تحقیق رابطه عوامل شخصیت و خودشیفتگی بیمارگون با جهتگیری دینی در
نوشته شده به وسیله ی علی در تاریخ 95/3/12:: 4:40 صبح
تحقیق رابطه عوامل شخصیت و خودشیفتگی بیمارگون با جهتگیری دینی در pdf دارای 29 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد تحقیق رابطه عوامل شخصیت و خودشیفتگی بیمارگون با جهتگیری دینی در pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه تحقیق رابطه عوامل شخصیت و خودشیفتگی بیمارگون با جهتگیری دینی در pdf
چکیده
مقدمه
آیا هیچ دلیل تجربی در حمایت از این مواضع وجود دارد؟
نارسیسیزم
فرضیههای پژوهش
روش
ابزارهای پژوهش
پرسشنامه شخصیت پنج عاملی (گلدبرگ، 1992)
پرسشنامه جهت گیریهای دینی درونی و بیرونی
مقیاس جهتگیری دینی جستجو (بتسون، 1993)
مقیاس جهتگیری دینی مسلمانان ـ مسیحیان32
مقیاس نارسیسیزم (توماس و مارگولیس،1980)
نتایج
گزارش کلی
یافتههای پژوهش بررسی فرضیهها بر اساس یافتههای پژوهش
اجتماعی شدن دینی
بازگشت به الگوی کلونینگر
تحلیل یافتههای پژوهش در خصوص نارسیسیزم
تبیین ارتباط عامل ثبات هیجانی با جهتگیری جستجو
تبیین ارتباط عوامل شخصیت و جهتگیری بیرونی
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه تحقیق رابطه عوامل شخصیت و خودشیفتگی بیمارگون با جهتگیری دینی در pdf
ـ قربانی، نیما و واتسن، پل جی، «بررسی خودشیفتگی ناسالم در نمونهای از دانشجویان ایرانی و آمریکایی»، روانشناسی معاصر، ش 1، 1385، ص 20-28
ـ قربانی، نیما، سبکها و مهارتهای ارتباطی، تهران، نشر تبلور، 1384
ـ کیومرثی، محمدرضا، رابطه جهتگیری مذهبی با عوامل شخصیت، پایاننامه کارشناسی ارشد، مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی€، 1382
ـ امام خمینی، شرح چهل حدیث، تهران. مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی€، 1371
ـ ولف، دیوید ام، روانشناسی دین، ترجمه محمد دهقانی، تهران، رشد، 1386
Argyle, M., & Hills, p. (2000). Religious experience and their relationship with happiness and personality. International Journal for the Psychology of Religion, 10, 157-
Batson, C. D., and Burris, C. T. (1994). Personal Religion. The Psychology of Prejudice. P. 149-
Costa, P. T., & McCrae, R. R. (1995). Primary traits of Eysenck’s P-E-N system: Three and five factor solutions. Journal of personality and Social Psychology, 69, 308-
Donahue, M. J. (1985). Intrinsic and extrinsic religiousness. Journal Of Personality and Social Psychology, 48, 400-
Eysenck, H. J. (1954). The psychology of politics. London: Routledge & Keegan Paul
Eysenck, H. J., & Eysenck, S. B. G. (1964). Manual for the Eysenck Personality inventory. San Diego, CA: Educational and Industrial Testing Service
Eysenck, M. W. (1998). Personality and the psychology of religion. Mental Health, Religion and Culture, 1, 11-
Francis, L. J. (1992). Is Psychoticism really a dimension of personality fundemental to religiosityPersonality and Individual Differences, 13, 645-
Francis, L. J., Lewis, J. M., Brown, L. B., & Philipchalk, R. (1995). Pertsonality and religion among undergraduate students. Journal of Psychology and Christianity, 14, 250-
Goldberg, L. R., Johnson, J. A., Eber, H. W., Hogan, R., Ashton, M. C., Cloninger, C. R., & Gough, H. G. (2006). The international personality item pool and the future of public-domain personality measures.Journal of Research in Personality, 40, 84-
Ghorbani, N., Watson, P. J., Gharamaleki, A. F., Morris, R. J., Hood, R. W. (2002). Muslim-Chritian Religious Orientation Scales: Distinctions, Correlations, and Cross- Cultural Analysis in Iran and the United States. The International Journal for The Psychology of Religion, 12(2), 69-
Gorsuch, R. L. (1984). Measurement: the Boon and Bane of Investigating Religion. American Psychologist, 39, 228-
Hills, P., & Argyle, M. (1998). Positive moods derived from leisure and their relationship to happiness and personality. Personality and Individual Differences, 25, 523-535
Hills, P., Francis, L. J., Argyle, M., & Jackson, C. J. (2004). Primary Personality trait correlates of religious practice and orientation. Personality and Individual differences, 36, 61-
Hood, R. W., Jr., and Morris, R. J. (1985). Conceptualization of Quest. Review of Religious Research, 26, 391-
Kirkpatrick, L. A.& Hood, R. W. (1990). Intrinsic-Extrinsic Religious Orientation. Journal for the Scientific Study of Religion, 29, 442-
Lewis, C. A. (1999). Is the relationship between religiosity and personality …. Mental Health, Religion and Culture, 2, 105-
Maltby, J. (1999). Religious orientation and Eysenk’s personality dimentions. Personality and Individual Differences, 26, 79-
Pargament, K. I. (1997). The psychology of Religion and Coping. Newyork: Guilford Press
Paloutzian, R. F., & Park, C. L. (2005). Handbook of The psychology of religion and spirituality. New York: Guilford Press
Pfeifer, S., & Waelty, U. (1995). Psychopathology and religious commitment. Psychopathology, 28, 70-
Roman, R. E., & Lester, D. (1999). Religiosity and mental health. Psychological Report, 85,
Saroglou, V. (2002). Religion and the five factors of personality: a meta-analytic review. Personality and Individual Differences, 32, 15-
Siegman, A. W. (1963). A Cross-cultural investigation of the relationship bet. Introversion-extroversion, social attitudes and anti-social behaviour. British Journal of Social and Clinical Psychology, 2, 196-
Spilka, B., Hood, R. W., Hunsberger, B., & Gorsuch, R. (2003). The psychology of Religion: An Empirical Approach (3rd ed.). New York: Guilford Press
Spilka, B., Kojetin, B., and McIntash, D. (1985). Forms and Measures of Personal Faith. Journal Scientific study of Religion, 24, 437-
Taylor, A., & McDonald, D. A. (1999). Religion and the five factor model of personality. Personality and Individual Differences, 27, 1243-
Watson, P. J., (1994). Complexity of self-consciousness subscales. Journal of Social Behavior and personality, 9, 761-
Watson, P. J., Ghorbani, N., Davison, H. K., Bing, M. N., Hood, R. W., & Gharamaleki, A. F. (2002). Negatively Reinforcing Personal Extrinsic Motivations: Religious Orientation, Inner Awareness, and Mental Health in Iran and the United States. The International Journal for The Psychology of Religion, 12 (4), 255-
Wulff, D. M. (1997). Psychology of Religion: Classic and Contemporary (2nd ed.). New York: Wiley
چکیده
در این پژوهش، رابطه پنج عامل بزرگ شخصیت و نارسیسیزم پاتولوژیک، به عنوان یک ساختار شخصیتی ناسالم با جهتگیری دینی دانشپژوهان مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی قم بررسی شده است. گروه نمونه، شامل 104 دانشپژوه مرد و 48 نفر زن بود. دانشجویان به پرسشنامههای 5 عامل بزرگ شخصیت گلدبرگ، جهتگیری دینی درونی/ بیرونی آلپورت و راس، جهتگیری دینی جستجوی بتسون، جهتگیری دینی مسلمانان- مسیحیان، نارسیسیزم ناسالم مارگولیس پاسخ دادند. فرضیه اصلی این پژوهش مبنی بر ارتباط ویژگیهای شخصیتی و جهتگیری دینی تأیید شد، اما قدرت پیش بینی دینداری از سوی عوامل شخصیت، برخلاف انتظار، چشمگیر نبود. از میان عوامل شخصیت، بیش از همه عامل پایداری هیجانی، نوع جهتگیری دینی را پیشبینی میکرد. عامل پایداری هیجانی، به طور مثبت پیش بینی کننده جهتگیری درونی، و به صورت منفی پیش بینی کننده برخی ابعاد جهتگیری بیرونی و جهتگیری جستجو بود. عامل وظیفهشناسی نیز جهتگیری دینی فرهنگی را پیشبینی کرد. اما شواهدی دال بر تأیید نقش عوامل توافق و گشودگی به تجربه در پیشبینی جهتگیری دینی به دست نیامد. نارسیسیزم پاتولوژیک با جهتگیری درونی ارتباط منفی، و با برخی ابعاد جهتگیری بیرونی از جمله جهتگیری آخرتی منفی ارتباط مثبت داشت
کلیدواژهها: عوامل شخصیتی، جهتگیری دینی، نارسیسیزم، شخصیت، خودشیفتگی، بیمارگون
مقدمه
شیوههای دینداری افراد متفاوت است. این امر را میتوان با مشاهده افراد مذهبی، حتی در یک آئین و کیش، نیز تأیید نمود. محققان نیز تلاش کردهاند تا سبکهای مختلف دینداری را از یکدیگر تفکیک نمایند، در این جهت، سنخشناسیهای متعددی از سوی فلاسفه و روانشناسان ارائه شده است. سنخشناسیهای اولیه از تعاریف دقیق و تمایز کمتری برخوردارند، ولی به تدریج سنخشناسیهای پیچیده تر و دقیق تری ارائه شده است.1 یکی از سؤالات اساسی حوزه روانشناسی دین این است که، تفاوت دینداری افراد از چه چیزی ناشی میشود. آیا این تنوع ناشی از تفاوتهای فرهنگی است؟ یا محصول جریان تحول است؟ آیا نقش خانواده و همسالان در این میان اهمیت خاصی دارد، و یا رّدپای صفات و ابعاد شخصیتی را میتوان در نوع دینداری افراد جستجو کرد
تعیین این موضوع، که دینداری چگونه با ابعاد اصلی شخصیت انسان ارتباط مییابد، نقطه شروع مهمی در شکوفایی پیوند میان روانشناسی شخصیت و بررسی علمی دین بوده است. در دهه اخیر، بسیاری از محققان در مورد این موضوع تحقیق کردهاند که، آیا تفاوتهای فردی در دینداری با تفاوتهای فردی در صفات شخصیتی سه عامل بزرگ شخصیت، یا طبقه بندی P-E-N؛ یعنی، روان گسیخته خویی، برونگرایی، روان رنجورخویی، و پنج عامل بزرگ شخصیت، یا Big Five؛ یعنی گشودگی به تجربه، وظیفهشناسی، برونگرایی، توافق، و روانرنجورخویی ارتباط دارند یا خیر؟
آیسنک (1954)، بر اساس نظریه یادگیری اجتماعی و اینکه درونگراها نسبت به برونگراها با سهولت بیشتری اجتماعی میشوند، اظهار داشت که، درونگراها نسبت به باورهای اخلاقی و دینی همدلی بیشتری دارند.2 تلاشهای اولیه برای نشان دادن ارتباط منفی بین برونگرایی و دینداری نتایج متعارضی به دست داده است. سیگمن3 (1963) دریافت که درون گراییـ برونگرایی یک منبع مهم واریانس در رفتار دینی شرکت کنندگان است. اما جهت ارتباط به واسطه جنسیت، و تعلق دینی بین شرکت کنندگان یهودی و پروتستان متفاوت است.4 یک بررسی در لهستان نشان داد که، در میان ساکنان یک شهر، مردان و زنان درگیر در فعالیتهای مذهبی «کاملاً درون گرا» بودند. همچنین، برای نمونهای از دانشجویان انجمن مسیحی کمبریج، اعمال دینی با نمرات پایین تر برونگرایی در میان مردان، و نه در میان زنان، ارتباط داشت. در نقطه مقابل، تحقیقات ناوس5 نشان داد که، روحانیان و کارآموزان روحانی به برونگرایی تمایل دارند. اما سایر بررسیها نتوانست هیچ ارتباط معناداری با برونگرایی نشان دهد.6
دیدگاههای نظری متفاوتی در خصوص روان آزرده خویی وجود دارد. همان طور که بیان شد، فروید مدعی بود که افراد مذهبی، یا حداقل افرادی که در مناسک دینی شرکت میکنند، به یک نوروز وسواس مبتلا هستند. این ادعا به این پیش بینی منجر میشود، که افراد مذهبی نسبت به افراد غیرمذهبی در بعد روان رنجورخویی نمره بالاتری میگیرند. دیدگاه جیمز درخصوص شیوع ناراحتی روانی در میان افراد به شدت مذهبی، تأثیر مشابهی را نشان میدهد. اما یونگمدعی است که یک چشم انداز دینی، سلامتی بخش و منشأ بهزیستی روانی است، و پرات ادعا میکند که تجارب دینی خفیف با آشفتگی روانی ارتباط ندارند و یک منبع شادکامی فزاینده به حساب میآیند.7
آیا هیچ دلیل تجربی در حمایت از این مواضع وجود دارد؟
هیلز و آرگیل (1998) نمرات روان رنجورخویی پائین تری را در میان اعضای کلیسا نسبت به دیگران پیدا کردند. همچنین، تیلور و مک دونالد8 (1999)، در کار بر روی یک نمونه 110 دانشجوی کانادایی، گزارش دادند که نمرات روان رنجور خویی مقیاس پنج عاملی برای افراد فاقد تعلق مذهبی بزرگتر بود، و این تأثیر به خصوص در میان زنان چشمگیر مینمود. سینگ و گوپتا (1996) در یک بررسی در هند نشان دادند که، روان رنجورخویی با ارزشهای دینی ارتباط مثبت دارد. یک فراتحلیل جدید نشان داده است که، دینداری بیرونی با سطوح بالای روان رنجور خویی ارتباط دارد، در حالی که «دینداری و معنویت گشوده و رشدیافته» منعکس کننده ثبات هیجانی است. اما بررسیهای متعدد نتوانستهاند ارتباطی میان میزان رفتار مذهبی و روان رنجورخویی کشف کنند.9
یک اجماع قوی تر در مورد ارتباط معکوس بین روان گسسته خویی و رفتار مذهبی وجود دارد. فرنسیس10 (1992) از یک بررسی بر روی بیش از 1300 جوان بریتانیایی نتیجه گرفت که، روان گسسته خویی جنبهای از شخصیت است که برای تفاوتهای فردی در خصوص دینداری بنیادی است، و این یافته با دو بررسی جدید آرگیل (2000) و آیسنک(1998) و یک فراتحلیل ساراگلو(2002) تأیید شد. بررسی اعضای کلیسای ارتدوکس یونان و مسلمانان توس ویلد و جوزف (1997) نشان داد که، نتیجهگیری فرانسیس ممکن است در سایر فرهنگها نیز تکرار شود. آیسنک (1998) نشان داد که، ارتباط بین روان گسسته خویی و دینداری، ممکن است تحت تأثیر مقبولیت اجتماعی، آن گونه که توسط مقیاس لی ارزیابی شده است، قرار داشته باشد
روان گسسته خویی پائین و دینداری بالا هر دو از لحاظ اجتماعی مطلوب تلقی میشوند، لذا ادعا شده است افرادی که در مقبولیت اجتماعی نمره بالایی دارند، در روان گسسته خویی نمره پایین و در دینداری نمره بالا کسب میکنند.11
اما چندین بررسی نشان داده است که، ارتباط روان گسستگی و دینداری، پس از اینکه سهم نمرات مقیاس لی یا سایر مقیاسهای مقبولیت اجتماعی کنار گذاشته شود نیز معنادار است.12
تیلور و مک دونالد (1999)، با استفاده از یک نمونه وسیع (1100> N ) از دانشجویان کانادایی، هیچ ارتباطی میان برونگرایی و مقیاسهای رفتار دینی، از جمله دینداری بیرونی و درونی، نیافتند. فایفر و والتی (1995) به هیچ ارتباطی بین روان رنجورخویی و دینداری درونی پی نبردند. مالتبی13 (1999) گزارش کرد که دینداری بیرونی و دینداری درونی هیچ ارتباط معناداری با برونگرایی یا درون گرایی ندارد. برعکس، چائو، جانسون، باورز، دارویل، و دانکو (1990) گزارش کردند، روان رنجورخویی با جهتگیری بیرونی ارتباط منفی و با دینداری درونی ارتباط مثبت دارد. در حالی که، یک فرابررسی توسط ساراگلو،14 یک ارتباط مثبت بین دینداری بیرونی و روان رنجورخویی را نشان داد. این نتایج متعارض، احتمالاً ناشی از تأثیر متغیرهای واسطه باشد. هاچینسون، پاتوک پکهام، چئونگ، و ناگوشی15 (1998) دریافتند، دینداری درونی پیش بینی کننده صفات شخصیت وسواسی- اجباری (روان آزردگی) در میان مسیحیان کاتولیک است. رابینسون(1990) به روابط کوچک اما مثبت میان جهتگیری بیرونی و روان گسسته خویی پی برد. در حالی که، مالتبی (1999) به این نتیجهگیری رسید که، روان گسسته خویی تنها با جهتگیری درونی ارتباط دارد.16
ساراگولو (2002) یک فراتحلیل از روابط بین الگوی پنج عاملی ( FFM) و مقیاس های دینداری،17 پختگی معنوی،18 بنیادگرایی دینی، و دین بیرونی اجرا کرد. وی اظهار کرد که دینداری، یعنی، شرکت در فعالیتهای دینی، مثل نیایش، با ابعاد توافق و وظیفهشناسی ارتباط دارد. پختگی معنوی با تمام پنج بعد شخصیت مرتبط است، در حالی که، دین بیرونی با روان رنجورخویی همبستگی بالا دارد. بنیادگرایی دینی با تمام ابعاد به استثنای وظیفهشناسی ارتباط دارد.19
در ایران به خصوص درباره رابطه عوامل شخصیت و دین و مسائل ارزشی پژوهشهایی انجام گرفته است. تحلیل رگرسیونی نتایج برخی تحقیقات، مثل تحقیق دلخموش و احمدی، بیانگر تأثیر عوامل شخصیت بر دینداری است.20
همانطور که با مرور پیشینه پژوهشی این حوزه مشخص میشود، نتایج تحقیقات متفاوت و بعضاً متناقضند. این مسئله ضرورت گسترش تحقیقات در این زمینه و بررسی نقش میانجیهای دینداری را روشن میسازد. بررسی نحوه تأثیر صفات شخصیتی بر دینداری نیز اهمیت فراوانی دارد، که طرح آن مجال دیگری میطلبد
نارسیسیزم
نارسیسیزم یا خوددوستداری ناسالم، یک ساختار شخصیتی با مؤلفههایی همچون حسادت، تکبر، بهره کشی، احساس محق بودن، ناتوانی در همدلی با دیگران و ; است. بر اساس طبقه بندی اختلالات روانی، نارسیسیزم وقتی در شکل افراطی خود در قالب اختلال شخصیت ظاهر میشود، یک الگوی فراگیر خودبزرگ بینی در خیال یا عمل، نیاز به تحسین، و فقدان قدرت همدلی است که از اوایل بزرگسالی شروع شده و نشانههای آن به شرح زیر است
احساس خودبزرگ بینی و مهم بودن؛ خیالپردازی در زمینه قدرت، موفقیت، استعداد، زیبایی و عشق؛ پندار استثنایی بودن و این که فقط افراد خاصی میتوانند او را بفهمند و با او ارتباط برقرار کنند؛ نیاز به تحسین افراطی؛ احساس محق بودن، انتظار این که دیگران باید با تمام نیازها و توقعات وی موافقت کنند؛ بهره کشی از دیگران، استفاده از دیگران برای مقاصد خود و گروه؛ فقدان قدرت همدلی، نسبت به درک و ملاحظه احساسات دیگران؛ حسادت نسبت به دیگران، و یا اعتقاد به این که دیگران به او حسد میبرند؛ نمایش نگرشها یا اعمال خودخواهانه و پرنخوت.21
گذشته از حالتهای افراطی نارسیسیزم، که در قالب یک اختلال شخصیت ظاهر میشود، همه انسانها کم و بیش درجاتی از نارسیسیزم را نشان میدهند. هر اندازه آدمها از پختگی و سلامت بیشتری برخوردار باشند، کمتر دچار حالتهای خودشیفتگیاند، اما بسیار به ندرت پیش میآید نارسیسیزم کاملاً از وجود انسانها رخت بربندد.22
یافتههای پژوهشی در جمعیتهای بهنجار نشان میدهد که، نارسیسیزم یک ساختار پیچیده چندوجهی شخصیتی است و با سلامت روان به شکلی پیچیده مرتبط است. مؤلفههای نارسیسیزم به عنوان یک ساختار یا ویژگی شخصیتی عبارتند از: بهره کشیـ احساس محقبودن،23 رهبریـ اقتدار،24 برتری طلبیـ نخوت،25 و خودتحسین گری- خودفرورفتگی26.27
الگوهای ارتباطی پرخاشگری و سلطه گری از همبستههای اساسی نارسیسیزم است. بر اساس الگوی پنج عاملی شخصیت، نارسیسیزم برابر است با برونگرایی بالا، توافق پائین، پایداری هیجانی پائین. در میان عاملهای استخراجی از مقیاس خودشیفتگی، بهره کشیـ احساس محق بودن، پیش بینی کننده مشکلات روانی مثل افسردگی و اضطراب است. در حالی که، رهبریـ اقتدار، برتری طلبیـ نخوت، و خودتحسین گری- خودفرورفتگی ابعاد سالمی همچون ارزش خود را به صورت ضعیف پیش بینی میکنند و با سازش نایافتگیهایی همچون اضطراب و افسردگی بی ارتباطند.28
در این پژوهش، از آن جا که نارسیسیزم یک ساختار شخصیتی ناسالم در نظر گرفته میشود، در جنب بررسی رابطه عوامل شخصیت با نوع جهتگیری دینی، رابطه نارسیسیزم نیز با نوع انگیزههای دینداری بررسی میشود. این بررسی به ما کمک میکند تا سبکهای ناسالم دینداری را مورد توجه قرار دهیم
فرضیههای پژوهش
کلمات کلیدی :