سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مقاله اسناد بینالمللی حقوق بشر از دیدگاه اسلام در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله اسناد بین‌المللی حقوق بشر از دیدگاه اسلام در pdf دارای 30 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله اسناد بین‌المللی حقوق بشر از دیدگاه اسلام در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله اسناد بین‌المللی حقوق بشر از دیدگاه اسلام در pdf

چکیده  
مقدمه  
موضوع ازدواج  
سن رشد  
حقوق مساوی  
موضوع مجازات اعدام  
بررسی مجازات اعدام  
زیگلر می‌نویسد:  
چه مواقعی مجازات اعدام قابل توجیه است؟  
موضوع ویژگی‌های واژهشناسی  
نتیجه‌گیری  
منابع  

چکیده

این مقاله سه موضوع اصلی را که در اسناد بین ­المللی حقوق بشر مطرح گردیده مورد بررسی قرار داده است و آنها را از دیدگاه اسلام مورد نقد و بررسی قرار می‌دهد. موضوع‌های مذکور عبارتند از ازدواج، مجازات اعدام، واژه‌شناسی‌ها و ویژگیهای آنها می‌باشد. تکیه من محدود به دو سند بین‌المللی است: اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقین 1966 در خصوص حقوق اقتصادی، اجتماعی و سیاسی. نهایتاً این مقاله چنین نتیجه‌گیری و تاکید می‌کند که مسلمانان به‌طور‌کلی از این اسناد حقوق بشر حمایت می­کنند و آنها را به‌عنوان یک نقطه شروع خوب برای بحث و گفتگو بین فرهنگها و مذاهب تلقی می­کنند. به هر حال مسلمین معتقدند که این اسناد به‌طور خالص و ناب بین­المللی تلقی نمی­شوند، زیرا آنها در یک برهه زمانی که اکثریت گسترده‌ای از جمعیت جهان تحت نظام استعماری به سر می‌بردند تنظیم و نوشته شده است و بنابراین مفاهیم مزبور به بررسی و ارزیابی مجددی، توسط گروهی از متخصصان بین‌المللی و متفکرینی که نمایندگی کلیه مذاهب، فرهنگها و مکاتب سیاسی مهم را برعهده دارند، نیاز دارد تا این معاهدات بین­المللی مورد احترام تمامی مردم در هر جایی که هستند قرار گیرد

مقدمه

اسلام حامی هر تلاشی منصفانه و منطقی در کمک به هر انسانی، در هر کجا و هر راهی را که انتخاب کرده است، می‌باشد تا آنان بتوانند با کرامت، آزادی و احترام زندگی کنند

مسلمانان به اکثریت گسترده‌ای از معاهدات بین‌المللی مرتبط با حقوق بشر اعتقاد دارند. به هر حال من هم این بحث را مطرح می‌کنم که این معاهدات بین‌المللی حقوق بشری شامل مفاهیم متعددی است که مبتنی بر تفاسیر مضیق و قوم مدارانه است. تحفظ‌های عمده‌ای که مسلمانان در ارتباط با این اسناد دارند در اعلامیه‌های حقوق بشر و میثاقین 1966 در خصوص حقوق اقتصادی، اجتماعی و سیاسی یافت می‌شوند. این تحفظها را می‌توان در سه موضوع زیر خلاصه نمود: ازدواج، مجازات اعدام و واژه‌شناسی‌ها و مفاهیم و ویژگیهای آنها

موضوع ازدواج

ماده 16 اعلامیه جهانی حقوق بشر که به‌وسیله مجمع عمومی سازمان ملل در 10 دسامبر 1948 پذیرفته شده این چنین بیان می‌دارد

« زنان و مردانی که به سن قانونی رسیده‌اند بدون هیچ‌گونه محدودیت نژادی، ملی و مذهبی حق ازدواج و تشکیل خانواده را دارند. هر زن و مرد رشیدی حق دارند بدون هیچ‌گونه محدودیتی از حیث نژاد، ملیت یا مذهب با همدیگر ازدواج کنند و تشکیل خانواده دهند. 1- در تمامی مدت زناشویی و هنگام انحلال آن، زن و شوهر در کلیه امور مرتبط به ازدواج دارای حقوق مساوی می‌باشند. 2- ازدواج باید با رضایت کامل و آزاد زن و مرد واقع شود. 3- خانواده رکن طبیعی و اساسی اجتماعی است و مستحق حمایت جامعه و دولت می‌باشد»

مسلمانان در ارتباط با الفاظ این ماده برخی تحفظ‌های عمده دارند. برای مثال بند اول این ماده شامل دو معیار بحث‌انگیز و یا حداقل محدودیت فرهنگی است: (الف) مفهوم «سن رشد» برای ازدواج؛ (ب) مفهوم «حقوق مساوی» در ارتباط با ازدواج

سن رشد

اولین معیار برای ازدواج به‌موجب این ماده مفهوم «سن رشد» است. این شرط برای حق ازدواج که توسط ماده مذکور مشخص شده بدین معنی است که طرفهای ازدواج به سن رشد رسیده باشند و رضایت کامل و آزادشان را در خصوص ازدواج ابراز دارند. در این جا این سوالها مطرح می‌گردد: «سن رشد» چه سالی است آیا 21 سال است؟ یا 18 سال؟ یا 16 سال؟ یا چیز دیگری است؟ چه کسی این حق را دارد که در این خصوص تصمیم بگیرد؟ آیا ملل مختلف می‌توانند معیارهای گوناگونی داشته باشند؟ آیا چنین معیاری تنها در مورد ازدواج مصداق دارد یا سایر موضوعهای اجتماعی نظیر مجازات و کار را در بر می‌گیرد؟ و اگر چنانچه چنین معیاری در کلیه موارد اجتماعی به‌کار می‌رود چرا برخی از کشورها نظیر ایالات متحده امریکا از تصویب برخی از معاهدات حقوق بین‌المللی بشر در مخالفت با سن مورد نظر امتناع می‌ورزند؟ برای مثال، ایالات متحده امریکا سالها بود که از تصویب میثاقین 1966 در خصوص حقوق اقتصادی، اجتماعی و سیاسی امتناع می‌ورزید. یکی از دلایل عمده آن این بود که بند (5) ماده 6 از این آموزه بشر بین‌المللی مقرر می‌دارد که مجازات اعدام در خصوص کسانی که کمتر از 18 سال دارند و جنایتی را مرتکب می‌شوند، اعمال نمی‌شود. حتی هنگامی که ایالات متحده امریکا این سند را درسال 1992 تصویب کرد نسبت به حق اعدام مجرمین نوجوان حق شرط قایل شد. ایالات متحده تنها کشوری است که نسبت به این حق، شرط مطروحه را ابراز داشته است.[1]

همچنین ممکن است کسی چنین بیان دارد که مفهوم «سن رشد» که در ماده 16 اعلامیه حقوق بشر آمده است منوط به تفاسیر و همچنین محدودیت‌های فرهنگی است. چنین مطلبی براساس ارزشها و سنن مسیحیت که (طبعاً) جهانی نیستند، نوشته شده است و نباید بر سایر سنن، مذاهب و فرهنگها تحمیل گردد. بنابراین این یک واژه نسبی است که می‌تواند از یک فرهنگ در مقایسه با فرهنگ دیگر که مبتنی بر عوامل و اوضاع و احوال متعدد دیگری است، متفاوت باشد. برای مثال ایالات متحده امریکا در سال 1971 مجبور شد از طریق اصلاح قانون اساسی ملی خود که سن رشد را، آن‌طور که در ماده 16 متذکر می‌شود از 21 سال به 18 سال تقلیل دهد

حقوق مساوی

اولین معیار برای ازدواج به‌موجب ماده 16 اعلامیه «حقوق مساوی»در خصوص ازدواج است. برطبق این معیار

موارد ممنوعه در ازدواج: شخصی ممکن است این‌گونه فرض نماید که ماده 16 نمی‌خواهد این‌گونه بیان کند که ازدواج بین پدر و دختر، مادر و پسر، برادر و خواهر و غیره مجاز است. اما به هر حال هیچ نشانه لفظی و محتوایی در این ماده وجود ندارد که بیانگر این باشد که ایجاد چنین واحدی ناخوشایند و مذموم است. طرفداران چنین سندی استدلال می‌کنند که این ماده نمی‌تواند چنین قصدی داشته باشد که ازدواجهایی را در محدوده موارد ممنوعه مجاز بشمارد. ] اما به هر حال[ در این مورد سوالهایی مطرح است؛ منظور طرفداران این ماده از موارد ممنوعه چیست؟ و بر چه پایه­ای استوار است؟ چگونه می­توان موارد ممنوعه را تعیین کرد؟ چه نظام یا نظامهای ارزشی می‌تواند اعمال شود؟ و کدام مذهب را می‌توان استثناء کرد و بر چه مبنایی؟ تمام این سوالها و بسیاری دیگر نظیر آن توسط این ماده پاسخ داده نمی‌شود. این موارد در معرض تفاسیر زیادی قرار دارند. برای مثال اسلام بسیاری از این موارد ازدواج را ممنوع می‌داند. قرآن کریم می‌فرماید

«بعد از نزول این حکم زن پدر را نباید به نکاح درآورد مگر آنکه پیش از این (در زمان جاهلیت) کرده‌اید که خدا از آن درگذشت. زیرا این کاری زشت، قبیح و مبغوض خداوند است. ازدواج با مادر، دختر، خواهر، عمه، خاله، دختر برادر، دختر خواهر، مادران و خواهران رضاعی، مادر زن، دختران زنانتان که در دامن شما تربیت شده‌اند در‌صورتی‌که با زن مباشرت کرده باشید، ممنوع و حرام است و در صورت عدم مباشرت و طلاق اشکالی وجود ندارد که با دخترش ازدواج کنید. همچنین ازدواج با زن فرزندان صلبی (نه زن پسر خوانده شما) برشما ممنوع و حرام است. جمع بین دو خواهر (در یک زمان) به‌عنوان همسر نیز ممنوع و حرام است مگر آنچه پیش از نزول این حکم انجام داده­اید که خداوند از آن درگذشت، زیرا خداوند در حق بندگانش بخشنده (آمرزنده) و مهربان است. نکاح زن محصنه (شوهر دار) نیز بر شما حرام است مگر آن زنان که در جنگهای با کفار به حکم خداوند متصرف و مالک شده­اید. بر شماست که پیرو کتاب خداوند باشید (با زنانی که ازدواج با آنها به حرمت یاد شد ازدواج نکنید) و هر زنی غیر از موارد ذکر شده حلال است که با مال خود از طریق ازدواج و نه از راه زنا با وی همسر گردید. پس چنانچه از آنان بهره­مند شوید مهر معین را که مزد آنان است به آنان بپردازید. باکی بر شما نیست که بعد از تعیین مهر هم به چیزی با هم تراضی کنید. البته خداوند به حقایق امور آگاه است».[2]

براساس این ممنوعیتها که اسلام تعیین کرده است، آیا مسلمانان نمی­توانند استدلال نمایند که تمام این موارد ممنوعه در ازدواج باید جهانی و بین‌المللی باشد؟ و اگر این‌طور نیست چرا مسلمانان چنین حقی ندارند که به آنچه اعتقاد دارند عمل کنند؟ البته برطبق بند (1) ماده 16 اعلامیه جهانی حقوق بشر چنین حقی ندارند. این بند به‌روشنی بیان می‌دارد که حق ازدواج باید بدون هیچ محدودیت مذهبی اعمال شود. بند مذکور چنین بیان می‌دارد: «هر زن و مرد رشیدی حق ازدواج و تشکیل خانواده را، بدون هیچ محدودیتی از لحاظ نژادی، ملیتی و مذهبی دارد»

چگونه این مطلب می‌تواند ممکن باشد؟ یک شخص ممکن است استدلال نماید که اساس و ریشه کلیه ممنوعیتها در خصوص ازدواج عمدتاً مبتنی بر یک مذهب (یا مذاهب) در هر جامعه‌ای می‌باشد. بنابراین چگونه شخصی می‌تواند به دور از مذهب باشد؟ آیا محدودیتهای خاصی که به‌وسیله یک مذهب توصیف می‌شود می‌تواند به‌موجب این ماده معتبر تلقی شود (این گونه که اکنون هست) و آنهایی که به‌وسیله مذاهب دیگر توصیف می‌شوند مردود باشند؟

یک شخص ممکن است این سوال را مطرح نماید که چه کسی حق دارد که این محدودیتها را وضع نماید؟ چرا ما نمی‌توانیم بگوییم «بدون هرگونه محدودیت»؟ آیا این امر به این علت نیست که تنظیم‌کنندگان سند اعلامیه جهانی حقوق بشر اعتقادی به مذهب نداشته­اند؟ یا اینکه مذاهبشان به آنان آموزش می­دهد که چنین کنند؟ و آیا همه ما مجبوریم که از آنان پیروی کنیم؟

تعارض با حقوق مذهبی: شخصی ممکن است چنین استدلال نماید که آیا بند (1) ماده 16 اعلامیه مذکور که می‌گوید: «هر زن و مرد رشیدی حق ازدواج و تشکیل خانواده را بدون هیچ محدودیت نژادی ملیتی و مذهبی دارد» با ماده 18 آن در تعارض نیست که بیان می‌دارد

«هرکس حق دارد که از آزادی فکر، وجدان و مذهب بهره‌مند شود؛ این حق متضمن آزادی تغییر مذهب یا عقیده و همچنین متضمن آزادی اظهارعقیده و ایمان می­باشد و نیز شامل تعلیمات مذهبی و اجرای مراسم دینی است. هرکس می‌تواند از این حقوق منفرداً یا مجتمعاً به‌طور خصوصی یا به‌طور عمومی برخوردار باشد»؟*

اگر وضعیت چنین است که هرکس حق دارد که براساس ماده 18 به‌موجب مذهب خود عمل نماید پس چرا مسلمانان نباید به‌موجب مذهب خویش ازدواج نمایند؟ چگونه یک شخص می‌تواند مذهب خود را اظهار دارد درحالی‌که مجاز نیست در خصوص ازدواج به آن عمل کند؟

اگر شخصی حق دارد که «عقیده و مذهب خود را در زمینه تعلیمات و اجرای مراسم دینی ابراز دارد» چرا مسلمانان باید به‌گونه‌ای دیگر عمل نمایند؟ بند (3) ماده 21 اعلامیه بیان می‌دارد

«اساس و منشا قدرت حکومت، اراده مردم است. این اراده باید به‌وسیله انتخاباتی برگزار گردد که از روی صداقت و به‌طور ادواری صورت پذیرد. انتخابات باید عمومی و با رعایت مساوات باشد و با رای مخفی یا طریقه­ای نظیر آن انجام گیرد که آزادی رای را تامین کند»

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله اقامتگاه در ایران و تطبیق آن با فرانسه در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله اقامتگاه در ایران و تطبیق آن با فرانسه در pdf دارای 30 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله اقامتگاه در ایران و تطبیق آن با فرانسه در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله اقامتگاه در ایران و تطبیق آن با فرانسه در pdf

مقدمه  
حقوق‌ بین‌الملل خصوصی:  
مشخصات حقوق بین‌الملل خصوصی  
مباحث حقوق بین‌الملل خصوصی  
اصول اقامتگاه :  
معیارهای تعیین اقامتگاه:  
تعریف اقامتگاه :  
فواید بحث از اقا‌متگاه:  
آثار اقامتگاه‌ در حقوق‌ داخلى‌:  
آثار اقامتگاه‌ در حقوق‌ بین ‌الملل‌ خصوصى‌:  
مقایسه میان اقامتگاه وتابعیت:  
تاریخچه اقامتگاه:  
اوصاف‌ اقامتگاه‌:  
انواع‌ اقامتگاه‌:  
منابع:  

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله اقامتگاه در ایران و تطبیق آن با فرانسه در pdf

1- سلجوقی، محمود؛ حقوق بین‌الملل خصوصی، تهران، نشر دادگستر، پاییز 77، چاپ اول

2- مدنی، سیدجلال‌الدین؛ حقوق بین‌الملل خصوصی 1و2، تهران، پایدار، 78، چاپ چهارم

3- نصیری، محمد؛ حقوق بین‌الملل خصوصی (او2)، تهران، آگه، 1380، چاپ هشتم

مقدمه

تحقیق ارائه شده درباره ی یکی از شا خصه های حقوق بین الملل خصوصی یعنی اقامتگاه می باشد و تطبیق آن با قوانین فرانسه

این موضوع بسیار مهم و حیاتی برای همه ی دانشجویان و در حد اطلاع برای همه ی مردم می باشد تا از قوانین باخبر باشند، چرا که این امر مهم کمی مهجور مانده است و درباره ی آن حق مطلب ادا نمی شود

این تحقیق از قسمت های مختلفی تشکیل شده است که اعم است از کلیات حقوق بین الملل خصوصی، کلیات اقامتگاهها و برخی ویژگی هایی که در قوانین دو کشور مشترک اند و مسائل کوچکی از کشورهای دیگر. البته تکیه اصلی بر روی قوانین ایران بوده و سعی شده است کمی مفصل تر به آن پرداخته شود که امیدوارم من را از مسئله اصلی دور نکرده باشد و کمی هم بر اهمیت موضوع پرداخته شده است و تاثیر آن بر قوانین داخل و خارج و ادامه ی مطالب که در تحقیق آمده است در انتها نیز منابع ذکر شده است

این تحقیق برگرفته شده از سه کتاب ودو سایت اینترنتی می باشد. لازم به ذکر است که کتاب های ارائه شده در ابتدای ترم با استاد مطرح گردیده اند وبه تائید ایشان رسیده اند

اما هر تحقیقی با پرسشی آغازین شروع می شود و پرسش آغازین این تحقیق به این شرح است که « قوانین ایران درباره ی اقامتگاه چگونه است و تا چه اندازه با قوانین فرانسه مطابقت دارد»

 که در طول تحقیق به این سؤال پاسخ داده شده است

 

حقوق‌ بین‌الملل خصوصی

  به رشته‌ای از علم حقوق اطلاق می­شود که از روابط افراد در زندگی بین‌المللی بحث می‌کند؛ برخلاف حقوق بین‌الملل عمومی که از روابط دولت‌ها با یکدیگر یا با مؤسسات بین‌المللی بحث می‌کند

مشخصات حقوق بین‌الملل خصوصی

  1) بین‌المللی: به این معنی ‌که روابط افراد باید میان دو یا چند کشور مطرح شود تا این‌که عنوان بین‌المللی پیدا کند و الّا روابط افراد در یک کشور، حقوق داخلی بوده و ربطی به حقوق بین‌الملل خصوصی ندارد

  2) خصوصی: از روابط خصوصی افراد بحث می‌کند، مثلاً تجارت فرد ایرانی با فرانسوی یا ازدواج ایرانی و انگلیسی

مباحث حقوق بین‌الملل خصوصی

  در این رشته از سه موضوع بحث می‌شود:

  1) تقسیم جغرافیائی اشخاص؛ مثل تابیعت و اقامتگاه

  2) وضع حقوقی بیگانگان

  3) تعارض قوانین و دادگاه‌ها

 اصول اقامتگاه

  1) هر شخص باید اقامتگاه معینی داشته باشد

  2) هیچ شخصی نباید بیش از یک اقامتگاه داشته باشد (م 1003 ق)

  3) اقامتگاه همیشگی نیست و قابل تغییر است

معیارهای تعیین اقامتگاه

معیارهای گوناگونی از سوی قانونگذاریهای کشورها جهت تعیین اقامتگاه اشخاص اتخاذ شده است . در حقوق ایران و فرانسه این معیار “مرکز مهم امور شخص ” می‌باشد. در حقوق انگلیس اقامتگاه شخص محلی است که وی با آنجا روابط واقعی‌تر و ملموس‌تر دارد. عامل تعیین اقامتگاه اشخاص حقوقی در حقوق ایران مورد اختلاف است . آنچه در این بین غالب بوده و معقول به نظر می‌رسد این است که مرکز اصلی یا مقر اداری آنها، طبق ماده 590 قانون تجارت ، اقامتگاه آنها محسوب می‌شود. در حقوق فرانسه هیچکدام از قوانین مدنی یا تجاری صراحتا در این خصوص حکمی ندارند. نظریه غالب در آنجا این است که مرکز اداری (Siege social) اقامتگاه آنها را تشکیل می‌دهد. معیار اتخاذی در انگلستان با معیارهای حقوق ایران و فرانسه متفاوت است . به این شکل که اقامتگاه اشخاص حقوقی “محل ثبت و تشکیل” آنهاست . اقامتگاه در حقوق بین‌الملل خصوصی ایران نقش مستقیم ندارد. در حقوق انگلیس بر خلاف حقوق ایران و فرانسه که قانون صالح بر احوال شخصیه را قانون دولت متبوع یا ملی آنها می‌دانند، قانون صالح بر احوال شخصیه افراد قانون محل اقامتگاه آنهاست . اگر بحث مربوط به توصیف و تفسیر اقامتگاه به عنوان عامل ارتباط مندرج در قاعده حل تعارض یک کشور مثلا انگلیس مطرح شود طبق حقوق ایران و فرانسه این توصیف چون یک توصیف فرعی است نه اصلی بنابراین باید به موجب قانون کشوری صورت گیرد که به موجب قواعد حل تعارض دولت متبوع قاضی قانون صالح شناخته شده است . در حقوق انگلیس این توصیف طبق قانون متبوع دادگاه صورت می‌گیرد

تعریف اقامتگاه

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله جایگاه ثروت در اسلام در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله جایگاه ثروت در اسلام در pdf دارای 39 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله جایگاه ثروت در اسلام در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله جایگاه ثروت در اسلام در pdf

مقدمه  
الف) جایگاه ثروت در اسلام  
ب) جایگاه بیت المال  
ج) ماهیّت بیت‏المال  
د) آثار بیت‏المال  
1 اصلاح امور  
2 رفع نیاز مردم به بیت‏المال  
3 دوام حکومت  
4 اصلاح و تقویتِ نیروهاى مسلّح  
ه) راههاى جلب مالیات  
1 آباد کردن زمین  
2 رسیدگى به شکایت مالیات‏دهندگان  
3 عفو از مالیات  
و) منزلت ممیّزان مالیات  
1 خزینه‏داران مردم  
2 نماینده امت  
3 سفیران پیشوایان  
ز) صفات و وظایف ممیّزان مالیات  
1 اصل انصاف  
2 نگرفتن لوازم ضرورى  
3 پرهیز از خشونت  
4 احترام اموال مردم  
5 کمک گرفتن از مردم  
7 نترساندن مردم  
8 اجازه گرفتن به هنگام وارد شدن  
9 به اندازه گرفتن  
10 سوء استفاده نکردن از قدرت  
11 معرفى خود  
12 پذیرفتن اظهارات مالک  
13 وارد نشدن در محدوده اموال  
14 رعایت حال حیوانات  
15 اجازه تقسیم زکات به مالک  
ح) نظارت و بازخواست  
1 حسابرسى از کارگزاران  
2 نظارت بر بیت‏المال  
3 نظارت بر مخارج امیر الحاج  
4 نظارت بر میهمانیهاى کارگزاران  
ط) الگو بودن حاکم اسلامى  
1 هماهنگى با زندگى طبقه ضعیف  
2 احتیاط امام على علیه‏السلام در بیت‏المال  
3 سوء استفاده نکردن از مقام  
4 نگرانى امام على نسبت به بیت‏المال به هنگام مرگ  
ى) عدالت در استفاده از بیت‏المال  
1 رعایت عدالت با خویشان  
2 تقسیم عادلانه بیت‏المال  
3 نادیده گرفتن خویشان، در مجازات  
4 اجراى عدالت هرچند بر ضرر خود باشد  
5 رعایت عدالت، حتى با حدخوردگان  
6 برابرى حقِ تمام مسلمانان در بیت‏ المال  
7 اجراى عدالت، از وظایف حاکم است  
ک) استرداد بیت‏المال  
ل) آثار خیانت در بیت‏المال  
1 رسوایى در دنیا  
2 ذلت در پیشگاه الهى و پستى در آخرت  
3 بى‏اعتمادى  
4 بى‏بهره شدن در دنیا  
5 کشته شدن با شمشیر  
منابع  

مقدمه

این نوشتار، نگاهى اجمالى به موضوع «بیت ‏المال» در نهج‏البلاغه دارد
قلمروِ مقاله، تنها، بخشى از سخنان امام على(ع) در نهج‏البلاغه است، نه تمامى سخنان‏آن حضرت
هرچند، گاهى، فرازهاى نقل شده از نهج‏البلاغه، براى چند عنوان مربوط به بحث، مفیداست ولى براى طولانى نشدن نوشته، از تکرار، جز در یک یا دو مورد، خوددارى شده‏است
اموال عمومى، به اقسام گوناگونى مانند مشترکات عمومى و مباحات اوّلیه و مجهول المالک و درآمدهاى عمومى، تقسیم مى‏شود، ولى مقصود از بیت‏المال، در این نوشته، اموالى است که اختیار هزینه کردن آن، به دست امام است، مانند غنائم جنگى و خراج و جزیه و زکات و صدقات عامه و اوقاف عمومى و ;

الف) جایگاه ثروت در اسلام

بى‏گمان، از نگاه اسلام، ثروت و مال، در حیات مادّى و معنوى انسانها، نقش اساسى دارد. تا آنجا که در برخى روایات، از «تنگدستى» به «روسیاهى در دنیا و آخرت»[1] و «مرگ سرخ»[2] و «مرگ بزرگ»[3] تعبیر شده است
در بعضى از روایات، فقر، موجب نقصان در دین و کاهش عقل و تحریک خشم معرفى شده است.[4] از این‏رو، در دین مقدّس اسلام، به مقوله اقتصادى و معیشتى بشر، در ابعاد مختلف آن، توجّه فراوانى شده است. هرچند مطالب مربوط به اقتصاد، به گونه‏اى پراکنده و جدا از هم مطرح شده، ولکن بررسى و تحقیقى همه‏جانبه، نشانه این است که مکتب اسلام، داراى نظام اقتصادى ویژه‏اى است که از وحى الهى نشأت گرفته و در دامن عصمت، رشد و نمو کرده و از ویژگیهاى بى‏شمارى برخوردار است

ب) جایگاه بیت‏ المال

آنچه قابل توجّه و دقّت است، این است که بیت‏المال، در نظام اقتصادى اسلام، بیشترین مباحث را به خود اختصاص داده و از جایگاهى ویژه برخوردار است. هدف از بیت‏المال، تأمین اهدافى بلند در حرکت تکاملى انسان به سوى سعادت و معنویّت و قرب الهى است. برخى از آن هدفها چنین است
1 هدایت مردم به سمت اخلاق کریمه و ارزشهاى معنوى
2 استقرار عدالت اجتماعى و اقتصادى در جامعه
3 رشد استعدادها و شکوفایى ابتکار و خلاقیّت انسانها
4 ریشه‏کن کردن فقر از جامعه
5 رسیدگى به مصالح و منافع محرومان و مستضعفان و ;

ج) ماهیّت بیت ‏المال

امام على علیه‏السلام خطاب به عبداللَّه بن‏زمعه‏[5] (از پیروان و یاران آن حضرت) آن هنگام که از او، درخواست کمک مى‏کند، ماهیّت بیت‏المال را براى او روشن مى‏کند. او، بیت‏المال را نه مال شخصى امام مى‏داند و نه مالِ فردى از مسلمانان، بلکه بیت‏المال، از آنِ مسلمانان است که در اختیار امامِ مسلمانان گذاشته مى‏شود تا به عدل، به مصرف مسلمانان برسد. حضرت مى‏گوید
إنَّ هذا المال لیس لی و لا لک! و انَّما هو فی‏ءٌ لِلمسلمین و جَلْبُ أسیافهم. فإنْ شَرَکْتَهم فی حربهم کانَ لکَ مثلُ حظهم و إلّا فَجَناهُ أیدیهم لا تکون لغیر أفْواهِهمْ‏[6]؛ این اموال، نه مال من و نه از آنِ توست، بلکه غنیمتى گِردآمده از مسلمانان است که با شمشیرهاى خود به دست آورده‏اند. اگر تو، در جهاد، همراهشان مى‏بودى، سهمى چونان سهم آنان مى‏داشتى و گرنه، دسترنج آنان، خوراک دیگران نخواهد بود

د) آثار بیت‏ المال

على علیه‏السلام به بخشى از آثار و نقش بیت ‏المال در زندگى مسلمانان، اشاره کرده است. این آثار، چنین است

1 اصلاح امور

و تَفَقَّدْ أمرَ الخراجِ بما یُصْلِحُ أهلَه! فإنَّ فی صلاحه و صلاحهم صلاحاً لِمَنْ سِواهم و لا صَلاحَ لِمَنْ سِواهم إلّا بهم؛ لأنَّ الناسَ کُلُّهم عِیالٌ على الخراج و أهله‏[7]؛ خراج (بیت‏المال) را به گونه‏اى که وضع مالیّات‏دهندگان را سامان دهد، وارسى کن! زیرا، بهبودى وضع مالیّات و مالیّات‏دهندگان، سبب بهبودى امور دیگر اقشار جامعه است و تا امور مالیّات‏دهندگان اصلاح نشود، کار دیگران نیز سامان نخواهد گرفت؛ زیرا، همه مردم، نانْ‏خورِ مالیّات و مالیّات‏دهندگانند
امام على علیه‏السلام در این فراز، براى بیت‏المال، نقش محورى قائل شده و اصلاح تمامى امور را، بسته به اصلاح وضع مالیات و مالیات‏دهندگان دانسته است و این، نشانه جایگاه بلند بیت‏المال از نظر اسلام است. اگر دقت شود، حقیقت مطلب، همین است که امام على علیه‏السلام گفته است. بنابراین، هرچند، اقتصاد، از نگاه امام على علیه‏السلام آن گونه که مکاتب مادى‏گرا مى‏گویند، اصل نیست، اما تأثیر محورى و اساسى آن در اصلاح امور و رفع نابسامانیها مورد تأکید قرار گرفته است

2 رفع نیاز مردم به بیت‏المال

کلّهم عَیالٌ على الخراج و أهله‏[8]؛تمام مردم، نانْ‏خورِ مالیات و مالیات‏دهندگانند
روشن است که هیچ انسانى، به تنهایى، نمى‏تواند نیازمندیهایش را برآورده کند، از این‏رو، نیاز به همیارى بیت‏المال وجود دارد

3 دوام حکومت

و لمْ یستقم أمْرُهُ الاَّ قلیلاً[9]؛حکومت، با نابودى مالیات (بیت‏المال)، جز اندکى، دوام نمى‏آورد
این مطلب نیز، از بدیهات است که اداره و دوام حکومت، نیازمند بودجه است و یکى از راه حلهاى تأمین هزینه‏هاى دولت، گرفتن مالیات است. جاى شگفتى از کسانى است که در زمان حاضر، بحث از لزوم گرفتن مالیات براى اداره حکومت را مطرح مى‏کنند، در صورتى که امام على علیه‏السلام حدود هزار و چهارصد سال پیش، بر ضرورت مالیات براى استمرار حکومت تأکید کرده است
یادآورى این نکته لازم است که همان گونه که گرفتن همه مالیات از عواملِ بقاى حکومت است، به ناحق گرفتن آن و یا ظالمانه مصرف شدن‏اش، سبب سقوط حکومت خواهد شد

4 اصلاح و تقویتِ نیروهاى مسلّح

ثم لا قِوامَ للجنود إلاَّ بما یُخْرِجُ اللَّهُ لهم من الخَراجِ الذی یَقْوَوْنَ به على جَهادِ عدوِّهم و یعتمدون علیه فیما یُصلحهم و یکونُ مِنْ وَراءِ حاجتهِم‏[10]؛ سپس سپاهیان اسلام، جز به خراج و مالیّات رعیّت (بیت‏المال) که با آن، براى جهادِ با دشمن، تقویت گردند و براى اصلاح امور خویش، به آن تکیه کنند و نیازمندیهاى خود را بر طرف سازند، پا نمى‏گیرند
از جمله آثار بسیار مهم بیت‏المال، افزون بر استقلال اقتصادى، استقلال سیاسى است؛ زیرا، تا بودجه و سرمایه، در اختیار دولت نباشد، نمى‏تواند نیروهاى مسلح را، جذب وتأمین‏ومجهز به سلاحهاى پیشرفته کند و با نبود نیروى مسلَّحِ مجهز، استقلال سیاسى، تأمین نمى‏شود
آیت‏اللَّه حسن‏زاده، در تفسیر این فراز، مى‏نویسد
اگر بیت‏المال نباشد، نیروهاى مسلَّح براى تأمین زندگى، باید در پى شغل و کار باشند، در نتیجه، آمادگى براى جهاد با دشمن، از بین مى‏رود.[11]

ه) راههاى جلب مالیات

یکى از مباحث مهم در دانش اقتصاد، مبحث مالیات است. در این مبحث، مطالب فراوانى مانند تعریف مالیات، ضرورت وجود مالیات، سیر تحول مالیات، و راههاى جلب مالیات، ; مورد بحث و تحقیق قرار مى‏گیرد
این مطالب، از چشم مولا على علیه‏السلام در مدت کوتاه حکومت، مورد غفلت نبود. و در لابه‏لاى خطبه‏ها و نامه‏ها و دیگر گفتارها، به آنها اشاره کرده است. از جمله، در نامه پنجاه و سه، راههاى جلب بهتر مالیات را نشان داده و در آن، بر اصول اسلامى انسانى، مانند «اصل عمران و آباد کردن زمینها» و «اصل رسیدگى به مشکلات و شکایات مالیات‏دهندگان» و «اصل رعایت و تخفیف مالیات»، تأکید ورزیده است
هر یک از این اصول، آثار و ثمرات فراوانى در مسایل اجتماعى و اقتصادى و سیاسى در پى دارد و رعایت آنها، نقش بسزایى در تحول و بهبودى سیستم مالیاتى دارد

1 آباد کردن زمین

و لیکُنْ نظرُکَ فی عِمارهِ الأرضِ أبْلَغَ من نظرِکَ فی استجلابِ الخَراج؛ لأنَّ ذالک لا یُدْرَکُ إلّا بالعِماره و مَنْ طلب الخَراجَ لغیر عمارهٍ أخْرَبَ البلادَ و أهْلکَ العبادَ و لمْ یستَقِمْ أمْرُه إلاّقلیلاً.[12] باید تلاش تو در آباد کردن زمین، بیشتر از جمع‏آورى خراج (مالیات) باشد؛ زیرا، خراج، جز با آبادانى، فراهم نمى‏شود و هر کسى، بخواهد خراج را بدون آبادانى زمین به دست آورد، شهرها را خراب، و بندگان خدا را نابود، و حکومتش جز اندک مدتى، دوام نخواهد آورد
آیت‏اللَّه حسن‏زاده، در پى شرح این فراز از نهج‏البلاغه مى‏نویسد
امام على، در این بخش، اشاره کرده است که کم‏درآمدى صاحبان زمین، ناشى از والیان بدى‏است که تمام همّ و غمّ آنان، جمع‏آورى مالیات است، بدون رعایت حال رعیّت وکشاورزان.[13]

2 رسیدگى به شکایت مالیات‏ دهندگان

فإنْ شَکَوْا ثِقَلاً أوْ عِلّهً أوْ انقطاعِ شِرْبٍ أوْ بالَّهٍ أوْ إحالَهَ الأرضِ اغْتَمَرها غَرَقٌ أوْ أجحفَ بها عطشٌ خَفَّفْتَ عنهم بما تَرْجوُ أنْ یَصْلُحَ به أمْرُهُم.[14]پس اگر مردم، از سنگینى مالیات یا آفت‏زدگى یا خشک شدن آب چشمه‏ها یا کمى باران یا خراب شدن زمینى در سیلابها یا خشکسالى، شکایت کردند، در گرفتن مالیات، تا آن اندازه‏اى که بفهمى امورشان سامان مى‏یابد، تخفیف بده
دهقانان، از همه طبقات، زحمتکش‏تر و پرتلاش‏ترند و از سویى، زندگى آنان، اسیر عوامل طبیعى و پدیده‏هاى جهان طبیعت، همانند خشک‏سالى، سیل، سرما، گرما است. از این‏رو، آنان، نیاز بیشترى به توجه و همراهى حکومت دارند
این فراز از فرمان امام على علیه‏السلام اشاره به این مطلب دارد
ابن ابى‏الحدید، در باره زیاد نگرفتن مالیات و آثار منفى آن مى‏نویسد
استاندار اهواز، در حکومت انوشیروان، بیشتر از معمول، مالیات جمع‏آورى کرد و براى انوشیروان فرستاد. انوشیروان، فرمان داد که آنها را به صاحبانش مسترد کنند. سپس گفت: زیاد کردن ثروت شاه از مالیات نابه‏حق رعیت، همانند بنا کردن سقفى است بر پایه‏هاى لرزان‏و سست.[15]

3 عفو از مالیات

و لا یَثْقُلَنَّ علیک شی‏ءٌ خَفَّفْتَ عنهم به المؤونه عنهم؛ فإنَّه ذُخْرٌ یَعودُونَ به علیک فی عِمارهِ بلادِکَ و تَزیینِ ولایتکَ مع اسْتِجْلابکَ حُسنَ ثَنائهم وَ تَبَجُّحِکَ باستفاضَه العدل فیهم‏[16]؛ هرگز، تخفیف دادن در مالیات، تو را نگران نسازد؛ زیرا، آن، اندوخته‏اى است که در آبادانى شهرهاى تو و آراستن ولایتهاى تو، نقش دارد و رعیت، تو را مى‏ستایند، و تو، از گسترش عدالت میان مردم، خشنود خواهى شد و به افزایش قوّت آنان، تکیه خواهى کرد
آیت‏اللَّه حسن‏زاده، پس از شرح و تفسیر این بخش از فرمایش امام على علیه‏السلام‏مى‏نویسد
توجه به عمران و شکایات و تخفیف مالیات، براى حکومت، آثار مثبتى را به همراه دارد و والى، از این رهگذر، ضرر و زیان نمى‏کند؛ زیرا
اولاً، آبادى بلاد، منافع و سودش، به حکومت و والى نیز خواهد رسید
ثانیاً، آبادى و عمران سرزمین، زینت و افتخار حکومت به شمار مى‏آید
ثالثاً، این کار، موجب مدح و ثناى مردم را نسبت به حکومت و نیز عدالت و اعتماد آنان را فراهم مى‏کند
رابعاً، اگر شرایطى پیش بیاید که دولت، محتاج قرض گرفتن از مردم شود و نیازمند فداکارى جانى و مالى آنان باشد، آنان، به راحتى، پاسخ مى‏دهند.[17]
ابن ابى‏الحدید، در این بخش، پس از شرح و تفسیر مى‏نویسد
در نامه شاپور، پسر اردشیر، به فرزندش، مطالبى همانند فرمایش امیر مؤمنان، یافته مى‏شود. او، این نامه را چنین گزارش کرده است:از وضع خراج و درآمد املاک، بازرسى کن، به وجهى که مایه بهبود خراج‏دهندگان باشد، زیرا، در بهبودى امر خراج و بهبود حال خراج‏دهندگان، بهبودى حال دیگران نهفته است و دیگران را، جز بدانها، بهبودى میسر نیست؛ زیرا همه مردم، نان‏خورِ خراج‏دهندگانند. و باید توجه تو به آبادى زمین، بیشتر باشد از توجه به جلب خراج، زیرا، خراج جز از زمین آباد، به دست نیاید; .[18]

و) منزلت ممیّزان مالیات

امام على علیه‏السلام در نامه پنجاه و یکم، در شأن و جایگاه ممیّزان مالیاتى، اوصافى را بیان کرده است که افزون بر شأن، ارزش و شرافت کارگزاران بیت‏المال، نشانه جایگاه و منزلت بیت‏المال نیز هست؛ زیرا، تا بیت‏المال، اهمیت و منزلت نداشته باشد، کارگزارانش، ارزش پیدا نخواهند کرد
این اوصاف چنین است

1 خزینه‏ داران مردم

فإنَّکم خزّانٌ الرعیه؛ پس همانا، شما (مأموران مالیات) خزینه‏داران مردم هستید.[19]

2 نماینده امت

فإنَّکم ; وکلاءُ الأُمه؛ پس همانا شما، نمایندگان امت مسلمان هستید.[20]

3 سفیران پیشوایان

فإنَّکم ; سفراءُ الأئَمه؛ پس همانا، شما، ; سفیران پیشوایان هستید.[21]

ز) صفات و وظایف ممیّزان مالیات

یکى از اهداف اساسى دین مقدس اسلام، برقرارى عدالت اجتماعى و قسط قرآنى درجامعه اسلامى است. بى‏گمان، تحقق چنین هدف و آرمان مقدسى، به عوامل فراوانى،بستگى دارد
از جمله مهمترین عوامل نقش‏آفرین، کارگزارانِ شایسته از نظر ایمان و اخلاق و رفتار است. از این‏رو، امام على علیه‏السلام در موارد بسیارى، به کارگزاران خویش، تأکید و سفارش مى‏کند که بهترین افراد را به عنوان همکار گزینش کنند
این مطلب، در برخى از موارد، مانند گرفتن مالیات، از اهمیت دوچندانى برخوردار است؛ زیرا مأمور مالیاتى، مى‏خواهد دسترنج و مایه حیات او را بگیرد و این، کارِ بسیار دشوارى است. از این‏رو، چنین شخصى، از جهات عدیده، باید شایستگیهاى لازم را داشته باشد
على علیه‏السلام صفات و وظایف ممیّزان مالیاتى را، چنین برشمرده است

1 اصل انصاف

فأنْصِفوا الناسَ من أنفسکم؛[22]در روابط با مردم (گرفتن مالیات) انصاف و مدارا را پیشه کنید
تأثیر رعایت عدل و انصاف در راحت گرفتن و راضى بودن مالیات‏دهنده، بر کسى پوشیده‏نیست
تاریخ‏نگارانى که در باب فلسفه تاریخ، قلم‏فرسایى کرده‏اند، یکى از عوامل پیشرفت سریع اسلام را، رفتار صحیح و عادلانه و مشفقانه رسول خدا صلى‏اللَّه علیه و آله به هنگام مالیات گرفتن، دانسته‏اند. در اینجا، شایسته است، مطالبى را که منتسکیو نقل کرده، گزارش کنیم
وجود این باجهاى گزاف (که دولتهاى کشورهاى غیر اسلامى، در آن دورانها، به زور مى‏گرفتند) بود که سهولت عجیبى را به مسلمین، در فتوحات خود، اعطا نمود؛ زیرا، ملتهاى تسخیر شده از طرف اعراب، مى‏دیدند به جاى یک سلسله تعدّیاتى که در اثر لئامت امپراتوران، به آنها مى‏شد، با یک مالیات ساده که به سهولت مى‏دهند و به سهولت گرفته مى‏شود، مواجه و تابع شده‏اند. این بود که فتوحات مسلمین، با کمال سهولت، پیش رفت و ملتها، خوشبخت بودند و ترجیح مى‏دادند به یک ملت صحرانشین، مطیع بشوند تا به یک حکومت فاسد ; در مورد اخذ باجهاى گزاف، افراطِ نزدیک به جنون را، در تاریخ مشاهده کنید: آناستاز، مالیاتى براى استنشاق هوا وضع کرده بود![23]

2 نگرفتن لوازم ضرورى

و لا تبیعُنَّ للناس فی الخَراجِ کِسوَه شتاءٍ و لا صَیفٍ و لا دابهٍ یَعْتَمِلوُنَ علیها و لا عبداً[24]؛براى گرفتن مالیات، لباسهاى تابستانى و زمستانى و مَرکب سوارى و برده‏هاى کارى کسى را،نفروشید

3 پرهیز از خشونت

و لا تضربَنَّ أحداً سوطاً لمکانِ درهمٍ؛[25]براى گرفتن درهمى (مالیات) کسى را با شلاق (از باب مثال) نزنید
در این فراز، هر چند کلمه «درهم» و «سوط» آمده، ولى روشن است که «شلاق»، خصوصیتى ندارد و فرمان على علیه‏السلام پرهیز از هر گونه خشونت براى گرفتن هر گونه مالیاتى است

4 احترام اموال مردم

و لا تَمَسُّنَّ مالَ أحد فى الناس مُصَلٍّ و لا معاهدٍ إلاّ أنْ تجدوا فَرَساً أوْ سِلاحاً یُعْدى به على أهل الإسلام؛ فانَّه لا ینبغى للمسلم أنْ یَدَعَ ذالک فی أیدی أعداءِ الإسلام.[26] دست‏اندازى به مال کسى نکنید، (آن کس، چه) نمازگزار باشد و یا معاهَد (کافر در پناه اسلام) مگر اسب یا اسلحه‏اى که براى تجاوز به مسلمانها به کار گرفته مى‏شود؛ زیرا، براى مسلمان، جایز نیست آنها را در اختیار دشمنان اسلام قرار دهد تا نیرومندتر از سپاه اسلام گردند

5 کمک گرفتن از مردم

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله حجاب و حقوق زن از دیدگاه شهید مطهری در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله حجاب و حقوق زن از دیدگاه شهید مطهری در pdf دارای 26 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله حجاب و حقوق زن از دیدگاه شهید مطهری در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله حجاب و حقوق زن از دیدگاه شهید مطهری در pdf

مقدمه  
تأمّلى در سهم زن از ارث  
حجاب و عفاف زن  
نگاهى به قوانین تربیتى و اصلاحى  
اختیارات مرد در طلاق  
داورى, وساطت و حکمیّت خانوادگى  
سوابق خدمت زن در خانواده  
زن و اختیار طلاق  
تعدّد زوجات و نابرابرى حقوق زن و مرد  
منابع:  

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله حجاب و حقوق زن از دیدگاه شهید مطهری در pdf

1 مطهرى, مرتضى, نظام حقوق زن در اسلام, انتشارات صدرا, قم, 25

2 همان, 111

3 همان, 112

4 همان, 115

5 تورات, سفر پیدایش, باب 2, آیه 22 و 23 و نیز باب 19 آیه 19 زن مگیرید

مقدمه

خبرگزاری فارس: اگر سهم مرد و زن را در زندگى مورد توجّه قرار دهیم, خواهیم یافت که سهم زن در شکل گیرى نهاد خانواده و رنج او براى تدبیر درونى آن بیش از مرد است, چرا که زن دوران باردارى, درد زایمان و عوارض آن, فصل شیرخوارگى فرزند و پرستارى از او را تحمّل مى کند, از نیروى بدنى او کاسته مى شود, توانایى وى در کار و تولید کاهش مى یابد, با این شرایط آیا منصفانه است که تأمین هزینه زندگى را نیز برعهده داشته باشد! حضور زن در عرصه هاى اجتماعى و اقتصادى چه حکمتى داشته که اسلام رعایت جانب زن را در مسائل مالى کرده و مرد را به صورت خدمتکار بى مزد و اجرت براى زن و خانواده, درآورده است؟ شکّى نیست که اسلام نخواسته به نفع زن علیه مرد و یا به عکس عمل کند, بلکه مطابق فطرت, طبیعت و قانون آفرینش, سعادت مرد و زن و فرزندان آنها را که باید در دامن زن پرورش یابند درنظر گرفته است. این قانون آفرینش و جریان طبیعى میان همه جانداران است, که به دست توانا و تدبیر حکیمانه آفرینش انجام گرفته است

اگر سهم مرد و زن را در زندگى مورد توجّه قرار دهیم, خواهیم یافت که سهم زن در شکل گیرى نهاد خانواده و رنج او براى تدبیر درونى آن بیش از مرد است, چرا که زن دوران باردارى, درد زایمان و عوارض آن, فصل شیرخوارگى فرزند و پرستارى از او را تحمّل مى کند, از نیروى بدنى او کاسته مى شود, توانایى وى در کار و تولید کاهش مى یابد, با این شرایط آیا منصفانه است که تأمین هزینه زندگى را نیز برعهده داشته باشد!

(خداوند زن را مایه آسایش و آرامش روح مرد قرار داده است. (وجعل منها زوجها لیسکن الیها) (اعراف / 189) دریافته است که هراندازه موجبات آسایش و فراغ خاطر همسر خود را فراهم کند, غیرمستقیم به سعادت خود خدمت کرده است و کانون خانوده خود را رونق بخشیده است. دریافت ه است که از دو همسر, لازم است لااقل یکى مغلوب تلاش ها و خستگى ها نباشد تا بتواند آرامش دهنده روح دیگرى باشد و در این تقسیم کار, آن که بهتر است در معرکه زندگى وارد نبرد شود, مرد است, و آن که بهتر مى تواند آرامش دهنده روح دیگرى باشد زن است.)

شکّى نیست که با الغاى نفقه, خسارات روحى, معنوى و عاطفى بسیارى بر نهاد خانواده وارد مى شود, و به قول استاد مطهرى

(اى کاش افرادى که تیشه برداشته کورکورانه بنیان استوار کانون مقدّس خانوادگى ما را که براساس قوانین مقدّس آسمانى بنا شده است خراب مى کنند, مى توانستند به عواقب کار بیندیشند و شعاع دورترى را ببینند.)


تأمّلى در سهم زن از ارث

کم نیستند کسانى که مى پرسند چرا در قوانین اسلام, نابرابرى در سهم الارث زن با مرد وجود دارد؟ این قانون با تساوى حقوق منافات دارد, زیرا سهم الارث زن, نصف مرد, و سهم پسر, دوبرابر دختر, و سهم شوهر, دوبرابر زن مى باشد. فقط پدر و مادر هستند که از فرزندش ان (اگر فرزند داشته باشد) به تساوى هریک, یک ششم ارث مى برند

این پرسش, پرسشى دیرینه است و در صدر اسلام نیز برخى این سوٌال را داشته اند و دین شناسان به ویژه امامان(ع) پاسخ داده اند. چنان که مرحوم مطهرى مى نویسد

(ابن ابى العوجاء در قرن دوم مى زیسته و به خدا و مذهب اعتقاد نداشته است. این مرد از آزادى آن عصر استفاده مى کرد و عقاید الحادى خود را همه جا ابراز مى داشت, حتّى گاهى در مسجدالحرام یا مسجدالنبى(ص) مى آمد و با علماء عصر راجع به توحید و معاد و اصول اسلام بهبحث مى پرداخت. یکى از این اعتراضات او به اسلام همین بود: مى گفت: (ما للمرئه المسکینه الضّعیفه تأخذ سهماً و یأخذ الرّجل سهمین); یعنى چرا زن بیچاره که از مرد ناتوان تر است باید یک سهم ببرد و مرد که تواناتر است دو سهم ببرد؟ این خلاف عدالت و انصاف است

امام صادق(ع) فرمود: این براى این است که اسلام سربازى را از عهده زن برداشته و به علاوه مهر , نفقه را به نفع او بر مرد لازم شمرده است و در بعضى جنایات اشتباهى که خویشاوندان جانى باید دیه بپردازند, زن از پرداخت دیه و شرکت با دیگران معاف است. از این رو سهم ز ن در ارث از مرد کمتر شده است

امام صادق(ع) صریحاً وضع خاص ارثى زن را معلول مهر و نفقه و معافیّت از سربازى و دیه شمرد.)

در گذشته و پیش از اسلام, زن از ارث محروم بوده است. چگونگى و مقدار محرومیت و علّت آن در جامعه هاى مختلف فرق داشته است. برخى براى زن نقشى در خانواده و تولید فرزند قائل نبوده اند و ارث زن را انتقال ثروت به بیگانه تلقّى مى کرده اند, زن و فرزندان او را خارج ا ز فامیل مى دانسته اند. برخى چون براى زن شخصیّت حقوقى و استقلال اقتصادى قائل نبوده اند او را از ارث محروم مى داشتند. از آنجا که به طور طبیعى زن نمى توانست در امور دفاعى سلاح بردارد, عرب جاهلى او را از ارث محروم مى دانست, و هنگامى که آیه ارث نازل شد براى ب رخى از آنان باعث شگفتى شد

(للرّجال نصیب ممّا ترک الوالدان والأقربون واللنّساء نصیب ممّا ترک الوالدان والأقربون ممّا قلّ منه أو کثر نصیباً مفروضاً) نساء /

از هرچه پدر و مادر و خویشاوندان به ارث مى گذارند, مردان را نصیبى است. و از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان به ارث مى گذارند, چه اندک و چه بسیار, زنان را نیز نصیبى است; نصیبى معیّن

در زمان نزول این آیات, برادر حسان بن ثابت, شاعر معروف زمان پیامبر(ص) درگذشت و از او زنى با چند دختر باقى ماند. امّا پسرعموهاى او همه دارایى وى را تصرف کردند و چیزى به زن و دختران او ندادند. زن او شکایت نزد رسول اکرم(ص) برد, حضرت آنها را احضار کرد, گفتند: زن که نمى تواند سلاح بپوشد و درمقابل دشمن بایستد, این ما هستیم که باید شمشیر به دست بگیریم و از خودمان و از این زن ها دفاع کنیم, پس ثروت هم باید متعلّق به مردان باشد, ولى رسول اکرم حکم خدا را به آنها ابلاغ کرد

در عرب جاهلى, پسر خوانده مرد ارث مى برد, ولى زن نه تنها ارث نمى برد, بلکه جزء سهم الارث به شمار مى آمد. این محرومیّت از ارث و دیگر حقوق, ویژه عرب جاهلى نبود, بلکه در یونان و ایران سامانى نیز زن از محرومیّت هاى فراوانى رنج مى برد

در حقوق اسلامى با این گونه نگرش هاى تبعیضى مبارزه شده است, ولى این سوٌال باقى مانده که چرا سهم الارث زن و مرد, برابر نیست. استاد مطهرى در پاسخ این سوٌال مى نویسد

(علّت اینکه اسلام سهم الارث زن را نصف مرد قرار داد (… للذّکر مثل حظّ الانثیین) (نساء / 11) وضع خاصى است که زن از لحاظ مهر و نفقه و سربازى و برخى قوانین جزایى دارد…

چون اسلام مهر و نفقه را لازم مى داند و به این سبب قهراً از بودجه زندگى زن کاسته شده است و تحمیلى از این نظر بر مرد شده است, اسلام مى خواهد این تحمیل از طریق ارث جبران شود, از این رو براى مرد دوبرابر زن سهم الارث قرار داده است.)

آنچه درباره سهم الارث زن یادآور شدیم, نگاه کلّى بود به اصل موضوع و علّت تفاوت سهم الارث زن با مرد, امّا اگر بحث جزئى تر مورد توجّه قرار گیرد, هر مورد از انواع و ابعاد موضوعى ارث براى خود تفسیر و توجیهى دارد و این گونه نیست که همه جا ارث زن کمتر از مرد با شد. مطالب موردنظر را در چند نکته بیان مى کنیم

1 مشهور این است که زن از اموال شوهر ارث مى برد, ولى از غیرمنقول و زمین ارث نمى برد. امّا این فتوا مورد اتّفاق همه فقها نیست; برخى از فقها معتقدند که زن از غیرمنقول, قیمت, و از منقول, اصل آن مال را ارث مى برد

2 مشهور این است که اگر شوهر, تنها وارث زن باشد تمام اموال او را به ارث مى برد, ولى اگر زن, تنها وارث مرد باشد, تنها یک سوم اموال مرد سهم او مى شود و بقیه در اختیار حکومت قرار مى گیرد

این مسأله نیز مورد اتّفاق همه فقها نیست, بلکه برخى تفاوتى در ارث زن و مرد نمى بینند, چنان که آیه قرآن نیز مطابق همین قول است و تفاوتى میان زن و مرد قائل نشده است

3 اگر مردى درحال بیمارى همسرش را طلاق دهد و در اثر همان بیمارى از دنیا برود, حقّ زن در ارث محفوظ است, اگرچه پیش از مرگ همسر طلاق داده شده است, زیرا ممکن است کسى براى محروم کردن زن از ارث چنین کند, از این رو اسلام براى حفظ حقوق زن ـ به شرط اینکه پیش از ی ک سال بمیرد و یا زن پس از اتمام عدّه و قبل از یک سال ازدواج نکرده باشد ـ حق ارث قرار داده است, امّا چنین حقّى براى مرد نیست

4 گاهى خویشاوندان مادرى ارث مى برند, ولى برخى خویشاوندان پدرى ارث نمى برند, مثلاً خواهر و برادرهاى مادرى به طور مساوى ارث مى برند, عموهاى مادرى نیز به طور مساوى ارث مى برند, یعنى در خویشاوندان مادرى تقسیمات ارثى بالسّویه است. و نیز برادر مادرى به همراه برادر پدر و مادرى ارث مى برد, امّا برادر پدرى به همراه آنها ارث نمى برد. یعنى ارث به دنبال شیر مى رود, و مادرى ها با همه ارث مى برند

5 در اسلام, خانواده و اصالت و استقلال و اولویّت آن کاملاً مورد توجّه است و هرچیز بر محور آن شکل مى گیرد, ارث و دیگر حقوق مربوط به زن نیز با توجّه به پیوندهاى خویشاوندى و بر محور

خانواده تنظیم شده است. بنابراین آن کسى که نمى تواند اولویت خانواده را باور کند یا فرهنگى که چنین جایگاهى بدان نمى دهد, نمى تواند مناسبات حقوقى را در این چهارچوب دریابد. کسانى که امروز به عنوان دفاع از حقوق زن بر حقوق اسلامى خرده مى گیرند, باورى به قداست خانواده ندارند و براى آن اولویّتى قائل نیس,تند و این مشکل خود آنان است, نه مشکل اسلام

حجاب و عفاف زن

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله دوران شیرخوارگی و کودکی پیامبر(ص) در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله دوران شیرخوارگی و کودکی پیامبر(ص) در pdf دارای 30 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله دوران شیرخوارگی و کودکی پیامبر(ص) در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله دوران شیرخوارگی و کودکی پیامبر(ص) در pdf

دوران شیرخوارگی وکودکی پیامبر(ص):  
دوران نوجوانی:  
دوران جوانی:  
پیمان جوانمردان:  
حضرت خدیجه (س):  
ازدواج پیامبر (ص) با حضرت خدیجه (س) :  
نصب حُجُر الاَسود :  
خصوصیات اخلاقی پیامبر(ص):  
نزول اولین وحی  
بازگشت از کوه حرا  
نزول سوره مدثر  
نخستین مسلمانان  
بعد از بعثت  
کتب ومنابع اقتباس تحقیق:  

دوران شیرخوارگی وکودکی پیامبر(ص)

گویند پیامبر (ص) فقط سه روز – یا به نقلی هفت روز- از مادر گرامیشان حضرت آمنه (س) شیر خورده اند و پس از آن طبق رسم بزرگان عرب برای ایشان دایه انتخاب کردند.در تاریخ این دایه ها را دوتن گفته اند که به ترتیب زیر می باشند

1-     ثُوُیبِه َاسلَمیه ؛که مدتی به پیامبر(ص)شیر داد. به خاطر این امر او تا آخر عمرش مورد احترام رسول خدا(ص) و همسر گرامیشان حضرت خدیجه(س) بود و رسول خدا از شنیدن خبر فوت او متاثر گشتند

2-     حُلیمه سُعدیه ؛ دختر ابو ذُؤیب که سه فرزند داشته و یکی از فرزندان او هم از پیامبر(ص) پرستاری کرده است

 اعراب به چند منظور فرزندان خود را به دایه ها می سپردند

 اولا اینکه فرزندان آنها در محیط صحرا پرورش یابند و در هوای پاک آنجا بدنشان سالم وقوی شود

 ثانیا از آنجائیکه مردم صحرا کمتر با ملتها و زبانهای دیگر برخورد و اختلاط داشتند زبان خالص عربی را به خوبی ودرستی یاد بگیرند

 ثالثا اینکه ازبیماریها از جمله وبا که گاه وبیگاه در مکه شایع میشد،در امان بمانند

 بعد از 4 ماه ازولادت پیامبر(ص) ، دایه های قبیله بنی سعد به مکه آمدند و از آنجائیکه پیامبر(ص) فقط از سینه حلیمه شیر خورد، ایشان را به حلیمه دادند

 حلیمه می گوید از روزیکه پیامبر(ص) به خانه او رفتند، خیر و  برکت هم ، به خانه او آمد و روز به روز بیشتر شد و گله و دارایی اش فزونی یافت .با وجود اینکه صحرا ها وشهرها را خشکسالی فرا گرفته بود، گوسفندان آنها فربه و سیر بوده،شیر داشتند. همچنین درختان خشکیده خانه آنها سرسبز وبا طراوت شدند و شتر آنها که شیرش خشک شده بود، شیر بسیاری داشت

 همینطور بیمارانی که به نزد آنها میرفتند به برکت پیامبر(ص) شفا می یافتند

 مدت پنج(یا شش سال) پیامبر(ص) در میان قبیله بنی سعد بوده و رشد و نمو کافی نمودند و در این مدت حلیمه دو یا سه بار ایشان را نزد مادرشان برده ودر مرتبه آخر نیز ایشان را برای همیشه به آمنه(س) بازگردانید

 گفته می شود، هنگامی که پیامبر (ص) با خدیجه (س) ازدواج نمودند، حلیمه نزد آنها رفته و از خشکسالی نزد ایشان شکایت نمود.آن حضرت نیز تعدادی گوسفند و شتر به حلیمه دادند و او نزد خانواده اش بازگشت. همچنین بعد از بعثت پیامبر(ص) بود که حلیمه نزد ایشان آمد وخود و همسرش اسلام آوردند

 دوران نوجوانی

هنگامی که پیامبر (ص) شش ساله شدند، مادر گرامیشان تصمیم گرفتند که ایشان رابرای دیدن اقوام و خویشان، همچنین زیارت قبر پدر، به یثرب ببرند . آنها یکماه در یثرب ماندند

در هنگام بازگشت به مکه، حضرت آمنه(س)بیمار شده و در بین راه در گذشتند. پس از مرگ مادر، عُبّدالمطلّب، جد ایشان که بزرگ قریش بوده، شکوه پادشاهان و هیبت پیامبران را داشت، سرپرستی رسول خدا(ص)را به عهده گرفت. گویند در کنار کعبه برای عبدالمطلب فرشی را می گستردند که به احترام او هیچکس برروی آن جز خود او نمی نشست، و فرزندانش در کنار او می ایستادند . اما هنگامی که محمد خردسال(ص) به جمع نزدیک میشد ، عبدالمطلب او را درکنار خود روی فرش جای میداد و میگفت : به خدا سوگند که او مقامی بس بزرگ و والا دارد.گویی میبینم که روزی میرسد که او سرور شما خواهد شد

 هنگامی که پیامبر(ص)هشت ساله شدند ،عبدالمطلب نیز از دنیا رفت که رسول خدا (ص) از این واقعه بسیار اندوهگین شدند

 پس از آن سرپرستی پیامبر(ص) به ابوطالب (ع) عموی گرامی ایشان و بزرگ قریش رسید. ابوطالب (ع)نیز پیوسته مراقب و مواظب ایشان بود.با اینکه ابوطالب(ع)وضع مالی نسبتا خوبی نداشت ، خود و همسر گرامیشان فاطمه بنت اسد (مادر گرامی حضرت علی(ع)) در خدمت ونگهداری ایشان کوشا بودند

 حضور پیامبراکرم(ص) در خانه عمو عادی نبود.آنجا نیز نشانه های بزرگی ایشان همه جا دیده میشد وخیر و برکت به خانه ابوطالب(ع) آمده بود. فاطمه بنت اسد میگوید از زمانی که پیامبر(ص) به خانه آنها آمده بود ، درختی که سالیان سال خشک بود،سبز شده و میوه میداد

 همچنین ازابوطالب (ع) نقل است در شبها ازآن حضرت، سخنان ودعاها و مناجاتهایی می شنیدند ورسم عرب نبود که در هنگام غذا خوردن و آشامیدن نام خدا را ببرند ، اما برخلاف آنها پیامبر(ص)ازهمان سنین طفولیت عادت داشتندکه تا نام خدا را نمی برند، نمی خوردند و نمی آشامیدند و هنگامی که از طعام دست میکشیدند، شکر خدا را می کردند

سفر به سوی شام:

بازرگانان قریش برای تجارت طبق معمول ، هر سال یکبار به سوی شام و یکبار به سوی یمن می رفتند. ابوطالب (ع) شیخ قریش، نیز گاهی در این سفرهای تجارتی شرکت می کردند. هنگامی که پیامبر (ص) دوازده ساله بودند به همراه عمویشان در یکی از این سفرهای تجارتی شرکت نمودند.(همانطور که گفته شد ، پس از مرگ عبدالمطلب پیامبر (ص) تحت کفالت عموی خویش حضرت ابوطالب بودند.)

  کاروان هنوز به مقصد خویش نرسیده بود که در بیرون شهر”بّصری” توقف کوتاهی کرد

سالیان درازی بود که راهبی به نام “بُحیرا” که دانشمند مذهب حضرت مسیح (ع) بود و اطلاعات وسیع و دقیقی از آن داشت، در صومعه خود در این سرزمین زندگی میکرد. بُحیرا هنگام عبور این کاروان برخلاف سالیان گذشته از صومعه خود بیرون آمد و آنها را به غذا دعوت کرد. او در تمام مدت پذیرائی از میهمانان ، در جستجوی چیزی بود وسر انجام گمشده خود را در محمد نوجوان (ص) یافت

 او با دقت فراوان حرکات و اعمال و سیمای ایشان را می نگریست و بعد از غذا، هنگامی که همه رفتند، نزد پیامبر (ص) آمد و از ایشان سوالاتی در مورد حالات و زندگانی آن حضرت به عمل آورد. آنگاه به پشت شانه پیامبر (ص) نگاه کرد، و در میان دو کتف ایشان به جستجوی خالی که بعدها مهر نبوت نام گرفت، پرداخت و آنرا بدان شکل که انتظار داشت یافت

 سپس به ابوطالب (ع) گفت که این نوجوان در آینده شأنی عظیم خواهد یافت.(و در آخر به ابوطالب توصیه کرد که رسول خدا(ص) را برای اینکه از خطر یهودیان در امان بمانند به شهر خویش بازگرداند.)

  دوران جوانی

 پیمان جوانمردان

یکی دیگر از وقایع مهم زنگی پیامبر(صلی الله علیه و اله ) قبل از بعثت ، شرکت ایشان در پیمانی بنام “پیمان جوانمردان” است

 قبیله های ساکن در مکه با یکدیگر خویشاوند بودند و پیمانهایی در میانشان وجود داشت . به این دلیل و دلایل دیگر، هر قبیله از تعرض قبیله دیگر مصون بود.  اما اگر غریبی به شهر می آمد و به او ستمی میرسید ،هیچ مدافع و فریاد رسی نداشت

 یکبار مردی از قبیله ای کوچک برای تجارت به مکه امد ،در مکه “عاصِ بن وائِل” از او کالایش را خرید ،اما بهایش را نپرداخت .مرد غریبه در برابر ظلمی که به او شده بود از قریش یاری خواست ، اما هیچکس به فریادش نرسید

 این حادثه در گروهی از جوانان مکه تاثیر جدی ایجاد کرد، از این رو چند تن از جوانان قریش در خانه یکی از بزرگان خود جمع شدند و پیمانی بستند که به موجب آن نگذارند به هیچ غریبی در شهر مکه ستمی برسد .و در برابر هر ستم آن قدر بایستند تا حق به حق دار باز گردد و نام این پیمان حِلفّ الفُضول قرار داده شد. پیامبر(ص) نیز در این پیمان شرکت کردند (ایشان از اعضای اصلی این پیمان بوده اند) ، که بعدها از آن به نیکی یاد می نمودند

 حضرت خدیجه (س)

قبل از اینکه در مورد ازدواج پیامبر (ص) با حضرت خدیجه (س) مطالبی بیان گردد لازم است تا مختصری با آن بزرگوار و خصوصیاتشان آشنا  شویم

حضرت خدیجه (س) اولین بانویی است که دعوت رسول گرانقدر را لبیک گفت و به پیام آسمانی آن حضرت پاسخ مثبت داد

 به نقل از مورخان ، ایشان 68 سال پیش از هجرت متولد شده اند. (که البته نقل های دیگری در این زمینه وجود دارد .) پدر آن حضرت خُوُیّلِد بن اسد و مادر ایشان فاطمه دختر زائِده بوده که از  جهت پدر با پیامبر (ص) نسبت خویشاوندی داشته اند

 بنا بر تحقیق پاره از محققان  حضرت زهرا (س) تنها دختر ایشان بوده اند اما عموم مورخان برای ایشان فرزندان دیگری ذکر می کنند

 حضرت خدیجه (س) از اخلاق پسندیده وصفات برجسته برخوردار بوده و به اندیشمندی و تیز هوشی و پاکدامنی نام ونشان داشته اند تا آنجا که در دوران جاهلیت، که در میان مردم رسومی چون دخترکشی رواج داشته و زنان از اهمیت کمی بر خوردار بوده و فساد در میان آنان وجود داشت ،  از آن بانو به عنوان طاهره -یعنی پاک- یاد می شد. البته برای ایشان القاب دیگری چون مبارکه و سیده نساء قریش ـ بانوی زنان قریش ـ نیز ذکر کرده اند

 حضرت خدیجه (س) که ازبزرگترین ثروتمندان قریش به شمار می رفتند، به تجارت می پرداختند. بدین صورت که افرادی رابا اموال خویش  به شهرهای دیگر چون یمن می فرستادند و آن مردان به داد و ستد پرداخته و در سود این تجارت با حضرت خدیجه(س) شریک می شدند

 اما با اینکه تمام بزرگان قریش مایل به ازدواج با آن حضرت بودند، ایشان شخصا از پیامبر(ص) که از نظر مالی تفاوت چشمگیری با ایشان داشتند، تقاضای ازدواج کرده وپس ازازدواج با آن حضرت تمام مال وثروت خویش را  در راه نشر حقایق دین در اختیار همسر گرامیش -پیامبر اسلام(ص)- قراردادند، تا آنجاکه رسول خدا (ص) فرمودند

 “ما نَنفَعُنی مالٌ قَطُّ مِثلَ ما نَفَعُنی مالُ خَدیجهُ “

  “هیچ مالی چون مال خدیجه مرا سود نبخشید”

 در سال ششم بعثت که قریش رسول الله(ص) و بنی هاشم را در شعب ابوطالب تحت محاصره شدید قرارداد ، حضرت خدیجه (س) با استفاده از دارایی و نفوذ خویش در میان قریش به یاری محاصره شدگان شتافتند و به اندازه ای از مال خود بخشیدند که سرانجام خودشان نیز به سختی افتادند و همانطور که در تاریخ آمده است از آن ثروت فراوان در هنگام مرگ چیزی به جا نمانده بود

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :
<   <<   151   152   153   154   155   >>   >