مقاله در مورد یوگنیوا در مکتب امام خمینی در pdf
نوشته شده به وسیله ی علی در تاریخ 95/5/27:: 5:46 صبح
مقاله در مورد یوگنیوا در مکتب امام خمینی در pdf دارای 35 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله در مورد یوگنیوا در مکتب امام خمینی در pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد یوگنیوا در مکتب امام خمینی در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله در مورد یوگنیوا در مکتب امام خمینی در pdf :
” آودییوا لودمیلا یوگنیوا ” شاعر – روزنامه نگار و زبانشناس روسی در سالهای 70-80 میلادی به همراه همسرش به عنوان مامور، در سفارت روسیه در ایران اقامت داشته و یکی از شاهدان عینی وقوع انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی در ایران است .
گنادی آودیف دکترای تاریخ، شرق شناس درباره این شاعر و زبانشناس نوشته است : ” آودییوا لودمیلا یوگنیوا ” تحصیلات خود را در دانشگاه دولتی مسکو به پایان رسانده و اکنون در اتحادیه نویسندگان روسیه ، فدراسیون بین المللی خبرنگاران، اتحادیه ادبیات نویسان مسکو و شورای بنیاد خیریه فرهنگی مسکو عضویت دارد .
وی صاحب ده ها اثر ، مقاله و کار علمی در مورد فرهنگ و هنر ایرانی، سینمای ایران، نقاشی و تاتر انقلاب بوده است. همچنین در رادیو مسکو صد ها رپرتاژ و مصاحبه در زمینه های فرهنگ، هنر و ادبیات انجام داده است. او مطالبی در مورد فرهنگ معاصر و واقعیت های جامعه ایران دارد که در مجموعه مقالات انستیتوی شرق شناسی آکادمی علوم روسیه به چاپ رسیده است. وی یکی از مولفان کتابچه راهنمای « ایران معاصر» می باشد.
خانم آودییوا نامزد جوایزی از جشنواره های بین المللی و روسی در زمینه های هنر و شعر بوده و بارها در سخنرانی ها و کنفرانس های مختلفی که از طرف ایران و سایر کشور های خارجی برگزار شده، شرکت کرده است و موفق به دریافت جایزه «تلاش فرهنگی» گردیده است.
وی پدیدآورنده پانزده کتاب شعر و نیز منتخب اشعار برای کودکان می باشد . در مجموعه « گلنمای شرق » که توسط انتشارات « گمونیتاری » به چاپ رسیده ، کتابهایی از شاعر با عناوین: « روحم را به ایران تقدیم می کنم »، « باغ های بهاری ایران »، « دوباره بلبلان نغمه عشق سر دادند» که در آنها بیش از 300 قطعه شعر و تکه هایی از اشعار بزرگان در مورد طبیعت ایران، شاعران بزرگ ایران زمین، تاریخ چند هزار ساله و زنان ایرانی آمده است .
به گزارش مهر ، بیشترین بخش از این اشعار با الهام از انقلاب اسلامی و رهبر کبیر آن، نوشته شده است، بعلاوه ترجمه چند غزل از امام خمینی تحت عنوان « در بوستان امام خمینی » توسط ایشان گرد آوری شده است . در مجموعه « راهی به سوی آزادی » بیش از 80 قطعه شعر با الهام از انقلاب اسلامی و بنیانگذار آن، با بیانی شیوا و عمیق و در طیف های گوناگون، گنجانده شده است .
در مجموعه حاضر، خوانندگان ، صدای زمان و ندای شرکت کنندگان در وقایع انقلاب اسلامی ایران را می شنوند. آهنگ درونی اشعار منعکس کننده و شناساننده طلوع معنوی امام خمینی وابعاد شخصیت ایشان می باشد. خانم آودییوا، از امام خمینی به عنوان سیاست مداری بزرگ، فیلسوفی برجسته، سخنرانی عظیم ، شاعری نازک بین، فردی بی آلایش و بی نیاز از ثروت دنیوی و مردی که بخشی از عمر خویش را در تبعید به سر برده، می داند .
در قلم مولف ایام تلخ و شیرین مردم ایران و رهبرشان در جریان انقلاب و جنگ بسیار قابل درک و حس می باشد . بخشهایی در رابطه به نقش جوانان در مسیر انقلاب، زنان و مادرانی که با حکم امام به تربیت شهروندانی قابل پرداختند، اختصاص دارد .
اندیشه تابناک و سخنان امام خمینی که در این اشعار بدان اشاره رفته است، اگر چه ممکن است عبرتی برای دولتمردان نباشد ، لیکن هر بیت آن سبب بیداری وجدان و عقل انسان های آزاده نسبت به مسئولیت اجتماعی خویش است .
اشعار تاریخی « راهی به سوی آزادی » چشم خوانندگان را به وقایع انقلاب اسلامی باز می کند و ثابت می کند که مردم ایران خود سکاندار سرنوشت خویش بوده و برای ساختن کشوری آزاد و مستقل به پیش می روند.
ترجمه قسمتی از اشعار ” راهی به سوی آزادی “
بخش اول / نمی توان نور ستارگان و خورشید را خاموش کرد
خواننده عزیز، تو را دعوت می کنم
با هم صفحات تاریخ را ورق بزنیم.
حوادث و چهره های واقعی،
کشوری بیگانه ولی زیبا.
ای خواننده، این صفحات کشفیات زیادی
برای تفکر درباره میهن و زندگی ما در بردارند.
سیاره مجنون ما همانند آتشفشان “وزوی” است:
ترور و جنگ بر دنیا فرمانروایی می کنند.
ولی هر کس تشنه صلح و آرامش
و آزادی واقعی برای روح و جان خود است .
از همین روست که قهرمانان
و رهبران بزرگ خردمندی به دنیا می آیند.
سرنوشت مردانی با سرنوشت بزرگ به مانند ستاره درخشان است.
خواننده عزیز، خواهش می کنم
و بیشتر درباره خشونت عصر جدید فکر کن.
نمی توان نور ستارگان و خورشید را خاموش کرد.
زندگی یکی است. فلاسفه هم آرزو داشتند
زندگی را زیبا سازند
تا برادری، عشق و ایمان شکوفا شوند.
شرافت، صداقت و پاکیزگی، عدل می آورند.
کشوری برگزیده و مردمی شایسته
تاریخ را آفریده و عصر خود را سرافراز می سازند.
انسان به این کشور بزرگ افتخار می کند.
کشور بزرگی که در آنجا قلب آزادانه می تپد،
که در آنجا حاکمی خردمند
کشور بزرگی را به ارث می گذارد. او زاهد بود
و با ایستادگی در برابر توفان به کشور خود فجر ارزانی داشت.
بخش دوم / فقیه تحصیل کرده ای که آموزگار مردم بود
همه ملتها قرنهاست که
به سوی آینده ای با برادری و برابری می شتابند
ولی قرن 21 رسوایی به بار آورده است
دوباره جنگ، فقر، مرگ کودکان و ترور.
متحد شویم، دوشادوش هم بایستیم
این پیام شعر من است.
خواننده عزیز، می خواهم که آدمیان
در این دنیای شکوفا بدون خصومت همزیستی کنند
لابلای سطور شعرم
یک درس دیگر تاریخ نهفته است
و آن این است که راه به سوی آزادی وجود دارد
این راه طولانی دشوار است ولی نور آن مثل نور ستاره در آسمان شبانه است
همین نور است که قرنهاست انسانها را به سوی خود جلب می کند
انسان آرزو و رؤیای برابری و برادری را دارد
مهم نیست خداوند به او چه رنگ پوستی داده باشد
همه در مقابل خدا برابر هستند. هیچ کس روی زمین اضافی نیست
راه سعادت یکی است
این راه حکمیانه مردمی است
مردمی که توانستند قل و زنجیر ظلم را پاره کنند
و راه جدید به سوی رستاخیز را به کشور خود ببخشند
اگر رهبر خردمند باشد و کار خود را بداند
روزنه امیدی گشوده می شود.
و مردم دنبال او می روند
به او مثل خورشید
ایمان می آورند
اوهم جان خود را فدای فجر آزادی می کند
خمینی چنین رهبری بود
درد ملت، درد او بود.
فقیه تحصیل کرده ای که آموزگار مردم بود
مردم به دنبال او رفتند. کشور از او پیروی کرد.
پیش از این در مورد ” آودییوا لودمیلا یوگنیوا ” شاعر – روزنامه نگار و زبانشناس روسی سخن گفتیم و قطعاتی از اشعار ایشان را که در وصف امام راحل بود با هم مرور نمودیم.
اینک قطعاتی دیگر از اشعار این شاعر آزاده را به اتفاق می خوانیم.
بخش سوم / ماه گرم بهمن
او در شهر خمین در خانواده ای بزرگ دیده به جهان گشود
خانواده او از اهل بیت حضرت محمد (ص) بود
تصادفی نیست که به او نام “روح الله” دادند
روح خدا با اوست و امام همیشه روح خدا را دارد
«نبض انقلاب با قلوب جوان می تپد»
امام خمینی
او به جهان نمونه نادری داد
و رهبر جوانان شد
نور خردمندانه اندیشه های او
قلوب و اذهان را بر آشفت
جوانان به زورگویی رژیم شاه
جواب رد دادند.
دانشگاه زنده شد
حکومت هم با احساس ناتوانی خود
ارتش را علیه جوانان به کار گرفت
میدان به خون آغشته شد
نه گرم سرب پرواز می کرد ، (منظور گلوله است)
ولی قلب مملو از عشق شد.
جوانان تهران و تبریز
فدای کشور خود شدند
آنها
به سازش ها تن نمی دادند.
عزت و شرافت را نمی توان کشت.
دوستان به زندانها انداخته شدند
ولی روز 15 خرداد
روز « بذر نیک » است
که نهادن آن در خاک بی نتیجه نخواهد بود
همین بذر نهالی سبز بیرون خواهد آورد
و به درخت آزادی تبدیل خواهد شد .
در ماه گرم بهمن
ماهی که به رنگ خون عاشقان مجروح شده .
میهن، خود سرخ خواهد شد .
ماه مارس. ماه خوب، نوروز.
ولی قم و شیراز، مشهد و تبریز
آرام نیستند.
در همان ماه سربازان
مردم را با گاز اشک آور و از پشت هدف قرار دادند.
فیضیه هم یادش نرفته است:
دهقانان و بازاریان و همه مدافعین
صادق وطن را
بخش چهارم / عشق به مردم
ولی در یک سحرگاه ماه نوامبر،
سربازان درب خانه او را شکستند.
او در لحظه ای بازداشت شد
که برای الله نماز می خواند.
هواپیما به آنکارا پرواز می کند
او مجبور شد برای سال ها
میهن عزیز خود را ترک کند.
و در کشور بیگانه به پیشواز طلوع آفتاب برود
دور از مناره های میهن .
ولی او شاعر انقلاب،
فیلسوف و پدر انقلاب بود
او نور امید را به خانه
فرد فرد ملت خود می برد
آرزو داشت به مردم آزادی اعطا کند
تا کشور سربلند خود را ببیند.
او که 13 سال درنجف زندگی کرد
عراق را مانند ایران شناخت.
پیر و جوان او را دوست داشتند
ولی دشمن مکار بود.
نام خمینی در سراسر جهان
مانند صدای تندر شنیده می شد
آزادگان جهان
در پیامهای او دنبال پاسخ می گشتند.
او را از عراق اخراج کردند،
و او در فرودگاه اورلی به زمین نشست.
خمینی در پاریس چهار ماه
بدون ترس زندگی کرد.
راه او پر برکت و دشوار بود.
ولی توفان زندگی نمی توانست او را بشکند.
او در عشق به مردم این دار فانی زندگی می کرد
و انوار آسمانی هرگز او را ترک نمی کرد.
او به منشأ حکمت و ایمان مبدل شد،
پیغمبر زنده ای بود،
که دیوار اخلاق جدید را ساخت،
بین آینده، حال و گذشته.
او به پیش نگاه می کرد و با نگاه نافذ خود سالهای آینده را می دید،
او می دانست که ایران در آغوش آزادی شکوفا خواهد شد،
می دانست که قرآن کریم ، ارزنده ترین میراثی است که پیغمبر در مجاهدت
در راه کمال برای ما باقی گذاشت.
توده های مردم خشمگین
در میدان ژاله را به خاطر دارم.
و در آن ماه سپتامبر
افراد گارد، آزادی را هدف قرار می دادند.
ولی نمی توان مزه آزادی
آمیخته در خون و اشک را کشت.
آزادی مانند لاله سرخ رشد می کرد،
در همه باغ ها.
بخش پنجم / اصلاحات را روی سرنیزه نمی آورند
آنهایی که مزه مبارزه را چشیده اند، نمی توان شکست داد.
آنهایی که قدرت حقیقت را شناخته اند، نم
ی توان مغلوب کرد.
آنهایی که قدر زندگی را دانسته اند، شهید قهرمان می شوند.
«مرگ بر شاه!». انقلاب پیروز می شود .
شاه، حاکم مطلق
فرار کرد.
امام، فرزند بزرگ و پر افتخار ایران
با مجاهدت خود پیروزی را به ایران ارزانی داشت.
نوزادی روی دست او بود،
این نوزاد، ایران جدید بود.
جهان فهمید که این پیرمرد تاچه حد خردمند است
او خدعه پوسیده نظام شاه را
مانند تار عنکبوت پاره کرد
دروغ را مانند علف هرزه بیرون کشید
ایران در برابر سراسر جهان
به عنوان کشوری بی باک جلوه کرد.
خمینی به تهران باز گشت
در آن زمان تمام جهان به صفحه تلویزیون چشم دوخته بود.
چهره های شاد چقدر زیاد بودند،
مردم در شادی به اقیانوس شباهت دارند.
پیر و جوان می رفتند و می رفتند
زنان کودکان نوزاد خود را بغل کرده بودند،
گل برگ گل سرخ مانند باران
می بارید و دل مردم شاد بود.
سیل اتهامات و تهمت ها
از روزنامه ها و تلویزیون سرازیر شد.
« او کشور خود را به قرون وسطی می برد،
جهان متمدن را زیر چادر می کند.
جوانان از این پیرمرد دنباله روی نخواهند کرد،
او آینده را از ایران سلب می کند ».
ولی کشور جواب «خیر!» محکم داد .
«ما چقدر رژیم استبدادی را تحمل کردیم،
بلوف های آمریکایی را گوش کردیم.
دلقک بازی های شاه را مشاهده کردیم».
کاسه صبر لبریز شد .
اصلاحات را روی سرنیزه نمی آورند
خداوند که تنها پروردگار است ما را می بیند
و پیروزی سرود خود را سر می دهد.
خمینی که از همه خردمندتر است،
در اولین ساعات بعد از بازگشت از تبعید
رفت تا بین قبرها قدم زنان
در برابر شهدا تعظیم کند .
خمینی به سوگ شهدای جوان نشسته بود
آنهایی که نمی خواستند
طبق قواعد دیروزی زندگی کنند.
بخش ششم / حجاب به ما ( زنان ) آزادی می بخشد
خمینی و زنان ایران انقلابی
شعار انقلاب: «خواهر، حجاب سنگر تو است!»
نام مادر، خواهر و دختر چقدر مهم است.
زنان ایران برای کمک به کشور خود
بدون ترس برخاستند، حجاب سنگر آنها شد.
خواهر، زن، مادر برای زدودن شب ظلم
با ندای خمینی همراه با مردان
می رفتند تا با استبداد مبارزه کنند
و مهربانی، صبر و عقل خود را فدای می
هن خود بکنند.
تهران، شیراز، تبریز و قم آنها را به یاد دارند.
حجاب از زورگویی نجات می دهد. این مبارزه است.
این درس انقلاب است و انقلاب حق دارد.
حجاب به ما آزادی می بخشد تا با عقل و دانش خود
رفاه مردم را تأمین کنیم.
تا مردم ببینند که ما نه تنها زیبا هستیم
بلکه از استعدادهای برابر با مردان برخورداریم.
برای ما جایی در مجلس هم هست. ع
لم منتظر ماست.
ما نقاش و شاعر هستیم ، هیچ زنجیری هم نیست.
دانشگاه ها درهای خود را برای ما باز کرده اند تا ما بتوانیم
به آینده خود اطمینان داشته باشیم». شکوفه کن، ای ایران!
ایران، از دوران باستان همیشه افتخار کن
که زنان جان و زندگی را به تو می بخشند.
قوت روح، ژرفای خرد،
مادری، حوصله زن،
مملو از خلاقیت و مهربانی،
شعله جاویدان روح.
همه چیز به هم آمیخته شده است. زنان ایران
هم زیبا هستند و هم عاقل.
شعرا به تحسین آنها پرداختند،
آنها بارها شایستگی خود را ثابت کرده اند.
من آنها را درون سنگرها دیدم،
با پرچم در دست دیدم.
عقل و نیرو زیر حجاب می تپد،
شعله قلب زیر چادر پنهان شده است.
پیش از این دردو قسمت بخشی از اشعار ” آودییوا لودمیلا یوگنیوا ” شاعر – روزنامه نگار و زبانشناس روسی را مرور کردیم. اکنون بخش سوم و پایانی اشعار برگزیده ایشان را از نظر میگذرانیم.
بخش هفتم / اینجا رباعیات با غزلیات مشاعره می کنند
امام خود را شاعر نمی دانست
فقط نامه هایی برای عروسش فاطمه می نوشت.
ولی الآن «دیوان» او در دست من است
قصاید و غزلیات آن چقدر زیبا هستند .
“باده عشق” ، عطر ایران است.
اینجا رباعیات با غزلیات مشاعره می کنند
وارد باغ شعر امام می شوم،
باغی که با دست خردمند کاشته شده است.
او یاد می دهد که بذر نیکی بکاریم،
میوه های خیر و روشنگری را پخش کنیم
و جهانی را بسزایم که جایی برای خصومت نداشته باشد
در این جهان انسان به کمال خود خواهد رسید.
کسی در این مورد بحث نمی کند که خمینی که توانست
ایران را از دست شیطان نجات دهد، خردمند بود.
او فرهنگ و روح مردم را از دست شیطان نجات داد،
عظمت ایران را به ملت ها نشان داد.
ولی سرنوشت ،آزمایشات جدیدی در چنته داشت.
کلمات کلیدی :