سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مقاله شهرستان تربت جام در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله شهرستان تربت جام در pdf دارای 24 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله شهرستان تربت جام در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله شهرستان تربت جام در pdf

موقعیت جغرافیایی و پیشینه تربت جام  
شهرستان تربت جام  
موقعیت جغرافیایی  
وسعت  
ناهمواری ها  
آب و هوا  
منابع آب  
ویژگی های جمعیتی  
موقعیت و حدود شهرستان تربت جام:  
تربت جام در بستر تاریخ:  
شرح زندگانی شیخ الاسلام احمد جامی:  
چگونگی شکل گیری شهر جام و مجموعه معماری مزار:  
مزار شیخ الاسلام احمد جامی:  
رباط جام:  
مسجد و مقبره خواجه عزیزا… :  
آرامگاه قاسم انوار:  
رباط سمنگان:  
مقبره میر غیات الدین:  
مسجد نور:  
حمامها، آب انبارها و قلعه ها  
منابع:  

موقعیت جغرافیایی و پیشینه تربت جام

تربت جام ، کهن دریا عرفان، واقع در شمال شرقی گستره پهناور ایران زمین به مانند شهرها و مناطق دیگر آن با حوادث و فراز و نشیب های تاریخی و روند شکل تدریجی مواجه بوده است. دورانی که این شهر، روستایی کوچک به نام معدآباد نامیده می شد و رونق چندانی نداشت ، مردی بیدار دل به نام احمد در سکوت آرام کوهسار بزد با ریاضات شائقه خود را برای امری مهم آماده می ساخت. پس از کسب اجازه ارشاد، پای به معدآباد نهاد

با عزیمت وی به این مکان به یکباره روح تازه ای به این روستا دمیده شد و خانقاهی که بنا نمود قلب تپنده ای برای مریدانش گردید. نسیمی که وزیدن گرفت و این منطقه را تحت تاثیر افکار عرفانی خویش قرار داد. شیخ احمد بر تعالیم و جهان بینی اطرافیانش دیدگاهی نوبخشید مشرب و پیرانی خاص از خود به یادگار گذاشت و مریدان بسیاری یافت به نحوی که سلاطین و زمامداران زمانه اراتمندانه او و خاندان گردیدند و در محل خاکسپاری وی بناهائی را ایجاد نمودند. در آن روزگار که بوز جان شهر بزرگی نزدیک معد آباد بود تاب مقاومت در برابر این افکار تو جهات را نیاورد

سرانجام شهری با آن وسعت آن که زادبوم دانشمندانی چون ابولوفای بوزجانی بود متروک گردید و به تدریج معد آباد گام به سوی شهر نشینی نهاد

شهرستان تربت جام با وسعت 8879 کیلومتر مربع واقع در شرق خراسان از شمال به شهرستان سرخس، از غرب به فریمان و تربت حیدریه، از جنوب تایباد، از شرق به رودخانه هریر رود و مرز دو کشور افغانستان و ترکمنستان منتهی می گردد

مرکز این شهرستان، شهر تربت جام است که در موقعیت 60 درجه و 15 دقیقه تا 60 درجه و 30 دقیقه عرض شمالی و 34 درجه و 35 دقیقه تا 35 درجه و 47 دقیقه طول شرقی قرار دارد

ارتفاع ناحیه جام ار سطح دریا 928 متر است. جمعیت این شهرستان بر اساس سر شماری سال 1375 شمسی 210349 نفر برآورده شده و بر اساس آخرین تقسیمات کشوری سال 1382 دارای 5 بخش صالح آباد، مرکزی، نصرآباد، پایین جام و بوژگان، سه شهر ، 13 دهستان و 416 آبادی دارای سکنه است

تربت جام به لحاظ آب و هوایی در منطقه نیمه بیابانی با تابستانهای گرم و خشک و زمستانهای سرد قرار دارد . بافت اقلیمی شهرستان در بخش شمالی کوهستانی است که از مهمترین ارتفاعات آن میتوان به «کوه شاه نشین» با بلندی 2117 متر و عرض 48 کیلومتر با وضعیت شمال غربی – جنوب شرقی اشاره نمود. شاه نشین پر آب ترین کوه منطقه جام با جنگلهای طبیعی پسته است

در جنوب و مغرب این ناحیه کوههای باخرز و بزد قرار گرفته است. دشت جام که جزئی از حومه آبریز «قره قوم» محسوب می شود دارای رودخانه جام و هریررود است که روخانه هریررود از افغانستان سر چشمه می گیرد اما دشت جام به سبب وجود رسوبات جام رود بسیار حاصلخیز است. محصولات عمده این شهرستان گندم، چغندر قند، جو، پنبه، خربزه، هندوانه، زیره محصولات باغی است

بر اساس مطالعات و بررسیهای باستانشناسی، این ناحیه از هزاران سال پیش زیستگاه اقوام باستانی بوده و کرانه های هریررود، کشف رود و جام رود آثاری از گذرگاه سکونت اقوام مهاجر و مهاجم را در خود محفوظ نگه داشته است، به نحوی که این مطالعات موید سکونت پنج هزار ساله در منطقه است

بنا به اعتقاد گریشمن، باستان شناس فرانوسوی شاخه ای از آریاییها دراوایل هزاره دوم پیش از میلاد از تنگه شمالی کشف رود و گذرگاه جنوبی به کناره جام رود منتهی می گردد عبور نموده و بتدریج در سراسر سرزمین باستانی ایران پراکنده شده اند، زیرا دیواره بلند واقع در بستر هریر رود در مشرق دره ای عمیق که دو رشته کوه بینالود در غرب و هندو کش در شرق را از یکدیگر جدا می کند، تردد انسان را از این نقطه غیر ممکن ساخته است، به استناد شواهد موجود احتمالاً کناره هریر رود یکی از گذرگاههای مهاجرت اقوامی بوده که دراواخر هزاره سوم و اوایل هزاره دوم پیش از میلاد از شمال شرقی به داخل ایران آمده اند

از زیستگاههای باستانی مهم این منطقه می توان به شورقلعه، قشه توت و مخار اشاره نمود که سفالهی تپه قشه توت از نظر تنوع نقش و فرم با سفالهای تپه انو درنزدیکی عشق آباد، شهر سوخته در سیستان، کویته در پاسکتان و نمازگاه در ترکمنستان قابل مقایسه می باشد. یقیناً کاوشهای باستان شناسی و بررسی بیشتر در این ناحیه اطلاعات زیادی را در باره آن به دست خواهد داد

در آغاز دورام تاریخی بخشهای شمال شرقی ایران مکان استقرار«باختری ه» بوده و کناره شرقی دریای خزر نیز زیستگاه «ماساژته» به شمار می آمد، هونها قبایلی بودند که بیشتر شرق و شمال شرقی ایران را در دوران هخامنشی مورد تجاوز قرار می دادند. پس از پیروزی اسکندر مقدونی و با مرگ داریوش علاوه بر نواحی گوناگون، مشرق ایران از جمله ماورالنهر، هرات، باختر و اسکانیان بساط حکومت سلوکیه و جانشینان اسکندر را برچید و سلسله نوینی را بنیان نهاد که ایالت پهناور خراسان قرار گاه حکمرانان این دوره بود. در دوره ساسانیان بساط فئودالیته برچیده شد و خراسان باستانی یا ساتراپی پارت به صورت یکی از استانهای مهم ایانشهر در آمد. در این زمان خراسان به چهار بخش تقسیم شده بود که هر کدام مرزبان جداگانه ای داشت الف) مروشاهگان ب)بلخ یا باختر ج) تخارستان، هرات،فوشتج،و سمستان د) سرزمین ورزرود یا فرارود

سرانجام طغیانها و استبداد و خوشگذرانیهای پادشاهان ساسانی عامل نارضایتی مردم گردید و با آشنا شدن آنها با دین مبین اسلام که همانند خورشیدی بر جهان پرتوافکن گردید اعراب را به داخل ایران سوق داد و بدین سان نخست طبس به دست اعراب قتح گردید. در سال 31 هجری «عبد الله بن عامر» به «ابر شهر»،«سرخس» و «توس» لشکر کشی نمود، پس از آن و اسبراین فتح گردید. بهاستناد متون کهن جام در بستر حوادث تاریخی بعنوان چهارراهی یاد شده که نقطه تلاقی شاه راههای تجاری و نظامی شرق و غرب شمال و جنوب بوده است، زیرا جام از طرفی بر سر راه ری، قومس،نیشابور،هرات و خاور دور و از سوی دیگر بر راه زرنج و قهستان به سرخس، باختر، نسا،مرو و بخارا قرار داشته و از نظر ارتباطی در طول تاریخ از رونق و اهمیت خاصی برخوردار بوده است

به هر حال در متون جغرافیایی ـ تاریخی تا هور اسلام نام و نشانی از جام مشاهده نمی شود. در سده های نخستین اسلامی جام به صورت «زام» منطقه وسیعی به هیئت یک شهر از قصبه ایرانشهر معرفی شده که این قصبه به عنوان ربع نیشابور و جرئی از اقلیم چهارم محسوب می گردید. برای نخستین بار تاریخ نگار عرب «احمد بن یحیی البلاذری» در سده سوم هجری در اثر ارزشمندی خود «فتوح البلدان» از زام یاد کرده و فانح انرا «عبدالله بن عامر بن کریز» به سال 28 یا 29 هجری در زمان خلیفه سوم ذکر کرده است. پس از وی «محمد بن جریر طبی» ذیل وقایع سال 116 هجری به قلعه ای مستحکم به نام «باذکر» اشاره می کند که «هیثم» به عنوان حاکم در آن قلعه حکمرانی می کرده است

گویا در سال 253 ه.ق. «زام» توسط حاکم صفاری «یعقوب لیث» در نزاع با امرای ظاهری فتح می گردد، وی علاوه بر این ناحیه مناطقی چون بادغیس ، فوشنج و باخزر را به تصرف خویش در آورده. منطقه جام در سال 287 تا 390 ه.ق جزئی از قلمرو حکمرانان سامانی قرار داشت. از عهد سامانیان تا اواخر زمامداری سلطان محمود غزنوی به دلیل وجود یک دولت نیرومند در بخارا و غزنه، در نتیجه وجود آرامشی نسبی به خراسان و پیرشفت فرهنگی این ناحیه شخصیتهای بزرگ علمی مانند ابوالوفا بوزجانی ریاضیدان معروف، شیخ ابوذر بوزجانی، ابو جعفر زامی و ; پای به عرصه علم و ادب این سرزمین نهادند. ظاهراً اوج رونق جام به مرکزیت «بوزجان» سده چهارم هجری بوده و به نحوی که در متون به یکصد و هشتاد آبادی در ان ناحیه اشاره شده است

مؤلف ناعملوم «حدود العام» در کتاب خود که به سال 372 ه.ق آن را نگاشته از شهرکی به نام «بوژگان» در نزدیکی تربت جام فعلی هم پایه بامناطقی چون سلومه، سنگان و زوزن نام می برد. «ابوعبدالله محمد بن احمد مقدسی» منطقه «زام» را به عنوان ناحیه ای وسیع بر شمرده و شهر آنرا بوزجان نامیده است، گویا بوزجان یا «بوژگان» در این زمان به مرتبه ای رسیده بود که «مقدسی» از آن به مانند قصری در برابر خانه ای یاد کرده است

از رویدادهای بسیار مهم سده پنجم هجری در منطقه زام عزیمت شیخ احمد از نامق ترشیز «کاشمر» به این ناحیه بود، وی علاوه بر مشرب عرفانی خود که ملهم و بر گرفه از تعالیم اسلام بود پیروان خاصی را نیز با خود همراه نمود، این عارف نامدار در سال 536 ه.ق دعوت حق را لبیک گفت و در همان ناحیه به خاک سپرده شد و به برکت مزار وی روستای معدآباد رونق یافت و به تربت جام معروف گردید. مقارن با سالهای 608 تا 612 ه.ق به تصرف در آمد. در جریان حمله مغول «بوزجان» تحت سیطه آن قوم درآمد، اما «جام» مانند دیگر متصرفات مغول آسیبی ندید و حتی پناهگاهی برای خانه باختگان هراتی، فوشنجی و بوزجانی گردید و بنا به گفته بوزجانی در روضه الریاحین اهالی جام در این هنگان به کوه بزد پناهنده شدند. گویا حکمرانان مغول تحت تاثیر عظمت و مقام عرفانی شیخ و اعقاب وی از ویران نمودن جام منصرف می گردند. دراین باره آمده است

چون لشکر مغول از آب جیحون گذشت و امدن ایشان جزم شد، مردمان روی به کوه بزد نهادند، شیخ شهاب الدین فزند ذکور شیخ احمد جام در حیات بود ; چون لشکر مغول به معدآباد رسید، مسلمانان به زیارت شیخ الاسلام شهاب الدین آمدند و اکرام بسیار نمودند و معدآباد را ضیافت کردند از آن لشکر ضرر نرسید

این بطوطه در اواسط سده هفتم هجری جام را دیده و از ان به عنوان شهری متوسط و زیبا یاد می کند که باغها و اشجار فراوانی داشته و حریر آن زبانزد خاص و عام است،یاقوت حموی نیز مقارن با نیمه اول سده هفتم هجری جام را از توابع نیشابور و بوزجان را قصبه آن معرفی کرده است. پس از روی کار آمدن «منگوقاآن» ناحیه جام جزء مناطقی بود که به «ملک شمس الدین کرت» «643-676» ه.ق .واگذار گردید و بدین نحو تاریخ منطقه تربت جام و مناطق همجوار آت در سده هفتم هجری با سلسله آل کرت عجین گشت

در سال 717 ه.ق «یسور» شاهزاده جغنایی در جام به خدمت الاسلام خواجه شهاب الدین رفت، تربت مظهر شیخ احمد را زیارت کرد و چون از شهاب الدین نافرمانی دید پس از تصرف حواشی جام، در تصرف حصارهای شهر «جام» ناکام ماند

ارادت «تیمور لنگ» به عرفاً و متصوفه سبب گردید، وی در سال 782 ه.ق به زیارت مزار پیر جم بشتابد. پس از تیمور شاهرخ بر مسند حکومت تکیه نمود و در سال 809 ه.ق به زیارت مقبره شیخ احمد امد و «جلال الدین فیروز شاه» از امرای وی مدرسه و مسجد جامعی بر سر مزارش بنا نمود. در سال 935 ه.ق شاه طهماسب صفوی در حوالی تربت جام شکست تلخی بر عبدالله ازبک وارد ساخت و پس از مدتی سرخس و زورآباد را به حکومت مستقلی تبدیل نمود

از حوادث مهم تاریخی دیگر شکست «نصیر الدین محمد همایون» پادشاه هندوستان از «شیر خان افغن» در سال 949 ه.ق و رهسپار شدن به سوی ایران برای استعانت از حکومت وقت بود. این پادشاه که از سوی شاه طهماسب صفوی مورد توجه قرار کرفت، پس از زیارت مرقد شیخ جام بر محجر سنگی پیرامون مزار با مرکب دو بیت به تاریخ 951 ه.ق نگاشت «این قطعه از محجر سنگی امروز در بنای گنبد خانه نگهداری می شود»

شاه صفوی در دوران حکومت توسعه طلبانه خود در خراسان با تدابیری خاص، مالیات هفت جماعت از مردم جام را تخفیف دا که این فرمان در سال 1046 ه.ق صادر گردید. این کتیبه پیش از این در ایوان بنای مزار شاه قاسم انوار نصب بوده و سپس برای نگهداری بیشتر به رباط جام منتقل گردیده است. در دوران قاجار بخصوص دوره حکومت ناصری «جام» به عنوان سپری در برابر متجاوزین مرزهای شرقی چون اقوام تاتار، ازبک و ترکمن محسوب می شد

شهرستان تربت جام

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله تأثیر حاشیه نشینی در وقوع جرم در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله تأثیر حاشیه نشینی در وقوع جرم در pdf دارای 39 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله تأثیر حاشیه نشینی در وقوع جرم در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله تأثیر حاشیه نشینی در وقوع جرم در pdf

حاشیه نشینی :  
مقدمه  
مبحث اول :  
مفهوم حاشیه نشینی  
مبحث دوم :  
تاریخچه حاشیه نشینی  
مبحث سوم :  
علل حاشیه نشینی  
مبحث چهارم :  
اوصاف عمومی مناطق حاشیه نشینی  
1ـ سیمای نامطلوب :  
2ـ پایین بودن سطح بهداشت عمومی و سلامتی :  
3ـ فقدان شغل رسمی و در آمد کافی :  
4ـ وجود خرده فرهنگهای خاص مناطق کوچک :  
5ـ تراکم جمعیت :  
6ـ فقدان یا کم بودن امکانات آموزشی و رفاهی و پایین بودن سطح سواد و تحصیلات :  
7ـ اعتیاد :  
8 ـ منبع و مرکز انحرافات و کجرویهای اجتماعی :  
مبحث پنجم :  
1 – تئوری دورکیم :  
2 – مکتب محیط اجتماعی و فرهنگی :  
3 – تئوری ادوین ساترلند :  
4 – نظریه مرتن :  
5 – تحقیقات مرکز جرم شناسی وکرسون پاریس :  
جهات تاثیر گذار محیط زندگی بر ارتکاب جرایم :  
الف – مسکن و نقش جرم زایی آن :  
ب – ساکنان مسکن و نقش جرم زایی آنها :  
ج – ارزش مسکن ، به بیان دیگر کیفیت مسکن و نقش جرم زایی آن :  
د – همسایگان و نقش جرم زایی آنان :  
مبحث هفتم :  
اعمال مجرمانه یا بزهکارانه در مناطق حاشیه نشینی  
الف – اعمال مجرمانه یا بزهکارانه قبل یا در حین شکل گیری حاشیه نشینی  
1 – تغییر کاربری اراضی :  
2 – تصرف عدوانی :  
3 – فروش مال غیر :  
4 – ساخت و سازهای غیرمجاز :  
ب – اعمال مجرمانه یا بزهکارانه در بعد از شکل گیری حاشیه نشینی :  
1 – سرقت :  
2 – قتل عمد :  
3 – نزاعهای دسته جمعی :  
4 – تهدید علیه بهداست عمومی و آلودگی محیط زیست :  
5 – اعتیاد و خرید و فروش مواد مخدر و مشروبات الکلی :  
6 – جرایم تصرف عدوانی ، مزاحمت و ممانعت از حق :  
مبحث هشتم :  
نتیجه گیری :  
پی نوشت ها :  
منابع و مآخذ :  

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله تأثیر حاشیه نشینی در وقوع جرم در pdf

1)   آسیب شناسی اجتماعی ایران « جامعه شناسی انحرافات » ، دکتر مجید مساواتی آذر ، انتشارات نوبل ، فروردین

2)   دانشنامه جرم شناسی ، دکتر علی حسین نجفی ابرند آبادی ، مجید هاشم بیگی ، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی

3)      جرم شناسی نظری ، ریموند گسن ، ترجمه مهدی کی نیا ، انتشارات مجد ، اردیبهشت

4)      مبانی جرم شناسی ، جلد اول ، دکتر مهدی کی نیا ، انتشارات دانشگاه تهران ، زمستان

5)      اعتیاد یا مرگ تدریجی دفتر امور اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم قوه قضائیه استان مازندران ، بهار

6)      آسیب شناسی اجتماعی ( جامعه شناسی انحرافات ) ، هدایت اله ستوده ، انتشارات آواری نور ،

7)      مجرم کیست و جرم شناسی چیست ، دکتر تاج زمان دانش ، انتشارات کیهان ، سال

8)      روانپزشکی کیفری ، دکتر سعید حکمت ، انتشارات گوتنبرگ ، تابستان

حاشیه نشینی

جامعه شناسان در تعریف افرادی که در حریم شهرها سکونت دارند چنین می گویند : معمولا حاشیه نشینان را کسانی تشکیل می دهند که در شهرها زندگی می کنند اما به عنوان یک شهروند از امکانات و خدمات شهری بهره نمی برند. این افراد با وجودی که در دل یا حاشیه شهرها جای دارند اما فرهنگ روستایی را هم چنان حفظ کرده اند ولی در عین حال خود را شهری  می دانند

همچنین در انسان شناسی نیز حاشیه نشین به فرد یا گروهی گفته می شود که فرهنگ اولیه خود را بدون اینکه فرهنگ ثانویه را جایگزین نماید از دست داده است یا در عالم برخ قرار می گیرد

یک جامعه شناس  در خصوص حاشیه نشینی افراد مهاجر می گوید : ” انسان حاشیه نشین شخصیتی است که از برخورد یا پیوند دو نظام فرهنگی متفاوت یا متخاصم به وجود می آید. چنین موجود دو رگه ای در آن واحد نسبت به دو فرهنگ احساس دلبستگی دارد اما از طرف دیگر خود را کاملا به هیچ کدام متعلق نمی داند

توسعه حاشیه نشینی در ایران به سالهای 1330 برمی گردد اما شدت آن در دهه های 40 و 50 رقم خورده است. براساس مطالعات انجام شده حاشیه نشینی در حاشیه شهرها ابتدا از تهران شروع شده است. پیدایش اولین اجتماعات آلونک نشین در تهران به سال 1311 برمی گردد اما رشد و گسترش اجتماعات آلونک نشین به بعد از کودتای 28 مرداد به خصوص از سال 1335 به این طرف برمی گردد. اولین اجتماعات حاشیه نشین در جنوب شهر تهران تمرکز یافتند . تهران تا شهریور سال 1359 نزدیک به ده هزار و 450 خانوار و چهار هزار و 500 آلونک را در خود جای داده است. پدیده حاشیه نشینی در ایران نیز همانند اکثر کشورهای در حال توسعه تا حدود زیادی ریشه در مهاجرت و عوامل دافعه  و جاذبه روستایی- شهری دارد. فقدان و کمبود امکانات رفاهی و خدماتی در مناطق روستایی و شهرهای کوچک فرآیند مهاجرت را تشدید کرد و حاشیه نشینی  پدیدار گشت و به این ترتیب یکی از بارزترین نمودهای مهاجرت در ایران مانند بسیاری از کشورهای درحال توسعه شکل گرفت

در فرهنگ شهر و شهرنشینی ، حاشیه نشینی تا حدود زیادی مترادف با مفاهیمی چون زاغه نشینی و آلونک نشینی به کار برده شده است. از لحاظ فرهنگی ، انزوا طلبی، احساس غریبه بودن و بیگانگی ؛ از لحاظ روانی، پریشانی و تقدیرگرایی؛ از لحاظ اقتصادی، فقر، اشتغال در بخش غیر رسمی ، بی ثباتی شغلی؛ از لحاظ بهداشتی، فقدان یا نارسایی سیستم خدمات بهداشتی- درمانی ، آب شرب و از لحاظ اجتماعی هویت قومی ، پایبندی به سنت ها و ارزش ها ، خانواده گسترده و فقدان تخصص، بی سوادی و کم سوادی ، درآمد پایین و به خصوص فرهنگ مستقل حاشیه نشینی از ویژگی های اجتماعات حاشیه نشینان است که در مناطق مختلف دیده می شود

 

مقدمه

احساس ناامنی در محله ، تنها به دلیل جرایم خشونت آمیز نیست بلکه نابهنجاریها و رفتارهای اخلالگرانه چون اعتیاد ، ولگردی ، تکدی گری و سرقت گذشته از اینکه عامل اصلی ترس و احساس ناامنی عمومی اند به نوبه خود قطعا زمینه رواج گسترده جرایم را نیز فراهم می‌نمایند. همانطوریکه اگر پنجره ای از ساختمان بشکند و همچنان تعمیر نشده رهاگردد به زودی کل ساختمان منهدم خواهد شد . برای پیشگیری از انهدام اجتماع نیز باید به محض شکسته شدن اولین هنجار فورا با هنجار شکن برخورد کرد . موضوع حاشیه نشینی یکی از معضلات شهری است که از حیث بستر قرار گرفتن برای ارتکاب جرایم مورد توجه کارشناسان خقوقی وقضایی و جرم شناسان بوده . اینکه جرایم در مناطق حاشیه ای بسیار بیشتر از سایر مناطق اتفاق می افتد مورد پذیرش همه است و آمارهای اخذ شده از پرونده های مطروحه در دادگستری نیز حکایت از این واقعیت دارد

در این مقاله هدف نشان دادن تاثیر حاشیه نشینی بر وقوع جرم می باشد و همچنین می خواهیم اعلام کنیم که درصد بالایی از پرونده های قضایی از همین مناطق حاشیه نشین تشکیل شده است و مبارزه با شکل گیری حاشیه ای جدید و ساماندهی مناطق حاشیه ای موجود بسیار ضروری و حایز اهمیت است و مبارزه و ساماندهی با این هنجار شکنی میسر نمی شود مگر با همکاری کلیه دستگاههای مسئول و اگر چنین استراتژی واحد و مشترک از ناحیه مسئولان صورت پذیرد شاهد کاهش چشم گیر جرایم نیز خواهیم بود . بدوا در این مقاله تصویر و چهره ای از حاشیه نشینی و علل شکل گیری آن را ترسیم می کنیم سپس جرایمی که در این مناطق معمولا اتفاق می افتد و نقش دستگاههای عمومی و دولتی در شکل گیری حاشیه و وقوع جرایم و نیز توصیه هایی جهت پیشگیری از وقوع جرم در این مناطق را بیان خواهیم کرد . امید آنکه مورد قبول واقع شود

 

مبحث اول

مفهوم حاشیه نشینی

صاحب نظران و کارشناسان مسائل شهری تعاریف متعددی از حاشیه نشینی ارائه کرده اند برخی عقیده دارند حاشیه نشینان کسانی هستند که در محدوده اقتصادی شهر زندگی می کنند ولی جذب نظام اقتصادی و اجتماعی نشده اند

چارلز آبرامز حاشیه را به عنوان فرایند تصرف نواحی شهری به قصد تهیه مسکن دانسته است. و نیز حاشیه نشینی را در معنای عام شامل تمام کسانی می دانند که در محدوده اقتصادی شهر ساکن هستند ولی جذب اقتصاد شهری نشده اند . جاذبه شهر نشینی و رفاه شهری این افراد را از زادگاه خویش کنده و به سوی قطبهای صنعتی و بازارهای کار می کشاند و اکثر آنها مهاجرین روستایی هستند که به منظور گذراندن بهتر زندگی راهی شهرها می شوند1

و تعبیری که از حاشیه نشینی ارائه شده است ، ساختمان یا بخشی از شهر که در آن ویرانی ، نارسایی عرضه خدمات درمانی تراکم زیاد جمعیت در واحدهای مسکونی ، فقدان آسایش لازم و خطرات ناشی از عوامل طبیعی نظیر سیل دیده می شود2. البته به نظر می رسد که به تعبیر یاد شده باید اوصافی چون عدم امنیت ، جرم زا بودن و نیز مامن و پناهگاه امن برای بزهکاران را اضافه نمود

مارشال کلینارد می گوید : حاشیه نشینی مساله و عارضه ای شهری است و منشاء عمده بزهکاری و جرم می باشد و دارای اشکال مختلفی است

بنابراین می توان چنین نتیجه گرفت که حاشیه نشین فردی است مهاجر یا غیر مهاجر که به دلیل فقدان ریاست و تخصص صنفی و نبود بنیانهای مالی توانمند و طبقه و فرهنگ اجتماعی متناسب با طبقات و فرهنگ متعارف و لازم شهری در حاشیه واقع شده است . این افراد بیشتر به علت عوامل رانش زادگاه خود و کمتر به دلیل عوامل جاذب شهری ، زادگاه خویش را ترک کرده و به شهر ها روی می آورند . انها به دلیل عدم تطبیق با محیط شهری از یک سوو بر اثر عوامل پس ران شهری از سوی دیگر از محیط شهری پس زده می شوند و به تدریج به کانونهای به هم پیوسته و یا جدا از یکدیگر در قسمتهایی از شهر سکنی می گزینند به صورتی که محل سکونت و نوع مسکن آنها با محل سکونت متعارف شهری مغایر بوده و مالکیت آنها غالبا غصبی است و همچنین این افراد از نظر وضعیت فرهنگی و اقتصادی نیز با جمعیت شهری تمایز دارند3

مبحث دوم

تاریخچه حاشیه نشینی

حاشیه نشینی یک پدیده اجتماعی است و این پدیده اختصاص به عصر فعلی نداشته و ریشه در ادوار و اعصار گذشته دارد و این پدیده هم در کشورهای توسعه یافته و هم در کشورهای در حال توسعه وجود داشته ودارد . و تنها تفاوت آن در کشورهای توسعه یافته با کشورهای در حال توسعه ، از حیث ریشه های تاریخی بوجود آورنده آن و رفتار کالبدی و اجتماعی آن می باشد

کشور ایران و از جمله شهر تبریز نیز از این پدیده مصون نمانده منتهی شرایط حادی که در برخی از کشورها از جمله برزیل ، هندوستان و پرو و برخی کشورهای آفریقایی وجود دارد در کشور ما ، حاکم نیست ولی از حیث قدمت مشابه سایر کشورها می باشد در ایران پیش از آغاز دهه چهل شهر نشینی رشد کندی داشت و در آستانه دهه چهل حدود 33 درصد از جمعیت کشور در شهر ها زندگی می کردند . با اجرای طرح اصلاحات ارضی در آن دهه و افزایش در آمدهای نفتی در دهه پنجاه ، رشد شهر نشینی شتاب بیشتری گرفت و این رشد چنان سرعت یافت که در سال 1357 جمعیت شهر نشین کشور به 64 درصد رسید و در وضعیت فعلی مطمئنا این نسبت به سود شهر نشینی افزایش یافته است . و چون قشر عظیمی از این حاشیه نشینان مهاجرین از روستاها یا شهر های کوچک هستند مشکل فرا روی انها این است که کجا سکونت گزینند ؟ آنها در پی تهیه زمین جهت احداث مسکن ، به لحاظ ارزانی حاشیه و اطراف شهر به این مناطق روی می آورند و مناطقی را تشکیل می دهند که رفته رفته خود این مناطق خود تبدیل به شهری می شود با حاشیه های مملو از سکونتگاههای غیر رسمی و اسلام شهر تهران که در گذشته شادی شهر نامیده می شد نمونه بارز آن است و این چنین است که حاشیه نشینی شکل گرفته

مبحث سوم

علل حاشیه نشینی

در خصوص ایجاد پدیده حاشیه نشینی علل مختلفی می تواند موثر باشد از جمله

1ـ کمی در آمد روسای خانوار و بالا بودن بهای زمین و هزینه ساخت و ساز رسمی و گرانی اجاره بها

نتایجی که از تحقیقات و پژوهشهای انجام شده در بندر عباس حاصل شده نشانگر این امر است که 60 در صد از روءسای خانوارهای حاشیه نشین به علت گرانی اجاره بها کپرنشین شده اند5 و همین نتیجه در خصوص حاشیه نشینان همدان و کرمانشاه نیز بدست آمده و همچنین تفاوت قیمت تمام شده مسکن غیر رسمی با مسکن رسمی از دیگر علل شکل گیری حاشیه نشینی است . حسب اعلام مرکز مطالعات و تحقیقات شهر سازی و معماری در سال 1373 در مجموع قیمت تمام شده مسکن ساخته شده بصورت غیر رسمی حدود 6/1 مسکن رسمی با ابعاد مشابه می باشد

2ـ دافعه های مبدا ( مثل بی چیزی ، نداشتن زمین ) موجب گریز ساکنین آن از زادگاههای خویش و سرازیر شدن آنها بسوی شهر ها می شود و هزینه بالای زندگی شهری موجب پدید آمدن کانونهای حاشیه نشینی می شود6

3 ـ عامل دیگر قطعه بندیهای بزرگ زمین است که موجب افزایش قیمت زمین شده و امکان خرید زمین توسط افراد کم در آمد و کم بضاعت گرفته می شود و بناچار به مناطق حاشیه نشینی پناه می برند7

4 ـ فقدان منطقه بندی و کاربری نا مناسب زمین . اگر شهرها بصورت مناسب منطقه بندی و توسعه نیابند زمینه برای ساخت و ساز های غیر مجاز فراهم شده و محلات زاغه نشینی بوجود خواهد آمد . همچنین چنانچه زمینهای مناسب برای خانه سازی به کاربری صنایع و یا دیگر موارد کاربری اختصاص یابد ممکن است محلات فقر نشین شکل بگیرند8

5 ـ مهاجرت ، از عوامل موثر در شکل گیری حاشیه نشینی است مهاجرت اعم از مهاجرت افراد از روستاها و شهر های کوچک به شهر های بزرگ و نیز مهاجرت افراد از هسته داخلی شهر به حواشی آن می باشد

6ـ در شکل گیری مناطق حاشیه نشینی حداقل در گسترش آن نقش و تاثیر عملکرد ادارات و دستگاههای دولتی و عمومی را نباید نادیده گرفت

برخی از اراضی داخل یا خارج شهر ها متعلق به سازمانها و ادارات دولتی و عمومی از جمله شهر داریها ، سازمان مسکن و شهرسازی ، جهاد کشاورزی و منابع طبیعی می باشد . شناسایی حدود اربعه آن و حفاظت از آن حائز اهمیت است در پاره ای موارد در پرونده های مطرحه در دادگاهها مشاهده می شود که اراضی دولتی مورد تصرف و تعرض افرادی سود جو واقع شده و حتی بکرات و بصورت متعدد مورد خرید و فروش واقع شده و همچنین در مواقعی مورد ساخت و ساز قرار گرفته ولی ادارات یا نهاد های یاد شده اطلاعی از چنین اقداماتی حاصل نمی نمایند . و به تبع آن در تعقیب عامل یا عاملین جرم بر نمی آیند ویا مواقعی اقدام می نمایند که اراضی آنها طی ایادی متعددی منتقل شده و در زمان طرح شکایت به لحاظ پیچیدگی موضوع و نقل و انتقالات متعدد و سپری شدن مدت طولانی از زمان تصرفات اراضی دولتی رسیدگی قضایی مستلزم صبر و حوصله و دقت بیشتر و زمان نسبتا طولانی می باشد . و چه بسا این تصرفات و تعارضات به اراضی دولتی موجب تجزیه آن و رواج ساخت و ساز های غیر مجاز و نتیجتاً شکل گیری حاشیه نشینی می شود

ماده 100 قانون شهر داری مقرر داشته است «شهر داری می تواند از عملیات ساختمانی ساختمانهای بدون پروانه یا مخالف مفاد پروانه بوسیله مامورین خود اعم از آنکه ساختمان در زمین محصور یا غیر محصور واقع شده باشد جلوگیری نماید » حال اگر شهر داری ها در اعمال مقررات این ماده تعلل یا مسامحه نمایند و در خشت اول جلوی ساخت و ساز غیر مجاز را نگیرد به طبع در مناطقی که مستعد برای شکل گیری حاشیه نشینی است هر صبح شاهد روییدن ساختمانهای غیر رسمی در آن مناطق خواهیم بود که به مرور زمان تبدیل به یک منطقه حاشیه نشینی می شوند کاری که در ضلع جنوبی اتوبان شهید کسایی تبریز در شرف وقوع بود که با تدبیر مسئولین شهرداری و کمسیونهای ماده 100 جلوی آن گرفته شد

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله تحقیق در معنای توحید و شرک در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله تحقیق در معنای توحید و شرک در pdf دارای 53 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله تحقیق در معنای توحید و شرک در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله تحقیق در معنای توحید و شرک در pdf

تحقیق در معنای توحید و شرک  
1 – اقسام توحید  
2 – فرق توحید ربوبی و الوهی:  
3 – لفظ جلاله به معنی عام  
4 – شرک عرب جاهلی، شرک ربوبی نیز بود  
5 – تحدید عبادت  
پاسخ شگفت آور  
پی‏نوشت‏ها:  
کارهایی که به عنوان دین صورت می‏گیرد،بر سه نوع است:  
باز هم سخنی پیرامون جشنهای میلاد  
تقسیم بدعت به نیک و بد  
منابع:  

تحقیق در معنای توحید و شرک

 با یک تعریف منطقی برای عبادت میتوان بر بسیاری از اختلافات وهابیان پایان بخشید

 اساسی‏ترین مسائل قرآنی و کلامی، مساله توحید و شرک است و علماء و دانشمندانی که درباره توحید و شرک سخن گفته‏اند، به اقسام گوناگون آن دو اشاره کرده‏اند، توحید همانند شرک، برای خود انواع و اقسامی دارد که در کتابهای عقیدتی و احیانا تفسیری پیرامون آنها بحث و گفتگو شده است. برای اینکه خوانندگان گرامی از مجموع اقسام آن به صورت فشرده آگاه باشند، فهرست آن را در اینجا می‏آوریم، سپس درباره یک قسم که همان توحید و شرک در عبادت است، به طور گسترده سخن می‏گوییم، زیرا محور بحث ابن تیمیه و پیرو او محمد بن عبد الوهاب، همین مساله است. آنان مسلمانان را به شرک در عبادت، متهم می‏کنند و در دیگر اقسام، همه را با خود همآهنگ می‏دانند، و آنچه که بیش از همه در کتابهای آنها به چشم می‏خورد، مساله شرک است. و نازلترین بدگوئی آنان درباره یک نفر، متهم کردن او به‏«شرک‏»است، از آنجا که برای‏«توحید در عبادت‏»اند، غالبا در تشخیص مصادیق آن دچار اشتباه شده و چیزهائی که ارتباطی به عبادت و پرستش ندارد، از مصادیق آن می‏انگارند

 اصولا کلید مناظره با وهابیان و حل عقده‏ها و گرههائی که از جمود آنان مایه می‏گیرد تفسیر صحیح از«عبادت‏»است که در نتیجه، موارد آن روشن شود، و انسان عبادت و پرستش را از احترام و ارج گذاری و دیگر مفاهیم جدا سازد، و تا این گره گشوده نشود و عبادت و پرستش به شکل دقیق، تفسیر نگردد، هر نوع بحث و مذاکره با این گروه سودی نداشته و طرفین به نتیجه نمی‏رسند

 مثلا پیروان محمد بن عبد الوهاب می‏گویند:توسل به پیامبران و صالحان، استغاثه به آنان و استمداد از اولیاء عبادت آنهاست، و از آنجا که عبادت، مخصوص خداست، طبعا چنین اعمالی پرستش غیر خدا به شمار می‏رود و پرستشگر غیر او مشرک و محکوم به قتل است

 در حالی که گروه‏های دیگر می‏گویند توسل به صالحان، از مقوله توسل به اسباب است استغاثه و استمداد از ارواح صالحان، پرستش آنها نیست‏بلکه توسل به وسائل غیبی است که در شرائطی مؤثر می‏باشند

 و ما صریحا این مساله را اعلام میکنیم که نقطه مرکزی اختلاف وهابیان با دیگر مسلمانان، مساله تحدید معنای عبادت و پرستش و در نتیجه جدا سازی مصادیق آن، از مصادیق دیگر مفاهیم، مانند احترام و بزرگداشت‏یا توسل به اسباب و وسائل، است و به کلیه مناظران و نویسندگان با هدف توصیه می‏کنیم که پیش از هر چیز، این مشکل را حل کنند و مناظر را وادار سازند که از«عبادت‏»یک تعریف جامع و مانع ارائه دهد

 مایه تاسف اینکه در این سه قرن که کتابهای وهابیان، در اکثر مناطق منتشر شده و همه مسلمانان را به جز گروه خود متهم به شرک می‏کنند، فصلی و یا بابی برای تعریف عبادت، اختصاص نداده‏اند، و غیر از کلی گویی کار دیگری نکرده‏اند. و چون این بحث جنبه کلیدی دارد، اگر اندکی سخن به درازا کشد و از حالت فشرده بیرون آید، از خواننده گرامی پوزش می‏خواهیم و برای اینکه این راه را به صورت روشن و ساده بپیماییم، یک رشته مسائل اساسی را تحت عناوینی جداگانه می‏آوریم

1 – اقسام توحید

 همانطور که یادآور شدیم توحید برای خود و قهرا شرک نیز در برابر آن اقسامی دارد که فقط عناوین آنها را با یک تفسیر اجمالی می‏آوریم

 الف – توحید ذاتی – خدای واجب الوجود، یگانه است و برای او نظیر و مانندی نیست، و نیز او بسیط است و ذات او از ترکیب پیراسته است

 ب – توحید صفاتی – صفات ثبوتی خدا همگی عین ذات او هستند. البته نه به این معنا که خدا فقط ذاتی دارد و از صفاتی مانند علم و قدرت در وجود او خبری نیست (1) بلکه ذات از نظر کمال به پایه‏ای رسیده است که علم، جدا از ذات و قدرت جدا از واقعیت او نیست، و واقعیت وجود او این کمالات را تشکیل می‏دهد. البته این نوع از توحید از آن عدلیه است که معتزله و امامیه در پوشش آن قرار گرفته‏اند ولی اهل حدیث، با این اصل مخالفت نموده و صفات او را زائد بر ذات او می‏انگارند و اشاعره، نیز در این مساله پیرو احمد بن حنبل هستند

 ج - توحید در خالقیت – در جهان آفرینش، خالق واقعی و حقیقی و مستقلی جز خدا نیست و تاثیر دیگر موجودات، از فرشته و انسان و علل طبیعی، همه و همه، جنبه ظلی و تبعی دارند و به اذن و مشیت او کار، انجام می‏دهند. این همان معنای صحیح‏«توحید در خالقیت‏»است که بحثهای دقیق علمی و قرآنی، ما را به آن رهبری نموده است، در حالی که اشاعره و اهل حدیث توحید در خالقیت را به گونه ناروایی تفسیر کرده‏اند که امروز دستاویز ملحدان و منکران مذهب، واقع شده است، و آن اینکه در جهان، یک مؤثر (اعم از اصلی و تبعی) بیش نیست، و خدای جهان مستقیما بدون تاثیر گذاری علل و اسباب، پدید آرنده اشیاء و آثار است، و در حقیقت، خدا در حال تقارن علل و اسباب طبیعی و امکانی، مستقیما اثر بخش است، و موقعیت علل، جز موقعیت مقارنت و نمایش چیزی نیست

 این نوع تفسیر نارسا از توحید در خالقیت، سبب شده است که مارکسیستها، خدا شناسان را متهم به نفی قانون علیت و معلولیت نموده و بگویند آنان معتقدند خدای جهان، جانشین تمام علل و اسباب است، و این خداست که مستقیما تب مالاریا را در وجود انسان پدید می‏آورد و میکرب، نقشی در آن بیماری ندارد آنگاه به صورت صحیح و نا صحیح بر مذاهب بتازند و آنانرا ضد علم و دانش معرفی کنند، در حالی که نمی‏دانند، گفتار مورد نظر آنان، مربوط گروه خاصی است

 فلاسفه و محققان اسلامی از این نظریه کاملا بیزارند و گروه عدلیه و پیروان اهل بیت، در تفسیر توحید در خالقیت، تفسیر دوم را ناروا دانسته، و همگی به تفسیر نخست معتقدند، و آیه(هل من خالق غیر الله) (فاطر/3)را به شکل یاد شده در بالا تفسیر می‏کنند

 د – توحید در ربوبیت – ربوبیت، مشتق از«رب‏»به معنای صاحب است، عرب هر موقع بگوید: رب البیت، رب الدابه، رب الضیعه، مقصود صاحبان خانه و اسب و مزرعه است. ولی از آنجا که تدبیر و کارگردانی هر چیزی بر عهده صاحب آن است، طبعا مقصود از توحید در ربوبیت، همان توحید در تدبیر و کارگردانی است‏یعنی خدا جهان را آفرید (توحید در خالقیت) و تدبیر و کارگردانی آن نیز بر عهده اوست آنچان نیست که اصل خلقت از آن خدا باشد و کارگردانی آن را بر عهده فرشتگان، پریان و انبیاء و اولیاء بگذارد. بلکه او هم خالق است و هم مدبر و جهان یک خالق و یک مدبر اصیل بیش ندارد البته اعتراف بوجود یک مدبر اصیل و مستقل، مانع از آن نیست که جهان آفرینش توده‏ای از علل و اسباب باشد که روی یکدیگر اثر نهاده و جهان آفرینش به صورت زنجیره‏ای از علل و معلومات پیش برود

 همان طور که در توحید در خالقیت‏یاد آور شدیم، اعتقاد به چنین توحیدی به معنی نفی دیگر علل چه از نظر آفرینندگی و چه از نظر تاثیر در یکدیگر، نیست، بلکه مقصود این است که خالق اصیل و مدبر مستقل خداست، و خالقیت و آفرینندگی موجودات امکانی، همه و همه به اذن و مشیت و سرپرستی اوست، همچنین توحید در تدبیر، مانع از اعتراف به مدبران ظلی و تبعی نیست که تحت فرمان او، انجام وظیفه می‏کنند، چنانکه می‏فرماید: (فالمدبرات امرا) (سوره نازعات/آیه 5) (سوگند به کارگردانان امر آفرینش)

 ه – توحید در حاکمیت و ولایت – مقصود از چنین توحید این است که بر بندگان خدا فقط خدا حق حکومت دارد، و هیچ انسانی بر هیچ انسانی حق حکومت ندارد چنانکه می‏فرماید: (ان الحکم الا الله) (یوسف/40) در همین جا نیز سخن یاد شده در توحید در خالقیت و ربوبیت، تکرار می‏شود. و آن اینکه حصر حق حاکمیت‏به خدا مانع از آن نیست که گروهی به فرمان او حکومت کنند و تحت‏برنامه دقیق الهی به اداره اجتماع انسانی بپردازند

 و – توحید در اطاعت و فرمانبرداری – حق اطاعت از شؤون حکومت است و چون حاکمیت اصیل از آن خداست طبعا حق اطاعت از آن اوست و هیچ فردی نسبت‏به فردی واجد چنین حقی نیست، ولی انحصار چنین حقی به خدا، مانع از آن نیست که گروهی به صورت نمایندگی از جانب خدا لازم الطاعه باشند و طاعت آنان در حقیقت اطاعت‏خدا باشد چنانکه می‏فرماید: (من یطع الرسول فقد اطاع الله) (نساء/80) «هر کس از پیامبر فرمان برد، در حقیقت از خدا فرمان برده است. »

 ز – توحید در تشریع و قانونگذاری – مقصود از آن، این است که قانونگذاری، حق خاص خداست و هیچ فردی نمی‏تواند برای کسی جعل قانون کند و خداست که با فرستادن پیامبران و کتابهای آسمانی، بشر را به قوانین سعادت بخش، آشنا می‏سازد، البته قانونگذاری از آن خداست، ولی برنامه ریزی مربوط به خود جامعه است که در پرتو آن قوانین کلی، برای اداره کشور برنامه ریزی می‏کند و اما کار مجتهدان، همان شناسایی قوانین الهی و معرفی آنهاست که کارشناسان این قسمت‏به شمار می‏روند

 ح – توحید در عبادت – یعنی عبادت مخصوص خداست و جز او نباید کسی را به هیچ عنوانی پرستید. اگر برخی از مراتب توحید (مانند توحید صفات) مورد اختلاف است، در این مساله که‏«عبادت از آن خداست و جز او نباید کسی را عبادت کرد»اختلافی وجود ندارد اصولا نمیتوان فردی را موحد یا مسلمان خواند مگر آنکه اصل (ایاک نعبد و ایاک نستعین) را بپذیرد یعنی (تنها تو را می‏پرستیم و تنها از تو یاری می‏جوییم)

 هدف اساسی از اعزام پیامبران، گسترش این اصل است، زیرا مردم به مرور زمان از توحید فطری منحرف شده و به جای خدای واقعی، خدا نماها را پرستش میکردند خدا پیامبران را فرستاد تا مردم را به همان توحید فطری باز گردانند چنانکه می‏فرماید

 (کان الناس امه واحده فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه. . . ) (بقره/213)

 (مردم همه یک امت‏بودند، تا اینکه خدا پیامبران نوید بخش و بیم دهنده را بر انگیخت و به همراه آنها کتاب را به حق فرو فرستاد تا درباره آنچه مردم بر سر آن اختلاف کرده بودند داوری کنند)

 آیات قرآن صریح در این است که توحید در پرستش، اصل مشترک در میان تمام پیامبران می‏باشد، چنانکه می‏فرماید

 (و لقد بعثنا فی کل امه رسولا ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت. . . ) (نحل/36)

 «در میان هر امتی پیامبری فرستادیم که:خدا را بپرستید و از پرستش بتها بپرهیزید. »

 بنابراین، اصل کلی مورد اختلاف نیست و همه میگویند که عبادت از آن خداست و هر نوع شرک و دو گانه پرستی و انحراف از خط توحید محکوم است و باید از آن دوری جست، و اگر اختلافی در کار است فقط و فقط در تشخیص جزئیات است که آیا مثلا توسل به انسان پاکدامن، مصداق پرستش اوست، یا از جزئیات توسل به اسباب است. اینجاست که لازم است عبادت به صورت منطقی تحدید شود، تا با در دست داشتن مقیاس و ضابطه صحیح، درباره موضوعات مورد نزاع به داوری بپردازیم

2 – فرق توحید ربوبی و الوهی

 در کتابهای وهابیان به پیروی از بنیانگذار این مکتب، از دو نوع توحید نام می‏برند و می‏گویند:«توحید ربوبی‏»و«توحید الوهی‏»

 توحید نخست را به توحید در خالقیت و توحید دوم را به توحید در عبادت و پرستش تفسیر میکنند، و یاد آور می‏شوند که همه فرق اسلامی، توحید در خالقیت را پذیرفته‏اند و خالقی جز خدا قائل نیستند ولی آنان در الوهیت گرفتار شرک شده‏اند، زیرا کارهای آنان مانند توسل به پیامبران و صالحان، و یا استغاثه و استمداد از آنان و یا طلب شفاعت از پیامبران، همه و همه پرستش انبیاء و پیامبران است و از این هت‏با مشرکان عصر رسالت، یکسان و همگام هستند، و اگر توحید، در ربوبیت، برای نجات از عذاب کافی بود، همه مشرکان عصر رسالت، اهل نجات بودند (2)

 در اینجا دو نکته را یادآور می‏شویم

 1 – تفسیر ربوبیت‏به خالقیت، و الوهیت‏به پرستش از اشتباهات رائج وهابیان است که هرگز در آن تجدید نظر نکرده‏اند و خلف از سلف این اصطلاح را گرفته و پیوسته می‏تازند، زیرا همانطور که یادآور شدیم، ربوبیت از کلمه‏«رب‏»به معنای صاحب گرفته شده است، و صاحب و مالک بودن یک جاندار و یا یک مزرعه تناسب با خالقیت و آفرینندگی ندارد، بلکه مناسب با مقام کارگردانی و تدبیر آنهاست. صاحب یک اسب، به خاطر بهره‏گیری از آن، سرپرستی زندگی او را بر عهده می‏گیرد و با دادن آب و علوفه، وسیله ادامه حیات او را فراهم می‏سازد، چنانکه صاحب یک مزرعه برای پرورش گیاهان و درختان برنامه‏ریزی کرده و کارگردانی آنجا را بعهده میگیرد. بنابراین لازم و شایسته است که به جای توحید در ربوبیت همان اصطلاح معروف‏«توحید در خالقیت‏»را بیاورند. و از اصطلاح خود قرآن پیروی کنند

 نظیر چنین اشتباهی در کلمه الوهیت رخ داده است، ولی تحقیق این است که‏«اله‏»به معنی‏«معبود»نیست و اگر هم احیانا در آن به کار رود، اصطلاح جدیدی است که هرگز قرآن بر آن اصطلاح سخن نمی‏گوید. بلکه لفظ الله و اله یک معنا بیش ندارد. چیزی که هست، اولی‏«علم‏»و اسم خاص است و دومی کلی و اسم عام. در حقیقت هر دو به معنای‏«خدا»هستند ولی در زبان عربی بر خلاف زبان فارسی، خدا دو نوع اسم دارد. خاص و عام، خاص، تنها بر خدای واجب الوجود اطلاق می‏شود و بس، در حالی که عام، هم او را شامل است و هم دیگر خدایان پنداری را که بت‏پرستان آنها را خدا می‏انگارند، هر چند از خدایی جز اسم، نصیب دیگری ندارند و به تعبیر قرآن

 (ما تعبدون من دونه الا اسماء سمیتموها انتم و آباؤکم ما انزل الله بها من سلطان. . . ) (یوسف/40)

 «شما جز خدا، تنها بتهایی را می‏پرستید که خودتان و پدرانتان، نام خدا بر آن نهاده‏اید هرگز خدا بر خدایی آنان، دلیل و برهانی نفرستاده است‏»

 در زبان انگلیسی عین همین اختلاف هست. مثلا در زبان انگلیسی که به و اسم عام را به صورت [ god ] می‏نویسند و از این طریق اسم خاص را از عام جدا می‏کنند

 از دقت در آیات قرآنی میتوان این معنی را استفاده کرد که‏«اله‏»در قرآن به معنی خداست، البته به صورت معنای عام، نه به معنی معبود، زیرا در غیر این صورت، تفسیر قسمتی از آیات دچار اشکال می‏شود، اینک در آیات یاد شده در زیر دقت‏بفرمائید

 1 – (لو کان فیهما الهه الا الله لفسدتا) (انبیاء/22)

 «هر گاه در آسمانها و زمین خدایان دیگری جز الله وجود داشتند، نظام آفرینش دچار فساد و تباهی می‏شد

 مضمون آیه و برهانی که آیه یاد آور می‏شود در صورتی صحیح است که‏«اله‏»را به معنی خدا بگیریم نه به معنی معبود و در غیر این صورت، استدلال ناتمام خواهد بود، و مقصود این است اگر در جهان خدایانی، همانند، واجب الوجود بود، دستگاه آفرینش دچار فساد و تباهی می‏شد، زیرا خدایان دیگر، بسان خدای واقعی دارای علم و قدرت، خلقت و آفرینش (و لا اقل) تصرف و تدبیر در آسمانها و زمین هستند، و تعدد مدبر، جز تباهی کار نتیجه‏ای ندارد، ولی اگر بگوئیم:مقصود این است که اگر معبودهایی جز خدا بودند، جهان دچار تباهی می‏شد، طبعا استدلال نارسا خواهد بود زیرا:در جهان، معبودانی به حق و یا باطل جز خدا هستند ولی نظام بر پاست

 و لذا وقتی گروهی که اله را به معنی معبود می‏گیرند، با چنین اشکالی روبرو می‏شوند، ناچار می‏شوند کلمه‏«بحق‏»در خود آیه مقدر کنند و بگویند قل لو کان فیهما آلهه (بحق) یعنی اگر معبودان بحقی جز خدا بودند، دستگاه آفرینش دچار تباهی می‏شد، طبعا معبودان به حق باید مانند«الله‏»دارای خلقت و تصرف باشند در این صورت، تالی فاسدی را که آیه متذکر شده به دنبال خواهد داشت

 ناگفته پیداست، چنین تصرفی در کلام فصیح و بلیغ بسیار نارواست و تا دلیلی در کار نباشد، تقدیر، باطل خواهد بود، عین همین گفتار در آیه دیگر نیز حاکم است. یعنی استدلال در صورتی صحیح است که اله در آن به معنی خدا (به صورت عام) باشد نه به معنی معبود، و گرنه استدلال ناتمام بوده و برای تکمیل آن ناچاریم کلمه بر حق را تقدیر بگیریم

 2 – (و ما کان معه من اله اذا لذهب کل اله بما خلق و لعلا بعضهم علی بعض سبحان الله عما یصفون) (مؤمنون/91)

 «بگو اگر با او خدای دیگری بود (نه معبود دیگر) در این صورت، هر خدایی به سوی تدبیر مخلوق خود می‏رفت، و برخی بر برخی برتری می‏جستند. »

 آنچه می‏تواند این برهان را روشن سازد این است که در کنار خدا، خدای دیگری باشد که به گونه‏ای در جهان متصرف باشد، نه معبود دیگر، و گرنه اعتقاد به معبودهای ناتوان و بیچاره که از تصرف و تدبیر دور باشند چنین تالی فاسدی را به دنبال ندارد

 3 – (قل لو کان معه آلهه کما یقولون اذا لابتغوا الی ذی العرش سبیلا) (اسراء/42)

 «اگر با او خدایانی بود، هر یک از آنان سعی می‏کردند که به سوی خدای صاحب عرش راهی پیدا کند. »

 مضمون آیه این است که تعدد«اله‏»مایه اینست که آن اله پنداری، به خدای واقعی راه پیدا کند و این در صورتی است که مقصود از اله همان خدا باشد که خلقت و تصرف در آفرینش از شؤون اوست، و گرنه تعدد معبود منهای این دو صفت، ملازم با هم رتبه بودن با خدا نیست، تا به سوی او راه پیدا کند

 4 – (انکم و ما تعبدون من دون الله حصب جهنم انتم لها واردون لو کان هؤلاء آلهه ما وردوها. . . ) (انبیاء/98 – 99)

 «شما و آنچه را که جز او می‏پرستید هیزم جهنم خواهید بود و همگی بر آن وارد می‏شوید. اگر آنچه می‏پرستید، خدا بودند، قطعا وارد دوزخ نمی‏شدند)

 برهانی که این آیه اقامه می‏کند در صورتی نتیجه می‏بخشد که آلهه به معنی خدایان باشد، زیرا خدایی خداست که مانع از ورود او به دوزخ می‏شود نه معبود بودن او

 خلاصه در این آیات چهارگانه که قرآن براهین عقلی دقیق بر یکتایی خدا، اقامه می‏کند، ناچاریم که اله و آلهه را به همان معنای خدا به معنای عام بگیریم نه به معنی معبود و در غیر این صورت براهین مورد نظر، بی نتیجه خواهند بود، زیرا تعدد خداست که مایه فساد دستگاه آفرینش می‏شود نه تعدد معبود (مضمون دو آیه اول و دوم) و دوگانگی خداست که سبب می‏شود هر خدایی به خدای واقعی راه پیدا کند نه دو گانگی معبود (مضمون آیه سوم) خدا بودن است که مانع از آن می‏شود که هیزم دوزخ گردد نه مجرد معبود بودن ولی اگر لفظ اله در این آیات به معنی معبود گرفته شود، ناچاریم برای تصحیح معنی آیات، کلمه(بحق)را مقدر بگیریم

3 – لفظ جلاله به معنی عام

 گاهی لفظ جلاله معنی علمیت و جزئیت را از دست می‏دهد و حالت کلی به خود می‏گیرد یعنی از لفظ جلاله (الله) ، اله اراده می‏گردد، و در دو آیه یاد شده در زیر جریان از این قبیل است

 (هو الله الذی لا اله الا هو الملک القدوس السلام المؤمن المهیمن العزیز الجبار المتکبر سبحان الله عما یشرکون) (حشر/23)

 (هو الله الخالق الباری‏ء المصور له الاسماء الحسنی یسبح له ما فی السموات و الارض و هو العزیز الحکیم) (حشر/24)

 «در این دو آیه، لفظ جلاله حالت علمی و جزئی بودن را از دست داده و به جای اله به کار رفته است، تو گویی در آیه نخست چنین می‏گوید:او خدایی است که چنین اوصافی را دارد:پادشاه است، منزه از نقایص است و. . . »

 و در آیه دوم چنین می‏گوید:«او آن خدایی است آفریننده و صورتگر، برای او نامهای زیباست این تنها دو آیه یاد شده نیست که لفظ جلاله در آنها معنی کلی پیدا کرده و با اوصاف بعدی از کلیت آن کاسته شده است، بلکه در بعضی آیات دیگر نیز جریان چنین است چنانکه می‏فرماید

 (و هو الله فی السموات و فی الارض یعلم سرکم و جهرکم و یعلم ما تکسبون) (انعام/3)

 «اوست‏خدا در آسمانها و زمین، پنهان و آشکار شما را می‏داند و از کردار شما آگاه است. »

 این آیه بسان آیه یاد شده در زیر است که در آن به جای لفظ جلاله، لفظ اله به کار رفته است

 (و هو الذی فی السماء اله و فی الارض اله و هو الحکیم العلیم) (زخرف/84)

 «اوست‏خدا در آسمانها و اوست‏خدا در زمین و او حکیم و داناست‏»

 سرانجام این بحث را با ذکر آیه‏ای دیگر به پایان می‏رسانیم

 (و لا تقولوا ثلاثه انتهوا خیرا لکم انما الله اله واحد سبحانه ان یکون له ولد) (النساء/171)

 «نگویید خدا سه تاست. از این گفتار باز ایستید که برای شما نیک است، جز این نیست که خدا، خدای یگانه است، پیراسته است از این که فرزندی داشته باشد. »

 این آیه به روشنی می‏رساند که الله و اله مفهوم واحدی دارند، جز اینکه یکی از سعه و گستردگی برخوردار است، و لذا یکی بر دیگری حمل می‏شود

 دقت در مفاد این آیه، و آیات پیشین ما را به یک اصل کلی رهبری می‏کند، و آن اینکه اله و الوهیت، به معنی خدایی و خداوندگاری است نه معنی معبودیت و عبادت، و این اصطلاح معروف در کتابهای وهابیان، که از توحید در عبادت به توحید در الوهیت تعبیر می‏آورند، کاملا بی پایه است، و از اینکه ما در اینجا به صورت گسترده سخن گفتیم، پوزش می‏طلبیم

4 – شرک عرب جاهلی، شرک ربوبی نیز بود

 در بسیاری از کتابهای وهابیان و احیانا دیگران، دیده می‏شود که شرک عرب جاهلی را منحصر به شرک در عبادت نموده و اینکه آنان، بتها را شفیعان درگاه الهی می‏دانستند و می‏پرستیدند و پیوسته می‏گفتند

 (ما نعبدهم الا لیقربونا الی الله زلفی) (زمر/3)

 «آنان را نمی‏پرستیم مگر برای اینکه ما را به خدا نزدیک سازند»

 و (و یعبدون من دون الله ما لا یضرهم و لا ینفعهم و یقولون هؤلاء شفعاؤنا عند الله) (یونس/18)

 «جز خدا چیزهایی را می‏پرستند که نه به آنها ضرر می‏رساند نه سود و می‏گویند اینها نزد خدا شفیعان ما هستند»

 با این دو آیه یاد آور می‏شوند که شرک عرب جاهلی تنها شرک در عبادت بود، در حالی که این دو آیه، ناظر به گروهی از اعراب جاهلی است، در حالی که گروههای دیگر از بت‏پرستان، در مساله تدبیر و کارگردانی جهان، نیز مشرک بودند، و در میان آنها گروهی فرشتگان و پریان و یا آفتاب و ستارگان را می‏پرستیدند، قرآن درباره مردم یمن (قوم سبا) یادآور می‏شود که هدهد سفیر سلیمان به او گزارش کرد که

 (. . . وجدتها و قومها یسجدون للشمس من دون الله. . . ) (نمل/24)

 «ملکه و قوم او را دیدم که آفتاب را می‏پرستیدند»

 اصولا ورود بت پرستی به مکه از طریق شرک در ربوبیت‏بود، یعنی خدایانی را کردگار جهان شمرده و اوضاع جوی را از نظر نزول باران و غیره مربوط به آنان می‏دانستند. تاریخ نگاران یادآوری می‏شوند:عمرو بن‏«لحی‏»امیر مکه در سفر خود به بلقاء شام گروهی را دید که بتهایی را می‏پرستیدند، از آنان پرسید:چرا اینها را می‏پرستید؟ در پاسخ گفتند:ما اینها را می‏پرستیم و از آنها باران می‏طلبیم. آنها باران می‏فرستند، کمک می‏جوییم ما را کمک می‏کنند. امیر مکه، تحت تاثیر تبلیغات آنان قرار گرفت. بتی به نام هبل را همراه خود آورد و بر سطح کعبه نهاد و مردم را به پرستش آن دعوت کرد (3)

 حتی در صلح حدیبیه اندیشه چنین شرکی در مغز برخی از صحابه وجود داشت، و پیامبر، آن را عقیده‏ای شرک آمیز دانست و گفت:«هرگز نگویید باران، به وسیله طلوع و غروب ستارگان به ما می‏رسد»البته نه به این معنا که طلوع و غروب ستاره‏ای را در شرق و غرب نشانه نزول باران یا حکومت‏خشکی میاندیشیدند، بلکه آنها را مؤثر مستقل در ریزش باران یا قبض آن می‏دانستند (4) البته، در اینکه قاطبه عرب جاهلی در مساله خالقیت، موحد بودند، جای تردید نیست و آیاتی بر این مساله گواهی می‏دهد، مانند

 (و لئن سالتهم من خلق السماوات و الارض لیقولن خلقهن العزیز العلیم) (زخرف/9) (5)

 «اگر از آنان بپرسید که:آسمانها و زمین را چه کسی آفریده است؟می‏گویند خدا»

 البته شرک جهان مسیحیت و یا شرک یونانیان و رومیان برای خود سرگذشت دیگری دارد که فعلا وارد آن نمی‏شویم و در شرک آنان مساله توحید در خالقیت دچار آسیب شده بود

5 – تحدید عبادت

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

تحقیق علل مؤثر بر افزایش مشکلات ناشنوایان در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  تحقیق علل مؤثر بر افزایش مشکلات ناشنوایان در pdf دارای 230 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد تحقیق علل مؤثر بر افزایش مشکلات ناشنوایان در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه تحقیق علل مؤثر بر افزایش مشکلات ناشنوایان در pdf

فصل اول : کلیات تحقیق
بیان مسئله
اهمیت و ضرورت
اهداف پژوهش
واژه ها و اصطلاحات
فصل دوم : ادبیات تحقیق
مقدمه
I . آموزش کلی زبان دریافتی
VIII. زبان دریافتی پیشـرفته
IX . زبان بیــانی پیشـرفته
تاریخچ ارتباط
پیشگامان اولیه
ماهیت ارتباط
اولین معلم ناشنوایان در انگلستان
آموزشهای نخستین در آمریکا
احیاء روش شفاهی اروپایی
روش راچستر
گزارش لوئیس
وضعیت کنونی
لب خوانی
میزان کارآیی لب خوانی
لب خوانی و تفاوتهای فردی
صحبت با انگشتان(صحبت انگشتی)
الفباهای دستی
کارکرد زبانی صحبت با انگشتان
جای تصویر
اشارات
یادگیری زبان اشاره
اثرات کاربرد زودهنگام زبان اشاره
ارزیابی سطح هوش
آزمون توانایی ذهنی با نمره گذاری سریع اُتیس
ارزیابی سطح درکی – حرکتی
پیش بینی میزان پیشرفت خواندن در کودکان سالم
پیش بینی پیشرفت خواندن در کودکان ناشنوا
ارتباط در کلاس
مطالعات مشاهده ای در زمین ارتباط در ناشنوایان
ارتباط در کلاس
مطالعات مشاهده ای در زمین ارتباط در ناشنوایان
تحلیل رفتـاری
ارتباط کلامی
جدول مشاهده
روایی و پایایی طبقات ارتباط
انواع ارتباط
ارتباط دریافتی
شیوه های ارتباط بیانی
کودکان ناشنوا
اشاره ای به فونتیک ناشنوایان
ویژگی های ناشنوائی
علل و عوامل ناشنوائی
اختلال در گوش میانی
نقص در قسمتهای عصبی گوش میانی
روش آموزش و پرورش این گونه کودکان
کلید زبان
زبان مصور
علت ها – پرورش ها – روش استقرایی
پرورش حواس
حس چشائی در تجربه کودک
تمرینات جهت حس لامسه
تقویت حس بینائی
قوانین نقاشی کودکان عادی به ویژه ناشنوایان
چگونگی هماهنگی چشم با دست
رشد ابتکار و خلاقیت
تشخیص صدا
نوع داستان
شعر خوانی
زندگی نامه باغچه بان
آموزش کرولالها
زندگی نو دبستان کرولالها
تجدید حیات جمعیت حمایت کودکان کرولال
فصل سوم : نظریه پردازی و چهارچوب نظری
نقش فناوری اطلاعات درآموزش دانش آموزان کم شنوا
اشاره
مقدمه
تجربه‌گرایی و فطرت‌‌گرایی
ویژگی‌های یک خصیصه فطری
زبان‌آموزی فطری است یا اکتسابی
رشد زبان در کودکان طبیعی
نقش آموزش در زبان‌آموزی
زبان کریول (Creole)، نمونه‌ای از اختراع زبان توسط کودکان
زبان‌آموزی در کودکان ناشنوا
زبان‌آموزی در کودکان نابینا
دوره سرنوشت‌ساز برای آموزش زبان
زبان در افراد دارای آسیب‌های مغزی
بحث و نتیجه‌گیری
فصل چهارم : روش تحقیق
مقدمه
روش پژوهش
جامعه آماری
ابزار اندازه گیری، ویژگیهای پایایی آن
فرمول آزمون T تک نمونه ای
فصل پنجم : تجزیه و تحلیل داده ها
مقدمه
بخش اول : توصیف مشخصات پاسخگویان
بخش دوم : توصیف داده ها بر اساس سؤالات پژوهش
بخش سوم : آزمون فرضیات
فصل ششم : بحث و نتیجه گیری
نتیجه گیری پایانی
موانع و محدودیتها
پیشنهادات
نتایج آماری پژوهش
منابع
پرسشنامه

 

 

 

 

 

فهرست جداول
عنوان صفحه
جدول 1 . توصیف پاسخگویان بر اساس جنسیت
جدول 2 . توصیف پاسخگویان بر اساس سال تولد
جدول 3 . توصیف پاسخگویان بر اساس میزان تحصیلات
جدول 4 . توصیف پاسخگویان بر اساس وضعیت تأهل
جدول 5 . توصیف پاسخگویان بر اساس وضعیت اشتغال

فهرست نمودارها
عنوان صفحه
نمودار جنسیت پاسخگویان
نمودار گروه سنی پاسخگویان
نمودار میزان تحصیلات پاسخگویان
نمودار وضعیت تأهل پاسخگویان
نمودار وضعیت اشتغال پاسخگویان
هیستوگرام فرضیه
هیستوگرام فرضیه
هیستوگرام فرضیه
هیستوگرام فرضیه

 

مقــــدمه

هیچ یک از مطالعایت و یا بررسیهای مربوط به آن دسته از عوامل روانی که با مشکلات تحصیلی و ادراکی کودک ناشنوا مرتبط و یا در ایجاد آن دخیل است، نمی تواند کارکرد شناختی را نادیده بگیرد. ما می توانیم راجع به ماهیت و نقش این عوامل بحث کنیم اما شواهدی که بر اهمیت آنها دلالت دارد،گمراه کننده است. تحقیقات کنونی به کارکرد شنناختی در کودکان ناشنوا توجه داشته و سعی کرده است تا برخی مطالب نظری و نیز به همان نسبت برخی مشکلات عملی را در این زمینه روشن کند.علی رغم تحقیقات درازمدتی که در زمینه کارکرد هوشی کودک ناشنوا انجام گرفته،ساختار کارکرد هوشی و ارتباط آن با موفقیتهای تحصیلی و کسب صلاحیت در زبان ،مبهم باقی مانده است

در اکثر مطالعاتی که پیشرت راجع به کودکان ناشنوا و نیمه شنوا انجام گرفت،تأکید اصلی بر هوش عمومی بود-شکی نیست که در آن زمان که افزایش دامن اطلاعات محدود ضرورت داشت، این نوع برخورد منطقه بودو((g)) (یاعامل عمومی) اسپیرمن برصحنه مطالعات مربوط به هوش سلطه داشت. نخستین تحقیقاتی که در سالها 1920 بر روی توانائیهای هوشی و تحصیلی افراد دارای ضایعه شنوایی انجام گرفت،اکثراً نشان دادند که کودکان ناشنوا،بطور متوسط از لحاظ هوشی دوسال و از لحاظ تحصیلی 5 سال عقب هستند . این یافته ها ، بحثهای فراوانی را به دنبال داشت و شواهد به دست آمده از تحقیقات بعدی،بطور فزاینده ای دال بر این بوده است که چنین نتایجی نمی تواند دلایل کافی برای اثبات پائین بودن سطح هوش کودکان ارائه دهد. پینتر و سایر محققینی که راه او را دنبال کردند، به ضرورت استفاده از تکنیکهای مختلف برای ارزیابی کارکرد هوش در کودک و بزرگسال ناشنوا پی بردند،در نتیجه شناخت این ضرورتف مقیاسهای عملکرد غیرکلامی هوش گسترش یافت،اولین دسته از این نوع مقیاسها را پینتنر و پاترسون(1923) اختراع کردند.آنها با استفاده از آزمونهای جانشین رقمی-نمادی  یا نمادی- رقمی ، دریافتند که سطح متوسط عملکرد کودکان ناشنوا، در مقایسه با کودکان شنوا، دویاسه سال پائین تر است

بیان مسئله

ناشنوایان و کم شنوایان دسته ای از شهروندان در هر جامعه ای هستند که تنها در یکی از حواس خود دارای اختلالاتی هستند که ممکن است دامنه ای از کم شنوایی تا ناشنوایی مطلق را در برگیرد. لیکن آنچه اغلب مورد توجه عموم قرار نمی گیرد، سالم بودن مابقی اندامها، حواس و تفکر و اندیشه ناشنوایان است. نگرش منفی در جوامع نسبت به پدیده ناتوانی و معلولیت اغلب در مورد ناشنوایان که به لحاظ ظاهری قابل تشخیص هم نیستند، به نوعی بروز می نماید که بیشتر از سوی فرد دارای ناشنوایی اعمال می شود بدین صورت که بواسطه خجالت، ترس و … از حضور در مجامع دوری می گزیند ، نزد دوستان، اقوام و فامیل نمی رود و گوشه گیری و انزوا یکی از معضلات اساسی و پیش رو برای ایشان است. هر چند باید پذیرفت که اجتماع و مردم نیز معمولأ رفتار مناسبی را از خود نشان نداده اند که فرد مبتلا به اختلال شوایی اینگونه منزوی می شود

   امروزه با استفاده از روشهای پیشرفته – و اغلب ساده – امکان تشخیص کم شنوایی و ناشنوایی در دوران نوزادی امکان پذیر گردیده است و این امر از آن جهت اهمیت دارد که برنامه های درمانی و بویژه توانبخشی افراد مبتلا به اختلالات شنوایی باید در سنین پائین و بسیار سریع آغاز شود . از نظر متخصصین هر چه زمان تشخیص و آغاز برنامه های توانبخشی زودتر باشد ، امکان الحاق ، حضور در جامعه و ایفای نقش مؤثر در آن بشدت افرایش می یابد. حتی در برخی برنامه های درمانی از جمله کاشت حلزون بعد از گذشت از یک مرحه سنی اقدامی امکان پذیر نخواهد بود

    آموزش و پرورش کودکان ناشنوا و کم شنوا نیز دارای اهمیتی اساسی است. هر چند در چند سال اخیر قدمهای مؤثری توسط سازمان آموزش و پرورش استثنائی برای بهبود این امر صورت گرفته است ، لیکن هنوز تا وضعیت مناسب ، گامهای فراوانی باقی است. استفاده از کلاسهای تلفیقی در مدارس عادی می باید در یک برنامه میان مدت جای خود را به آموزش فراگیر و حضور کودکان کم شنوا در مدارس عادی بدهد و این امر میسر نمی گردد مگر آنکه نظام آموزش و پرورش عادی، بیش از پیش خود را در این امر سهیم نماید. از سوی دیگر برای ورود به دانشگاه ها نیز برگزاری آزمون با استفاده از رابط ناشنوایان و وقت اضافی منظور شده است که متأسفانه در مورد آزمونهای کارشناسی ارشد گویا هنوز سازمان سنجش اقدامی در این زمینه نداشته است که انتظار می رود

   در طول چند سال گذشته امکان استفاده از برنامه های تلویزیونی با استفاده از رابط ناشنوایان آغاز گردیده است که بسیاری از ناشنوایان را قادر ساخته است تا بعد از گذشته سالها که تنها از تلویزیون صامت استفاده می کردند بتوانند با محتوا و گفتار برنامه ها و فیلم ها – استفاده از رابط ناشنوایان در مورد فیلم ها وکارتونها برای اولین بار در ایران صورت گرفته است – استفاده نمایند. همه اینها نیازمند تعاملی چند جانبه بین انجمن ها و خانواده های ناشنوایان، سازمان بهزیستی، سازمان آموزش و پرورش استثنائی و سازمان صدا و سیما که امید است به نتیجه مطلوبی دست یابند

 

 

اهمیت و ضرورت: 

براساس آمارهای جهانی، نیم درصد مردم جوامع دچار اختلالات شنوایی خفیف، متوسط و عمیق هستند و برهمین اساس در کشور ما نیز350 هزار نفر از این اختلالات رنج می برند که 150 هزار نفر آنان دارای مشکلات شدید شنوایی بوده و نیازمند دریافت خدمات هستند. در حال حاضر یکی از مشکلاتی که ناشنوایان با آن مواجه هستند عدم توجه سایر اقشار جامعه به خواسته ها و نیازهای آنان است. متاسفانه سازمان بهزیستی به دلایل مختلف از جمله، عدم شناسایی ناشنوایانی که در نقاط دورافتاده و روستاها زندگی می کنند ، امکان خدمات دهی به تمامی آنها را ندارد و تنها 40 درصد از افراد دارای اختلال شنوایی از خدمات توانبخشی و پزشکی این سازمان بهره مند می شوند

کارشناسان معتقدند ، عدم برقراری ارتباط و تعامل با جامعه که البته این امر از سوی مردم نیز وجود دارد، توانبخشی حرفه ای و آموزشی ، اشتغال ، ازدواج و تحصیل و;از دیگر مشکلاتی است که افراد دارای اختلالات شنوایی با آنها مواجه هستنند

باید دید و نگرش جامعه نسبت به این افراد تغییر پیدا کند و هویت آنها به رسمیت شناخته شود چرا که ناشنوایان نیز مانند افراد دیگر جامعه از حق و حقوقی برخوردارند که نباید از آن محرومشان کرد و بلکه باید شرایط زندگی راحت و دور از دغدغه ای توسط دولت برای آنها فراهم شود. امروزه ناشنوایان در کشورهای پیشرفته بدلیل استفاده از تجهیزات و تکنولوژیهای مدرن با مشکلات کمتری دست به گریبان هستند بنابراین ما نیز باید در کشورمان با استفاده از این وسایل درجهت کاهش مشکلات آنان اقدام کنیم

مدیرکل دفتر توانبخشی معلولان جسمی، حرکتی و حسی سازمان بهزیستی در خصوص آمار ناشنوایان موجود در کشور، می گوید: به دلیل عدم دسترسی به تمامی مناطق روستایی، امکان ارائه آمار دقیق از آنان در کشور وجود ندارد اما براساس آمار جهانی درحدود 350 هزار ایرانی، دچار اختلالات شنوایی خفیف، متوسط و عمیق هستند. هم اکنون مراکز دولتی و خصوصی برای ارائه خدمات توانبخشی ، آموزشی و وسایل کمک شنوایی در سطح کشور وجود دارد که البته تعداد این مراکز باید افزایش پیدا کند. مشکل اصلی افراد دچار اختلال شنوایی ، آموزش آنهاست. بطوریکه آموزش و پرورش استثنایی کشور فقط در مدارس خاصی به ارائه آموزشهای لازم به این افراد می پردازد. افراد دارای اختلالات شنوایی به جز خدمات پزشکی به خدمات توانبخشی آموزشی ، حرفه ای ،  اجتماعی و; نیاز دارند و بهزیستی تلاش می کند تا بتواند در این زمینه نیز در جهت رفع مشکلات این افراد اقدامات لازم را انجام دهد

به طور کلی هنوز مفهوم اشتغال برای این افراد جای نیافتاده و بسیاری از کارفرمایان و صاحب کاران از پذیرفتن فردی که دچار مشکلات شنوایی است سر باز می زنند. در این رابطه باید نگرش و دید جامعه و کارفرمایان نسبت به افراد ناشنوا تغییر کند ، بررسی ها نشان داده در بسیاری از مشاغل مانند مونتاژ صنعتی ، ناشنوایان بهتر کارمی کنند وحضور آنان موثر تر از افراد شنوا است

بزرگترین مشکل ناشنوایان را عدم تعامل و ارتباطات اجتماعی و همچنین عدم آگاهی از حقوق خود است و در شرایط فعلی ، هنوز هم افراد ناشنوا تعامل لازم را با جامعه و اطرافیان ندارند و این مشکل هم به خود آنان و هم به اطرافیانشان باز می گردد. هنوز توانمندی‌های افراد ناشنوا در جامعه شناخته شده نیست و گاهی مردم ناشنوایان را به دلیل مشکل ناشنوایی دارای ضریب هوشی پایین می دانند. جامعه باید هویت و حقوق افراد ناشنوا را مانند دیگر اعضا به رسمیت بشناسد

بهزیستی به منظور آگاه سازی این افراد ، در جهت استفاده از فناوری و تکنولوژی های کمکی برای ناشنوایان اقداماتی انجام داده است. این تکنولوژیها ، تجهیزات و وسایل در زندگی روزمره ناشنوایان مورد استفاده قرار می گیرد و برای راحتی آنان در منزل نصب می شوند. باید در جهت معرفی و ارائه یک چهره خوب از ناشنوا در جامعه اقدام کنیم و توانمندیهایی این افراد را به تمامی مردم معرفی کنیم

اهداف پژوهش

الف ) اهداف کلی

بررسی علل موثر بر افزایش مشکلات ناشنوایان

ب ) اهداف جزئی

1- بررسی عوامل اقتصادی و تاثیر آن بر میزان مشکلات ناشنوایان

2- بررسی عوامل اجتماعی و تاثیر آن بر میزان مشکلات ناشنوایان

3- بررسی عوامل فرهنگی و تاثیر آن بر میران مشکلات ناشنوایان

4- بررسی عوامل روانی و تاثیر آن بر میزان مشکلات ناشنوایان 

 

واژه ها و اصطلاحات

 ناشنوا: (Deaf)

در هنگام تولد ، فاقد هر گونه قوه شنوایی می باشد و یا باقیمانده شنوایی اش قابل توجه نیست لذا فرهنگ (هویت) ناشنوایی را به طور کامل ، صد درصد از خود نشان میدهد

سخت شنوا (نیمه شنوا): Hard Of Hearing (HOH)I

در هنگام تولد ، صداها را به طور ضعیف و یا ناقص دریافت می کند ، یعنی دچار اختلالات شنوایی است و به مرور زمان ، دچار افت شنوایی می شود. به این ترتیب دارای نصف ، یعنی حدود پنجاه درصد از فرهنگ( هویت ) ناشنوایی می باشد

شنوا که بعدا ناشنوا می شود: Deafened

در هنگام تولد از نعمت شنوایی سالم و کامل برخوردار است و دوره زبان آموزی را گذرانده و در میان افراد شنوا بزرگ شده است ؛ تا این که بر اثر پیشامد های گوناگون مانند بیماری یا سقوط از بلندی ، تمام و یا بیشتر قوه شنوایی خود را به طور ناگهانی از دست می دهد و به مرور زمان که همراه با حالات افسردگی و کناره گیری از اجتماع است ، حدود بیست درصد از فرهنگ (هویت) ناشنوایی را از خود نشان می دهد

مقدمه :

فراگیری زبان توسط کودک ناشنوا فرآیندی مشکل و پیچیده است . کودکی که شنوایی طبیعی دارد،عموماً در بدو ورود به مدرسه آن قدر زبان می داند که معلم بتواند کار خود را با مطالب آموزشی آغاز کند. این مطلب در رابطه با کودک ناشنوا نمی تواند درست باشد. اُفت تحصیلی ناشنوایان را با تأکید روی رشد مهارتهای زبانی طی سالهای قبل از دبستانِ کودک، می توان به حداقل رسانید.بدین منظور جان تریسی از آغاز تأسیس در سال 1942 برنامه هایی را در ارتباط با تعلیم وتربیت والدین و آموزش کودکان ناشنوا تهیه کرده است

برنامه قبل از دبستانِ کلینیک جان تریسی بیش از چهار یا پنج سال طول می کشد.والدین و کودکان بعنوان یک واحد خانوادگی ثبت نام می کنندو برنامه به منظور پاسخگویی به نیازهای فردی با توصیه های مبتنی بر روانشناسی و تعلیم و تربیت می باشد. این برنامه تعلیم و تربیتی،والدین را با آموزش گام به گام مجهز می کند تا بتوانند فنون خاص و مهارتهای لازم را برای تسهیل در امر زبان آموزشی کودکشان گسترش دهند

زبان از طریق روش چند حسی [1]، یعنی لامسه، بینایی وشنوایی رشد می کند. هدف کلی این است که رشد هر حس( به شکل منفرد یا در ترکیب با حواس دیگر) را به حداکثر برسانیم تا در زمینهء  فراگیری زبان مورد استفاده قرار گیرد. کارآیی در دست یابی به این هدف به متغیرهایی مانند: میزان باقیمانده شنوائی[2]  ، سن بروز کمبود شنوایی، سن تشخیص کمبود شنوایی، سن شروع آموزش، تداوم و کیفیت آموزش، استفاده از تقویت کننده اصوات و تفاوتهای فردی و تواناییهای هر کودک بستگی دارد

در اینجا تعریف تعدادی از اصطلاحاتی که بارها در سراسر کتاب مورد استفاده قرار می گیرد،ممکن است مفید باشد

زبان[3] مجموعه ای است از کلمات و روشهای ترکیب کلمات که بوسیله تعداد قابل توجهی از افراد، فهمیده و بکار گرفته می شود[4]. ما مفید دیدیم که تفاوت بین زبان و گفتار، زبان دریافتی و بیانی را مشخص کنیم. از نظر ما

زبان دریافتی[5]مربوط به فراگیری و فهم زبان است. این ، جنب دریافتی[6] زبان است

زبان بیانی[7]مربوط به کاربرد زبان به طریقی معنی دار است.( آنچه می گوییم.)

گفتار[8]مربوط به روشی است که به وسیله آن زبان بیانی تولید می شود. ( چگونه می گوییم.)

اطلاعات موجود در متن صرفاً به روشها و فنون مورد استفاده در آموزش زبان دریافتی و زبان بیانی محدود می شود. با اینکه این اجزای زبان متکی بر هم و مرتبط با هم هستند ولی در این کتاب در بخشهای جداگانه مورد بحث قرار گرفته اند. این تقسیم بندی قراردادی الگویی برای سازماندهی آموزش زبان فراهم می کند

هرچند مطالب این کتاب در یک ترتیب نسبی تکمیل شده است ولی تنها بعنوان یک راهنمای آموزش ارائه می شود نه بعنوان یک دور تحصیلی یا برنامه درسی

بخش اول متن مربوط به زبان ((یافتی)) و بخش دوم مربوط به زبان((بیانی)) است. ضمیمه شامل نمودارهای مورد استفاده در کلینیک جان تریسی برای کمک به والدین و توضیحات مربوط به استفاده از حس لامسه، ترکیب حواس، آینه، کلمات نوشه شده[9]و الگوی زبان کلی – گفتار کلی می باشد

این فنون در خلال تمام دوره آموزش زبان درهم آمیخته شده است ولی برای وضوح بیشتر به طور مجزا توصیف شده اند. هیچ یک از مطالعات و یا بررسیهای مربوط به آن دسته از عوامل روانی که با مشکلات تحصیلی و ادراکی کودک ناشنوا مرتبط و یا در ایجاد آن دخیل است، نمی تواند کارکرد شناختی را نادیده بگیرد. ما می توانیم راجع به ماهیت و نقش این عوامل بحث کنیم اما شواهدی که بر اهمیت آنها دلالت دارد،گمراه کننده است. تحقیقات کنونی به کارکرد شناختی در کودکان ناشنوا توجه داشته و سعی کرده است تا برخی مطالب نظری و نیز به همان نسبت برخی مشکلات عملی را در این زمینه روشن کند.علی رغم تحقیقات درازمدتی که در زمینه کارکرد هوشی کودک ناشنوا انجام گرفته،ساختار کارکرد هوشی و ارتباط آن با موفقیتهای تحصیلی و کسب صلاحیت در زبان ،مبهم باقی مانده است

در اکثر مطالعاتی که پیشتر راجع به کودکان ناشنوا و نیمه شنوا انجام گرفت،تأکید اصلی بر هوش عمومی بود، شکی نیست که در آن زمان که افزایش دامن اطلاعات محدود ضرورت داشت، این نوع برخورد منطقی بود و((g)) (یاعامل عمومی[10]) اسپیرمنبرصحنه مطالعات مربوط به هوش سلطه داشت. نخستین تحقیقاتی که در سالها 1920 بر روی توانائیهای هوشی و تحصیلی افراد دارای ضایعه شنوایی انجام گرفت،اکثراً نشان دادند که کودکان ناشنوا،بطور متوسط از لحاظ هوشی دوسال و از لحاظ تحصیلی 5 سال عقب هستند . این یافته ها ، بحثهای فراوانی را به دنبال داشت و شواهد به دست آمده از تحقیقات بعدی،بطور فزاینده ای دال بر این بوده است که چنین نتایجی نمی تواند دلایل کافی برای اثبات پائین بودن سطح هوش کودکان ارائه دهد. پینتر و سایر محققینی که راه او را دنبال کردند، به ضرورت استفاده از تکنیکهای مختلف برای ارزیابی کارکرد هوش در کودک و بزرگسال ناشنوا پی بردند،در نتیجه شناخت این ضرورت مقیاسهای عملکرد غیرکلامی هوش گسترش یافت،اولین دسته از این نوع مقیاسها را پینتر و پاترسون(1923) اختراع کردند

آنها با استفاده از آزمونهای جانشین رقمی-نمادی[11] یا نمادی-رقمی، دریافتند که سطح متوسط عملکرد کودکان ناشنوا، در مقایسه با کودکان شنوا، دویاسه سال پائین تر است

زبان دریافتی در زیربنای تمام مراحل رشد زبان است. ما باید قبل از اینکه زبان را برای آموزش مورد استفاده قرار  دهیم، آن را بفهمیم

آموزش زبان دریافتی فرآیند دریافتی زبان آموزی است. در این مرحله از کودک پاسخی را انتظار نداریم و در جستجوی آن نیز نیستیم. کلمات همراه با اشیا یا اعمال به دفعات ارائه می شوند. تا جایی که کودک نشان دهد آنها را درک کرده است( رجوع کنید به زبان دریافتی – بخش 4) . فرآیند دریافتی ممکن است مستلزم صدها یا حتی هزاران بار تکرار باشد تا اینکه کودک مبتدی کلمه را درک کند. هرقدر کودک در آگاهی یافتن از زبان پیشرفت می کند برای ادامه کار به زمان کمتری نیاز داریم

فراگیری زبان دریافتی این اندیشه را به کودک منتقل مبتدی منتقل می کند که زبان وجود دارد، یعنی، اشیاء، موجودات، کنشها و کیفیتها برای خود نامها یا نمادهای کلامی[12] دارند که آنها را مشخص کرده و توضیح می دهد

در هر سطحی از رشد زبانی، کودک برای فهم گفته ها ( از طریق لب خوانی[13]) و به منظور ساختن گنجینه لغات، جملات و دستور زبان برای کاربردهای بعدی، به زبان دریافتی متکی است

زبان دریافتی در خلال آموزش کلی[14] و آموزش خاص[15] رشد پیدا می کند

1-               آموزش زبان دریافتی به روش کلی مکالماتی است که با یک کودک ناشنوا در طول ساعات بیداری اش انجام می شود

2-               آموزش خاص زبان دریافتی شامل تأکیدهای طراحی شده بر روی لغت یا لغات منتخب می باشد

I . آموزش کلی زبان دریافتی :

الف – فواید کلی در زبان دریافتی

1-                  فرصتهایی فراهم  می کند که کودک کلمات گوناگون و ترکیب کلمات را در ارتباط با معانی ببیند

2-       کلماتی را که بعد به شکل خاص تدریس می شود، ارائه می دهد.( این روشی قبل از تمرین است که یادگیری سریعتر در زبان دریافتی به روش خاص را تضمیمن می کند.)

3-               با استفاده از تجربیاتی که در زندگی روزمره رخ می دهد، رشد و گسترش مفاهیم را بر اساس کلمات شناخته شده ارتقا می دهد

4-       به کودک امکان می دهد که نسبت به مواد شناخته شده، پاسخ دهد تا تمرینِ گنجینه لغات و اصول فراگرفته شده زبان در آموزش خاص را تداوم بخشد

ب – روشهای کلی آموزش زبان دریافتی

1- هرگاه نگاه شما با نگاه کودک برخورد پیدا کرد با او صحبت کنید

    نباید کودک را با لمس کردن، کشیدن یا حرکات بدنی وادار به برقراری تماس بصری [16] کنید

    توجه کودک را با بهره گیری از تماس بصری خودانگیخته[17] رشد داده و تقویت کنید

مثال : کودکان خردسال  بدون آنکه برانگیخته شوند به دلایلی مانند اجازه گرفتن، جلب موافقت ،کمک گرفتن، اطمینان حاصل کردن، کسب اطلاعات و اجتماعی شدن، به بزرگسالان نگاه می کنند

شناخت نیازهای کودک و هماهنگ کردن زبان با آنها در هر زمانی که کودک به معلم یا والدین نگاه می کند، باعث می شود که کودک به نگاه کردن خود اهمیت دهد

2-هنگام صحبت کردن با یک کودک ناشنوا از هر حرکت به غیر از حرکت لبها خودداری کنید

3- بعد از صحبت کردن مکث کنید تا کودک فرصت یابد به آنچه گفته شده، پاسخ دهد.( رجوع شود به بخش 4، حصول شواهدی از فهم زبان دریافتی.)

4-دربار چیزهایی که کودک به آنها علاقه نشان می دهد، صحبت کنید

   آنچه او انجام می دهد

 آن چیزی را که او به آن نگاه می کند( اگر آن چیز شناخته شده است.)

   آنچه که فکر می کند

   آنچه که فرد دیگری انجام می دهد

   آنچه شما برای آینده نزدیک[18] انجام می دهید یا قصد دارید انجام دهید

5-برای کودک مبتدی از زبان ساده استفاده کنید

   به جای استفاده از یک اسم تنها، باید از عبارت کوتاه استفاده کنید

    مثال : باید به کودک گفت: (( پیراهنت را بردار)) نه اینکه بگوییم: (( پیراهن))

  در یک عبارت بر روی لغات اصلی یا کلیدی تأکید کنید

    مثال : بگویید (( پیراهنت را بردار)) ( باید صدا را هنگام گفتن کلمه(( پیراهن)) بالا ببرید و آن را کشیده تر بگویید). بجای اینکه بگوییم: (( پیراهنت را بردار)) ( یعنی صدا را نباید هنگام ادای هم لغات بالا برد و یا هم لغات را کشیده تر گفت بلکه همان طور که گفته شد لغت کلیدی که در اینجا(( پیراهن)) است باید بلندتر و کشیده تر تلفظ شود.)

   لغت کلیدی را در انتهای عبارت قرار دهید مگر آنکه این کار ساخت دستوری جمله را درهم بریزد

  اشیا را برای کودک مشخص کنید

مثال : وقتی که برای قدم زدن بیرون می روید، یکی از بچه ها می ایستد و برگی را برمی دارد، معلم یا والدین می توانند بگویند(( آنها برگ هستند)) ، (( برگها را ببین)) و غیره

کودکی  با یک استکان بازی می کند، معلم یا والدین می توانندبگویند (( تو استکانت را برداشتی. آن یک استکان است)) . و غیره

6-هنگام صحبت با یک کودک مبتدی شکلهای سؤالی را بکار نبرید مگر در موارد زیر

   شکل سؤالی((; می خوای؟)) می تواند به نحو معنی داری هنگام تعارف چیزی به کودک ارائه شود

مثال: وقتی بزرگسال یک شیرینی به بچه تعارف می کند و می پرسد: (( شیرینی می خوای؟)) این عبارت سؤالی را قبل از دادن شیرینی می گوید

     نکته : بزرگترها باید به کودک اجازه دهند تا شی ء پیشنهاد شده( مثلاً شیرینی) را قبول یا رد نماید وگرنه طرح چنین سؤالی بی معناست

     مثال: اگر کودکی نشان داد که شیرینی نمی خواهد باید شیرینی را کنار گذاشت

 فرم سؤالی (( ; کجاست؟)) وقتی مفهوم پیدا می کند که شی ء یا فرد مورد نظر را کودک بتواند بعد از یک جستجوی مختصر پیدا کند

مثال: از کودک می پرسیم (( پیراهنت کجاست؟)) و به او کمک می کنیم آن را پیدا کند. وقتی که پدر او در آن لحظه در دسترس نیست نباید از او بپرسیم: (( بابات کو؟))

نکته : شکل مختصر جملات در آموزش بکار می رود زیر آنها الگوهای طبیعی تر زبان را ایجاد می کند

7-سرنخ بحث را از علایق کودک به دست آورید و مقدار مکالمه درباره یک شی ء یا حادثه را افزایش دهید

مثال: کودکی پروانه ای پیدا می کند، بزرگسال مشخصات آن را به وی بگوید و در رابطه با رنگ، اینکه پروانه کرک دارد، اینکه پروانه حرکت می کند و بر روی بدن خالهایی دارد و از این قبیل تا جایی که کودک علاقه نشان می دهد، صحبت کند

8- هماهنگ با پیشرفت کودک در فهم و توجه، وقت بیشتری در آشکار ساختن معانی صرف کنید

مثال: کودکی در حالی که غذا می خورد به قاشقی علاقه نشان میدهد، با صرف چند ثانیه وقت، قاشق را با قاشهای دیگر یا با یک تصویر از قاشق مقایسه کنید

کودکی به زمان سنج اجاق گاز علاقه نشان می دهد، اسم صحیح و فرق آن را با ساعت دیواری، ساعت مچی ، رادیوی ساعت دار و غیره به او بگویید

9- همراه با پیشرفت و افزایش فهم کودک، پیچیدگی و طول عبارتها و جمله ها را افزایش دهید

10- شکلهای سؤالی دیگر و مفهوم زبانی انتزاعی تر را که با رشد کودک متناسب است ، ارائه دهید

 برای ارائه معانی انتزاعی تر، از اصول شناخته شده قبلی شروع کنید

مثال : کودک لغات: دختر، پسر، بزرگ و کوچک را می فهمد اگر می خواهید((مرد))یا((زن)) را آموزش باید به گنجینه لغات فراگرفته شده او مراجعه کنید

q دقت کنید که با ارائه هر مطلب جدید معنی آن را نیز ضمیمه کنید

مثال: اگر بزرگسال شکل سؤالی ((کجا؟)) را ارائه می دهد ممکن است بپرسد((مداد رنگیت کجاست؟)) و بعد کلمه ((کجا)) را هرچند بار که ممکن باشد در یک جستجوی آشکار تکرار می کند

11- در هر سطحی از رشد، ارائه مفاهیم و لغات جدید به کودک را ادامه دهید

12- با پذیرش و توقع داشتن پاسخی در سطح درک مطلب کودک، دایره لغاتی را که قبلاً یاد گرفته است با تمرین تثبیت کنید

VIII. زبان دریافتی پیشـرفته :

آموزش  زبان دریافتی پیشرفته بر روی فهم چند لغت در هر با تأکید و تمرین می کند. مرز قراردادی بین زبان دریافتی و زبان بیانی وضوح خود را به تدریج از دست می دهد. زیرا کودک خیلی از کلماتی را که در زبان دریافتی می فهمد،بیان می کند. کودک برخی از کلمات گنجین  لغات را بطور منفرد و برخی را در ترکیب با لغات دیگر بیان می کند. به خاطر داشته باشید که کودک نیازمند به زمان است تا الگوهای دریافتی جدید را فرا گیرد، او به تداوم در ساختن گنجینه لغات و مفاهیم و تداوم تمرین در دریافت اطلاعات از افراد دیگر توسط لب خوانی نیاز دارد

الف – آموزش کلی زبان دریافتی پیشرفته

1-        ساختـار  دستور زبانی و الگوهای دستوری  در آموزش کلی به شکل دریافتی ارائه می شوند تا شالود استفاده کودک از جملات دو ، سه و چهار لغتی را تشکیل دهد

2-                ساختار گنجینه لغات ادامه یابد

      q وقتی که کودک به مرحله رسید، یادگیری لغات جدید معمولاً با سرعت بیشتری صورت می گیرد

      q تعمیم و متمایز ساختن لغات فراگرفته شده، به کودک کمک می کند گنجینه لغات بیشتری را بیاموزد ومفاهیم بیشتری را از گنجینه لغات فراگرفته شده گسترش دهد

مثال:اگرکودکی لغت ((کفش))را می داند نام انواع مختلف کفشها یعنی((کفش پاشنه بلند)) ، ((گیوه)) ، ((چکمه)) وغیره را نیز باید به او یاد داد یا اگر کودکی معنی             (( ماشین)) را می داند نام انواع مختلف ماشین یعنی((وانت))،((مینی بوس))، ((پیکان))،((اتوبوس))،((ژیان)) را باید آموزش داد. اگر کودکی لغت ((پرنده)) را می داند باید((گنجشک))،((کلاغ))،((طوطی))،((قناری))وغیره را هم به او گفت. اگر کودکی لغات((سیب))،((خیار))،((هلو))و غیره را می داند باید به او لغت((میوه)) را یاد داد. اگر کودکی لغات((گربه))،((سگ))،((اسب))،((موش)) را می داند، لغت ((حیوان)) را یاد دهید

3-               توسعه مفاهیم  براساس گنجینه لغات فراگرفته شده ادامه می یابد

4-                تمرین دریافتی روی لغات گنجینه لغوی شناخته شده از طریق روشهای حصول شواهد ادامه می یابد

q از کودک باید خواست به بیش از یک لغت در جمله پاسخ دهد

(1)                 اجزای یک جمله را تجزیه کنید

مثال: بزرگسال می گوید((دفترچه ات رو بذار رو میز)) اگر کودک پاسخی نداد بزرگسال همان جمله را تکرار می کند تا به او فرصت پاسخ دادن بدهد. سپس بزرگسال می تواند بگوید(( دفترچه ات رو بمن نشون بده)) ( کودک بطور صحیح پاسخ می دهد) بزرگسال می پرسد(( میزکو؟)) کودک پاسخ می دهد . بزرگسال جمله اصلی را تکرار می کند (( دفترچه ات رو بذار رومیز)) و به کودک کمک می کند تا از این دستور پیروی

[1] – Mulisensory Approach

[2] – Residual Hearing

[3] – Language

[4] – Webster New Int. Dictiondry – ed. William Neilson

[5] – Receptive Language

[6] – Input

[7] – Expressive Language

[8] – Speech

[9] –  لطفاً به ضمیمه ب مراجعه کنید= Print

[10] – Spearman

[11] – Digit- Symbol

[12]  - نمادهای کلامی( Verbal Symbols) نمادهای نوشتاری،صوتی ، با حرکات و اشاراتی هستند که برای بیان مفهوم خاص در ارتباط بین انسانها بکار می روند

[13]  - لب خوانی(Lipreading) بعنوان یک اصطلاح ساده تر برای ادارک گفتار است که نه تنها اطلاعات به دست آمده از حرکات لب بلکه اطلاعات حاصله از بیان چهره ای را نیز شامل می شود

[14] – General Teaching

[15] – Specific Teaching

[16] – Eye Contact

[17] – Spontaneous

1[18] – مثلاً برنامه ریزی کنید که او به پارک برده ، سُرسُره بازی کنید و غیره

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :

مقاله دلایل ولایت عهدی در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله دلایل ولایت عهدی در pdf دارای 32 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله دلایل ولایت عهدی در pdf   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله دلایل ولایت عهدی در pdf

اوضاع خلافت در زمان امام رضا (ع)  
چرا امام رضا (ع) ولایت عهدی مامون را قبول کردند؟  
اما چرا حضرت ولایت عهدی را پذیرفت؟  
دلائل پذیرش ولایت عهدی  
آیا امام، رغبتی به این کار داشت؟  
برنامه پیشگیری امام  
1 انحراف فرمانروایان  
2 عالمان فرومایه و عقیده جبر  
3 تحریم قیام  
برنامه امام رضا علیه السلام  
موضع گیری های امام علیه السلام  
موضع نخست  
موضع دوم  
موضع سوم  
رابطه ولایت و توحید  
امامت، مقام الهی  
نکته مهم  
موضع چهارم  
موضع پنجم  
موضع ششم  
اعتراف  
موضع هفتم  
موضع هشتم  
موضع نهم  
ابراهیم بن عباس، – منشی عباسیان – می گوید:  
سخن آخر  
پی نوشت ها:  

اشاره

علی بن موسی الرضا علیه السلام، امام هشتم شیعیان روز یازدهم ذیقعده سال 148 ق. در مدینه دیده به جهان گشود و در صفر سال 203 ق. در 55 سالگی به وسیله مأمون (هفتمین خلیفه عباسی) در سنابادِ نوقان (که امروز یکی از محل های شهر مشهد است) مسموم شد و به شهادت رسید. مرقد منوّر این امام همام در مشهد مقدّس مزار عاشقان و دلدادگان اهل بیت علیهم السلام است. دوران امامت آن حضرت 20 سال (183 – 203 ق.) بود؛ حدود 10 سال از امامت آن حضرت در عصر خلافت هارون الرشید (پنجمین خلیفه عباسی)، قاتل پدر بزرگوارش امام کاظم علیه السلام بود. امام رضا علیه السلام، در این عصر در مدینه می زیست و همواره تحت نظر و مورد مزاحمت هارون و حاکمان منصوب از جانب او به سر می برد. در حدود سال 196 ق. مأمون، فرزند هارون با نیرنگ و قتل امین (برادرش) بر مسند خلافت نشست و خلافت او 21 سال طول کشید. مأمون، امام هشتم علیه السلام را از مدینه به خراسان آورد و به ظاهر می خواست با نزدیک جلوه دادن خود به آن حضرت، جلوی شورش ها را بگیرد و مردم را از خود راضی نگهدارد

در مورد تاریخ زندگانی حضرت رضا علیه السلام چه بسا سؤالاتی مطرح شود؛ از جمله اینکه

1 چرا امام رضا علیه السلام ولایت عهدی را از مأمون پذیرفت؟

2 دلائل پذیرش ولایت عهدی چیست؟

3 اوضاع فرهنگی و اجتماعی جامعه آن روز و موضع گیری امام علیه السلام در پذیرش ولایت عهدی چگونه بود و;؟

در این پژوهش مختصر، قصد داریم پاسخ جامع و قانع کننده ای برای این سؤالات بیابیم

پس از آنکه امام پیشنهاد خلافت (خلیفه شدن) را نپذیرفت، خود را در برابر نقشه سیاسی دیگری یافت. مأمون بعد از امتناع امام از خلافت، این بار ولایت عهدی خویش را به وی پیشنهاد کرد. امام می دانست که منظور مأمون، تأمین هدف های شخصی است؛ لذا این بار نیز امتناع ورزید؛ ولی اصرار و تهدیدهای مأمون چنان اوج گرفت که امام به نا چار با پیشنهاد او موافقت کرد

اوضاع خلافت در زمان امام رضا (ع)

امام رضا (ع) در عصر امامت خویش با چند خلیفه عباسی معاصر بوده اند که تنها در زمان زمامداری مأمون شرایطی پدید آمد که امام را به موضعگیری وا داشت

ده سال از امامت امام رضا (ع) با دوران خلافت هارون پدر مامون مقارن بود. هارون در سال 175 هجری قمری، فرزندش، امین را که 5 سال داشت به جانشینی خودش معرفی کرد و 7 سال بعد با معرفی مأمون به جانشینی امین در تثبیت حکومت عباسی کوشید. پس از این واقعه در سال 193 هارون در طوس در گذشت و پس از این اندک زمانی امین و مأمون با یکدیگر بر سر خلافت تزاع کردند و اختلافشان به قدری بالا گرفت که امین در اوایل سال 195 برادرش مأمون را از ولایتعهدی خلع کرد

در نهایت دو برادر با لشکرکشی علیه یکدیگر در ری با هم درگیر شدند که در نتیجه آن لشکر امین شکست خورد و امین نیز در حادثه حمله چند مرد مسلح از پای در آمد و در نهایت مأمون حاکم شد

چرا امام رضا (ع) ولایت عهدی مامون را قبول کردند؟

امام رضا(ع)درابتدا ولایت عهدی را نپذیرفت.ودر این امر جدی بود به گونه ای مأمون که حضرت را تهدید به قتل کرد. چنان که نقل گردیده، مأمون به امام گفت : «به خدا سوگند می خورم که اگر ولایت عهدی را پذیرفتی، که چه بهتر، و گرنه تو را وادار به پذیرش خواهیم کرد. واگر تن ندهی، گردنت را خواهم زد.» (1) امام به ناچار فرمود : «به شرطی که نه کسی را برگمارم، و نه کسی را عزل کنم، و نه سنت یا قانونی را لغو کنم، و تنها از دور ناظر امور باشم.»

امام در طول امامت خویش حکومت سه خلیفه عباسی، هارون، امین، و مأمون را درک کرد. ولی بدترین دوره زندگی خویش را از زمان وفات پدر بزرگوارش، موسی بن جعفر، دوران مأمون ذکر می کند؛هر چند مأمون تظاهر به تشیع و خوش رفتاری با علویان را می¬کرد. امام رضا می دانست که در پشت این ظاهر فریبنده مأمون و فراخواندن ایشان از مدینه به خراسان، جریانات تلخ دیگری است که حتی زندگی امام را تهدید می کرد

در عیون اخبارالرضا از شیخ صدوق نقل گردیده، زمانی که فرستاده مأمون برای بردن امام رضا از خراسان به مدینه آمد، امام قبل از رفتن، وارد مسجد پیامبر شد، تا با رسول خدا وداع کند. با چشمانی اشکبار کنار قبر رسول خدا ایستاد. چندین بار بیرون رفت و دوباره بازگشت، در حالی که به شدت می گریست فرمود : «من از جوار جدم رسول خدا می روم و در غربت خواهم مرد.»

آن حضرت طی اقامت خویش در خراسان از این که می دید مأمون از وجود آن حضرت در جهت اغراض و مصالح حکومتی خویش بهره می گیرد ،بسیار ناخشنود بود. از خادم ایشان روایت گردیده که امام رضا (ع) روزهای جمعه که از مسجد باز می گشت، می فرمود : «پروردگارا اگر گشایش کارم از آن چه که در آنم، مرگ است، هر چه زودتر مرگم را برسان.» این رویکرد امام نشان می دهد حضرت از ولایت عهدی راضی نبود بلکه به این امر مجبور شده بود(2)

اما چرا حضرت ولایت عهدی را پذیرفت؟

به نظر می رسد عوامل زیر در پذیرش ولایت عهدی تأثیر داشت:امام رضا (ع) هنگامی ولایت عهدى مأمون را پذیرفت که دید اگر امتناع ورزد، نه تنها جان خویش را به رایگان از دست می دهدکه جان شیعیان را نیز در خطر می اندازد از این رو امام بر خود لازم دید که جان خویش و شیعیان و هواخواهان را از گزندها برهاند، زیرا امت اسلامى به وجود آنان و آگاهى بخشیدنشان نیازدارد . اینان بایستى باقى مى ماندند تا براى مردم چراغ راه و رهبر و مقتدا در حل مشکلات و هجوم شبهه ها باشند. آرى ، مردم به وجود امام ویارانش نیاز بسیار داشتند، چه ، در آن زمان موج فکرى و فرهنگى بیگانه بر همه جا چیره شده و در قالب بحث هاى فلسفى و تردید نسبت به مبادى خداشناسى ، کفر و الحاد را به ارمغان مى آورد؛ از این رو بر امام لازم بود که بماند و مسئولیت خویش را در نجات امت به انجام برساند و دیدیم که امام نیز ـ با وجود کوتاه بودن دوران زندگیش پس از ولایت عهدى ـ چگونه عملاً وارد این کار زار شد

حال اگر او با رد قاطع و همیشگى ولایت عهدى ، هم خود و هم پیروانش را به دست نابودى مى سپرد، این فداکارى معلوم نیست همچون شهادت حیات بخش و گره گشاى سید شهیدان گرهى از کار بسته امت مى گشود. علاوه بر این ، نیل به مقام ولایت عهدى اعتراف ضمنى از سوى عباسیان به شمار مى رفت دائر بر این مطلب که علویان نیز در حکومت سهم شایسته اى دارند

دیگر از دلائل قبول ولایت عهدى از سوى امام آن بود که مردم خاندان پیامبر (ص)را در صحنه سیاست حاضر بیابند و به دست فراموشیشان نسپارند، و نیز گمان نکنند که آنان ـ همان گونه که شایع شده بود ـ فقط علما و فقهایى هستند که در عمل هرگز به کار ملت نمى آیند. شاید امام نیز در پاسخى که به سوءال ابن عرفه داد، نظر به همین مطلب داشت . ابن عرفه از حضرت پرسید:اى فرزند رسول خدا! به چه انگیزه اى وارد ماجراى ولایت عهدى شدى ؟ امام پاسخ داد: به همان انگیزه اى که جدم على ـ علیه السلام ـ را وادار به ورود در شورا نمود. گذشته از همه اینها، امام در ایام ولایت عهدى خویش چهره واقعى مأ مون را به همه شناساند
همان گونه که حوادث بعدى نشان داد، امام مى دانست که هرگز از دسیسه هاى مامون و دار و دسته اش در امان نخواهد بود و گذشته از مقام ، جانش نیز از آسیب آنان محفوظ نخواهد ماند. امام بخوبى درک مى کرد که مامون به هر وسیله اى که شده در مقام نابودى وى ـ جسمى یا معنوى ـ برخواهد آمد

امام رضا ـ علیه السلام ـ به صورتهاى گوناگونى براى خنثى کردن توطئه هاى مامون موضع گرفت که مامون آنها را قبلاً به حساب نیاورده بود. اینک به برخی از موضعگیری های حضرت اشاره می کنیم

1- امام تا وقتى که در مدینه بود از پذیرفتن پیشنهاد مامون خود دارى کرد و آن قدر سرسختى نشان داد تا بر همگان معلوم بدارد که مامون به هیچ قیمتى از او دست بردار نمى باشد. حتى برخى از متون تاریخى به این نکته اشاره کرده اند که دعوت امام از مدینه به مرو با اختیار خود او صورت نگرفت و اجبار محض بود

اتخاذ چنین موضع سرسختانه اى براى آن بود که دیگران بدانند که امام دستخوش نیرنگ مامون قرار نمى گیرد و بخوبى به توطئه و هدف هاى پنهانیش آگاهى دارد. با این شیوه امام توانسته بود مردم را از ا هداف شوم حکو مت آ گاه سازد

2- به رغم آنکه مامون از امام خواسته بود که از خانواده اش هرکه را که مى خواهد همراه خویش به مرو بیاورد، ولى امام با خود هیچ کس حتى فرزندش جواد ـ علیه السلام ـ را هم نیاورد، در حالى که آن سفر و ماموریت بسی بزرگ و طولانى بود که مى بایست امام طبق گفته مامون رهبرى امت اسلامى را به دست بگیرد

3- در ایستگاه نیشابور، امام با نمایاندن چهره محبوبش براى دهها و بلکه صدها هزار تن از مردم استقبال کننده ، روایت زیر را خواند: خداوند متعال مى فرماید: کلمه توحید (لا اِلهَ اِلاّ اللّه ) دِژِ منست ، و هر کس به دِژِ من داخل شود از کیفرم مصون مى ماند. در آن روز این حدیث را حدود بیست هزار نفر به محض شنیدن از زبان امام نوشتند. جالب توجه آن که مى بینیم امام در آن شرائط هرگز مسائل فرعى دین و زندگى مردم را عنوان نکرد، از نماز و روزه و این قبیل مطالب چیزى را گفتنى ندید و نیز مردم را به زهد در دنیا و امثال آن تشویق نکرد. و با آن¬که داشت به ی سفر سیاسى به مرو مى رفت هرگز مسائل سیاسى یا شخصى خویش را با مردم در میان ننهاد. پس از فرو خواندن حدیث توحید، ناقه امام به راه افتاد، ولى هنوز دیدگان هزاران انسان شیفته به سوى او بود. هم چنان که مردم غرق در افکار خویش بودند و یا به حدیث توحید مى اندیشیدند، ناگهان ناقه ایستاد و امام سراز کجاوه بیرون آورد و کلمات جاویدان دیگرى به زبان آورد و با صداى رسا گفت : کلمه توحید شروطى هم دارد، من از جمله شروط آن هستم

دلائل پذیرش ولایت عهدی

امام رضا علیه السلام به این حقیقت توجه داشت که در صورت نپذیرفتن ولایت عهدی، نه تنها جان خود؛ بلکه جان علویان و دوستدارانش نیز در معرض خطر قرار خواهد گرفت

افزون بر آنچه گفته شد، بر امام لازم بود که جان خویش و شیعیان را از گزندها برهاند؛ زیرا امت اسلامی به وجود آنان و آگاهی بخشیدنشان بسیار نیاز داشت. اینان باید باقی می ماندند تا برای مردم چراغ راه و راهبر و مقتدا در حلّ مشکلات و هجوم شبهه ها باشند

آری، مردم به وجود امام و دست پروردگان مکتب وی نیاز داشتند؛ چرا که در آن زمان، موج فکری و فرهنگی بیگانه ای بر جامعه اسلامی چیره شده بود که در قالب بحث های فلسفی و تردید برانگیز نسبت به مبادی خداشناسی، با خود کفر و الحاد به ارمغان می آورد

روشن است که ردّ قاطع ولایت عهدی، امام و پیروانش را به دست نابودی می سپرد؛ علاوه بر این، پذیرش از سوی امام علیه السلام نوعی اعتراف از سوی عبّاسیان به سهیم بودن علویان در حکومت بود

از دیگر دلائل قبول ولایت عهدی از سوی امام، این بود که مردم، اهل بیت علیهم السلام را در صحنه سیاست حاضر بیابند و آنان را به دست فراموشی نسپارند و نیز گمان نکنند که آنان همان گونه که شایع شده بود، فقط عالمان و فقیهانی هستند که در عمل، هرگز به کار ملت نمی آیند. امام خود نیز به این نکته اشاره نموده است؛ هنگامی که «ابن عرفه» از حضرت پرسید

«ای فرزند رسول خدا! با چه انگیزه ای وارد ماجرای ولایت عهدی شدی؟»

امام پاسخ داد

«با همان انگیزه ای که جدّم علی علیه السلام وادار به حضور در شورا شد.»(1)

و نیز امام با پذیرش این مسئولیت، چهره واقعی مأمون را به همه شناساند و با افشا ساختن نیّت و هدف های وی، هرگونه شبهه و تردیدی را در مورد نیّت های شوم او برطرف نمود

آیا امام، رغبتی به این کار داشت؟

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :
<   <<   126   127   128   129   130   >>   >