مقاله انقلاب اسلامی ایران در pdf
نوشته شده به وسیله ی علی در تاریخ 95/3/5:: 3:34 صبح
مقاله انقلاب اسلامی ایران در pdf دارای 23 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله انقلاب اسلامی ایران در pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله انقلاب اسلامی ایران در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله انقلاب اسلامی ایران در pdf :
انقلاب اسلامی ایران
انقلاب سال 1357 هجری خورشیدی در ایران ، (مشهور به انقلاب اسلامی) که با مشارکت اکثریت مردم ، احزاب، روشنفکران و دانشجویان ایران انجام پذیرفت، نظام پادشاهی ایران را سرنگون، و زمینه روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی، به رهبری آیتالله روحالله خمینی، یک روحانی شیعه، در ایران را فراهم کرد. تفکرات و شخصیتهای اسلامی، در این انقلاب حضور برجستهای داشتند و خمینی آن را انقلاب اسلامی خواند.[1] این انقلاب، با نام انقلاب بهمن 57 نیز شناخته میشود.
رویدادهای مهمی، به عنوان نقطه عطف یا سرآغاز اعتراضات همهگیر در سالهای 1356 و 1357 محسوب میشوند از جمله برهمزدن جلسات شعرخوانی آرام با مضمون سیاسی به سازماندهی کانون نویسندگان در انجمن فرهنگی ایران و آلمان و در دانشگاه آریامهر در آبان ماه سال 1356 توسط پلیس حکومتی که بروز تظاهرات و خشونتهای بسیار در دانشگاههای تهران را به همراه داشت.[2] و همچنین چاپ مقالهای در روزنامه اطلاعات در دی ماه همان سال که در نظر قشر مذهبی مقالهای
توهینآمیز به خمینی و روحانیون منتقد حکومت محسوب میشد و موجب ناآرامیهای خشونت آمیزی در شهر قم گشت .[3][4][5] رکود اقتصادی، وقوع اعتصابات گستردهای را از خرداد ماه سال 1357 به بعد در سطح کشور به دنبال داشت که موجب پیوستن طبقه کارگر به تظاهرات شد و دامنه اعتراضها را از دهها هزار نفر به صدها هزار و حتی میلیونها تن افزایش داد.[6]
کشتهشدن تعداد بسیاری از معترضان (از جمله در واقعه جمعه سیاه در شهریورماه) توسط نیروهای حکومتی تنها بر دامنه اعتراضات و ناآرامیها افزود[7] و با خروج شاه از کشور و عدم موفقیت دولت شاپور بختیار، سرانجام با اعلام بیطرفی ارتش در 22 بهمن 1357 انقلاب به پیروزی رسید.
در رفراندوم فروردین ماه 1358، زمانی که ایرانیان با اکثریتی قاطع (982) در قالب یک همهپرسی ملی ، نظام مشروطه سلطنتی را نفی و با نوع حکومت جمهوری اسلامی (به عنوان نظام حکومتی آینده) موافقت کردند، پادشاهی ایران ، رسماً به جمهوری اسلامی ایران تبدیل شد و سپس حکومتی دینی برپایه تفسیر خاصی از شیعه به نام ولی فقیه جایگزین نظام پیشین گردید.
انقلاب 1357 ایران بعد از تجربه نهضت مشروطه و کودتای 28 مرداد و به دنبال حوادث 15 خرداد 1342 به وقوع پیوست.
کودتای 28 مرداد و تانک سواری مخالفان محمد مصدق
بریتانیا پس از کوتاه شدن دست خود از صنعت نفت ایران، منابع بسیاری را در منطقه و خصوصاً ایران از دست داده بود، با قطع امید از رسیدن به توافق، وارد مطالعه طرح یک کودتای نظامی شد.
از مهمترین حرکتهای سیاسی و دانشجویی در تاریخ ایران، اعتراض دانشجویان در 16 آذر 1332 به ورود معاون رئیس جمهور آمریکا، ریچارد نیکسون، به خاک ایران پس از کودتای 28 مرداد بود. دانشجویان دانشکدههای فنی، حقوق و علوم سیاسی، علوم، دندانپزشکی، پزشکی و داروسازی در دانشکدههای خود تظاهراتی علیه رژیم کودتا برپا کردند. روز 15 آذر تظاهرات به خارج از دانشگاه کشیده شد و مأموران در زد و خورد با دانشجویان، شماری را مجروح و گروهی را دستگیر و زندانی کردند. این درگیریها منجر به مرگ سه تن از دانشجویان به دست مأموران حکومت پهلوی شد.
حمله به مدرسه فیضیه قم در روز 2 فروردین 1342 شمسی مطابق با روز درگذشت جعفر صادق (از امامان شیعه) روی داد. پس از این که نظام سلطنتی پهلوی لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و نیز لوایح ششگانه و انقلاب سفید (شاه و ملت) را مطرح کرد، برخی روحانیون و در رأس آنها آیتالله خمینی نسبت به برخی موارد آن همچون حقّ رای دادن زنان که شاه به زنان ایرانی اعطا کرده بود، اعتراض کردند. سید روحالله خمینی نوروز سال 42 را عزای عمومی اعلام کرد.
در سحرگاه 15 خرداد 1342، ماموران امنیتی به خانه آیتالله خمینی در قم حمله کردند و او را که روز پیش از آن در روز عاشورا در مدرسه فیضیه قم، سخنانی بر ضد حکومت گفتهبود، دستگیر و به زندانی در تهران منتقل کردند. چند ساعت بعد از حادثه گروهی از طرفداران وی در قم به خیابانهای تهران و قم ریختند و دست به تظاهرات زدند. در این روز تعدادی از تظاهرکنندگان کشته شدند. در تاریخ 4 آبان 1343 خمینی بر ضد تصویب لایحه کاپیتولاسیون در مجلس شورای ملی در شهر
قم به سخنرانی پرداخت، وی در این سخنرانی سعی کرد ضمن تبیین نظرات خود در مورد لایحه مذبور خطر آن برای مردم و استقلال و تمامیت ارضی کشور را گوشزد کند. در طی این سخنرانی وی بارها به آمریکا و شخص شاه حمله لفظی کرد. در پی سخنرانی آیتالله خمینی در روز 4 آبان بر ضدّ تصویب لایحه کاپیتولاسیون، حکومت وقت تصمیم به تبعید وی به ترکیه گرفت، در روز 13 آبان همان سال ماموران ساواک (سازمان امنیت و اطلاعات کشور) آیتالله خمینی را در قم دستگیر و با هواپیمای نظامی به ترکیه تبعید کردند.
جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی ایران در تخت جمشید و با حضور سران و سفرای بسیار از کشورها در 20 مهر 1350 آغاز شد.
در 11 اسفند 1353 محمدرضا پهلوی دستور تشکیل حزب سراسری و واحد رستاخیز را اعلام کرد، این نخستین بار در تاریخ نوین سیاسی ایران بود که این کشور به روش تکحزبی اداره میشد. در آخرین روزهای سال 1354 دو مجلس سنا و ملّی طرح تغییر تاریخ هجری به شاهنشاهی را مطرح و تصویب کردند، این امر ظاهراً در راستای سکولاریزهکردن حکومت برداشته میشد؛ ولی عملاً آتش خشم مخالفین را برافروخت و مخالفتهایی را نیز برانگیخت.
وقایع سال 1356 خورشیدی
در اول آبان سال 1356 فرزند خمینی (مصطفی خمینی) به شکل مشکوک و غیر منتظرهای درگذشت که منجر به برگزاری جلسات سوگواری معترضانه در قم، تهران، یزد، مشهد، شیراز و تبریز شد و مرگ او بهطور گستردهای به ساواک نسبت داده شد.
تا اواخر آبان 1356 مخالفان حکومت، به فعالیتهای محصور به پشت درهای بسته، نوشتن بیانیه، تشکیل گروهای جدید، احیای گروههای قدیم، صدور نامه و انتشار نشریات اقدام میکردند، اما پس از آن تاریخ، مرحله جدیدی در روند انقلاب رخ داد و فعالیت مخالفان به صورت تظاهرات خیابانی خود را نشان داد. نقطه عطف در 25 آبان رخ داد که پس از نه شب جلسات شعرخوانی آرام با مضمون سیاسی که توسط کانون نویسندگان در انجمن فرهنگی ایران و آلمان و در دانشگاه آریامهر در آبان ماه سال 1356 تشکیل شده بود، پلیس برای برهم زدن جلسه دهم و متفرق کردن حدود ده هزار دانشجوی شنونده در آن، اقدام کرد که تظاهرات خشمگینانه دانشجویان و سرازیر شدن آنان در خیابانها با دادن شعارهای ضد حکومتی را به دنبال داشت. در این درگیری یک دانشجو کشته، هفتاد تن مجروح و یکصد تن بازداشت شدند. در ده روز پس از آن تظاهراتهای دانشجویی افزایش یافت و دانشگاههای اصلی تهران در اعتراض به درگیری 25 آبان تعطیل شدند. در طول یک هفته بعد، دانشگاههای بزرگ کشور به یادبود 16 آذر (روز غیر رسمی دانشجو) دست به اعتصاب زدند. تظاهر کنندگان دستگیر شده در ناآرامیهای پیشین، پس از محاکمههای کوتاهی در دادگاههای مدنی تبرئه شدند و اینگونه محاکمات به روشنی نشان داد که ساواک دیگر توان استفاده از دادگاههای نظامی را برای سرکوب مخالفان ندارد.
در دی ماه همان سال اتفاق دیگری به تظاهرات خیابانی شدت بخشید. در تاریخ 17 دی، روزنامه اطلاعات به قلم فردی با اسم مستعار احمدی رشیدی مطلق مقاله نیشداری برضد روحانیت مخالف نوشت و ضمن نامیدن آنان با عنوان «ارتجاع سیاه»، آنان را به همکاری پنهان با کمونیسم بینالملل برای محو دستاوردهای انقلاب سفید متهم ساخت. این مقاله همچنین خمینی را به بیگانه بودن و جاسوسی برای بریتانیا در دوران جوانی متهم کرد و همچنین او را بی بندوبار و نویسنده اشعار شهوتانگیز صوفیانه نامید. این مقاله شهر قم را به خشم آورد. حوزههای علمیه و بازار تعطیل و خواستار عذرخواهی علنی حکومت شدند. حدود 4000 نفر از طلاب و هواداران آنان در روز 19 ماه دی در تظاهرات به دادن شعار پرداخته و با پلیس درگیر شدند. در این درگیریها بنا به اعلام حکومت دوتن و به گفته مخالفان هفتاد تن کشته و بیش از پانصد نفر زخمی شدند.
روز بعد خمینی خواستار تظاهرات بیشتر شد و به شهر قم و آنچه «روحانیت مترقی» نامید، به خاطر ایستادگی در برابر حکومت تبریک گفت و شاه را به همکاری با آمریکا برای نابودی ایران متهم کرد. شریعتمداری نیز در مصاحبهای نادر با خبرنگاران خارجی، از حکومت گلایه کرد و رفتار پلیس و حکومت با روحانیون را توهینآمیز خواند. شریعتمداری همچنین به همراه 88 تن از روحانیون، بازاریان و دیگر مخالفان از ملت خواست که چهلم کشتار قم را با دست کشیدن از کار و حضور آرا
م در مساجد برگزار کنند. بعدها در جستجوی جرقه یا سرآغاز انقلاب ایران، روزنامهنگاران، چاپ مقاله اطلاعات و پیامدهای آن در قم را عنوان کردند. و برخی چون حامد الگار و هنری مانسون کشته شدن مصطفی خمینی را شروع زنجیره اتفاقاتی میدانند که منجر به انقلاب ایران شداما ارواند آبراهامیان تاریخنگار معاصر بر این باور است که درواقع نقطه آغازین انقلاب
پیچیده تر از این بوده و نخستین جرقه را میتوان به پیشتر از چاپ مقاله و وقایع پیامد آن و به جلسات شعرخوانی و ناآرامیهای دانشگاه آریامهر نسبت داد. در مجموع این دو حادثه، تجلی دو نیروی حاضر در جنبش انقلابی محسوب میشود که یکی طبقه متوسط حقوق بگیر و جایگاه اعتراض سیاسی آن یعنی دانشگاههای مدرن و دیگری طبقه متوسط متمول و مراکز سازمانهای اجتماعی-سیاسی آن یعنی مدارس علوم دینی سنتی (حوزههای علمیه) و بازارهای سنتی بود.
وقایع سال 1357 خورشیدی
در روزهای نهم و دهم فروردین مردم یزد طی اعتراضاتی که به خشونت کشیده شد خواستار آزادی زندانیان سیاسی و بازگشت رهبران انقلاب (در راس آنها سید روحالله خمینی) شدند. در پی اوجگیری تظاهرات و درگیریهای مردم با عوامل رژیم پهلوی ، در تاریخ 25 اردیبهشت دولت جمشید آموزگار به مأمورین نظامی و انتظامی در برابر آشوبها دستور شدت عمل داد.
به مناسبت سالگرد 15 خرداد در تهران و شهرستانها تعطیل و اعتصاب سراسری اعلام گردید. و در 21 مرداد همان سال درگیری خونین در اصفهان و اعلام حکومت نظامی در این شهر که توسط فرماندار نظامی شهر به اجرا درآمد. در بیست و پنجم مرداد ماه توسط دولت جمشید آموزگار، حکومت نظامی اعلام شد و در 28 مرداد آتش سوزی در سینما رکس آبادان رخ داد.
در 5 شهریور ماه دولت جمشید آموزگار سقوط کرده و دولت شریف امامی تشکیل شد.سرانجام در تاریخ 17 شهریور 1357 که بعدها به جمعه سیاه مشهور شد، راهپیمایی و اعتراضات مردم در میدان ژاله (شهدای فعلی) تهران به خشونت کشیده شد و عده زیادی کشته و مجروح شدند.
در 2 مهر منزل خمینی در عراق توسط پلیس این کشور محاصره گردید و یک روز پس از آن حزب رستاخیز که توسط حکومت پهلوی تأسیس شده بود منحل گردید. به دلیل افزایش فشارها در عراق خمینی در دهم مهر تصمیم به ترک این کشور و ورود به کویت گرفت، اما دولت کویت به وی مجوز ورود نداد. و در روز سیزدهم همان ماه در پی جلوگیری از ورود سید روحالله خمینی به کویت و جلوگیری دولت عراق از بازگشت وی به نجف، با تقاضای دولت وقت شاهنشاهی، خمینی به فرانسه تبعید شد. روحالله خمینی از پاریس به دهکده نوفل لوشاتو تغییر مکان داد.
خمینی در احاطه خبرنگاران
در روز 19 مهر اعتصاب کارکنان مطبوعات در سراسر کشور آغاز گردید و ده روز پس از آن کارکنان صنعت نفت اعتصاب نمودند.
آیتالله طالقانی در 8 آبان (یکی از رهبران انقلاب) از زندان آزاد شد و دو روز بعد ارتش کنترل تأسیسات نفتی کشور را در دست گرفت. در 13 آبان تظاهرات دانشآموزان و دانشجویان در مقابل دانشگاه تهران به خشونت کشیده شد.
روحالله خمینی رهبر انقلاب ایران در سال 1357
در 23 دی به دستور آیتالله خمینی شورای انقلاب تشکیل گردید و در 26 دی محمدرضا شاه پهلوی ظاهراً به منظور معالجات پزشکی کشور را ترک کرد و دیگر به ایران بازنگشت. بعدها این روز را در تقویم ایران بهعنوان روز فرار شاه نامیدند. وی در آخرین مصاحبه خود در خاک ایران (در فرودگاه مهرآباد) چنین گفت:
• محمد رضا پهلوی: یک مدتی است که احساس خستگی میکنم و احتیاج به استراحت، ضمنا هم گفته بودم تا خیالم راحت بشود و دولت مستقر بشود بعد مسافرت خواهم کرد.
• خبرنگار:اعلی حضرت چه مدت در مسافرت خواهند بود؟
• محمد رضا پهلوی: بستگی به حالت مزاجی من میتوانم بگویم دارد.
• خبرنگار:نخستین نقطهای که اعلی حضرت تشریف فرما میشوند کجا خواهد بود؟
• محمد رضا پهلوی: فکر میکنم به آسوان (مصر) برای استراحت برویم و اولین نقطه اقامت ما در آسوان خواهد بود.
(در ادامه) :حرفی غیر از حس وضعیت مملکت و انجام وظیفه براساس میهن پرستی ندارم.
در 3 بهمن شورای سلطنت که برای حفظ نظام سلطنتی در ایران تشکیل شده بود منحل گردید و در فاصله دو روز پس از آن دولت بختیار به منظور جلوگیری از حضور خمینی در کشور به مدت سه روز فرودگاههای کشور را بسته اعلام کرد. اما در 9 بهمن فرودگاه مهرآباد بازگشایی شد.
در تاریخ 12 بهمن خمینی پس از پانزده سال تبعید وارد ایران شد و فرمانداری نظامی بر اثر فشار مردم راهپیمایی و تظاهرات را برای 3 روز آزاد اعلام کرد.
آیتالله خمینی در فرودگاه مهرآباد از هواپیما پیاده میشود
نظامیان مستقر در تلویزیون به طور ناگهانی پخش مراسم استقبال را قطع کردند و خمینی در بهشت زهرا حضور یافت و ضمن ادای احترام به شهدای انقلاب به سخنرانی پرداخت.
مسیر تقریبی آیتالله خمینی از فرودگاه مهرآباد تا بهشت زهرا (قبرستان اصلی تهران)
در 16 بهمن بختیار گفت: هر کس اکثریت داشت حکومت میکند. اما آیتالله طالقانی گفت: ما رهبران اسلامی داعیه حکومت نداریم. روز بعد بر اساس پیشنهاد شورای انقلاب، خمینی دولت موقت را به مردم معرفی نمودند و دولت موقت به ریاست مهندس مهدی بازرگان تشکیل گردید. در 19 بهمن نیروی هوایی ارتش با آیتالله خمینی پیمان بستند و[15] یک روز پس از آن طرفداران قانون اساسی با تجمع در استادیوم امجدیه (شهید شیرودی) دست به تظاهرات زدند. و در ساعت 9 شب سربازان گارد شاهنشاهی به پادگان نیروی هوایی در شرق تهران (خیابان دماوند) حمله نمودند. در 21 بهمن دولت بختیار زمان حکومت نظامی را افزایش داده و حکومت نظامی را از ساعت 4 بعدازظهر اعلام نمود. روحالله خمینی دستور شکستن زمان حکومت نظامی و حضور مردم در خیابانها را صادر نمود. و در 22 بهمن با اعلام بیطرفی تمامی نیروهای نظامی، سرانجام حکومت سلطنتی ایران (پهلوی) پس از 57 سال سقوط کرد.
در 9 اسفند بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی در ایران تأسیس شد که به موجب فرمان روحالله خمینی، تمام اموال منقول و غیر منقول سلسله پهلوی و مقامات اسبق لشکری و کشوری، در اختیار بنیاد مستضعفان قرار گرفت. بختیار در پیام تلفنی به مدرسه با امیر انتظام سخن گفت و تاکید کرد که بعد از ظهر برای دادن استعفا به ملاقات مهندس بازرگان میرود. در 10 اسفند آیتالله خمینی تهران به مقصد قم ترک کرد ولی 11 ماه بعد به علت بیماری قلبی در 2 بهمن 1358 به تهران بازگشت. مدیر عامل شرکت نفت اعلام داشت واژه کنسرسیوم از فرهنگ ایران حذف میشود. در اواخر اسفند کمیته امداد (یکی از نهادهای انقلابی) به دستور خمینی به منظور انجام امور عامالمنفعه تشکیل شد. در سرمای سخت و بارش برف هزاران زن در تهران تظاهراتی به مناسبت روز زن بر پا داشتند که در عمل به تظاهرات ضد حجاب تبدیل شد. این تظاهرات که در دانشگاه تهران بر پا شده بود و به پیشنهاد سخن رانان به راهپیمایی انجامید؛ اما در میدان ولیعصر گروهی از مردان و زنان مسلمان راه را بر راهپیمایان که عموماً بی حجاب بودند بستند و کار به زد و خورد کشید.
وقایع سال 1358 تا 1360 خورشیدی
در 10 فروردین مردم ایران در یک همهپرسی به و به دعوت آیتالله خمینی شرکت کردند و با اکثریت قاطع (بیش از 98 درصد) به جمهوری اسلامی (به عنوان نظام حکومتی آینده) رای دادند. در 18 فروردین امیر عباس هویدا، نخست وزیر سابق ایران در دوران شاه با حکم صادق خلخالی قاضی دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد. همچنین بیش از 200 تن از مقامات بلند پایه رژیم سابق در خلال دو ماه بعد از انقلاب طی حکمهای دادگاههای انقلاب اعدام گشتند. در تاریخ 13 آبان ماه دانشجویان پیرو خط امام به سفارت آمریکا در تهران حمله کردند و افراد حاضر در سفارت را به گروگان گرفتند و این واقعه استعفای دولت موقت و لیبرال مهدی بازرگان را در پی داشت.
پیش از برگزاری اولین انتخابات ریاست جمهوری در ایران آیت الله خمینی با یک استدلال حقوقی، مجاهدین خلق را به سبب عدم اعتقاد به قانون اساسی از شرکت در انتخابات ریاست جمهوری ایران منع کرد که موجب انتقاد شدید این سازمان از نیروهای مکتبی حاکم در جمهوری اسلامی گردید. در پنجم بهمن ماه ابوالحسن بنیصدر (از فعالان اسلامگرا که تا پیش از انقلاب در فرانسه به فعالیت انقلابی بر ضد حکومت پهلوی میپرداخت) با حمایت خمینی و با پیروزی در انتخابات به عنوان اولین رییس جمهور ایران انتخاب شد. در اواخر فروردین ماه سال 1359 شورای انقلاب با حکم خمینی و با هدف تصفیه دانشگاهها از اساتید و دانشجویان دگراندیش، به اپوزیسیون یا گروههای سیاسی منتقد و مخالف نیروهای مذهبی حاکم در جمهوری اسلامی که عمدتا خاستگاه دانشجویی داشته و دانشگاه را فضای امن سیاسی و کانون فعالیتهای خود به شمار
میآوردند، برای تخلیه دفاتر خود در دانشگاهها مهلتی سه روزه داد. در طی این روزها درگیری و خشونت در دانشگاههای ایران به ویژه در دانشگاه تهران به اوج خود رسیده و چند تن کشته و صدها نفر مجروح شده و این سرآغاز رویدادی شد که ازآن به عنوان «انقلاب فرهنگی» یاد میشود. روز دوم اردیبهشت حکم شورای انقلاب در دانشگاه تهران توسط بنیصدر ابلاغ شد که تعطیلی دانشگاهها به مدت بیشتر از دو سال و اخراج صدها تن از اساتید و دانشجویان دگراندیش را در پی داشت.
به دنبال کشمکشها و اختلاف نظرهای بنیصدر با حزب جمهوری اسلامی و تلاش ناموفقش در جهت سلب اختیارات آنان و در نتیجه از دست دادن حمایت خمینی، از آنجاکه او به تنهایی توان مقابله با مخالفانش را نداشت و پیشتر هیچگاه به ایجاد یک حزب و یا ائتلاف اقدام نکرده بود، با مجاهدین خلق متحد شد و در اواخر ماه خرداد او که برای حفظ جان خویش در خفا ب
ه سر میبرد مردم را به قیام فراخواند. در سیام خرداد 1360 تظاهرات خشونت آمیزی در شهرهای مختلف کشور توسط هوادران مجاهدین خلق و بنیصدر به راه افتاد بهطوریکه در تهران تعداد معترضان به حدود نیم میلیون نفر رسید و در پی عکسالعمل آیتالله خمینی و دیگر روحانیون و درگیری معترضان با نیروهای حزباللهی و سپاه پاسداران تنها در اطراف دانشگاه تهران حدود 50 نفر کشته، 200 نفر مجروح و 1000 نفر دستگیر شدند. روز بعد، بنی صدر برکنار و دستور بازداشت او توسط روحالله خمینی به اتهام خیانت و توطئه علیه نظام صادر شد و به این ترتیب رقابتهای سیاسی وارد عرصه خشونت آمیزی گشت.
آماری از برخوردهای بین 22 بهمن 1357 تا 30 خرداد 1360
کشتار 17 شهریور 1357
• آشوبهای شهری 321 مورد، این آشوبها خشونتهایی از درگیری در یک تجمع چند نفره با یکی دو زخمی تا خشونتهای دامنهدار چند هفتهای مانند آشوبهای مربوط به حزب خلق مسلمان یا انقلاب فرهنگی با دهها کشته و زخمی را شامل میشوند.
• حمله به کتابخانهها، کتابفروشیها، دفاتر مطبوعاتی، مراکز فروش نشریات و مراکز دولتی 129 مورد.
• ترور، 80 مورد.
• بمب گذاری، 57 مورد این بمب گذاریها غیر از دهها مورد بمب گذاری خوزستان است که بهوسیله دولت عراق و با به کارگیری مزدوران محلی صورت پذیرفته و تعداد آنها از خرداد تا نیمه آبان سال 1358 بالغ بر 45 مورد است.
به اینها باید سه جنگ قومی بزرگ در کردستان، گنبد کاووس و خوزستان را که منجر به دخالت ارتش شدند، اضافه کرد تا مجموعا در اندکی بیش از 28 ماه تعداد خشونتها به 590 مورد برسد و رقم بی سابقهای را از نظر تعداد، گستره و تنوع اشکال خشونت ورزی درتاریخ معاصر ایران به ثبت برساند.
نامگذاری
تفکرات و شخصیتهای اسلامی، در این انقلاب حضور برجستهای داشتند و خمینی آنرا انقلاب اسلامی خواند. این انقلاب، با نام انقلاب بهمن 57 نیز شناخته میشود.
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، رسماً برای اشاره به انقلابی که در سال 1357 در ایران رخ داد از لفظ “انقلاب اسلامی” استفاده میکند. برخی از این نام برای نامگذاری انقلاب ایران سود بردهاند. طرفداران نام انقلاب اسلامی ایران، این انقلاب را، انقلابی مبتنی بر بنمایههای مذهبی میدانند. به این مفهوم که نقش مذهب را در وقوع رویدادهای اساسیای که منجر به خروج شاه از کشور و فروپاشی نظام سلطنتی شد، نقشی تعیین کننده دانسته و شکلگیری و پیروزی انقلاب را به آن نسبت میدهند. محمدرضا پهلوی معتقد بود: انقلابیون «دستوراتشان را از مساجد دریافت میکردند و مساجد کارها را از طریق رابطها تحت کنترل داشتند.»
با اینحال گروههای مخالف دیگری نیز در این انقلاب شرکت داشتند که «اسلامی بودن انقلاب» را یک نوآوری توسط گروههای اسلامگرا پس از وقوع انقلاب میدانند. بطور مثال، منوچهر گنجی «تحمیل» دین سالاری در ایران پس از پیروزی انقلاب را به هیچ وجه از اهداف اولیه انقلاب نمیداند، و روح الله خمینی را متهم به «مخفی ساختن نیات خود و اغفال مردم برای یاری وی در به پیروزی رساندن انقلاب» میکند.[34] به نوشته ایلین شولینو، خمینی مظاهر متفاوتی برای انقلابگران متفاوت را داشت: برای روشنفکران و لیبرالهای ملی نماد یک دموکرات را داشت، برای روحانیون یک رهبر با تقوی، برای بازاریان و تجار یک فرد معتقد به اقتصاد بازار آزاد (و غیر وابسته به دولت)، برای طیف چپ و کارگران نماد عدالت اجتماعی، برای خانوادهها نماد ارزشهای اصیل، و نماد وحدت و استقلال برای کل کشور را داشت.
متقابلا طرفداران نام انقلاب اسلامی استدلال میکنند که آیت الله خمینی، نظریات حکومتی خود را سالها قبل در طول کلاسهای درس خود تشریح کرده بود. علاوه برآن کتاب «نامهای از امام موسوی کاشف الغطاء» که بعدها تحت عنوان «ولایت فقیه» بارها تجدید چاپ گردید، برای اولین بار در مهرماه سال 1356 منتشر و با شماره 1052 مورخ سوم مهرکاه پنجاه و شش در کتابخانه ملی ثبت شدهاست. در این کتاب، مجموعه دروس و سخنرانیهای آیتالله خمینی در باب حکومت اسلامی و ولایت فقیه آورده شدهاست. وی در این کتاب علنا و با صراحت، مخالفت خود را با حکومت مشروطه سلطنتی بیان داشته و نظریات خود را درباب حکومت جایگزین آن باز گفتهاست.
« ;این مواد قانون اساسی(مشروطه) و متمم آن همه ضد اسلامی است. سلطنت و ولایتعهدی همان است که اسلام بر آن خط بطلان کشیده است;. گاهی در کتابها و روزنامههایشان مینویسند احکام جزائی اسلام، احکام خشنی است; اگر اسلام بگوید برای جلوگیری از فساد در نسل جوان، یک نفر را در محضر عموم شلاق بزنند خشونت دارد؟…ما معتقد به ولایت هستیم;ما خلیفه میخواهیم تا اجرای قوانین کند. قانون مجری لازم دارد;.مبارزه در راه تشکیل حکومت اسلامی لازمه اعتقاد به ولایت است;.شما وظیفه دارید حکومت اسلامی تاسیس کنید;اطاعت از «ولی امر» واجب شمرده شدهاست;فقهای عادل عهدهدار این مقامات هستند ;.شارع مقدس اسلام یگانه قدرت مقننهاست. هیچکس حق قانونگذاری ندارد;در حکومت اسلامی بجای مجلس قانونگذاری;مجلس برنامهریزی وجود دارد. ولایت یعنی حکومت
و اداره کشور و اجرای قوانین شرع;در این موارد معقول نیست که رسول اکرم(ص) و امام با فقیه فرق داشته باشد. »
لذا از دید این گروه، آیتالله خمینی درباره اصل ولایت فقیه و حکومت اسلامی، هیچ ناگفتهای را باقی نگذاشته بود و کسانی که در جریان انقلاب رهبری وی را پذیرفتند، ولی پس از انقلاب با قانون اساسی و اصل ولایت فقیه به مخالفت پرداختند، یا این مطالب را نخوانده و یا درک نکرده بودند..
ماهیت انقلاب
کلمات کلیدی :