سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مقاله اعتماد سرمایه ای اجتماعی در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله اعتماد سرمایه ای اجتماعی در pdf دارای 54 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله اعتماد سرمایه ای اجتماعی در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله اعتماد سرمایه ای اجتماعی در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله اعتماد سرمایه ای اجتماعی در pdf :

اعتماد سرمایه ای اجتماعی

امروزه توفیق سازمان‌ها را نمی‌توان تنها در انباشت ثروت مادی و تجهیز به آخرین امکانات و فناوری‌ها ارزیابی کرد، زیرا سرمایه مالی، فیزیکی و انسانی بدون سرمایه اجتماعی فاقد کارآیی موثر است. به عبارت دیگر استفاده بهینه از سرمایه‌های مالی و فیزیکی و انسانی در سازمان بدون شبکه روابط متقابل بین

اعضای سازمان که توأم با اعتماد، محبت و دوستی و در جهت حفظ ارزش‌ها و هنجارهای سازمانی است، امکان پذیر نخواهد بود. سرمایه اجتماعی عمدتا مبتنی بر عوامل فرهنگی و اجتماعی است و شناسایی آن به عنوان یک نوع سرمایه چه در سطح مدیریت کلان توسعه کشورها و چه در سطح مدیریت سازمان ها و بنگاه‌ها می‌تواند شنــاخت جدیدی را از سیستم‌های اقتصادی ـ اجتماعی ایجاد و مدیران را در هدایت بهتر سیستم‌ها یاری کند. سرمایه اجتماعی روابطی است که انسان با کسانی که می‌شناسد برقرار می‌کند. یعنی اندازه، کیفیت و گوناگونی شبکه‌های کسب و کار و شبکه‌های ارتباطی شخصی که انسان در

آن‌ها نقش دارد. سرمایه‌ اجتماعی را می‌توان حاصل پدیده‌های ذیل در یک سیستم اجتماعی دانست: اعتماد متقابل؛ تعامل اجتماعی متقابل؛ گروه‌های اجتماعی؛ احساس هویت جمعی و گروهی؛ احساس وجود تصویری مشترک از آینده؛ کار گروهی. یکی از مفاهیم مفید در تبیین مفهوم سرمایه اجتماعی،

«شبکه اعتماد» است. شبکه اعتماد عبارت است از گروهی از افراد که بر اساس اعتماد متقابل، از اطلاعات، هنجارها و ارزش های یکسانی در تبادلات خود استفاده می‌کنند. از این رو، اعتماد نقش زیادی در تسهیل فرایندها و کاهش هزینه‌های مربوط به اینگونه تبادلات دارد. شبکه اعتماد می‌تواند بین افراد یک گروه یا بین گروه‌ها و سازمان‌های مختلف به وجود آید. مفهوم مفید بعدی «شعاع اعتماد» است. تمامی ‌گروه‌های اجتماعی دارای میزان خاصی از شعاع اعتمادند که

به مفهوم میزان گستردگی دایره همکاری و اعتماد متقابل اعضای یک گروه است. در یک نتیجه‌گیری می‌توان گفت که هر چه یک گروه اجتماعی دارای شعاع اعتماد بالاتری باشد، سرمایه اجتماعی بیشتری نیز خواهد داشت. چنانچه یک گروه اجتماعی برون‌گرایی مثبتی نسبت به اعضای گروههای دیگر داشته باشد،

شعاع اعتماد این گروه از حد داخلی آن نیز فراتر می‌رود. یکی از مسائلی که موجب از میان رفتن سرمایه اجتماعی در سازمان می‌شود، جدایی مدیران از کارکنان و سازمان (نظیر ساختار سلسله مراتبی) است. مدیران از راه‌های مختلف می‌توانند به ایجاد توسعه سرمایه اجتماعی در سازمان یاری رسانند که بعضی از آنها مربوط به جامعه (در سطح کلان) و بقیه مربوط به درون سازمان (در سطح خرد) است. پایبندی به اخلاقیات؛ مدیرانی که اصول اخلاقی را در

عملکردها و تصمیمات سازمانی به کار می‌گیرند، با ایجاد روابطی مبتنی بر اخلاقیات سرمایه اجتماعی ایجاد می‌کنند. البته در تعریف و تبیین اصول اخلاقی دشواری‌های بسیاری وجود دارد و به سادگی نمی‌توان اصول اخلاقی واحدی را که مورد توافق و قبول همگان باشد، به دست آورد. اندیشمندان مدیریت اصول اخلاقی را در نوشته‌های خود به صورت‌های گوناگون بیان داشته‌اند. احساس مسوولیت اجتماعی؛ سازمان و جامعه با هم در تعاملی پویا قرار دارند و در این

رابطه است که افراد و اعضای جامعه مایل‌اند سازمان در مقابل آنان احساس مسوولیت کند و تنها به فکر سود و نفع سازمانی نباشد. هرگاه شهروندان اطمینان حاصل کنند که مدیریت سازمان‌ها نسبت به آنها احساس مسوولیت می‌کنند و به پاسخگو بودن در مقابل جامعه می‌اندیشند، تلقی مثبتی در مقابل سازمان پیدا می‌کنند و در پرتو این جو اطمینان و اعتماد سرمایه اجتماعی تولید می‌شود. وحدت با جامعه: یکی از مسائلی که موجب از میان رفتن سرمایه اجتماعی

می‌شود، جدایی مدیران با جامعه است که به صورت عارضه متفاوت بودن «ما» و «آنها» جلوه می‌کند. در چنین حالتی مدیران خود را با دیگران متفاوت می‌بینند و بین خود و مراجعه‌کنندگان جدایی احساس می‌کنند. این نوع نگرش بر تصمیمات و رفتارهای مدیران اثر منفی به جای می‌گذارد و اعتماد جامعه را از سازمان سلب می‌کند. برای ایجاد سرمایه اجتماعی مدیران باید بر این جدایی غلبه و نوعی یگانگی و وحدت با دیگران احساس کنند. آن‌ها باید بدانند که کارکنان،

مراجعان، مشتریان، شهروندان و همسایگان «آن‌ها» نیستند، بلکه جزئی از ما به عنوان مدیر و وابسته و پیوسته به «ما» هستند. اگر آنها آسیب ببینند ما هم آسیب خواهیم دید. تلاش در جهت ایجاد اعتماد در سازمان؛ یکی دیگر از اقدامات مهم در این زمینه، تلاش مدیران و رهبر سازمان برای اعتمادسازی بین اعضای گروه‌ها و واحدهای سازمانی و نیز بین واحدهای مختلف است. اعتماد نیز صرفا با ایجاد روابط و ارتباطات مستمر موفق و تدریجی شکل می‌گیرد.

انسان‌ها پس از کسب شناخت مناسب و تدریجی از یکدیگر، به هم اعتماد پیدا می‌کنند. این امر در روابط بین افراد، واحدهای مختلف درون سازمانی و روابط بین سازمان‌ها دارای اهمیت است. متأسفانه در بسیاری از سازمانها نوع روابط و ارتباطات سازمانی به گونه‌ای است که افراد و واحدهای سازمانی از یکدیگر شناخت واقعی مناسبی کسب نمی‌کنند و طبیعتا زمینه لازم نیز برای ایجاد شبکه‌های اعتماد فراهم نخواهد بود.

تاثیرات و کارکردهای «سرمایه اجتماعی» در سه سطح ملی(کلان)،‌ گروهی (میانه) و فردی (خرد) مورد بحث قرار گرفته اند. در سطح کلان، دغدغه عمده محققان دانستن تاثیر «سرمایه اجتماعی» بر توسعه اقتصادی و خصلت دمکراتیک رژیم های سیاسی بوده است. در سطح میانه، مباحث عمدتا پیرامون رابطه «سرمایه اجتماعی» و رفتار جمعی گروه های قومی و نژادی،‌ تفاوت میان نسل های مختلف، و نیز چگونگی تاثیر گذاری «سرمایه اجتماعی» بر فرصت های

اجتماعی افراد ساکن در مناطق و محلات مختلف بوده است. و بالاخره در سطح خرد، محققان تلاش کرده اند تا رابطه میان «سرمایه اجتماعی» و موفقیت های تحصیلی، اشتغال، درآمد، سلامتی و رضایت از زندگی را روشن کنند. بخش عمده ای از پژوهش های انجام شده در این زمینه پیرامون موضوع ارتباط میان

«سرمایه های اجتماعی»، جامعه مدنی و دموکراسی بوده و به میزان زیادی مبتنی بر این باورند که نوعی همبستگی مثبت میان این سه پدیده وجود دارد. مسائل عمده مورد بحث در این باره عبارتند از: نقش سرمایه اجتماعی در قوت بخشیدن به جامعه مدنی، نقش بازار و دولت در فرآیند تقویت سرمایه اجتماعی و جامعه مدنی، تفکیک میان اعتماد خاص (نسبت به گروه خودی) و اعتماد عام(نسبت به کل افراد جامعه) و چگونگی تبدیل اولی به دومی، تعامل میان اعتماد سیاسی (اعتماد افراد نسبت به نهادهای سیاسی و اجتماعی) و اعتماد اجتماعی (اعتماد افراد نسبت به یکدیگر)، و بالاخره رابطه سرمایه اجتماعی و موفقیت اقتصادی.
مطالعات کلان نگر «سرمایه اجتماعی» تنها معطوف به تاثیر آن بر فرآیندهای سیاسی نیست و فرآیندهای اقتصادی را نیز شامل می شود. اقتصاددانانی که مفهوم «سرمایه اجتماعی» را به کار بسته اند، معتقدند که سطح بالای «سرمایه اجتماعی» در یک کشور می تواند رشد اقتصادی آن را نیز تسریع بخشد، این کار عمدتا از طریق کاستن بار اقتصادی موسوم به هزینه های معاملاتی صورت می پذیرد. به بیان دیگر، وجود اعتماد در میان افراد جامعه بسیاری از ترتیبات

رسمی و کنترل های قانونی را غیررسمی و با هزینه کمتر به انجام برسند، گویی که «سرمایه اجتماعی» ماشین اقتصاد را روغن کاری می‌کند تا روان تر و سریع تر حرکت نماید. در یک بررسی تطبیقی بین المللی توسط فرانسیس فوکویا، وی این نظریه را مطرح می کند که تفاوت کشورها به لحاظ ساختار صنعتی شان بیش از آنکه به سطح توسعه آنها ربط داشته باشد به «سرمایه اجتماعی» شان – یعنی میزان اعتماد ورزی افراد یک جامعه به یکدیگر و نیز مشارکت آنها در

تشکیل گروه ها و انجمن های شهروندی – بستگی دارد. به عبارت دیگر سطح بالاتر اعتماد در یک جامعه موجب پیدایش اقتصادی کارآ و پویاتر می شود و از این روست که ارتباط وثیق و مستحکم بین «سرمایه اجتماعی و توسعه» هر جامعه وجود دارد و رتبه هر یک در دیگری منعکس می شود. نکته قابل توجه اینکه بر پایه نتایج پژوهشی اینگلهارت، که با استفاده از یافته های پیمایش های جهانی ارزش ها عرضه داشته است، در میزان سطح اعتماد در جامعه، مذهب نقش عمده و تاثیری بسیار بیشتر از درجه توسعه اقتصادی دارد. یافته های او نشان داده اند که بالاترین سطوح اعتماد را می توان در میان پیروان مذاهب پروتستان و آیین

کنفوسیوس، و پایین ترین سطح را در میان مسلمانان و کاتولیک ها یافت. یک نکته حائر اهمیت در مورد یافته های اینگلهارت این است که در نظر وی مذهب منعکس کننده کلیت میراث فرهنگی – تاریخی یک جامعه و نه فقط ترتیبات نهادی آن در مقطع مورد بررسی است. به همین جهت، تاثیر مذهب در واقع ترکیبی از تاثیرهای عوامل فرهنگی، تاریخی و سیاسی است که هویت اجتماعی یک گروه را شکل می دهد.

گروه دیگری از محققان به تاثیر «سرمایه اجتماعی» بر سطوح میانی حیات جمعی پرداخته اند. از جمله این موارد می توان به بررسی تفاوت میان استان ها و مناطق یک کشور به لحاظ شاخص های مختلف اجتماعی و اقتصادی و تمایز میان محلات مختلف درون یک شهر به لحاظ امنیت اجتماعی، فرصت های شغلی، و خرده فرهنگ مسلط و بالاخره، تفاوت تجربیات اقتصادی – اجتماعی گروه های مختلف قومی، مذهبی و نژادی متاثر از میزان های متفاوت ذخیره سرمایه اجتماعی شان اشاره کرد.

بخشی از پژوهش ها نیز به تاثیرات و کارکردهای «سرمایه اجتماعی» در سطح خرد پرداخته و در پی این بوده اند تا میزان موفقیت افراد به لحاظ شغل یا راه اندازی یک کسب و کار مستقل را با آن دریابند. نتایج بیانگر آن است که موفقیت اقتصادی افراد نسبت مستقیمی با وسعت شبکه روابط اجتماعی آنها و نیز عمق این روابط دارد. این معادلات همچنین حاکی از آن بودند که افراد دارای خزانه های غنی تر سرمایه اجتماعی دوره های بیکاری کوتاه تر و درآمدهای بالاتری دارند. در ادامه این مطالعات، راه برای بررسی سایر جنبه های حیات اجتماعی و ارتباط آنها با سرمایه اجتماعی نیز هموار شد. از میان این مطالعات می توان به بررسی سرمایه اجتماعی خانواده و ارتباط آن با موفقیت تحصیلی فرزندان،‌ ارتباط سرمایه اجتماعی با وضع افراد به لحاظ سلامتی جسمی و روحی و بالاخره تاثیر سرمایه اجتماعی روی میزان رضایت افراد از زندگی اشاره کرد.

با توجه به آنچه آمد تاثیرگذاری و کارکردهای «سرمایه اجتماعی» در سه سطح کلان، میانه و خرد بستری را می سازد که در دامن آن می تواند امر «توسعه» شکل گیرد، و از این روست در کشورهایی همانند آن این بحث که «چگونه می توان در جهت احیا و انباشت سرمایه اجتماعی گام برداشت؟» و «توصیه های علمی می توان در این مسیر داشت؟» بحثی کلیدی و بسیار مهم می باشد. بر پایه مطالعات انجام شده بازسازی سرمایه اجتماعی و حیات مدنی از طریق

افزایش دامنه اعتماد ممکن می شود، و برای تحقق این هدف چهار اقدام عمده را پیشنهاد می کنند: نخست، به منظور احیای اعتماد سازی، مقامات دولتی باید دست به ترمیم اعتماد مخدوش شده مردم – که عمدتا به واسطه خلف وعده های گذشته صورت گرفته – بزنند، و راه این کار نیز نشان دادن و ابراز این نکته است که حقیقتا از عملی نشدن وعده هایشان متاسف هستند. دوم، از آنجا که یک ریشه بی اعتمادی در میان افراد محدودیت منابع و امکاناتشان است که

آنها را به شدت در مقابل ریسک های موجود در اعتمادورزی نسبت به بیگانگان آسیب پذیر می کند، یک راه احیای اعتماد کاهش این ریسک از طریق افزایش منابع و امکانات است، این کار عمدتا از طریق سیاست های معطوف به عدالت اجتماعی و توزیع مجدد درآمد میسر است. سوم، با توجه به اینکه اعتماد کردن به دیگران متضمن نوعی خوش بینی به این است که این افراد حتی در غیاب سازوکارهای قانونی نیز به دلایل اخلاقی به تعهدات خود پایبند می مانند، هرگونه

تلاش برای احیای اعتماد اجتماعی از مسیر احیای حیات اخلاقی می گذرد. چهارم، اگر چه مطالعات بسیاری نشان نداده اند که مشارکت افراد در فعالیت های مدنی و انجمن های داوطلبانه معمولا سطح بالاتری از اعتماد را در میان آنها ایجاد می کند، اما این امر تنها در صورتی تحقق می یابد که فعالیت های این گونه گروه ها و انجمن ها زمینه تعامل میان افراد را فراهم کرده و به شناخت عمیق تر اعضا از یکدیگر بیانجامد.

 

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :