مقاله روش و مبانی تفسیر المیزان در pdf
نوشته شده به وسیله ی علی در تاریخ 95/2/30:: 3:31 صبح
مقاله روش و مبانی تفسیر المیزان در pdf دارای 21 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله روش و مبانی تفسیر المیزان در pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله روش و مبانی تفسیر المیزان در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله روش و مبانی تفسیر المیزان در pdf :
روش و مبانی تفسیر المیزان
سابقه تفسیر در عالم اسلام
پیامبر (ص) رسولی بود که معجزه اش کتاب بود. رسول امینی بود که قرآن در وجود مبارک او تجلی یافته بود . رسول خدا آبشار روحی را که بر جانش ریخته شده بود به اجمال و تفصیل دریافته بود.بدین لحاظایشان درزمان حیات شان تنها منبع رجوع مردم به قرآن و وحی بودند و قرآن را به مردم تبین می کردند.اما بعد از رحلت نبی مکرم اسلام ، از آنجا که قرآن منبع قرآن احکام و دستورات دین مبین اسلام بود و دارای پایات محکم و متشابه، عام و خاص ، ناسخ و منسوخ، مطلق و مقید و مبهم و مبین بود.
همچنین د رقرآن آیاتی مبنی بر حقیقت و مجاز، تصریح و کنایه، ایجاز و اطناب بود.بدین جهت صحابه در فهم قرآن دچار اختلاف آرا گردیدند. صحابه پیامبر با این که قرآن بصورت اجمال می فهمیدند اما در فهم قرآن بصورت تفصیلی دچار اختلاف شدند و منشا این اختلاف آراء آنان به علت هایی بر می گشت.که هریک در خور تاملی محققانه است ، علت هایی چون اختلاف سطحادراک و دانش آنها – میزان آشنایی و تسلط انها به زبان عربی – نحوه ارتباط آنها با شخص رسول خدا(ص) – شناخت
انها نسبت به شان و نزول آیات.
نیاز به فهم قرآن از یک طرف و اختلاف آراء گوناگون صحابه در فهم قرآن از طرف دیگر ، باعث شد که
در میان طبقه اول صحابه پیامبر، مفسرانی پدید آیند تا گره از این مشکل مسلمین را بگشانید مفسرینی چون بن عباس، عبدالله بن عمر اقدام به تفسیر قرآن کردند.تفسیر آنان در آن روز«.. از بحث درباره جهات ادبی آیات، و شان نزول آنها، و مختصری استدلال به ایات برای توضیح آیاتی دیگر و اندکی تفسیر به روایات وارده از رسول خدا(ص) درباب قصص و معارف مبدا ومعادو امثال آن تجاوز نمی کرد.» 1
پس از مفرین صحابه، نوبت به مفسرین تا بعد رسید که این مفسرین تا بعد با آموختن علم تفسیر از صحابه پیامبر اقدام به تفسیر قرآن نمودند، منابع تفسیری آنان در آن دوره عبارت بور از: قرآن کریم – احتدیث پیامبر (ص) که تابعین از صحابه نقل می کردند – گفتار خود صحابه – اجتهاد و استنباط خود تابعین- و استفاده از اهل کتاب.
آنچه که لازم به ذکر است این است که در دوره صحابه و تابعین تفسیر بر مدار رو
ایت بود.دراین نوع تفسیر قرآن را با توجه به روایت پیامبر اکرم (ص) و ائمه هدی تفسیر می کردند و نیازی به دگیر دانش ها و علوم در تفسیر قرآن نمی دیدند و اما به تدریج که فتو
حات اسلامی اغاز گردید و مسلمین با این فتوحاتشان وارد حیات تازه عقلی اجتماعی و دینی شان گردیدند و با مردم سرزمین های فتح شده در آمیختند و از آداب و رسوم و اف
کار و عقاید و سنت های آنان تاثیر پذیرفتند. بدین دلیل در دوره های بعد مفسرانی در بین مسلمین قدم به عرصه تفسیر گذاشتند که تفسیر انان علاوه بر روایات ، بحث های علمی و فلسفی و کلامی و فقهی و عرفانی و ادبی را نیز با خود داشتند.
حال با این توضیحات مختصر ، به روش مفسران نگاهی به اجمال می اندازیم و نحوه روش انان را تا عصره ظهور علامه طباطبایی بررسی می کنیم و آنگاه در ادامه به بررسی نقش تحول لفرین ایشان در عصر و تفسیر عظمت کاری که کرده اند اشارهای خواهیم کرد.
1- روش تفسیر روایی : این نوع روش اولین روش تفسیری بود که در میان مسلمانان به منصه ظهور رسید. در این نوع روش ، تفسیر قرآن از طریق خود آیات و احادیث پیامبر (ص)که از طریق صحابه و تابعان نقل می شد صورت می گرفت.هم چنان که گفتیم تفسیر در این نوع روش، اغلب پیرامون موضوعات ادبی قرآن شان و نزول آیات ، درباب قصص و معارف مبدا و معاد قرآنی بود به موضوعات علوم دیگر پرداخته نمی شد.این که سخن صحابه و تابعان در این روش تفسیری آیا حجت است یا نه ، میان مفسران اختلافات نظر بوده، گروهی سخن صحابه را حجت دانسته و س
خن تابعان را فاقد حجت می دانستند و گروهی هم سخن صحابه و هم سخن تابعان را در صورت اجماع شان بر سر مسئله ای دارای حجت می دانستند.اما از دیدگاه شیعیه تف
سیر روایی عبارت بود از: تبیین و توضیحی که در قرآن آمده و یا در روایت پیامبر ا
کرم و ائمه نقل شده است. به اعتقاد شیعه ، تفسیر قرآن جز با حدیث صحیح پیامبر و ائمه که قول مانند قول پیامبر (ص) حجت است جایز نمی باشد.از بهترین تفسیر های اهل سنت به روش روایی می توان به تفسیر جامع البیان فی تفسیر القرآن طبرسی و به تفسیر «درالمنثور» سیوطی و در میان شیعه به «تفسیر العیاثی» محمد بن مسعود بن عیاشی و« تفسیر الفرات» فرات بن ابراهیم بن فرات کوفی و «تفسیرالقمی» علی بن ابراهیم بن هاشو قمی اشار
ه کرد.
2- روش تفسیر لغوی: در این روش سعی می شود که به قرآن از جنبه ادبی نگاه شود ، زیرا پیروان این روش معتقدند که قرآن علاوه بر متن دینی ، جنبه ادبی معجزه آسایی نیز دارد از این جهت «; در فهم قرآن از روش لغوی آن استمداد جسته و ار آنچه که دلالت لغوی ندارد و از ترکیب ادبی اعجاز آمیز قرآن نمی توان آنرا استنباط کرد،دوری جستند. این موضوع هرماه با رشد زبان عرب و پیش رفت علوم عربی بود.» 2 از بهترین کتب تفسیری این روش می توان به « معنای القرآن » ابی عبیده و «کشاف» زمخشری اشاره کرد.
3- روش باطنی : پیروان این روش معتقدند که قرآن ظاهر و باطنی دارد. آنها هنگام تفسیر ظاهر قرآن را مردود می شمارند و به باطن قزآن توجه دارند.به اعتقاد این گروه انکس که به ظاهر قرآن تمسک جوید راه به جایی نمی برد و معذب میشود اما آنکس که به باطن قرآن تمسک جوید به مقصد می رسد.انها در اثبات ادعای خود به این آیه قرانی تمسک می جویند « فضرب بینهم بسورله باب باطنه فیه الرحمه و ظاهره من قبله
العذاب» لازم به ذکر است که اسماعیلیه به داشتن چنین عقایدی معروفند.
4- روش تفسیر فلسفی: پیروان این روش معتقدند که باید فلسفه را با دین تطبیق داد.از این رو انها با تاویل متون و حمل ان برمعانی که با نظریات فلسفی موافقت داشته باشد، اقدام به این تطبیق می کردند.از جمله این فلاسفه که به تفسیر قرآن به روش فلسفی اقدام کرده اند می توان به فارابی و ابن سینا اشاره کرد.
5- روش عرفانی: در این روش قرآن را مطابق افکار ف فرهنگ و اشراق های روحی این گروه تاویل می کنند. در این رو شف کسانی که دبه مراحل و مقامات عرفانی رسیده اند و یا بهره از مشاهدات و مکاشفات عرفانی برده اند می توانند از قرآن بهره ببرند.پیشنهاد این روش محی الدین ابن عربی است.
6- تفسیر فقهی : بعد از رحلت نبی اکرم اسلام کرمی
ان مسلمین اختلافات آراء افتاد و مسلمین به فرقه های گوناگون تقسیم شدند، مفسران هر کدام ازاین فرقه ها در شناخت احکام فقهی ، به کتاب و سنت استناد کرده و نظر خود را درپرتو قواعد کلی این دو (قرآن و سنت) اعمال می کردند از جمله تفاسیر فقهی فرقه ها می توان به تفاسیر زیر اشاره کرد: از مذهب حنفی تفسیر «احکام القرآن»تالیف ابوبکر رازی معروف به جصاص.از مذهب شافعی «احکام القرآن» تالیف ابوالحسن طبری معروف به کیالهراسی از مذهب مالکی :«احکام القرآن» ابوبکر بن عربی و از شعیه« کنزالعرفان فی فقه القرآن» از مقداد سیوری.
7- تفسیر در قرون اخیر: علاوه بر تفاسیر و
روش های تفسیر ی یاد شده بالا که قدمت انها به قرون اولیه اسلام می رسد و در میان مسلمین سابقه دارند، در قرون اخیر تفسیر جهت های گوناگونی به خود گرفته و از نیاز ها و مقتضیات عصر تاثیر پذیرفته است.« ; ماهیت دوره ای که اندیشه اسلامی جدید از آن می گذشت، مفسران را وا داشت تا به کوشش های اسلامی درهمه زمینه ها، رنگ و وجهه عملی دهند تا جبران عقب ماندگی دورانهای تخلف گذشته را نموده و در بر
ابر تلاش های بیگانگان که هدف شان براندازی جامعه اسلامی بود، بایستند و بدین ترتیب در دوره جدید، بعد اجتماعی در حرکت تفسیر ظاهر گشت تا امور عملی را بدور از مباحث کلاسیک محض مورد بررسی قرار دهد.» 3 مفسران دوران عصر جدید دیدگاهشان در برابر وضع جدید مختلف بودعده ای اقوال قدما را با اهمیت انگاشتند و اهمیت خاصی برای تفسیر گذشتگان قایل شدند و در تفاسیرشان از تفسیر قدما تبعیت کردند و عد های هم سعی کردند که در تفسیر قرآن مطالب تمدن جدید را با اصول قدیم تفسیر در آمیزند و برای رهایی از تنگنائی که ناشی از برخورد و تناقض میان مطالب قدیم و جدید بود، بنا چار باب اجتهاد را گشودند.این مسئله در عمل برای شیخ محمد عبده و مکتب تفسیری وی رخ داد.
از مسایل مهم دیگر مسئله نظام حکومت بود. لذا پژوهشگران اسلامی ، ضمن استفاده از معارف قرآن درصدبررسی و تحقیق جدی مسئله نظام حکومت در اسلام برآمدند، سید جمل الدین اسدآبادی پیش گام این روش تفسیری به حساب می آید. سید جمال قرآن را ابزار بزرگی در توجیه مبارزه مسلمانا برعلیه بیگانه می دانست و براستفاده از این ابزار تاکید می کرد.
در عصر جدید مسایل گوناگونی در جامعه اسلامی و غیر مسلمان ازهان عمومی را به خود مشغول کرده که متفکران اسلامی هرکدام با استفاده ا
ز تفسیر قرآن سعی کرده اند که این مسایل را با متن قرآن تطبیق دهند.از جمله این مسایل می توان به «مسئله زن» ،«مسئله اقتصادی» ،«مسئله نظریه های علمی و نوآوری علمی» اشاره کرد.در تفسیر «المنار» سعی شده که برنامه های اقتصادی اسلام ترسیم شود و در تفسیر بیست و پنج جلدی «طنطاوی» که قرآن را با عینک علوم طبیعی تفسیر کرده است، حائز اهمیت می باشند.
نحوه شکل گیری تفسیر شریف المیزان
قبل از بیان این که تفسیر المیزان با کدام اسلوب و روش تفسیری نوشته شده استف بهتراست به ویژگی های مولف گران قدرآن نیز اشارهای شود، چون که این کار بزرگ و خطیر قطعا از عهده هر کسی برنمی آمد.
علامه طباطبایی با شخصیت بی نظیرش ، ویژگی ها و خ
صوصیات منحصر به فردی داشت که در سایه این ویژگی ها توانست که موفق به این کار خطیر شود.
به فرموده قرآن مجید «لایمه الاالمطهرون» کسی قرآن را مس نمی کند مگر مطهرون، پس توفیق علامه در این امر خطیر قبل از هر چیز متوقف بر این بود که علامه در سایه ریاضتها و مجاهدتهای علمی و عملی اش به طهارت باطن رسیده بود و استاد مسلم اخلاق گشته بود و مصداق بارز این فرمایش مولا علی (ع) گشته بود که :«من نصب نفس، الناس اماما فعلیه، این یبدا بتعلیم نفسه قبل تادیب غیره ولیکن تادیبه بسیرته قبل تادیبه بلسانه» علامه شخصیت جامع ایی داشتند، بدین معنی که علامه سالها در محضر عارف عامل و آیت حق مرحوم م
یرزا علی آقاقاضی مراحل و مدارج عالی عرفان نظری و عملی را گذرانده بودند و خود عارفی عالی مقام گشته بودند.در فقه و اصول استاد مسلمی بودند و سالیان دراز در محضر استاد انی چون سید حسین باد کوبه ای مسائل و بحث ها ی عمیق فلسفی را به نحو عالی تلمذ کرده بودند و بعنوان یک فیلسوف عالی مقدار در مسائل فلسفی صاحب نظر شده بودند. علامه درآسمان شعرو ادب شاعری بدیع و ادیبی کم نظیر بودند ، مسلط به ریاضیات و هندسه بودند . آشنایی و آگاهی عمیق علامه نسبت به نیاز ها و مقتضیات اصل از ایشان عالمی ساخته بودند که مصداق «العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس»بود. ساده زیستی ، تواضع ، تحمل عقایدو افکار دیگران از ویژگی های اخلاقی و اجتماعی این شخصیت بی نظیر عالم اسلام بود.
حال با در نظرگرفتن این ویژگی های منحصر به فرد علامه است که می توانیم به عزمت کار های ایشان پی ببریم .
چرا که علامه توانسته که فکر و روح اصیل دینی را که ریشه ها و اصل و ماهیت آن در لابه لای متون ومنابع قدیمی بوده استخراج و استنتاج کرده و به صورت فکر دینی
اصیلی ارائه دهد . ایشان در سراسر تفسیر المیزان ، حالت عمیق علمی و منطقی بودن را چنان رعایت نموده است که در هیچ جای المیزان در طرح مباحث ، از حالت خطابه ای و شعری و لفظی و شعاری و جو زدگی استفاده ننموده است و این کار بسیار سختی است . زیرا معمولا دیده می شود که کسانی از دانش و علم بالایی برخوردارند در طرح مباحثشان به طور وسیع و مفصل وارد بحث می شوند و در کنار بحث اصلیشان ، بحث هایی ازدیگر علوم را نیزمطرح میکنند و این امر باعث نوعی خلط مباحث می شوند.
علامه با طرزی عالی توانسته است که در سرار تفسیر المیزانش ،مسائل کلامی ، عقیدتی ، تاریخی ، فلسفی ، اجتماعی ،اخلاقی را در جایی که لازم بوده مطرح کند.به نحوی که مطرح کردن هر کدام از این مسائل افاده معنی ومنظور می کرده و در تضاد با مسائل دیگر مطرح شده نبوده است . اما نکته جالب این است که علامه هر کدام از این بحث های مط
رح شده را در یک سیستم کلی ارائه کرده است که آن سیستم کلی ، همانا فکر و نظر اصیل اسلام بوده است .
علامه با جامعیت علمی و آگاهی و آشنایی به نیازهای عصر به خوبی به این نکته واقف گشته بود که در عصر کنونی معاندین دین مبین اسلام با اهداف سیاسی و گاه با چهره مذهبی ، در صدد تضعیف مبانی اعتقادی و دینی مسلمانان بر آمده اند .و مسلمانان را با ایجاد تفرقهبه فرقه های مختلف در آورده اند و سعی بر این داشته اند که این فرقه ها را رو در روی هم قرار دهند . از این جهت ، علامه با تالیف این اثر گرانسنگ خویش ،اولا اعتماد به نفس مسلمانان را تقویت کردند و ثانیا مسلمانان را اعم از شیعه و سنی گرد محور مشترکی چون
قران مجید در آورده اند و از طرق غیر استنادی به قران را در میان مسلمانان باطل ننموده اند.
روش و مبانی تفسیرالمیزان
الف – تفسیر قران به قران در میان متقدمان و متاخران قبل از علامه وجود داشته است حتی عده ای از علما این روش تفسیری را اولین روش تفیسری قرآن بشمار آورده اند چرا که عده اعتقاد براین دراند که هرکس که بخواهد کتاب را تفسیر کند ابتدا باید از خود قرآن تفسیر آنرا درخواست نماید ،درمرحله ثانی است که اگر به تنیجه نرسیده باید از سنت تفسیر آنرا بجوید،چونکه سنت شارح و قرآن و مبین آنست.نبی مکرم اسلام خودش اولین شخص است که قرآن را با قرآن تفسیر می کرد و بعد از نبی مکرم ، ائمه هدی نیزک نی بودند که قرآن رابا قرآن تفسیر می کردند چنان که امام علی(ع) در توصیف این روش فرموده؛«ینطق بعضه ببعض و یشهد
بعضه علی بعض» 4 (بعضی از آیات بوسیله بعضی دیگر به سخن می آیند و بعضی دیگر شهادت می دهدن.0)مفسرانی که در تفسیر به این روش توجه می کردند وآنرا درمیان روش های دیگر دارای شرافت و عظمت می دانستندف معتقد بودند که هیچ تفسیری از این روش بدور نبوده است.
اما آنچه که در اینجا یاد آوری اش لازم است ، این نکته می باشد که این روش در میان مسلمانان هیچ گاه بعنوان روشی رسمی و تدوین شده بکار گرفته نشد
ه است.در میان مسلمین این روش همواره بصورت جسته و گریخته و بدون نظم بکار رفته است.علامه با اشرافیتی که به این روش داشته، آنرا اساس کار خود در بیان معانی آیات قرار داده است.به نظر علامه تفسیر که به معنی روشن و آشکار کننده مقاصدآیات است باید قبل از هرچیز معرف و روشن کننده خود قرآن باشد و بعد معرف و روشن کننده چیز های دیگر . قرآن که تبیان کل شیء است حتما باید تبیان خودش هم باشد زیرا این امر منطقی
نیست که چیزی که تبیان چیزی باشد تبیان و روشن کننده خودش نباشد و این تعبیری بود که علامه سخت بدان معتقدبود که«حاشاان یکون القرآن تبیانا کل شیء ولایکون تبیانا لنفسه»
به نظر علامه ، قرآن در تبیان مقاصدش نیاز به غیر ندارد بلکه خودش حجت است و با استعانت از دیگری حجیت او اثبات نمی شود.ایشان می گویند«;اگر این کتاب
در روشن شدن مقاصدش نیاز به چیز دیگر داشت ، این حجیت تمام نبود; بعبارت دیگر رفع اختلافات قرآن توسط پیامبراکرم (ص)بدون آوردن شاهد لفظی از خود قرآن برای کسی که نبوت و عظمت وی معتقدنباشد ، کافی نیست.» 5
علامه شیوه تفسیر قرآن به قرآن را به عنوان شیوه اساسی در کشف معانی قرآن و آگاهی برمدلولهای آن اختیار نموده است .ایشان در تفسیر به این روش اعتماد می نمایند و در این راه از سنت در تایید معانی استنباط شده با تدبر در آیات استعانت می جوید و نیز د رتوجیه روایات و مقایسه بین آراءمفسران به آن نتایج استناد می کند.با توجه به مطالب گفته شده این نکته بدست می آید که علت این که علامه تفسیر خود را المیزان نامیده است
توجه به دو امر بوده است .اول اینکه: در این کتاب تفسیری معیار و میزان شناخت و سنجش آیات کتاب خدا، جز خود کتاب خدا معیار و میزان دیگری نیست و هیچ چیزی کلام خدا را بهتر از کلام خدا سنجش و ارزیابی نمی تواند بکند، پس باید قرآن را زا طریق قرآن با
ید شناخت.
دیگر اینکه:در این تفسیر آراءو اقوال مفسران و سایر دانشمندان ذکر شده و مورد نقد بررسی قرار گرفته است.علامه در مواردی که لازم شده آراءمفسران را در یک موضوع ارزیابی کند و بعضی از آن آراء تایید و بعضی را مردود شمارد،میزان و معیار این کارش ،همان کتاب خدا بوده است.اگرآراء مفسری با قرآن انطباق داشته آن رای پذیرفته شده و اگر قولی باآیات قرآن انطباق نداشته آن رای مردود دانسته شده است.
ب- در تفسیر المیزان اساس براین مدار است که قرآن در سندیت خود و در دلالت ظواهر الفاظ بر مدالیل و مضامین خود متکی به روایات نیست و قرآن برای «حجیت استقلالی» دارد.در حالیکه
روایات هم در اصل سندیت خود و هم درحالت تعارض با یکدیگر و بعد از فراغ از اعتبار سند و عدم امکان جمع عرفی، وابسته و متکی به قرآن می باشند.به تعبیری دیگر اعتبار ورش تفسیرقرآن به قرآن متوقف براین است که قران «حجیت مستقل» باشد به این معنا که هم در اصل حجیت خودو هم در تبین امهات و محکمات معارف الهی وابسته و متکی به احادیث و روایات نباشد.از دیدگاه علامه حجیت گفتار پیغمبراکرم(ص) و ائمه هدی(ع) را از قرآن باید است
خراج کرد0بنابراین چجگونه متصور است که حخجیت دلالت قرآن به بیان ایشان متوقف باشد ف بلکه در اثبات اصل رسالت و امامت باید بدامن قرآن که سند نبوت است چنگ زد.طبق گفتار علامه«; قرآن مجید که سنخ کلام است مانند سایر کلام های معمولی از معنی
حراد خود کشف می کندو هرگز در دلالت خود گنگ نیست واز خارج نیز دلایلی وجود ندارد که مراد تحت اللفظی قرآن جز آن است که از لفظ عربیش فهمیده می شود اما اینکه خودش در دلالت خود کنگ نیست زیرا هرکس به لغت آشنایی داشته باشد از جملات آیات کریمه معنی آنها را آشکارا می فهم چنان که از جملات هرکدام کلام عربی دیگر معنی می فهمد.» 6
با این توضیحات ، حجیت استقلالی قرآن از دیدگاه علامه با استناد به آیاتی اثبات می شودکه درآن آیات قرآن خود را : 1- بعنوان«نور» معرفی کرده است. 2- قرآن خود را به عنوان «برهان» معرفی کرده است. 3- قرآن تبیان کل شیء است چگونه می شود تبیان خود نباشد. 4- قرآن نه تنها بینته بلکه بنیات هدایت و حقیقت است. 5- قرآن خود را «فرقان» معرفی نموده است. 6- قرآن خود را «میزان» معرفی نموده است. 7- قرآن خود را« فصل الخطاب» معرفی نموده است.
ج- قرآن کتابی است ذوبطون ، قرآن ظاهری دراد و بطنی و بطنش نیز بطنهایی دیگر دارد.به تعبیر دیگر اگر ظهور آیه ای ابتدا و در نگاه اول ساده به نظر آید با تدبر و تاملی بیشتر به معنای وسعیتر و عمیق تری که در پشت این معانی ساده و ظاهری آیه هست می توان رسیده و همچنین ظهور و تجلی معنایی درزیر معنایی دیگر در سرتاسر قرآن مجید جاری است.همچناکه پیغمبر اکرم فرموده:«انالقرآن ظهرا وبطناً و لبطنه بطناً الی سبعته ابطن».
قرآن کتابی است دارای ظاهر و باطن ،اما نکته قابل توجه این است که دراین کت
اب آسمانی ظاهر و باطن در عرض هم و در تقابل باهم قرارنگرفته اند،بلکه ظاهر و باطن در طول هم قرار گرفته اند وبوسیله ظاهر قرآن است که به باطن ان می توان رسید.چنانچه که خود علامه تصریح میکند که «قرآن مجید ظاهر داردو باطن (یاظهر و بطن )که هر کدام از کلام
اراده شده اند جز اینکه این دومعنی در طول هم مرادند نه در عرض همدیگر،نه اراده ظاهر لفظ اراده باطن را نفی می کند و نهاراده باطن مزاحم اراده ظاهر می باشد.» 7 حال که ظاهر و باطن داشتن قرآن دانسته شد، سخن برسراین نکته که آیاظاهر قرآن اصالت دارد یا باطنش؟ میان مفسران و اندیشمندان اسلامی اختلاف آراء بوده که پرداختن بدان در حوصله این مقال نمی گنجد . بنابراین علامه طباطبایی با اشرافی که بدین بحث داشته اند کتاب خدا را از آنجایی که برای مردم عادی می دانستند که فهم افراد معمولی بدان دسترسی دارد ، لذا قرآن را اصاله الظاهر می دانستند و در تفسیر خویش معتقد به اصاله الظاهر بودند و هرگونه تفاسیر باطنی را مردود می دانستند به گفته آیت الله جوادی آملی « ; مرحوم علامه قدس سره تنزل قرآن کریم را به طور تجلی می دانستند نه تجافی ، لذا معارف طولی آن را مورد نظر داشته و هر یک از آنها را در رتبه خاص خویش قرار می دادند و هیچ کدام از آنها را مانع حمل بر ظاهر و حجیت و اعتبار آن نمی دیدند و اصالت را در هنگام تفسیر به ظاهر می دادند و هرگز در مقام تفسیر مفهومی آیه اصل را باطن نمی دانستند که فقط بر آن حمل گردد بلکه از راه حفظ و حجیت ظاهر آن به با
طن راه یافته و از آن باطن به باطن دیگر سلوک می کردند که روایات معصومین (ع) نیز این چنین است . » 8
د- قبل از اینکه روشن شود که معانی آیات قرآن آیا به تنهایی و بدون در نظر گرفتن آیه ای با آیات دیگر معنایی دارد و افاده ی مقصود می کند یا اینکه آیات را در یک کل و سیستم مربوط به هم معنا کرد و افاده ی مقصود نمود ؟ پرداختن به نکته ای لازم است و آن اینکه یک سیستم یعنی چه ؟ و مشخصات اصلی آن چگونه است ؟
سیستم را می توان مجموعه ای از اجزایی دانست که هر جزء آن حداقل با یک جزء دیگر مجموعه در ارتباط بوده و هر گونه تغییری در هر یک از اجزاء دارای تاثیری در رفتار و خصوصیات کل مجموعه می گردد . بدن انسان زنده مثال خوبی برای یک سیستم پیچیده است که دارای رفتار و عملکرد مخصوصی است که آن را از طریق اجزای مرتبط خودانجام می دهد . در غذا خوردن این سیستم زنده علاوه بر فعالیت دستگاه گوارش، دستها و چشمها و مغز و دیگر اعضا نیز در فعالیت
هستند . حال سوال پیش رو این است که آیا قرآن آیات خویش را به صورتی بیان کرده که هر جزء آن دارای هدف و معنای مخصوص به خود است که به دیگر آیات مرتبط نیست و با درک و بیان آن آیه به نتیجه می توان رسید ؟ و یا اینکه آیات قرآن به صورت کلی و سیستماتیک بیان گردیده و ما آن زمان به نتیجه می رسیم که آیات مرتبط آن را درک کنیم و بتوانیم جایگاه هر آیه را نسبت به آیات دیگر ارزیابی کرده و به نتیجه برسیم ؟ نقل عباراتی از علامه طباطبایی این نکته را رو
شن می کند که همانا روش قرآن در بیان معانی آیاتش و افاده ی مقصودش همان ارائه ی آیات قرآن به صورت شبکه ای و سیستماتیکی بودن است و هرگز نمی توان آیات قرآن را ب
ریده و گسسته از دیگر آیات معنا کرد و از آن آیه مجزا شده به نتیجه و معنا رسید . علامه در این ارتباط می فرمایند : « ; حال که امر به این منوال است یعنی میان اجزای حق اختلاف و تفرقه نیست ، بلکه همه اجزاء آن با یکدیگر ائتلاف دارند ، قرآن کریم که حق است ، قهرا اختلافی در آن دیده نمی شود و نباید دیده شود . جون حق است و حق یکی است و اجزاء ش یکدیگر را ب
ه سوی خود می کشند و هر یک سایر اجزاء را نتیجه می دهد ، هر یک شاهد صدق دیگران و حاکی از آنها است و این از اعجایب امر قرآن کریم است ، برای اینکه یک آیه از آیات آن مم
کن نیست بدون دلالت و بی نتیجه باشد و وقتی یکی از آیات آن با یکی دیگر مناسب با آن ضمیمه شود ممکن نیست که از ضمیمه شدن آن دو نکته بکری از حقایق به دیت نیاید ، و همچنین وقتی آن دو آیه را با سومی ضمیمه کنیم می بینیم که سومی شاهد صدق آن نکته می شود . و این خصوصیت تنها در قرآن کریم است . » 9
چنانچه ملاحظه می شود آیات قرآن ، اجزاء منفرد و مجزا از هم نیستند که هر کدام بتوانند به تنهایی کل حقیقتی را بیان کنند ، بلکه آیات ، اجزاء مرتبط به همی هستند که هماهنگی بین آنها می تواند بیانگر هدفمند بودن کل حقیقت باشد . علامه گاهی در تفسیر آیات از این روش قرآن بهره گرفته و برای توضیح معنای آیه ای با استناد به تعدادی آیات دیگر بعضی از اشکالات را پاسخ می دهد به عنوان مثال « ; در بحث پیرامون اهل اعراف در آیه « و علی الاعراف رجال یعرفون کلا بسیماهم و نادوا اصحاب الجنه ان اسلام علیکم لم یدخلوها و هم یطمعون » ( 46 / اعراف ) از ظاهر آیه و آیات بعدی استفاده کرده که اهل اعراف با بهشتی ها صح
بت کرده و آنان را با درودهای بهشتی تحیت می گویند و با دوزخیان یعنی پیشوایان کفر و ضلالت و طغیانگران نیز محاوره داشته و آنان را با احوال و گفتارشان بی پروا شماتت و سرزنش می کنند . این تکلم ادامه داشته و چیزی آنان را از این امر باز نمی دارد . سپسلائکه هذا یومکم الذی کنتم توعدون » و نیز آیه » یوم یقوم الاشهاد » که همه بر همین معنا دلالت دارند . » 10
ثمرات تفسیر المیزان
درباره ثمراتی که تفسیر شریف المیزان بعد از خود به جا گذاشت ذکر آنها احتیاج به گفتاری مستقل دارد و در این مقال فرصت پرداختن بدان ها مقدور نیست . اما برای اینکه ارج و مقدار المیزان شناخته شود و تاثیر و تحولی که این تفسیر شریف در میان مفسران و اندیشمندان عالم اسلام به جا نهاده قدر و عظمتش شناخته شود اشاره ای به اجمال به مواردی می نمائیم .
الف – در تفسیر المیزان علامه ، گاه در جائی که اقتضا می کرده هنگام تفسیر آیه ای ، آیات متشابه با آن را هم به دنبالش ذکر می کرده و به صورتی گ
سترده و مفصل همه آن آیات را شرح و تفسیر می کرده و از طریق این روش به صورتی ترتیبی و موضوعی به نتیجه ای می رسید . علامه با ابداع این روش ، راهی جدید به سوی تفسیر موضوعی قرآن گشودند و پایه گذار روش تفسیر موضوعی قرآن گش
تند . این روش علامه در جهان اسلام با استقبال گسترده روبرو شد و مفسران و اندیشمندان بزرگ سعی کردند که ادامه دهنده و به کمال رساننده روش موضوعی تفسیر قرآن باشند که در این راستا می توان به تفسیر موضوعی ده جلدی « مفاهیم القرآن » آیت الله سبحانی اشاره کرد .
ب- علامه با جامعیت علمی اش در تفسیر المیزان ، قرآن را از مهجوریت بیرون آورد و آن را در عصر کنونی کتابی زنده و پویا و متناسب با نیازها و مقتضیات عصر کنونی شناساند . علامه به انسان امروزی نشان داد که قرآن کتابی است که توان پاسخ گویی و ارائه طریق رستگاری به انسان کنونی را دارد و هم چنین این توان و قابلیت را دارد که تمامی فرقه ها و نحله های اسلامی را به گرد خویش در آورد و آنان را هم چون زنجیری متصل به هم یکپارچه و متحد سازد .
ج – قرآن پژوهانی که بعد از علامه آمدند ، این حقیقت را از زندگی عرفانی و اخلاقی و علمی علامه دریافتند که اگر کسی می خواهد موفق به کاری عظیم و بزرگ الهی شود ، باید سعی کند که در زندگی اش قول و عملش مطابق قرآن باشد ، همچنانکه قول و عمل علامه چنین بود . کاری بس بزرگ و عظیم کردن لازمه اش «خود » را ساختن است و این درسی است که تفسیر المیزان و مولف کبیر آن به آیندگان داده است .
منابع :
1- تفسیر المیزان – علامه طباطبایی – دفتر انتشارات اسلامی – جلد اول – ص 50
2- روش علامه طباطبایی در تفسیر المیزان – دکتر علی الاوسی – شرکت نشر بین الملل ص144
3- روش علامه طباطبایی در تفسیر المیزان – دکتر علی الاوسی – شرکت نشر بین الملل ص 155
4- شرح نهج البلاغه – شیخ محمد عبده – جلد 2 ص 17
5- قرآن در اسلام – علامه طباطبایی – دارالکتب الاسلامیه ص 64
6- قرآن در اسلام – علامه طباطبایی – دارالکتب الاسلامیه ص 30
7- قرآن در اسلام – علامه طباطبایی – دارالکتب الاسلامیه ص 36
8- تفسیر المیزان – علامه طباطبایی – دفتر انتشارات اسلامی – جلد اول – ص 24
9- تفسیر المیزان – علامه طباطبایی – دفتر انتشارات اسلامی – جلد اول – ص 115
10- روش علامه طباطبایی در تفسیر المیزان – دکتر علی الاوسی – شرکت نشر بین الملل ص 144
11- علامه و المیزان – مجموعه مقالات کنگره علامه طباطبایی – نشر یاس نبی ص 115
– حیدر زایر کعبه دولت آبادی – دبیر آموزش و پرورش مرند
– مرند – اداره آموزش و پرورش – مدرسه پیروزی – حیدر زایر کعبه دولت آبادی
تلفن : – 09143913936-04912256199
کلمات کلیدی :