مقاله غیبت کردن در pdf
نوشته شده به وسیله ی علی در تاریخ 95/6/30:: 5:37 صبح
مقاله غیبت کردن در pdf دارای 20 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله غیبت کردن در pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله غیبت کردن در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله غیبت کردن در pdf :
غیبت کردن
مقدمه :
غیبت کردن به معنی نقل بدیهای یک فرد در جمعی که او در آن حضور ندارد به کار میرود. اصطلاح دیگری که معادل این معنای غیبت است، پشت سر کسی بدگویی کردن یا پشت سر کسی حرف زدن است. [2] زمانی آن چه که پشت سر کسی گفته میشود غیبت نام میگیرد که اولاً آن فرد از شنیدنش ناراحت شود، و دوم آن که آن حرف راست باشد. اگر آن چه که پشت سر فردی گفته شده، راست نباشد، بهتان یا تهمت نام میگیرد.[3]
از دید اسلام، غیبت کردن به معنای اخیر آن، گناه شمرده میشود.
غیبت
در حدیثی از امام صادق علیهالسلام در بارهی تعریف غیبت میخوانیم که:
غیبت آن است که در باره برادر مسلمانت چیزی بگویی که خداوند آن را بر او مستور داشته است.
این نکته حائز اهمیت است که از بعضی کلمات بزرگان گاه چنین استفاده میشود که غیبت در مورد همهی مؤمنان نیست بلکه تنها در مورد کسانی است که از گناه خود پشیمانند و یا توبه کردهاند و در سرحد اعتدالند.
و اما غیبت افراد فاسق و گنهکار جایز است هر چند گناهشان پنهان باشد و گاه به این روایت از امام صادق علیهالسلام نیز استناد جستهاند که فرمود:
کسی که در روابطش با مردم ستم نکند، و در سخنانی که میگوید به مردم دروغ نگوید و از وعدههایش تخلف نجوید چنین کسی غیبتش حرام و شخصیت کامل و عدالت او ظاهر و اخوتش واجب است.
امام صادق علیهالسلام میفرماید:
هنگامی که فاسق تظاهر به فسق کند نه احترامی دارد و نه غیبتی
و در حدیث دیگری از امام رضا (علیهالسلام) میخوانیم :
من القی جلباب الحیاء فلا غیبه له
کسی که چادر حیا را از سر برگیرد غیبت ندارد
احادیث متعدد به خوبی نشان میدهد که اگر شخصی گناه کند و مستور باشد، غیبت او جایز نیست و غیبت شخص متظاهر به فسق نیز در خصوص آن عملی که تظاهر به آن میکند جایز است نه نسبت به تمام اعمالش.
از این گذشته حرمت غیبت با دلیل عقل نیز ثابت است چرا که نوعی ظلم و ستم و افشای اسرار و ریختن آبروی مردم محسوب میشود و بیشک فرقی میان فاسق و عادل در این زمینه نیست مگر در مواردی که غیبت سبب نهی از منکر یا دفع خطر و ضرر از جامعه مسلمین گردد. و در آن هم میان فاسق و عادل تفاوتی نیست.
یکی از گناهان بزرگ غیبت است. غیبت یعنی پشتسر دیگران بدگویی کردن و سخن ناخوشایند گفتن.
در روایتی آمده غیبت عبارت است از بیان اموری است که خدا بر برادرت پنهان کرده است اما بیان اموری مثل عصبانیت و عجله
که ظاهر هستند غیبت محسوب نمیشود باید توجه داشت که تحقق غیبت فقط به واسطهی زبان نیست بلکه غیر از گفتار بوسیلهی نوشتن و ایماء و اشاره و حرکت چشم و اعضای دیگر و هر چیزی که مقصود را بفهماند نیز محقق میشود و به همین خاطر است که گفتهاند:
قلم،زبان دوم انسان است.
علل و اسباب غیبت چند چیز است:
1-وقتی انسان از کسی ناراحتی دارد میخواهد با ذکر معایب او خود را راحت کند
2-همراهی با دوستان در غیبت دیگران
3-وقتی انسان کار زشتی انجام داده به خاطر اینکه مورد مذمت و نکوهش قرار نگیرد دیگری را که کار او را انجام داده است نام میبرد.
4-چون انسان میداند از شر زبان شخصی در امان نیست سعی میکند او را در نظر دیگران بیارزش جلوه دهد تا سخنانش بیتأثیر شود.
5-انسان معایب و نواقص دیگری را ذکر میکند تا برتری خود را اثبات کند.
6-انسان برای خنده آوردن دیگران شخصی را مورد غیبت قرار میدهد.
7-انسان کسانی را میبیند که مرتکب منکرات میشوند و از فرط تعجب برای دیگران بازگو میکند.
8-انسان فردی را گرفتار و مبتلا دیده، غمگین میشود و این مطلب را بازگو میکند
عذرهائی که موجب تجویز غیبت میشوند به شرح ذیل است:
-1دادخواهی
اگر کسی برای دادخواهی در نزد کسی که میتواند حق او را بگیرد از دیگری که بر او ظلم نموده بگونهای تظلم و دادخواهی کند که مستلزم ذکر نام او باشد اشکال ندارد .
2-استفتاء
«یعنی سؤال از مجتهد برای به دست آوردن فتوای او»
3-برحذر داشتن مؤمنین از خطر و نصیحت مشورت کننده
مثلاً اگر کسی برای ازدواج با زنی با انسان مشورت کند و انسان در آن زن عیبی سراغ دارد باید تذکر دهد.
4-اگر کسی به اسم یا لقبی معروف باشد که حاکی از عیب اوست و برای شناساندن او راه دیگری نباشد گفتن آن اسم یا لقب اشکال ندارد.
غیبتکننده از دو جهت مدیون است :
اولی نسبت به خدای تعالی که مخالفتش را مرتکب شده
دوم نسبت به کسی که آبرویش به وسیله غیبت مورد حمله قرار گرفته است .
لذا کسی که میخواهد از این گناه توبه کند باید از هر دو جهت تسویه حساب نماید.
برای ادای حقالله طبق قاعده عمومی توبه به غیبتکننده واجب است پشیمان شده، از کردار خویش متأسف باشد به این امید که بدین وسیله از حق خدا پاک شود اما برای ادای حقالناس قاعده این است که از صاحب حق که غیبتش را کرده است طلب حلالیت کند ولی از بعضی از اخبار چنین استفاده میشود که برای خروج از حقالناس استغفار برای کسی که غیبتش را کرده است کافی است.
درمان غیبت
درمان این بیماری خطرناک اخلاقی از جهاتی با درمان سایر بیماریهای اخلاقی مشابه و از جهاتی متفاوت است و در مجموع رعایت امور زیر برای پیشگیری یا درمان غیبت کارساز است:
1-درمان اصلی هر بیماری جسمی یا روانی و اخلاقی جز با ریشهیابی عوامل آن و قطع کردن آنها امکان پذیر نیست و از آنجا که عوامل زیادی در بروز و ظهور این صفت زشت مؤثر بود باید به سراغ آنها رفت:
حسد ، کینهتوزی انحصارطلبی، انتقامجویی، کبر و خود برتربینی، از عوامل مهمی بود که آدمی را به سراغ غیبت میفرستاد و تا اینها از وجود انسان ریشهکن نشود صفت رذیله غیبت هم ریشهکن نخواهد شد
2-راه مهم دیگر برای درمان این رذیله اخلاقی توجه به پیآمدهای سوء معنوی و مادی، فردی و اجتماعی آن است، هرگاه انسان به این نکته توجه کند که غیبت او را از چشم مردم میاندازد و به عنوان فردی خائن، حقنشناس، ضعیف و ناتوان در جامعه معرفی میکند و پیوند اعتماد و اطمینان را در جامعه متزلزل میسازد
غیبت
حسنات را از بین میبرد
گناهان دیگران را بر دوش انسان میگذارد
عبادات تا چهل روز پذیرفته نمیشود
غیبت کننده جزو نخستین کسانی است که قبل از همه وارد دوزخ میشود
اگر توبه کند و توبه او پذیرفته شود آخرین کسی است که وارد بهشت میشود.
و به این حقیقت توجه کند که غیبت حقالناس است زیرا آبروی خلق خدا را میبرد و ارزش آبروی هر کس همچون ارزش جان و مال اوست و تا صاحب حق راضی نشود خدا او را نمیبخشد و ای بسا غیبت میکند و دسترسی برای جلب رضایت طرف پیدا نمیکند و این بار گناه برای همیشه بر دوش او میماند. اگر غیبتکننده در این امور دقت کند به
یقین از کار خود پشیمان و منصرف میشود، و آنها که غیبت را وسیله تفریح و سرگرمی مجالس خودشان قرار میدهند اگر در این عواقب بیندیشند قطعاً تجدید نظر خواهند کرد.
3-غیبتکننده باید به این حقیقت توجه کند که نیروهای انسان محدود است، اگر نیرویی را که صرف تضییع آبروی اشخاص و شکستن موقعیت اجتماعی آنها میکند، صرف رقابتهای صحیح و سازنده نماید، ای بسا در مدت کوتاهی از رقیبان خود پیشی گیرد و مقام والایی را که انتظار دارد در جامعه برای خویشتن فراهم سازد بی آنکه ضربهای بر فرد یا جامعه وارد کند و عقوبات دنیا و آخرت را متوجه خود سازد.
غیبتکننده باید به این حقیقت توجه کند که غیبت کردن یکی از نشانههای بارز ضعف و ناتوانی و فقدان شخصیت و عقده خود کمبینی است و او با غیبت کردن این صفات درونی خود را آشکار میسازد و پیش از آنکه شخصیت اجتماعی طرف را بشکند شخصیت خود را در هم میکوبد.
این نکته نیز حائز اهمیت است که برای ترک غیبت مخصوصاً در مورد کسانی که غیبت برای آنها به صورت یک عادت درآمده قبل از هر چیز:
مراقبت شدید و نظارت اکید برزبان است
پرهیز از معاشرت با دوستانی که او را به غیبت تشویق میکنند
ترک مجالسی که مهیا برای غیبت است
کلیه اموری که وسوسه غیبت در او ایجاد میکند
. یکی از انگیزههای غیبت تبرئه خویشتن است مثلاً میگوید اگر من مرتکب گناه شدم فلان کس که از من بهتر است همین عمل و یا عملی بدتر از کار من را انجام داده است.
در حدیثی از امام علی علیهالسلام آمده است:
ما عمر مجلس بالغیبه الا خرب من الدین.
مجلسی به وسیله غیبت آباد نشد مگر این که از نظر دین خراب گشت.
311) الغِیبَه – غیبت
النَّهیُ عنِ الغِیبَهِ
نهى از غیبت
«وَلا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أیُحِبُّ أحَدُکُمْ أنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أخِیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ» .
«و از یکدیگر غیبت نکنید؛ آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مردهاش را بخورد؟ آن را ناخوش دارید. [پس] از خدا بترسید، که خدا توبه پذیرِ مهربان است».
رسولُ اللَّهِ صلى الله علیه وآله : مَرَرتُ لیلهَ اُسرِیَ بیعلى قَومٍ یَخمِشُونَ وُجوهَهُم بأظفارِهمِ ، فقلتُ : یا جَبرَئیلُ ، مَن هؤلاءِ ؟ فقالَ : هؤلاءِ الذینَ یَغتابُونَ الناسَ ویَقَعُونَ فی أعراضِهِم .
پیامبر خدا صلى الله علیه وآله : در شب معراج ، مردمى را دیدم که چهره هاى خود را با ناخنهایشان مىخراشند . پرسیدم : اى جبرئیل ، اینها کیستند ؟ گفت : اینها کسانى هستند که از مردم غیبت مىکنند و آبرویشان را مىبرند .
عنه صلى الله علیه وآله : الغِیبَهُ أشَدُّ مِن الزِّنا ، قیلَ :وکیفَ ؟ قالَ : الرجلُ یَزنی ثُمّ یَتوبُ فَیَتُوبُ اللَّهُ علَیهِ ، وإنّ صاحِبَ الغِیبَهِ لایُغفَرُ لَهُ حتّى یَغفِرَ لَهُ صاحِبُهُ .
پیامبر خداصلى الله علیه وآله: غیبتکردن بدتر از زناست. عرض شد: چگونه؟ فرمود : مرد زنا مىکند و سپس توبه مىنماید و خدا توبهاش را مىپذیرد . امّا غیبت کننده آمرزیده نمىشود ، تا زمانى که غیبت شونده او را ببخشد .
الإمامُ علیٌّ علیه السلام : الغِیبَهُ جُهدُ العاجِزِ .
امام على علیه السلام : غیبت کردن ، کار شخص ناتوان است .
الإمامُ الحسینُ علیه السلام – لِرجُلٍ اغتابَ عِندَهُ رجُلاً – : یا هذا ، کُفَّ عنِ الغِیبَهِ ؛ فإنّها إدامُکِلابِ النارِ .
امام حسین علیه السلام – به مردى که در حضور ایشان از مردى غیبت کرد – : اى مرد ! دست از غیبت بردار ؛ زیرا غیبت نواله سگهاى دوزخ است .
الإمامُ الصّادقُ علیه السلام : لا تَغتَبْ فتُغتَبُ ، ولا تَحفِرْ لِأخِیکَ حُفرَهً فَتَقَعَ فیها ؛ فإنَّکَ کما تَدینُ تُدانُ .
امام صادق علیه السلام : غیبت نکُن ، که از تو غیبت مىشود . و براى برادرت چاه مکَن که خود در آن مىافتى ؛ زیرا با هر دست بدهى ، با همان دست پس مىگیرى .
عنه علیه السلام : قالَ رَجُلٌ لعلیِّ بنِ الحسینِ علیهما السلام : إنَّ فُلاناً یَنسُبُکَ إلى أ نّکَ ضالٌّ مُبتدِعٌ ! فقالَ لَهُ علیُّ بنُ الحسینِ علیهما السلام : مارَعَیتَ حقَّ مُجالَسَهِ الرجُلِ حیثُ نَقَلتَ إلَینا حَدیثَهُ ، ولا أدَّیتَ حَقِّی حیثُ أبلَغتَنی عن أخی ما لَستُ أعلَمُهُ ! ; إیّاکَ والغِیبَهَ فإنّها إدامُ کِلابِ النارِ ، وَاعلَمْ أنّ مَن أکثَرَ مِن ذِکرِ عُیوبِ الناسِ شَهِدَ علَیهِ الإکثارُ أ نّهُ إنّما یَطلُبُها بقَدرِ ما فیهِ .
امام صادق علیه السلام : مردى به على بن حسین علیهما السلام عرض کرد : فلانى به شما نسبت مىدهد که گمراه و بدعتگذار هستى . على بن الحسین به او فرمود : حقّ همنشینى با آن مرد را پاس نداشتى ؛ زیرا سخن او را به ما منتقل کردى . حقّ مرا نیز به جا نیاوردى زیرا از برادرم چیزى به من رساندى که من آن را نمىدانستم ! ; از غیبت بپرهیز ، که آن خورش سگهاى دوزخ است و بدان کسى که از مردم زیاد عیبگویى کند ، این عیبگویى زیاد بر این نکته گواهى دهد که او این عیبها را به همان اندازهاى که در خودش هست ، مىجوید (عیبگویى او از مردم نشان مىدهد که آن عیبها در خود او نیز هست) .
الغِیبهُ والدِّینُ
غیبت و دین
رسولُ اللَّهِ صلى الله علیه وآله : الغِیبَهُ أسرَعُ فی دِینِ الرجُلِ المُسلمِ مِن الآکِلَهِ فی جَوفِهِ .
پیامبر خدا صلى الله علیه وآله : غیبت کردن در (نابودى) دین آدمى ، زودتر کارگر افتد تا بیمارى خوره در اندرون او .
عنه صلى الله علیه وآله : مَنِ اغتابَ مُسلِماً أو مُسلمَهً لم یَقبَلِ اللَّهُ صَلاتَهُ ولاصیامَهُ أربَعینَ یَوماً ولَیلهً ، إلّا أن یَغفِرَ لَهُ صاحِبُهُ .
پیامبر خدا صلى الله علیه وآله : هر کس از مرد یا زن مسلمانى غیبت کند ، خداوند تا چهل شبانه روز نماز و روزه او را نپذیرد مگر این که غیبت شونده او را ببخشد .
عنه صلى الله علیه وآله : یُؤتى بأحَدٍ یَومَ القِیامَهِ یُوقَفُ بینَ یَدَیِ اللَّهِ ویُدفَعُ إلَیهِ کتابُهُ فلا یَرى حَسَناتِهِ ، فیقولُ : إلهی ، لیسَ هذا کتابِی ! فإنّی لا أرى فیها طاعَتی ؟! فیقالُ لَهُ : إنّ رَبَّکَ لایَضِلُّ ولایَنسى ، ذَهَبَ عَمَلُکَ بِاغتِیابِ الناسِ ، ثُمّ یُؤتى بآخَرَ ویُدفَعُ إلَیهِ کتابُهُ فَیَرى فیهِ طاعاتٍ کثیرَهً ، فیقولُ : إلهی ، ما هذا کتابِی ! فإنّی ما عَمِلتُ هذهِ الطَّاعاتِ ! فیقالُ : لأنَّ فلاناً اغتابَکَ فَدُفِعَت حَسَناتُهُ إلَیکَ .
پیامبر خدا صلى الله علیه وآله : روز قیامت فردى را مىآورند و او را در پیشگاه خدا نگه مىدارند و کارنامه اش را به او مىدهند ، امّا حسنات خود را در آن نمىبیند . عرض مىکند : الهى ! این کارنامه من نیست ! زیرا من در آن طاعات خود را نمىبینم ! به او گفته مىشود : پروردگار تو نه خطا مىکند و نه فراموش . عمل تو به سبب غیبت کردن از مردم بر باد رفت . سپس مرد دیگرى را مىآورند و کارنامهاش را به او مىدهند . در آن طاعت بسیارى را مشاهده مىکند . عرض مىکند : الهى ! این کارنامه من نیست ! زیرا من این طاعات را به جا نیاوردهام ! گفته مىشود : فلانى از تو غیبت کرد و من حسنات او را به تو دادم .
تفسیرُ الغِیبهِ
معناى غیبت
رسولُ اللَّهِ صلى الله علیه وآله – لأبی ذَرٍّ – : یا أباذرٍّ ،إیّاکَ والغِیبَهَ ؛ فإنَّ الغِیبَهَ أشَدُّ مِن الزِّنا ; قلتُ : یا رسولَ اللَّهِ ، وما الغِیبَهُ ؟ قالَ : ذِکرُکَ أخاکَ بما یَکرَهُ ، قلتُ : یا رسولَ اللَّهِ ، فإن کانَ فیهِ ذاکَ الذی یُذکَرُ بهِ ؟ قالَ : اِعلَمْ أ نَّکَ إذا ذَکَرتَهُ بما هو فیهِ فقدِ اغتَبتَهُ ، وإذا ذَکَرتَهُ بما لیسَ فیهِ فَقَد بَهَتَّهُ .
پیامبر خداصلى الله علیه وآله – خطاب به ابوذر – : اى ابوذر! از غیبت بپرهیز، که غیبت بدتر از زناست ; ابوذر گوید : عرض کردم : اى پیامبر خدا ! غیبت چیست ؟ فرمود : غیبت این است که از برادرت چیزى بگویى که خوش ندارد . عرض کردم : اى پیامبر خدا ! اگر آنچه درباره او گفته مىشود در او باشد چه ؟ فرمود : بدان که اگر آنچه در او هست بگویى غیبتش کردهاى و اگر آنچه در او نیست بگویى ، به او بهتان زده اى .
کلمات کلیدی :