سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مقاله در مورد بنی امیه در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله در مورد بنی امیه در pdf دارای 21 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله در مورد بنی امیه در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد بنی امیه در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله در مورد بنی امیه در pdf :

بنی امیه

دوران امویان:
بنی امیه کارگردانان اصلی حرکت و جنبش ارتجاعی گرچه از فرصت رحلت پیامبر برای عملیات ارتجاعی استفاده کردند لکن هیچ فرصتی چون روی کار آمدن عثمان برای آنان موثر و مساعد نبود.ابوسفیان از نفوذ وسیع امویان در دستگاه عثمان بطوری بوجد آمده بود که رو بمزار حمزه سیدالشهداء آورد و به قبر آنحضرت لگد می کوفت و می گفت : “ای حمزه! حکومتی که دیروز برایش با ما می جنگیدی امروز به چنگ ما افتاده است..”
حضرت علی (ع) در این مورد می فرمایند:

“بخدا ادامه می دهند تا جایی که هیچ یک از محرمات خدا را هتک و حلال نشده نمی گذارند و نه پیوند ونه رابطه مشروعی را نا گسسته می گذارند.نه خانه شهری از ستمشان ایمن می ماند و نه چادر صحرا نشین،و ویرانی جملگی داستانگوی آن ستم خواهد بود.دو گونه گریان به گریه خواهند نشست:یکی گریان بر دینش و دیگری بر دنیایش.دادخواهی شما از اینها به دادخواهی برده از ارباب می ماند که اگر ببیندش گردن اطاعت فرو خماند و چون چشمش را چب ببینند به بدگوییش بپردازند .هر کدامتان خوش گمان تر به خدا باشید بیشتر سختی می برید .” (نهج البلاغه 1/207)
عمار یاسر نیز پیش از استقرار سلطنت امویان در یک سخنرانی به این امر اشاره می کند و می گوید:”قصد این جماعت از تبلیغات فریبکارانه رسیدن به دیکتاتوری و پادشاهی است و اینکه دیکتاتور و شاه بشوند.”
خود معاویه می گفت :” من اولین پادشاه هستم!”با به حکومت رسیدن معاویه نه نتها نظام سیاسی اسلام تغیی و به سلطنت تبدیل شد بلکه رویه حکومت هم دگرگون شد.
“در تاریخ اسلام ،معاویه اولین زمامداری است که نگهبان و پاسبان ودربان گماشت،پرده آویخت،منشیان نصرانی استخدام کرد،و با گارد نظامی حرکت وی کرد;خود بر تخت می نشست و مردم را زیر دست خویش و فرو تر می نشانید;و مردم را به بیگاری می گرفت.هیچ کس پیش از وی چنین کاری نکرده بود.اموال مردم را تصاحب و مصادره می کرد.” (تاریخ یعقوبی)
;در این دوره ،گمراهی و زشت کاری دست بدست هم داد و معاصی و انحرافاتی از قبیل آنچه بشرح آمد بروز نمود،تا آنکه رویه پیغمبر بی پرده رد شد و حکمش آشکارا ندیده گرفته شد.بدین ترتیب حکومت بدکاران به حکومت کافر کیشان تبدیل شد.
در دوران سلطنت معاویه استعمال دو واژه “سلطان”و “سلطنت”متداول گشت.
معاویه در اواخر عمر از پی بکار بستن توصیه پدر درآمد و خواست با ولایتعهدی یزید سلطنت موروثی پدید آرد و قدرت حاکمیت را درنسل خویش پایدار گرداند.پس از یک سلسله کوشش خستگی ناپذیر و تحمل حملات سخت،و رسوایی ها و قانون شکنی های ننگین به مقصود رسید.
شیوه حکومتی یزید مانند پدرش معاویه شیوه سلطنتی استبدادی بود .زینب (س):”تو امیر مسلطی هستی که از ره بیداد دشنام می دهی و با قدرت و سلطه ات دیگران را سرکوب می کنی.”(تاریخ یعقوبی 4/353)
استعمال دو واژه “سلطان”و “سلطنت” که در دوران معاویه متداول گشته بود در این عهد شیوع پیدا کرد.”سلطان ” که پیشتر غالبا بمعنای حجت و برهان بکار می رفت معنی فرمانروایی و زمامدار و قدرت حاکمه یافت.چنانکه ابن زیاد در اولین نطق خود پس از رسیدن به کوفه در مسجد ایراد کرد مردم رابیم داد که از فرمان سلطان سر نپیچیند.(لهوف،سیدبن طاووس)و;
ب)تصدی حکومت:
تصدی امامت مستلزم وجود نص و وصیت بود. نص و وصیت بر ولایت و امامت علی بن ابی طالب تعلق گرفته بود.شیوه متقن و مشروع برای تصدی خلافت همین بود.اما جاه طلبانی که نمی توانستند به نص و وصیت استناد کنند روش نو ظهوری پیش گرفتند که به ظاهر عبارت بود از بیعت مسبوق به شورای اصحاب. بیعت مسبوق بر شورای اصحاب اساسا” چیز تازه و بدعت آمیزی بودکه در دوره پیامبر هرگز سابقه نداشت.در حقیقت آمیزه ای بود از دو عمل بیعت و شورای اصحاب. وانگهی شورای اصحاب بریاست پیامبر در مورد مسا یلی تشکیل می شد که نصی در آن باره نبود و به پیشنهاد رسول خدا انجام می گرفت و در آن اکثریت آراء ملحوظ بود. به علاوه شورا همیشهکامل بودوهمه اصحاب از مهاجر و انصاری در آن شرکت می جستند. “بیعت” هم فقط برای تحکیم وفاداری پیروان نسبت به پیامبر که رهبر مشروع و مسلم شان بودانجام می شد و نه برای انتخاب امام وحاکم.
از همه اینها گذشته، امام وولی حاکم توسط نص و وصیت معین شده بود و رای اصحاب و عوام نمی توانست در برابر رای خدا و پیامبر به چیزی گرفته شود. به این ترتیب روش تازهای از آمیزه بیعت تهدید آمیز و فریب کارانه و شورای ناقص و آلوده و توام با اعمال خشونت ،پدید آمد که به اختصار “روش بیعت “می نامیم. و از نص و وصیت به آن تخطی و تمایل گشت.
بیعت در گذشته ،قراردادی بود میان یک تن از طرفی و یکایک مسلمانان یا جماعتی از آنان از طرف دیگر. نخستین عقدی که بعد به بیعت موسوم شد به پیشنهاد پیامبر میان آن حضرت و یارانش منعقد گشت،به این مضمون که مسلمانان به فرمانبرداری تا سر حد جانبازی متعهد می شدند و همه چیزشان را به بهای بهشت و رضای خدا توسط پیامبرمی فروختند.مشهورترین بیعت که زیر درختی در “حدیبیه”منعقد شد بیعت الشجره نامیده شد. و بمناسبت آیه شریفه”رضی الله عن المومنین;” که در همین خصوص نازل گشت آن را بیعت “رضوان” یا “خشنودی”نامیدند.بیعت کنندگان به این مضمون با پیامبر عهد بستند که بر ضد کفار قریش پیکار کنند و در جهاد نگریزند.
گذشته از بیعت رضوان که همگانی بود و همه مردان مسلمان در آن شرکت داشته اند،بیعت های خصوصی میان پیامبر و گروهی از مسلمانان بسته شده بودند،مانند بیعتی که با انصار منعقد کردیا بیعتی که با مهاجران و یا زنان منعقد فرمود.
مضمون بیعت تعهد آزادانه ای از طرف افراد است برای جانبازی و فداکاری مالی و اطاعت از پیامبر بعنوان نماینده خدا،و به هیچ وجه اثری از انتخاب رهبر و حاکم در آن نیست.چنین تعهدی ط

بعا پس از وجود یافتن رهبر و فرمانده و حاکم است.تصدی رهبر و فرمانده و حاکم قاعدتا باید به شیوه مشروع و بطرزی که مایه خشنودی خدا باشد به عمل آید و گرنه تعهد اطاعت نسبت به فرمانده و حاکمی که از طریق نا مشروع و با زیر پانهادن نص و وصیت مسلط بر امور شده باشد عقلا بیهوده است.
اگر گفته شود روشی که برای به حکومت رساندن ابوبکر بکار رفته روش انتخابی شورایی بوده و بیعت پس از انتخاب مشورتی حاکم صورت می گرفته است ،خواهیم گفت که بنابراسناد و روایات تاریخی همواره به افرادی که مورد تهدید قرار می گرفتهاند گفته می شد:”بیعت کن” یا “بیعت کنید” و هرگز موردی نمی توان یافت که اصحاب سقیفه ضمن تهدید و فشار گفته باشند:”انتخاب کن.”این حقیقت در تاریخ و درمورد علی بن ابیطالب ،زبیر بن عوام و جمعی دیگر از بزرگان اصحاب به روشنی و به قاطعیت ثابت است.وانگهی اگر روش ،یک روش انتخابی بود آن همه تهدید و توسل به آتش چرا؟!
رسم بیعت به این قرار تغییر شکل داده و به خدمت انتخاب زمامدار و خلیفه سیاسی در آمد.
تخلف از نص و وصیت و زیر پا گذاشتن حکم خدا و پیامبر در تصدی خلافت، و توسل به به مشاوره ناقص و بیعت ، گامی بلند در طریق ارتجاع بود که از آن بلند تر مسیر نبود. پیامبر به مردم آموخته بود که که رهبری سیاسی مسلمانان یک وظیفه و نه یک حق یا مقام و امتیاز فردی است.بر اساس این اصل در تصدی حکومت، اعمال زور و حیله و توطئه بی مورد و ناروا می نمود.هیچ کس نمی توانست برای حکومت اصرار بورزد یا دیگران را از سر خویش به یک سو زند یا رغبتی زاید به دان نشان دهد.چه، تصدی این مقام پر مسیولیت جز قبول یک وظیفه سنگین و خطیر نمی باشد و این با بروز شوق مفرد و خود خواهانه سازگار نیست.
تحقق بیعت که با رضایت اصحاب و صاحبنظران مسلمانان ملازمه داشت مدتها شرط حتمی تصدی حکومت دانسته می شد،تا آنکه رفته رفته بکاربردن زور و قوه قهریه معمول گشت و کار به کشتن و بستن انجامید و این هنگامی بود که خلافت سیاسی هم تغییر ماهیت داده و به سلطنت استبدادی و موروثی گراییده بود.پس بیعت و رضای عامه را در تصدی حکومت کمترین اثری نماند.
بیعت نمی تواند روش انتخاب رهبر و حاکم باشد. بلکه بمثابه عامل تحکیم حکومت امام و رهبر شایسته بایستی تلقی شود.امیرالمومنین علی بن ابیطالب بیعت را همچنان تلقی فرم

وده است..از انبوهی بیعت کنندگانی که به اصرار و اشتیاق به سویش شتافته و برای دست نهادن در دست مبارکش سر از پانمی شناختند و بدان مفتخر بوده است ،با این همه هرگز بیعت را دلیل مشروعیت رهبریش نشناخته بلکه مایه تحکیم خلافت سیاسی خویش دانسته است چنانکه پس از انجام بیعت می فرماید :”اینک حق به حقدار رسید و به جایگاه حقیقیش قرار گرفت.”یعنی حاکمیت به من که حاکم و امام ومقتدا و رهبر حقیقی هستم متعلق بود ولی لازمه اعمال حاکمیت تحقق بیعت بود که اینک انجان پذیرفت.تلقی بیعت بمثابه عامل تحکیم ناشی از اصول اعتقاد سیاسی مسلمانان بوده و از دین و شریعتشان جداناپذیر است.
برای روی کار آمدن ابوبکر دو بیعت ترتیب دادند:
1-بیعت خصوصی عدهای از اصحاب که بیشتر از مهاجرین بودند در سقیفه بنی ساعده

و روز وفات پیامبر.
2-بیعت عمومی که از فردای آن روز آغاز شد.
بیعت نخستین که قاعدتا بایستی با حضور همه اصحاب انجام می شد بدون حضور عده ای از بزرگان اصحاب و بعکس با حضور جماعت کثیری از عوام صورت گرفتآنهم برای نقص نص و وصیت !مسعودی می نویسد:”علی و عباس بن عبدالمطلب و برخی از مهاجرین چون سر گرو کفن و دفن پیغمبر(ص)بودند در سقیفه حضور نداشتند.”
انجمن سقیفه بعلت نقصی که از حیث عدم حضور علی بن ابیطالب و عباس بن عبدالمطلب وسایر اصحاب بزرگ داشت شورای عالی رهبری جامعه بشمار نمی رفت.
شیوه جاهلی تصدی ابوبکر یک اقدام مقدماتی در راه ارتجاع همه جانبه بود که زمینه تخلفات بعدی و تغییرات اساسی تری را مهیا می کرد .توطیه سقیفه از آن جهت هم خطرناک و خاینانه بود که اولین اقدام ارتجاعی و گرایش رسوا و تکان دهنده به شیوه جاهلی بشمار می رفت و برای نخستین بار پرده حرمت اصول وسنن اسلامی را می درید و راه را برای منافقان به کمین نشسته ای چون امویان هموارمی ساخت.معاویه بی جهت از آن باوصف تجلیل آمیز “بیعت هدایت” یاد نمی کرد.
روش تصدی و رویه حکومت پابپای هم دگرگون می شد و پیوسته به قهقرا می رفت.برای بکرسی نشاندن عثمان توطیه گرانی از سقیفه که بعدها عناصر اموی به جمعشان راه یافتند یک بیعت خصوصی ترتیب دادند که با بیعتسقیفه تفاوت کلی داشت در سقیفه جمع کثیری از اصحاب و انبوهی از عامه شرکت داشتند و نطق ها ایراد وسخنها ردوبدل شد تا به بیعت انجامید اما بیعت خصوصی عثمان را به یک شورای شش عضوی واگذار شده بود که با حیله و فریب ترتیب یافته بود .عمر که خود بدون بیعت خصوصی و بشکل ولایتعهدی خاص رژیمهای سلطنت مطلقه مصدر کار شده بود برای جلوگیری از روی کار آمدن علی چنان شورایی ترتیب داد و نظام نامه ای مقرر کرد که نتیجه اش برای افرادی هم که زیاد به جریان سیاسی وارد نبودند از پیش معلوم بود.وی که تهدیدات خشنش نسبت به مخالفین ابوبکر ومخصوصا نسبت به علی تاریخ سیا ست آن عصر را به سیاهی آلوده است برای تضمین پیروزی عثمان رفیقش عبد الرحمن بن عوف را بر اعضای شورا گماشته بود تا با تهدید مسلحانه از آنان رای دلخواه را بستاند .
تا زمان عثمان فقط در طرز تصدی از رویه اسلامی تخلف گشته بود اما در دوره عثمان در ادامه حکومت و حفظ آن هم بدعتی پدید آمد و بجای اینکه بخواست عمومی و مصلحت اسلام اتکا شود بقدرت مسلح تکیه گشت.مردم واصحاب خواستار تغییر رویه سیاسی و اقتصادی عثمان شدند و

یک جریان نیرومند از امر بمعروف و نهی از منکر بر ضد حاکم و همدستان و مشاورانش پدیدار گشت تا آنجا که از هر شهر و دیار سیل انقلابیون بمدینه روان گشت و جملگی برعزل یا تغییر رویه عثمان پافشردند.همدستان عثمان خواسته مشروع خلق را باشمشیر پاسخ گفتند و عملا به تجاوز مسلحانه دست زدند.این تجاوز مسلحانه نخستین اقدام نامشروع د داخل جامعه بشمار می امد

که برای حفظ و ادامه حکومت صورت گرفت.به این ترتیب اقدام مسلحانه و توسل بقوه قهریه و کشتن مسلمانان برای اولین بار بخدمت حفظ و ادامه حکومت در آمد و رجعت سیاسی را اوج داد.
چون برای امتناع از کناره گیری ، تجاوز مسلحانه به کار رفت زمینه اینکه در تصدی حکومت هم از بیعت و مشورت به شیوه تجا وز مسلحانه تخلف و تمایل شود همواره گشت. پس معاویه برای نخستین بار به منظور تصدی حکومت به تجاوز مسلحانه داخلی دست زد.زیرا قصد منحصر به فرد

معاویه و همدستانش چنان که امام و عمار و یزید بن قیس ارحبی و بسیاری دیگر گفته بودند، وصول به حکومت جباری بود و برای تامین این منظور راهی جز اقدام مسلحانه بر ضد خلافت قانونی و نظام اسلامی یافت نمی شد. خود معا ویه در اولین خطبه نماز جمعه ای که پس از صلح در کوفه خواند،به مردم گفت:”من نه به خاطر اینکه نماز می خوانیدیا روزه میگیریدوبه حج می رویدوزکات می پردازید با شما جنگیده ام.شما امروز هم می توانید ازادانه همین کار ها را بکنید. با شما فقط به این خاطر جنگیده ام که بر شما تسلط یابم و الحمد لله علی رغم خواسته شما به مقصود رسیده ام.” اظهار این مطلب که علی رغم شما بر شما تسلط و حکو مت یافته ام هتک آشکار حرمت اصول اسلامی و کار فوق العاده ننگین واهانت اوری بود.چنانچه فقها و علمای بزرگ انرا همین گونه تلقی کرده اند.
شیوه غلبه و تسلط بر مردم و بدون رضای ایشان بر ایشان حکم راندن از این دوره متداول گشت.حتی حکام ابایی نداشتندکه روی کارآمدن خود را به غلبه و تسلط نسبت دهند.
شیوه ای که در سقیفه توسط عمر و ابوبکر و همدستانش ابداع شددر ادامه به وسیله معاویه تکمیل گشت. بیعت گیری معاویه حد نهایی طرز بیعت ابو بکر بود که عمر کار گردان آن به شمار می رفت.نمونه ای چند از بیعت گیری وی را از تاریخ می آوریم تا در تعیین شیوه تصدی در دوران اموی و نما یش سیر این شیوه موثر باشد.عمر و عاص که در کنگره “دومــه الجندل” نماینده دستگاه شام و معاویه بود پس از شکست حاکمیت به فکر تصاحب خلافت افتاد. پس به محض بازگشت به دمشق مقدمات کار را فراهم ساخت. به جای اینکه مثل همیشه به ملاقات معاویه برود، به او

پیغام داد تا وقتی به تو احتیاج داشتم به دربارت می آمدم. حال تو باید به خدمتم بیایی. معاویه که دانست چه در سر می پرورد نقشه ای چید و به خانه عمر و عاص روانه شد.در آنجا او را با حیله ای تنها در اتاق به دام انداخت.به طوری که جز چند تن از خاصان معاویه هیچ کس نماند. یکی از ماموران معاویه طبق نقشی که قبلا برایش معین شده بود، درب اتاق را از داخل بست. عمرو پریشان خاطر رو به معاویه کرد که بالاخره کار خودت را کردی .گفت: بله،اینک میان دو چیز مخیری .بیعت و مرگ.عمرو اجازه خواست تا با غلام مخصوصش وردان که طرف مشورتش بود،در آنباب

مشورت کند.به این قصد که دو نفری بر معاویه و چند مامورش حمله آورند و یارانش را که در اتاق های مجاور بودند به یاری بخوانند.معاویه که به نیتش پی برده بود اجازه نداد و تهدید کرد که وردان یا نعشت را می بیند یا در حالی که بیعت کرده باشی .عمرو بی چاره که نقشه خود را بر آب و حریف را چیره دید از در التماس در آمد که “پس بوعده ات که مصر را بطعمه من دهی وفا کن . تعهد کرد استان مصر را تا آخر عمر طعمه وی گرداند . این توافق اجباری و خدعه آمیز و خاینانه را

 

بیعت عمروعاص با معاویه نام دادند بیعتی که چپاول مادام العمر یک کشور زرخیز وجه المصالحه آن بود . معاویه اعیان شام را بدرون طلبید بی آنکه هیچیک از بستگان عمرو را رخصت ورود بدهد . در چنان حالی از او به این مضمون بیعت گرفت چون هیچکس را برای خلافت کار آمدتر از معاویه ندیدم تصمیم گرفتم با او بیعت کنم . اعیان شام با مشاهده بیعت عمرو عاص دست موافقت پیش آوردند و معاویه در حالی به خانه بازگشت که خلیفه شده بود.
پس از اینکه سلطنت مطلقه در شام تحکیم گشته و حرکت ارتجاعی به پیروزی شگرفی نایل آمده بود موروثی کردن سلطنت در خانواده اموی ضروری بنظر می رسید . اینکار بیش از سلطنتی شدن رویه حکومت و طرز تصدی آن خطرناک و منافی اسلام بشمار می آمد زیرا تضاد مهم خلافت با سلطنت در طرز تصدی آن بود و موروثی شدن یعنی تثبیت یکی از طرق متداول تصدی امور در حکومت استبدادی. شیوه تصدی ضد اسلامی قهر و غلبه تا اینجا فقط توانسته بودمعاویه را بر تخت بنشاند اما موروثی شدن، سلسله یی از سلاطین جابر را بر گردن مردم سوار و در جامعه استوار می ساخت .
لازم بذکر است که معاویه از سال 18 هجری تا سال 60 هجری (42 سال)حکومت دمشق را در دست داشت.مردم این ولایت از آن روزی که مسلمان شده اند ،خالد پسر ولید و معاویه پسر ابوسفیان را بر سر خود دیدند . نمونه مسلمان پاک دین در دیده بیشتر آنان کسانی از این دست مردم بوده است.و احکام قرآن در کردار این والیان و حاکمان و دست نشاندگان ایشان جلوه می کرد.معاویه به دشمنی با علی رنگ و بوی دینی داده بود و مردم نیز بی قید و شرط از او فرمان می بردند.یاران با وفایی که علی (ع) از نبودنشان در کنار خود احساس تنهایی میکند و بیان می کند:”حاضرم 10 تن از شما را بدهم و یک تن از یاران معاویه را بگیرم.” (نهج البلاغه ج2ص10)

یک نقل تاریخی را ازمیان هزاران مورد از این که معاویه چگونه از نا آگاهی مردم نسبت به اسلام و تعالیمش به سود خود و بنی امیه سوء استفاده می کرده است را مرور می کنیم:
“عبدالله بن علی گروهی از مشایخ شام را نزد سفاح فرستاد که اینان از خردمندان و دانایان این ملک اند و همه سوگند می خورند که ما نمی دانستیم رسول الله خویشاوندانی که از او ارث برند جز بنی امیه داشته است تا آن گاه که شما امیر شدید.”
(الفهوات النادره ص371)
معاویه از اوان تحکیم حکومتش چون میدان را بلا منازع یافت در اندیشه ولایتعهدی یزید فرو رفت تا حکومت را در نسلش پایدار گرداند. هفت سال تمام در پی راضی کردن این و آن بود تا هر چه بیشتر رای موافق ولایتعهدی یزید کسب کند. به این مقصود به نزدیکان هدیه می داد و بیگانگان را با رشوه نرم می ساخت. مدتی که دنبال کردن علنی نقشه را میسر نمی دید، باز می ایستاد و با پیشامد فرصت مناسب کار را از سر می گرفت و زمینه را به حیله های رنگارنگ مهیا می کرد.و در آخر هم با اعمال زور و تطمیع وتهدید مخالفان و حتی کشتن رقیبان توانست به هدف خویش برسد و حکومت را موروثی کند.
جمع بندی:
هنگامی که پیغمبردعوت خود را در مکه آغاز کرد قدرت سیاسی و اقتصادی در دست دوگروه بود :
1-شیوخ یا روسای قبایل(موروثی) 2- ثروتمندان
بتها در نظر ایشان جز وسیله ای برای سر گرم نگه داشتن مردمان ساده دل نبود.مسلما اگر در همان روزهای نخستین بعثت پیامبر ،دعوت پیامبر در یکتا پرستی خلاصه می شد ،قریش آنچنان از وی و دعوت وی روی گردان نمی شدند.بلکه ممکن بود همه ایمان هم بیاورند اما چون پیامبر در کنار این دعوت خواسته ها و تعالیم دیگری نیز با خود همراه داشت ،تعالیم ودستوراتی که موقعیت اجتماعی این دو گروه را تهدید می کرد و با منافع این دو قشر سازگاری نداشت .(مانند دس

تورات خداوند در سوره همزه و;.)
این است که مخالفان سر سخت پیامبر از این دو گروه اند و برای جلوگیری کردن از موفقیت پیامبر در ابلاغ پیامش به هر کاری دست زدند تا آنجا که اذیت و آزار مسلمانان به آنجا رسید که آنها را وادار به ترک مکه و اقامت در مدینه وادار کرد و تهدیدات و کارشکنی آنان بر علیه پیامبر تا به آنجا کشید که برای قتل او هم پیمان شدند و پیامبراکرم نیز مجبور به ترک آنان شد.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :