سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مقاله تیمور لنگ در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله تیمور لنگ در pdf دارای 17 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله تیمور لنگ در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله تیمور لنگ در pdf

مقدمه     
اوضاع ایران در بامداد فتنه تیمور     
تیمور و زندگینامه او ، نام صحیح تیمور چیست ؟  
پدر تیمور که بود ؟        
کودکی تیمور از زبان خود او          
دوره های نوجوانی و جوانی      
خواهر سلطان ، همسر تیمور      
ثروت تیمور      
حافظه عجیب تیمور         
در میدانهای جنگ        
کباب کره اسب ، غذای محبوب تیمور        
آغاز جنگهای تیمور برای کسب قدرت        
محاصره سمرقند و فرار امیر حسین و تیمور     
تیمور در اسارت ترکمانان    
سمرقند     
مرگ جهانگیر ، فرزند تیمور      
مقاومت در موصل        
نقشه ترور تیمور         
و مرگ آمد      
منبع

مقدمه

روز بیست و پنجم شعبان سال 736 هجری قمری را در تاریخ بشری باید از روزهای شوم و نامبارک به حساب آورد ، زیرا در این روز در یکی از روستاهای شهر ” کش ” که امروز به شهر سبز معروف است و در جنوب سمرقند قرار دارد ، نوزادی پای به عرصه وجود گذاشت که سالها بعد اقدامات و ماجراجویی ها و جنگ و کشتارهایش ، صفحات هراس انگیز و خوف ناکی را در دفتر تاریخ رقم زد. روستاها و شهرهای بسیاری را ویران ساخت ، خانه ها و قلعه های مستحکم فراوانی را با خاک یکسان ساخت ، سر پادشاهان و امیران و فرماندهان نامداری را از بدن جدا کرد . خانمان ها را بر باد داد و خون صدها هزار مردم بی گناه را بر زمین جاری ساخت و از سر بی گناهان ، مناره ها بر پای کرد و وقتی مرد ، تاریخ نویسان و افسانه پردازان از زندگی شگفت انگیز او ، افسانه ها پرداختند و کتابها نوشتند

این نوزاد که منشاء این همه خوف و هراس و قتل و غارت شد ، تیمور نام گرفت و به دنبال علل و ماجراهایی که در این کتاب از او خواهیم خواند در تاریخ به تیمور لنگ و امیر تیمور گورکان معروف گردید

ما در این کتاب ، حیات این مرد سیاهکار را مطالعه میکنیم که نامش لرزه بر اندامها می افکند. مرد سیاهکاری که در قتل عام مردم سیستان در سال 785 هجری دو هزار انسان اسیر را زنده در دیواری جای داد و صد هزار اسیر هندی را در نزدیکی دهلی در سال 801 هجری سر برید . چهار هزار نفر ارمنی را در سال 803 هجری زنده به گور کرد ، بیست کله مناره در همان سال در نزدیک حلب و دمشق از سر مردم بر پا ساخت . هفتاد هزار نفر را در اصفهان قتل عام کرد و اینها فقط قسمت کمی از کشتارهای بسیار اوست

مردی که در بیرحمی و قساوت دست کمی از چنگیز نداشت و در عین حال که عیاش و خوشگذران بود و زن های متعدد داشت ، ( هشت تن از زنان او را ( کلاویخو ) جهانگرد معروف ، در ساحل زرافشان به چشم خود دیده است ) و شراب به افراط مینوشید ، تظاهر به دینداری میکرد و قرآن را از حفظ داشت

او در دوره پیری هم نشاط خود را از دست نداده بود و در خوراک و شراب افراط میکرد

(1)

و از بیرحم ترین افراد بشر بود

در شرحی که ظاهراً خودش از زندگی خود نوشته ، میگوید که هیچ منظره های همچون فوران خون از رگهای گردن کسی که سرش به دست او بریده میشود ، به او لذت نمیداده  است . کلاویخو نوشته است که در فتح قلعه سبزوار دو هزار نفر را زنده لای چینه دیوار کرد ، و از اجساد آنها مناره ساخت . از این مناره های مرده انسان کلاویخو دوباره دیده است . و دیگران چند و چندین بار

در فتح اصفهان ، تیمور به بهانه این که مردم از دادن مالیات امتناع کرده اند ، هفتاد هزار نفر را به خاک و خون کشید و از کله های آنها مناره ها ساخت ، او اساساً دوست داشت که با سرهای قربانیان خود مناره بسازد

ابن عربشاه ، یکی از مورخین عهد تیموری نوشته است که تیمور بعد از تصرف بغداد به بیست هزار نفر از سپاهیان خود دستور داد تا هر یک دو سر را از تن مغلوبین ببرند

برای شناختن تیمور ، بایستی نخست ، منشاء و ماهیت قدرت او را بشناسیم . این بسیار مهم است که بدانیم چگونه میشود که یک انسان این همه قدرت می یابد و در سایه این قدرت این همه مال و جان و آثار بشری را به دست نابودی میسپارد.؟

این قدرت به موجب چه عواملی بوجود می آید و تثبیت میشود ؟ قطعاً کسانی یا گروهها و طبقاتی در ایجاد و استحکام این قدرت ذی نفع هستند ، در غیر این صورت اگر نفع یک فرد به تنهایی در یک قدرت تامین شود هرگز نمیتواند موجب دوام آن قدرت شود

در این کتاب ، ضمن شناختن تیمور ، زمینه های ایجاد و رشد این قدرت و افراد و طبقاتی را که از آن بهره مند بودند و لا جرم در حفظ و تحکیم آن میکوشند خواهیم شناخت

برای این منظور لازم است محیط اجتماعی ایران را پیش از ظهور تیمور بشناسیم و بدانیم که کشور ما در چه وضعی قرار داشت و چه کسانی و با چه مشخصاتی سرنوشت سیاسی و اجتماعی جامعه را در دست داشته اند

اوضاع ایران در بامداد فتنه تیمور

مطالعه تاریخ ایران در دوره فترت بین مرگ سلطان ابو سعید ، آخرین پادشاه سلسله

(2)

ایلخانی و استیلای امیر تیمور گورکان ، متضمن هرج و مرج عجیبی است که در این ایام در ایران بر اثر قیام مدعیان عدیده سلطنت و کشمکش های دائمی ایشان پیش آمده بود ، و صدماتی که در آن دوره ، متعاقب آن وقایع به مردم و خرابی هایی که به آبادی ها رسیده ، چنان اوضاع را آشفته و مردم را پریشان کرده بود که در اواخر ، حتی صالح ترین افراد ، آمدن خونریز بی باکی مانند تیمور را به دعا و جان و دل از خدا میخواستند . شاعر بلند نظر شیراز ، حافظ ، پس از آنکه از مشاهده این اوضاع و احوال به تنگ آمده ، با کمال بی صبری میگوید

سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چو گل

                                                                  شاه ترکان فارغست از حال ما کو رستمی

آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست

                                                                 عالمی دیگر بباید ساخت وز نو ، آدمی

خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم

                                                                 کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی

 تیمور و زندگی نامه او

نام صحیح تیمور چیست ؟

درباره نام تیمور ، هم مانند زندگی و دوران کودکی اش ، مطالب و نظریات گوناگون نوشته اند . او به طور کلی به نام تیمور مشهور است . ابن عربشاه که تاریخی معتبر به نام ” عجایب المقدور فی اخبار تیمور ” درباره زندگی او نوشته ، میگوید : چون لغات فارسی در زبان عربی ، به صورتهای گوناگون تغییر شکل میدهند ، لذا نام تیمور را نیز در کتب عربی ، گاه به شکل تمور ، و گاه به صورت تمر و گاه تمر لنگ نوشته اند

تیمور ، در زبان ترکی به معنی آهن است

تیمور ، در روز بیست و پنجم شعبان سال 736 هجری ، یعنی قریب پنج ماه بعد از مرگ سلطان ابو سعید بهادر ، آخرین ایلخان بزرگ مغول ، در روستای ” خواجه ایلغار ” در

(3)

حوالی شهر ” کش ” در جنوب سمرقند زاییده شده است

شهر ” کش ” ، به شهر سبز نیز معروف است

پدر تیمور که بود ؟

پدر تیمور ” ترغای ” نام داشته است . زندگی ترغای به درستی روشن نیست . بعضی گفته اند که کفشگری ناچیز بوده است . عده ای گفتهاند که پدر تیمور و خود او در آغاز شتر چرانان بیگانه از عقل و ایمان و در ردیف مردم پست و فرو مایه بوده اند که در ماوراءالنهر به سر میبرده اند و به تناسب فصل به گرمسیر و سردسیر و بالعکس کوچ میکرده اند . گروهی گفته اند که پدر تیمور در ردیف سپاهیان سلطان و فرمانده گروهی به تعداد یکصد نفر بوده و به چالاکی و شهامت در میان هم ردیفان خود شهرت داشته است

تیمور در خاطراتی که منسوب به اوست ، می نویسد : پدرم جزو مالکان کم بضاعت شهر کش به حساب می آمد

کودکی تیمور از زبان خود او

تنها مردم به پیروی از آنها ، تاریخ نویسان درباره تیمور به افسانه پردازی پرداخته اند بلکه ظاهراً خود او نیز کوشش دارد که تولد خود را به خواب نما و پیش گویی و غیره مربوط سازد

به موجب کتابی که میگویند تیمور به قلم خود نوشته است ، گوشه هایی از دوران زندگی کودکی و نوجوانی خود را شرح داده است

این کتاب را یک محقق فرانسوی به نام ” مارسل بریون ” گردآوری و تالیف کرده و در ایران تحت نام ” منم تیمور جهانگشا “بوسیله آقای ذبیح الله منصوری ، مترجم معروف ، منتشر گردیده است

در این کتاب ( که اگر نوشتن آن بوسیله تیمور صحت داشته باشد ) تیمور ماجرای تولد و خوابی را که پدرش یکسال قبل از تولد او دیده چنین شرح میدهد

قبل از اینکه من متولد شوم ، پدرم خواب دید که مردی نیکو منظر ، مثل فرشته ، مقابلش

(4)

نمایان شد و شمشیری به دست پدرم داد . پدرم شمشیر را از آن مرد گرفت و از چهار سمت به حرکت در آورد و بعد از خواب بیدار شد و ظهر روز بعد ، که برای ادای نماز به مسجد رفت ، موضوع خواب خود را برای ” شیخ زیدالدین ” امام مسجد محله ، تعریف کرد

شیخ به او گفت : تعبیر خواب تو این است که خداوند پسری به تو خواهد داد که با شمشیر خود جهان را خواهد گرفت و دین اسلام را در سراسر جهان توسعه میدهد

زنهار که از تربیت او غفلت نکنی . باید که بعد از تولد این پسر را وادار کنی درس بخواند و خط بنویسد و قرآن را یاد بگیرد . تیمور میگوید : وقتی سال بعد ، من متولد شدم ، پدرم راجع به اسم من با امام مسجد ، مشورت کرد و امام مسجد گفت که اسم پسرت را “تیمور” بگذار که به معنی ” آهن ” است . تیمور میگوید : اولین چیزی که از دوره کودکی به یاد دارم ، صدای مادرم است که روزی به پدرم گفت

این بچه چپ است و با دست چپ کار میکند

لیکن به زودی معلوم شد که من نه چپ هستم و نه راست .بلکه با هر دو دست کار میکنم . و بعدها و قتی نزد آموزگار رفتم و شروع به درس خواندن کردم ، با هر دو دست می نوشتم ، و پس از اینکه به سن رشد رسیدم ، با هر دو دست شمشیر میزدم و تیر اندازی میکردم و امروز هم که هفتاد سال از عمر من میگذرد ، چپ و راست برایم فرقی ندارد

وقتی مرا برای فرا گرفتن سواد ، نزد آموزگار فرستادند ، به قدری خردسال بودم که نمیتوانستم روی لوح چوبی خود موم بمالم

دوره های نوجوانی و جوانی

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله کوچه ی بی نام در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله کوچه ی بی نام در pdf دارای 18 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله کوچه ی بی نام در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله کوچه ی بی نام در pdf

کوچه بی نام    
تحلیل داستان         
شرح حال سید محمد علی جمال زاده     
نگاهی کلی به زندگی جمال زاده   
آثار جمال زاده  
فهرست منابع      

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله کوچه ی بی نام در pdf

1-کتاب (( یاد سید محمد علی جمال زاده ))

2-                       کتاب (( قلتشن دیوان ))

کوچه بی نام

در ایران ما بر عکس فرنگستان که امروز دیگر مردم شهر نشینش عموما اجاره نشین هستند اغلب خانواده ها پشت اندر پشت در همان شهر و همان محله و همان کوچه و همان خانه بزرگ شده همانجا نشو و نما ی یافته اند در شهرهای فرنگستان اهل یک محله که جای خود دارد ولی حتی مردم یک کوچه و یک گذر و از آن هم بالاتر حتی سکنه طبقات مختلفه یک عمارت و همسایگان دیوار به دیوار اصلا همدیگر را نمی شناسند. در ایران بر عکس قضیه به طور کلی طور دیگر است و از آنجایی که مشت نمونه خروار است میخواهم قصه کوچکی را که خانواده خودم در آن منزل داشت به طور مختصر برایتان نقل کنم تا تصدیق فرمایید که تفاوت از زمین تا آسمان است.ما در تهران در کوچه بن بست کوتاه و باریکی منزل داشتیم که هر چند اسم معین و مشخصی نداشت ولی هر یک شش خانواری که در آن منزل داشتند به موقع و بی موقع سعی داشتند که نام رئیس و بزرگ خود را بر آن ببندند.کوچه آجرفرش نسبتا پاک و پاکیزه ای بود و تا کی (و یا به قول عوام درخت انگوری ) که از قدیم الایام در خانه ما در پای دیوار پشت کوچه نشانده بودند به دو طرف دیوار نصب بود همین که وارد این کوچه می شدید بلافاصله دست چپ خانه اول خانه استاد نوروز بود. مرد نازنینی بود و کمرچین و سرداری پوش با کلاه پوستی طاسی شکمدار*. چند قدم پایین تر دست راست می رسیدیم به خانه عمو باقر ترک معروف به عمو ترکه. عمو ترکه مردی بود باند قد و لباده پوش وصامت و تسبیح به دست در یکی از دالان های بی شمار تیمچه حاجب الدوله دکان خرازی مختصری داشت. پسر ارشد عمو ترکه حسن آقا که با ما بچه های سر و پا برهنه همبازی بود یک دفعه وبی مقدمه بنای قد کشیدن  را گذاشت و صدایش دو رگه شد و دیلاغ و نره غول غریبی ازآب درآمد وطولی نکشید که بااین قد درازدرنظر ما کودکان خردسال یاجوج و ماجوجی حکم عوج بن عنق را پیدا نمود و به همین ملاحضه مجبور بودیم از او حساب ببریم وحرفش را گوش بدهیم . عمو ترکه دختر سر و مرو گنده ای هم داشت رقیه نام که مقارن همان اوقات به شوهر رفت. پس از عبور از خانه عمو ترکه میرسیدند به خانه ما . ما در آن کوچه تنها خانواده غریب و تازه وارد بودیم ولی همان طور که تقریبا پنجاه سال پیش یکسره از اصفهان بدان خانه وارد شدیم هنوز هم هرچند پدر و مادر و چند تن از برادرانم رخت به عالم بقا کشیده اند بقیه السیف خانواه تمام و کمال از نرینه و مادینه همه در همان خانه و همان لانه منزل و ماوی داریم و عمری است که اهل کوچه سایه لطف و بیگا نگی خود رابر سر ما انداخته ما را نیز از خود شناخته اند. خانه چهارم روبروی خانه ما خانه حاج شیخ مرتضی سقط فروش بود . حاج شیخ مردی بود عمامه شیر و شکری به سر با قدی متوسط و ریش توپری که همیشه از برکت رنگ و حنا مثل پر کلاغ سیاه بود. در دالان سرای امیر دکان سقط فروشی داشت و ضمنا اگر پایش می افتاد دلالی هم می کرد. گوش عیالش سنگین شده بود و پسرش فضل الله هم از همان دوره بچگی و گهواره خوابی که سرش به سنگ حوض خورده و جزئی اختلال حواس پیدا کرده بود ، با این همه حاج شیخ مرد

راضی و شاکری بود و رضا به رضاءالله را تکیه کلام ساخته بود  دخترکی هم داشت گوهر نام که عموما اورا خانم بزرگ صدا می کردند و با آنکه زرد نبو و لاغر و مفتولی بود نمی دانم به چه مناسبت از همان ابتدای آشنایی دو خانواده بنا شد نامزد من بخت برگشته باشد شکر خدا که داماد چنان عروسی نشدم و از چنان مصیبتی رستم. زیر دست خانه حاج شیخ به منزل بی بی حمیده می رسیدیم . خود بی بی حمیده بیوه زن چاق و چله خوش سیما و خوش قلب و خونگرم و خوش زبانی بود که از شوهر مرحومش همین خانه و جند باب دکان و مغازه در گذر باغخانه و یک دو تکه زمین در حوالی دولاب ارث به او رسیده بود و با دو پسرک نه ساله و سیزده ساله خود در کمال آبرومندی و نجابت زندگانی می کرد. افسوس که هر دو پسرش گرفتار تب و لرز مزمنی بودند که تقریبا دوازده ماه سال دست از گریبان آنها بر نمی داشت خانه متشخص و معتبر کوچه همانا خانه افراسیاب خان قلتشن دیوان بود[1]. این خانه در بیخ کوچه و اقع بود . افراسیاب خان آدم با سطوت و ابهت و پرهارت و پورت و با اخم و تخمی بود در باب روابط و مناسبات اهل کوچه نسبتبه یکدیگر باید گفت چه بسا اتفاق می افتاد که میانه دو خانه به هم میخورد و بین خانه نشینان شکر آب می شد و حتی کار بالا گرفته به چندین خانه دیگر هم سرایت می کرد ولی چیزی که هست این گونه پیش آمدها را با گیس گرو گذاشتن گیس سفیدان و به زور من بمیرم و به جان عزیز خودت و این سبیلها را تو گور یگذارم همان اشخاصی که دو روز پیش چشم نداشتد همدیگر رو ببینند حل می کردند. پوشیده نماند که بیشتر این نقار و کدورت ها ودعواها و مرافعه ها سر آب بود و در شب های چهارشنبه که نوبت آب به کوچه ما میرسید تولید می گردید. فرد فرداعضای هر خانواده با تمام قوی دست و پا می کرد که آب ته نکشیده اول آب را به خانه خود برده حوض و آب انبار خود راپر کنند آن وقت بود که باید قطاربه قطار خر آورده و رسوایی بار کرد. قیل و قال وقتی می خوابید که آب از سرچشمه بند می آمد و ضمنا چنان که بر خودتان هم به تجربه معلوم گردیده میراب باشی نیز وقتی آفتابی می شد که آبها از آسیاب افتاده اما این پیش آمدهای نقار انگیز هم همه مبنی بر یگانگی و یاری و دستگیری و دلسوزی و خیر خواهی و همدردی و همدستی و یک جهتی بود ، مثلا شبی که ختنه سوران پسراستاد نوروز بود و استاد ولیمه می داد زنش با آنکه ما تازه از اصفهان وارد شده بودیم چادر نماز به سر فرا رسید و پس ازسلام بی رودربایستی گفت زن آقا آیا ممکن است آن دیگبر دومنی خود را امشبه به ما قرض بدهید. مادرم علاوه بر دیگ یک عدد سفره چرمی اعلائی را هم که از مادرش به او رسیده بود به دست زن استاد داده گفت هر چه هست و نیست تعلق به خودتان دارد. چندی پس از آن نیمه های شب در خانه ما را زدند و معلوم شد پسر کوچک بی بی حمیده با آن مزاج علیل قوزبالاقوز سرما خورده سینه پهلو هم کرده است. مادر بیچاره اش که دو سه شب می شد که خواب به چشمش نرفته بود آمده بود که پیه بز در منزل ندارم و میگویند خوب است پیه بز را داغ کرده و به سینه و کمر و پهلوی مریض بمالم و چون پیه بز حاضر ندارم آمده ام اگر شما داشته باشید قدری به من بدهید تا فردا خریده رد نمایم. به محض اینکه مادرم خبردار شد مثل اینکه فرزند خودش سینه پهلو کرده باشد خاک به سرم خاک عالم به سرم گویان از بستر برخاسته به عجله لباس پوشید و با مقداری پیه بز به خانه بی بی حمیده رفت و هر طور بود او را مجبور کرد که برود قدری استراحت نماید و خودش تا اذان صبح بر بالین مریض نشسته خاکشی نبات به حلقش کرد و مادروار از او پرستارری نمود. علاوه بر تمام اینها شب و روز بشقاب های هل و گلاب و سوغات و کاسه های قد ونیم قد آش ها و پلوی زعفران و خلال نارنج و صدها خوراک های دیگر به اسم تعارف و نذر و قربانی و چشم روشنی و پشت پایی و عناوین دیگری از قبیل در میان این شش باب خانه در رفت و آمد بود.((کاسه همسایگی)) اصطلاح معرفی است و هر ایرانی میداند که مقصود از آن کاسه ای است که ایرانیان در وقت کشیدن غذا حسب المرسوم به همسایگان می فرستند . مخلص کلام آنکه تمام اهل این کوچه چه در عروسی و شادمانی و چه در ماتم و سوگواری با هم شریک و یکدل و یک زبان بودند چنان که پنداشتی همه اهل یک خانه و  اعضای یک دودمانند ، و لپ مطلب اینکه بدون آنکه خود شش خانواده متوجه باشند به صورت یک خانواده واحدی در آمده بودند که در شش خانه منزل داشته باشند

تحلیل داستان:

* . کلاه لنگی هم  می گفتند

[1] . بدیهی است که لقب این شخص  قلتشن دیوان نبود ولی چیزی بود شبیه به آن که عمدا از ذکر آن خودداری شد . (مولف)

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله زندگینامه پروین اعتصامی در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله زندگینامه پروین اعتصامی در pdf دارای 48 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله زندگینامه پروین اعتصامی در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله زندگینامه پروین اعتصامی در pdf

زندگی پروین اعتصامی  
تأثیر پروین اعتصامی از آیات قرآن و احادیث  
ارزش زن درنگاه پروین اعتصامی  
ویژگی شعر پروین اعتصامی  
منابع و ماخذ :  

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله زندگینامه پروین اعتصامی در pdf

1- اخوان ثالث، مهدی، کتاب از این اوستا،

2- طباطبای ادرکانی، سیدمحمود، یادمان پروین، چاپ گسترش

3- دهخدا، علی اکبر، لغت نامه ی دهخدا

4-اعتصامی، پروین، زن وتاریخ، چاپ ابوالفتح اعتصامی، تهران 1355، ضمیمه چاپ هفتم (یادداشت های پدر شاعر)

5-چاوش اکبری، حکیم بانوی شعر، انتشارات ثالث، چاپ اول (1378)

6-زرین کوب، عبدالحسین، با کاروان حلّه، انتشارات علمی، چاپ (1372)

7-یوسفی، غلامحسین، چشمه روشن، انتشارات علمی، چاپ هفتم(1376)

8-کلیات دیوان استاد محمد حسین شهریار چاپ یازدهم (1371)

زندگی پروین اعتصامی

اختر چرخ ادب، پروین اعتصامی در25 اسفندماه 1285 شمسی در تبریز چشم به جهان گشود. مادر پروین اهل آذربایجان و پدرش یوسف اعتصام الملک آشتیانی اهل آشتیان بود.[1]

پروین آموختن و نوشتن زبان فارسی و عربی را در دامان خانواده آموخت. تا اینکه پدرش در سال 1291 شمسی تصمیم گرفت از تبریز به تهران بیاید. بنابراین پروین به همراه پدر به تهران آمد. پدر پروین انسانی روشنفکر و تحصیل کرده بود و این امر نقش مهمی در پیشرفت پروین داشت. به پیشنهاد پدر، پروین برای یادگیری زبان انگلیسی وارد کالج آمریکایی تهران شد[2]و به این طریق توانست به زبان انگلیسی تسلط کامل یابد که این امر بعدها در سرودن اشعارش تأثیر به سزایی داشت

درسال 1303 شمسی پروین از مدرسه ی دختران آمریکایی فارغ التحصیل شد برای جشن فارغ التحصیلی پروین قعطه ی زیر را سرود و برای آنانی که در جشن شرکت داشتند این شعر را خواند

ای نهال ارزو خوش زی که بار آورده ای

غنچه بی باد صبا گل بی بهار آورده ای

باغبانان تو را، امسال سال خرمی است

زین همایون میوه، کز هر شاخسار آورده ای

شاخ و برگ ات نیکنامی، بیخ و بارت سعی و علم

این هنرها، جمله از آموزگار آورده ای

غنچه ای زین شاخه، ما را زیب[3] دست و دامن است

همتی ای خواهران تا فرصت کوشیدن است

پستی نسوان[4] ایران جمله از بی دانشی است

مرد یا زن برتری و رتبت از دانستن است

به که هر دختر بداند قدر علم آموختن

تا نگوید کس پسر هوشیار و دختر کودن است

از چه نسوان از حقوق خویشتن بی بهره اند

نام این قوم از چه دور افتاده از هر دفتری

دامن مادر نخست آموزگار کودک است

طفل دانشور،کجا پرورده نادان مادری

« دیوان پروین اعتصامی، صص 288- 289»

 پروین از همان آغاز زندگی به شعر و ادب علاقه ی زیادی داشت و محیط مناسب خانه او را در شکوفایی استعدادهایش یاری می کرد. اعتصام الملک پدر پروین، سردبیر مجله ی بهار بود. [5]  پروین از سن هشت سالگی شعر می سرود.پدر نیز تعدادی از سروده هایش را در مجله ی بهار به چاپ می رساند. این تشویق بزرگی برای پروین بود تا درسرودن اشعارش سعی و استعداد شعری پروین شد، رفت و آمد او به محافل ادبی آن روزگار بود که پدرش با آنها سروکار داشت[6].»

در یکی از این محفل ها پروین با شاعر و روشنفکر زمان خود، ملک الشعرای بهار آشنا می شود بهار با دیدن سروده های پروین بسیار تعجب کرد. بطوریکه در ابتدا باروش نمی شد شاعر جوانی چون پروین بتواندچنین شعرهای زیبایی بسراید. بخصوص که پروین، زنی با حجب و حیا بود و زنان در آن زمان کمتر اجازه داشتند در میدان علم و ادب اظهارنظری کنند، و ذوق و هنر وجودی خود را به ظهور برسانند. بهار خود در مقدمه ای که بر دیوان پروین اعتصامی نوشته از شیوه ی شاعری پروین اینگونه می گوید:« ملاحظه ی چند صفحه ازاین دیوان و مشاهده ی سبک متین و شیوه ی استوار و شیوایی بیان و لطافت معانی آن چنانم بفریفت که تنها این کتاب را پیش روی نهاده و هر مشغله که بود، پس پشت افکندم و تمامت آن را خوانده لذتی موفور بردم.» [7]

هرچند بهار در آغاز کار به سروده های پروین به چشم تردید می نگریست، اما کمکم به خاطر نشست و برخاستی که در محافل ادبی با پروین داشت متوجه شد که تمام آن اشعار ازپروین بوده و واقعاً استعداد شاعری در وجودش نهفته است. با این وجود اکثر مردم آن زمان این سروده ها را از پروین باور نداشتند و ان را به اعتصام الملک آشتیانی پدر پروین نسبت می دادند با تمام این مسایل پروین دست از تلاش خود برنداشت و با وجود تمام محدودیت هایی که سراسر زندگی اش را احاطه کرده بود، به سرودن ادامه داد و حقیقت وجودی خود را به تماشا گذاشت. اما چرا مردم آنزمان سروده های ناب و زیبای پروین را  از او نمیدانستند و اصلاً به فکرشان خطور نمی کرد که شاید زنی بتواند چنین زیبا، سخنان خود را به نظم درآورد و از اندیشه ها وآرزوهای نهفته اش سخن بگوید. تا آن زمان علت حاکمیت اندیشه هایی که زن را در چهار دیواری سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و ;. دخالت کند هیچ زنی نتوانسته بود از استعداد درونی خود سخنی بگوید و جرأت نداشت که حتی نوشته ها و سروده های خود را به کسی نشان دهد. زیرا خواه ناخواه همانند پروین، او را مورد اتهام خود قرار می دادند و چنین هنری را از او باور نداشتند

 برای مثال درزمانی که پروین به پشتیبانی پدر خود در محافل ادبی آن روز شرکت می کرد و در جمع بزرگانی چون بهار، دهخدا، محمدقزوینی، نفیسی و ;. شعر خود را می خواند و مورد تشویق آنان قرار می گرفت، شاعر دیگری به اسم عالمتاج قائم مقام، متخلص به« ژاله» زندگی می کرد. اما هیچگاه بخاطر محیط و فرهنگ حاکم بر زمان خود نتوانست سروده های خود را برای کسی بخواند و یا احیاناً آنرا در مجله و یا روزنامه ای به چاپ برساند:« شاید به این سبب از انتساب به شعر و شاعری نیز تبرا می جست و دیوان غزلهایش را به آتش سپرده بود[8].»

به آتش سپردن سروده ها، نشاندهنده ی محدودیت هایی است که سالهای سال بر زنان حاکم بوده و همین امر باعث شده است که ما شاهد پیشرفت جدی در زمینه های مختلف زندگی از سوی زنان باشیم. با این وجود پروین به خاطر حمایت های بی دریغ پدر و عشق و علاقه ی فراوان که در وجودش قرار داشت، توانست موانعی که بر سرراهش بود را کنار بزند و به هدف خود دست یابد

 پروین در سال 1313 شمسی با پسرعموی پدرش ازدواج کرد. بعد از ازدواج به کرمانشاه رفت.  اما پروین زنی تحصیل کرده و با فرهنگ بود و نمی توانست با کسی که هیچ بویی از ادبیات و فرهنگ نبرده در یک خانه بسر برد. بنابراین هنوز دو ماه ازا ازدواجش نگذشته بود که بخاطر عدم تفاهم از همسرش جدا شد و به تهران بازگشت.پروین خود در دیوانش به دوران تلخ زندگی مشترک خود اشاره می کند. و چنین می گوید

  ای گل تو زجمعیت گلزار چه دیدی

جز سرزنش و بدسری خار چه دیدی

ای لعل دل افروز تو با این همه پرتو

جز مشتری سفله به بازار چه دیدی ؟

رفتی به چمن لیک قفس گشت نصیب ات

غیر از قفس ای مرغ گرفتار چه دیدی

                                                         «دیوان پروین اعتصامی، ص 435»

این ناکامی در ازدواج بعدها در شعر پروین تأثیر خاصی داشت. در سروده هایی که دریایی از عطوفت و دلسوزیهای عمیق او نسبت به پیرزنان، بیچارگان، کودکان و درماندگان وجود دارد می توان این تأثیر را براحتی مشاهده کرد

 کم کم سروده های پروین در میان مردم راه یافت و مردم با شوق و علاقه ی خاصی آن اشعار را می خواندند و از آن لذت می بردند. در سال 1314 شمسی برای اولین بار دیوان اشعار پروین به چاپ رسید و این امر باعث شهرت پروین شد به محض چاپ شدن دیوان پروین محمدقزوینی،دانشمند و عالم آن زمان پس از خواندن آن دیوان در نامه ای به پدر پروین اینگونه از سروده های پروین تعریف کرد:« چیزی که مخصوصاً بیشتر مایه ی تعجب و استغراب است و نه چندان جنبه ی معنوی این اشعار است،;. بلکه موضوع تعجب، جنبه ی لفظی و فنی اشعار خانم پروین اعتصامی است که عبارت باشد از نهایت حسن انتخاب الفاظ و کلمات و جمل و تعبیرات و اصطلاحات;..که این فقرات چنان که همه کس می داند موهبتی و فطری نیست، بلکه فقط و فقط اکتسابی است لاغیر؛ و نتیجه سالها تحصیل و درس و بحث و اعمال و ممارست و معاشرت با فضلا و علما و ادبا و ارباب فن است[9].»

 دهخدا، استاد و ادیب معروف ادبیات فارسی نیز شعر پروین را دارای مقام بلندی دانسته و با توجه به سن کم پروین او را در ردیف شاعران بزرگ ایران قرار داده و سروده هایش را ستوده است. پروین مدتی در کتابخانه ی دانش سرای عالی تهران به کر کتاب داری مشغول بود. تا  اینکه سرانجام در شب شنبه 16 فروردین 1320بخاطر بیماری حصبه به سن 35 سالگی در تهران درگذشت. او را در قم در مقبره ی خانوادگی اش دفن کردند[10]. برسر مزار پروین شعر زیر نوشته شده است

این که خاک سیه اش بالین است

اختر چرخ ادب، پروین است

گرچه جز تلخی از ایام ندید

هرچه خواهی سخن اش شیرین است

صاحب آن همه گفتار امروز

سائل فاتحه و یاسین است

دوستان به که زوی یاد کنید

دل بی دوست، دل غمگین است

خاک در دیده بسی جانفرساست

سنگ بر سینه بسی سنگین است

بیند این بستر و  عبرت گیرد

هرکه را چشم حقیقت بین است

هر که باشی و زهرجا  برسی

آخرین منزل هستی این است

تأثیر پروین اعتصامی از آیات قرآن و احادیث

بی گمان هر شاعر و نویسند ه ای در هنگام آفرینش اثر ادبی یا هنری خود تحت تأثیر باورها و اعتقادات درونی خویش قرار می گیرد و بطور آگاهانه یا ناآگاهانه از ان در اثر خود استفاده می کند پروینن که از همان آغاز کودکی به مطالعه کتابهای دینی و اخلاقی توجه خاصی داشت بی تردید از این امر جدا نیست و به راحتی می توان نشانه هایی از تأثیرپذیری او از آیات قرآن و احادیث نبوی را در سروده هایش مشاهده کرد  در اینجا سعی خواهد شد بطور مختصر این ویژگی را در شعر پروین نشان دهیم و هنر و را در به کارگیری آیات خداوندی و احادیث در جای جای سروده هایش به تماشا بگذاریم

 در شعر« سرنوشت» پروین از طوطی و جغدی سخن می گوید: طوطی، جغد را مایه دردسر دانسته و از او می خواهد که از تنهایی و خلوت نشینی دست بردارد و به میان مردم بیاید و از زیبایی های طبیعت لذت ببرد

به جغد گفت شبانگاه طوطی از سر خشم

که چند بایدت اینگونه زیست سرگردان

چرا زگوشه ی عزلت، برون نمی آیی

چه اوفتاده که از خلق می شوی پنهان

کسی به جز تو نبسته است چشم روشن بین

کسی بجز تو نکرده است در خرابه مکان

                                                           «دیوان پروین اعتصامی، ص 247)

 طوطی در ادامه سخنانش خود را برتر از جغد می داند که باعث توجه همگان شده و به شیرین سخنی معروف گشته است

اگر که هم چو من ات میل برتری باشد

گه ات به دست نشانند وگاه بر دامان

مرا نگر، چه نکو رای و نغز گفتارم

تو را ضمیر، بداندیش و الکن دست

(دیوان پروین اعتصامی، ص  275)

جغد در برابر اعتراض طوطی پاسخ می دهد که خداوند هر کسی را به شیوه ای آفریده است و مقدار و اندازه ی هر کس در دست خداست. اگر من همانند تو خوش گفتار و خوش سخن نیستم، برای این است که آفریدگارم میان همه ی موجودات تفاوت هایی قرار داده است

جواب داد که برخیزه، شوم خوانندگان

زمن به کس نرسیده است هیچگونه زیان

عجب مدار، گرم شوق سیر گلشن نیست

تفاوتی ست میان من و دگر مرغان

« دیوان پروین اعتصامی، ص 276»

سخنانی که پروین آنرا از زبان جغد بیان می دارد، درواقع اشاره ای است به سخن خداوند در سوره ی قمر که می گوید: انا کل شیء خلقناه بقدر و ما امرنا الا واحده کلمح بالبصر.[11]

مبارزه با نفس و بی توجهی به آن همیشه در ادب فارسی سفارش شده است اگر انسن بتواند بر هواهای نفسانی خود غلبه یابد، قطعاً به قرب خداوند دست خواهد یافت و این نکته را بارها شاعران بزرگ و گرانقدری چون مولوی،سعدی، سنایی، ناصرخسرو، و ;..در سروده هایشان گفته و بر آن تأکید داشته اند. پروین نیز منشای تمام گرفتاریهای و بدبختی های انسان را در پیروی از نفس دانسته و انسانها را از آن برحذر داشته است

درمهر نفس چند نهی طفل روح را

این گاهواره رادکش و سفله پرور است

در رزمگاه تیره ی آلودگان نفس

روشن دل آن که نیکی و پاکی اش مغفر[12] است

دانی چه گفت نفس به گمراه تیه[13] خویش

زین راه بازگرد، گرت راه دیگری است

                                                              «پروین اعتصامی، ص 321»

در قرآن مجید نیز خداوند بارها انسانها را از تبعیت نفس منع کرده و پیروی از آن را باعث گمراهی انسان دانسته است. تنها لطف خداوند می تواند در مبارزه ی انسان با نفس به یاری اش بشتابد و اگر خواست خداوند نباشد، هیچ انسانی در برابر نفس توان ایستادگی نخواهد داشت: و ما ابری نفسی ان النفس لاماره بالسوء الا مارحم ربی ان ربی غفور رحیم.[14]

در یکی ا زسروده های پروین ما شاهد گفت و گویی یک شانه با آئینه هستیم. شانه به آئینه می گوید: در این زمانه تمام رنج و عذاب مال ماست و ما مجبوریم با سختی موها را شانه بزنیم و مرتب کنیم. با وجود این که موهای زیبارویان را مرتب می کنیم اما نمی دانیم که چرا آن زیبارویان مشتاق دیدار آینه هستند و به ما توجهی نمی کنند

وقت سحر به آینه ای گفت شانه ای

کاوخ! فلک چه کج رو و گیتی چه تند خوست

مارا زمانع رنجکش و تیره روز کرد

خرم کسی که هم چو تواش طالعی نکوست

هرگز تو بار زحمت مردم نمی کشی

ما شانه می کشیم به هر جا که تار موست

با آنکه ما جفای بتان بیش تر بریم

مشتاق روی توست هر ان کس که خوب روست

 «دیوان پروین اعتصامی، ص 209»

آئینه در پاسخ شانه می گوید: به این دلیل همه مرا دوست دارند که من تمام خوبی ها وبدی های صورت شان را بی کم و کاست به آنها نشان میدهم پشت سر آنها عیب جوی نمی کنم بلکه هر عیبی که در صورتشان هست را بی پرده برایشان به نمایش می گذارم. من همانند تو نیستم که پشت سر دیگران از عیب هایشان بگویم و از مردم به زشتی یاد نمی کنم

32- طباطبایی اردکانی، سیدمحمود، یادمان پروین، ص

33- یاحقی، محمدجعفر، چون سبوی تشنه، ص

34- زیب: زینت

35- نسوان: زنان

36- آرین پور، یحیی، از صبا تا نیما، ج 2 ص

37- یا حقی، محمدجعفر، چون سبوی تشنه، ص

38-اعتصامی، پروین، دیوان پروین اعتصامی، تدوین فریده دانایی، دیباچه ی ملک الشعرای بهار، ص

39- یوسفی،غلامحسین، چشمه ی روشن، ص

40- یوسفی،غلامحسین، چشمه روشن، ص

41- دهخدا، علی اکبر، لغت نامه ی دهخدا

42- قرآن مجید، سوره ی قمر آیه ی 49 و 50 معنی آیه: البته ما هر چیزی که آفریدیم به اندازه آفریدیم و فرمان ما در عالم یکی است و در یک چشم به هم زدنی انجام یابد

43- مغفر: کلاهخود

44- تیه، غرور، گمراهی؛ بیابانی که انسان در آن سرگردان شود

45- قرآن مجید، سوره یوسف آیه 53 معنی آیه: من نفس خویش را از عیب مبرا نمیدانم، زیرا نفس اماره آدمی را به کارهای زشت و ناپسند وا می دارد به جز آنکه خداوند به لطف خاص خود آدمی را نگاه دارد که خدای من بسیار آمرزنده و مهربان است

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله پیامبر و حقوق الهی در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله پیامبر و حقوق الهی در pdf دارای 28 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله پیامبر و حقوق الهی در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله پیامبر و حقوق الهی در pdf

پیامبر اعظم (ص) و حقوق اسلامی  
آیه 15و16 سوره مائده  
من عرفکم فقد عرف الله  
منابع :  

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله پیامبر و حقوق الهی در pdf

1-کتاب محمد آخرین نبی ( استاد دهقانی )

2- سیره های عملی پیامبر اعظم  اثر حجت السلام مومنی

3-حقوق الهی در وجود پیامبر اعظم (ص) نوشته دکتر هوشنگ نعیمی

پیامبر اعظم (ص) و حقوق اسلامی

و حقیقتاً اگر آنها بودند که خداوند عبارت نمی شد چراکه حق تعالی فیوضات قلبیه را هم بدست ایشان سپرده و به هر قلبی که بخواهند نور و صفا می بخشد.

ولایت آنها نعمت عظیمی است و این عنایت یک سرمایه عظیم آسمانی است که او را برای ماسیدی لطیف و عنصری عفیف قرار داد و نور او را چراغ هدایت ما در کوره را عالم ماده ساخت تا به پیروی آن اسوه حسنه در مسیر هدایت به لقاء الله نائل شویم انشاء الله

الحم لله الذی من علینا بمحمد صلی الله علیه و اله دون الامم الماضیه ایمان کامل نخواهد شد عمل صالح نخواهد گردید و قلب رنگ اخلاص نمی بیند مگر به اطلاعت از خدا و رسول بزرگوار او که قرآن فرمود

و ما کان لمومن و لا مومنه اذا قضی الله و رسوله امراً آن یکون لهم الخیره من امرهم و من یعصر الله و رسول فقد ضل ضلالاً مبینا

هیچ مرد و زن مومن را در کاری که خدا و رسول حکم کنند اراده و اختیاری نیست و ضل من فارقکم. گمراه گشت  هر که از شما جدا شد و در حقیقت مجرم واقعی کسی است که حب پیامبر و اهل بیت او در دل ندارد وکسی که در ورطه گمراهی بسر برد فلن تجد له ولیاً مرشدا

خداوند آنها را بواسطه عناد و گام نهادن در مسیر خلاف، هدایت، محروم می سازد . از سرپرستی حقیقی که آنها را به سوی رشد و کمال رهبری می کند

پیامبر اکرم ( ص ) را که خود فرموده اند : بدانید که هر کس آل محمد را دشمن بدارد روز قیامت در حالی بیاید که بر پیشانیش نوشته شده محروم از رحمت خدا همچنین او با اهل بیت مکرمش به مثابه یک حقیقت واحدند نور واحدند و همه حبل ا..  هستند و اگر کسی بخواهد در زمرده حزب ا; قرار بگیرد باید ولایت جانشینان پیامبر را بپذیرد که از زبان مبارک آن سید العالمین نقل شده که فرموده اند هر که می خواهد سوار بر کشتی نجات گردد و به عروه الوثقی دست یابد و به ریسمان الهی چنگ زند پس بعد از من ولایت و سرپرستی علی رابپذیرد  با دشمنش دشمنی کند و به هدایت کنندگان از فرزندانش بپیوندند و از آنها که آنان افضل خلقاً و جانشینان اوصیای منند حزب آنان من و حزب من حزب ا; است و حزب دشمنانش حزب شیطان است

همچنین آن نور آسمانی در تفسیر آیه ( السماء ذات البروج ) فرموده اند من آسمان هستم و بروج امامان از اهل بیت و عترت من هستند که نخست آنها علی علیه السلام و پایان آنها مهدی عجل ا; تعالی فرج  و شمار آنها دوازده تن می باشد

و این ذرات مقدسه آل ا;.. هستند و به مصداق ( کنتم بعرشه محدقین ) [1]

عرشی بودند و شناخت ایشان ممکن نبود تا اینکه رحمت واسعه حضرت حق مشمول حال بندگان گردید و بر آنان منت نهاد و فضائل و مناقب این انوار قدس را در قالب الفاظ تنزل داد و فرمود

و لقد سیرنا القران لذکر فهل من مدکر [2]

زیرا قسمت اعظم این کتاب در واقع بیان فضائل محمد و آل محمد (ص)  است

آری بهترین وسیله برای مشاهده صفات و کمال جلال حق جل عزه آن بزرگوارانی هستند که باطنشان گنجینه اسرار علم لدن و ظاهرشان محل بروز کمالات خداوند تبارک و تعالی است هر یک از صفات و اخلاق حمیده و روحیات ملکوتی ایشان برای دوستان و شیعیانشان سر مشقی آمزنده است و آخرین کلام آنکه برای متخلق شدن به اخلاق الهی راهی جز معرفت و تأسی به چهارده معصوم علیه السلام وجود ندارد

سلیم بن قیس هلالی از امیر المومنین علیه السلام روایت می کند که آن عزیز از دنیا و آخرت فرموده اند

کمترین چیزی که بنده ای را گمراه می کند آن است که حجت و شاهد خدا را بر بندگانش نشناسد یعنی کسی را که خداوند امر به اطاعت او نموده و دوستی اش را واجب ساخته و او را حجت خود بر روی زمین قرار داده

سلیم گوید عرض کردم آنها کیانند که حضرت فرموده اند: همانا آنها، آنانی هستند که خداوند نفس خود و پیامبرش نموده سپس آیه را تلاوت کردند

یا ایها الذین امنو اطیعو الله و اطیعوالرسول را ولی الامر منکم

همچنین ابا بصیر از صادق ال محمد علیه السلام نقل می کند که در تفسیر آیه آخر سوره کهف فرمودند: منظور از عدم شرک به خدا این است که مومن با ولایت ال محمد صل الله علیه و اله ولایت دیگری را نپذیرد ولایت پیامبرمان مکرم همان عمل صالح است

به نظر نگارند که هر عمل صالح که در قرآن آمده و همچنین حی علی خیر العمل که در اذان و اقامه تلاوت می شود تنها ولایت کامل و مطلق و بی چون و چرا محمد ال محمد (صل الله علیه و اله) است

زیرا حضرت سید الساجدین فرموده اند: بین خدا و حجت خدا حجابی نیست. پس برای هیچ حجابی بین او و سایر خلقش جز حجتش نمی باشد، ما لب محمد صل الله در های رحمت خدا ئ صراط مستقیم هستیم

قلم خسته و دست شکسته حق مطلب ادا نگردید برای حسن ختام متوسل به ابر مطلب می شوم که پیامبر اعظم آن نازنین در دنیا و آخرت

کاشمس الطالعه المجلله بنور ها للعالم و هو با لافق حیث تناله الابصار و لا الایدی

او همچون خورشید طالع است، همانطور که خورشید طلوع می کند و همه چیز را در پوشش نور خود قرار می دهد بر همه چیز می تابد و مع الوصف او در افق اعلی قرار گرفته نه دست هابه او می رسد و نه چشم ها می تواند او را ببیند

و لا تنش تمام کائنات را تحت پوشش خود قرار داده و همه چیز در عالم از او تغذیه می کند (یعنی بواسطه او تغذیه می شود) و بشر قادر بر درک حقیقت وجود و الایش نیست و دست تجلیل و تکریم بشر به دامن جلال و رفعت منزلتش نخواهد رسیدو تنها می توان چشم طمع به شفاعت و کرمش دوخت

البته باید این مطلب را در نظر گرفت که در احادیث به این نکته نیز اشاره شده که فرمودند: خداوند نور امام را از هر کس که بخواهد منع می کند، یعنی استفاده از نور ولایت زمینه و شایستگی می طلبد و هر کس نمی تواند از نور معنوی ولایت بهره برد. از وجود نازنین صادق ال محمد ص نقل شده که در باره آیه 28 سوره الحاقه که من دخل بیت وارد شدن به بیت پیامبر و بیت انبیاء وارد شدن به ولایت است همچنین منظور از مکذبین در قرآن تکذیب کنندگان ولایت است

خداوند سبحان و ذوات مقدسه محمد و ال محمد علیهم السلام را بسیار شاکر و سپاسگذاریم که توفیق رفیق فرمودند تاحقیری قدمی کوچک برای موالی خود بر دارد و از وجود مقدس مولایمان صاحب الامر عاجزانه تقاضا داریم که قطره ای از بحر عمیق ولایت به کام خشکیده ما تشنگان وادی محبت ال الله برساند و با رائحه ای از آن مشک ختن مشام پویندگان سبیل ولاء را معطر سازد و قلوب آنان را به مصداق الابذکر الله تطمئن القلوب آرامش و اطمینان وصف نا پذیر بخشد

بار الها دل تنگیم از بار آن همه ظلم و خود پرستی، تو از رنج ما و از آنچه بر ما می گذرد آگاهی، از امانتبه وجود نازنین پیامبر عزیز ما آگاهی، از کشتار وحشیانه غاصبان صهیونیست آگاهی خدایا، همانا با مشاهده درست بار بلا کشیدن آسان است. پس ای دوست ولی به ما برسان تا زیر پرچم لا اله الا الله محمد رسول الله علی ولی الله زندگی کنیم.  صبر کنیم و آن کنیم که رضای تو وآقای ما در است

تو مقدس و پاکی و بارگاه جلال و عزتت را گزندی نیست از پندار ناقص ما و وحدانیت و فردانیت را از دستبرد خود پسندی ما محفوظ

الهی تفعل بی ما انت اهله و لا تفعل بی ما انا اهله

 باذن الله و لاذن رسوله و باذن امیر المومنین و فاطمه لازهرا و الحسن و الحسین و تسحه المعصومین من ذریه الحسین علیه السلام السلام و الصلوه علی سید نا محمد و اله اطیبین الطاهرین سیما الجنه روحی ارواح العالمین له الفدا


 

[1] [1] سوره کهف آیه 17 زیارت جامع

[2] سوره قمر آیه

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید


کلمات کلیدی :

مقاله بیدل دهلوی در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله بیدل دهلوی در pdf دارای 18 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله بیدل دهلوی در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله بیدل دهلوی در pdf

مقدمه :  
بیدل کیست ؟‌  
سپهری و سبک هندی  
سبک هندی  
شناخت بیدل  
طرح تأیید بیدل  
فهرست منابع  

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله بیدل دهلوی در pdf

1-بیدل سپهری و سبک هندی؛ حسن حسینی؛ تهران:انتشارات سروش، چاپ اول،

2-شاعر آینه ها(بررسی سبک هندی و شعر بیدل)؛ دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی؛ تهران:انتشارات آگاه،چاپ دوم

3-گزیده اشعار سبک هندی، علیرضا ذکاوتی قراگوزلو؛تهران:مرکز نشر دانشگاهی، چاپ اول 1372

4-غزلیات بیدل دهلوی، تصحیح:اکبر بهداروند؛ تهران:انتشارات پیک، چاپ اول، 1380

5-شعر پارسی، محمد کاظم کاظمی، شهد:شورای شعر کانون شاعران و

نویسندگان(امور تربیتی خراسان):ضریح آفتاب، چاپ اول،

مقدمه

انتشار حداقل دو مقاله درباره میرزا بیدل تحت عنوان های «بیدل دهلوی» و «نقد بیدل» توسط محقق گرانسنگ استاد دکتر شفیعی کدکنی که جزو اولین مقالاتی است که در باب بیدل و شعر او به صورت جدی به معرفی و تبیین جنبه های مثبت و منفی شعرش پرداخته اند، موفقیت و مقدمه بزرگی بود که جامعه ادبی ایران توانست از خود بروز دهد، تا اندازه ای از بی مهری ها و کوتاهی های خویش را جبران کند و دیدگاه روشن و مناسبی را نسبت به بیدل آشکار سازد و زمینه ای فراهم نماید که پس از آن اهل شعر و ادب با مبنایی روشن و علمی به آثار بیدل نظر اندازد

از این پس آثاری که به تدریج به طبع رسید چه به صورت مقاله و چه کتاب حاکی از این بلوغ و معرفت جدید بود. شوق شناخت واقعی بیدل و کنجکاوی در باب چند و چون شعر او باعث شد تا تأملات پنهان موجود در جامعه ادبی، مایه و انگیزه بروز پیدا کند و کسانی که با شعر و آثار بیدل، آشنایی لازم را داشتند، بخواهند حاصل مطالعات، تأملات و نظرگاه های خود را به نمایش گذارند

به نظر می رسد، جامعه شعرا که علی القاعده در نوجوان و کنجکاوی برای تجربه های نوی شعری و هنری، هشیارتر، مطلع تر و پذیرا تر از هر قشری از طبقات هستند و خود از پیش خود و در اثر مطالعات و تجربه های شخصی یا در اثر ارتباط های صنفی و جمعی نسبت به این امر آمادگی و زمینه های لازم را داشتند، دست به قلم شدند و به سرعت به این ندا پاسخ دادند

بیدل کسیت ؟‌

 سال 1367 یک سال بعد از انتشار کتاب«شاعر آینه ها» کتاب «بیدل» سپهری و سبک هندی، اثر شاعر و استاد دانشگاه دکتر حسن حسینی انتشار یافت

ایشان در شروع کتاب در فصل (بیدل کیست)، ضمن ذکر عین شرح احوالی بسیار موجز که از بیدل در تذکره شعرای پنجاب و سایر منابع مورد مراجعه خود، بدان دست یافته است، ضمن اذعان به سودمندی این قبیل تذکره ها و قابل استفاده بودن یعنی از نکات روشنگر و ظرایف دلنشین آنها، در نقد شعر، از عیب همگانی آنها که عادت به یکسان سازی مقام ادبی و ارزش شعری، کلیه شعرای عالی ، از حیث مقام و رتبه سخن دارند و ناشناخته ماندن قدر و پایمال شدن شاعر مرتبه برجسته ای، چون بیدل را نیز معلول عدم نقد صحیح و علمی، می شمارد و سپس ادامه می‌دهد:«بیدل را باید به مثابه قطعه الماس درخشان از لابلای خروارها زغال که به مرور زمان تلنبار شده است، بیرون کشید و سر حوصله و با فراغت کامل در تراش سحرانگیز و خداداد آن، محو تماشا و تأمل شد و این کاری است که کم و بیش فارسی گویان و شیفتگان غیر ایرانی ادب فارسی در افغانستان و پاکستان، هندوستان و تاجیکستان انجام داده اند، اما متأسفانه در ایران ما هنوز اقدام جدی در این مورد صورت نگرفته است.»[1]

این کتاب نیز در نوع خود، در راه شناخت بیدل و کم و کیف شعر او، اثری مغتنم بوده و نسبت به طرح و توضیح پاره ای از موضوعات برای آشنایی با شعر بیدل و سبک هندی و بیان علل پیچیدگی شعر سبک فوق اشعار و شاعر مورد بحث، اقدام موفقی به عمل آورده است، در  بحث کتاب تحت عنوان (سپهری و سبک هندی) و (سورئالیسم، سرپناه سپهری و بیدل)قرابت ها و تأثیر خلاق شعر سبک هندی را در اشعار سهراب سپهری و نسبت و نزدیکی بین این دو را که احساس کرده است، بیان داشته:«به هر حال نشانه های شعر هندی در اشعار سپهری فراوان است، که خواننده اهل، با بذل خوصله می تواند، نمونه های بیشتری به دست دهد و به بهره برداری های خلاق سپهری از این سبک مطرود بیش از پیش آگاه شود[2]

 

سپهری و سبک هندی

در بخش گذشته گفتیم که زبان شعری سپهری، به لحاظ ژنتیک به شعر سبک هندی تعلق دارد و درخور مجال بحث، نمونه هایی نیز برای اثبات این مدعا ارائه کردیم. در اینجا برآنیم تا پای این ادعا را به میان بکشیم که از میان شعرای سبک هندی، شباهت سپهری به عبدالقادر بیدل بیش از دیگران است و این شباهت به گونه ای است که شعر سپهری، در یک بازخوانی دقیق، تأثیر پذیری غیر قابل انکاری را از زبان، محتوا و سورئالیسم بیدل نشان می دهد.[3]

بدون این که بخواهیم در چند و چون این اعتقاد و نظرهای ایشان وارد شویم، موضوع از این دیدگاه برای ما مورد اهمیت و توجه است که صرف طرح موضوع تأثیر پذیری شاعر مورد بی توجهی چون سهراب(بخصوص این که بعد از انقلاب اسلامی، به نسبت فزاینده ای، با اقبال عمومی روبه رو گردید و درباره او و شعر او، آثار متعددی نوشته شد. این احتمال تأثیرگذاری بیدل در شعر شهراب و تشابه بین آثار او با سبک هندی، خواه ناخواه، هیجان و کنجکاوی زیادی را خصوصاً در میان شعرای آن دوره، برای شناخت بیدل و آشنا شدن با آثار او به وجود آورد و حضور بیدل را در اذهان آشنایان به شعر و ادب بیشتر کرد و این درست همان چیزی است که پس از انتشار کتاب شاعر آینه ها به وجود آمد ، چرا که در جای جای مقاله های مندرج در بخش های قبل از نمونه اشعار بیدل در  آغاز این کتاب ضمن بیان نقدها و نکته ها و اشاره ها و  توصیه هایی خطاب به شعرای جوان شده بود که لاجرم توجه طبقه شعرای جوان و اهل ذوق و ادب را، با شدت هرچه تمامتر مشغول میرزا بیدل نمود:«این مجموعه را به شاعران جوان که در گستره زبان فارسی دری می کوشند با ابتذال(فکر) و (زبان) به گونه ای سنجیده مبارزه کنند، تقدیم می کنم.»[4]

 

سبک هندی

[1] -حسن حسینی، بیدل سپهری و سبک هندی، ص

[2] – همان ص 67 و

[3] -همان ص 67 و

[4] -دکتر شفیعی کدکنی، شاعر آینه ها ص

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :
<   <<   241   242   243   244   245   >>   >