مقاله درباره اعتصاب در pdf
نوشته شده به وسیله ی علی در تاریخ 95/3/5:: 3:44 صبح
مقاله درباره اعتصاب در pdf دارای 16 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله درباره اعتصاب در pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله درباره اعتصاب در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله درباره اعتصاب در pdf :
درباره اعتصاب
در مرتبه اول باید توضیحی برای وقوع و انتشار اعتصابها پیدا کنیم. هر کس که اعتصابهایی را، چه از تجربیات شخصی خود و چه از گزارشات دیگران، و یا روزنامهها، بخاطر بیاورد فورا متوجه میشود که هر جا که کارخانه بزرگ برپا شده و بر شماره شان افزوده میشود اعتصاب اتفاق میافتد و بسط مییابد. بندرت ممکن است که حتی یک کارخانه بزرگ از میان کارخان
ههایی که صدها (و در برخی موارد هزارها) کارگر دارند پیدا کرد که در آن اعتصاب اتفاق نیفتاده باشد. زمانی که تعداد کارخانههای بزرگ در روسیه معدود بودند تعداد اعتصابها هم کم بود. ولی از زمانی که کارخانههای بزرگ چه در محلات صنعتی قدیم و چه د
ر شهرها و دهات جدید شروع به زیاد شدن کردند، تعداد اعتصابها هم زیادتر شده است.
به چه دلیلی تولید کارخانههای عمده همیشه منجر به اعتصاب میشود؟ به این دلیل که سرمایهداری ناچار باید به مبارزه کارگران بر علیه کارفرمایان منجر شود و وقتی تولید به صورت عمده است این مبارزه ناچار صورت اعتصاب بخود میگیرد. این را توضیح میدهیم.
سرمایهداری نام آن نظامی است که در آن زمین، کارخانهها، وسائل و غیره; متعلق به تعداد کمی از ملاکین و سرمایهداران است، در حالی که توده مردم یا اصلا از هستی ساقط هستند یا مایملک بسیار کمی دارند و مجورند خود را به صورت کارگر کرایه بدهند.
صاحبان زمینها و کارخانهها کارگران را کرایه میکنند و آنها را به ساختن اجناس م
ختلف، از چه نوع فرقی نمیکند، وامیدارند؛ اجناسی که بعدا در بازار به فروش میرسانند. به علاوه مزدی که صاحبان کارخانهها به کارگران میدهند آنقدری است که فقط برای ادامه یک زندگی بخور و نمیر برای خودشان و خانوادهشان کفایت میکند در صورتی که آنچه کارگران مازاد بر این مقدار تولید میکنند، به صورت سود، به جیب کارخانهدار سرازیر میشود. بنابراین، تحت نظام سرمایهداری، توده مردم کارگران مزدور دیگران هستند، آنها برای خودشان کار نمیکنند بلکه بخاطر د
ستمزد، برای کارفرمایان کار میکنند. قرین به عقل است که کارفرمایان همیشه کوشش در کم کردن دستمزد دارند؛ هر چه به کارگران کمتر بدهند سود خودشان بیشتر است. کارگران سعی میکنند که بیشترین دستمزد ممکن را بدست بیاورند تا بتوانند برای خانوادهشان غذای کافی و سالم تهیه کنند، در خانههای خوب زندگی کنند، و مانند بقیه مردم لباس بپوشند نه بسان گدایان. بنابراین دائما دعوائی بین کارگران و کارفرمایان بر سر دستمزد جریان دارد. کارفرما آزاد است و کارگری را که بنظرش مناسبتر بیاید اجیر میکند و بنا بر این دنبال ارزانترین کارگر میرود. کارگر هم در انتخاب کارفرمای خودش آزاد است و بنابراین دنبال گرانترین کس میگردد. یعنی آنکه بیشترین مزد را بپردازد. یک کارگر، چه در شهر کار کند، چه خود را به مالک کرایه دهد و چه به یک دهقان ثروتمند، و یا یک مقاطعه کار و یا یک صاحب کارخانه، او همیشه با یک کارفرما طرف اس
ت و با او بر سر دستمزد دعوا دارد. ولی آیا برای یک کارگر تنها امکان دارد به تنهایی مبارزه کند؟ تعداد افراد کارگر رو به ازدیاد است. دهقانان در حال خانه خرابی هستند و از ده به سوی شهر و کارخانهها فرار میکنند. ملاکین و صاحبان کارخانهها در حال بکار انداختن ماشین آلاتی هستند که کارگران را از شغلهایشان محروم میسازد. در شهرها تعداد روزافزونی بیکار و در دهات بیش از پیش گدا پیدا میشود. برای کارگر دیگر دارد غیر ممکن میشود که به تنهایی با کارفرما مبارزه کند.
اگر کارگر تقاضای دستمزد مناسبی بکند و یا به کم کردن دستمزدها رضایت ندهد، کارفرما به او خواهد گفت: بیرون! و اضافه خواهد کرد که دم دروازه تعداد زیادی مردم گرسنه وجو
د دارند که با خوشحالی حاضرند با دستمزد کم کار کنند.
وقتی مردم تا حدی بیچاره شده باشند که همیشه تعداد زیادی بیکار در شهرها و دهات وجود داشته باشد و جائی که صاحبان کارخانهها ثروتهای کلان روی هم انبار میکنند و خرده مالکین توسط میلیونرها از میدان بدر میشوند، آنوقت برای سرمایهدار ممکن میشود که کارگر را بکلی خرد کند، از او و زن و فرزندانش هم همچنین، تا حد مرگ کار بردهوار بکشد. مثلا اگر نگاهی به مشاغلی که در آنها کارگران موفق به جلب حمایت قانون از خودشان نشدهاند و نمیتوانند در مقابل سرمایهداران مقاومت نشان دهند بیفکنیم، مدت کار روزانه خارج از حد و حساب طولانی را، که گاهی سر از 19-17 ساعت میزند، ملاحظه خواهیم کرد. کودکان 5 یا 6 ساله را خواهیم دید که فشار کارشان بیشتر از حد طاقتشان است. یک نسل از کارگران دائما گرسنه را خواهیم دید که
بتدریج از گرسنگی میمیرند. مثلا کارگرانی که در خانه خودشان برای سرمایهداران کار میکنند. بعلاوه هر کارگری میتواند تعداد زیادی از این مثالها بخاطر بیاورد! حتی در رژیمهای بردهداری و فئودالی هم هیچگاه ستم کشیدگی زحمتکشان به دهشتناکی ستم کشیدگی کارگران در رژیمهای سرمایهداری، وقتی که آنها نتوانند مقاومت نشان دهند و یا از حمایت قوانینی که اعما
ل دلبخواهی کارفرمایان را محدود کند برخوردار شوند، نبوده است.
بنابراین کارگران برای اینکه از بیمقدار شدن خودشان تا چنین حدودی جلوگیری کنند یک مبارزه مأیوسانه را شروع میکنند. از آنجا که میبینند که هر کدامشان به تنهایی در مقابل سرمایهداری بی قدرت است و ستم سرمایه تهدید به نابود کردنشان میکند، شروع به طغیان دسته جمعی در مقابل کارفرمایان میکنند. اعتصابات کارگری شروع میشوند. در ابتدا کارگران غالبا نمیدانند که چه میخواهند، چون به اهداف اعمال خودشان آگاهی ندارند. تنها ماشینها را خرد میکنند و یا کارخانهها را خراب میکنند. فقط میخواهند خشم خود را به صاحب کارخانهها نشان بدهند؛ نیروی دسته جمعی خود را امتحان میکنند تا بتوانند از یک وضعیت غیر قابل تحمل خارج بشوند؛ بدون اینکه بفهمند چرا موقعیتشان اینقدر نومیدانه است و برای چه باید تلاش کنند. در تمام کشورها خشم کارگران در اول شکل طغیانهای منفرد بخود گرفت. پلیس و کارخانهداران روسیه به آنها “شورش” میگویند. در تمام کشورها این طغیانهای منفرد از یک طرف به اعتصابهای کم و بیش صلح آمیز و از طرف دیگر به مبارزه همه جانبه طبقه کارگر برای آزادی خودش منجر شده.
اهمیت اعتصابها (یا وقفه در کار) برای مبارزه طبقه کارگر چیست؟
برای اینکه به این جواب بدهیم باید اول تصویر کاملتری از اعتصاب داشته باشیم. مزد کارگران همانطور که دیدیم، توسط قراردادی بین کارگر و کارفرما تعیین میشود و اگر تحت شرایطی کارگر منفرد کاملا بی قدرت باشد، واضح است که کارگران باید برای خواستهایشان بطور دسته جمعی مبارزه کنند و برای جلوگیری از این که کارفرما مزدها را پایین بیاورد و یا برای بدست آوردن مزد بیشتر مجبورند اعتصابهایی سازمان دهند. این واقعیت است که در هر کشور سرمایهداری
اعتصابات کارگری وجود دارند. همه جا، در تمام کشورهای اروپایی و آمریکایی، کارگران وقتی متحد نیستند خود را زبون احساس میکنند و فقط به صورت دسته جمعی میتوانند در مقابل کارفرما مقاومت نشان دهند. یا با اعتصاب کردن و یا با تهدید به اعتصاب، با تکامل سرمایهداری و باز شدن کارخانهای بزرگ، و خلع ید افزون شونده خرده سرمایهداران توسط سرمایهداران بزرگ، احتیاج به مقاومت دسته جمعی کارگران بیشتر و بیشتر میشود، چرا که بیکاری زیاد میشود، رقابت سرمایهداران که سعی میکنند اجناس خود را با نازلترین قیمت تولید کنند، بیشتر میشود (که به این منظور میباید به کارگران هر چه کمتر دستمزد بدهند) و نوسانات صنعتی محسوستر و بحرانها ملتهبتر میشوند. وقتی که صنعت شکوفان است، کارخانهداران سودهای کلانی میبرند ولی اصلا به فکر شریک کردن کارگران در سود نمیافتند. ولی با پیش آمدن بحران سعی مکنند که ضررها را به گردن کارگران بیاندازند. در جوامع اروپایی لزوم اعتصابات در جامعه سرمایهداری تا حدی توسط هر کسی شناخته شده که قوانین این کشورها تشکیل اعتصابات را منع نمیکنند. فقط در روسیه است که قوانین وحشیانه بر ضد اعتصابات هنوز اعمال میشوند.
در هر صورت اعتصابات که ناشی از خود طبیعت جامعه سرمایهداریاند از آغاز مبارزه طبقه کارگر بر ضد این نظام جامعه خبر میدهند. روبرو بودن سرمایهداران با کارگران منفرد و بی چیز یعنی بردگی مطلق کارگران. ولی وقتی کارگران بی چیز با هم متحد شوند اوضاع تغییر میکند. هیچ ثروتی در دنیا به درد سرمایهدار نمیخورد مگر او بتواند کارگرانی را پیدا کند که حاضر باشند نیروی کار خودر را بر روی وسائل و موادی که متعلق به سرمایهدارست صرف کنند و ثروت تازهای تولید کنند. تا وقتی که کارگران ناچارند بطور انفرادی با سرمایهداران معامله کنند، بسان بردگان واقعی باقی خواهند ماند که مجبورند برای بدست آوردن یک قرص نان مداوم به دیگران منفعت برسانند، که باید تا ابد خدمتکاران کرایه شده زبان بستهای باقی بمانند. ولی وقتی کارگران تقاضاهای خود را بصورت
دسته جمعی بیان کنند و حاضر به تسلیم شدن در برابر خرپولها نشوند، بردگی آنها بسر میآید، تبدیل به انسان میشوند، شروع میکنند به درخواست این که زحمت آنها نباید فقط در خدمت ثروتمند کردن چند تن پرور باشد، بلکه باید آنهایی را که زحمت میکشند هم قادر سازد که مثل انسانهای واقعی زندگی کنند. کارگران شروع به پیش کشیدن تقاضای آقا شدن میکنند. تقاضای این که زندگی آنها باید نه آنطور که سرمایهداران و ملاکین برای آنها در نظر گرفتهاند بلکه آنطور که خودشان میخواهند باشد. بنابراین اعتصاب همیشه سرمایهداران را مملو از ترس میکند. چونکه اعتصاب شروع از بین رفتن سروری آنهاست. یک سرود کارگری آلمانی در مورد طبقه کارگر چنین میگوید: “تم
ام چرخها از گردش باز میایستند، اگر بازوان نیرومند شما آن را اراده کند”. و واقعیت هم همینطور است؛ کارخانهها، زمینهای ملاکین، ماشینها، خطوط راه آهن و غیره همه مانند چرخهایی در یک ماشین عظیم هستند – ماشینی که مواد مختلفی را استخراج میکند، عمل میآورد، و تحویل مقاصدشان میدهد. تمام این ماشینها توسط کارگر کار میکنند. کارگری که زمین را شخم میزند، سنگهای معدن را استخراج میکند، کالا تولید میکند، خانه و کارگاه و راه آهن میسازد.
وقتی کارگران از کار کردن امتناع میکنند خطر باز ایستادن تمام ماشین میرود. هر اعتصابی بیاد سرمایهدار میاندازد که کارگران و نه آنها آقایان واقعی هستند – کارگران که دارند حقوق خود را با صدای هر چه بلندتر اعلام میدارند و مطالبه میکنند. هر اعتصاب به کارگران یادآوری میکند که موقعیتشان ناامیدانه نیست و آنان تنها نیستند. ببینید اعتصابات هم بر خود اعتصاب کنندگان و هم بر روی کارگران کارخانههای مجاور در حول و حوش و یا کارخانههای همان رشته صنعتی چه تأثیر شگرفی دارد. در اوقات معمولی و صلح آمیز کارگر بدون غر و لند کارش را میکند، با کارفرما جر و بحث نمیکند، در مورد شرایط خودش هم بحثی ندارد. در موقع اعتصاب او خواستهای خود را با صدای بلند اعلام میکند، تمام سوء استفادهها را به کارفرما خاطر نشان میسازد، مدعی حقوق خودش میشود، او دیگر فکر فکر خود و مزد خودش نیست بلکه در فکر تمام همکارانش است که همراه او با او ابزار را زمین گذاشتهاند و بدون ترس از هیچ محرومیتی، برای خاطر آرمان کارگران بپا خاستهاند. هر اعتصاب مترادف با محرومیتهای زیادی برای توده زحمتکش است، محرومیتهای وحشتناکی که فقط با بدبختی های دوران جنگ قابل مقایسه هستند – خانوادههای گر
سنه از دست دادن دستمزد، غالبا توقیف و اخراج از شهری که خانه و محل کارشان است. علیرغم تمام این رنجها، کارگران به آنهایی که همکاران خود را ترک میکنند تا با کارفرمایان قرارداد ببندند با دیده حقارت مینگرند. علیرغم تمام این رنجهایی که با اعتصاب همراه است، کارگران کارخانههای مجاور از مشاهده این که رفقایشان در مبارزه درگیر شدهاند شهامت تازهای پیدا میکنند. “مردانی که برای خم کردن پشت یک بورژوا اینقدر تاب میآورند قادر خواهند بود که قدرت تمام بورژوازی را در هم بشکنند”. این گفته یکی از آموزگاران بزرگ سوسیالیسم، انگلس، در مورد اعتصابات کارگران انگلیس است.
غالبا کافی است که یک کارخانه اعتصاب کند تا اینکه اعتصاب فورا در تعداد زیادی کارخانه شروع شود. چقدر اعتصابها بر روحیه کارگران تأثیر میگذارد و چطور آن کارگرانی را که میبینند رفقایشان چگونه دیگر برده نیستند و فعلا اگر برای مدتی هم که شده با ثروتمندان برابر شدهاند، متأثر میسازد! هر اعتصابی اندیشه سوسیالیسم را بشدت به فکر کارگران میاندازد. اندیشه مبارزه تمام طبقه کارگر برای آزادی از ستم سرمایه. غالبا اتفاق افتاده است که کارگران یک کارخانه و یا یک بخش از صنعت و یا یک شهر قبل از وقوع یک اعتصاب بزرگ تقریبا هیچ چیزی راجع به سوسیالیسم نمیدانستند و حتی به ندرت راجع به آن فکر کرده بودند، ولی بعد از اعتصاب گروهها و دستههای مطالعه خیلی در میان آنها مرسوم شده و تعداد بیشتر و بیشتری از کارگران به سوسیالیسم گرویدهاند. اعتصاب به کارگران میآموزد که بفهمند که قدرت کارفرمایان و قدرت کارگران در چه نهفته است. به آنها میآموزد که فقط راجع به کارفرمایان خودشان و یا کارگران همکار خودشان فکر نکنند بلکه تمام کارفرمایان، تمام طبقه سرمایهدار و تمام طبقه کارگر را در نظر بگیرند. وقتی که یک کارخانهدار که از ثمره زحمت چندین نسل از کارگران میلیونها انباشت کرده است از اضافه کردن یک مبلغ جزئی به دستمزدها امتناع میکند و یا حتی کوشش میکند که مزدها را به سطح باز هم کمتری تنزل دهد و اگر کارگران مقاومت نشان دهند هزاران خانواده گرسنه را بیرون میریزد، بر کارگران روشن میشود که طبقه سرمایهدار در کل دشمن طبقه کارگر است و کارگران تنها میتوانند روی خوشدان و عمل متحدشان حساب کنند.
غالبا اتفاق میافتد که کارخانهداران حداکثر سعی خود را میکنند که خود را خیرخواه نشان دهند و کارگران را فریب دهند و بهرهکشی خود را با وعدههای دروغین و خرده رشوه دادن پنهان کنند. اعتصاب همواره با نشان دادن این که “خیرخواه” آنها گرگی در لباس میش است این فریب را با یک ضربت نابود میکند.
بعلاوه، اعتصاب چشم کارگران را نه فقط به ماه
یت سرمایهداران بلکه به ماهیت دولت و قوانین نیز باز میکند. همانطور که کارخانهداران سعی مکنند که خود را خیرخواه نشان دهند، مأمورین دولت و نوکران آنها هم سعی میکنند که به کارگران اطمینان دهند که تزار و دولت تزاری، همانطوری که عدالت اقتضا میکند، همانقدر که در فکر کارفرمایان هستند که کارگران، کارگر دربارهقوانین چیزی نمیداند، با مأمورین دولت هم تماس ندارد، بخصوص با آنهایی که پستهای بالاتری دارند، در نتیجه اغلب همه آنها را باور میکنند. بعد اعتصاب پیش میآید. دادستان کل، بازرس کارخانه، پل
یس و غالبا نیروهای ارتش در جلوی کارخانه
ظاهر میشوند. کارگران درمییابند که قانون را شکستهاند؛ کارفرمایان قانونا مجازند که گرد هم جمع شوند و علنا در مورد راههای پایین آوردن دستمزدهای کارگران بحث کنند. ولی کارگران اگر به یک موافقت مشترک برسند مجرم محسوب میشوند! کارگران از خانههایشان بیرون انداخته میشوند، پلیس دکانهایی را که کارگران میتوانند از آنها جنس نسیه بخرند میبندند حتی وقتی رفتار کارگران کاملا صلح آمیز است کوشش به عمل آورده میشود که سربازان را ضد کارگران تحریک کند. حتی به سربازان دستور داده میشود که به کارگران شلیک کنند و همان وقتی که آنها با تیراندازی از پشت به کارگران در حال فرار، کارگران بدون اسلحه را میکُشند، خود تزار مراتب قدردانی خود را به نیروهای انتظامی میفرستد (به همین ترتیب تزار از نیروهای نظامی که کارگران در حال اعتصاب در یاروسلاو در سال 1895 کشته بودند تشکر کرد). کم کم بر هر کارگری روشن میشود که دولت تزاری بدترین دشمن آنهاست. چرا که از سرمایهداران دفاع میکند و دست و پای کارگران را میبندد. کارگران شروع میکنند به فهمیدن این که قوانین فقط برای منافع سرمایهداران ساخته شدهاند، که مأمورین دولت از این منافع حفاظت میکنند، که دهان توده کارگر را بسته و به او اجازه نمیدهند که احتیاجات خود را اعلام کند، که طبقه کارگر باید برای خودش حق اعتصاب کردن، حق چاپ روزنامه کارگری، حق شرکت در مجمع ملی را که قوانین را تصویب میکند و بر اجرای آنها نظارت میکند، بدست بیاورد. دولت تخودش بخوبی میداند که اعتصاب چشم کارگران را باز میکند و به همین دلیل این چنین از اعتصاب میترسند و برای اینکه اعتصاب هر چه زودتر دفاع شود متوسل به هر کاری میشوند. بی دلیل نبود که یکی از وزرای داخله آلمان که بدنامیش در پیگرد مستمر سوسیالیستها و کارگران آگاه شهرت یافته بود در مقابل نمایندگان دولت اظهار داشت “در پشت هر اعتصاب اژدهای انقلاب خوابیده است”. هر اعتصابی این مطلب را که دولت دشمن آنهاست و طبقه کارگر باید خود را برای مبارزه علیه دولت و برای حقوق مردم آماده کند در کارگران تقویت میکند و تکامل میدهد. بنابراین اعتصابها به کارگران میآموزد که با هم متحد شوند، به آنها نشان میدهد که آنها فقط وقتی متحد باشند میتوانند بر علیه سرمایهداران مبارزه کنند. اعتصاب به کارگران میآموزد که بر علیه تمام کارخانهداران و بر علیه حکومت پلیسی استبدادی فکر کنند. به این دلیل است که سوسیالیستها ها اعتصاب را “مکتب جنگ” مینامند. مکتبی که در آن کارگران یاد میگیرند که با دشمنانشان برای آزادی تمام مردم، تمام آنهایی که زحمت میکشند، از زیر یوغ مأمورین دولت و سرمایه جنگ کنند.
لیکن “مکتب جنگ” خود جنگ نیست. وقتی که اعتصاب در میان کارگران شایع است، برخی از کارگران (از جمله برخی از سوسیالیستها) گمان
میبرند که طبقه کارگر میتواند خود را فقط به اعتصابها، صندوق اعتصاب، و یا مجامع اعتصاب محدود کند. که فقط با اعتصاب تنها طبقه کارگر میتواند بهبود قابل توجهی در شرایط زندگی حاصل و حتی آزادیش را کسب کند. وقتی که کارگران میبینند که چه قدرتی در اعتصاب طبقه کارگر متحد و حتی اعتصابهای کوچک وجود دارد بعضی ها فکر میکنند که کافی است که طبقه کارگر یک اعتصاب عمومی در سراسر کشور تشکیل دهد تا اینکه کارگران هر چه را که میخواهند از سرمایهداران و دولت بگیرند. این عقیده در کشورهای دیگر هم در دورانی که جنبش طبقه کارگر در مراحل اولیه آن بود و کارگران هنوز خیلی بی تجربه بودند ابراز شده بود. این عقیده اشتباه محض است. اعتصابها یکی از راههایی هستند که کارگران از آن در مبارزه برای آزادی خودشان استفاده میکنند. ولی تنها راه آن نیست و اگر کارگران نظر خود را به راههای دیگر مبارزه نیز معطوف نکنند، رشد و موفقیتهای طبقه کارگر را کند خواهند کرد. درست است که اگر اعتصابها بخواهند موفقیت آمیز باشند صندوق اعتصاب برای تأمین کارگران در طول اعتصاب لازم است. این صندوقهای کارگری (معمولا صندوقهای کارگران در شعبههای مختلف صنعت و یا در یک کارخانه) در تمام کشورها برقرارند، ولی اینجا در روسیه، این کار بخصوص اشکال دارد چون که پلیس
رد آن را برمیدارد، پولها را ضبط میکند، کارگران را توقیف میکند. البته کارگران میتوانند از پلیس پنهان کنند، و طبیعتا اینگونه صندوقها خیلی با ارزش هستند و ما نمیخواهیم به کارگران نصیحت کنیم که آنها
را تدارک نبینند، ولی نباید تصور شود که صندوق اعتصاب تا وقتی که از لحاظ قانونی ممنوع است میتواند تعداد زیادی اعانه دهنده بخود جلب کند و تا وقتی که عضویت چنین تشکلاتی ناچیز است صندوق اعتصابات خیلی مفید واقع نخواهد شد. بعلاوه، حتی در کشورهایی که اتحادیههای کارگری علنا وجود دارند و مبالغ کلانی در اختیارشان است، طبقه کارگر هنوز نمیتواند مبارزه خود را به ا
عتصاب محدود کند. فقط لازم است یک کج و کولگ
ی در اوضاع صنعت پیدا شود (بحران مانند آنچه دارد در روسیه نزدیک میشود) تا اینکه کارخانهداران، حتی بطور عمدی، ایجاد اعتصاب کنند چون به نفع آنهاست که برای مدتی کار را تعطیل کنند. و وجوه صندوق کارگران را به آخر صندوق برسانند. بنابراین کارگران تحت هیچ شرایطی نمیتوانند خود را به عملیات اعتصابی و اجتماعات اعتصابی محدود
کنند. دوما اعتصابها فقط وقتی میتوانند موفقیت آمیز باشند که کارگران بتوانند وقت مناسب برای اعتصاب کردن را انتخاب کنند، وقتی که میدانند چگونه تقاضاهای خود را مطرح کنند، و وقتی که با سوسیالیستها تماس دارند و میتوانند توسط آنها اعلامیه و جزوات به دست بیاورند. هنوز تعداد چنین کارگران در روسیه خیلی کم است و هر کوششی برای زیاد کردن تعداد چنین کارگرانی، برای شناساندن آرمان طبقه کارگر به تودههای کارگر و آشنا کردن
آنان با سوسیالیسم و مبارزه طبقه کارگر باید به عمل آورده شود.
کلمات کلیدی :