سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مقاله زن در ترازوی سخن سعدی در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله زن در ترازوی سخن سعدی در pdf دارای 26 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله زن در ترازوی سخن سعدی در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله زن در ترازوی سخن سعدی در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله زن در ترازوی سخن سعدی در pdf :

چکیده
در این مقاله با توجه به کلیات سعدی و در نظر نظر او درباره‌ی زنان مورد بررسی قرار گرفته است. پس از بیان مقدمه‌ای درباره‌ی دیدگاه سعدی و تفاوت زنان معرفی شده در بوستان و گلستان بر اساس همین دیدگاه به نقش‌های گوناگون زنان در آثار سعدی مانند زن در مقام مادر، زن در نقش دختر، و زن در مقام همسر پرداخته می‌شود. سپس با توجه به حکایات مربوط به زنان ملاک‌های جامعه‌ی روزگار سعدی مانند توجه به زیبایی، عدم رعایت هم شأنی، کدخدا

منشی پیران و بزرگان در حل مشکلات، تعدد زوجات، ناسازگاری داماد و مادرزن و آزارهای جنسی بررسی شده است. سپس دریافت بعضی از نکات اعتقادی سعدی در مورد زنان از خلال حکایت‌ها بیان شده و پس از آن با توجه به باب هفتم بوستان فضایل و رذایل زنان از نظر سعدی بیان گردیده است. همچنین به بعضی از سخنان سعدی در مورد زنان که به صورت ضرب‌المثل درآمده اشاره شده و سپس مباحث جمع‌بندی و نتیجه‌گیری شده است
کلید واژه‌های: زن، نقش زن، گلستان، بوستان، سعدی، کلیات سعدی

 

مقدمه
شیخ مشرف‌الدین سعدی شاعری است که شهرتش قلمرو وسیع ایران و تمدن اسلامی را در نور دیده و جهانی گشته است. شهرت آثار سعدی و اسلوب سهل ممتنع او همه‌ی مرزها را در نوردیده است به طوریکه حدود نیم قرن پس از او غزلش را ابن بطوطه از خنیاگران چینی در پکن شنیده است.
تا دل به مهرت داده‌ام در بحر فکر افتاده‌ام
تا در نماز استاده‌ام گویی به محراب اندری(1)

او شاعری رئالیست و واقع گراست به طوری که در آثار او ردپایی از اساطیر، خرافه‌ها، نمادها و عوالم غیررئالیستی دیده نمی‌شود. او شاعری عاشق است و عارفی واصل که در میان مردم و در زمین می‌زید و با وجود داشتن تجربه‌های ملموس مادی و چشیدن عشق زمینی قصد صعود به عوالم بالا را دارد. سعدی در عرصه نویسندگی نیز قلمش را در هر دو عرصه‌ی نظم و نثر دوانده و هنر خویش را به بهترین وجه نمایانده است.
از آنجا که سعدی در مسافرت‌های 35 ساله‌ی خود اطراف و اکناف عالم را دیده و تجربه‌های بسیاری از آن اندوخته است، در آثار و حکایت‌های او شخصیت‌های متفاوتی را می‌توان مشاهده کرد. زن نیز از این قاعده مستثنی نمی‌باشد.

نقش‌های زنان در آثار سعدی بیشتر مربوط به امور خانوادگی و روابط زن و مرد است و از نقش اجتماعی او به صراحت چیزی نیست. لذا شاید بتوان ادعا کرد که بررسی و مطالعه‌ی نقش زنان در آثار سعدی نه تنها آیینه‌ای از زنان در شیراز قرن هفتم بدست می‌دهد بلکه با توجه به زن عربی که سعدی داشته و جهانگردی او تصویری از زنان ممالک اسلامی آن روزگار است.

زنان معرفی شده در بوستان و گلستان مانند دیدگاه کلی سعدی در این دو کتاب با هم متفاوتند. زن مطرح شده در گلستان تصویری است درست و زنده از دنیا با همه تضادها و تناقض‌ها و با همه زشتی‌ها و زیبایی‌ها. زن آنچنان که هست نه آنگونه که باید باشد و این همان دنیایی است که سعدی آن را دیده است نه آن که از خود خلق کرده و آفریده باشد.

اگر در مطالعه‌ی گلستان نقش‌های مطرح شده‌ی زنان منفی یا درجه دوم و سوم است نیز ناشی از حقیقت دنیاست نه آن که سعدی زن ستیز بوده باشد، زیرا اگر در گلستان و بوستان دقیق شویم به ژرف‌نگریهای سخن سعدی پی برده می‌شود.

او در بسیاری از جاها به صراحت خود و نیکی در منش زنان را ستوده است، همانگونه که بازیگران مرد صحنه‌ی حکایات سعدی بد و خوب دارند زنان نیز از همین دو چهره برخوردارند. اما زن به تصویر کشیده شده در بوستان سیمای یک انسان نمونه را دارد مدینه فاضله‌ای که سعدی در بوستان به تصویر کشیده و آرزوهای بزرگ او در وجود زنان هویداست. زنانی شایسته و اخلاقی، زنانی که به سوی صلاح نصیحت‌گرند، شایسته‌اند و از ناشایستگی‌ها برحذر می‌دارند. هر گاه

سعدی در مورد زنان حکایتی را مثل زده است بی‌شک قصد بیان افکار عالی اخلاقی را داشته و آن را در قالب حکایاتی مختصر بیان کرده و در آن بدنبال مقصود خاص خویش بوده است حکایت‌های مربوط به زنان اغلب کوتاه، پرمغز و آمیخته به داروی تلخ نصیحت است.
اگر شربتی بایدت سودمند
ز سعدی ستان داروی تلخ پند (3)

به پرویزن معرفت بیخته
به شهد ظرافت در آمیخته

«در بوستان و گلستان هر حکایتی را که نوشته بخوانیم از آن معنایی عمومی را ملتفت می‌شویم و دانسته می‌شود آنچه در هر حکایت واقع شده نمونه‌ای است از آنچه در باورها واقع می‌شود و در زندگی بسیار کسان اتفاق می‌افتد(4).

«به گفته بعضی‌ها سعدی پسندهای قومی و اجتماعی و آنچه را که رسم مطلوب زمانه‌اش بوده بیان نموده است»(5)، اما باید اقرار نمود ویژگی‌های مثبت زنان یا ذکر صفات رذیله آنان(6) حکایت مردی که زن صاحب جمالش در گذشته و مادرزن در خانه بود(7) یا عدم تناسب سنی زن و شوهر مانند حکایتی پیرمردی که دختری خواسته و حجره به گل آراسته بود (8) و همچنین حکایت منجمی که از رفتار ناشایست همسر خویش در خانه خبر نداشت(9).

امروزه مصادیق فراوانی دارد و گرد کهنگی به آن پاشیده نیست. بعضی از حکایات مربوط به زنان، در آثار سعدی «برای انجام پندها و نصایح کلی و عمومی بوده است»(10).
مانند اشارات زیر که می‌تواند تداعی‌گر راضی بودن به قضا و قدر و پذیرفتن حقیقت وجودی خویش و آینده‌نگری باشد. مثلا از زبان زنی که طفلش دندان در آورده به همسرش که در غم مخارج طفل است می‌گوید هر آن کس که دندان دهد نان دهد(11).
یکی مرد درویش در خاک کیش
نگو گفت با همسر زشت خویش (12)

چو دست قضا زشت رویت سرشت
میندای گلگونه بر روی زشت

که حاصل کند نیک‌بختی به روز
به سرمه که بینا کند چشم کور

به دختر چه خوش گفت بانوی ده
که روز نوا برگ سختی بنه (13)

همه وقت بردار مشک و سبوی
که پیوسته در ده روان نیست جوی

زن در کلیات سعدی رسالت‌های چندگانه‌ای را ایفا می‌کند. زن در نقش همسر، زن در نقش مادر، زن در نقش دختر، زن مظهر پارسایی، زن مظهر عشق و دلدادگی، زن در مقام توکل، زن مظهر پرهیزکاری، و زن مظهر خردمندی و ; حکایات مربوط به لیلی، زلیخا، شیرین، عذرا، ; نیز به دفعات در کلیات سعدی مشاهده می‌شود.
این اشارات فراوان نیز خصوصا در غزلها با چنان تازگی بیان شده است که به جرأت می‌توان گفت تنها شاعر بزرگی چون سعدی به آن دست یافته است و معلوم می‌نماید که زنان عاشق مهمترین گروه مموردنظر سعدی بوده‌اند.
«نقش‌های مختلف زنان در آثار سعدی»
1- زن در مقام مادر
سعدی که در کودکی پدر خود را از دست داده و در آغوش دلپذیر مادر بزرگ شده است علاوه بر آنکه با یتیمان درد آشناست و سروده:
مرا باشد از درد طفلان خبر
که در طفلی از سر برفتم پدر(14)

به ارزش مادر بسیار واقف است.
او در چند حکایت مقام و ارزش مادر را بیان نموده است. در گلستان آمده که پسر سرهنگی به فرزند هارون‌الرشید دشنام مادر می‌دهد جلسه‌ای تشکیل می‌گردد تا جزای چنین کسی را مشخص کنند هر کس نظری می‌دهد یکی به کشتن، یکی به مصادره و دیگری به زبان بریدن، اما هارون به ترک مخاصمه و گذشت دعوت می‌کند و می‌گوید اگر به ضرورت انتقام‌خواهی تو نیز به مادر او دشنام بده(15).
من ار نام مردم به زشتی برم
نگویم به جز غیبت مادرم(16)

در حکایت دیگر آورده است روزی به جهل جوانی بانگ بر مادر زده و سبب شده که او دل آزرده و گریان بگوید مگر خردی فراموش کردی که درشتی می‌کنی؟(17).
سعدی در رساله‌ی صاحبیه می‌گوید:
هر بد که به خود نمی‌پسندی
با کس مکن ای برادر من (18)

گر مادر خویش دوست داری
دشنام مده به مادر من

او در جایی دیگر از جوانی سخن می‌گوید که قدر مادر را نکو نمی‌داند و زحماتش را فراموش کرده است.
جوانی سر از رأی مادر بتافت
دل دردمندش به آذر بتافت (19)

چو بیچاره شد پیشش آورد عهد
که ای سست عهد فراموش عهد

نه در عهد نیروی حالت نبود
مگس راندن از خود مجالت نبود؟

تو آنی کزان یک مگس رنجه‌ای
که امروز سالاری و سرپنجه‌ای

به حالی شوی باز در قعر گور
که نتوانی از خویشتن دفع مور

سعدی یتیم همیشه لذت زندگی در کنار مادر و خون جگر خوردن‌های او را به خاطر داشته و اشارت نموده است.
کنار و بر مادر دلپذیر
بهشتست و پستان در او جوی شیر (20)

درختی است بالای جان پرورش
ولد میوه نازنین در برش

نه رگهای پستان درون دل است؟
پس ار بنگری شیر خون دل است

بی‌شک دیدگاه اسلامی سعدی در مورد مادر نقش مهمی داشته و تحت تأثیر این سخن پیامبر اسلام بوده است که: «الجنه تحت اقدام الأمهات»
2- زن در مقام دختر
سعدی می‌گوید روزی در هنگام سفر دختری را در کاروان دیده است که هنگام برخاستن گردو خاک شدید با مهربانی تمام با روسری‌اش گردوغبار را از چهره پدر پاک می‌کرده است و مهرورزی او زمینه‌ای فراهم می‌آورد تا پدرش زبان به نصیحت بگشاید و عالم پس از مرگ و گور را به او یادآوری ‌کند.
– پدر گفتش ای نازنین چهر من
که داری دل آشفته مهر من (21)

نه چندان نشیند در این دیده خاک
که بازش به معجر توان کرد پاک

در جایی دیگر با رقم زدن ماجرای دختر حاتم که آزادی خود را قبول نکرد و خواست که او را با سایر اسیران گردن بزنند تصویری از یک زن خردمند فداکار به تصویر می‌کشد.
به زاری به شمشیرزن گفت زن
مرا نیز با جمله گردن بزن (22)

مروت نبینم رهایی ز بند
به تنها و یارانم اندر کمند

3- زن در مقام همسر
در این مقام زن چهره‌ای متضاد دارد، زن با چهره‌ای منفی مانند زن لوط: زنی که همسر پیامبر بود اما به شوهرش و آئین او ایمان نیاورد و به دلیل طغیان و سرکشی به همراه سایر کافران قوم گرفتار عذاب الهی گردید.
– با بدان یار گشت همسر لوط
خاندان نبوتش گم شد (23)

سگ اصحاب کهف روزی چند
پی نیکان گرفت و مردم شد

و زن منفی دیگر زن خود سعدی است. زنی که به علت شهرت منفی در جامعه هنوز نیز ضرب‌المثل است چنانکه زن بد زبان، گردشگر را به زن سعدی مثال می‌زنند. به گفته‌ی خود سعدی زنی بدخوی، ستیزه روی، نافرمانبردار و زبان دراز که عیش سعدی را منغص می‌نمود، زنی طعنه‌زن که به شوی خویش می‌گفت تو آن نیستی که پدر من تو را از قید فرنگ به ده دینار خلاص کرد؟
این زن چنان بر سعدی سخت گرفته و روزگارش را سیاه نموده که سروده است
– زن بد سرای مرد نکو
هم در این عالم است برزخ او (24)

زینهار از قرین بد زینهار
و قنا ربنا عذاب النار

و یا زن با چهره‌ای مثبت، زنی خردمند که از شوهر خود می‌خواهد به دنبال رزق و روزی برود.
– به سرهنگ سلطان چنین گفت زن
که خیز ای مبارک در رزق زن (25)

یا زن نصیحت گری که به شوهر خویش می‌گوید:
– زنی گفت بازی کنان شوی را
عسل تلخ باشد ترش روی را (26)

به دوزخ برد مرد را خوی زشت
که اخلاق نیک آمده است از بهشت

4- زن در مقام دانای نصیحت‌گر و خردمند
این زن نصیحت‌گر شوهر خویش در زندگی است. راه را از چاه و خوب از بد به او می‌نمایاند
– به دهقان نادان به خوش گفت زن
بدانش سخن گوی یا دم مزن (27)

مگوی آنچه طاقت نداری شنود
که جو کشته گندم نخواهی درود

ملاک‌های جامعه روزگار سعدی و زن
1- توجه به زیبایی
از آثار سعدی برمی‌آید که زیبایی یکی از مهمترین ملاک‌ها برای گزینش همسر در جامعه‌ی او بوده و این امر هم از طرف مردان و هم از طرف زنان مورد توجه قرار می‌گرفته است.

سعدی از زنی به غایت زشت روی سخن می‌گوید. زنی که به سن ازدواج رسیده و با وجود داشتن جهیزیه و مال کسی حاضر به ازدواج با او نبوده است لذا او را به حکم ضرورت به همسری مردی کور در می‌آورند پدر فقیر این دختر به کسانی که می‌گفتند اکنون که طبیبی حاذق پیدا شده چرا دامادت را معالجه نمی‌کنی؟ می‌گوید: شوی زن زشت روی نابینا به(28).

در جای دیگر آورده است که زن جوانی به ازدواج مرد پیری درآمد، شوهر پیر این زن هر چه می‌کند زنش با او انس و الفت نمی‌گیرد و خواستار همسری جوان و زیبا است چنانکه به شوهر خود می‌گوید: زن جوان را اگر تیری در پهلو نشیند به که پیری(29).
– زن کز بر مرد بی‌رضا برخیزد

بس فتنه و جنگ از آن سرا برخیزد

خلاصه از همسر خویش جدا گشته و به عقد جوانی در می‌آید. تند، ترشروی، تهی‌دست و بد خوی، جور و جفای می‌دید و رنج و عذاب می‌کشید اما شکر نعمت می‌گذارد و می‌گفت
الحمدلله که از آن عذاب الیم برهیدم و بدین نعیم مقیم برسیدم
– با این همه جور و تندخویی
بارت بکشم که خوبرویی

با تو مرا سوختن اندر عذاب

به که بادگری در بهشت

بوی پیاز از دهن خوبروی
به بحقیقت که گل از دست زشت

که در بیت اخیر سعدی در خصوص ملاک زیبایی غلو نیز کرده است.
در حکایتی دیگر سخن از پیرزنی می‌گوید که موی سر خود را رنگ می‌کند تا جوان و زیبا جلوه کند و سعدی در مورد او می‌گوید
– پیرزنی موی سیه کرده بود
گفتمش ای مامک دیرینه روز (30)

موی به تلبیس سیه کرده گیر
راست نخواهد شدن این پشت کوز

لازم به ذکر است در خصوص ملاکهای زیبایی و چیستی آن سعدی در غزلها به نظرات فردوسی و توصیف او از زنان زیبای شاهنامه بسیار نزدیک می‌شود و به صفاتی چون اعتدال قامت، حسن ترکیب، حرکات دلفریب، بادام چشمی، سیم تنی، خوش سیمایی و ; اشاره می‌نماید که پرداختن به آنها در این مقاله‌ی محدود نمی‌گنجد.

2- عدم رعایت تناسب سنی و هم کفی در ازدواج
از مطالعه چند حکایت چنین برمی‌آید که هم کفو بودن، هم شأنی و تناسب سنی ازدواج در آن دوران چندان مورد توجه نبوده و همین امر موجب ناسازگاری و جدایی‌ها می‌گردیده است. برای مثال سعدی از زن جوانی به نام گوهر سخن می‌گوید که به ازدواج پیری درآمده اما سرانجام میان آنها به جدایی می‌انجامد (31)

در جایی دیگر حکایت می‌کند که پیری دختری جوان خواسته و حجره به گل آراسته بود. پیر او را نصیحت می‌کند تا رام او گردد و می‌گوید:
– تا توانم دلت بدست آرم
ور بیازاریم، نیازارم (32)

ور چو طوطی شکر بود خورشت
جان شیرین فدای پرورشت

اما دل زن صید او نمی‌گردد نفسی سرد از درون پر درد برمی‌آورد و می‌گوید: چندین سخن که بگفتی، در ترازوی عقل من و زن آن یک سخن ندارد که وقتی شنیده‌ام از قابله‌ی خویش که گفت: زن جوان را اگر تیری در پهلو نشیند به که پیری (33).
و سرانجام چون امکان موافقت نبود کارشان به مفارقت می‌انجامد و زن پس از مدتی با جوانی تندخوی ازدواج می‌کند و همچنان شکر نعمت می‌گذارد که از آن عذاب الیم برهیدم و بدین نعیم مستقیم برسیدم.

تعدد طرح حکایات اینچنینی علاوه بر نشان دادن تعدد و سرانجام چنین ازدواج‌هایی در آن دوره بیانگر آن است که سعدی ازدواجی را که از آن لذت جنسی به دست نیاید بی‌اهمیت می‌داند.
زن کز بر مرد بی‌رضا برخیزد
بس فتنه و جنگ از آن سرا برخیزد (34)

سعدی برای آنکه این اهمیت را نشان دهد از شیوه غیرمستقیم حکایت سازی استفاده کرده است تا با یک تیر چند نشان زده باشد: برای مثال هم به ازدواج‌های ناهمسان انتقاد کرده و هم به اصل زیبایی پرداخته باشد و هم اهمیت روابط جنسی را متذکر گشته باشد. موضوع ازدواج پیران و جوانان که سعدی نیز بر آن انگشت گذارده موضوع اصلی داستان‌هایی مانند ویس ورامین، سند بادنامه، مرزبان‌نامه، طوطی نامه و ; نیز می‌باشد و در حقیقت نوعی ادبیات اعتراض است نسبت به یک رسم ناخوشایند و تغییر آن به امید فردایی بهتر.

3- کدخدا منشی برای حل مسائل خانواده
در آثار سعدی زوج‌هایی که گرفتار ناسازگاری هستند شکایت به نزد پیران قوم و قبیله می‌برند سعدی با زبان نصیحت آنان را به سازش با یکدیگر فرا می‌خواند گاه به مرد ناراضی می‌گوید
– چو از گلبنی دیده باشی خوشی
روا باشد ار بار خارش کشی (35)

 

درختی که پیوسته بارش خوری
تحمل کن آنکه که خارش خوری

و یا به نو عروسی که خواستار جدایی است می‌گوید:
دریغ است روی از کسی تافتن
که دیگر نشاید چون او یافتن (36)

 

چرا سرکشی زانکه گر سر کشد
به حرف وجودت قلم در کشد

4- تعدد زوجات
سعدی با بیانی طنزآلود ازدواج مجدد را به مخاطب خویش توصیه کرده است.
– زن نو کن ای دوست هر نو بهار
که تقویم پاری نیاید به کار (37)

البته تعدد زوجات در اسلام برای مردها مجاز شمرده شده از این رو نباید از این سخن سعدی چندان برآشفت، زیرا پس از این بیت بلافاصله می‌گوید
– کسی را که بینی گرفتار زن
مکن سعدیا طعنه بر وی مزن (38)

تو هم جور بینی و بارش کشی
اگر یک سحر در کنارش کشی

5- ناسازگاری داماد و مادرزن
این ناسازگاری مانند دعوای مادرشوهر و عروس سابقه‌ی طولانی دارد سعدی در این مورد حکایتی آورده است که: زنی جوان درگذشته و مادرش برای دریافت مهر آن زن در خانه داماد مانده است و مرد از مجاورت با مادر زن جانش در رنج است و چاره‌ای ندارد و به دوستی که از او می‌پرسد چگونه‌ای در مفارقت یار عزیز می‌گوید: نادیدن زن بر من چنان دشوار نمی‌نماید که دیدن مادر زن(39).

– گل به تارج برفت و خار بماند
گنج برداشتند و مار بماند

دیده بر تارک سنان دیدن
خوشتر از روی دشمنان دیدن

واجب است از هزار دوست برید
تا یکی دشمنت نباید دید

دیدن مادرزن بر داماد چنان دشوار است که به خار و مار مانندش کرده است و دشمنش داشته و زن جوان و زیبا را به گل.
6- آزارهای جنسی
با مطالبه‌ی بعضی از حکایات سعدی چنین مستفاد می‌شود که خشونت جنسی نسبت به زنان در آن زمان رایج بوده است که بارزترینش توسط اربابان نسبت به کنیزان و مملوکان صورت می‌گرفته است. برای مثال یکی از ملوک کنیزی چینی را چون به خواسته‌ی او در حالت مستی تن نداده بود. به سیاهی زشت، کریه المنظر، بدبوی چون مردار می‌بخشد که تا پایان عمر در چنگال وی اسیر بماند و آزار ببیند (40). حکایات دیگری نیز در آثار سعدی وجود دارد که رفتارهای جنسی خشونت بار را نقل می‌کنند مانند حکایت پیرمردی که دخترش را به کفش دوزی می‌دهد که رفتار آزاررسان جسمی داشت. سعدی پس از پایان این حکایت نتیجه می‌گیرد:

– خوی بد در طبیعتی که نشست
ندهد جز به وقت مرگ از دست(41)

«دریافت بعضی از نکات اعتقادی سعدی در مورد زنان از خلال حکایت‌ها»
1- مردان یک گام جلوتر از زنان:
سعدی به نسبت آن روزگار که تا امروز نیز ادامه یافته از بعضی جهات مانند نیروی جسمانی و جنگاوری مردان را از زنان برتر دانسته است. امروزه نیز بسیار استعمال می‌شود که مردی بگوید اگر چنین کنم یا چنان نشود مرد نیستم که زنم، شواهد شعری این مطلب در آثار سعدی بسیار است
– چو مردانگی آید از رهزنان
چه مردان لشکر چه فیل زنان (42)

– که گر من گلی بر وجودت زنم
به نزدیک مردان نه مردم زنم (43)

– در مرد چو بد نگه کنی زن بینی
حق باطل و نیکخواه دشمن بینی (44)

– زهره‌ی مردان نداری چون زنان در خانه باش
و به میدان می‌روی از تیر باران برنگر (45)

– مرد و زن گر به جفا کردن من برخیزند
گر بگردم زوفای تو نه مردم که زنم (46)

– مردی که ز شمشیر جفا روی بتابد
در کوی وفا مرد خوانش که زن است آن (47)

– لاف مردی زنی و زن باشی
همچو خنثی مباش نر ماده (48)

– پیدا شود که مرد کدام است و زن کدام
در تنگنای حلقه‌ی مردان به روز جنگ (49)

– تو با این مردی و زورآزمایی
همی ترسم که از زن کمتر آیی (50)

– مرا از بهر دیناری ثنا گفت
که بختت با سعادت مقترن باد (51)

چو دینارش ندادم لعنتم کرد
که شرم از روی مردانت چو زن باد

– تو بی‌عذر یک سو نشینی چو زن
روای کم ز زن لاف مردی مزن (52)

– چو از راستی بگذری خم بود
چه مردی بود کز زنی کم بود (53)

– اگر چون زنان جست خواهی گریز
مرد آب مردان جنگی مریز (54)

مخنث به از مرد شمشیرزن
که روز وغا سر بتابد چو زن (55)

کم از زن گفتن به مردان، از زن کمتر و همچو زن دشنامی است که امروزه نیز هیچ مردی آن را بر نمی‌تابد.
2- رجحان بعضی از زنان بر مردان
اگر چه در خلال حکایت و اشعار سعدی مردان را یک گام جلوتر از زنان می‌داند اما بابت بعضی از فضایل در مواردی زنان را از مردان برتر می‌داند.
– چه سرپوشیدگان مرد بودند
که گوی نخوت از مردان ربودند (56)

– زنانی که طاعت به رغبت برند
ز مردان ناپارسا بگذرند (57)

– زن از مرد موذی به بسیار به
سگ از مردم مردم آزار به (58)

3- آزار همسر و در سختی گذاردن آنها و یا آسایش خود را به راحتی آنان ترجیح دادن موجب بدبختی است و نفرین زن خصوصا زن بیوه و یا پیر نفرینی از بین برنده و گیرا است.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :