دامنه حرکت آنها به دور مفصلها را انعطاف پذیری گویند. این عامل در آمادگی جسمانی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. با تمرینات ورزشی میزان توانایی مفاصل بدن در خم شدن و چرخیدن بیشتر می‌شود و در نتیجه کارایی عضلات بهبود می‌یابد اگر مفاصل از انعطاف کمی برخوردار باشند محدودیت حرکتی برای بدن ایجاد می‌شود. انعطاف پذیری در فعالیت‌های روزانه چون باغبانی، خانه داری، فعالیت‌های ورزشی که احتیاج به نرمی و انعطاف پذیری دارند مؤثر است. که البته این نقش در فعالیت‌های ورزشی چون ژیمناستیک ، دو میدانی و . . . پر رنگ تر می‌شود

استقامت قلبی و ریوی

بسیاری از دانشمندان و صاحب نظران ورزشی عقیده دارند که عامل استقامت قلبی ریوی در آمادگی جسمانی بیش از عوامل دیگر اهمیت دارد و بعضی دیگر دقیقاً بر عکس این نظریه مهر تأیید زدند. اما تجربه نشان داده‌است که استقامت قلبی ریوی از عوامل اساسی آمادگی جسمانی است و با تمرینات استقامتی شدید و سنگین می‌توان آن را ارتقاء بخشید

فیزیولوژی ماهیچه

عضلات دستگاهی هستند که مواد غذایی را از صورت شیمیایی به صورت انرژی مکانیکی یا کار تبدیل می‌کنند. می‌دانیم که حرکات بدن از انقباض عضلات حاصل می‌شود بدین معنی که عضلات مخطط که به استخوانهای بدن متصلند با اراده فرد منقبض می‌شوند و حرکت جابجایی را در بدن میسر می‌کنند. در بدن انسان سه نوع عضله وجود دارد (عضلات مخطط یا اسکلتی ـ عضلات صاف و عضله قلب) که ما در این بخش فقط عضلات مخطط را بررسی می‌کنیم. عضلات مخطط حاوی 70 درصد آب،20درصد پروتئین و 10 درصد کربوهیدراتها و چربی و نمکهای معدنی و املاح است که البته ترکیبات عضله در اعضای مختلف بدن تغییرات وسیعی دارند

در بخش عضلات مخطط 2 مطلب را بررسی می‌کنیم :

1- انقباض عضله، 2- منابع انرژی عضله

انقباض ماهیچه: اگر طول عضله به هنگام انقباض تغییر نکند این انقباض را (هم طول) می‌گویند. در این نوع انقباض جسم مقاوم جابه جا نمی‌شود تمام انرژی حاصل از انقباض به حرارت تبدیل می‌شود. ولی اگر انقباض ماهیچه به کوتاه شدن آن منجر شود آن انقباض را (هم تنش) می‌گویند که باعث می‌شود جسمی که در برابر عضله قرار می‌گیرد جابه جا شود. سرعت انقباض عضله با مقدار وزنه‌ای که در مقابل آن قرار می‌گیرد رابطه عکس دارد. اگر هیچ نیرویی در برابر عضله قرار نگیرد عضله سریعاً منقبض می‌شود ولی اگر به تدریج نیروی مخالف افزایش می‌یابد از سرعت انقباض کاسته می‌شود. تا اینکه اگر میزان نیروی مخالف برابر با نیروی عضله شود سرعت کوتاه شدن یا انقباض به صفر خواهد رسید.

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله فیزیولوژی ورزشی در pdf

عضله برای آنکه به حالت انقباض درآید احتیاج به انرژی دارد. منبع اصلی انرژی عضله آدنوزین تری فسفات ATP است که به مقدار کمی در عضله وجود دارد ولی به مقدار زیادی انرژی آزاد می‌کند. کراتین فسفات CP منبع انرژی دیگری است که در سلولهای عضلانی ذخیره می‌شود. اگر مقدار ATP در سلول بیش از اندازه لازم باشد انرژی اضافی صرف تولید CP می‌شود و در نتیجه مقدار بیشتری از انرژی ذخیره خواهد شد. به مجرد ذخیره ATP در عضله CP موجود به سرعت و سهولت به ATP تبدیل می‌شود و در نتیجه CP باعث ثابت ماندن مقدار ATP عضله می‌شود. انرژی حاصل از CP و ATP برای مدت کوتاهی انرژی لازم را تأمین می‌کنند پس در فعالیت‌های شدید بدنی که بیش از چند دقیقه طول می‌کشد باید منبع دیگری از انرژی وجود داشته باشد. این انرژی از تجزیه گلیگوژن حاصل می‌شود و چون این واکنش در مجاورت اکسیژن قرار می‌گیرد آن را هوازی یا (با اکسیژن) می‌گویند. اگر اکسیژن به اندازه کافی برای این واکنش‌های شیمیایی وجود نداشته باشد در عضله اسیدلاکتیک تولید می‌شود. قسمت اعظم این اسیدلاکتیک مجدداً به گلوکز و گلیگوژن تبدیل می‌شود و مقداری از آن در عضله بر جای می‌ماند. در ورزشهای سخت و طولانی و مخصوصاً افرادی که از آمادگی جسمانی کمی برخوردارند خستگی عضلات بعد از ورزش مربوط به اسیدلاکتیک باقی مانده در عضله‌است، میزان خستگی با مقدار اسیدلاکتیک موجود در عضله رابطه مستقیم دارد

تولید انرژی در بدن به 3 طریق انجام می‌گیرد که 2 طریق آنها برای تولیدATP نیاز به اکسیژن ندارند (بی هوازی) و در سومین طریقه وجود اکسیژن کاملاً ضروری است که به آن (هوازی) گویند

سامانه ATP-Pc

در ورزشهایی چون: پرتاب نیزه ، پرتاب دیسک ، دو 100 متر و شیرجه یا فعالیتهایی که زمان اجرای آن بسیار کم است (حدود 10 ثانیه) و با حداکثر شدت انجام می‌شوند انرژی مورد نیاز را از این سیستم تأمین می‌کنند. ATP وPc موجود در ماهیچه به صورت ذخیره وجود دارند و به هنگام فعالیت انرژی مورد لزوم را تهیه می‌کنند. در این سیستم برای تأمین انرژی احتیاجی به حضور اکسیژن نیست (بی هوازی)

سامانه اسیدلاکتیک

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله علم در لغت در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله علم در لغت در pdf دارای 31 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله علم در لغت در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله علم در لغت در pdf

علم در لغت و اصطلاح  
الف) جدول واژه ‹‹علم›› در قرآن  
نکات نحوی واژه علم  
چند نکته نحوی  
نکات تفسیری واژه علم  
نکات تفسیری واژه‹‹ علم›› درقرآن  
یک نکته نحوی  
نکات تفسیری واژه‹‹ عالم›› درقرآن  
- نتایج بدست آمده از جدول واژه علم چنین است:  
الف) تعریف و تفکیر  
ب) نقش  
ج) نوع اعراب  
د) تعداد  
الف) تعریف و تفکیر  
ج) نوع اعراب  
د) تعداد  
فهرست منابع و مآخذ  

علم در لغت و اصطلاح

علم، در لغت مصدری است به معنای درک حقیقت چیزی، دریافت، شناخت و دانش1 و در اصطلاح حکما، صورت هر چیزی است که در عقل حاصل می شود، یا حاصل شدن صورت دانسته شده از چیزی است به طور نقش بستن در نیروهای عقل و نفس که آن را ذهن می گویند. ذهن، از جهتی مانند آینه است و علم مانند نقش بستن دیده شده ها درآن می باشد

در اصطلاح متکلمین، صفتی است که شئ برای صاحب علم به آن منجلی می شود و یا اینکه علم صفتی است که برای صاحبش تمیز و تشخیص و شناختی به دست می دهد که احتمال نقیض در آن نمی رود، هر چند این شناخت به وساطت حواس باشد

در اصطلاح علماء تدوین، عبارتست از دانستن مسائل مضبوطی در جهت واحدی، برای شناخت امری کلی. 2

معنای مورد نظر در این تحقیق، همان معنای لغوی واژه علم می باشد؛ یعنی علم به معنای درک حقیقت، دریافت، شناخت و دانش

نکات تفسیری واژه‹‹ علم›› درقرآن

247- بقره

این آیه اشاره به وسعت وجودی انسان درپرتو علم وقدرت دارد؛ یعنی انسان درپرتو دانش وفرزانگی وهمچنین نیروی جسمی کافی از نظر وجود وهستی وسعت می یابد وگسترده تر               می شود. 1 همچنین دراین آیه برای تشکیل ملک وحکومت، برداشتن علم تأکید شده واشاره شده که برای تشکیل حکومت، دوسرمایه لازم است؛ یکی علم به تمامی مصالح حیات جامعه ومفاسد آن ودوم داشتن قدرت جسمی برای اجرای آنچه صلاح جامعه است. 2

255- بقره

این آیه اشاره به محدود بودن علم شفیعان دربرابر علم خداوند دارد؛ چرا که شفیعان احاطه به معلومات پروردگار ندارند وتمام علوم بشر ازناحیه خداوند می باشد. 3

7-آل عمران و162- نساء

درقرآن مجید در دوجا  محبت از راسخان  درعلم شده است، که همین دو آیه مذکور می باشد. آن طور که از معنای لغوی این کلمه استفاده می شود، منظوراز آن کسانی هستند که درعلم ودانش ثابت قدم وصاحب نظرند؛ البته این کلمه وسیع است وشامل همه دانشمندان ومتفکران            می شود ولی درمیان آنها افراد ممتازی هستند که درخشندگی خاصی دارند که طبعاً در درجه اول درمیان مصادیق این کلمه قرارمی گیرند

درروایات متعددی ، ‹‹ راسخون فی العلم ››تفسیربه پیامبر گرامی اسلام وائمه هدی شده است

دراصول کافی از امام باقر یا امام صادق نقل شده است که فرمود: پیامبر خدا بزرگترین راسخان در علم بود وتمام آنچه که خداوند بر اونازل کرده بود از تأویل وتنزیل قرآن می دانست خداوند هرگز چیزی را بر او نازل نکرد که تأویل آن را به او تعلیم نکند واو  واوصیاء وی همه  اینها را می دانستند

درتفاسیر ‹‹ نورالثقلین ›› و‹‹ برهان ›› روایاتی را درذیل این آیه آمده آورده که بیانگر مطلب است که تفسیر ‹‹ راسخون فی العلم ›› به پیامبر وائمه هدی منافاتی با وسعت مفهوم این تعبیر ندارد؛ لذا آنانکه علمشان از علم بی پایان الهی سرچشمه می گیرد طبعاً به همه اسرار قرآن آشنا هستند ودرحالی که دیگران تنها قسمتی از این اسرار را می دانند. 1

درجایی دیگر گفته شده که راسخان درعلم آنچنان علمی به خدا وآیاتش دارند که ذره ای شک وشبهه نیست، درنتیجه علمی که به محکمات دارند هرگز دستخوش تزلزل نمی شودوبه آن محکمات ایمان دارند وعمل هم می کنند. 2

18- آل عمران

دراین آیه ابتدا به شهادت پروردگار به یگانگی ذاتش اشاره شده وسپس گواهی فرشتگان وبعد دانشمندان وکسانیکه با نور علم واندیشه، حقایق جهان رامی نگرند. دراین آیه دانشمندان واقعی در ردیف فرشتگان قراردارند وامتیاز آنها از این نظر است که درپرتو علم خود به حقایق اطلاع یافته وبه یگانگی خدا که بزرگترین حقیقت است معترفند. 3

 19-آل عمران

دراین آیه اشاره شده که کسانی که از حقیقت آگاه بودند وبا این حال دردین خدا اختلاف، ایجاد کردند، انگیزه ای جز طغیان وظلم وستم وحسد نداشتند ودر واقع سرچشمه اختلافات مذهبی، فقط جهل وبی خبری نیست، بلکه گاهی ظلم وانحراف از حق واعمال نظرهای شخصی است. 1

61- آل عمران

علمی که دراین جمله آمده، علمی است که هم از راه وحی الهی حاصل می شود وهم از راه برهان؛ پس اثراین علم باید هم دررسول خدا حاصل شود وهم درهر شنونده ای دیگر، غیر رسول خدا؛ بنابراین اگر فرض کنیم شنونده ای درداستان عیسی(ع) شک کند از این جهت که دلیل برآن وحی الهی است، از این جهت که برهانی ساطع وعقل وفهم برآن قائم است، نمی تواند شک کند وچه بسا به خاطر افاده همین نکته بوده که فرمود: ‹‹ من بعد ماجاءک من العلم ›› ونفرمود: ‹‹ من بعد ما بیناه لهم ›› چون اگر این طور فرموده بوداز دلیل اول یعنی وحی الهی سکوت کرده بود واما با آوردن جمله اول فهماند دلیل بر حقانیت داستان علم است ودلیل آن علم دوتاست: یکی وحی ودیگری برهان عقل . البته دراین میان نکته ای دیگر هست وآن اینکه او به اذن خدا غالب وپروردگارش یاور اوست وبه هیچ وجه ازنصرتش دریغ نمی دارد، چون همو بودکه علم به داستان عیسی(ع) ر ا به وی ارزانی داشت. 2

166- نساء

دراین آیه  اشاره شده که خداوند قرآن وشریعت را به علم خود نازل کرده وخواسته است بفهماند هدف نزول دراثبات مدعا کافی نیست؛ چرا که شیطان ها هم برای خود وحی دارند وبا وحی خود

امر هدایت الهی را به فساد می کشانند؛ به این معنا که راه باطلی را به جای راه حق خدا، جا               می زنند. باطل ووحی حق الهی را مخلوط می کنند وبه خورد مردم می دهند؛ خلاصه اینکه شهادت برصرف نزول قرآن ویا انزال آن ادعا آن را از ابهام خارج نمی کند وبه همین دلیل، شهادت را مقید کرد به قید‹‹ بعلمه ›› تا بطور کامل روشن سازد که خدا هم قرآن را نازل کرد وهم درابلاغ آن به بشرنظارت نمود ومأمورینی برای این منظورگماشت، پس اوهم می داند که چه نازل کرده وبه آن احاطه دارد وهم آن را از کید شیطانما حفظ می کند. 1

7- اعراف

دراین آیه اشاره می کند که مشرکین به زودی به آنچه کرده اند مؤاخذه شده وجزا داده می شوند واین مؤاخذه منوط به این است که پرسش کننده، دانای به اعمال آنان باشد واگر نباشد ایمن ازاینکه درجوابش دروغ بگویند نخواهد بود، لذا علم را برجمله ‹‹ فلنقصن علیهم بعلم ›› متفرع کرد وعلم را بدون ‹‹ال›› و به شکل نکره آورد تا اشاره به اهمیت آن نموده و بفهماند که این علم مانند علم شما نیست که خطا و غلط در آن راه داشته باشد و برای تأکید همین معنا جمله ‹‹وماکنا غائبین›› را عطف برآن نمود، تا دلالت کند بر اینکه خدای تعالی شاهد و ناظر اعمال آنان است و علاوه بر اینکه ملائکه را موکل نوشتن اعمال آنها نموده، خودش هم به هر چیزی محیط است. 2

52-اعراف

 جمله ‹‹علی علم›› متعلق و مربوط به ‹‹لقد جئناهم›› است و دلالت بر حقانیت کتاب می کند و تقدیر آن چنین است که ما کتاب حقی بر آن نازل کردیم و چطور حق نــیســت و حـــال آنـــکه

89- اعراف

در این آیه اشاره می کند که خداوند هرگز از دستوری که داده است بازنمی گردد چرا که احاطه علمی به همه چیز دارد و تجدید نظر برای او ممکن نیست و نیز کسی از دستورش بر می گردد که علمش محدود باشد و اشتباه کند و از دستور خود پشیمان شود و خداوند از این صفات به دور است. 2

187- اعراف

علم به قیامت و زمان و خصوصیات آن، مخصوص ذات خداست؛ چرا که جز خدا کسی طاقت تحمل آن را ندارد. عدم آگاهی غیر خدا از قیامت، اثر مثبت و روشنی در تربیت نفوس و توجه آنها به مسئولیت ها و پرهیز از گناه خواهد داشت. 3

39- یونس

در این آیه عامل انکار و تکذیب، جهل و عدم آگاهی بیان شده است. جهل به معارف دینی و مبدأ و معاد، جهل به اسراراحکام، جهل به مفهوم بعضی آیات متشابه، جهل به درس های عبرت انگیزی که هدف نهایی ذکر تاریخ پیشینیان بوده است. 4

4- هود

مراد از کلمه ‹‹علم الله›› در این آیه، علم مختص به خداوند می باشد و آن عبارتست از غیبی که غیر خدا کسی را بدان راهی نیست مگر به اذن خدا.5

22- یوسف

منظور از ‹‹علماً و حکماً›› در این آیه، بر طبق نظر برخی از مفسران، مقام وحی نبوت است و بر طبق نظر عده ای دیگر، مراد از ‹‹حکماً›› عقل و فهم و قدرت بر داوری صحیح و خالی از هوا پرستی و اشتباه و مراد از علم آگاهی و دانشی است که جهلی با آن توأم نباشد. برخی مفسران، مجموعه احتمالات حکم و علم را ذکر کرده اند؛

1- حکم، اشاره به مقام نبوت و علم اشاره به علم دین است

2- حکم، به معنی خویشتنداری در برابر هوس های سرکش ‹‹حکمت عملی›› و علم اشاره به حکمت نظری دارد

3- حکم به معنی اینکه انسان به مقام ‹‹نفس مطمئنه›› برسد و علم، انوار قدسیه و اشعه فیض الهی است که از عالم ملکوت برقلب پاک آدمی پرتو افکن شود. 1

برخی گفته اند چون ‹‹علماً›› به دنبال ‹‹حکماً›› آمده و چون علمی است که خدا به او داده قطعاً با جهل آمیخته نیست واین علم، شامل آن پیش بینی هایی است که آنها راتأویل احادیث خوانده اند.2

67- یوسف

در این ایه اشاره شد که حضرت یعقوب به سبب علم و تعلیمی که ما به او داده ایم، صاحب علم بود و مراد از علم یعقوب علم اکتسابی و مدرسه ای نیست بلکه علم موهبتی است. 3

76- یوسف

این آیه اشاره می کند که علم، از اموری اســت که در یک حد معین متوقف نمی شود و خــلاصه

43- رعد

در بسیاری از روایات آمده است که مراد از ‹‹من عنده علم الکتاب›› علی بن ابی طالب  ائمهّ هدی است که در تفسیر نورالثقلین و برهان این روایات جمع آوری شده است. 2

27- نمل

در این آیه اشاره شده به اینکه سخنگویان در قیامت، عالمان و دانشمندان هستند؛ چرا که در آن محضر بزرگ باید سخن گفت که خلافی در آن نباشد و این از کسی جز عالمان با ایمان ساخته نیست و اگر می بینی در برخی روایات اهل بیت، تفسیر به امامان معصوم شده است، به خاطر آن است که آنها مصداق تمام و کامل عالمان با ایمان هستند. 3

36- اسری’

این ایه این حقیقت را بیان می کند که در هر اعتقاد و عملی که تحصیل علم ممکن است، پیروی از غیر علم حرام است و در اعتقاد و عملی که نمی شود به آن علم پیداکرد زمانی اقدام و ارتکاب جایز است که دلیل علمی آن را تجویز نماید؛ مانند اخذ احکام از پیغمبر و اطاعت آن جناب در أوامر و نواهی.4 بر این اساس الگوی شناخت در همه چیز علم و یقین است و غیر آن، خواه ظن و گمان و یا حدس و تخمین و یا شک و احتمال، هیچ کدام قابل اعتماد نیست. 5

 107- اسری’

این آیه اشاره به این حقیقت می کند که علم و ایمان همه جا باهم هستند و ایمان عمیق جز در سایه علم ممکن نیست و علم نیز در مراحل عالی تر وبالاتر از ایمان کمک می گیرد. 1

65- کهف

منظور از علم در این آیه ، علم لدنی و غیر اکتسابی و مختص به اولیاء است و از آخر آیه استفاده          می شود که به مقصود آن، علم به تأویل حوادث است. تعبیر به ‹‹علما›› به صورت نکره، برای تعظیم است و نشان می دهد که آن مرد عالم، بهره قابل ملاحظه ای از علم یافته بود. 2

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله عدالت اجتماعی در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله عدالت اجتماعی در pdf دارای 24 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله عدالت اجتماعی در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله عدالت اجتماعی در pdf

مقدمه  
قوه قضائیه و عدالت اجتماعی  
برنامه چهارم توسعه و عدالت اجتماعی  
منابع :  

مقدمه

مسئله عدالت با وجود اینکه یک مسئله اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است، ولی از نظر مکتب شیعه آنقدر مهم است که در کنار پنج اصل اعتقادی یعنی توحید، نبوت، معاد، عدل و امامت قرار گرفته است. به همین دلیل عدالت باید یک مسئله فراگیری باشد و نمی‌توان عدالت را فقط اختصاص به یک بعد از زندگی اجتماعی مردم تلقی کرد. اینکه در کنار اصول اعتقادی مسلمانها قرار گرفته، مانند همه اصول اعتقادی باید فراگیر باشد

عدالت آنقدر مهم و فراگیر است که در اعتقاد شیعه، عدالت از خداوند شروع می‌شود، در نظر شیعه رأس حکومت باید عادل باشد، امام باید عادل باشد، مرجع‌تقلید و قاضی باید عادل باشند. هیچ کسی نیست که در حکومت قرار بگیرد و از عدالت برخوردار نباشد، اگر عادل نباشد مشروعیتش را از دست می‌دهد. پس در حقیقت ارکان جامعه به عدالت بستگی دارد. عدالت فراگیر شامل در دو بعد بسیار مهم است. اول عدالت سیاسی و دوم عدالت اقتصادی. در ادبیات ما وقتی صحبت از عدالت اجتماعی می‌شود، عموماً سراغ مقابله با فقر یا سراغ عدالت اقتصادی می‌روند، در حالی که عدالت سیاسی مقدم بر عدالت اقتصادی است. اگر عدالت سیاسی نباشد، عدالت اقتصادی بوجود نمی‌آید و اگر ایجاد شود خود به خود از بین خواهد رفت. اولین انحرافی که در صدر اسلام شروع شده است، انحراف از عدالت اقتصادی نبوده، بلکه انحراف عدالت سیاسی بوده است. خلیفه دوم فردی بسیار زاهد بود. زهد او به حدی بوده که در کتب تشیع هم ذکر شده است. او مشکل عدالت اقتصادی نداشت، مشکل او عدالت سیاسی بوده است. پس اولین انحراف که شروع می‌شود، عدالت سیاسی است و دومین انحراف که در دوران عثمان اتفاق افتاد، عدالت اقتصادی می‌باشد. یعنی عدالت اقتصادی با یک فاصله زمانی از عدالت سیاسی به انحراف کشیده می‌شود

فهم عدالت سیاسی ساده و شفاف است. عدالت سیاسی یعنی اینکه هر کسی در جای خودش باشد. آنهایی که کوچکند بزرگ نشوند و آنهایی که بزرگند کوچک نشوند. اینکه امیرالمومنین فرمود من همه را غربال می‌کنم! آنهایی که پایین رفته‌اند، بالا بیایند و آنهایی که بالا هستند پایین بروند؛ یعنی من از عدالت سیاسی شروع می‌کنم و ایشان از عدالت سیاسی شروع کردند و بعد به زدودن فقر اقتصادی پرداختند. حضرت امیرالمومنین در سال چهارم حکومت خویش، خطاب به جمع فرمودند؛ آیا فقیری در حکومت من می‌بینید؟ همه اعلام می‌کنند که ما فقیری سراغ نداریم

اگر کسی توانایی و شایستگی کسب جایگاه مدیریتی را نداشته باشد و بخواهد عدالت اقتصادی را برقرار کند، شدنی نیست. دلیلش این است کـه در اینجا عدالت سیاسی مراعات نشده است. البته اگـر عـدالت سیاسی باشد ولی تلاشی برای استقرار عدالت اقتصادی نشود، این هم به معنای تحقق عدالت نیست

یکی از ویژگیهای عدالت فراگیر این است که عدالت سیاسی و اقتصادی توأمان در یک جامعه مستقر باشد. هم عدالت سیاسی و هم عدالت اقتصادی باید با هم توأم باشند
تقدم عدالت سیاسی به معنی کم اهمیت بودن عدالت اقتصادی نیست، عدالت اقتصادی در ادبیات ما بد تفسیر شده است. در کشور ما عدالت اقتصادی را عمدتاً در توزیع می‌دانند. یعنی مقابله کردن با فقر. اگر عدالت اقتصادی صرفاً مقابله با فقر باشد یک گداخانه بزرگی درست می‌شود که این خلاف اسلام است و با روح اسلام سازگاری ندارد

حضرت امام می‌فرماید؛ شاید یکی از دلایل توجه به قرض‌الحسنه این است که اسلام با گداپروری مخالف است. اگر قرضی می‌گیرید باید آن را برگردانید. یعنی باید کار کرد، تولید کرد تا بتوان قرض را پرداخت. پس عدالت اقتصادی تنها یک جنبه توزیعی ندارد، بلکه در تولید هم است یعنی دادن فرصتهای برابر به همه. امروز  کسانی در شهرهای کوچک و روستاها هستند و علی‌رغم استعداد فوق العاده‌ای که  دارند و می‌توانند تولید کنند؛ فرصتی برای ظهور و بروز در تولید و سرمایه‌گذاری پیدا نمی‌‌کنند و لذا یک محرومیت تاریخی را در روستاها شاهد هستیم. این وضع حتی در شهرها هم قابل مشاهده است. میزان برخورداری یک شهروند تهرانی از خدمات شهری 200 هزار تومان، یک اصفهانی 50 هزار تومان و کسی که در اراک زندگی می‌کند 20 هزار تومان است. حالا شما می‌توانید شهرها و روستاهای خودتان را محاسبه کنید و این مقایسه را به دست بیاورید. میزان برخورداری شهرها از خدمات باعث مهاجرت از روستا به شهرها می‌شود. یعنی آنجاهایی که رفاه بیشتر است، ولو شغل هم نباشد. افراد در تهران احساس رفاه بیشتری می‌کنند. پس عدالت اقتصادی، هم در عدالت تولیدی است و هم در عدالت توزیعی. عدالت تولیدی یعنی دادن فرصت‌های برابر به کسانی که استعداد تولید دارند. چه آن کسی که در شهر است و چه آن کسی که در روستا زندگی می‌کند. و عدالت توزیعی یعنی باید از صاحبان درآمدها و ثروتمندان بگیرند و به کسانی که قدرت کار، درآمد و تولید ندارند بدهند و فقر را از آنها دور کنند
بنابراین ما با یک عدالت فراگیر در اسلام روبرو هستیم. اولاً عدالت سیاسی مقدم بر عدالت اقتصادی است. ثانیاً عدالت اقتصادی تنها مقابله با فقر نیست

اگر عدالت سیاسی نباشد شایستگان از حکومت حذف و آدمهای ضعیف و ناکارآمد اداره کشور را بدست می‌گیرند. وقتی که افراد ناکارآمد اداره یک کشور را بدست گرفتند، قادر نخواهند بود که عدالت را اجرا کنند

عدالت در اسلام هم مقابله با فقر است و هم مترادف با کارآمدی است. اما در غرب وقتی می‌گویند عدالت اجتماعی، بیشتر تأمین اجتماعی و فقرزدایی مورد توجه است و بیشتر این جنبه‌ از عدالت را دنبال می‌کنند. اما در اسلام کارآمدی جزئی از عدالت است. مخصوصاً عدالت سیاسی یعنی حکومت شایستگان. اگر حکومت شایستگان نباشد و افراد ناکارآمد بخواهند عدالت اقتصادی را تحقق ببخشند، این باعث می‌شود که همان عدالت اقتصادی هم تحقق پیدا نکند. ثانیاً اگر ما از عدالت اقتصادی عدالت تولیدی را حذف کردیم، پس چه کسی ثروت را تولید بکند؟ باید ثروتی تولید بشود تا فقر از بین برود

لذا ما در بین عدالتخواهان با سه گروه مواجه هستیم. یک گروه صرفاً به عدالت توزیعی اعتقاد دارند، گروه دیگر به عدالت تولیدی معتقدند و می‌گویند شما فرصت‌های برابر در اختیار همه قرار بدهید، فقر خودش از بین می‌رود، لازم نیست گروهی راه بیفتند و با فقر مقابله کنند. به نظر من گروه سومی هستند که عدالت فراگیر را معتقدند. هم به عدالت سیاسی اعتقاد دارند و هم به عدالت اقتصادی و عدالت اقتصادی را هم عدالت در تولید و هم عدالت در توزیع می‌دانند. ما به چنین تفکری نیاز داریم. اگر چنین رویکردی به عدالت پیدا نشود، توسعه در ایران اتفاق نمی‌افتد. ضروری است که ما هم رویکرد به توسعه و هم رویکرد به عدالت را بازنگری کنیم. عدالت توزیعی ما را به سمت یک جریان سوسیالیستی می‌کشاند. اعتقاد صرف به عدالت توزیعی و بی‌اعتقاد به عدالت تولیدی یک گرایش شبه سوسیالیستی است. آنهایی که صرفاً به عدالت تولیدی تأکید می‌کنند، یک گرایش سرمایه‌دارانه را دنبال می‌کنند. تنها کسانی می‌توانند بگویند دیدگاه ما اسلامی است که عملاً و قولاً به یک عدالت فراگیر معتقد باشند. عدالت فراگیر نه سوسیالیستی است و نه کاپیتالیستی، بلکه عدالت فراگیر همان عدالت اسلامی است. اگر چنین عدالتی آرمان مردم، جوانان و دانشجویان ما بشود، می‌تواند یک ملت را به سعادت برساند. چون لازمه این کار مقابله با تبعیض، ظلم و ناکارآمدی است. مقابله با اشغال پست‌هایی است که توسط افراد ناشایست اشغال شده است، مقابله با فقر و بیکاری است. اینها ابعاد یک مبارزه عدالت‌خواهانه را شکل خواهد داد. امیدواریم همانطوری که انقلاب اسلامی از ابتدا یکی از شعارهای مهمش عدالت بوده، بتوانیم در ایران اسلامی عدالت اسلامی را به عنوان یک الگوی عملی تحقق ببخشیم و جلوه‌ای از حکومت علوی را در کشورمان پیاده کنیم

در حالی که بسیاری از انسان‌ها ناتوان از تامین مخارج خود و خانواده شان توسط کار خود هستند، یعنی آنچه گاهی در اثر حوادث اجتناب ناپذیر است، آنها را نباید به امید صدقات افراد عادی رها کرد، بلکه زندگی آنها باید توسط قوانین دولت مردمی تامین گردد; اما آن کسانی از میانشان که دارای بدن‌های قوی هستند; باید به کار واداشته شوند، و از این بهانه که کاری پیدا نمی‌کنند معاف گردند، باید چنان قوانینی وجود داشته باشد و این مشاغل را مورد تشویق قرار دهد; دریانوردی، زراعت، ماهیگیری و تمامی شیوه‌های تجارت که نیازمند نیروی کار هستند ». مدیران سیاسی جهت ایجاد شرایطی از « عدالت اجتماعی » به توسط « مهندسی اجتماعی » بود. این شرایط به توسط « ارضاء خواسته‌های افراد تا آنجا که آنها بر خواسته‌های دیگران غلبه نکنند » مشخص می‌شد. پاوند از ناسازگاری « عدالت اجتماعی » با عدالت به معنای واقعی کلمه به خوبی آگاه بود. او اشاره می‌کند که عدالت اجتماعی « مغایر با روح حقوق عرفی (common law) است ». لازمه‌ی آن بازگشت به آن رژیمی است که در جایگاهی قرار داشته باشد که در آن « حقوق به فردی که سن کافی دارد و از ظرفیت طبیعی برخوردار به خاطر پیشه‌ای که در جامعه دارد یا شغلی که در گیرآن است تعلق دارد و وظایف به او پیوسته است; هنگامی معیار برابری در آزادی عمل است، تمامی طبقات; از اندیشه‌ی عدالت بی زاراند. هنگامی که معیار برابری در ارضاء خواسته‌ها است، چنین طبقه بندی و بازگشت نسبی به ایده‌ی رژیمی در جایگاه قانونی ویژه چاره ناپذیر است ». پاوند شاید فوران فعلی در « حقوق ویژه » را برای همه گونه از اقشار، طبقه‌ها و دسته‌ها پیش بینی نمی‌کرد، اما آنقدر‌ها هم از چنین چیزی متعحب نمی‌شد. همانگونه که او نیز به خوبی می‌دانست، عدالت اجتماعی و « حقوقی » که متضمن آن است فرق چندانی با طبقه بندی، گروه بندی و دسته بندی کردن ندارند. هرچند که دیدگاه پاوند را باید صرفاً بازگشتی نسبی به ذهنی گرایی‌ هابز دانست. برای او حقوق عرفی در میان قلمروی عدالت باقی مانده بود. با این وجود، این قلمرو به آنچه پس از تلاش برای یک « اقتصاد برای ارضاء خواسته‌های همه که قابل قبول به لحاظ اجتماعی باشد » باقی می‌ماند کاهش یافته بود. آنجا که آنها به لحاظ قانونی به جا آورده می‌شوند، خواسته‌ها، آرزوها و منافع جای حقوق طبیعی را اشغال می‌کنند ـ که معنای آن این است که آنها ابتدا باید به « حقوقی » تبدیل شوند که جایگاه بالاتری نسبت به حقوق طبیعی داشته باشد. رئالیست‌های حقوقی که جدایی قانون از قانون گذاری سیاسی را توسط پاوند نمی‌پذیرفتند، نوکیش‌های بسیار تندروتری بودند. در دیدگاه آنها قضات می‌بایست مهندسین اجتماعی باشند که تمامی قدرتی که در اختیار دارند را به کار گیرند تا عدالت اجتماعی به اجرا درآورده شود. قضات نباید از « ایدئولوژی مالکیت » یا « عدالت سنتی » ترسی به خود راه دهند. و آنها نباید از مداخله کردن به عنوان قانون گذاران در امور شرکت‌ها، مشاغل، نهادها، انجمن‌ها و خانواده‌ها سرباز زنند. حقوق دان آمریکایی بروکس آدامز (Brooks Adams) در مباحثه خود در باره‌ی واگذاری انحصاری (راه آهن و سایر خدمات رفاهی) اصولی را اعلام کرد که رئالیست‌های حقوقی می‌توانستند آن را نسبت به به تشکیلات مالیکت خصوصی و به تمامی حقوق مالکیت و تعهد نامه‌های وابسته به کار برند: « هنگامی که قانون به فردی یا طبقه‌ای از انسان‌ها حق انحصاری را نسبت به انتخاب موارد خاص اعطا می‌کند که موردی ضروری است، یا حتی مسئله‌ای که دیگران آرزومند داشتن آن هستند; معنای آن در معرض بندگی قرار دادن کسب کنندگان است ». با این ادعا که حقوق مالکیت و دارایی حقوقی « انحصاری » هستند رئالیست‌های اقتصادی نتیجه می‌گیرند ـ البته در سبک و سیاقی‌هابزی ـ که حقوق به طور کلی انحصاری است، یعنی آن چیزی است که توسط قدرت سیاسی به انسان‌ها اعطا می‌شود. از نظر آنها چیزی به عنوان « دارایی طبیعی » وجود ندارد. دارایی و مالیکت همیشه آفریده‌ای از قانون گذاری است. رئالیست‌ها همچنین استدلال آدامز را در این مورد که بندگی وضعیتی است از نیاز یا آرزوی ارضاء نشده یا خواسته‌ای عقیم مانده می‌پذیرند. آنها از این استدلال برای معین کردن مالکیت خصوصی به عنوان یگانه ـ و البته بزرگترین ـ تهدید برای « عدالت اجتماعی » استفاده می‌کنند. چرخش جامعه شناختی در علم و فلسفه‌ی حقوق در اواخر قرن نوزدهم آغاز گردید و در میانه‌ی دو جنگ جهانی به اوج خود رسید. این در واقع بازگشتی به بازتعریف ذهنی‌گرای‌ هایز از « حقوق طبیعی » بود. شالوده‌هایی که‌ هابز برای انقلاب اندیشه بشری در باره‌ی حقوق و سیاست پایه ریزی کرده بود، در نهایت به فورانی از عصری از خودکامگی همه جاگیر و دولت بزرگ منتهی گردید. حقیقت آن است که نمی‌توان حقوق بشر UD را بدون مورد توجه قرار دادن این انقلاب درک نمود. همانگونه که به کمک آزمایش فکری که پیشتر به آن اشاره شد دیدیم، این اندیشه که مردم باید در سعی و کوشش جهت ایمن ساختن حق خود در ارضاء خواسته‌هایشان شخصاً ابتکار عمل را در دست گیرند فقط می‌توانست به نتایجی از نوع‌هابزی و از پیش معلوم منتهی شود: یا جنگ همه بر علیه همه و یا تمرکز قدرت سیاسی. منطق این استدلال آشکارا در ساختار UD قابل مشاهده است. در جلوگیری از حقوق انسان برای (راه اندازی) جنگ همه بر علیه همه، باید آنها را به « جامعه پذیر کردن » و به تاملات صرف در باره‌ی وظایف دولت برگرداند

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله عدالت اجتماعی در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله عدالت اجتماعی در pdf دارای 24 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله عدالت اجتماعی در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله عدالت اجتماعی در pdf

مقدمه  
قوه قضائیه و عدالت اجتماعی  
برنامه چهارم توسعه و عدالت اجتماعی  
منابع :  

مقدمه

مسئله عدالت با وجود اینکه یک مسئله اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است، ولی از نظر مکتب شیعه آنقدر مهم است که در کنار پنج اصل اعتقادی یعنی توحید، نبوت، معاد، عدل و امامت قرار گرفته است. به همین دلیل عدالت باید یک مسئله فراگیری باشد و نمی‌توان عدالت را فقط اختصاص به یک بعد از زندگی اجتماعی مردم تلقی کرد. اینکه در کنار اصول اعتقادی مسلمانها قرار گرفته، مانند همه اصول اعتقادی باید فراگیر باشد

عدالت آنقدر مهم و فراگیر است که در اعتقاد شیعه، عدالت از خداوند شروع می‌شود، در نظر شیعه رأس حکومت باید عادل باشد، امام باید عادل باشد، مرجع‌تقلید و قاضی باید عادل باشند. هیچ کسی نیست که در حکومت قرار بگیرد و از عدالت برخوردار نباشد، اگر عادل نباشد مشروعیتش را از دست می‌دهد. پس در حقیقت ارکان جامعه به عدالت بستگی دارد. عدالت فراگیر شامل در دو بعد بسیار مهم است. اول عدالت سیاسی و دوم عدالت اقتصادی. در ادبیات ما وقتی صحبت از عدالت اجتماعی می‌شود، عموماً سراغ مقابله با فقر یا سراغ عدالت اقتصادی می‌روند، در حالی که عدالت سیاسی مقدم بر عدالت اقتصادی است. اگر عدالت سیاسی نباشد، عدالت اقتصادی بوجود نمی‌آید و اگر ایجاد شود خود به خود از بین خواهد رفت. اولین انحرافی که در صدر اسلام شروع شده است، انحراف از عدالت اقتصادی نبوده، بلکه انحراف عدالت سیاسی بوده است. خلیفه دوم فردی بسیار زاهد بود. زهد او به حدی بوده که در کتب تشیع هم ذکر شده است. او مشکل عدالت اقتصادی نداشت، مشکل او عدالت سیاسی بوده است. پس اولین انحراف که شروع می‌شود، عدالت سیاسی است و دومین انحراف که در دوران عثمان اتفاق افتاد، عدالت اقتصادی می‌باشد. یعنی عدالت اقتصادی با یک فاصله زمانی از عدالت سیاسی به انحراف کشیده می‌شود

فهم عدالت سیاسی ساده و شفاف است. عدالت سیاسی یعنی اینکه هر کسی در جای خودش باشد. آنهایی که کوچکند بزرگ نشوند و آنهایی که بزرگند کوچک نشوند. اینکه امیرالمومنین فرمود من همه را غربال می‌کنم! آنهایی که پایین رفته‌اند، بالا بیایند و آنهایی که بالا هستند پایین بروند؛ یعنی من از عدالت سیاسی شروع می‌کنم و ایشان از عدالت سیاسی شروع کردند و بعد به زدودن فقر اقتصادی پرداختند. حضرت امیرالمومنین در سال چهارم حکومت خویش، خطاب به جمع فرمودند؛ آیا فقیری در حکومت من می‌بینید؟ همه اعلام می‌کنند که ما فقیری سراغ نداریم

اگر کسی توانایی و شایستگی کسب جایگاه مدیریتی را نداشته باشد و بخواهد عدالت اقتصادی را برقرار کند، شدنی نیست. دلیلش این است کـه در اینجا عدالت سیاسی مراعات نشده است. البته اگـر عـدالت سیاسی باشد ولی تلاشی برای استقرار عدالت اقتصادی نشود، این هم به معنای تحقق عدالت نیست

یکی از ویژگیهای عدالت فراگیر این است که عدالت سیاسی و اقتصادی توأمان در یک جامعه مستقر باشد. هم عدالت سیاسی و هم عدالت اقتصادی باید با هم توأم باشند
تقدم عدالت سیاسی به معنی کم اهمیت بودن عدالت اقتصادی نیست، عدالت اقتصادی در ادبیات ما بد تفسیر شده است. در کشور ما عدالت اقتصادی را عمدتاً در توزیع می‌دانند. یعنی مقابله کردن با فقر. اگر عدالت اقتصادی صرفاً مقابله با فقر باشد یک گداخانه بزرگی درست می‌شود که این خلاف اسلام است و با روح اسلام سازگاری ندارد

حضرت امام می‌فرماید؛ شاید یکی از دلایل توجه به قرض‌الحسنه این است که اسلام با گداپروری مخالف است. اگر قرضی می‌گیرید باید آن را برگردانید. یعنی باید کار کرد، تولید کرد تا بتوان قرض را پرداخت. پس عدالت اقتصادی تنها یک جنبه توزیعی ندارد، بلکه در تولید هم است یعنی دادن فرصتهای برابر به همه. امروز  کسانی در شهرهای کوچک و روستاها هستند و علی‌رغم استعداد فوق العاده‌ای که  دارند و می‌توانند تولید کنند؛ فرصتی برای ظهور و بروز در تولید و سرمایه‌گذاری پیدا نمی‌‌کنند و لذا یک محرومیت تاریخی را در روستاها شاهد هستیم. این وضع حتی در شهرها هم قابل مشاهده است. میزان برخورداری یک شهروند تهرانی از خدمات شهری 200 هزار تومان، یک اصفهانی 50 هزار تومان و کسی که در اراک زندگی می‌کند 20 هزار تومان است. حالا شما می‌توانید شهرها و روستاهای خودتان را محاسبه کنید و این مقایسه را به دست بیاورید. میزان برخورداری شهرها از خدمات باعث مهاجرت از روستا به شهرها می‌شود. یعنی آنجاهایی که رفاه بیشتر است، ولو شغل هم نباشد. افراد در تهران احساس رفاه بیشتری می‌کنند. پس عدالت اقتصادی، هم در عدالت تولیدی است و هم در عدالت توزیعی. عدالت تولیدی یعنی دادن فرصت‌های برابر به کسانی که استعداد تولید دارند. چه آن کسی که در شهر است و چه آن کسی که در روستا زندگی می‌کند. و عدالت توزیعی یعنی باید از صاحبان درآمدها و ثروتمندان بگیرند و به کسانی که قدرت کار، درآمد و تولید ندارند بدهند و فقر را از آنها دور کنند
بنابراین ما با یک عدالت فراگیر در اسلام روبرو هستیم. اولاً عدالت سیاسی مقدم بر عدالت اقتصادی است. ثانیاً عدالت اقتصادی تنها مقابله با فقر نیست

اگر عدالت سیاسی نباشد شایستگان از حکومت حذف و آدمهای ضعیف و ناکارآمد اداره کشور را بدست می‌گیرند. وقتی که افراد ناکارآمد اداره یک کشور را بدست گرفتند، قادر نخواهند بود که عدالت را اجرا کنند

عدالت در اسلام هم مقابله با فقر است و هم مترادف با کارآمدی است. اما در غرب وقتی می‌گویند عدالت اجتماعی، بیشتر تأمین اجتماعی و فقرزدایی مورد توجه است و بیشتر این جنبه‌ از عدالت را دنبال می‌کنند. اما در اسلام کارآمدی جزئی از عدالت است. مخصوصاً عدالت سیاسی یعنی حکومت شایستگان. اگر حکومت شایستگان نباشد و افراد ناکارآمد بخواهند عدالت اقتصادی را تحقق ببخشند، این باعث می‌شود که همان عدالت اقتصادی هم تحقق پیدا نکند. ثانیاً اگر ما از عدالت اقتصادی عدالت تولیدی را حذف کردیم، پس چه کسی ثروت را تولید بکند؟ باید ثروتی تولید بشود تا فقر از بین برود

لذا ما در بین عدالتخواهان با سه گروه مواجه هستیم. یک گروه صرفاً به عدالت توزیعی اعتقاد دارند، گروه دیگر به عدالت تولیدی معتقدند و می‌گویند شما فرصت‌های برابر در اختیار همه قرار بدهید، فقر خودش از بین می‌رود، لازم نیست گروهی راه بیفتند و با فقر مقابله کنند. به نظر من گروه سومی هستند که عدالت فراگیر را معتقدند. هم به عدالت سیاسی اعتقاد دارند و هم به عدالت اقتصادی و عدالت اقتصادی را هم عدالت در تولید و هم عدالت در توزیع می‌دانند. ما به چنین تفکری نیاز داریم. اگر چنین رویکردی به عدالت پیدا نشود، توسعه در ایران اتفاق نمی‌افتد. ضروری است که ما هم رویکرد به توسعه و هم رویکرد به عدالت را بازنگری کنیم. عدالت توزیعی ما را به سمت یک جریان سوسیالیستی می‌کشاند. اعتقاد صرف به عدالت توزیعی و بی‌اعتقاد به عدالت تولیدی یک گرایش شبه سوسیالیستی است. آنهایی که صرفاً به عدالت تولیدی تأکید می‌کنند، یک گرایش سرمایه‌دارانه را دنبال می‌کنند. تنها کسانی می‌توانند بگویند دیدگاه ما اسلامی است که عملاً و قولاً به یک عدالت فراگیر معتقد باشند. عدالت فراگیر نه سوسیالیستی است و نه کاپیتالیستی، بلکه عدالت فراگیر همان عدالت اسلامی است. اگر چنین عدالتی آرمان مردم، جوانان و دانشجویان ما بشود، می‌تواند یک ملت را به سعادت برساند. چون لازمه این کار مقابله با تبعیض، ظلم و ناکارآمدی است. مقابله با اشغال پست‌هایی است که توسط افراد ناشایست اشغال شده است، مقابله با فقر و بیکاری است. اینها ابعاد یک مبارزه عدالت‌خواهانه را شکل خواهد داد. امیدواریم همانطوری که انقلاب اسلامی از ابتدا یکی از شعارهای مهمش عدالت بوده، بتوانیم در ایران اسلامی عدالت اسلامی را به عنوان یک الگوی عملی تحقق ببخشیم و جلوه‌ای از حکومت علوی را در کشورمان پیاده کنیم

در حالی که بسیاری از انسان‌ها ناتوان از تامین مخارج خود و خانواده شان توسط کار خود هستند، یعنی آنچه گاهی در اثر حوادث اجتناب ناپذیر است، آنها را نباید به امید صدقات افراد عادی رها کرد، بلکه زندگی آنها باید توسط قوانین دولت مردمی تامین گردد; اما آن کسانی از میانشان که دارای بدن‌های قوی هستند; باید به کار واداشته شوند، و از این بهانه که کاری پیدا نمی‌کنند معاف گردند، باید چنان قوانینی وجود داشته باشد و این مشاغل را مورد تشویق قرار دهد; دریانوردی، زراعت، ماهیگیری و تمامی شیوه‌های تجارت که نیازمند نیروی کار هستند ». مدیران سیاسی جهت ایجاد شرایطی از « عدالت اجتماعی » به توسط « مهندسی اجتماعی » بود. این شرایط به توسط « ارضاء خواسته‌های افراد تا آنجا که آنها بر خواسته‌های دیگران غلبه نکنند » مشخص می‌شد. پاوند از ناسازگاری « عدالت اجتماعی » با عدالت به معنای واقعی کلمه به خوبی آگاه بود. او اشاره می‌کند که عدالت اجتماعی « مغایر با روح حقوق عرفی (common law) است ». لازمه‌ی آن بازگشت به آن رژیمی است که در جایگاهی قرار داشته باشد که در آن « حقوق به فردی که سن کافی دارد و از ظرفیت طبیعی برخوردار به خاطر پیشه‌ای که در جامعه دارد یا شغلی که در گیرآن است تعلق دارد و وظایف به او پیوسته است; هنگامی معیار برابری در آزادی عمل است، تمامی طبقات; از اندیشه‌ی عدالت بی زاراند. هنگامی که معیار برابری در ارضاء خواسته‌ها است، چنین طبقه بندی و بازگشت نسبی به ایده‌ی رژیمی در جایگاه قانونی ویژه چاره ناپذیر است ». پاوند شاید فوران فعلی در « حقوق ویژه » را برای همه گونه از اقشار، طبقه‌ها و دسته‌ها پیش بینی نمی‌کرد، اما آنقدر‌ها هم از چنین چیزی متعحب نمی‌شد. همانگونه که او نیز به خوبی می‌دانست، عدالت اجتماعی و « حقوقی » که متضمن آن است فرق چندانی با طبقه بندی، گروه بندی و دسته بندی کردن ندارند. هرچند که دیدگاه پاوند را باید صرفاً بازگشتی نسبی به ذهنی گرایی‌ هابز دانست. برای او حقوق عرفی در میان قلمروی عدالت باقی مانده بود. با این وجود، این قلمرو به آنچه پس از تلاش برای یک « اقتصاد برای ارضاء خواسته‌های همه که قابل قبول به لحاظ اجتماعی باشد » باقی می‌ماند کاهش یافته بود. آنجا که آنها به لحاظ قانونی به جا آورده می‌شوند، خواسته‌ها، آرزوها و منافع جای حقوق طبیعی را اشغال می‌کنند ـ که معنای آن این است که آنها ابتدا باید به « حقوقی » تبدیل شوند که جایگاه بالاتری نسبت به حقوق طبیعی داشته باشد. رئالیست‌های حقوقی که جدایی قانون از قانون گذاری سیاسی را توسط پاوند نمی‌پذیرفتند، نوکیش‌های بسیار تندروتری بودند. در دیدگاه آنها قضات می‌بایست مهندسین اجتماعی باشند که تمامی قدرتی که در اختیار دارند را به کار گیرند تا عدالت اجتماعی به اجرا درآورده شود. قضات نباید از « ایدئولوژی مالکیت » یا « عدالت سنتی » ترسی به خود راه دهند. و آنها نباید از مداخله کردن به عنوان قانون گذاران در امور شرکت‌ها، مشاغل، نهادها، انجمن‌ها و خانواده‌ها سرباز زنند. حقوق دان آمریکایی بروکس آدامز (Brooks Adams) در مباحثه خود در باره‌ی واگذاری انحصاری (راه آهن و سایر خدمات رفاهی) اصولی را اعلام کرد که رئالیست‌های حقوقی می‌توانستند آن را نسبت به به تشکیلات مالیکت خصوصی و به تمامی حقوق مالکیت و تعهد نامه‌های وابسته به کار برند: « هنگامی که قانون به فردی یا طبقه‌ای از انسان‌ها حق انحصاری را نسبت به انتخاب موارد خاص اعطا می‌کند که موردی ضروری است، یا حتی مسئله‌ای که دیگران آرزومند داشتن آن هستند; معنای آن در معرض بندگی قرار دادن کسب کنندگان است ». با این ادعا که حقوق مالکیت و دارایی حقوقی « انحصاری » هستند رئالیست‌های اقتصادی نتیجه می‌گیرند ـ البته در سبک و سیاقی‌هابزی ـ که حقوق به طور کلی انحصاری است، یعنی آن چیزی است که توسط قدرت سیاسی به انسان‌ها اعطا می‌شود. از نظر آنها چیزی به عنوان « دارایی طبیعی » وجود ندارد. دارایی و مالیکت همیشه آفریده‌ای از قانون گذاری است. رئالیست‌ها همچنین استدلال آدامز را در این مورد که بندگی وضعیتی است از نیاز یا آرزوی ارضاء نشده یا خواسته‌ای عقیم مانده می‌پذیرند. آنها از این استدلال برای معین کردن مالکیت خصوصی به عنوان یگانه ـ و البته بزرگترین ـ تهدید برای « عدالت اجتماعی » استفاده می‌کنند. چرخش جامعه شناختی در علم و فلسفه‌ی حقوق در اواخر قرن نوزدهم آغاز گردید و در میانه‌ی دو جنگ جهانی به اوج خود رسید. این در واقع بازگشتی به بازتعریف ذهنی‌گرای‌ هایز از « حقوق طبیعی » بود. شالوده‌هایی که‌ هابز برای انقلاب اندیشه بشری در باره‌ی حقوق و سیاست پایه ریزی کرده بود، در نهایت به فورانی از عصری از خودکامگی همه جاگیر و دولت بزرگ منتهی گردید. حقیقت آن است که نمی‌توان حقوق بشر UD را بدون مورد توجه قرار دادن این انقلاب درک نمود. همانگونه که به کمک آزمایش فکری که پیشتر به آن اشاره شد دیدیم، این اندیشه که مردم باید در سعی و کوشش جهت ایمن ساختن حق خود در ارضاء خواسته‌هایشان شخصاً ابتکار عمل را در دست گیرند فقط می‌توانست به نتایجی از نوع‌هابزی و از پیش معلوم منتهی شود: یا جنگ همه بر علیه همه و یا تمرکز قدرت سیاسی. منطق این استدلال آشکارا در ساختار UD قابل مشاهده است. در جلوگیری از حقوق انسان برای (راه اندازی) جنگ همه بر علیه همه، باید آنها را به « جامعه پذیر کردن » و به تاملات صرف در باره‌ی وظایف دولت برگرداند

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :
<   <<   181   182   183   184   185   >>   >