مقاله پیامدهای اجتماعی قیام عاشورا در pdf
نوشته شده به وسیله ی علی در تاریخ 95/2/30:: 3:44 صبح
مقاله پیامدهای اجتماعی قیام عاشورا در pdf دارای 13 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله پیامدهای اجتماعی قیام عاشورا در pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله پیامدهای اجتماعی قیام عاشورا در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله پیامدهای اجتماعی قیام عاشورا در pdf :
پیامدهای اجتماعی قیام عاشورا
مقدمه
روزها همچنان از پی هم میگذرند و دوباره محرم با آن حال و هوای سحرانگیزش از راه میرسد. دوباره عطر خوش حسینی به مشام میرسد و نوای «یاحسین» گوش جان را نوازش میدهد. زمزمهای که همواره ورد زبان ملت ایران بوده و با نشأت گرفتن از زمزمهها و نام حسین(ع) بود که توانستند چنان حوادثی را بیافرینند به طوری که با گذشت زمان هنوز فعل حسینیشان در اذهان حک شده باقی مانده است.
امام حسین ( ع ) به همراه 72 تن از یاران صدیقش حماسهای خلق کرد که حتی با یادآوری آن میتوان به عظمت این نهضت حسینی پی برد و برای حرکتها و مبارزات ظلمستیزانه بعدی، در طول تاریخ پس از امام(ع) و یارانش الگویی گشت. در باره رویداد عاشورا بسیار گفته و نوشتهاند. باز هم جاى گفتن و نوشتن باقى است، چرا که این رویداد از چنان ابعاد بزرگ و گستردهاى برخوردار است که هر چه بیشتر به تحلیل و بررسى آن پرداخته شود زوایاى نوتر و تازهترى از آن آشکار خواهد شد. عاشورا نه یک حادثه که یک فرهنگ است، فرهنگى برخاسته از متن اسلام
ناب که نقش حیاتى را در استحکام ریشه ها، رویش شاخه ها و رشد بار و برهاى آن ایفا کرده است. عاشورا هیچ گاه در محدوده زمان و جغرافیاى خاصى محصور نمانده است، بلکه همواره الهام بخش تشیع در راستاى حرکت ها، جنبش ها و قیام هاى راستین شیعه ـ پل بسیارى از نهضتهاى دیگر ـ در برابر کانون هاى ظلم و کفر و نفاق بوده است. قیام عاشورا از سال 61 هجرى تا امروز همچون چشمهاى جوشان و خروشان از آب زلال و گواراى خود تشنگان معرفت و حقیقت را سیراب کرده، و الهامبخش بسیارى از نهضتهاى حقّ علیه باطل بوده است. انقلاب اسلام
ى، به رهبرى امام خمینى(ره) از عاشورا حسینی الهام گرفت. وصیت نامه سیاسی ـ الهی امام خمینی(ره) نیز این مفاهیم را بیان میدارد که هر کس خود را بیشتر برای ظلم محیا کنید ، ظالم
بیشتر میشود و اگر در برابر ظالم ایستادگی کنید ظلم از بین میرود. روحانیت شیعه همواره براى حراست از کیان فرهنگ عاشورا، نه فقط آن را در طول اعصار متمادى بازگو کرده است، بلکه حتى به بازسازى آن و پاسدارى از ارزش هاى ناشى از آن پرداخته است. بازسازى م
ضامین و مفاهیم بلند فرهنگ عاشورا در هر عصر و زمانى به فراخور حال آن زمان، تأثیر بسیار شگرف و سازنده اى در راه پیشبرد اهداف مقدسى همچون نشر معارف و فرهنگ اسلام ناب، بر جاى نهاده است. تاریخ شیعه گواه صادق و روشنى از این بازسازىها است. این بار نیز آذرخشى دیگر از آسمان کربلا درخشید که نور آن مشعل فروزان راه حق طلبان و حقیقت جویان، و ابهت و صلاى آن، در هم کوبنده الحاد و نفاق است. عاشورا رسالت بزرگى را بر دوش همه دینداران به ویژه آگاهان جامعه نهاده است. همگان پس از شناخت ابعاد آن موظفاند خود و جامعه خود را با آن مقایسه و از آن درس و عبرت بیاموزند، چرا که زنده بودن تاریخ به ترسیم و تصویب آن و سنجش خودمان با آن است. از این روى، سخنی هر چند کوتاه پیرامون
اساسىترین بعد این حادثه بزرگ است که در بخشی از آن تحت عنوان « عاشورا در محرم » که بر گرفته از موضوعات مختلف پیرامون این حادثه تاریخی خواهد بود بیان می گردد .
1- تأثیرات اجتماعی:
– قیام حسین بن علی (علیه السلام) و اصحابش منشأ برکات فراوان اجتماعی چه در عصر خود و چه در دورانهای بعد شد. که از جمله این تأثیرات، به موارد زیر میتوان اشاره نمود:
الف) رفع جهالت و ضلالت مردم: همان طور که در ع
بارات مختلف و در زیارات گوناگون آن حضرت آمده است (از جمله در زیارت اربعین)، شاخصترین پیام اجتماعی و پیامد قیام سید الشهدا، نجات مردم از جهالت و گمراهی است. آن حضرت با قیام آگاهانه خود مرز میان حق و باطل را که به وسیله مستکبران رفته رفته کم رنگ شده و از بین میرفت، هر چه بیشتر تبیین نمود و ملاک حق و حقیقت را آشکار کرد. جهل ستیزی عاشورا نه تنها باعث بیداری مسلمین شد، بلکه افراد اهل کتاب بسیاری را نیز روشنی بخشید. تا جایی که برخی نمایندگان دول غیر اسلامی در دربار یزید و همچنین برخی از راهبان معتکف در دیرها را از خواب غفلت بیدار نمود و به سوی حقیقت رهنمون شد. و البته که اشعه های درخشان این موج بیداری، همچنان هم ادامه دارد و آزادگان جهان را رهبری میکند. در عصر حاضر نیز این خط سرخ شهادت حسین بن علی (علیه السلام) و اصحابش، خود ب
ه تنهایی گواهی بر صدق مدعای اسلام و تأییدی بر حقانیت آن است. آری، عاشورا، معیار اول خود را عقلانیت و جهلزدایی معرفی میکند و بارزترین هدف خود را آگاهی مردم بر میشمرد. اگر این قیام، بر حق نبود و تنها با تحریک احساسات مردم، خود را پابرجا نگه داشته بود، و از عواطف آنان سوء استفاده مینمود، هرگز نمیتوانست مردم را به عقلگرایی فراخواند و موجب آگاهی عمومی شود.
ب) خیزش عمومی: پس از وقوع عاشورا و به دنبال آگاه
ی عمومی و در امتداد راه عاشورا، قیامهای متعددی بر ضد ظلم، چه در همان روزگار و چه در دورانهای بعد، به وقوع پیوست که از مهمترین آنها در آن روزگار، قیام مردم مدینه است. قیامی که برپاکنندگان آن به پیروزی نمیاندیشیدند و تنها به خاطر وظیفه بپاخواسته بودند. در دورانهای بعد نیز قیامهای متعدد اسلامی و غیر اسلامی، با پشتوانه کربلا به وقوع پیوست که آموزه های کربلا را مبنای خویش قرار داده بودند. در طول تاریخ، قیامهای متعدد ماد
ی و یا دینی موجب خیزش مردم در برابر ظلم و ستم گردیده است. اما اثرات تعداد زیادی از آنها یا تنها محدود به عصر خویش بوده است و یا فقط از عواطف و احساسات مردم، استفاده نمودهاند که پس از مدتی فرونشسته است، اما عاشورا بر پایه اصول انسانی و انگیزه الهی همگان را به قیام فرا میخواند.
ج) حرکت و اقدام تنها برای خدا: مهمترین تأثیر قیام کربلا چه در بعد اجتماعی و چه در بعد فردی، عمل نمودن تنها و تنها به خاطر خداست و تنها او را دیدن و از غیر او چشم پوشیدن. حسین بن علی (علیه السلام) در راه خدا همه هستی خویش را فدا نمود و حتی راه پیروزی را نیز شرط قیام خود نمیدانست. تا جایی که در شب عاشورا به تمام یاران و خ
اندان خود فرمود: “اینها تنها با من ستیزه دارند، شما تاریکی شب پیش گیرید و بروید و بدانید هر که از شما فردا در این وادی باشد، کشته خواهد شد.” و هم او بود که در کوران سختترین حوادث فرمود: “بر من آسان است، چرا که در مقابل دیدگان معبود است.”
2- تاثیرات فردی: از دیگر تأثیرات عاشورا، تأثیرات فردی آن است. قیام حسینی، از اصلاح شرایط اجتماعی، اصلاح فرد فرد اجتماع را دنبال میکند، بلکه با به جای گذاردن تأثیرات عمیق فردی راه را برای اصلاح اجتماع فراهم میآورد؛ که از مهمترین این تاثیرات میتوان به موارد زیر، اشاره نمود:
الف) ترک نمودن گناه و عمل نمودن به اوامر الهی: هر مسلمان، هر شیعه و هر آزاده، هنگامی که در کنار خوان پر برکت عاشورا مینشیند، و به اندازه ظرفیت خویش از آن بهره میگیرد، به میزان ظرفیت و تعمق او، تا مدتی این اثر در وجود او شعلهور است و او را نه
تنها از ارتکاب معاصی و تخلف از امر الهی باز میدارد، بلکه تلخی گناه را احساس میکند و شیرینی اطاعت را در وجود خویش درمییابد. صدق این مدعا، هنگامی به اثبات میرسد که طالب حقیقت، لختی، خویشتن را به این وادی بسپارد.
ب) آزادگی و حریت: پس از گذشت سالیان متمادی، هنوز نغمه حسین (ع
لیه السلام) که بانگ بر میآورد: “اگر دین ندارید، در دنیای خود آزاده باشید”، جهان و جهانیان را به سوی خویش دعوت میکند. هنوز هم پیام حسین (علیه السلام) ادامه دارد و امروز نیز هرگونه ذلت و خواری اطاعت از ظالم را از دامان خود و پیروانش دور مینماید. آزادی از بند بندگی غیر حق و سر بر آستان حق ساییدن، یکی از پیامهای قیام حسینی است که امروز نیز محک و معیار شناخت اسلام اصیل و حفظ انسانیت انسان، در عصر حاضر میباشد و چنین است که دلدادگان حسین (علیه السلام) از هر کیش و مذهب و آیین، با اقتدای به او، خویشتن را از ذلت بندگی غیر خدا میرهانند.
ج) صبر و استقامت: شیعیان و به طور کلی بازنگران واقعه عاشورا، چنان تأثیری از صبر و استقامت حسین ابن علی (علیه السلام) پذیرفتهاند که در سختترین حوادث و ناگواریهای زندگی که عرصه بر آنان تنگ میشود و بردباریشان به انتها میرسد، از امام و رهبر خویش یاد میکنند و بدین وسیله، خود را تسکین داده و تحمل سختیها را بر خویش آسان مینمایند. هم او که سه شبانه روز در صحرایی سوزان، در محاصره آب قرار گرفت و به سختترین صورت، در م
عرض تشنگی بود. هم او که در برابر چشمانش، طفل 6 ماههاش را کشتند و فرزند جوان او را که مجمع خصائص انسانی و شبیهترین مردم چه از لحاظ ظاهر و چه از نظر خصوصیات اخلاقی به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) بود نه تنها کشتند، بلکه بدنش را نیز پاره پاره کردند؛ اما حسین (علیه السلام) در تمامی این وقایع فجیع، زبان به ناسپاسی نگشود و تنها ذکر حق، التیام زخمهای قلب شریفش بود.
پس همانگونه که ذکر شد، نیاز بشر به آموزههای عاشورایی پس از گذشت قرنها و پای نهادن به عصر تکنولوژی، نه تنها از بین نرفته است، بلکه روز به روز فزونتر میگردد؛ چرا که بشر به موازات پیشرفتهای مادی خویش، باید از نظر اصول انسانی و معنوی توسعه یابد که ا
ین توسعه معنوی انسانی، او را در ادامه راه کمک مینماید و آدمی را به هدف اصلی زندگی، که همان گام نهادن در مسیر کمال و رسیدن به قرب الهی است، رهنمون میشود. عاشورا نیز با ابعاد فرا زمانی خود، امروزه عهدهدار چنین مسئولیت خطیری است. اگر آدمی در 1300 سال پیش هنوز بسیاری از کارهای حسین بن علی (علیه السلام) را درک نمینمود، اما
امروزه با احساس نیاز خود و با غور و تأمل خود در این مقطع حساس تاریخ، میتواند بر جراحت روزمرگی و غفلت از مبدأ و منتهای خود، مرهم نهد و ارزش قیام حسینی را با تعقل و تأمل خود و در حد توان درک نماید.
اما بزرگداشت قیام عاشورا توسط شیعیان و اقدام به بر پایى مجالس سوگواری و گریه نمودن در مصائب اهل بیت را از زاویه ای دیگر نیز میتوان نگریست که به اختصار به آن اشاره مینماییم:
همان طور که همه میدانند، روح، اساس و بنیان وجود آدمی است و جسم انسان کاملا در تحت سیطره روح است. ماهیت روح نیز با ماهیت جسم که مادی است تفاوت دارد و روح موجودی غیر مادی و مجرد است. به همین دلیل است که پیوند روحانی به مراتب عمیقتر و دارای ژرفای بیشتری نسبت به پیوند مادی و روابط جسمانی است. حال این پیوند چگونه حاصل میگردد؟ پیوند روحانی هنگامی میان دو شخص برقرار میگردد که هر دو دارای ارزشهای یکسان الهی و انسانی باشند. رابطه و پیوند میان شیعه و ائمه طاهرینش، یک پیوند روحانی و یک رابطه معنوی است و شیعه، حیات انسانی و معنوی خویش را مدیون آن ذوات مقدسه میداند. همان گونه که ذکر شد، ماهیت این وابستگی و پیوند، بسیار عمیقتر از پیوند مادی است، لذا هیچ جای تعجب ندارد که شیعیان در رثای محبوبان الهی خویش، مغموم و عزادار گردند چرا که رابطه روحانی آنان، همچنان نیز بر قرار است و به مصداق: “ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون”، شیعیان با ائمه خویش حتی در زمان حال، رابطهای عمیق دارند (و البته که رابط
ه معنوی و روحانی، امری فرای زمان و مکان است).
و نیز به همین دلیل است که شیعیان در ماتم اولیای خود اشک میریزند. اما برای
گریستن، فلسفهای دیگر نیز وجود دارد؛ و آن اینکه گریستن وسیلهایست برای تقویت محبت و محبت و دلدادگی، موجبات تبعیت از محبوب را فراهم میسازد و پیروی، همرنگی و سنخیت میآورد که این سنخیت، خود نیز موجب تقویت محبت میگردد. پس گریه از محبت منشأ میگیرد و خود نیز موجب تقویت محبت میشود و چنین است که انسان با دلدادگی به اولیای حق، گام در مسیر قرب الهی میگذارد و لحظه به لحظه، به سوی کمال سیر میکند. آری، درست است که گریستن تنها وسیله تقویت محبت نیست، اما در گریستن، نکتهای لطیف، نهفته است. ابراز و تقویت محبت وقتی کامل است و ادعای مدعی هنگامی صادق، که محب به غیر از حب محبوب، چیز دیگری به دل راه ندهد و هر آن چیز غیر از آن را از دل برون کند. گریستن این رسالت را به خوبی انجام میدهد و زنگار دل و باطن آدمی را میزداید و درون را صیقل میدهد و این خالص ساختن، جان آدمی را آماده تأثیرپذیری از والاترین انسانها مینماید.
پس امروز نیز بشریت، باید عاشورا و قیام حسینی را زیر ذره بین عقل و منطق قرار دهد و نیازهای فراوان فکری، عقیدتی و انسانی خود را در پرتو آن جستجو نماید تا در سایه این کنکاش، هر چه بیشتر در راه بهبود حیات معنوی و مادی خویش قدم گذارد و درون و برون خویش را از قید و بندهای خرافی، پالایش نماید.
الگو گیری ازعاشورا
تاریخ اسلام و شخصیتهای برجسته اسلامی نیز برای مسلمانان در همه دورهها الگو بوده است و تعالیم دین ما و اولیاء مکتب نیز توصیه کردهاند که از نمونههای متعالی و برجسته در زمینههای اخلاق و کمال، سرمشق بگیریم. در میان حوادث تاریخ، «عاشورا» و «شهدای کربلا» از ویژگی خاصّی برخوردارند و صحنه صحنه این حماسه ماندگار و تکتک حماسهآفرینان عا
شورا، الگوی انسانهای حقطلب و ظلمستیز بوده و خواهد بود، همچنان که «اهلبیت ( ع )» بصورت عامتر، در زندگی و مرگ، در اخلاق و جهاد، در کمالات انسانی و چگونه زیستن و چگونه مردن، برای ما سرمشقاند. از خواستههای ماست که حیات و ممات ما چون زندگی و مرگ محمد و آل محمّد باشد: «اَللهُمَّ اجْعَلْ مَحْیای مَحْیا مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتی مَماتَ محمّدٍ وَ آلِ مَحَمَّدٍ »
امام حسین ـ علیه السّلام ـ حرکت خویش را در مبارزه با طاغوت عصر خودش، برای مردم دیگر سرمشق میداند و میفرماید: «فَلَکُمْ فی اُسوَهٌ» نهضت عاشورا، الهام گرفته از راه انبیا، و مبارزات حقجویان تاریخ و در همان راستاست. استشهادی که امام حسین ( ع ) به کار پیشینیان میکند، نشاندهنده این الگوگیری است. هنگامی که حضرت میخواست از مدینه خارج شود، این آیه را میخواند: «فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظّالِمینَ»، قبل از حرکت نیز در وصیتنامهای که به برادرش محمد حنفیه نوشت و مبنا و هدف و انگیزه خروج را بیان کرد، از جمله تکیه آن حضرت بر عمل به سیره جدّ و پدرش و پیمودن همان راه بود و نهضت خود را در همان خطّ سیر معرفی کرد: «وَ اَسیرَ بِسیرَهِ جَدّی و اَبی عَلِی بْنِ اَبی طالِبٍ» و سیره پیامبر و علی ( ع ) را الگوی خویش در این مبارزه با ظلم و منکر دانست. این شیوه، تضمینی بر درستی راه و انتخاب است که انسان مبارز، از اولیائ دین و معصومین الگو بگیرد و برای کار خود حجّت شرعی داشته باشد. در سخنی دیگر، آن حضرت فرموده است: «وَلی وَ لَهُمْ و لِکُلِّ مُسلمٍ بِرَسُولِ اللهِ اُسْوَه و پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله »
را اسوه خود و هر مسلمان دیگر قلمداد کرده است. پیامبر اکرم ( ص ) ، دو فرزندش امام حسن ( ع ) و امام حسین ( ع ) را «امام» معرفی کرده است، چه قیام کنند، چه بنشینند: «اِبْنای هذا اِمامانِ، قاما اَوْ قَعَدا» پس از قیام عاشورا نیز در همان خطّ امام و اسوه و الگو بودن امام حسین ( ع ) بود و عمل آن حضرت برای امّت میتوانست سرمشق و سرخط باشد و
مبنای مشارکت پیروان امامت در مبارزه با حکومت یزیدی باشد، مبارزهای که ریشه در جهاد همه پیامبران ربّانی و همه جهادهای مقدّس مسلمانان صدر اسلام در رکاب حضرت رسالت داشت.
در تاریخ اسلام نیز، بسیاری از قیامهای ضد ستم و نهضتهای آزادیبخش، با الهام از حرکت عزّتآفرین عاشورا شکل گرفت و به ثمر رسید. حتّی مبارزات استقلالطلبانه هند به رهبری مهاتما گاندی، ثمره این الگوگیری بود؛ همچنانکه خود گاندی گفته است: « من زندگی امام حسین ( ع )، آن شهید بزرگ اسلام را به دقت خواندهام و توجّه کافی به صفحات کربلا نمودهام و بر من روشن شده است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد، بایستی از سرمشق امام حسین ( ع ) پیروی کند »
قائد اعظم پاکستان، محمدعلی جناح نیز گفته است: « هیچ نمونهای از
شجاعت، بهتر از آنکه امام حسین ( ع ) از لحاظ فداکاری و تهوّر نشان داد، در عالم پیدا نمیشود. به عقیده من تمام مسلمین باید از سرمشق این شهیدی که خود را در سرزمین عراق قربانی کرد، پیروی نمایند »
بارزترین نمونه آن، انقلاب اسلامی ایران بود که درسها و الگوهای عاشورا، قویترین دستمایه جهاد مردم بر ضدّ طاغوت و دفاع رزمندگان در جبهه نبرد هشت ساله به شما
ر میرفت. نبرد و شهادت مظلومانه برای رسوا ساختن ظالم، عمل به تکلیف در شدیدترین حالاتِ تنهایی و بییاوری، رها نکردن هدف حتّی با کمبود نفرات و شهادت یاران، همه و همه از ثمرات الگوگیری از عاشورا بود.
امام امّت، در اسوه بودن عاشورا برای نهضت پانزده خرداد میفرماید: « ملّت عظیمالشأن، در سالروز شوم این فاجعه انفجارآمیزی که مصادف با پانزده خرداد 42 بود، با الهام از عاشورا آن قیام کوبنده را به بار آورد. اگر عاشورا و گرمی و شور انفجاری آن نبود، معلوم نبود چنین قیامی بدون سابقه و سازماندهی واقع میشد. واقعه عظیم عاشورا از 61 هجری تا خرداد 42 و از آن تا قیام عالمی بقیه الله اروحنا لمقدمه الفداء در هر مقطع انقلابساز است. » سزاوار است که نهضت عاشورا از ابعاد مختلف، مورد بازنگری دقیق قرار گیرد و شیوههای مبارزه، خطوط اصلی تبلیغ، عوامل ماندگاری یک حرکت انقلابی و ثمربخشی آن در طول سالیان متمادی، و درسهایی که برای به حرکت درآوردن ملّتهای خفته و خمود در آن نهفته است، تبیین گردد و عاشورا به یک «مکتب» و «دانشگاه» تبدیل گردد.
عاشورا برای دوران ما چه پیامی دارد ؟
انگیزه، علت و چگونگی واقعه عاشورا و تأثیر و استمرار آن حادثه تاریخی بر زندگی ایرانیان را، نمی توان تنها از میان نقل و قول ها و روایات شیعه ای بیرون کشید و تحلیل نمود. این سخن به معنای نفی گفتارها و اعتقادهای شعیان نیست بلکه، در برخورد جامع و تحلیلی با مسائل تاریخی به خصوص با پدیده ای که در تاریخ یک کشور واقعیت انکارناپذیری دارد، منط
ق حکم می کند که در جستجوی عامل منحصر به فرد نباشیم. مضافاً گروهی از روشنفکران مذهبی [اگر بر این اصطلاح خُرده نگیرید] و از جمله شریعتی، وجود عناصری مانند نفرت دشمنان شیعه و اسطوره و افسانه سازیهای دوستان شیعه را علتی برای کج فهمی ها و برداشت های انحرافی مردم می دانند و نسبت به یکسری شبیه سازیها و عزاداری ها مواضع مشخصی دارند و مخالف برپایی آنها نیز هستند.
همچنین شناخت پدیده ای بنام عاشورا، بدون فهم و تعمق درباره روندهای فکری ـ فلسفی، سیاسی و اقتصادی صدر اسلام و نقش دو منظوره گروهی از ایرانیانی را که طراح و برنامه ریز اصلی این واقعه بوده اند و در روز عاشورا نیز دخالت داشتند؛ بهیچوجه ممکن و مقدور نیست. پدیده ای که هم گفتمانی خاص [نفی حاکمیت سیاسی] و هم سنتی خاص [جدایی مردم از حکومت] و هم مذهبی خاص [شیعه ایرانی] و هم نیروی خاصی [روحانیان] را در کشور ما رواج و تشکیل داد و تقویت ساخت. گفتمان و سنتی که پیش از آن در فرهنگ ایرانشهری سابقه نداشت و نسل های تازه و جوان و بی هویت ایرانی، که یکی ـ دو دهه بعد از تهاجم اعراب وارد مناسبات اجتماعی شده بودند، این پدیده را همآهنگ و تقویت کننده نفرت های دورنی خویش علیه مهاجمان می دیدند و آنرا دنبال می کردند. همانگونه که نسل جوان امروزی، طنزهای
ضد فرهنگی را بهترین تقویت کننده نفرت های دورنی خویش علیه جمهوری اسلامی می بیند و ناخواسته، با لومپنیسم موجود و در حال گسترش همآوا می گردند و آنرا ترویج می کنند.
استقبال ایرانیان از دین اسلام، جدا از اجبارها و خطرات جانی، علت و انگیزه های قوی سیاسی و اقتصادی نیز داشت. بدیهی است که یکی ـ دو نسل بعد از تهاجم اعراب به ایران، به لحاظ منطق و عقل، عملاً نمی توانستند به دین اسلام اعتقاد و باور داشته باشند. هر
عقیده تحمیلی و اجباری، تنها بعد از گذشت زمان آن هم هنگامی که به عادتی عمومی مبدل گردید و یا بعنوان سنتی که از نیاکان به ارث رسیده باشد، آن وقت، قادر است در متن فرهنگ نفوذ کرده و جا باز کند. جامعه زیر سلطه، چه در قدیم و چه امروز، اگر فاقد قدرت نظامی برتر باشد و توان مقابله علیه مهاجمان را در خود نمی بیند، به حربه های سیاسی و فرهنگی متوسل میگردد و ایرانیان نیز چنین کرده اند تا از اینطریق، راه آینده را مطابق دیدگاه و خواس
ت خود هموار سازند.
اما نکته شگفت آور و مهم تاریخ بگونه ای رقم خورد که در زمان تهاجم، هم اعراب و هم ایرانیان، برسر انتخاب رهبری سیاسی ـ دینی و چگونگی اداره جامعه و قبایل، گرفتار بحران شده بودند. جنگ نه تنها مانعی علیه رشد و شکوفایی اندیشه گردید، بلکه انگیزه بازگشت به گذشته را در بین ایرانیان دوباره زنده و تقویت ساخت. از این منظر، خلیفه عمر، که به فرمان او اعراب بر کشور ایران هجوم آوردند، فاقد آن خصوصیاتی بود که پیش از این، ایرانیان، شاه را با فره ایزدی پیوند داده و او را مظهر دو قدرت سیاسی و دینی بر روی زمین می دیدند. شاه که بهره م
ند از فیض و خرد اهورایی است، سنبل دادگری و عدالت برای مردم بود. در حالیکه نه تنها عمر، بلکه علی بن ابیطالب خلیفه چهارم مسلمین نیز چنین ادعایی نداشتند. اگرچه علی مخالف خلافت ابوبکر [اولین خلیفه مسلمین] و به اصطلاح امروزی اپوزیسیون قدرت طلب بود، ولی هیچگاه داعیه امامت نداشت و هیچ وقت هم بر زبان نیاورد که تداوم فیض نبوت، از طریق من استمرار خواهد داشت. هم علی و هم سه خلیفه پیش از او در زندگی نشان دادند که مخالف بدعت و در امور حکومت و اداره جامعه مسلمین، پایبند به دستورات قرآن و سنت اند.
فهم این نکته پیچیده و غیر واقعی نیست هرگاه بگوئیم که سیاستمداران ایرانی، از فردای تهاجم، در جهت تبدیل خلافت به سلطنت گام برمی داشتند و اندیشمندانش، در راستای همآهنگ و منطبق ساختن دین اسلام با تلقی و آرمانی که از مفهوم ایران شهری داشتند. در نتیجه به زعم سیاستمداران ایرانی، بسته شدن دایره نبوت و عدم ارتباط خلیفه ب
ا فیض الهی، در طول زمان، خلافت می توانست به سلطنت و سپس به سلطنت مورثی مورد علاقه و فرهنگ ایرانیان مبدل گردد. معاویه خلیفه نخست خاندان امویان،
آرزوی ایرانیان را برآورده ساخت و در زمان حیاتش، فرزند خود یزید را به جانشینی انتخاب کرد و همان زمان «آقا زاده» های مخالف از جمله عبداللهبنزبیر، عبداللهبنعمر و حسین بن علی، این حرکت را پذیرفتند و با او بیعت کردند. بدیهی است، ایرانیانی که در دستگاه حاکمیت ابن زیاد مشغول انجام وظیفه بودند از این تغییر و از سلطنت نوبنیاد یزید، شدیداً پاسداری می نمودند. آنان نه تنها حرکت حسین بن علی را بسمت کوفه برنمی تابیدند بلکه، مشوق اصلی ابن کشتار نیز شدند. و این یکی از ده ها نکات مبهمی است که ایرانیان پیرو مذهب شیعه، در ورود و پرداختن به آن ـ شاید به این دلیل که نمی خواهند دستان آلوده به خون نیاکان خود را در این واقعه ببینند ـ دلهره دارند.
کلمات کلیدی :